فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۸۱ تا ۱٬۶۰۰ مورد از کل ۲٬۸۸۶ مورد.
منبع:
تاریخ علم دوره ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
113 - 159
حوزههای تخصصی:
از زمان ورود علوم جدید به ویژه نجوم نیوتنی به جهان اسلام و ایران و آغاز مخالفت با آن تا زمان قبول عمومی هیئت جدید از جانب علماء، صرف نظر از بعضی مخالفت های پراکنده ، بیش از دو قرن گذشته است. این دوره شامل گذار از باور به سکون زمین و مرکزیت آن است که نه تنها در نظام بطلمیوسی بلکه درسایر کیهانشناسی های دوران اسلام مفروض بود و صدها سال در آگاهی عمومی ریشه دوانده بود. تاریخ نویسی علم این دوره تا قبول کامل هیئت جدید و بر خورد با سایر علوم غربی باید با وسواس علمی و با بررسی شواهد مکتوب و آثار فرهنگی موجود تدوین شود. در چند دهه اخیر اظهار نظرهای مختلفی از جانب تاریخ نویسان علم در این باره انجام گرفته است. سید حسین نصرمعتقد است که علمای اسلام علوم غربی را بدون تنقید یک جا قبول کرده و در مقابل آن تسلیم شدند. دکتر گمینی هم با جدا کردن شیعه «متشرعه» از شیخیه و صوفیان بر این باور است که عکس العمل های گروهی متخالفی در مقابل علم هیئت جدید وجود داشته است. بر خلاف شیخیه و صوفیه، علمای «متشرعه» تناقضی بین آیات و احادیث با هیئت جدید نمی دیدند و اگر هم می دیدند آن را قابل حل می شمردند و از جهت دینی مشکلی نداشتند و مخالفتشان عمدتاً بر اساس تفکر فلسفی مورد قبولشان بود.یکی از علمای امامیه که نظری کاملاً انتقادی به علوم جدید داشت محمدحسین کاشف الغطاء بود. او در نوشته هایش از دروان مشروطه و دهه های بعد، به ویژه با علم هیئت جدید و نظریه تکامل داروین مخالفت می کند. دکتر گمینی خوانشی متضاد با این برداشت از نوشته های کاشف الغطاء ابراز کرده است . در مقاله حاضر تزهایی که دکتر گمینی در طی سال های اخیر به خصوص درنوشته های جدیدش در باره مواجهه علماء امامیه با علم هیئت جدید ابراز کرده است بررسی می شوند. وبا شواهد و براهین دیگری استدلال می شود که اغلب آنها یا بر زمان پریشی تکیه دارند و یا بر این فرض نادرست که مخالفت علمای امامیه (متشرعه) با علم هیئت جدید به خاطر دلایل دینی نبود بلکه دلایل آنها صرفاً یا عمدتاً دلایل مربوط به فلسفه طبیعی بوده است. به علاوه نادرستی باور او در مورد عدم مخالفت کلی کاشف الغطاء با نظریه تکامل داروین با مراجعه به نوشته های او مستدل می شود.
روش شناسی پژوهش پساانسان گرایی در تعلیم وتربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۳۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱۸
89 - 108
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهدافاز منظر اومانیسم، عقلِ انسان، انسان را بالاتر از همه موجودات و در رأس سلسله مراتب قرار می دهد و به آنها حقوقی می بخشد. مهمترین تمرکز در پساانسان گرایی، تغییر تأکید از انسانها به عنوان مرکز جهان و کاهش عاملیت مطلق آنهاست. این دیدگاه، رویکرد سلسله مراتبی را به چالش می کشد و تاکید می کند که همه چیز در جهان به هم پیوسته است. با درک چگونگی ارتباط موجودات زنده و غیرزنده با یکدیگر، می توانیم جهان را بهتر درک کنیم. پساانسان گرایی از اندیشه دلوز و گاتاری و نیز نظریه عدم بازنمایی استفاده می کند. به طور کلی بر اساس دیدگاه دلوز و گاتاری باید گفت که انسان در یک سری روابط با موجودات زنده و غیر زنده قرار دارد. تئوری عدم بازنمایی به معنای عدم تمرکز بر تصویرسازی دقیق جهان است. در این رویکرد، مهم نیست که جهان چقدر دقیق نشان داده می شود، بلکه مهم است که تجربیات، احساسات و ارتباطات ما با محیط و سایر انسان ها و غیرانسان ها شکل می گیرد. بر اساس پساانسان گرایی، پارادایم جدیدی در پژوهش های علوم انسانی در حال شکل گرفتن است که در آن به نقش ماده و اشیا و عاملیت آنها در جریان پژوهش اهمیت خاصی قائل می شوند. به گفته براد در چنین پاردایمی انسانها نه علت محض هستند و نه معلول محض، بلکه بخشی از جهان در صیرورت بی پایان آن می باشند. هدف این پژوهش نخست تحلیل و تشریح پژوهش پساانسان گرایی و چیستی آن می باشد و دوم، تحلیل و تشریح نحوه انجام این نوع پژوهش در تعلیم و تربیت خواهد بود. تاریخ دریافت: 21/01/1403تاریخ پذیرش: 03/04/1403 واژگان کلیدی:پساانسان گرایی،پژوهش،تعلیم وتربیت،غیربازنمودگرایی،مجموعه روش با توجه به ماهیت پژوهش، روش مورد استفاده در این پژوهش روش توصیفی و تحلیلی خواهد بود؛ بدین صورت که ابتدا به توصیف و تشریح و تحلیل پساانسان گرایی پرداخته خواهد شد. در این خصوص ریشه ها و مبانی این رویکرد و نحوه شکل گیری این اندیشه و بسترهای آن مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد گرفت. این کار با گردآوری داده های مختلف از منابع مرتبط، و به ویژه منابع اولیه و صاحب نظران این حوزه و با توصیف دقیق پساانسان گرایی و روش پژوهش پساانسان گرا، انجام خواهد شد. در ادامه، پژوهش پساانسان گرایی در تعلیم و تربیت، توصیف و تحلیل و ابهام زدایی و شفاف سازی خواهد شد که بدین ترتیب این بخش در قالب روش کاوشگری فلسفی انتقادی خواهد بود، که از مهمترین اهداف آن می ت واند اب هام زدایی، فهم و شفاف سازی، و بهبود عمل تربیتی باشد. به طور کلی هدف از این نوع پژوهش ها می تواند ابهام زدایی و قابل فهم ساختن مفاهیم و معانی برای مخاطبان و در نهایت کمک به اعتلا و بهبود عمل در عرصه تربیت باشد. بعد از توصیف و تحلیل و شفاف سازی، جوانب مختلف این رویکرد و نحوه استفاده از این روش در تعلیم و تربیت مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت و جنبه های مثبت و منفی این روش مورد نظر خواهد بود. نتایجدر هسته آموزش پساانسان گرایانه چندین اصل کلیدی وجود دارد؛ در این نوشتار به دو ابزار مهم در مورد چگونگی انجام این پژوهش پرداخته می شود؛ مصاحبه با اشیا، مشاهده عمل اشیا و ثبت وقایع. مصاحبه با اشیا: از جمله مهم ترین ابزارها در پژوهش پساانسان گرا استفاده از روش مصاحبه با اشیا می باشد. بحث مصاحبه با اشیا دو معنا دراد؛ یکی مصاحبه با خودِ اشیا و دیگری، مصاحبه با انسانها و با همراهی و در نظر گرفتن اشیا در کنار انسان ها. معنای اول به ویژه در مورد اشیای دیجیتال و فناوری ها به کار می رود، البته این نوشتار بر این مدعاست که معنای اول بیشتر در مفهوم مشاهده جای می گیرد تا مصاحبه با اشیا. دوم؛ مشاهده عمل اشیا و ثبت وقایع: نوع دیگری از پژوهش ها در حوزه پساانسان گرایی به ویژه در عرصه تعلیم و تربیت، مشاهده دقیق اشیا و نقش آنها در محیط های مختلف می باشد. از آنجا که در رویکرد انسان گرایی معمولا اشیا را به عنوان ابژه های منفعل و بدون عاملیت خاصی در نظر می گیریم، به طور طبیعی نقش چندانی را برای آنها در پژوهش و شکل گیری دانش در نظر نمی گیریم. اما در دیدگاه پساانسان گرا همه اشیا می توانند نوعی از عاملیت داشته باشند و بر نحوه عمل و اندیشه ما تاثیر بگذارند. مشاهده عمل اشیا و ارتباط انسانها با غیر انسان ها را، برخی از پژوهشگران پساانسان گرایی، در قالب پژوهش مردم نگاری مطرح می کنند و از اصطلاحاتی مانند مردم نگاری ماتریالیستی و مردم نگاری نهادی پساانسان گرا نام می برند. بحث و نتیجه گیریبه طور کلی به نظر می رسد تأکید پساانسان گرایی بر مرزهای مبهم بین انسان، حیوانات و اشیا و فناوری ها می تواند نگرانی هایی را در مورد فرسایش ظرفیت های متمایز انسانی مانند آگاهی، خلاقیت و استدلال اخلاقی ایجاد کند. نگرانی این است که در از بین بردن این مرزها، پساانسان گرایی ممکن است جایگاه منحصر به فرد و جایگاه اخلاقی انسان را تضعیف کند. هم سطح قرار گرفتن انسان با سایر موجودات پایین آوردن جایگاه انسان و خطر از بین رفتن منزلت خاصی انسان را در پی خواهد داشت. اگر انسان در شبکه پیچیده ای از نیروهای مادی، گفتمانی و تکنولوژیکی باشد، آنگاه ایده آموزش به عنوان ابزاری برای پرورش توانمندی فردی و خودمختاری مشکل می شود. تمرکز بر مادیات، فناوری و دنیای فراتر از انسان در پساانسان گرایی، ممکن است به قیمت عدم توجه به ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آموزش تمام شود. با توجه به تاکید پژوهش پساانسان گرایی در تولید دانش به صورت رابطه ای با اشیا مادی، تمرکز این نوع پژوهش صرفا بر رابطه انسان با غیر انسان است در نتیجه، به خاطر تمرکزدایی از انسان، روابط ویژه بین انسان ها و پژوهش در خصوص روابط دانش اموزان با همدیگر و با معلم، خیلی مورد توجه نیست، و مشخص است که غفلت از این نوع روابط، درک فرایند تعلیم و تربیت و ابعاد آن را دچار مشکل خواهد کرد. همچنین باید گفت بسیاری از پژوهش های مربوط به موضوعات پساانسان گرایی، مفاهیم انتزاعی و نظری دارند. این موضوع ممکن است کار کردن با این ایده ها در قالب های عملی برای مقابله با چالش های اخلاقی، سیاسی و اجتماعی واقعی جامعه را دشوار کند.
ارائه سناریوهای پشتیبان سیاست گذاری مبتنی بر رویکرد مطالعات آینده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود گذشت چهار دهه تعامل میان دو حوزه مطالعات آینده و سیاست گذاری، به دلیل عدم ایجاد پیوند مناسب میان مفاهیم و روش های این دو حوزه، همچنان از به کارگیری مطالعات آینده در فرآیند سیاست گذاری چشم پوشی می شود. این در حالی است که نقش مطالعات آینده به منظور اتخاذ سیاست های به روز و مناسب برای آینده های ناشناخته و دارای عدم قطعیت، امری انکارناپذیر است. از این رو، پژوهش حاضر، به دنبال ارائه رویکردی کاریردی به منظور کاربست مطالعات آینده در سیاست گذاری در فضای واقعی و به دور از ایده آل گرایی است. برای نیل به این هدف، با تمرکز بر بهبود ارتباط میان مطالعات آینده و تحلیل سیاست، ابتدا با استفاده از مطالعات کتابخانه ای، یازده عامل شناسایی و سپس با استفاده از نظر گروه کانونی، هشت عامل اصلی تایید و بدیل های آن استخراج شد. در ادامه با استفاده از روش سناریونگاری و نرم افزار سناریوویزارد، چهار سناریو سازگار با اسامی «آینده شناسی»، «پیش بینی»، «آینده نگاری» و «آینده پژوهی» و هفت سناریوی بینابینی نزدیک به واقعیت با عناوین «آینده شناسی تفسیری»، «پیش بینی سری زمانی»، «پیش بینی علی و معلولی»، «پیش بینی قضاوتی»، «آینده نگاری مدل محور»، «آینده نگاری پویا» و «آینده نگاری باز» به دست آمد. این سناریوها، سیاست گذاران را قادر می سازند در مختصات های مختلف تصمیم گیری، تحلیل سیاست و سیاست گذاری دقیق تری انجام داده و راهبردهای خود را در مورد تهدیدها و فرصت های آینده بهبود دهند.
شناسایی و رتبه بندی آسیب های ساختاری در مؤسسات آموزش عالی غیرانتفاعی مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
۱۲۲-۱۰۴
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی و رتبه بندی آسیب های ساختار مؤسسات آموزش عالی غیرانتفاعی غیردولتی استان مازندران بود. روش شناسی: در این پژوهش از روش آمیخته استفاده شد، در مرحله کیفی، داده ها با مصاحبه با مطلعین کلیدی جمع آوری شدند. با استفاده از این نتایج پرسشنامه محقق ساخته تهیه گردید. در مرحله کمی، روش کلی تحقیق، توصیفی و از نوع پیمایشی بود. روایی صوری و روایی محتوی پرسشنامه با بهره گیری از صاحب نظران و نخبگان تائید گردید. پایایی آن هم با محاسبه ضریب پایایی به روش کرونباخ 898/0 به دست آمد. پرسشنامه در میان جامعه آماری که هیئت مدیره اتحادیه مرکزی غیرانتفاعی کشور و دست اندرکاران غیرانتفاعی مازندران بودند توزیع گردید و 100 پرسشنامه جمع آوری شد. در نهایت با استفاده از آمار توصیفی، استنباطی و نرم افزار SPSS داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی 46 آسیب در سه بعد رسمیت، تمرکز و پیچیدگی شناسایی گردید. برای رتبه بندی آسیب ها از آزمون رتبه بندی فریدمن استفاده شد. مشخص گردید که مؤلفه مهجور بودن مؤسسات آموزش عالی غیرانتفاعی در ساختار وزارت علوم در رتبه اول و مؤلفه ضعف وجود دفتر مرکزی غیرانتفاعی غیردولتی در جهت حمایت از مؤسسات در رتبه آخر قرار دارد. بحث و نتیجه گیری: با توجه به تعداد دانشجویان مؤسسات آموزش عالی غیرانتفاعی و کمک مؤثر این مؤسسات به آموزش عالی کشور باید توجه بیشتری به این بخش از آموزش عالی خصوصی صورت گیرد. نه آنکه این مؤسسات در ساختار وزارت علوم از نظر مهجوریت رتبه نخست را کسب نمایند. درعین حال پیشنهاد می شود با تغییر نگاه نسبت به آموزش عالی خصوصی از دستاوردهای این پژوهش که در همین راستا است استفاده گردد.
مقایسه وضعیت گذشته و موجود اعتبارسنجی با وضعیت مطلوب در آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
۱۰۳-۸۰
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت گذشته و موجود اعتبارسنجی در نظام آموزش عالی ایران بر اساس الگوی بومی از اعتبارسنجی؛ و نیز تحلیل تطبیقی آن با الگوی مرجع به عنوان وضعیت مطلوب انجام شد. روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی؛ از نظر روش جمع آوری داده ها، توصیفی؛ و از نظر ماهیت داده ها، کمی بود. جامعه آماری پژوهش شامل 3 گروه اساتید آموزش عالی، کارشناسان حوزه آموزش عالی و دانشجویان دکتری آموزش عالی بود. به این ترتیب، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی و تعیین حجم نمونه بر اساس جدول کریسی و مورگان (1970)، 92 نفر به عنوان نمونه ی آماری انتخاب شد. ابزار اندازه گیری پژوهش، پرسشنامه وضعیت گذشته و موجود اعتبارسنجی نظام آموزش عالی ایران، همچنین، پرسش نامه وضعیت مطلوب اعتبارسنجی نظام آموزش عالی ایران بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از فنون آمار استنباطی شامل آزمون کلوموگرف- اسمیرنوف، آزمون t تک نمونه ای، آزمون t گروه های همبسته، ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون، تحلیل کوواریانس، مدل یابی معادلات ساختاری، آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی به نام آزمون توکی بهره گرفته شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد، وضعیت گذشته و موجود اعتبارسنجی آموزش عالی نامطلوب بوده و با وضعیت مطلوب، تفاوت، فاصله و عدم همبستگی دارد. همچنین، بین دیدگاه خبرگان علمی، راجع به وضعیت گذشته، موجود و مطلوب تفاوت معنی داری وجود دارد. بحث و نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که، بین وضعیت گذشته و موجود اعتبارسنجی نظام آموزش عالی کشور و وضعیت مطلوب، شکاف عمیق وجود دارد.
تحلیل نقادانه کتاب روش های تدریس تعلیمات دینی (هدیه های آسمانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۲)
61 - 94
حوزههای تخصصی:
بررسی و نقد کتاب درسی به دلیل جایگاه آن در دستیابی به اهداف نظام های آموزشی و آتار آن در کیفیت بخشی به محتوا های آموزشی و تربیتی، اهمیت ویژه ای دارد. بنابراین ارزیابی این منابع با بهره مندی از ملاک های دقیق ضرورت دارد. پژوهش حاضر مبتنی بر شاخص های علمی، کتاب" روش های تدریس تعلیمات دینی(هدیه های آسمانی) ، که توسط سازمان مطالعه و تدوین کتب دانشگاهی در علوم اسلامی و انسانی (سمت) برای رشته علوم تربیتی درسال1392منتشر شده را نقد کرده است . شاخص های منتخب شاملِ شاخص محتوایی، ساختاری، شکلی، زبانی و روشی است. نتایج پژوهش نشان می دهد: این کتاب نقاط قوت محدودی در شاخص های شکلی و زبانی دارد. اما نقاط ضعف بسیارجدی کتاب در همه شاخص های شکلی، زبانی، محتوایی، ساختاری و روشی کاملا آشکار است. از جمله می توان به عدم روز آمدی داده ها، اشکالات علمی، استنادات نادرست، عدم انسجام محتوا و غیر کاربردی بودن اشاره کرد. فقدان این شاخص ها به میزانی است که"علمی و آموزشی بودن " کتاب را رد می نماید. بنابراین این کتاب فاقد اصلی ترین ممیزه های کتاب درسی دانشگاهی است.پیشنهاد می شود مبتنی بر شاخص های کتاب درسی دانشگاهی و برنامه درسی تعلیم و تربیت دینی دوره ابتدایی، برای این درس کتاب جدیدی تالیف شود.
مناسبات نظام آموزش عالی و جنسیت: تجربه زیسته در دانشگاه تک جنسیتی الزهرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چند دهه است که کشورهای جهان به اهمیت توسعه برای رسیدن به تعالی انسان ها، رفع نابرابری و ایجاد عدالت اجتماعی پی برده اند و رسیدن به اهداف توسعه را محور سیاست گذاری های کلان خود قرار داده اند. کشور برای رسیدن به توسعه پایدار نیاز به مشارکت همه اعضای جامعه دارد. از آن جا که زنان نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل می دهند، و با توجه به اینکه آموزش عالی وظیفه تربیت نیروی انسانی را بر عهده دارد، و به دلیل ترویج آموزش زنان توجه به دانشگاه تک جنسیتی حائز اهمیت است. رویکرد مقاله حاضر کیفی است و در سپهر فلسفی تفسیرگرایی با روش تحلیل محتوا به بررسی تجربه زیسته دانشجویان دانشگاه الزهرا از تحصیل در یک دانشگاه تک جنسیتی پرداخته است. مشارکت کنندگان پژوهش دانشجویان زن دانشگاه الزهرا در دوره کارشناسی بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. یافته ها در چهار بعد مطرح شده است: بعد فردی (اعتماد به نفس، آزادی بیان، احترام، محیط امن و راحت، کنترل استرس، حس خوب، حمایت، انعطاف پذیری، احساس لطیف زنانه، درک متقابل، تمرکز بر درس و پیشرفت درسی، روحیه پرسشگری، حسادت و چشم و هم چشمی، عدم علاقه به دانشگاه، محیط شبیه به مدرسه و پوشش)، بعد اجتماعی (هماهنگی، ارتباط اجتماعی و اشتراک افکار، عدم ارتباط اجتماعی با جنس مخالف)، بعد فرهنگی (عدم اجازه تحصیل، انتخاب دانشگاه به دلیل ارزش ها و تطبیق پذیری)، بعد شناختی (یادگیری مباحث به صورت نظری و غیرکاربردی، تلاش برای کسب نمره و عدم ارتباط با بازار کار) دسته بندی شده است.
کارآفرینی سیاسی، راهبردی در فرایند گذار به توسعه پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست علم و فناوری سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
39 - 54
حوزههای تخصصی:
این پژوهش از دیدگاه مکتب اتریش به بررسی و مطالعه کارآفرینی سیاسی به عنوان شکلی از همسویی بین کارآفرینان با ساختار نهادی که هدفشان دسترسی ممتاز به منابع است، می پردازد. کارآفرینی سیاسی به عنوان یک پدیده در اقتصادهای در حال توسعه ظهور کرده و بر اهداف توسعه پایدار تاثیر گذار است. این مطالعه با استفاده از تعریفی گسترده با رویکردی مولد به این مفهوم، از طریق جمع آوری داده های ترکیبی از منابع مستند و مصاحبه های نیمه ساختاریافته با خبرگان سیاسی واجد شرایط که از طریق نمونه گیری هدفمند نظری انتخاب شدند انجام شده و ویژگی های اصلی فعالیت های کارآفرینانه را شناسایی و مدلی از کارآفرینی سیاسی با رویکرد توسعه پایدار ارائه نموده است. روش پژوهش از نظر هدف بنیادی- توسعه ای؛ و به لحاظ ماهیت کیفی و از نوع اکتشافی می باشد که از نظریه داده بنیاد (سیستماتیک) به منظور سازماندهی و تحلیل داده ها استفاده شده است. مدل پارادایمی با بررسی 4905 گزاره مفهومی، 6 کد انتخابی، 17 کد محوری و 73 کد باز حاصل شد. یافته ها نشان داد که پیوندهای چندگانه به عنوان مقوله محوری در مدل کارآفرینی سیاسی نقش مهمی دارد. این مدل قابل تعمیم به سایر اقتصادهای در حال توسعه می باشد. این مطالعه مفاهیمی را در مورد چگونگی اتخاذ یک رویکرد کل نگر برای استفاده از ظرفیت کارآفرینان سیاسی به منظور ارائه نوآوری در حوزه سیاسی و انجام اصلاحات در ساختار نهادی برای سیاستمداران و سیاستگذاران این حوزه ارائه می دهد. پیامدهای استفاده از این مدل تحکیم ساختار نهادی و حرکت به سمت توسعه پایدار است.
تحلیل جامعه شناختی بسترها و زمینه های خشونت اقتصادی علیه زنان؛ مورد مطالعه، زنان شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خشونت علیه زنان یکی از مسائل مهم در جامعه شناسی و از مصادیق نقض حقوق بشر است که به طور گسترده ای در سطح جهانی رخ می دهد. یکی از ابعاد این خشونت، خشونت مالی یا اقتصادی علیه زنان از سوی همسر است که در آن زوج به واسطه قراردادن زوجه در مضیقه مالی، گذران زندگی را برای زنان فاقد درآمد با مشکل مواجه می سازد. این مقاله قصد دارد به صورت مجزا و با رویکردی جنسیتی مسئله خشونت مالی شوهر علیه زن را مورد واکاوی قرار داده و با درهم آمیختن ابعاد جامعه شناختی و اقتصادی این مسئله به فهم عمیقی از ابعاد ناگفته و مصادیق پیدا و پنهان بسترها و زمینه های خشونت اقتصادی علیه زنان در خانواده دست یابد. روش تحقیق اتخاذشده در مقاله کیفی و ابزار گردآوری داده ها به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته است. جامعه آماری این مطالعه، زنان متأهل شهر مشهد هستند که به عنوان نمونه 26 نفر از آنان از مناطق سیزده گانه شهر مشهد انتخاب شدند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و در دسترس بود و برای تحلیل داده ها از روش تحلیل موضوعی یا تماتیک استفاده شد. در مجموع، هفت مقوله فرعی شامل «فقدان روابط سازنده زوجین»، «خانواده بسترساز خشونت»، «کلیشه های جنسیتی و خشونت»، «فرودستی زنان در ساختار هرم قدرت خانواده»، «مردسالاری و هژمونی مردانه»، «زنان قربانیان بحران های اجتماعی-اقتصادی» و «خلاء قانونی و نادیده گرفتن حقوق اقتصادی زنان» از عوامل زمینه ساز و مؤثر در شکل گیری خشونت اقتصادی هستند. با توجه به تغییر و تحولات اجتماعی-اقتصادی تجربه خشونت مالی در میان زنان می تواند گسترش پیدا کرده و زندگی آن ها را تحت تأثیر قرار دهد.
بررسی تاریخی پذیرش دانشجو در ایران؛ از چه کسی تا چگونگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
31 - 56
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه، بررسی تاریخی پذیرش دانشجو در ایران است.روش پژوهش: این پژوهش یک پژوهش کیفی است که از روش بررسی تاریخی استفاده کرده است. شیوه گردآوری داده ها مطالعات کتابخانه ای بوده است به این صورت که مستندات قانونی مربوط به پذیرش دانشجو ( با تأکید بر اسناد شورای عالی انقلاب فرهنگی، مرکز پژوهش های مجلس، سازمان سنجش آموزش کشور و منابع تاریخی) مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته اند.یافته ها: این پژوهش به طور کلی چهار دوره را برای پذیرش دانشجو در ایران نشان می دهد: 1- دوره سنجش و پذیرش توسط دانشکده ها و دانشگاه ها (1313 تا 1348)؛ 2- دوره سنجش توسط سازمان سنجش و پذیرش توسط دانشگاه ها (1348 تا 1359)؛ 3- دوره سنجش و پذیرش توسط سازمان سنجش (1361 تا 1386)؛ 4- دوره سنجش توسط سازمان سنجش و وزارت آموزش و پرورش و پذیرش توسط سازمان سنجش (1386 تا کنون). همچنین در طی این دوره ها سهمیه های بسیاری به برخی داوطلبان اختصاص یافت که می توان آن ها را در پنج نوع سهمیه های جغرافیایی، سهمیه های انقلابی و ایثارگری، سهمیه های سازمانی(صنفی)، سهمیه های فردی(جایزه ای) و سهمیه های جنسیتی دسته بندی نمود.نتیجه گیری: در پایان پس از بررسی تاریخی پذیرش دانشجو در ایران، نتیجه گیری شد که اگرچه در ابتدا بیشتر تحولات در رابطه با چگونگی گزینش دانشجو بود اما رفته رفته با بیشتر شدن بازیگران گزینش دانشجو به خصوص در دوره بعد از انقلاب، اختلافات بیشتر بر سر چه کسی شد.
علمای شیعه و استفاده از علوم جدید برای تبلیغ دین در دوران قاجار: تفسیر و تأویل متن مقدس نزد محمدحسین کاشف الغطاء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۲۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۳)
67 - 91
حوزههای تخصصی:
از زمان گسترش علوم جدید در قرن هفدهم میلادی، رهبران مذهبی از آن برای تطبیق و تبلیغ دین خود استفاده کردند. علمای مسیحی ایتالیایی پیترو دلاواله (1586-1652م) را به شرق فرستادند که نسخه های زبان اصلیِ کتاب ایوب را بیابد تا معلوم شود آیا می توان ظاهرِ آیات مربوط به آسمان های جامد را طوری تأویل کرد که با حذف افلاک در نجوم تیکو براهه هم خوانی داشته باشد. او و دیگر هیئت های تبشیری مسیحی به هدف تبلیغ مسیحیت علوم جدید را به شرق آوردند. در مقابل ایشان، علمای مذاهب بومی نیز از همین طریق برای حفظ و تبلیغ دین خود در برابر مسیحیت سود بردند. در چین و ژاپن و هند، علمای کنفوسیوسی و بودایی و تائویی و هندو نشانه های از نجوم جدید را در متون خود یافتند. علمای مسلمان نیز به نوبه خود اندیشه اعجاز علمی قرآن را مطرح کردند. در میان علمای شیعه متشرعه در قرن نوزدهم، هبهالدین شهرستانی (1301-1386ق) آثاری در هماهنگی نجوم جدید با آیات و روایات شیعی نوشت و مفهوم اعجاز علمی قرآن و روایات شیعه را عرضه کرد. این اندیشه در میان علمای بزرگ شیعه هم طرفدارانی پیدا کرد، اما بعضی علما موافق این رویه نبودند. شیخ محمدحسین کاشف الغطاء (1294-1373ق) عالمی نوگرا بود که خورشیدمرکزی را پذیرفته بود و نجوم قدیم بطلمیوسی را غیرمستدل می دانست، ولی معتقد بود «ظاهر» آیات بیشتر با نجوم قدیم سازگار است تا با خورشیدمرکزی و در نتیجه، «اعجاز علمی» مورد نظر هبهالدین شهرستانی را در آن ها نمی دید. البته او معتقد بود که با تفسیر درست می توان آیات را با علوم جدید هماهنگ ساخت. او نظریه تکامل را نیز بدون حواشی مادی آن می پذیرفت ولی نظریه تکامل انسان را رد می کرد. کاشف الغطاء می دانست ظاهر بسیاری روایات نه تنها با خورشیدمرکزی، بلکه با نجوم قدیم هم سازگاری ندارد و چاره ای جز تأویل یا رد این روایات نیست. به عقیده او این رویه را باید در باره روایات استقرار زمین روی شاخ گاو و ماهی و در باره روایات کسوف وخسوف به کار بست. در این مقاله ضمن بررسی عباراتی از آثار مختلف کاشف الغطاء، به بررسی پرسش وپاسخی در کتاب الفردوس الأعلی می پردازیم. مقاله نشان می دهد که او با نفی هیئت قدیم، راهی پیدا می کند تا با استفاده از مفاهیم هیئت جدید، تفسیری از آیات و روایات در باره «کرسی و عرش» بیابد که با نجوم جدید در تعارض نباشد.
سنجش اجتماعی رسانه های نمایشی VOD ایرانی میان کاربران توییتر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با ظهور فناوری های دیجیتال و ظهور خدمات رسانه های نمایشی VOD، چشم انداز صنایع فرهنگی و خلاق دستخوش دگرگونی چشم گیری شده است. به ویژه، بازار این رسانه ها در ایران شاهد رشد قابل توجهی بوده و طیف متنوعی از محتوا را ارائه می دهد تا مطابق با اولویت های مخاطبان فارسی زبان در سراسر جهان باشد. این پژوهش به سنجش اجتماعی رسانه های نمایشی VOD ایرانی و نظرکاوی آن ها در میان کاربران فارسی توییتر می پردازد. هدف این مطالعه با استفاده از روش های داده کاوی، علوم اجتماعی محاسباتی، تحلیل احساسات و تحلیل مضمون، سنجش تأثیر و پویایی VODهای ایرانی در چارچوب توییتر فارسی است. از طریق تحلیل مضمون، شش مضمون فراگیر استخراج شد: 1. سویه های تاریک رسانه های نمایشی VOD، 2. نظارت صداوسیما بر رسانه های نمایشی VOD، 3. فراگیری و محبوبیت رسانه های نمایشی VOD و عوامل مؤثر آن، 4. فیلتر و تعطیلی رسانه های نمایشی VOD، 5. حضور بازیگران در رسانه های نمایشی VOD پس از پاییز سال 1401، و 6. خرید اشتراک رسانه های نمایشی VOD. این مضامین منعکس کننده دیدگاه ها و گفتگوهای متنوع پیرامون VODهای ایرانی است.با استفاده از روش های محاسباتی علوم اجتماعی، تجزیه و تحلیل احساسات و نظرسنجی کاربران، بینش عمیق تری در مورد سنجش اجتماعی VODهای ایرانی به دست می آید. تحلیل احساسات توییت ها نشان داد که احساسات منفی نسبت به این رسانه ها در میان کاربران توییتر فارسی 59%، احساسات مثبت 39%، و احساسات خنثی 2% بودند. علاوه بر این، از تکنیک های داده کاوی برای بررسی درصد توجه نسبت به VODهای ایرانی و احساسات کاربران نسبت به هر یک از آنها استفاده شد که فیلیمو مورد توجه ترین VOD ایرانی بود و بیشترین توجه کاربران را به خود جلب کرده است.
نقد و بررسی کتاب هنر پیرا اسلامی: تحلیل انتقادی گفتمان های مسلط در مطالعات هنراسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۲)
233 - 261
حوزههای تخصصی:
مطالعات در حوزه هنرهای اسلامی با توجه به اینکه پیشینه زیادی دارد اما همواره با چالش هایی مواجه بوده است. یکی از این چالش های پیش رو خود واژه هنر های اسلامی است که در دوره معاصر نظر بسیاری از پژوهشگران داخلی و خارجی را به خود جلب کرده است. در این مقاله سعی شده کتاب هنر پیرااسلامی (تحلیل انتقادی گفتمان های مسلط در مطالعات هنراسلامی) نوشته صادق رشیدی مورد نقد و بررسی قرار گیرد، نویسنده با اشاره به دو گفتمان تاریخی و سنت گرا به نقد آنها پرداخته و بیان می کند که هنراسلامی پاسخ گوی نیاز مطالعات هنر در جامعه معاصر نیست و پیشنهاد می دهد که از گفتمان هنر پیرااسلامی به جای هنراسلامی استفاده شود. مقاله حاضر با بررسی و تحلیل گفتمان تاریخی و سنت گرا به نقاط قوت و ضعف این کتاب و دیدگاه منتقدان پرداخته است. اگر چه می توان گفت همراستا با نظر نویسنده کتاب گفتمان هنراسلامی پاسخ گوی جغرافیای گسترده سرزمین های اسلامی نیست، اما گفتمان هنر پیرااسلامی مطرح شده در این کتاب نیز باید روش شناسی واضح تری ارائه دهد.
مقایسه تطبیقی شاخص های زمینه ای و فرهنگی در ایران و ژاپن با تأکید بر تأثیر آن در کیفیت آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۲ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۶
41 - 56
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه تطبیقی شاخص های زمینه ای و فرهنگی ایران به عنوان شاخص های کیفیت آموزش عالی با کشور ژاپن اجرا شده است. روش تحقیق به علت بررسی اسناد به صورت کتابخانه ای است. برای مقایسه و تطبیق با یکی از کشورهای آسیایی، کشور ژاپن به علت مساحت و جمعیت تقریباً برابر و مساوی بودن برخی شاخص های فرهنگی با کشور ایران انتخاب شده است. در این پژوهش با فرض مؤثر بودن شاخص های زمینه ای و شاخص های فرهنگی هافستید بر ارزیابی کیفیت آموزش عالی این شاخص ها مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که از نظر شاخص های فرهنگی، ایران با کشور ژاپن تقریباً برابر اما از نظر شاخص های زمینه ای به ویژه زمینه اقتصادی (دادن اعتبار به بخش خصوصی) و زمینه توسعه منابع انسانی، ایران رتبه خیلی پایینی دارد. با توجه به رتبه پایین توسعه منابع انسانی در کشور ایران به مسئولان نظام دانشگاهی و آموزش عالی پیشنهاد می شود که به این شاخص از کیفیت توجه ویژه کنند.
سخن سردبیر: تأملاتی درباره «توسعه» و چگونگی آن
حوزههای تخصصی:
شناسایی عوامل مؤثر بر موفقیت و افت تحصیلی دانشجویان (مورد مطالعه: دانشگاه یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۱۳ بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۹
7 - 35
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف شناسایی عوامل موفقیت و افت تحصیلی دانشجویان به روش توصیفی-پیمایشی اجرا شد. از جامعه دانشجویان سال آخر رشته های علوم انسانی دانشگاه یزد (616 نفر)، مطابق جدول مورگان، تعداد 242 نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی آن را شش استاد دانشگاه یزد تأیید کردند. پایایی آن نیز با ضریب آلفای کرونباخ بالاتر از 7/0 به دست آمد که نشانگر پایایی مناسب ابزار بود. داده ها با آزمون های تی تک نمونه ای و فریدمن تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که عوامل موفقیت تحصیلی شامل علاقه به رشته تحصیلی، درک صحیح والدین، انگیزه فردی، تسلط استادان، جذاب بودن مطالب درسی، ارتباط محتوا با نیازهای واقعی، آشنایی با بازار کار و توانایی برقراری ارتباط علمی است. همچنین عوامل افت تحصیلی شامل حضور بدون مطالعه قبلی در کلاس، نداشتن برنامه منظم برای مطالعه، مشغله های ذهنی، تمرکز نداشتن در مطالعه، دشواری آزمون های درسی، پیچیدگی مطالب کتاب های درسی، جذاب نبودن مطالب درسی، ضعف ارتباط درس ها با نیازهای واقعی، آشنا نبودن با بازار کار و ناتوانی در برقراری ارتباط علمی است. در مجموع، پژوهش حاضر بیانگر اهمیت راهکارهای آشناسازی دانشجویان با شیوه های مطالعه اثربخش، معرفی رشته های تحصیلی کارآمد و همچنین ارتباط مؤثرتر مراکز مشاوره دانشگاهی با دانشجویان است.
پدیدارشناسی؛ مکتب، جنبش یا روش؟
حوزههای تخصصی:
«پدیدارشناسی» به مثابه یکی از رویکردهای فلسفی مغرب زمین، با وجود گستره حامیان خود و تشتت آراء در میان آنها، این پرسش را به اذهان متبادر می سازد که آیا این رویکرد فلسفی، به منزله یک مکتب فلسفی مستقل و معین با یک سلسله مبانی و مؤلفه های مشخص خودنمایی می کند؟ یا اختلاف رأی میان پدیدارشناسان به قدری زیاد است که نمی توان آنها را ذیل یک مکتب فلسفی معین با مبانی و مؤلفه های مشخص جای داد؟ در صورت اخیر، پرسش دیگری مطرح می شود که اگر نمی توان آنها را با یک سلسله آراء مشخص تحت یک مکتب معین جمع آوری کرد، پس وجه تسمیه آنها به «پدیدارشناسی» چیست؟ این پژوهش با روشی «توصیفی و تحلیلی» به این نتایج دست یافته که گرچه پدیدارشناسی به عنوان یک رویکرد فلسفی توسط ادموند هوسرل با یک سلسله مبانی و مؤلفه های معین برای تحقق یک علم متقن بنیان نهاده شد، ولی شاگردان و پیروان وی بر آراء او وفادار نماندند و به شعب مختلف تقسیم شدند. به رغم اختلافات زیاد میان پدیدارشناسان، برخی از محققان بر این باورند که گرچه نمی توان رویکرد پدیدارشناسی را به سبب فقدان اشتراک حامیان آن بر یک سلسله مبانی مشخص، یک مکتب فلسفی معرفی کرد، ولی می توان نام «جنبش» بر آن نهاد؛ زیرا رویکردی پویاست که با سرچشمه ای واحد به سوی اهدافی در جریان است. جنبش مزبور گرچه شایسته عنوان یک مکتب مستقل فلسفی نیست، ولی تمام طرفداران خود را با روشی خاص به مطالعه پدیدارهای گوناگون دعوت می کند. روش مذکور هفت مرحله ای است که تمام پدیدارشناسان در سه مرحله نخست آن اتفاق نظر و در مراحل بعدی اختلاف نظر دارند.
نقش حکومت سلجوقی در رشد اقتصاد شهرهای ایالت کرمان در سده 5 و 6 هجری قمری
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۲)
123 - 143
حوزههای تخصصی:
یکی از ادوار تأثیرگذار در تاریخ اقتصادی و شهری ایران، دوره سلجوقیان است، زیرا شکل گیری بنیان های اقتصادی و شهرنشینی عصر حاضر به این تجربه اساسی و بنیادی در تاریخ اقتصادی و اجتماعی ایران بازمی گردد. سبک زندگی کوچ نشینی سلجوقیان باعث تحول در بهره گیری از زمین و سازمان بندی اجتماعی در مناطق تحت سلطه آنها شد و نظام های جدید مالکیت ارضی را به وجود آورد. به تدریج با برقراری امنیت در مسیرهای ارتباطی، تجارت شکوفا شد و به تبع آن، کانون های جمعیتی شکل گرفت و شهرها و ولایات به واسطه شرایط اقتصادی مناسب رشد و ترقی یافتند. در مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی، چگونگی نقش حکومت سلجوقیان در رشد اقتصاد ایالت کرمان در سده پنجم و ششم هجری قمری مطالعه و واکاوی شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد، زنجیره ای از عوامل گوناگون همچون گستردگی قلمرو سلجوقیان کرمان، دو پایتختی بودن این حکومت، تنوع اقلیم، سلطه این حکومت بر راه های ارتباطی کرمان - بلوچستان و رونق مسیر تجاری جنوب به شمال در این دوره سبب شد ایالت های جنوبی ایران ازلحاظ توسعه شهری و اقتصادی روند متفاوتی داشته باشند. شهرها و ولایات بسیاری رشد اقتصادی قابل توجهی کردند و در پی آن کانون های جمعیتی جدیدی ایجاد شد و حاکمان سلجوقی با دقت بیشتری به تقسیمات کشوری پرداختند و به نظام اداری رسیدگی کردند.
تحلیل رابطه سرمایه اجتماعی با هویت ملی زنان بین 18 تا 50 ساله ساکن شهرکرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹۳)
131 - 153
حوزههای تخصصی:
هویت ملی حاصل تعاملات اجتماعی بین افراد است و از عوامل متعددی تأثیر می پذیرد. یکی از عوامل تأثیرگذار بر شکل گیری هویت ملی افراد، سرمایه اجتماعی است. هدف پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین سرمایه اجتماعی با هویت ملی زنان 18 تا 50 ساله ساکن شهرکرد است. روش تحقیق پیمایشی و ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه محقق ساخته است. جامعه آماری کلیه زنان ۱۸ تا ۵۰ ساله ساکن شهرکرد در سال ۱۴۰۰ است که بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۹۵، تعداد آن ها 6004 نفر است. حجم نمونه در جامعه آماری شهرکرد با استفاده از فرمول کوکران معادل 364 نفر به دست آمد که برای دقت بیشتر پژوهش تعداد نمونه 500 نفر تعیین شده است. چهارچوب نظری تحقیق ترکیبی از نظریات دورکیم، پاتنام، بوردیو، کلمن و هالپرن در سه بعد اعتماد، مشارکت و تعاملات اجتماعی است. بر اساس یافته های به دست آمده، بین سرمایه اجتماعی و هویت ملی رابطه معناداری وجود داشت، همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان داد که مؤلفه های سرمایه اجتماعی (اعتماد اجتماعی، مشارکت، تعاملات اجتماعی) درمجموع 59 درصد از تغییرات متغیر وابسته (هویت ملی) را تبیین کردند.
مأموریت گرایی و مسأله ی تعریف مأموریت های پژوهشی: پایین-به بالا و بالا-به پایین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۱۶
39 - 57
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، پیاده سازیِ سیاست های نوآوریِ مأموریت گرا با هدف حل چالش های اجتماعیِ عمده، در کشورهای مختلفی دنبال شده است. توجه به پیاده سازیِ این سیاست ها به افزایش بحث های نظریِ حولِ این سیاست ها و مسائل مختلفِ آن نیز انجامیده است. یکی از معضلات سیاست های نوآوریِ مأموریت گرا مسئله متمرکز بودنِ تشخیص چالش های عمده و تعریف مأموریت هاست. این تصور وجود دارد که در سیاست های نوآوریِ مأموریت گرا، تشخیص چالش ها و تعریف مأموریت ها باید به طور متمرکز و بالا−به پایین انجام شود. رهیافت بالا−به پایین در تعریف مأموریت ها از جهات مختلفی موردانتقاد قرار گرفته است. درعین حال، از دیدگاه برخی از پژوهشگران هرچند بالا−به پایین بودن را می توان ویژگیِ سیاست های نوآوری مأموریت گرای سنتی دانست، این مطلب در مورد سیاست های نوآوری مأموریت گرای جدید صادق نیست که هدف اصلی آن حل چالش های اجتماعیِ عمده است و این سیاست ها جنبه های اشاعه گرایانه و پایین−به بالا دارند. باوجوداین، نقدهایی نیز بر رهیافت بدیل پایین−به بالا در تعریف مأموریت ها وارد است. در این مقاله، پس از بررسی نقدهای وارد بر رهیافت های بالا−به پایین و پایین−به بالا در تعریف مأموریت های پژوهشی، و با تکیه بر شرایط لازم برای مأموریت های پژوهشی، رهیافتی تلفیقی برای تشخیص چالش ها و تعریف مأموریت ها پیشنهاد می شود که به اشکالات رهیافت های بالا−به پایین و پایین−به بالا دچار نیست.