مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
انسان شناسی فرهنگی
حوزه های تخصصی:
"در شرایط کنونی جهان، دولت های ملی عمده ترین الگوهای رسمی سازمان یافتگی سیاسی در سطح کلان هستند که هر گونه رابطه حقوقی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میان مردمان و فرهنگ های گوناگون به ناچار باید به واسطه آن ها انجام بگیرد. با این وصف، تعریف فرهنگ در سطح ملی، یا ارایه هویت و تعلق ملی به مثابه تنها هویت یا حتی به مثابه مهم ترین هویتی که بتواند سایر هویت ها و تعلق های فرهنگی را کنار گذاشته و خود را تحمیل نماید، چندان با واقعیت نطبیق ندارد. هویت ملی، از یک سو، در درون با هویت های محلی و قومی روبه رو است و از سوی دیگر، در برون با هویت جهانی.
هدف از پژوهش حاضر، تحلیل پویای برخورد این سطوح هویتی برای به دست آوردن تصویری نسبتا روشن از موقعیت کنونی و از این طریق، رسیدن به خط مشی های اساسی برای گره گشایی از مشکلات ناشی از ناهماهنگی و ناسازگاری میان سطوح مزبور است.
برای نیل به این هدف، مولفه های متعددی که عمدتا در چارچوب مفهوم سبک زندگی قرار می گیرند، نظیر تغذیه، خانواده، علایق زیباشناختی، تعلق های سیاسی و غیره، محور اصلی مطالعه قرار گرفته اند. جامعه مورد مطالعه را دانش آموزان سال آخر دبیرستان و دانشجویان بومی دو شهر بزرگ استان لرستان یعنی خرم آباد و بروجرد تشکیل می دهند، که به دلایل متعددی قابلیت تعمیم زیادی را در سطح ایران و جهان دارا می باشد. این جامعه بر اساس دو مورد مقطع تحصیلی مزبور و بر اساس تفکیک جنسی در دو سطح پنداشت ها و رفتارهای فرهنگی مورد مطالعه قرار گرفته است."
نقش زبان و هویت های قومی و محلی در توسعه نظام آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران سرزمینی است با تنوع طبیعی - فرهنگی بسیار بالا که می توان از آن به نحو مطلوبی در روند توسعه و قدرتمند تر شدنش بهره برد. تکثر زبانها و قومیتها یکی از اشکال این تنوع است که به رغم تصویری که عموما به صورت منفی از آن ایجاد شده و گاه آن را به مثابه مشکلی احتمالی برای انسجام و فرآیند شکل گیری روحیه و ساختارهای دولت ملی مطرح کرده اند، می تواند درست برعکس به مثابه ابزاری اساسی برای تقویت این فرآیند به کار گرفته شود. در مقاله حاضر که حاصل بخشی از نتایج یک طرح تحقیقاتی است، تلاش شده است امکانات بالقوه ای را که این تنوع می تواند برای ارتقا سطح علمی کشور به ما ارزانی کند نشان داده شوند. تاکید اصلی مقاله بر تداوم سرزمینی و جهانی اقوام ایرانی است که به کشور ما امکان جذب و مبادله دانشجویان و اساتید و مشارکت در فرآیندهای جهانی تولید علم را در حوزه های جغرافیایی دیگر و شکوفا ساختن همکاریهای منطقه ای و بین المللی در سطوح دانشگاهی و موسسات پژوهشی می دهد. در این مقاله استدلال می شود که مدیریت و سیاست گذاری عمومی در زمینه آموزش و پژوهش استفاده لازم را از این امکانات بالقوه انجام نداده اند و راهکارهایی را برای خروج از این موقعیت در چهار منطقه زبانی - فرهنگی مورد مطالعه، یعنی حوزه های آذری، بلوچ، عرب و کرد ایرانی ارایه می دهد.
نقطه اتکای اصلی مقاله موضوع زبان است؛ زیرا زبان عمده ترین سطحی است که در آن هویتهای محلی تعریف می شوند. همچنین مساله نیاز به اتخاذ یک سیاست زبان شناختی مشخص در سطح آموزش عالی که بتواند ما را در موقعیت بهتری برای جذب و گسترش فرهنگی ملی و فرهنگ قومی و محلی مان قرار دهد.
موضوعات محوری در موسیقیشناسی قومیکردهای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عادات، سلیقه ها، تمایلات، آرزوها و مصائب انسان ها در قالب نظام موسیقی آنها گنجانده و بیان میگردد. از آنجا که موسیقی بخشی از فرهنگ است، بنابر این، برای درک و شناخت فرهنگ، به جنب? موسیقیایی آن نیز باید توجه کرد. موسیقی قالبی است برای بیان اندیشه ها و وسیله ای برای بیان مفاهیمی و موضوعاتی که به شیوه های دیگر قابل بیان نیستند. پژوهش حاضر در صدد مطالع? موضوعات محوری در نظام موسیقی کردهای ایران است. این پژوهش بر اساس رویکرد انسان شناسیِ فرهنگی طراحی شده که در آن موسیقی به عنوان یک پدید? فرهنگی تلقی میشود. متناسب با تأثیر شرایط محیطی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر زندگی این مردم، پاره ای از عناصر به صورت موضوعات محوری تظاهر یافته اند. شناسایی این موضوعات محوری مطمع نظر پژوهشگران این مقاله بر اساس فنون مردم نگاری، در چارچوب انسان شناسی بوم شناختی، به شکل واکاوی در درون نظام موسیقی مردم کرد ایران بوده است. یافته های این پژوهش بیانگر آن است که نظام موسیقیایی این مردم تحت تأثیر عوامل محیطی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، برخی از ویژگیها و عناصر را برجسته تر از سایر جنبه ها و عناصر معرفی کرده است. اهمیت این پژوهش در جنب? نوآوری آن است که با رویکرد علمی انسان شناختی به بررسی موسیقیشناسی قومیکردها پرداخته است. نتیجه این پژوهش میتواند به بازنمایی علمی نظام موسیقی قومیکردها بینجامد.
بازتفسیر واژگان «فقر/ غنا» در قرآن کریم با تکیه بر زمینه های انسان شناختی ساخت مفهوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژگان «فقر» و «غنا» بارها در قرآن کریم در محور همنشینی کنار یکدیگر قرار گرفته و زوج معناییِ تکرارشونده ای را شکل داده اند. مرور بر آرای عالمان مسلمان نشان می دهد که آنان به ذکر معنای لغوی این واژگان بسنده کرده، اطلاع چندانی از زمینه های شکل گیری این مفاهیم در اختیار نداشته اند. این پژوهش می کوشد با بهره گیری از داده های زبان شناسی تاریخی و الگوهای عمومی در دانش انسان شناسی، زمینه های فرهنگی ساخت این مفاهیم را بیشتر بکاود تا درک عمیق تری از آیات قرآنی که دربردارنده این زوج واژگانی هستند، فراهم آید. پژوهش حاضر نشان می دهد تفاوت در سبک زندگی حضری و بدوی در شبه جزیره می توانست موجب درک متفاوت از جهانِ پیرامون شده، معناسازی های گوناگون و گاه متضاد از یک پدیده را به همراه آورد. این مطالعه آشکار می سازد که زوج واژگانی «فقر/ غنا» برساخته از طرز فکر مردمان حاضره - نه بادیه - نسبت به تنگدستی و ثروت اندوزی در بافت فرهنگی- اقتصادی شبه جزیره بوده است.
بررسی مفاهیم انسانشناسی فرهنگی در داستان رکسانا اثر م. مؤدب پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی فرهنگی یکی از شاخه های انسان شناسی است که مانع از فراموشی باورها و رسوم گروه های انسانی می شود. فولکلور به مجموعه ای از دانستنی ها، باورها و رفتارهای مراسمی اطلاق می شود که در بین توده مردم سینه به سینه به ارث رسیده و در واقع مجموعه آداب و رسوم، عقاید، افسانه ها و رفتارهایی چون شیوه های لباس پوشیدن و غیره در شمار فولکلور به شمار می رود. مؤدب پور یکی از نویسندگان معاصر است که با جمع آوری فرهنگ عامه از طریق نوشتار در حفظ آن کوشیده است. آن چه در پژوهش حاضر به آن پرداخته شده بررسی مقولاتی است که نشان دهنده بخش های گوناگون فرهنگ عامه است و مؤدب پور در نگارش داستان «رکسانا» از آن بهره گرفته است. پژوهش حاضر بیانگر آن است که: امروزه رشد و توسعه تکنولوژی و تأثیرات فراوان آن سبب تغییر بخش هایی از فرهنگ جامعه نظیر شیوه های سخن گفتن و فراموشی بخش هایی از فولکلور مانند آداب و رسوم شده است بنابراین انسان شناسان و نویسندگان تلاش می کنند با جمع آوری فرهنگ عامه در جوامع خود در حفظ آن ها کوشا باشند. و کتاب های مؤدب پور چون روایتگر زندگی واقعی افراد است، در آن ها به وفور به عقاید رایج در میان عامه مردم اشاره شده است.
از فقه الحدیث تا انسان شناسی فرهنگی: قرائتی مردم شناختی از احادیث تربت و بازسازی یک گفتمان هویتی در تشیع نخستین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حدیث پژوهی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
۳۱۳-۳۳۸
حوزه های تخصصی:
ماجرای کربلا و شهادت امام حسینR و یارانشان یکی از وقایع تاریخی بود که نقش اصلی را در شکل دهی هویت جمعی شیعه در سده نخست هجری ایفا کرد. بی تردید پس از این حادثه تاریخی، هر امر مربوط به آن به مثابه یادمان و نمادی هویتی گرامی داشته می شد. شاید در این میان یادمان های زیارتی و مادی(آبجکتیو= Objective) نقشی محوری داشت. در فرایند احیای یاد و جایگاه حضرت حسینR، تربت و خاک مزار ایشان، جایگاهی برجسته یافت و امامان شیعه تلاش کردند آن را ابزاری برای احیای جنبه های جسمانی و روحانی شیعیان مطرح کنند. با اینکه حضرت علی بن الحسینR در انعکاس و برجسته سازی واقعه کربلا جایگاهی متمایز داشت، کهن ترین گزارش ها در خصوص تربت مزار حضرت حسینR مربوط به عصر پس از ایشان بود. گزارش های متعددی حاکی از شکل گیری گفتمان «تربه الحسین» در نیمه اول سده دوم هجری است که در آن ها، احادیث صادقینv مهم ترین جایگاه را دارد. این گزارش ها از نظر محتوا و تعداد، به شکلی است که بر اساس آن، با ظن بسیار قوی می توان شکل گیری گفتمان «تربه الحسین» را در نیمه اول سده دوم هجری تاریخ گذاری کرد. علاوه بر آن، جایگاه این گفتمان و مؤلفه های آن حاکی از یک گفتمان مردم شناختی ناشناخته شیعی در قرون متقدم است. این پژوهش نشان خواهد داد چگونه فقه الحدیث می تواند با استفاده از نگاه های مردم شناختی گسترش یابد و درک بهتری از متن ها و فرامتن های یک حدیث ارائه کند. این پژوهش با مطالعه گروه احادیث تربت نشان خواهد داد که فقه الحدیث در صورت ورود به عرصه انسان شناسی فرهنگی، علاوه بر فهم متن در سطوح ادبی و واژگانی می تواند به کشف و معرفی گفتمان های انسان شناختی در دوره صدور این گزارش ها نیز مبادرت ورزد. این مقاله با تفقه در احادیث تربت از زاویه دید انسان شناختی، گفتمان تربه الحسین در نخستین سده های اسلامی را به مثابه یکی از مؤلفه های هویتی تشیع نخستین، بازسازی و بازشناسی خواهد کرد.
ترس از حفره در قرآن کریم؛ رویکردی انسان شناختی به امنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«امنیت» به معنای احساس آرامش و آسودگی از ترس ها و تهدیدها، یکی از ضروری ترین نیازهای جوامع انسانی است که به طور گسترده مورد توجه قرآن کریم قرار گرفته است. با این حال، بر اثر فاصله های تاریخی- گفتمانی از عصر نزول، غالباً امنیت در قرآن کریم محدود به مفاهیمی چون حرب و قتال یا آیاتی چون انفال/60 شده و هنوز ابعاد مهمِ دیگری از آن از نظر قرآن پژوهان دور مانده است. به منظور جبران بخشی از این خلأ مطالعاتی، در این پژوهش کوشش می شود با اتّخاذ رویکرد انسان شناسی تاریخی به امنیت، یکی از گونه های اصلی اما مغفولِ ترس در فرهنگ عرب پیش از اسلام - یعنی ترس از حفره - به مطالعه گذاشته شود و بخشی از آموزه های کم شناخته قرآن کریم در این باره مورد بحث قرار گیرد. در پژوهش حاضر این نتیجه به دست آمد که اصلی ترین گونه های ترس از حفره در بافت نزول را می توان در چهار مقوله کلّی، از یکدیگر بازشناخت: ترس از حفره های ویرانگر، ترس از حفره های تنگ، ترس از حفره های ارتباطی و ترس از حفره های نفوذی. این دستاورد انسان شناختی توانست در مسیر فهم دقیق تر از پاره ای آیات قرآنی یاری رساند و ابعاد مغفولی از امنیت در قرآن کریم را روشن سازد.
تقاطع رشته ای موسیقی سنتی با دانش انسان شناسی و تاریخ فرهنگی: مطالعه موردی آلبوم های چاووش(مقاله علمی وزارت علوم)
موسیقی به عنوان خرده نظام فرهنگی همواره در پژوهش های فرهنگی و انسان شناختی جایگاه داشته است و در نگرش مجموعه تام فرهنگی از منظرهای گوناگون همچون ساختارگرایی، کارکردگرایی، نشانه شناسی، اتنوموزیکولوژی و... محل بحث و گفت وگوی مکاتب مختلف نظری بوده است. در این پژوهش با توجه به کارکردهای موسیقی بر اساس تحولات تاریخی، در برهه زمانی مورد نظر نشان داده شد که میان رشته موسیقی با دانش تاریخ فرهنگی و انسان شناسی ارتباط میان رشته ای برقرار است. روش تحقیق در این پژوهش ترکیبی و از نوع اسنادی و میدانی با تأکید بر عنصر مصاحبه بوده است و مبتنی بر رهیافت کیفی است. چارچوب نظری مورد استفاده در این پژوهش نظریه کارکردگرایی برونیسلاو مالینوفسکی و نظریه ساختارگرایی کلود لوی اشتراوس است. بر این اساس، افزون بر دو کارکرد ساختاری موسیقی، یعنی زیبایی شناسی و بیان احساسات، به کارکردهای مفروض بنابر مقتضیات زمان و نیازهای اجتماعی بر موسیقی نیز پرداخته می شود. در بازه زمانی این پژوهش کارکردهای آشکار از جمله ایجاد همبستگی، بیان مفاهیم نمادین، کارکرد در موسیقی آیینی، کارکرد هنجارساز، کارکرد ایجاد هیجان به عنوان کارکرهای آشکار و همچنین کارکردهای پنهان از جمله برقراری ارتباط یکسان با طبقه های متنوع اجتماعی، هم دردی با آسیب دیدگان وضع موجود، ایجاد پیام خاص درخصوص اقدام، بیداری و پایداری وفق گفتمان زمان در مخاطب و گستردگی مخاطب پیام مشهود است.
فرهنگ توسعه در میانه فلسفه فرهنگ و انسان شناسی توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه در معنای جدید آن، نیازمند فرهنگ ویژه خود است؛ به این معنا که از بطن فرهنگ خاصی برمی خیزد و همین فرهنگ، حامی و پشتوانه آن است. برپایه این سخن، هر کشوری که شکلی از شکل های توسعه را دنبال کند، به ناچار باید زمینه فرهنگی آن را نیز فراهم کند و فرهنگ آن را بسازد؛ درغیراین صورت، توسعه به ضد خود تبدیل می شود. اما تحول فرهنگی معطوف به توسعه، گاهی با حذف برخی از مؤلفه های فرهنگیِ ازپیش موجود همراه می شود. انسان شناسی فرهنگی- که فرهنگ در معنای عام آن را مطالعه می کند - درصدد این است که ازیک سو، با پذیرش اصل نسبیت گرایی فرهنگی، تکثر فرهنگ ها را به رسمیت بشناسد و ازسوی دیگر، بنا به اقتضاهای توسعه، ملزومات فرهنگی توسعه را درنظر بگیرد و با نگاهی ارزش گذارانه درباره فرهنگ ها قضاوت کند. این کوشش که به شاخه جدیدی از انسان شناسی به نام انسان شناسی توسعه انجامیده است، تلاش می کند به کمک منطق بومی های فرودست، فرادستان توسعه گرا را به چالش بکشد و آن ها را متوجه پیامدهای تصمیم های شتاب زده شان کند. این نوشتار درصدد است، چالش پیش روی انسان شناسی فرهنگی در جمع این دو مؤلفه را تشریح و راه حل های پیشنهادشده را تحلیل کند. انسان شناسی در شرایط امروزی ازیک سو در پی ایجاد پیوند میان واقعیت های چندگانه جهان انسانی است و ازسوی دیگر، برای حفظ تکثر فرهنگی به مثابه منبع ذخیره خلاقیت فرهنگی تلاش می کند.
درنگی فرهنگی- انسان شناختی در تاریخ بقیع در دو سدۀ نخست هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ و فرهنگ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۰۵
89 - 61
حوزه های تخصصی:
ابژه های تاریخی در بستر فرهنگ اسلام و تشیع که از ابعاد انسان شناختی برخوردارند، معمولاً مورد غفلت واقع شده اند. قبرستان بقیع به عنوان یکی از کهن ترین گورستان های اسلامی و یکی از مراکز زیارتی شیعیان، از جهت بررسی های انسان شناختی بسیار بااهمیت است. در این پژوهش این گورستان با استفاده از نگرش انسان شناسی تاریخی در سده های نخست هجری مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاکی از آن است که بقیع در سده نخست هجری عمدتاً کارکردی اجتماعی- مناسکی داشته است. از لحاظ اجتماعی برای سکونت، اقامه نماز و یا برگزاری تجمعات از آن استفاده می شده است. از لحاظ مناسکی نیز با مجموعه ای از آداب مربوط به مرگ مردمان حجاز در ارتباط بوده است. در سده دوم هجری برخی ابعاد انسان شناسی و فرهنگی بقیع رخ می نماید. نخست آنکه نزد اعراب آن دوره جایگاهی اسطوره ای می یابد و باورهایی درباره جایگاه غیبی و شگفت آن شکل می گیرد. از لحاظ هویتی نیز اهمیت زیادی یافته و هم زمان با تثبیت هویت های فرقه ای و مذهبی، نشا نه هایی از جدال های هویتی - فرقه ای در مناسک مرگ و به طور خاص تدفین در بقیع مشاهده می شود.
مطالعه مقایسه ای مسکن بومی روستایی سیستانی و بلوچ از منظر بازشناسی کالبدی با رویکرد انسان شناسی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۷ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۱۶۳
۳۲-۱۹
حوزه های تخصصی:
از خصوصیات بارز معماری مسکونی بومی آن است که با محیط فرهنگی خود مطابقت داشته و بدون دخالت معماران، بر پایه سنت عامیانه ای شکل گرفته که در بطن فرهنگ آن جامعه جریان دارد و به نوعی با نیازها، آرمان ها و جهان بینی های مردمانی که در واقع سازندگان آن بنا نیز هستند، مرتبط است. تداوم سنت، تداوم معماری بومی را به همراه خواهد داشت، آن هم نه به صورت کلیشه ای، بلکه به عنوان بازنمودی از یک فرهنگ که در محیطی زنده به وجود می آید و رشد می کند. انسان شناسی فرهنگی، به عنوان یکی از زیرشاخه های انسان شناسی، نقش مؤلفه فرهنگ را در شکل گیری محیط انسانی، اساسی ترین مؤلفه دانسته و به سبب این نگرش ویژه، امروزه در زمینه مطالعات معماری مورد استفاده قرار می گیرد. از طریق این علم می توان به علل ظهور یک الگو در کالبد معماری و رابطه متقابل میان یک اثر با ویژگی های فرهنگی تشکیل دهنده اش، که در سنت عامیانه آن ریشه دارد، دست یافت . ازآنجا که گستره سیستان و بلوچستان، به دلیل تنوع قومی و بکر بودن مناطق روستایی، عرصه ای مناسب برای دسته بندی معماری مسکونی با ویژگی های بومی است، بنابراین پژوهش حاضر، این عرصه را مورد مطالعه قرار داده و بر آن است که چگونگی و چرایی تفاوت ها و شباهت های پدید آمده را از طریق علم انسان شناسی فرهنگی و توجه به جایگاه سنت عامیانه اقوام بلوچ و سیستانی مورد تحلیل قرار دهد. در این راستا با بررسی نظریات پایه در حوزه انسان شناسی فرهنگی و جایگاه فرهنگ و سنت در میان دو قوم بلوچ و سیستانی، به میزان ارتباط آن با کالبد معماری مسکونی بومی از طریق مشاهده و مطالعه میدانی چند نمونه از مصادیق آن در حوزه سیستان و بلوچستان پرداخته می شود. هرچند نمی توان عوامل محیطی را نادیده گرفت اما نتایج پژوهش بیانگر اهمیت نقش فرهنگ در بازشناسی کالبد معماری مسکونی بومی این مناطق است، از اینرو می توان اذعان داشت تداوم سنت عامیانه که در قالب رفتارهای روزانه و مبتنی بر کنش های متقابل انسان و محیط و انسان و انسان(ها) شکل گرفته است، موجبات تداوم مسکن با ویژگی های بومی در مناطق روستایی می گردد.
رده بندی مناسک گذر در قصه ها و افسانه های خراسان شمالی بر اساس نظریه وان ژنپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله ای که پژوهش حاضر بدان می پردازد رده بندی مناسک گذر در قصه ها و افسانه های خراسان شمالی است؛ با طرح این پرسش ها که در قصه ها و افسانه های خراسان شمالی مناسک گذر را بر چه مبنایی می توان رده بندی کرد و هریک دارای چه ویژگی های انسان شناختی فرهنگی است؟ هدف پژوهش حاضر این است که با مطالعه دقیق قصه ها و افسانه های این ناحیه، مناسک گذر را به عنوان یکی از مؤلفه های انسان شناسی فرهنگی به پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی، ادبیات و تاریخ معرفی نماید. بررسی ها به روش توصیفی - تحلیلی و با نظر به دیدگاه وان ژنپ انجام شده، حاکی از آن است که در این آثارچهار مؤلفه مهم مناسک گذر عبارتند از تولد، بلوغ، ازدواج و مرگ. با توجه به مراحلی که عابر گذار در گذر از این مؤلفه ها پشت سر می-گذارد، بویژه در ازدواج و مرگ، می توان به الگویی فرهنگی دست یافت. مناسک گذر ازدواج در این آثار برگرفته از زندگی عامه مردم خراسان شمالی و جزء فرهنگ ماندگار آن است و نمادی از برکت، اولاد فراوان، شادی و مسرت بسیار و برخورداری دیگر افراد از بخشی از این شادی و برکت می باشد. همچنین، تاثیر فرهنگ کشاورزی و دامداری بر برخی حرکات دسته جمعی و در حلقه های بزرگ، نشانه ای از اتحاد و هم گرایی قومی است. مناسک گذر مرگ نیز برگرفته از دین مردم این ناحیه و هماهنگ با فرهنگ آنهاست. با بررسی و تحلیل این آثار می توان کارکردهایی چون القای ارزش ها و سنت های اجتماعی، پیوند دادن عابر گذار به تقدس، کمک به سهل تر شدن گذر، تحکیم پیوندها و همبستگی گروهی را در انجام مناسک گذر برشمرد.
تقسیم بندی واحدهای اجتماعی در نظام قبیله ای در قرآن کریم با رویکرد ریشه شناختی
حوزه های تخصصی:
زندگی اجتماعی در جوامع عربی، از ادوار پیشااسلامی، به نظام قبیله ای تکیه داشته و روابط داخلی، میان اعضای این نظام بر پایهٔ ارتباطات نسبی و خویشاوندی، شکل گرفته است. در این نظام، تقسیم بندی خاصی از واحدهای اجتماعی دیده می شود که درون قبائل و واحدهای بالاتر از آن، مانند شَعب، وجود دارد و فرض بر این است که اغلب این نام گذاری ها تنها به معنایِ خویشاوندی باشند. در قرآن کریم، از واژگانی چون «شعوب»، «قبیله»، «فصیله»، «رهط» و «عشیره» استفاده شده است و این مطالعه در صدد است که چه ارتباطی بین این تقسیم بندی های قبیله ای وجود دارد و چندگانگی واژگان نظام قبیله ای، بر اساسِ تحلیل ریشه شناسی، چگونه قابل درک است. تمرکز این مطالعه بر تحلیل ریشه شناسانهٔ واژگان نظام قبیله ای با استفاده از رویکرد توصیفی تحلیلی به هدف تعریف معانی مشترک و تفاوت های معنایی در تقسیم بندی های قبیله ای است تا تنوع و اهمیت واژگانی این اصول زیرساختی را نشان دهد. این بررسی می تواند به بهبود درک مفاهیم اصولی و اساسی این ساختارها در جوامع عربی کمک کرده و همچنین به شناخت بهتر ارتباط بین این تقسیم بندی ها و تفاوت های واژگانی مرتبط با آن ها کمک نماید. فرضیه اصلی این مطالعه این است که مفهوم اصلی واژگان در این ساختارها به گروه و جماعت اشاره دارد و وجود فروع و شاخه های متعدد در قبیله، به لحاظِ برخی ویژگی های گروهی، خاصِّ آن هاست که نقشی مهم در نمایان کردن فعالیت ها و اهداف گروه های خویشاوندی، از خرد تا کلان در فرهنگ عرب، دارند.
تعلیم وتربیت با رویکرد انسان شناسی فرهنگی؛ چیستی و مؤلفه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی فرهنگ سال ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
109 - 141
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر ضمن تأکید بر اینکه انسان موجودی فرهنگی است و تمام ابعاد زندگی وی متأثر از فرهنگ است، با رویکردی بینا رشته ای، به بررسی چیستی، چرایی، ابعاد و مؤلفه های تعلیم وتربیت از منظر انسان شناسی فرهنگی و لزوم توجه به چنین رویکردی در نظام های آموزشی برای به دست آوردن شناخت و فهم همه جانبه و مطلوب از انسان و سپس برنامه ریزی برای وی می پردازد. مقاله با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوای استقرایی انجام گرفته و پاسخ دادن به پرسش هایی همچون این که منظور از انسان شناسی فرهنگی چیست و مؤلفه های اساسی آن کدامند؟ و ملاحظات انسان شناسی فرهنگی در تعلیم وتربیت و ویژگی ها و مؤلفه های تعلیم وتربیت از منظر این رویکرد کدام است؟ را وجهه همت خود قرار می دهد. یافته ها حاکی از آن است که انسان شناسی فرهنگی با داشتن نگاهی کل گرایانه، جامع و درونی به انسان و مسائل وی، از دید وی به جهان می نگرد و بصیرت هایی جدید و توصیفی دقیق تر از آنچه در درون و برون وی رخ می دهد، ارائه می دهد. انسان شناسی فرهنگی با درنظرگرفتن فرهنگ به مثابه نرم افزار ذهن که می تواند در نوع مواجهه کودک با آموزش های مدرسه ای اثرگذار باشد، معتقد است با داشتن نگاه فرهنگی به آموزش، بسیاری از امور انسانی که مسئله می پنداریم یا شناخت نادرستی از آن داریم، به درستی موردبررسی و حل قرار می گیرد و حتی در بسیاری از موارد منحل خواهد شد. بدین ترتیب موجب تسهیل، معنادارشدن، عمق بخشیدن به یادگیری و تحول دید دست اندرکاران به مسائل، روش ها، محتواها و سایر عوامل مؤثر در آموزش وپرورش خواهد شد.
انسان شناسی فرهنگی نظام زندگی شبانی در سه خشتی های کرمانجی خراسان شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
انسان شناسی فرهنگی به ارتباط فرهنگ با نظام های مختلف یک جامعه همانند سیاست، آیین و رسوم مذهبی، باورهای عامه، نظام طبقاتی، تمایزات جنسیتی و غیره می پردازد. سه خشتی های کرمانجی یکی از قالب های شعری ادبیات عامه خراسان شمالی است که به گویش کرمانجی سروده می شود. این قالب شعری از گذشته تاکنون محمل اندیشه ها، باورها، آیین و رسوم سرایندگانش بوده است؛ از این رو در مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی بر پایه نظریه انسان شناسی فرهنگی، کاربردی ساختاری، درصدد پاسخ دادن بدین پرسش است که نظم پدیداری و اعتقادی فرهنگ در سه خشتی های کرمانجی کدام است و ساختار و کارکرد هریک از آن ها چگونه قابل تحلیل و واکاوی است. بدین منظور با استناد به منابع کتابخانه ای 1000 نمونه سه خشتی، گزینش و پربسامدترین نمودهای فرهنگی استخراج و سپس تحلیل شده است. نتیجه این بررسی نشان می دهد نظام خانوادگی کرمانج ها مبتنی بر خانواده گسترده و پدرتبار است. الگوی ازدواج در بین آنان درون همسری و به ندرت در خانواده های ثروتمند به صورت چندهمسری است. همچنین جنسیت بر نوع وظایف افراد خانواده تأثیرگذار است مردان وظیفه حفاظت از زنان و کودکان و احشام را داشتند و زنان وظیفه تهیه محصولات دامی، پخت غذا و آوردن آب از چشمه، بافندگی و غیره داشتند. تحلیل نظم اعتقادی فرهنگ (باورها، عقاید و مذهب) در سه خشتی ها نشان می دهد که علاوه بر پذیرش مذهب تشیع، برخی از باورهای کهن، مانند اعتقاد به سحر و جادو و وجود حیوانات و گیاهان توتمی (شتر و میش سفید، گل محمدی و لاله) در بین ایشان تداوم یافته است. انواع پوشش های یاد شده در این اشعار مانند شلیوار، پیراهن و روسری، متناسب با اعتقادات مذهبی و نیز حاکی از مبادلات تجاری کرمانج های خراسان با اقوام و مناطق دیگر ایران است. بازی های یادشده در سه خشتی ها مانند اسب دوانی و پشم ریسی، دلالت بر تأثیر شرایط زیست بومی و جنسیت بر آن دارد.
جشن ها و کارکردهای آیینی آن در دوره گورکانیان هند (963-1118)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه تاریخ اسلام سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
93 - 122
حوزه های تخصصی:
جشن به عنوان آیین (Ritual) در دوره اوج حکومت گورکانیان هند، از زمان اکبرشاه تا دوره اورنگ زیب به شدت مورد توجه بود. تشریفات همراه با موسیقی و طرب، شور و نشاط زیادی به جشن ها بخشید تا جایی که آوازه این جشن های باشکوه، مرزهای امپراطوری گورکانی را درنوردید و ناظران خارجی را نیز به آگره کشاند. تلاش پادشاهان گورکانی برای برپایی این جشن هایِ مفصل و پرهزینه، تعدد و تنوع جشن ها و اهتمام به جشن های غیردینی و جشن های خاص بومیان، این سؤال را به ذهن متبادر می کند که کارکرد این جشن ها اعم از غیردینی و دینی چه بوده و چه چیز پادشاهان گورکانی را به برپایی این جشن ها سوق داده است؟ در این پژوهش سعی شده است با توجه به کارکرد آیین در انسان شناسی فرهنگی و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و براساس منابع کتابخانه ای و نگاره های موجود در موزه ها این موضوع مورد بررسی و واکاوی قرارگیرد. بررسی ها نشان می دهد که جشن های این دوره به عنوان آیین، غیر از جنبه تفریح و سرگرمی، نقش مهمی در هویت بخشی و انسجام اجتماعی حول قدرت حاکم داشت و نماد قدرت و شوکت و ثروت تلقی می شد و به مشروعیت پادشاهان گورکانی کمک می کرد.