مطالب مرتبط با کلیدواژه

تکثرگرایی فرهنگی


۱.

فرهنگ توسعه در میانه فلسفه فرهنگ و انسان شناسی توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: فرهنگ توسعه فرهنگ توسعه نسبیت گرایی فرهنگی انسان شناسی فرهنگی تکثرگرایی فرهنگی واقعیت های چندگانه انسان شناسی توسعه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۷ تعداد دانلود : ۱۹۹
توسعه در معنای جدید آن، نیازمند فرهنگ ویژه خود است؛ به این معنا که از بطن فرهنگ خاصی برمی خیزد و همین فرهنگ، حامی و پشتوانه آن است. برپایه این سخن، هر کشوری که شکلی از شکل های توسعه را دنبال کند، به ناچار باید زمینه فرهنگی آن را نیز فراهم کند و فرهنگ آن را بسازد؛ درغیراین صورت، توسعه به ضد خود تبدیل می شود. اما تحول فرهنگی معطوف به توسعه، گاهی با حذف برخی از مؤلفه های فرهنگیِ ازپیش موجود همراه می شود. انسان شناسی فرهنگی- که فرهنگ در معنای عام آن را مطالعه می کند - درصدد این است که ازیک سو، با پذیرش اصل نسبیت گرایی فرهنگی، تکثر فرهنگ ها را به رسمیت بشناسد و ازسوی دیگر، بنا به اقتضاهای توسعه، ملزومات فرهنگی توسعه را درنظر بگیرد و با نگاهی ارزش گذارانه درباره فرهنگ ها قضاوت کند. این کوشش که به شاخه جدیدی از انسان شناسی به نام انسان شناسی توسعه انجامیده است، تلاش می کند به کمک منطق بومی های فرودست، فرادستان توسعه گرا را به چالش بکشد و آن ها را متوجه پیامدهای تصمیم های شتاب زده شان کند. این نوشتار درصدد است، چالش پیش روی انسان شناسی فرهنگی در جمع این دو مؤلفه را تشریح و راه حل های پیشنهادشده را تحلیل کند. انسان شناسی در شرایط امروزی ازیک سو در پی ایجاد پیوند میان واقعیت های چندگانه جهان انسانی است و ازسوی دیگر، برای حفظ تکثر فرهنگی به مثابه منبع ذخیره خلاقیت فرهنگی تلاش می کند.
۲.

آزاداندیشی دینی در قرن چهارم هجری: شاخصه ها و مبانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آزاداندیشی دینی قرن چهارم هجری انسان گرایی مجالس علمی عقل گرایی تکثرگرایی فرهنگی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۸ تعداد دانلود : ۲۳۸
قرن چهارم هجری را از درخشان ترین ادوار تاریخ و تمدن اسلامی از لحاظ تنوع فکری و آزاداندیشیِ مسئولانه دانسته اند. برخی بین این دوره و دوران رنسانس در مغرب زمین، همانندسازی کرده و بلکه آن را در نوزاییِ قرن پانزدهم، مؤثر دانسته اند. اگر جوهره ی آزاداندیشی را انسان گرایی و عقلگرایی بدانیم، باید چهارمین قرن هجری را از آزاداندیش ترین ادوار تاریخ بشری بدانیم که قرن ها پیش از نوزاییِ مغرب زمین، با دغدغه ی انسان زیست کرد و میدان را در برابر عقل انسان بازگذاشت، اما هرگز میان این تفکر باز و آزاد در باب دلمشغولی های انسانی و تعلق خاطر به دین و مذهب ناسازگاری ای ندید. از این رو این سخن برخی از اندیشه نگاران قرن چهارم جا دارد که انسان گراییِ این دوره در عین حال که از جنبه های فلسفی و ادبی برخوردار بود، انسان گرایی ای دینی بود و عقلگرایی اش همانطور که از میراث بشری و علوم الاوائل بهره می برد، به داده های وحیانی هم معتقد و متکی بود و البته از همسخنی و گفت وگو با ملحدان و دین گریزان هم ابایی نداشت. بازکردن ابعاد این آزاداندیشیِ دینی و نشان دادن مشخصه ها و بنیادهای نظری اش که مهم ترینشان همان انسان گرایی و عقلگرایی است، هدفی است که این مقاله جویا و پیگیر آن است.