فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۶۰ مورد از کل ۵۶٬۰۱۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقيق حاضر ارزیابی و اولویت بندی مؤلفه های هفت گانه آمیخته بازاریابی در عملکرد برند بیمه ایران در شهرستان زنجان می باشد؛ پژوهش حاضر بر حسب هدف، کاربردی و بر حسب موقعیت میدانی و برحسب گردآوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماري پژوهش حاضر، مراجعه کنندگان شعب بیمه ایران در شهرستان زنجان می باشد. در اين پژوهش با توجه به اين كه حجم جامعه نامحدود است، از روش نمونه گيري غیر احتمالی در دسترس و به وسیله جدول مورگان حجم نمونه برابر ۳۸۴ نفر بدست آمد. در این پژوهش برای گردآوری اطلاعات میدانی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده خواهد شد. در تحقیق حاضر جهت تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS و PLS استفاده شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که هر 7 مؤلفه آمیخته بازاریابی؛ یعنی محصول، قیمت، مکان، تبلیغات، مردم، شواهد فیزیکی و فرایندها بر عملکرد برند تأثیر مثبت و معناداری دارند و لذا کلیه فرضیه ها مورد پذیرش واقع شد. همچنین نتایج اولویت بندی حاکی از آن بود که از بین 7 مؤلفه آمیخته بازاریابی، 3 مؤلفه محصول(خدمت)، تبلیغات و قیمت مؤثرترین مؤلفه ها بر عملکرد برند بیمه ایران در شهرستان زنجان شدند.
بررسی نظام مند شبکه های علمی و روندهای پژوهشی در موضوع معرکه بودن برند با رویکرد بیبلیومتریک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
198 - 218
حوزههای تخصصی:
معرکه بودن برند، به عنوان یک مفهوم نوظهور در حوزه بازاریابی و مدیریت برند، در سال های اخیر به دلیل تأثیرات قابل توجه آن بر رفتار مصرف کننده، ایجاد پیوندهای عاطفی و تقویت مزیت رقابتی برندها مورد توجه پژوهشگران و مدیران قرار گرفته است. این مفهوم با تمرکز بر اصالت، نوآوری و ارزش های اجتماعی و فرهنگی، برندها را از دیدگاه مصرف کنندگان متمایز و جذاب می سازد. این مطالعه با هدف بررسی نظام مند شبکه های علمی و روندهای پژوهشی مرتبط با معرکه بودن برند، به دنبال شناسایی روندهای کلیدی، خوشه های موضوعی اصلی، شبکه های همکاری علمی و شکاف های موجود در این حوزه است. پژوهش حاضر از نظر ماهیت داده ها رویکردی کیفی دارد و با استفاده از روش بیبلیومتریک، ۲۹۳ مقاله منتشرشده بین سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۵ را از پایگاه داده Scopus استخراج کرده و با بهره گیری از نرم افزارهای VOSviewer و بسته Bibliometrix در RStudio تحلیل نموده است.نتایج تحلیل نشان داد که تولید علمی در این حوزه از سال ۲۰۱۹ به بعد با نرخ رشد سالانه ۲۵.۱۷ درصد افزایش چشمگیری داشته است. پژوهش ها در ۹ خوشه موضوعی اصلی از جمله برند و رفتار مصرف کننده، رسانه های اجتماعی و تعامل دیجیتال، گردشگری و صنعت مهمان داری، و پایداری و توسعه فناوری سازمان یافته اند. کشورهای ایالات متحده، هند و چین به عنوان پیشگامان همکاری های علمی شناخته شدند و موضوعات نوظهوری نظیر هوش مصنوعی و توسعه پایدار در سال های اخیر برجسته شده اند.این مطالعه نشان داد که معرکه بودن برند از یک مفهوم صرفاً احساسی و زیبایی شناختی به یک راهبرد چندوجهی با ابعاد فناورانه، اجتماعی و اقتصادی تکامل یافته است.
شناسایی پیشران ها و پسران های حکمرانی شبکه ای در سازمان های دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمرانی و توسعه دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
67 - 93
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این مقاله شناسایی الزامات استقرار حکمرانی شبکه ای می باشد که به بررسی پیشران ها و پسران های حکمرانی شبکه ای در سازمان های دولتی ایران می پردازد.روش پژوهش: این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر نوع تحقیق، کیفی است و با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شده است. جامعه آماری پژوهش مدیران سازمان های دولتی همستد که حجم نمونه انتخابی مشتمل بر 20 نفر می باشد. برای گردآوری داده ها از روش میدانی و ابزار مصاحبه استفاده شد. داده های بدست آمده از مصاحبه ها با روش تحلیل مضمون و نرم افزارMAXQDA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: در یافته های پژوهش 81 مضمون پایه 7 عامل به عنوان مضمون فرعی پیشران های حکمرانی شبکه ای شناسایی شدند این عوامل عبارتند از: مدیریت شبکه ای، ساختار سازمانی شبکه ای، تعاملات و ارتباطات شبکه ای، شرایط حاکم بر شبکه، زیرساخت های شبکه ای، فضا و محیط پیرامونی شبکه و تامین منابع مالی و انسانی. نتیجه گیری: 52 مضمون پایه و 8 عامل نیز به عنوان مضمون فرعی پسرانهای حکمرانی شبکه ای شناسایی شدند که عبارتند از: مدیریت کنترلی، ساختار سازمانی سلسله مراتبی، ارتباطات خشک و رسمی، وضع قوانین محدود کننده، عدم بستر سازی، بحران های داخلی و خارجی، فساد و رانت وکمبود امکانات مالی و انسانی. در نهایت پیشران ها و پسران ها براساس خروجی نرم افزار در قالب یک مدل ارائه می گردد. حکمرانی شبکه ای می تواند راهکارهای نوآورانه ای برای حل مشکلات و بحران های احتمالی سازمان های پویای امروزی ارائه دهد.
تدوین چارچوب قضاوت حرفه ای در راستای پیاده سازی استاندارد ارزش منصفانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های حسابداری و حسابرسی دوره ۳۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
30 - 63
حوزههای تخصصی:
هدف: حرکت به سمت استانداردهای حسابداری بین المللی، نقش ارزش های منصفانه را در گزارشگری مالی، پررنگ کرده است. به منظور تعیین ارزش منصفانه در گزارش های مالی، تهیه کننده این گزارش ها از داده های ورودی قابل مشاهده مبتنی بر بازار و داده های ورودی غیرقابل مشاهده مبتنی بر مفروضات خود واحد گزارشگر، استفاده می کند. با توجه به گستردگی قضاوت در تعیین ارزش منصفانه و اهمیت قضاوت پس از تصویب استاندارد حسابداری ۴۲ ایران و نبود رهنمود عملیاتی درخصوص پیاده سازی آن، هدف پژوهش حاضر، رسیدن به چارچوبی نظام مند در قضاوت در اندازه گیری ارزش منصفانه برای تهیه اطلاعات مالی در محیط گزارشگری ایران است.
روش: در این پژوهش از روش مرور سیستماتیک مطالعات اسنادی و روش میدانی استفاده شد. داده ها با استفاده از دو ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته با ۱۰ نفر از خبرگان حرفه حسابداری و حسابرسی ایران، از چهار گروه «ارزش گذاران»، «حسابرسان»، «تهیه کنندگان» و «تدوین کنندگان مقررات»، از ابتدای سال ۱۴۰۲ تا پایان مرداد ماه ۱۴۰۲ و تحلیل محتوای آن ها و پرسش نامه ساختاریافته بر مبنای منطق فازی از ۳۰ نفر خبره در چهار گروه نام برده، جمع آوری شد. این داده ها با استفاده از روش دلفی فازی و روش بهترین و بدترین معیار، از طریق توزیع پرسش نامه بهترین بدترین به ۸ خبره، تجزیه وتحلیل شدند. از آزمون کروسکال والیس برای مقایسه چهار گروه شرکت کننده در پژوهش و از روش بهترین بدترین نیز، برای تعیین اهمیت و اولویت بندی اجزای چارچوب استفاده شد. همچنین به منظور ارزیابی اعتبار داخلی نتایج نهایی پژوهش با ۵ نفر خبره مصاحبه شد.
یافته ها: تدوین چارچوب قضاوت حرفه ای در به کارگیری استاندارد حسابداری ۴۲ ایران (اندازه گیری ارزش منصفانه)، یافته این پژوهش است. «شناسایی حوزه قضاوت»، «ارزیابی رهنمودهای حسابداری و حسابرسی»، «جمع آوری اطلاعات، تجزیه وتحلیل آن»، «نتیجه گیری و انجام قضاوت» و «مستندسازی آن»، بخش های اصلی چارچوب قضاوت حرفه ای را شامل می شود.
نتیجه گیری: قضاوت حرفه ای یک مهارت اساسی برای تهیه کنندگان، حسابرسان و تنظیم کنندگان صورت های مالی است؛ به ویژه تحت یک سیستم حسابداری مبتنی بر اصول. قضاوت کردن دشوار است و لزوماً یک پاسخ برای آن وجود ندارد. از طرف دیگر، اندازه گیری ارزش منصفانه همواره با قضاوت همراه است و این پتانسیل را دارد که سوگیری را در صورت های مالی وارد کند؛ بنابراین براساس این پژوهش پیشنهاد می شود که به منظور افزایش کیفیت گزارشگری مالی، در تهیه اطلاعات مالی چارچوب قضاوت، یعنی شناسایی حوزه، ارزیابی رهنمودهای حسابداری و حسابرسی، جمع آوری اطلاعات، انجام قضاوت و مستندسازی صورت پذیرد. به عبارت دیگر، اعتبار و سودمندی گزارشگری مالی به قضاوت های درست بستگی دارد؛ به ویژه با پیچیده ترشدن معاملات تجاری. همچنین مهم است که بتوان قضاوت ها را در زمان صدور گزارش و در پرتو واقعیات و شرایط موجود که معقول هستند، ثابت کرد. تهیه کنندگان و حسابرسان نیز پیشنهاد کرده اند که این امر می تواند تا حدی از چالش های نظارتی بعدی با بهره گیری از آیندهنگری محافظت کند. خبرگان معتقدند که یک چارچوب قضاوت حرفه ای، کیفیت و یکپارچگی قضاوت های انجام شده را بهبود می دهد و در نتیجه، اعتماد به عملکرد استانداردهای حسابداری مبتنی بر اصول را تقویت می کند.
Providing a Framework for Innovative Social Media Marketing Strategies(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
International Journal of Digital Content Management, Vol. ۶, No. ۱۰, Winter & Spring ۲۰۲۵
276 - 292
حوزههای تخصصی:
Purpose: The purpose of this research is to provide a framework for innovative social media marketing strategies to address the impacts of health crises on small and medium-sized enterprises (SMEs).
Method: This research is applied in nature, based on a survey-exploratory approach, and employs a qualitative methodology. The statistical population consists of experts in urban management and human resources management. Using the theoretical sampling method, interviews were conducted with 15 experts until theoretical saturation was achieved. The collected data were analyzed using content analysis.
Findings: The research findings resulted in a comprehensive model comprising five main themes and eighteen sub-themes. These include: driving factors (online brand communities, social listening, customer participation marketing, prosumer (producer-consumer) influencer marketing, gamification), strategic factors (increasing engagement, product/service development, increasing brand awareness, creating word-of-mouth advertising, increasing brand credibility), facilitating factors (brand associations, strengthening brand identity), primary outcomes (correctly understanding consumer needs and opinions, creating value for consumers), secondary outcomes (market development and new customer acquisition, sales promotion, loyalty promotion).
Conclusion: The study provides a practical framework to enhance SME resilience through innovative social media strategies during health crises, emphasizing key driving, strategic, and facilitating factors along with their outcomes.
الگوی تصمیم گیری برای تعیین ساختار مالکیت واحدهای پارک شیمیایی؛ تلفیق فنون تصمیم و تحلیل پوششی داده ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهمیت بازارهای جهانی و رشد رقابت، منجر به تقسیم کار جدیدی در اقتصاد جهانی و ملی شده است. این گونه تغییرات توجه به مسائل خاص کسب و کار را باعث شده است؛ مانند دستیابی به منابع، به اشتراک گذاری اطلاعات و شکل دهی روابط زنجیره تأمین برای شرکت های کوچک و حتی شرکت های بزرگ که اقدام به تشکیل پارک های صنعتی می کنند. یکی از این تغییرات ادغام و اکتساب است که به عنوان مبنایی نظری در شکل گیری پارک محسوب می شود. پژوهش حاضر با هدف ارائه الگویی برای شناسایی و کاربرد عوامل پیش برنده اکتساب در بین واحدهای تولیدی یک پارک شیمیایی انجام گرفته است. روش پژوهش از ن وع توصیفی- اکتشافی است. جامعه و نمونه آماری پژوهش را مدیران و کارشناسان خبره شاغل در شرکت سرمایه گذاری صنایع شیمیایی ایران تشکیل دادند. در مطالعه حاضر گزینه های مالکیت (ادغام و اکتساب) شرکت توسعه گر پارک، در قالب ماتریس های تصمیم و توسط گروه خبره با استفاده از روش های تاکسونومی و تاپسیس ارزیابی، تفکیک و رتبه بندی شد. از کارایی نسبی نیز به عنوان مبنایی برای تعیین سهم سرمایه گذاری منابع تأمین مالی پارک استفاده شد. نتایج نشان داد که میزان سرمایه گذاری شرکت سرمایه گذار در واحدهای تولیدی پارک، در پیوستاری از صفر تا 100درصد متغیر است؛ درحالی که این شرکت باید در واحدهایی همچون «الکل شوینده» و «الکل اتوکسیلات (مخازن ذخیره)» به میزان 100درصد سرمایه گذاری کند. در واحدهایی نظیر «شوینده مایع (مایع ظرفشویی)» و«گوگرد تری اکساید» و «گاز سنتز و کربن دی اکساید» نباید سرمایه گذاری کند و در جایی که ترکیبی از سرمایه گذاران حضوردارند، تعیین میزان سرمایه گذاری در واحدهای تولیدی پارک توسط سه منبع تأمین مالی (توسعه گر، بخش خصوصی و بانک) نیز با به کارگیری روش تحلیل پوششی داده ها میسر شد.
طراحی و تبیین مدل برندسازی احساسی در برندهای لوکس پوشاک مبتنی بر ارزش های فرهنگی و اجتماعی شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف طراحی مدلی جامع برای برندسازی احساسی در برندهای لوکس پوشاک با تأکید بر نقش ارزش های فرهنگی و اجتماعی شهری در ایجاد ارتباط عاطفی با مصرف کنندگان انجام شد. روش پژوهش به صورت ترکیبی (کیفی و کمی) انجام گرفت. در بخش کیفی، از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد که طی آن ۱۵ مصرف کننده محصولات لوکس به عنوان مشارکت کنندگان انتخاب شدند. داده های حاصل از مصاحبه های نیمه ساختاریافته با این افراد، با نرم افزار NVivo تحلیل شد و منجر به استخراج 5 مولفه اصلی و ۴۵ مضمون کلیدی گردید. در بخش کمی، حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران تعیین شد که بر اساس آن، ۳۸۴ مصرف کننده از برندهای لوکس پوشاک برای پاسخگویی به پرسشنامه پژوهش انتخاب شدند. سپس، تحلیل داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری (PLS-SEM) در نرم افزار Smart PLS انجام شد. جامعه آماری شامل مصرف کنندگان برندهای لوکس پوشاک در ایران بود. یافته های پژوهش نشان داد که مؤلفه های برندسازی احساسی شامل پنج بعد اصلی هستند: ارزش های فرهنگی-تاریخی (مانند اصالت برند، نوستالژی، و روایت برند)، تجارب حسی-ادراکی (مانند غرور مالکیت و ارزش نمادین)، هویت اجتماعی-نمادین (مانند کیفیت ادراک شده و طراحی منحصربه فرد)، ارتباط عاطفی-روانی (مانند شخصی سازی و اعتبار برند)، و ثبات و یکپارچگی برند (مانند انسجام سبک و انحصارطلبی). نتایج تحلیل کمی نشان داد که مؤلفه های فرهنگی-تاریخی(0.56β=) و هویت اجتماعی-نمادین (0.65β=) بیشترین تأثیر را دارند. همچنین، شاخص های کیفیت ادراک شده و توجه به جزئیات با ضریب مسیر بالا (0.6β>) به عنوان عوامل کلیدی در فرآیند برندسازی احساسی شناسایی شدند. یافته های این پژوهش راهکارهایی عملی برای مدیران برندها ارائه می دهد، از جمله تقویت روایت های فرهنگی، طراحی محیط های فروش حسی، و استفاده از فناوری های دیجیتال برای تعامل شخصی شده. همچنین، محدودیت های پژوهش مانند تمرکز بر بازار ایران زمینه را برای مطالعات تطبیقی در سایر فرهنگ ها باز می گذارد. در نهایت، برندسازی احساسی در صنعت پوشاک لوکس فراتر از کیفیت محصول، نیازمند خلق تجربیات عمیق فرهنگی و اجتماعی شهری است. این پژوهش با ارائه مدلی کاربردی، گامی مؤثر در جهت تقویت جایگاه برندهای داخلی و بین المللی در بازار رقابتی امروز برداشته است.
Consumers’ Impulse Buying Behavior on E-Commerce Shopping Platforms: 7C Framework and Emotions(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The world of digital marketing has been fast advancing in recent times. Marketers have developed various practices to attract consumers to their products and services. Online shopping applications have introduced different methods to encourage consumer impulse buying. However, past literature has overlooked the 7C framework, despite its introduction during the early stages of e-commerce development. Thus, this study aims to examine the dimensions of digital marketing and the mediating role of emotions on impulse buying behavior in e-commerce shopping platforms. This study used the Stimulus-Organism-Response (SOR) framework as the underpinning theory for developing the proposed framework. The 7Cs framework, serving as the stimulus (S), includes content, context, commerce, customization, connection, communication, and community. Emotions represent the organism (O), while impulse buying behavior is the response (R). A survey was conducted to collect data from 331 shoppers from two major online platforms in Malaysia. Exploratory Factor Analysis was performed and revealed six dimensions of digital marketing. Furthermore, it was found that emotions partially mediate the relationship of (a) context, (b) connection, and (c) commerce on impulse buying behavior. Emotions fully mediate the relationship between (a) communication and (b) customization on impulse buying behavior. This study enhances the understanding of the 7C framework, which is underexplored in the context of e-commerce. The 7C framework can be used to assess not only website design but also the design of e-commerce shopping platforms.
طراحی شبکه زنجیره تأمین سبز و حلقه بسته محصولات دارو با استفاده از الگوریتم جستجوی فاخته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مهندسی سیستم و بهره وری سال ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
111 - 126
حوزههای تخصصی:
شرکت های داروسازی به دلیل الزامات نظارتی داخلی، ملی و بین المللی و همچنین محدودیت های تحمیل شده توسط دولت ها در زمینه هایی نظیر تأمین مواد اولیه، توزیع، نرخ ارز، و شرایط تولید و نگهداری، با چالش های پیچیده ای در طراحی و مدیریت زنجیره تأمین خود روبه رو هستند. طراحی شبکه زنجیره تأمین سبز و حلقه بسته می تواند نقش کلیدی در کاهش هزینه ها، افزایش کارایی، و کاهش اثرات زیست محیطی این صنعت ایفا کند. در این مقاله، مدلی برای طراحی شبکه زنجیره تأمین سبز و حلقه بسته محصولات دارویی ارائه شده است که به بررسی مکان یابی بهینه مراکز تولید، توزیع، و بازیافت می پردازد. مدل پیشنهادی عوامل درون سازمانی مانند انتخاب مواد اولیه و فناوری های سبز و عوامل بیرونی نظیر مکان یابی بهینه و بهینه سازی سیستم حمل ونقل را در نظر می گیرد. هدف این مدل، کاهش هزینه های ثابت و جاری، کاهش انتشار آلاینده های زیست محیطی، و بهبود پایداری زنجیره تأمین است. برای حل مسئله، از مدل سازی ریاضی در نرم افزار GAMS و الگوریتم فرا ابتکاری جستجوی فاخته (CSA) در نرم افزار MATLAB استفاده شده است. این رویکرد با ارائه راه حل های بهینه و کارآمد برای مسائل پیچیده، نتایج قابل اتکایی به دست داده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که رویکرد پیشنهادی می تواند نقش مهمی در بهبود عملکرد و سبز سازی زنجیره تأمین دارو داشته باشد.
Explaining Brand Loyalty in B2B Models in Comparison with B2C(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Introduction: Within marketing literature, a widely accepted notion indicates that strategies in marketing significantly differ between business-to-business (B2B) and business-to-consumer (B2C) models. This study thoroughly investigates brand loyalty, examining the nuanced differences in methodologies for building brand loyalty specifically within B2B frameworks, aiming to develop a model tailored for B2B enterprises. Methodology: The research utilizes a sequential exploratory mixed-methods approach. The initial qualitative phase involves systematic reviews and meta-synthesis to identify factors influencing brand loyalty. The subsequent quantitative phase employs techniques such as structural equation modeling (SEM) to analyze the impact of various factors on brand loyalty across different business models. Finally, interviews are conducted to gain insights into tailored strategies that enhance loyalty in B2B contexts. Data for the literature review will come from reputable domestic channels, including academic portals, alongside foreign databases like Scopus and Web of Science. The second phase will gather information from diverse companies in the insurance industry, utilizing convenience sampling for analysis. The third phase targets business experts in B2B settings, selected through purposive judgment sampling to ensure relevant insights are gained. Findings: The initial phase reveals ten critical factors that contribute to brand loyalty in B2B markets. These factors encompass customer satisfaction, perceived value, switching costs, trust, perceived quality, personalized interactions, perceived support, brand image, and commitment. Analysis indicates significant differences in factors influencing brand loyalty between B2B and B2C models. The study concludes with a collection of tailored strategies essential for fostering customer loyalty in B2B operations, including developing strategic frameworks and adopting stringent quality standards. Conclusion: This research expands the understanding of loyalty-building strategies across diverse business models, offering insights that enhance the existing body of knowledge. By proposing a specialized loyalty model for the insurance industry, the study equips practitioners with practical tools to improve operational efficiency and competitive advantage.
شناسایی ابعاد و مولفه های معماری شایستگی منابع انسانی در سازمان های دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مدیریت منابع سازمانی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
119 - 144
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابعاد و مؤلفه های معماری شایستگی منابع انسانی در سازمان های دولتی، با محیط پژوهش وزارت نیرو انجام شده است. پژوهش از نظر هدف کاربردی، برحسب نوع داده ها کیفی و به لحاظ ماهیت و روش پژوهش، توصیفی- پیمایشی است. به منظور شناسایی عوامل معماری شایستگی از روش کیفی (راهبرد تحلیل تم)، استفاده شده است. به این منظور، تعداد 12 نفر از صاحب نظران و خبرگان مدیریت وزارت نیرو و شرکت های دولتی زیرمجموعه به صورت هدفمند انتخاب شدند و مصاحبه های نیمه ساختار یافته انجام گرفت. نتایج نشان داد، سه بعد اصلی در معماری شایستگی منابع انسانی در وزارت نیرو اثرگذار است. اولین بعد، «مدیران منابع انسانی شایسته» شامل مؤلفه های «مهارت های ارتباطی، مهارت های توسعه فعالیت های گروهی و مهارت های رهبری»، دومین بعد، «سیستم ها و فرایند های شایسته» دربرگیرنده سه مؤلفه «فرایندهای توسعه آموزشی، فرایندهای اثربخش منابع انسانی و فرایندهای هماهنگی سازمانی» و سومین بعد با عنوان «کارکنان شایسته»، مشتمل بر دو مؤلفه «شایستگی های راهبردی، شایستگی های عملیاتی» است. پژوهش با ارائه بینش هایی در راستای استقرار الگوی شناسایی شده در وزارت نیرو خاتمه پیدا می کند.
پیش بینی عوامل پذیرش بازاریابی تلفن همراه: رویکرد ترکیبی مدل سازی معادلات ساختاری و شبکه مصنوعی عصبی (SEM-ANN)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
64 - 101
حوزههای تخصصی:
هدف: تکامل دستگاه تلفن همراه، به طور قطع یکی از موفق ترین نوآوری های تاریخ محسوب می شود و انتشار گسترده و فراگیر بودن آن، از موفقیت این فناوری حکایت می کند. مدیران بازاریابی و کسب وکار، به طور فزاینده ای تلفن همراه را ابزاری جذاب می بینند؛ زیرا به کمک آن می توانند از طریق انواع مختلف ارتباطات بازاریابی با مشتریان تعامل داشته باشند. بازاریابی تلفن همراه، یک کانال ارتباطی و سرگرمی بین برند و مصرف کنندگان نهایی است که به عنوان جایگزینی برای رویکردهای بازاریابی کلاسیک و عنصر کلیدی بالقوه برای استراتژی های ارتباط بازاریابی یکپارچه آینده درک می شود. از سوی دیگر، پیشرفت سریع فناوری اطلاعات، به رشد انفجاری تولید داده منجر شده است. وجود پایگاه های عظیم از داده های مشتریان، امروزه مزیت فوق العاده برای کسب وکارها محسوب می شود؛ اما استفاده از روش های سنتی، توان پردازش این حجم از داده را ندارد. علم داده کاوی با فراهم کردن روش های خودکارسازی تحلیل و استخراج داده ها، راه حل مناسبی برای این مسئله است. هدف این پژوهش ارائه مدلی برای پیش بینی عوامل پذیرش بازاریابی تلفن همراه با استفاده از رویکرد ترکیبی مدل سازی معادلات ساختاری و شبکه عصبی مصنوعی است. رویکرد PLS-ANN یک روش تحلیلی جدید در سیستم های خبره و هوش مصنوعی است. این رویکرد، در مقایسه با رویکرد رگرسیون چندمتغیره موجود، چندین مزیت دارد که فقط می تواند مدل های خطی و جبرانی را آزمایش کند. روش: پرسش نامه ها به صورت آنلاین و به روش نمونه گیری در دسترس توزیع و ۲۱۹ نسخه جمع آوری شد. داده های توصیفی با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس و فرضیه های پژوهش ابتدا با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و روش حداقل مربعات جزئی (PLS-SEM) و در گام بعدی با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی (ANN) و زبان برنامه نویسی پایتون بررسی شدند. یافته ها: نتایج این مطالعه بیان می کند که روابط پیشنهادی بین سازه ها، ضرایب معناداری را نشان می دهند؛ بنابراین مدل پژوهش به طور کلی قابل قبول است. براساس نتایج به دست آمده از مدل سازی معادلات ساختاری، تمام فرضیه های پژوهش، مبنی بر تأثیر مثبت متغیرهای نگرش، شخصی سازی ، نوآوری مصرف کننده، اعتبار و آگاهی بخشی بر پذیرش بازاریابی تلفن همراه تأیید شد و شبکه عصبی مصنوعی نیز توانست به خوبی و با دقت 96/0 مدل پژوهش را پیش بینی کند. نتیجه گیری: مزایای بازاریابی تلفن همراه، شامل در دسترس بودن در همه جا، سفارشی سازی بر اساس مشخصات مکانی زمانی و ویژگی های فردی کاربران است. بازاریابی تلفن همراه، نحوه تعامل بازاریابان با مشتریان خود را تغییر داده است. این روند فرصت های جدیدی را برای مشاغلی که در دسترسی به مصرف کنندگان به روش های سنتی مشکل دارند، شکل داده است. بنابراین، بررسی واکنش های مصرف کنندگان به ارتباطات بازاریابی با این فناوری های جدید، اجتناب ناپذیر است. نتایج پژوهش پیش رو، می تواند به مدیران بازاریابی کسب وکارها، به منظور تدوین استراتژی بازاریابی مناسب برای استفاده از ابزار تلفن همراه کمک کند.
بررسی ارتباط بین عدم قطعیت و انواع برنامه ریزی استراتژیک با میانجیگری گرایش استراتژیک (مورد مطالعه: شرکت های مستقر در پارک فناوری پردیس تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
177 - 198
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه در جهانی که به طور شگرفی در حال تغییر و رویدادهای آینده با عدم قطعیت همراه است، دستیابی مدیران به راهبردهایی که بتوانند با برقراری توازن لازم بین تعهد و تغییر، سازمان را به مزیت رقابتی برسانند، دشوارتر می شود. یکی از مسیرهای تحقق چنین توازنی، برنامه ریزی انعطاف پذیر است. در این بین، مدیریت سازمان ها در نحوه ارتباط اجزای درونی با جهان بیرونی و در کل، عملکرد کلی سازمان متبوعش فوق العاده تأثیرگذار است. این نکته به ویژه در خصوص بنگاه های کوچک و متوسط که وزن عامل مدیریت بر عملکرد کلی بنگاه، به مراتب بیشتر است، بیش از پیش نمود می یابد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه عدم قطعیت با انواع برنامه ریزی استراتژیک با نقش میانجی گرایش استراتژیک انجام گرفت. روش: جامعه آماری این پژوهش، مدیران عالی شرکت های مستقر در پارک فناوری پردیس تهران است. پژوهش حاضر از نظر ماهیت و روش، از نوع توصیفی پیمایشی است. روایی پرسش نامه از طریق مبانی نظری و نظر خبرگان و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ تأیید شد. به منظور بررسی روابط و تجزیه وتحلیل داده، از روش معادلات ساختاری و هم بستگی استفاده شده است. یافته ها: نتایج تحقیق حاکی از آن است که بین عدم قطعیت با گرایش استراتژیک، رابطه معنادار و مثبت و بین میزان عدم قطعیت با برنامه ریزی استراتژیک رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین گرایش استراتژیک با انتخاب برنامه ریزی استراتژیک، رابطه معنادار و مثبتی وجود دارد و در نهایت، نقش گرایش استراتژیک به عنوان میانجی تأیید شد. نتیجه گیری: برنامه هایی که بیشترین هم بستگی را باعدم قطعیت دارند، به ترتیب عبارت اند از: استراتژی یادگیرنده و پدیدارشونده، استراتژی پابرجا، استراتژی موضوعات استراتژیک، برنامه ریزی شکل دهنده و رویکرد برنامه ریزی استراتژیک. در این میان، پنجمین نوع از برنامه ریزی، یعنی رویکرد برنامه ریزی استراتژیک، بیشترین میانگین را به دست آورد. دومین نتیجه گیری این است که چون گرایش استراتژیک، دید و ذهنیت مدیران را به استراتژی ها و آینده مشخص می کند، در ارتباط باعدم قطعیت و رویکردهای برنامه ریزی استراتژیک، نقش فوق العاده تأثیرگذاری دارد.
تحلیل ژانر جامعه گفتمانی نظرهای آنلاین مشتریان: مورد مطالعه خرده فروشی دیجی کالا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
199 - 227
حوزههای تخصصی:
هدف: مشتریان هنگام خرید آنلاین با انواع متنوعی از انتخاب ها روبه رو می شوند؛ به همین دلیل، اغلب آن ها برای تصمیم گیری، به در دسترس ترین منابع اطلاعاتی، یعنی نظرهای آنلاین مراجعه می کنند. در پژوهش حاضر با هدف شناسایی و یافتن استراتژی های بلاغی (حرکات) در مفیدترین نظرهای آنلاین مشتریان، به بررسی این منابع اطلاعاتی پرداختیم. افزون براین، از آنجا که گمان می رود در میان استراتژی های بلاغی به کار گرفته شده در کالاهای مبتنی بر جست وجو و مبتنی تجربه، تفاوت وجود داشته باشد، استراتژی های بلاغی را در نظرهای مرتبط با هر یک از این محصولات نیز، مقایسه کردیم.
روش: به منظور دستیابی به اهداف تحقیق، در بخش اول پژوهش، از روش تحلیل ژانر و رویکرد تحلیل حرکت بالا به پایین برای بررسی مفیدترین نظرهای آنلاین مشتریان استفاده شد. شیوه گردآوری داده ها، نمونه گیری غیراحتمالی هدفمند و جامعه آماری، نظرهای آنلاین پُرفروش ترین محصولات دیجی کالا، در آبان ۱۴۰۱ بود. نظرهای ۳۷ محصول از پُرفروش ترین ها که موفق به کسب ۲۰ لایک یا بیشتر شده بودند، برای نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند. در مجموع، ۴۱۴ نظر آنلاین مشتریان با نرم افزار مکس کیودا، نسخه ۲۰۲۰، تحلیل شد. در بخش دوم پژوهش نیز، ابتدا محصولات به دسته های مبتنی بر جست وجو و مبتنی بر تجربه دسته بندی شدند؛ سپس با تعیین فراوانی حرکات در هر نوع از کالاها، تفاوت بین ساختار نظرها، از منظر استراتژی های بلاغی به کار برده شده، بررسی شد. در نهایت با کمک نرم افزار اس پی اس اس، نسخه ۲۶ و آزمون استقلال کای اسکوئر، تفاوت در فراوانی ها سنجیده شد.
یافته ها: یافته های به دست آمده با روش تحلیل ژانر، نشان دهنده وجود ۶ حرکت اصلی و ۸ حرکت جزئی در متن نظرهاست که تمامی حرکات و گام های آن ها، ارائه شده است. حرکت های اصلی عبارت بودند از: عنوان، توصیه کلی، بیان تجربه شخصی، مرور ویژگی های کلی محصول، ارزیابی محصول و اعلام رضایت. به طور کلی، حرکات اصلی حدود ۸۲ درصد از کل متن را پوشش دادند. همچنین، یافته ها وجود تفاوت معنادار در به کارگیری حرکت ها را در میان انواع محصولات مبتنی بر تجربه و مبتنی بر جست وجو تأیید می کند.
نتیجه گیری: نظرهای آنلاین مشتریان، به علت ارائه ویژگی های محصول از دیدگاه مصرف کننده، اهمیت دارند. در این پژوهش شش حرکت اصلی شناسایی شد که از میان آن ها، فقط به کارگیری حرکت توصیه کلی برای درج نظر در سایت دیجی کالا الزامی بود و سایر حرکت ها توسط مشتریان انتخاب شدند. بر این اساس، می توان استدلال کرد که مصرف کنندگان در انتخاب ساختار نظرها آزادی دارند و حرکت های شناسایی شده، نشان دهنده عناصر با اهمیت در نظرهای آنلاین، از دیدگاه خود مصرف کنندگان هستند. با توجه اهمیت مفیدترین نظرها بر تصمیم به خرید، توصیه می شود که فروشگاه های آنلاین مشتریان خود را به نظردهی تشویق کنند. حرکات شناسایی شده نشان می دهند که تجربه شخصی و ارزیابی محصول، برای مصرف کنندگان اهمیت زیادی دارد؛ بنابراین فروشگاه ها می توانند با تأکید بر این موارد، به تولید محتوا بپردازند.
کاربرد پیش بینی احتمالاتی و بهینه سازی استوار به منظور درنظر گرفتن عدم قطعیت پارامترها دربهینه سازی پرتفوی بتای هوشمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات مالی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
508 - 530
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با استفاده از رویکرد پیش بینی احتمالاتی و بهینه سازی استوار، به منظور در نظر گرفتن عدم قطعیت پارامترهای مدل بهینه سازی پرتفوی در بازار سرمایه ایران انجام شده است. تمرکز اصلی این پژوهش، بر ارتقای عملکرد پرتفوی با لحاظ عدم قطعیت و بهره گیری از مدل های یادگیری ماشین، برای ساخت پرتفوهایی با نسبت شارپ بیشینه در بازار سرمایه ایران است.
روش: در این مطالعه، دو رویکرد رایج به منظور در نظر گرفتن عدم قطعیت پارامترها در مدل بهینه سازی پرتفوی استفاده شده است. نخستین رویکرد رایج، رویکرد بهینه سازی استوار است که برای هر پارامتر، یک مجموعهعدم قطعیت ترسیم می کند و مسئله را به گونه ای تحلیل می کند که جواب ایجاد شده در شرایط بدبینانه پارامترها نیز بهینه باشد. رویکرد دیگر، مدل یادگیری ماشین پیشرفته تقویت سازی گرادیان طبیعی و استفاده خروجی آن در رویکرد پیش بینی احتمالاتی است. ورودی های این مدل، پنج اندیکاتور تکنیکال، از جمله شاخص قدرت نسبی، میانگین متحرک همگرایی/ واگرایی، میانگین محدوده واقعی، میانگین موزون قیمت معاملات و مومنتوم در نظر گرفته شده است. تحلیل تکنیکال یکی از رویکردهای اصلی در بررسی و پیش بینی روند بازارهای مالی است که بر پایه مطالعه و ارزیابی داده های تاریخی قیمت و حجم معاملات شکل گرفته است. در این روش فرض بر این است که تمام اطلاعات بنیادی و روانی بازار در قیمت ها منعکس می شود و حرکت قیمت ها، الگوهایی تکرارپذیر و قابل شناسایی ایجاد می کنند. این پژوهش در ده صنعت اعم از فلزات اساسی، پالایش فراورده های نفتی، بانک و مؤسسه های اعتباری، پتروشیمی و مواد شیمیایی، خودرو، سیمان، دارو، فلزات گران بها، لاستیک و پلاستیک و کانی های فلزی انجام شده است. صنایع نام برده، جزء بزرگ ترین صنایع بازار سرمایه ایران هستند و از منظر ارزش بازار، بخش عمده ای از بازار سرمایه را شامل می شوند. صنایع یاد شده، طیف گسترده ای از حوزه های تولیدی و خدماتی را دربرمی گیرند که هریک در اقتصاد و توسعه صنعتی کشور نقشی بنیادی دارند. در مجموع، هم افزایی این صنایع تنوع بخشی به اقتصاد، ارزآوری، اشتغال و توسعه پایدار را تقویت می کند. پس از پیاده سازی مدل های استوار و پیش بینی احتمالاتی در بهینه سازی پرتفوی، عملکرد نتایج با دو پرتفوی مبنای وزن برابر و مدل میانگین واریانس مارکوویتز با استفاده از شاخص شارپ مقایسه شد.
یافته ها: با در نظر گرفتن داده های فروردین ۱۴۰۱ تا فروردین ۱۴۰۳، به عنوان داده های آموزش (در مدل گرادیان طبیعی تقویت شده) و تخمین پارامترها (در مدل بهینه سازی استوار) و داده های سال ۱۴۰۳ به عنوان تست، پرتفوهای هر ۱۰ صنعت تشکیل و بازده و ریسک آن ها با رویکرد خارج از نمونه محاسبه شد. مقایسه نتایج پرتفوها نشان داد که هر دو رویکرد ارائه شده در پژوهش، نسبت به پرتفوی های مبنا در سطح معناداری ۹۹ درصد، شاخص شارپ بیشتری دارند.
نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد که استفاده از پیش بینی های توزیعی به جای نقطه ای و ترکیب آن با استراتژی های بتای هوشمند و همچنین، در نظر گرفتن عدم قطعیت پارامترها در مدل های بهینه سازی پرتفوی، به ساخت پرتفویی با نسبت بازده به ریسک بالاتر منجر می شود و این عملکرد برتر در سطح معناداری ۹۹ درصد معنادار است. همچنین بر این اساس می توان نتیجه گرفت استفاده از شاخص های تکنیکال به عنوان عوامل اثرگذار بر بازده، می تواند در پیش بینی بازده موفق عمل کند و بهره برداری از آن ها به منظور تشکیل پرتفوی بتای هوشمند، به پرتفویی با عملکرد بهتر منتج می شود.
فهم و بازتاب پدیده استعفای خاموش از دیدگاه نسل زِد به عنوان نسل نو وُرود به سازمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دولتی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
328 - 373
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش بر شناخت مفهوم استعفای خاموش، به عنوان پدیده ای نوظهور در سازمان ها تمرکز دارد که اغلب به نسل کاری زِد نسبت داده می شود. انجام دادن کار در حداقلی ترین حالتِ ممکن و اکتفای صِرف به انجام شرح شغل، از جمله تعاریف اولیه ای است که برای این مفهوم ارائه شده است. هدف پژوهش حاضر، فهم این پدیده از دیدگاه کارکنان نسلِ زد و بازتاب این فهم بود.
روش: با قرار دادن دو معیار سن و سابقه کار، ۱۵ نفر از کارکنان شاغل در یکی از سازمان های دولتی در صنعت فناوری اطلاعات در شهر تهران برای انجام مصاحبه در قالب گروه های کانونی انتخاب شدند. تحلیل داده ها به روش تحلیل تم بازتابی انجام شد. ذهن انگاری و بازتابندگی پژوهشگر، امکان تولید تم هایی برای روایت داستان، فراهم آوردن مبنایی برای تولید تم های مکنون در کنار تم های معناشناختی و نیز بافت مندی و موقعیت مندی روایت، به عنوان خردمایه هایی در توجیه مناسب بودن این روش شرح داده شد. داده ها در شش گام و با بهره گیری از ابزارهایی مانند نگاشت تماتیک و یادداشت نگاری بازتابی تحلیل شدند.
یافته ها: سه تم اصلیِ «استعفای خاموش صدای واضحی دارد»، «استعفای خاموش، پارادوکسی کارآمد است» و «استعفای خاموش، تلاش برای هماهنگی زندگی کار است»، تم هایی بودند که مفهوم پدیده استعفای خاموش را از دیدگاه نسل زد تشکیل دادند. تم اول با دو تم فرعی «صدای اعتراض است» و «سپر دفاعی است» تعریف شد. سه تم فرعی «همیشه خودخواهانه نیست»، «به نظر منفی می رسد؛ می تواند ماهیت مثبت داشته باشد» و «سوءبرداشت نسلی است»، نیز تم دوم را تشکیل داد.
نتیجه گیری: سهم یاری پژوهش حاضر در دو حیطه بود. نخست، تلاش شد تا خلأ موجود در این حوزه پژوهشی نوظهور، به ویژه در پژوهش های داخلی کاهش یابد. دومین سهم یاری پژوهش، فهم پدیده استعفای خاموش از دیدگاه کارکنان نسل زِد، به عنوان متأثرترین نسل از این پدیده بود. نسل زِد از پدیده استعفای خاموش برای ابرازِ چیزی استفاده می کرد و این در واقع واکنش آن ها به ناخوشایندی بود. این واکنش گاهی جنس اعتراض داشت و گاهی برای دفاع از خود به کار گرفته می شد. تمِ «استعفای خاموش صدای واضحی دارد»، بیانگر این گونه واکنش است. تم «استعفای خاموش، پارادوکسی کارآمد است»، دیدگاه خاصِ نسلِ زد، مبنی بر لزوم تعریف کارآمدی از دیدگاه آنان را نشان می داد. آن ها بیشتر ویژگی هایی را که نسل های دیگر کاری به آن ها نسبت می دادند، می پذیرفتند، با این تفاوت که این ویژگی ها را لزوماً در تعارض با کارآمدی نمی دانستند. خاستگاه اعتقاد آنان به این کارآمدی، در سه حوزه خاص چشمگیر بود. اولی «خودِ افراد» بود که قصد و نیت آنان را برای رفتارهای استعفای خاموش لزوماً منفی نمی دانستند. دومین خاستگاه «خودِ پدیده» بود که آن را لزوماً ناکارآمد نمی دانستند. سومین خاستگاه «افرادِ دیگر» یعنی از دید نسلِ زد، افراد متعلق به دیگر نسل هایی بودند که کارآمدی را تعریف می کردند و برای آن شاخص های رفتاری می گذاشتند که لزوماً با رفتارهای آنان یکسان نبود. در نهایت، تم «استعفای خاموش، تلاش برای هماهنگی زندگی کار است»، نشان می داد که نسل زِد با ارجح دانستن زندگی بر کار، استعفای خاموش را تلاشی برای حفظ کلیت زندگی خود و در عین حال زیرمجموعه های آن می شمارد.
Optimizing Cost Management in Construction Projects: A Sustainability Assessment Model Using Fuzzy Inference Systems (Case Study of the Apadana Project in the Persian Gulf Petrochemical Industries Company)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Industrial Management Journal, Volume ۱۷, Issue ۲, ۲۰۲۵
58 - 84
حوزههای تخصصی:
Objective : The construction industry has been increasingly criticized for its poor sustainability performance in recent decades, creating a chance for the sector to play a key role in global sustainability efforts. Rapid technological advancements and increasing construction project complexities have driven the need for flexible, sustainability-focused project management frameworks. This study introduces a fuzzy inference system designed to evaluate construction project sustainability, built on insights from extensive literature and expert input. Methods : To design the proposed model, the system inputs—criteria for evaluating the sustainability level of construction projects at various layers—were first identified. Next, the necessary if-then rules were developed based on expert opinions. The system output was determined in alignment with the research’s final objective. By offering a comprehensive assessment of construction project sustainability, the model enables organizations to identify their strengths and weaknesses, assess their current position, and make informed decisions to enhance their sustainable performance. Results : The output of the research includes a detailed analysis of the sustainability performance of construction projects. The designed model, along with its measurement tools, provides an opportunity for leaders and managers in the construction industry who are concerned about sustainability to gradually enhance their sustainability status and advance the sustainability level of projects. This model consists of three subsystems named the Direction, Execution, and Results subsystems. The aforementioned subsystems are the result of a literature review and are considered inputs to the final level of the model. Conclusion : The designed model serves as a tool to identify and implement improvement methods and potential areas for project advancement from a sustainability perspective. By utilizing this model, the quality of project execution in line with sustainability indicators, while addressing all three dimensions—economic, social, and environmental—improves continuously and proportionately.
The Impact of Smartphone Users’ Digital Literacy on Information Security Protection Intentions(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
In the digital economy era, the widespread use of smartphones has brought about new information security threats, increasing the risk of data leakage from personal devices. Digital literacy, defined as the skills and knowledge needed to navigate digital life effectively, offers new perspectives and motivation for safeguarding personal information security. This study investigates the relationship between digital literacy and smartphone users’ intention to protect their information security. Drawing on Protection Motivation Theory (PMT) and Technology Threat Avoidance Theory (TTAT), a theoretical model was developed to examine both the direct and indirect effects of digital literacy on users’ information security protection intentions. Questionnaire data from 372 smartphone users in China were analyzed using Structural Equation Modeling (SEM). The results reveal that digital literacy has a significant positive impact on users’ response efficacy, self-efficacy, and their intention to protect information security. Moreover, digital literacy influences protection intention indirectly through self-efficacy and response efficacy. However, perceived threat, although positively influenced by digital literacy, does not have a significant effect on users’ protection intention. This study offers valuable insights for policymakers, educators, and businesses in promoting a secure mobile environment and provides practical recommendations for enhancing personal information security in the digital age.
تبیین الگوی عدالت فضایی در توزیع خدمات با رویکرد کاهش فقر منطقه 8 شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
190 - 207
حوزههای تخصصی:
مقدمه عدالت همواره به عنوان یکی از اصول اساسی جوامع انسانی مطرح بوده و در حوزه های مختلف علمی، اجتماعی، و اقتصادی مورد بررسی قرار گرفته است. در شهرهای امروزی، عدالت فضایی به عنوان یکی از مفاهیم بنیادین در برنامه ریزی شهری شناخته می شود که نقش مهمی در کاهش نابرابری های اجتماعی و افزایش کیفیت زندگی شهری دارد. توزیع ناعادلانه خدمات و منابع شهری یکی از چالش های اساسی بسیاری از شهرهای در حال توسعه است که به نابرابری های اجتماعی و فضایی منجر می شود. رشد سریع شهرنشینی، مهاجرت های گسترده، و تمرکز خدمات در مناطق خاص شهری باعث تشدید نابرابری در توزیع خدمات شده و گروه های کم برخوردار را در شرایط ناعادلانه ای قرار داده است. عدم دسترسی کافی به خدمات شهری، بیکاری، فقر، و نبود فرصت های برابر اقتصادی، ازجمله عواملی هستند که احساس نابرابری را در بین شهروندان افزایش می دهند. در این راستا، عدالت فضایی با تأکید بر توزیع متوازن منابع و امکانات، نقش مهمی در ایجاد شهرهای پایدار و عادلانه ایفا می کند. شیراز به عنوان یکی از کلان شهرهای ایران، تنوع فرهنگی و تاریخی قابل توجهی دارد. با این حال، برخی مناطق این شهر، از جمله منطقه 8، از توزیع نامتعادل خدمات شهری رنج می برند که به بروز نابرابری های گسترده در دسترسی به امکانات شهری منجر شده است. این منطقه، با داشتن ویژگی های خاص جغرافیایی و اجتماعی، یکی از مناطقی است که چالش های متعددی را در زمینه توزیع خدمات شهری تجربه کرده است و نیاز به بررسی دقیق و برنامه ریزی جامع دارد. هدف این پژوهش، تحلیل عدالت فضایی در توزیع خدمات شهری در منطقه 8 شیراز است. این مطالعه به بررسی میزان دسترسی شهروندان به خدمات شهری و شناسایی نابرابری های موجود می پردازد و عواملی را که در کاهش فقر و افزایش فرصت های برابر نقش دارند، مورد ارزیابی قرار می دهد. نتایج این پژوهش می تواند به سیاست گذاران شهری در تدوین برنامه های متناسب برای بهبود عدالت فضایی و کاهش نابرابری های اجتماعی کمک کند. مواد و روش ها این پژوهش از روش کمی و منطق استدلال قیاسی (از کل به جزء) برای بررسی روابط علت و معلولی در توزیع خدمات شهری و تأثیر آن بر کاهش فقر استفاده کرده است. جامعه آماری این پژوهش شامل شهروندان ساکن در منطقه 8 شیراز بوده و نمونه گیری با استفاده از روش تصادفی طبقه ای و آزمون کوکران انجام شده است که بر اساس آن، 375 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها، از روش کتابخانه ای برای تدوین مدل مفهومی پژوهش استفاده شده است. همچنین، داده های میدانی با بهره گیری از پرسشنامه محقق ساخته گردآوری شده که شامل 79 سؤال بسته در طیف پنج عاملی لیکرت بود. اعتبار این پرسشنامه پس از بررسی توسط متخصصان تأیید شد و پایایی آن نیز با استفاده از روش های آماری مورد تأیید قرار گرفت. برای تحلیل داده ها، از روش های آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است. همچنین، به منظور بررسی روابط بین متغیرهای پژوهش، مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار Smart-PLS انجام شد. این مدل سازی امکان ارزیابی دقیق روابط بین عدالت فضایی، کیفیت زندگی، احساس فقر و سایر متغیرهای مرتبط را فراهم کرد. یافته ها نتایج پژوهش نشان داد سه مسیر معنادار بین متغیرهای مختلف وجود دارد که تأثیر آن ها بر عدالت فضایی و احساس فقر مشخص شد: در مسیر تأثیر اشتغال و اقتصاد بر عدالت فضایی و احساس فقر، وضعیت اشتغال و شرایط اقتصادی شهروندان تأثیر مستقیمی بر عدالت فضایی دارد. بهبود اشتغال و وضعیت اقتصادی موجب افزایش رضایتمندی شهروندان از توزیع خدمات شهری می شود که به کاهش احساس فقر منجر می شود. در مسیر ارتباط میان اشتغال، بهداشت و عدالت فضایی، وضعیت اشتغال بر میزان دسترسی و کیفیت خدمات بهداشتی تأثیرگذار است. خدمات بهداشتی بهتر، موجب بهبود عدالت فضایی می شود و درنهایت کیفیت زندگی را افزایش داده و احساس فقر را کاهش می دهد. در مسیر تأثیر مسکن بر عدالت فضایی و فقر شهری، وضعیت مسکن یکی از شاخص های مهم عدالت فضایی محسوب می شود. دسترسی به مسکن مناسب، موجب افزایش کیفیت زندگی و رضایتمندی شهروندان شده و درنتیجه، احساس فقر را در بین افراد کاهش می دهد. تمامی این مسیرها از طریق تحلیل های آماری و بررسی مقدار آماره t، در سطح معناداری کمتر از 0/01 تأیید شدند. این یافته ها نشان دهنده ارتباط قوی میان عوامل اقتصادی، اجتماعی و احساس فقر در میان ساکنان منطقه 8 شیراز است. نتیجه گیری نتایج پژوهش بیانگر آن است که عدالت فضایی به طور مستقیم بر کاهش نابرابری های شهری تأثیر دارد. بررسی داده های جمع آوری شده نشان داد نبود عدالت فضایی در مناطق کم برخوردار شهری موجب احساس تبعیض و افزایش شکاف اجتماعی شده است. توزیع نامتعادل خدمات شهری نه تنها دسترسی شهروندان به امکانات را محدود کرده، بلکه بر فرصت های اقتصادی و اجتماعی آن ها نیز تأثیر گذاشته است. همچنین، یافته ها نشان داد سرمایه گذاری در حوزه اشتغال، مسکن و بهداشت تأثیر مثبتی بر کاهش فقر دارد. ارائه خدمات مسکن پایدار و حمایت از خانوارهای کم درآمد در دسترسی به مسکن مناسب، می تواند نقش مؤثری در کاهش احساس فقر داشته باشد. علاوه بر این، تأمین فرصت های شغلی پایدار و افزایش دسترسی به خدمات بهداشتی، دو عامل کلیدی در افزایش عدالت فضایی هستند. در این راستا، توسعه زیرساخت های شهری و برنامه ریزی صحیح در راستای توزیع عادلانه خدمات، می تواند به بهبود عدالت فضایی و افزایش کیفیت زندگی شهروندان منجر شود. نتایج این پژوهش نشان داد بهبود شاخص های اشتغال، بهداشت و مسکن، به طور مستقیم با کاهش احساس فقر و ارتقای عدالت فضایی در ارتباط است. اشتغال پایدار و تقویت وضعیت اقتصادی خانوارها نه تنها کیفیت زندگی افراد را بهبود می بخشد، بلکه دسترسی آن ها به خدمات شهری و امکانات عمومی را نیز افزایش می دهد. بهبود شاخص های بهداشتی و مسکن نیز موجب کاهش نابرابری های فضایی و افزایش تعادل در توزیع خدمات شهری خواهد شد. بر این اساس، پیشنهاد می شود که سیاست گذاران شهری اقداماتی در راستای توسعه فرصت های شغلی، ارتقای کیفیت خدمات بهداشتی و تأمین مسکن مناسب برای اقشار کم درآمد اتخاذ کنند. اجرای سیاست های حمایتی در این حوزه ها می تواند نقش مهمی در کاهش فقر و ارتقای عدالت فضایی داشته باشد. علاوه بر این، برنامه ریزی جامع و منسجم برای توسعه پایدار شهری، با تمرکز بر عدالت فضایی، ضروری به نظر می رسد. بهبود الگوهای توزیع خدمات شهری، گسترش زیرساخت های عمومی و تقویت سیاست های حمایتی، ازجمله اقداماتی هستند که می توانند به کاهش نابرابری های اجتماعی و افزایش رضایت شهروندان منجر شوند. درنهایت، پژوهش حاضر نشان می دهد تحقق عدالت فضایی، نه تنها بر کاهش فقر و افزایش کیفیت زندگی تأثیرگذار است، بلکه می تواند نقش بسزایی در دستیابی به توسعه پایدار شهری ایفا کند. از این رو، ضروری است که عدالت فضایی به عنوان یکی از محورهای اساسی سیاست گذاری شهری مد نظر قرار گیرد تا شهرها به محیطی عادلانه تر، کارآمدتر و پایدارتر تبدیل شوند.
برنامه ریزی شهری مبتنی بر رویکرد شهر همه شمول (مورد پژوهی: محله قصر-حشمتیه منطقه 7 تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
30 - 51
حوزههای تخصصی:
مقدمه در جهان کنونی، مفهوم «شهرهای همه شمول» به عنوان یکی از رویکردهای محوری در نظریه پردازی و سیاست گذاری شهری مطرح شده است؛ رویکردی که فراتر از ایجاد دسترسی فیزیکی، بر فراهم سازی زمینه های حضور، مشارکت و بهره مندی برابر تمامی افراد از فضاها و امکانات شهری تأکید دارد. شهر همه شمول شهری است که در آن هیچ کس صرف نظر از جنسیت، سن، توانایی جسمی یا ذهنی، وضعیت اقتصادی یا پیشینه فرهنگی، از عرصه عمومی و خدمات محروم نمی ماند. این رویکرد با در نظر گرفتن تنوع روزافزون جمعیت شهری، تلاش می کند تا ساختارها، سیاست ها و طراحی های فضایی را به گونه ای سامان دهد که نیازهای گروه های گوناگون از جمله سالمندان، کودکان، افراد دارای معلولیت، زنان و اقلیت های اجتماعی، به صورت عادلانه و مؤثر پاسخ داده شود. همه شمولی نه تنها به رفع نابرابری های فضایی و اجتماعی کمک می کند، بلکه نقشی کلیدی در ارتقای کیفیت زندگی، تقویت انسجام اجتماعی، افزایش احساس تعلق و کاهش طردشدگی ایفا می کند. از این منظر، شهر همه شمول را می توان نماد شهری انسانی، عادلانه و پاسخ گو به نیازهای نسل امروز و آینده دانست؛ شهری که در آن تفاوت ها نه مانع، بلکه مبنای برنامه ریزی و طراحی محسوب می شوند. در این راستا، محله قصر حشمتیه در منطقه ۷ تهران به عنوان نمونه ای شاخص برای تحلیل میزان همه شمولی فضاهای شهری خودش انتخاب شده است. این محله با برخورداری از تنوع جمعیتی، بافت تاریخی و موقعیت مرکزی، در عین حال با چالش هایی جدی مانند عبور بزرگراه صیاد شیرازی و کمبود فضاهای عمومی همه شمول مواجه است؛ چالش هایی که دسترسی برابر، استفاده پذیری و کیفیت تجربه فضایی برای گروه های مختلف، به ویژه اقشار آسیب پذیر را با مانع روبه رو کرده است. چنین وضعیتی، ضرورت بازنگری در طراحی و برنامه ریزی فضاهای عمومی با رویکردی همه شمول را برجسته می سازد. از این رو، هدف اصلی این تحقیق ارزیابی و برنامه ریزی فضاهای عمومی محله قصر حشمتیه بر اساس رویکرد شهر همه شمول است. این تحقیق به دنبال شناسایی و تبیین مؤلفه های فضاهای شهری همه شمول است و تلاش دارد تا راهکارهای عملی برای بهبود کیفیت فضاهای عمومی این محله ارائه دهد. از این رو، این پژوهش به دو سؤال اصلی پاسخ می دهد: 1- راهکارهای برنامه ریزی فضاهای عمومی و شهری محله قصر حشمتیه مبتنی بر رویکرد شهر همه شمول کدام اند؟ 2- مؤلفه های سازنده فضاهای شهری همه شمول شامل چه مواردی هستند؟ مواد و روش ها این تحقیق از نوع پژوهش های کاربردی است که از رویکرد ترکیبی (کمی و کیفی) برای ارزیابی وضعیت فضاهای عمومی محله قصر حشمتیه استفاده می کند. برای جمع آوری داده ها از دو روش اسناد کتابخانه ای و برداشت میدانی شامل مشاهده و توزیع پرسشنامه استفاده شده است. پرسشنامه این پژوهش شامل ۳۰ سؤال بسته بوده و ۳۷۵ نفر از ساکنان محله به آن پاسخ داده اند. برای تحلیل داده ها از مقیاس لیکرت پنج گانه و روش مدل معادلات ساختاری (SEM) استفاده شد. داده های به دست آمده از پرسشنامه، در نرم افزار Smart PLS وارد شده و بارهای عاملی، ضرایب همبستگی و شاخص های برازش مدل تحلیل شدند. این مدل به منظور ارزیابی روابط میان متغیرهای مختلف در ابعاد اجتماعی فرهنگی، کالبدی عملکردی، اقتصادی، زیست محیطی و مدیریتی مورد استفاده قرار گرفت. پس از آن، با استفاده از تحلیل SWOT به ارزیابی قوت ها، ضعف ها، فرصت ها و تهدیدهای محله پرداخته شد و استراتژی های پیشنهادی با استفاده از ماتریس QSPM اولویت بندی شد. یافته ها نتایج تحقیق نشان می دهند تمامی ابعاد مختلف فضاهای شهری تأثیر معناداری بر ارتقای کیفیت زندگی ساکنان محله دارند. در میان این ابعاد، بعد اقتصادی به عنوان مهم ترین عامل تأثیرگذار بر بهبود وضعیت فضاهای عمومی محله شناخته شد. نیاز به فضاهایی که از نظر کالبدی مناسب و در عین حال از نظر اجتماعی فرهنگی دسترس پذیر برای تمامی گروه ها باشند، در این محله به طور آشکاری به چشم می خورد. در همین راستا، توسعه فضاهای سبز چندمنظوره و پارک های عمومی که بتوانند نیازهای تفریحی، بهداشتی و اجتماعی ساکنان را پوشش دهند، به ویژه برای گروه های آسیب پذیر از اهمیت بالایی برخوردار است. ابعاد مدیریتی و زیست محیطی نیز بر اساس تحلیل مدل معادلات ساختاری در وضعیت موجود محله قصر حشمتیه در جایگاه های چهارم و پنجم قرار دارند. این موضوع نشان می دهد در طراحی فضاهای عمومی این محله، به این ابعاد توجه کمتری شده است. با این حال، برای دستیابی به یک محله همه شمول، لازم است که این ابعاد نیز در برنامه ریزی شهری گنجانده شوند. نتیجه گیری این تحقیق نشان داد برای دستیابی به محله ای همه شمول و ارتقای کیفیت زندگی ساکنان، طراحی و برنامه ریزی فضاهای شهری باید به گونه ای باشد که همه گروه های سنی و اجتماعی، از جمله کودکان، سالمندان، افراد ناتوان و زنان، بتوانند به طور برابر و مناسب از امکانات و خدمات بهره مند شوند. در این راستا، محله قصر حشمتیه نیازمند بازنگری جدی در نحوه ساماندهی فضاهای عمومی خود است. یکی از گام های اساسی، بهبود و توسعه شبکه پیاده روها و مسیرهای ارتباطی به ویژه خیابان کامل است، تا ضمن افزایش دسترسی پذیری، از گسست های فضایی موجود کاسته شود. این مسیرها باید با در نظر گرفتن شرایط حرکتی سالمندان و افراد دارای محدودیت جسمی طراحی شوند و شامل عناصری همچون رمپ ها، سطوح هشداردهنده و علائم راهنمایی مناسب باشند. حمایت از مشاغل خرد و خانگی، ایجاد بازارچه های محلی و ارائه آموزش های مهارتی می تواند به توانمندسازی گروه های کمتر برخوردار از جمله زنان، سالمندان و افراد دارای ناتوانی کمک کند و زمینه اشتغال زایی و کاهش نابرابری اقتصادی را در محله فراهم آورد. در کنار این اقدامات، توسعه فضاهای سبز چندمنظوره با امکانات خاص برای گروه های مختلف سنی و توانایی ها، به ویژه برای کودکان، سالمندان و افراد کم توان، می تواند نقش مهمی در ارتقای زیست پذیری محله ایفا کند. این فضاها باید شامل زمین های بازی، پارک های مناسب سازی شده و مسیرهای پیاده و دوچرخه سواری ایمن و قابل دسترس باشند. از دیگر راهکارهای پیشنهادی می توان به بازآفرینی فضاهای رهاشده و بی دفاع شهری اشاره کرد. این فضاها با تبدیل شدن به مراکز اجتماعی و فرهنگی، می توانند به بهبود امنیت، افزایش تعاملات اجتماعی و تقویت حس تعلق در ساکنان منجر شوند. طراحی مراکز فرهنگی و تفریحی نیز باید به گونه ای باشد که نیازهای متنوع تمامی اقشار، به ویژه گروه های کمتر دیده شده را پوشش دهد. در نهایت، برای تضمین تحقق این اهداف، اصلاحات ساختاری در مدیریت شهری و افزایش مشارکت ساکنان در فرایند تصمیم گیری ضروری است. تنها با نهادینه کردن اصول عدالت فضایی و دسترسی برابر در سیاست گذاری ها و اجرا، می توان به سوی ایجاد محیطی شهری حرکت کرد که در آن هیچ کس نادیده گرفته نشود.