مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
باور پایه
حوزه های تخصصی:
پلانتینگا با نقد مفهوم توجیه از نظر معرفت شناسی، مفهوم تضمین را معرفی مطرح نمود. او پس از ذکر مؤلفههای بهکاررفته در این مفهوم، بار اصلی را بر دوش مفهوم «کارکرد صحیح» میاندازد و این مفهوم را به باورهای دینی، از جمله باور به خدا بسط میدهد. از اینرو وی سعی میکند با جستجوی الگویی، تضمین باور به خدا را با توجه به آرای «آکویناس» و «کالون» در قالب مدلی بهنام «A/C» با چهار ویژگی سامان بخشد و از خاستگاه این مدل ادعا کند در انسان، نوعی گرایش طبیعی و فطری به خدا وجود دارد که در شرایط خاص، باور به خدا را تولید میکند و در صورت صدق، احتمال تضمین آن بسیار زیاد است. براساس این نگاه، خداباوری در موضعی قویتر از طبیعتگرایی قرار میگیرد؛ زیرا اگر طبیعتگرایی صادق باشد، نمیتوان احتمال تضمین باور به آن را بالا دانست. این مقاله با تبیین و تحلیل مدل فوق، به پیشفرضها و نتایج این مدل و سپس نقدهای واردشده بر آن می پردازد.
توجیه معرفت شناختی از دیدگاه ویتگنشتاین متاخر، از مبناگرایی تا زمینه گرایی
حوزه های تخصصی:
از آنجا که ادّعای معرفت بدون ارائة دلیل کافی و وافی بی وجه است، اساس معرفت شناسی معاصر بر این است که بنیان نظام معرفت بشری چیست، و نظام معرفتی بشر از کجا آغاز می شود و به کجا سر می سپارد. از نظر ویتگنشتاین متأخّر، توصیف عالم، بدون وجود تعدادی قضایای مبنایی و یقینی ناممکن است، امّا قطعیّت و یقینی بودن این قضایا به معنای مطابقت آن ها با واقع نیست بلکه به طرز نگرش افراد وابسته است. آنچه برای ما محرز و یقینی است، به وسیلة بازی زبانی ای که فرد در آن شرکت می جوید، معیّن می شود. از این رو، معرفت بشر در کنه خود مبتنی بر اعمال او و دیگر الگوهای منشی رفتار اوست. ویتگنشتاین معتقد است که توجیه و عقلانیت، همواره متّکی به بافت و زمینه است و در فعّالیّت های اجتماعی و بازی های زبانی جای می گیرد و چون نحوه های زندگی، جهان- تصویرها یا جهان بینی ها مختلف اند، شیوه های مختلفی از عقلانیّت نیز وجود دارد. در این نوشتار، نخست با تعریف سه جزئی معرفت، تحلیل ویتگنشتاین از معرفت و وجه تمایز آن با یقین را بیان کرده ایم. سپس با اشاره به ساختار مبانی معرفتی ویتگنشتاین، نشان داده ایم که چرا از نظر وی مبناگرایی برای دفاع از اعتبار نظام معرفتی، قرین توفیق نیست و با جایگزینی نظریّة زمینه گرایی چه تفاوتی در مبانی معرفت و کیفیّت ابتنای معارف دیگر بر آن ها رخ خواهد داد. در پایان، با بررسی نظریّة زمینه گرایی و مسئلة شکّاکیّت و با اشاره به برخی مزیّت های این نظریّه، نشان داده ایم که خود با جایز دانستن روایتی از نسبی گرایی، خالی از نوعی گرایش های شک گرایانه نیست.
مبناگرایی در بوته نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبناگرایی یکی از نظریه های مطرح درباب ساختار معرفت و توجیه است. این نظریه همانند سایر نظریه های موجود در این زمینه، با انتقادات فراوانی روبرو شده است. برخی از این انتقادات به طور کلی ساختار مبناگرایانه ی توجیه را مورد تردید قرار می دهند و سعی در رد باورهای پایه یا اثبات ساختاری متقارن در باورهای موجه دارند. برخی دیگر از آنها، تنها چند تقریر از این نظریه را به نقد می کشند و اموری مانند توجیه غیرباوریِ باورهای پایه، خطاناپذیری آنها یا استنتاج باورهای پایه از باورهای پدیداری را انکار میکنند. به منظور تقریر این انتقادات و پاسخگویی بدانها، تحقیق حاضر در سه بخش اصلی تدوین گشته است. بخش نخست به بررسی انتقادات وارد بر وجود باورهایی که به صورت غیراستنتاجی موجه هستند، می پردازد. در بخش دوم سعی شده تا انتقادات مطرح در زمینه توجیه غیرباوریِ باورهای پایه تقریر گردد و بخش سوم به صورت خاص به انتقادات وارد بر مبناگرایی سنتی می پردازد. به نظر می رسد با وجود انتقادات فراوان، این نظریه همچنان معقول ترین نظریه درباب ساختار توجیه است.
بررسی رویکرد ویلیام آلستون در توجیه باور دینی؛ آثار و نتایج الاهیاتی و معرفتی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۳
93 - 116
حوزه های تخصصی:
توجیه معرفت و باور دینی و فرایند آن از جمله مباحث مهم در معرفت شناسی دینی است. از جمله راه هایی که در دوره معاصر برای توجیه باور دینی از سوی برخی فیلسوفان دین ارائه شده است، تجربه دینی است. در این روش، تجربه دینی، نقش باور مبنایی برای توجیه باورهای روبنایی را ایفا می کند. ویلیام آلستون فیلسوفی است که توجیه برخی از باورهای دینی را بر اساس حس حضور خداوند و تجربه او در زندگی روزمره انسان ها تبیین می کند. به نظر آلستون ابتناء باورهای دینی روبنایی بر تجربه دینی، نوعی رویّه باورساز اجتماعی تثبیت شده است و از سوی دیگر، همه رویّه های باورساز قابل اعتماد هستند و استناد به آنها، معقول است. آلستون با این کار، مبادی استدلال را توسعه داده است. این رویکرد دارای مجموعه ای از آثار و نتایج معرفتی و الاهیاتی است از جمله توسعه در گزاره های پایه، توجیه معرفتی گزاره های جلوه بنیاد، اثبات صدق و حقانیت باورهای جلوه بنیاد، اثبات واقعی بودن تعامل شخص با خدا، تکثرگرایی دینی و عرضه نقشه راه سعادت
بررسی تطبیقی فطرت از دیدگاه آیت الله جوادی آملی و باورهای پایه آلوین پلانتینگا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال سی ام خرداد ۱۴۰۰ شماره ۲۸۲
65-76
حوزه های تخصصی:
هدف این نوشتار بررسی تبیینی تطبیقی دیدگاه آیت الله جوادی آملی و آلوین پلانتینگا در بحث فطرت و باور پایه می باشد و روش آن تطبیقی استنتاجی است. آیت الله جوادی آملی معتقد هستند که فطرت امری حضوری است و انسان ها براساس آن ارتباط مستقیم و حقیقی با خدا برقرار می کنند، لذا منظور از خداشناسی و خداگرایی فطری در نظر ایشان، همان خداشناسی و خداگرایی حضوری و بی واسطه است که انسان با علم حضوری حق را می یابد؛ اما در نظر آلوین پلانتینگا منظور از پایه بودن یک باور این است که بدون ابتناء بر قضایای دیگر پذیرفته شده باشد و غیرعقلانی هم نباشد. با اینکه پلانتینگا اعتقاد به خداوند را باوری پایه می داند؛ اما پایه دانستن اعتقاد به خدا به معنای فطری بودن آن نیست و به همین جهت تفاوت اساسی بین این دو دیدگاه وجود دارد.