فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۳٬۹۶۱ تا ۲۳٬۹۸۰ مورد از کل ۳۵٬۵۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تاثیر آموزش راهبردهای خودگردانی بر افزایش شادی دانش آموزان صورت گرفت. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل، بود. نمونه پژوهش 60 دانش آموز دختر و پسر مقطع متوسطه اول بود که به صورت نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه شادی آکسفورد بود که دانش آموزان در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل کردند.گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 45 دقیقه ای تحت آموزش راهبردهای خودگردانی قرار گرفتند. نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر نشان داد میانگین نمره شادی گروه آزمایش و گروه کنترل بعد از آموزش متفاوت است. نتیجه آزمون تعقیبی حاکی از این بود که میانگین نمره شادی در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به مرحله پیش آزمون افزایش داشته و همچنین میانگین نمره شادی دختران در مرحله پس آزمون و پیگیری بیشتر از میانگین نمره شادی پسران در همان مراحل بود. نتایج نشان دادند روش آموزش راهبردهای خودگردانی می تواند علاوه بر افزایش میزان شادی دانش آموزان به موفقیت تحصیلی آنها کمک موثری کند .
نقش مؤلفه های حالت فراشناختی در خودنظم جویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش حالت فراشناختی و مؤلفه های آن در خودنظم جویی دانش آموزان بود. روش: پژوهش از نوع همبستگی و جامعه شامل 31263 نفر دانش آموز دبیرستانی بود. بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای، 139 دانش آموز شامل 64 پسر، 75 دختر از مناطق 2 و 6 شهر تهران انتخاب شدند و به پرسشنامه حالت فراشناختی اونیل و عابدی، 1996 و پرسشنامه خودنظم جویی پنتریچ و دی گروت، 1990 پاسخ دادند. داده ها با استفاده از رگرسیون چندگانه و تحیل واریانس چندمتغیری یک راهه تحلیل شد. یافته ها: یافته ها رابطه مثبت حالت فراشناختی و خودنظم جویی را نشان داد به گونه ای که مؤلفه های حالت فراشناختی شامل آگاهی فراشناختی، راهبرد شناختی، خودبازبینی و برنامه ریزی 57 درصد از واریانس خودنظم جویی را پیش بینی می کردند. علاوه بر این، تفاوت بین دانش آموزان دختر و پسر در مؤلفه برنامه ریزی معنادار بود و دختران وضعیت بهتری در این مؤلفه نسبت به پسران داشتند. ولی تفاوت آن ها در سایر مؤلفه های فراشناختی، معنادار نبود. نتیجه گیری: با توجه به رابطه مثبت حالت فراشناختی با خودنظم جویی، آموزش مؤلفه های حالت فراشناختی می تواند در افزایش بازبینی فراشناختی، کنترل فراشناختی و خودنظم جویی دانش آموزان مؤثر باشد و پیشرفت تحصیلی آن ها را تسهیل کند.
تبیین خردمندی بر اساس هوش موفق و خودکارآمدی مقابله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تبیین خردمندی بر اساس هوش موفق و خودکارآمدی مقابله بود. بدین منظور 320 نفر(193زن، 127مرد) از دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه شیراز در سال تحصیلی95-94 به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و مقیاس های خودسنجی خردمندی وبستر (2003)، هوش موفق استرنبرگ و گریکورنکو (2002) و خودکارآمدی مقابله چسنی و دیگران (2006) را تکمیل کردند. داده های پژوهش با بهره گیری از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که مدل پیشنهادی با داده های پژوهش برازش مناسب دارد و اثر مستقیم هوش موفق بر خردمندی و خودکارآمدی مقابله و همچنین اثرخودکارآمدی مقابله بر خردمندی تأیید شد. این مدل همچنین نشان داد که خودکارآمدی مقابله نقش واسطه بین هوش موفق و خردمندی دارد. این نتایج نشان می دهد که هوش موفق با افزایش باورهای خودکارآمدی در مقابله با رویدادهای تنیدگی زا به افزایش خردمندی در دانشجویان منجر می شود. بر اساس نتایج این پژوهش پیشنهاد می شود در محیط های آموزشی به جای هوش سنتی بر آموزش هوش موفق تاکید شود تا از طریق ایجاد محیط های آموزشی غنی با افزایش باورهای خودکارآمدی مقابله بتوان افراد خردمند را وارد بازار کار و جامعه کرد.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی - رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر علائم افسردگی و رفتار فزون کنشی جنسی در بیماران مبتلا به اعتیاد جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره بیستم بهار (خرداد) ۱۴۰۰ شماره ۹۹
341-352
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی به تأثیر درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی پرداخته اند. اما پیرامون مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی و رفتار فزون کنشی جنسی بیماران مبتلا به اعتیاد جنسی شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی و رفتار فزون کنشی جنسی بیماران مبتلا به اعتیاد جنسی بود. روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون - پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش، مردان بالای 18 سال مبتلا به اعتیاد جنسی ساکن شهر تهران در سال 1398 بودند. تعداد 30 بیمار به روش گلوله برفی به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (10 نفر) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش حاضر عبارتند از: جلسات درمان شناختی رفتاری (مکانتی، 2014)، جلسات درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (کراسبی، 2011)، پرسشنامه افسردگی بک (بک و همکاران، 1961) و پرسشنامه فزون کنشی جنسی (رید و همکاران، 2011). تحلیل داده ها با روش های تحلیل واریانس آمیخته همراه با اندازه گیری مکرر، تحلیل واریانس چند متغیری، آزمون بونفرونی و آزمون توکی انجام شد. یافته ها: درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش افسردگی و فزون کنشی جنسی این بیماران تأثیر داشتند (0/05 > P ). بین دو روش درمانی تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: بیمارانی که در جلسات درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد شرکت کردند علایم افسردگی و فزون کنشی جنسی کمتری داشتند.
اثر بخشی مداخله مثبت نگر گروهی بر بهزیستی روان شناختی، تاب آوری و شادکامی دختران نوجوان بی سرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخله مثبت نگر گروهی بر بهزیستی روان شناختی، تاب آوری و شادکامی دختران نوجوان بی سرپرست تحت حمایت بهزیستی استان اصفهان انجام گرفت. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون، با گروه کنترل و پیگیری بود. بدین منظور از مراکز نگهداری دختران نوجوان بی سرپرست استان اصفهان در پاییز و زمستان 1394، 3 مرکز به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و از بین آن ها 30 نفر که ملاک های ورود به مطالعه را دارا بودند در دو گروه آزمایش و کنترل به طور تصادفی جایگزین شدند (هر گروه 15 نفر). گروه آزمایش 10 جلسه 90 دقیقه ای مداخله گروهی مثبت نگر دریافت کردند اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. آزمودنی ها، قبل و بعد از مداخله و 45 روز بعد در مرحله پیگیری به مقیاس بهزیستی روان شناختی (ریف)، مقیاس تاب آوری (کانر و دیویدسون) و پرسشنامه شادکامی آکسفورد (آرگایل، مارتین و کروسلند) پاسخ دادند. نتایج تحلیل کواریانس چند متغیره حاکی از افزایش بهزیستی روان شناختی، تاب آوری و شادکامی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بود. به علاوه در مرحله پیگیری نیز این تأثیر پایداری خود را حفظ کرد. بنابراین می توان از مداخله مثبت نگر برای ارتقاء بهزیستی روان شناختی، تاب آوری و شادکامی دختران نوجوان بی سرپرست استفاده نمود.
بررسی مدل تخصصی حل مساله فیزیک در دانشجویان ماهر و مبتدی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی مدل چند متغیری حل مسائل فیزیک در دانشجویان ماهر و مبتدی فیزیک بود. پژوهش حاضر از نظر ماهیت توصیفی، از حیث هدف جز مطالعات بنیادی و از نظر روش در زمره تحقیقات همبستگی است. تعداد 360 نفر از دانشجویان گروه فیزیک دانشگاه ارومیه به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند، به این صورت که دانشجویان سال آخر، به عنوان گروه ماهر و دانشجویان سال اول به عنوان گروه مبتدی در نظر گرفته شدند. پرسشنامه های پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه انگیزش، سوالات ارزیابی فراشناخت، پنج مسئله فیزیک طراحی شده برای ارزیابی استفاده از استراتژی و نمودار جسم آزاد، پرسشنامه حمایت اجتماعی و هشت مسئله برای ارزیابی دانش مفهومی. تحلیل داده ها نشان داد که حمایت اجتماعی، انگیزه، فراشناخت، استراتژی، طبقه بندی مسائل و نمودار جسم آزاد در قالب یک مدل علی قادر به پیش بینی حل مسئله دانشجویان بوده و حدود 26 درصد از تغییرات حل مسئله دانشجویان را تبیین می کنند. شاخص های برازش نشان داد که مدل آزمون شده برازش مناسبی با داده های گردآوری شده دارد. نتایج همچنین نشان داد که مدل به صورت کلی در گروه ماهر برازش مناسبتری نسبت به گروه مبتدی دارد
رابطه فعالیت سیستم های مغزی رفتاری در بازگشت مصرف مواد با نقش میانجی گری بدتنظیمی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
339-365
حوزههای تخصصی:
هدف: سازه های شخصیتی و هیجانی نقش محوری در بازگشت مصرف مواد دارند. هدف از پژوهش حاضر تعیین رابطه فعالیت سیستم های مغزی رفتاری در بازگشت مصرف مواد با نقش میانجی گری بدتنظیمی هیجان بود. روش : در قالب یک طرح همبستگی، ۳۰۰ نفر از افراد مصرف کننده مواد محرک مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر کرج انتخاب شدند و مقیاس بازگشت مصرف مواد، مقیاس پنج عاملی جکسون، و مقیاس بدتنظیمی هیجان-فرم کوتاه را تکمیل کردند. یافته ها : نتایج نشان داد که سیستم فعال ساز رفتاری، سیستم بازداری رفتاری و سیستم ستیز/گریز/ انجماد اثر مستقیمی بر بازگشت مصرف مواد داشتند. علاوه بر این، بدتنظیمی هیجان نقش میانجی گر در رابطه سیستم فعال ساز رفتاری و بازگشت مصرف مواد داشت، درحالی که بدتنظیمی هیجان در رابطه بین سیستم بازداری رفتاری و سیستم ستیز/گریز/ انجماد با بازگشت مصرف مواد نقش میانجی گر نداشت. علیرغم عدم معناداری برخی از مسیر ها، مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود. نتیجه گیری: با توجه به اثر معنادار سیستم های مغزی رفتاری بر بازگشت مصرف مواد از طریق بدتنظیمی هیجان و همچنین پایه های زیستی شخصیت و راهبردهای تنظیم هیجان، متخصصان حوزه اعتیاد می توانند نرخ بازگشت مصرف مواد را کاهش دهند.
آزمون هم ارزی جنسی ساختار عاملی نسخه کوتاه پرسشنامه نظم دهی شناختی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف آزمون تغییرناپذیری اندازه گیری پرسشنامه نظم دهی شناختی هیجان (گارنفسکی، کرایج و اسپینهاون، 2001) برحسب جنس در گروهی از دانشجویان دختر و پسر ایرانی انجام شد. در این پژوهش، 349 دانشجوی کارشناسی (167 پسر و 182 دختر) به پرسشنامه نظم دهی شناختی هیجان پاسخ دادند. به منظور بررسی تغییرناپذیری عاملی این پرسشنامه در دو جنس از تحلیل عاملی تأییدی چندگروهی استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی تأییدی تک گروهی نشان دادند که در کل نمونه و در دو جنس، الگوی 9 عاملی پرسشنامه نظم دهی شناختی هیجان شامل خودسرزنشگری، پذیرش، نشخوارگری، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مثبت مجدد، کم اهمیت شماری، فاجعه نمایی و دیگرسرزنشگری، برازش خوبی با داده ها داشتند. نتایج تحلیل عامل تأییدی چندگروهی، تغییرناپذیری بین گروهی باقیمانده های اندازه گیری این پرسشنامه، کواریانس های ساختاری و وزن های اندازه گیری را در دو جنس نشان دادند. در مجموع، نتایج نشان دادند که ابعاد چندگانه پرسشنامه نظم دهی شناختی هیجان در دو جنس به طور یکسان ادراک شده اند.
مدل یابی رابطه بین سیستم بازداری رفتاری، پاداش و قربانی شدن با بدشکلی بدن با توجه به نقش میانجی تحریف های شناختی بین فردی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
11 - 32
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه بین سیستم بازداری رفتاری، پاداش و قربانی شدن با بدشکلی بدن از طریق میانجی گری تحریفات شناختی بین فردی انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود که از طریق تحلیل مسیر انجام شد. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان مقطع متوسطه در سال تحصیلی 1398 شهر تهران بود. تعداد 364 نفر با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و با مقیاس اصلاح شده وسواس فکری – عملی ییل براون، مقیاس تحریف های شناختی بین فردی، شاخص احتمال پاداش، مقیاس قربانی شدن مرادی و خرده مقیاس سیستم بازداری رفتاری مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تحلیل مسیر نشان داد سیستم بازداری رفتاری، قربانی شدن و تحریفات شناختی بین فردی با بدشکلی بدن رابطه مستقیم و مثبت دارند. پاداش رابطه مستقیم و منفی با بدشکلی بدن داشت. همچنین نتایج نشان داد تحریفات شناختی بین فردی نقش واسطه ای معناداری بین سیستم بازداری رفتاری، قربانی شدن، پاداش و بدشکلی بدن دارد. بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که سیستم بازداری رفتاری، قربانی شدن، پاداش و تحریفات شناختی بین فردی در بدشکلی بدن دانش آموزان نقش دارند. این نتایج در طراحی برنامه های مشاوره ای و درمانی برای دانش آموزان قابل استفاده است.
مقایسه اثربخشی ذهن آگاهی و هیپنوتراپی بر استرس ادارک شده بیماران دیابتیک نوع II(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم پاییز (مهر) ۱۳۹۹ شماره ۹۱
875-882
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی به اثر بخشی ذهن آگاهی و هیپنوتراپی بر استرس ادراک شده بیماران مبتلا به دیابت نوع دو پرداخته اند. اما پژوهشی که به مقایسه اثربخشی ذهن آگاهی و هیپنوتراپی بر استرس ادارک شده بیماران مبتلا به دیابت نوع II پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: مقایسه اثربخشی ذهن آگاهی و هیپنوتراپی بر استرس ادراک شده، بیماران به دیابتیک II بود. روش: تحقیق حاضر طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مردان 40-68 ساله مبتلا به دیابت نوع 2 در شهر تهران در سال 1398 بودند. 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس و مبتنی بر هدف به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (برای هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش عبارتند از: مقیاس استرس ادراک شده کوهن و همکاران (1983) و پروتکل های درمانی ذهن آگاهی (کابات زین، 2015) و هیپنوتراپی (آلادین و آلیب های، 2015) بود. جهت تحلیل آماری داده ها، از تحلیل واریانس آمیخته استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که دو شیوه درمان ذهن آگاهی و هیپنوتراپی بر استرس ادارک شده، در پس آزمون معنی دار است و بین تأثیر دو درمان تفاوتی وجود نداشت (0/001 P< ). همچنین تأثیر عامل زمان بر نمرات پیروی از درمان در مرحله پیگیری معنی دار است (0/001 P< ). بین نمرات استرس ادراک شده در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری صرف نظر از گروه، تفاوت وجود دارد (001/0 P< ). نتیجه گیری: دو شیوه درمان ذهن آگاهی و هیپنوتراپی استرس ادراک شده را در بیماران مبتلا به دیابت II بهبود بخشید.
تاثیر موسیقی درمانی،خاطره گویی و انجام فعالیت های دلخواه بر کاهش احساس تنهایی سالمندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش تعیین اثر بخشی خاطره گویی،موسیقی و انجام فعالیتهای دلخواه ، براحساس تنهایی سالمندان بود. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. نمونه ای متشکل از 87 فرد سالمند(40مرد و 38 زن) ذدر شهرستان سیرجان به شیوه در دسترس انتخاب و با استفاده از بسته های آموزشی موسیقی درمانی، خاطره گویی و انجام فعالیتهای دلخواه و آزمون احساس تنهایی بررسی شدند. گروه گواه متشکل از 10 مرد و 10 زن بود و در هر گروهی آزمایش 20نفر،10 زن،و 10 مرد شرکت داشتند ( به استثنای گروه موسیقی درمانی خانم ها که به دلیل افت آزمودنی 8 نفر عضو داشت) برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس استفاده شد. نتایج نشان داد موسیقی درمانی بر احساس تنهایی زنان ناشی از ارتباط با دوستان و نشانه های عاطفی تنهایی،و خاطره گویی بر احساس تنهایی مردان و زنان ناشی از ارتباط با دوستان و نشانه های عاطفی تنهایی،و انجام فعالیت دلخواه در مردان بر احساس تنهایی ناشی از ارتباط با خانواده و نشانه های عاطفی تنهایی را کاهش داده است. در مردان خاطره گویی و در زنان موسیقی درمانی در کاهش احساس تنهایی آن هم در خرده مقیاس احساس تنهایی ناشی از ارتباط با دوستان تاثیر بیشتری نسبت به دو مداخله دیکر داشتند اطن مداخلات را می توان به عنوان راهکارهایی در راستای کاهش احساس تنهایی سالمندان مطرح کرد و برای رفع احساس تنهایی آن ها را در دستور کار فرهنگسراهای سالمند،خانه های سالمندان و افرادی که در منزل سالخورده ای دارند قرار داد.
اثربخشی آموزش درمان راه حل محور بر هیجان های تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی پایین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم آبان ۱۴۰۰ شماره ۸ (پیاپی ۶۵)
160-149
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش درمان راه حل محور به شیوه آنلاین بر هیجان های تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی پایین انجام گرفت. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر دوره ی متوسطه دوّم شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل می دادند که از میان آن ها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، 40 دانش آموز با پیشرفت تحصیلی پایین انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (20 نفر) و در انتظار درمان (20 نفر) جایگزین شدند و به پرسشنامه ی هیجان تحصیلی ( AEQ ) پکران و همکاران (2005) و سرزندگی تحصیلی ( AVC ) دهقانی زاده و حسین چاری (1391) پاسخ دادند. شرکت کنندگان گروه آزمایش، 10 جلسه برنامه ی درمانی راه حل محور گرانت (2011) را دریافت نمودند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که فرضیه ی پژوهش مبنی بر اثربخشی آموزش درمان راه حل محور بر هیجان های تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی پایین، مورد تائید قرارگرفته است (05/0 > P ) و دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی پایین گروه آزمایش نسبت به دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی پایین گروه در انتظار درمان در پس آزمون، به طور معناداری، هیجان های مثبت تحصیلی و سرزندگی تحصیلی بیشتر و هیجان های منفی تحصیلی کمتری داشتند (05/0 > P ) . بنابراین، می توان نتیجه گرفت که آموزش درمان راه حل محور در افزایش هیجان های تحصیلی مثبت و سرزندگی تحصیلی و کاهش هیجان های تحصیلی منفی دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی پایین اثربخش است.
نقش میانجی پذیرش خویشتن در رابطه ویژگی های شخصیتی و نیازهای گلاسر با کیفیت رابطه زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره بیستم بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۰ شماره ۹۸
305-316
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی کیفیت رابطه زناشویی و ویژگی های شخصیتی، نیازهای گلاسر و پذیرش خویشتن پرداخته اند. اما پژوهش پیرامون نقش میانجی پذیرش خویشتن در رابطه ویژگی های شخصیتی و نیازهای گلاسر با کیفیت رابطه زناشویی مغفول مانده است. هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی پذیرش خویشتن در رابطه ویژگی های شخصیتی و نیازهای گلاسر با کیفیت رابطه زناشویی در بین زوج های شهر اصفهان بود. روش: این پژوهش از نوع همبستگی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زوج های 20 تا 50 ساله شهر اصفهان در سال 1396 بودند که حداقل دو سال از ازدواج آنها گذشته بود. نمونه آماری شامل 280 زوج بود که به صورت در دسترس از مناطق مختلف شهری انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه پنج عامل شخصیت نئو (کاستا و مک کری، 1992)، پرسشنامه کیفیت ابعاد رابطه (فلیچر، سیمپسون و توماس، 2000)، پرسشنامه نیازهای اساسی (صاحبی، 1380) و پرسشنامه پذیرش خویشتن (چمبرلین و هاگا، 2001). داده های گردآوری شده با استفاده از آزمون های مدل ساختاری و تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 و AMOS نسخه 24 تحلیل شد. یافته ها: نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که ویژگی های شخصیتی (توافق پذیری، تجربه گرایی و وجدان گرایی) و نیازهای گلاسر ( عشق و تعلق خاطر) با کیفیت رابطه زناشویی رابطه مثبت و معنادار و ویژگی های شخصیتی (روان رنجوری) و نیازهای گلاسر (قدرت و تفریح) رابطه منفی و معنادار دارند ) 0/05 > (p . نتایج ارزیابی شاخص های برازش نشان داد که مدل نهایی پژوهش به صورت قابل قبولی با داده های جمع آوری شده برازش دارد و مدل مفهومی پژوهش تأیید می شود (0/05 > (p . متغیرهای مذکور پس از تحلیل عامل تأییدی وارد مدل سازی معادلات ساختاری شدند و سایر متغیرها از مدل حذف شدند. نتایج تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که ویژگی های شخصیتی و نیازهای گلاسر به واسطه پذیرش خویشتن بر کیفیت رابطه زناشویی تأثیر معناداری دارند. نتیجه گیری: نتایج نیز بیانگر این بود که پذیرش خویشتن نقش واسطه معنادار اثرات متغیرهای ویژگی های شخصیت و نیازهای گلاسر برکیفیت رابطه زناشویی است.
اثربخشی آموزش حل مسأله در فرآیندهای خودجوش نظم دهنده انتخاب، بهینه سازی، و جبران در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره سیزدهم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۵۲
559-571
حوزههای تخصصی:
پژوهشگران مختلف همواره بر نقش تأثیرگذار حل مسأله بر حیطه های گوناگون زندگی اشاره کرده اند. هدف این پژوهش عبارت بود از بررسی تأثیر آموزش حل مسأله بر فرآیندهای خودجوش نظم دهنده (انتخاب، بهینه سازی، و جبران- SOC ) در دانشجویان. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان آموزش از راه دور دانشگاه پیام نور در سال 1391 با حجم 80 نفر بودند. حجم نمونه شامل 30 نفر از این دانشجویان بود. که به صورت داوطلبانه برای همکاری شرکت کردند و به صورت تصادفی ساده 15 نفر به عنوان گروه آزمایش و 15 نفر به عنوان گروه گواه انتخاب شدند. و یک پیش آزمون با استفاده از پرسشنامه SOC از هر دو گروه گرفته شد و سپس به گروه آزمایش طی 5 جلسه و هر جلسه 90 دقیقه حل مسأله آموزش داده شد، در حالی که به گروه گواه آموزشی داده نشد. پس از پایان دوره آموزش از هر دو گروه دوباره پرسشنامه SOC (پس آزمون) به عمل آمد . یافته های پژوهش نشان داد که، آموزش حل مسأله بر فرآیندهای خودجوش نظم دهنده (انتخاب، بهینه سازی، و جبران- SOC ) در دانشجویان تأثیر معناداری داشته است.
تأثیرآموزش ذهن آگاهی بر افسردگی و اضطراب دانش آموزان با ناتوانی یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دانش آموزان با ناتوانی یادگیری همواره در معرض انواع اختلالات روان شناختی هستند که این مشکلات در نتیجه موجب کاهش سلامت روان آنها می شود و خطر بروز افسردگی و اضطراب را در آنها افزایش می دهد. بدین ترتیب این مطالعه با هدف بررسی تأثیر آموزش ذهن آگاهی بر افسردگی و اضطراب دانش آموزان با ناتوانی یادگیری انجام شد. روش: روش این پژوهش نیمه آزمایشی و از طرح دو گروهی پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. نمونه مورد مطالعه شامل 30 نفر از دانش آموزان پسر مبتلا به ناتوانی یادگیری در دامنه سنی 10 تا 11 سال شهر شیراز در سال تحصیلی 97-96 بودند که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب، و در دو گروه آزمایش و گواه به تصادف جایدهی شدند (15 دانش آموز در هر گروه). هر دو گروه در مراحل پیش آزمون و پس آزمون با پرسشنامه افسردگی و اضطراب ابسیوتانی و همکاران (2017) مورد ارزیابی قرار گرفتند. افراد گروه آزمایش، مداخله ذهن آگاهی را در 15 جلسه 45 دقیقه ای دریافت کردند، در حالی که به گروه گواه، آموزشی ارائه نشد. در این پژوهش از روش آماری تحلیل کواریانس تک متغیره برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که میانگین مقیاس های افسردگی (05/0> P ، 20/29 =F ) و اضطراب (05/0>P ، 94/16=F) در گروه آزمایش به طور معناداری کاهش یافته است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان گفت که آموزش ذهن آگاهی، راهکار مناسبی برای کاهش افسردگی و اضطراب و احتملاً دیگر مشکلات روان شناختی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری است. این نوع آموزش باعث افزایش آگاهی و توجه افراد نسبت به احساسات و افکار خود شده، و در نتیجه سطح تنش و تنیدگی را در آنها کاهش می دهد.
مقایسه هوش هیجانی، تحریفات شناختی و رفتار اجتماعی بین افراد وابسته و غیر وابسته به مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۹
227-250
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش مقایسه هوش هیجانی، تحریفات شناختی و رفتار اجتماعی بین افراد وابسته و غیر وابسته به مواد مخدر بود. روش: پژوهش حاضر از نوع علّی-مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل مردان وابسته به مواد مخدر مراجعه کننده به کمپ های ترک اعتیاد شهر تهران و همچنین مردان غیر وابسته به مواد مخدر بود. 216 مرد 20 تا 70 ساله به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه وابسته (108 نفر) و غیر وابسته (108 نفر) به مواد مخدر قرار گرفتند. شرکت کنندگان مقیاس تجدیدنظر شده هوش هیجانی، مقیاس تحریف های شناختی و مقیاس تجدیدنظر شده گرایش های مطلوب اجتماعی را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره، آزمون خی دو و تی مستقل تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین گروه افراد وابسته و غیر وابسته به مواد مخدر در هوش هیجانی و تحریف های شناختی(به استثنای تعمیم مبالغه آمیز) تفاوت معنی داری وجود داشت. به صورتی که، گروه وابسته نسبت به گروه غیر وابسته به طور معناداری نمرات پایین تری در هوش هیجانی و نمرات بالاتری در تحریف های شناختی داشت. همچنین، بین دو گروه تفاوت معنی داری در خرده مقیاس رفتارهای اجتماعی ناآشنا وجود داشت. به صورتی که، گروه وابسته نسبت به گروه غیر وابسته به طور معناداری نمرات پایین تری در رفتارهای اجتماعی ناآشنا داشت. نتیجه گیری: این تفاوت ها در طراحی مداخلات بالینی برای درمان حائز اهمیت می باشند.
بررسی زبان پریشی در بیماران ایرانی مبتلا به دمانس فرونتوتمپورال(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف از این مطالعه، بررسی زبان پریشی در زیرگروه های مختلف دمانس فرونتوتمپورال و استفاده از آن در کمک به تشخیص دقیق تر این بیماران بوده است. مواد و روش ها: این مطالعه کاربردی روی بیست بیمار مبتلا به دمانس فرونتوتمپورال انجام شد که به صورت تصادفی از بین بیماران مراجعه کننده به کلینیک حافظه بیمارستان رسول اکرم (ص) انتخاب شدند. این بیماران سیزده مرد و هفت زن بودند که بین 58 تا 78 سال (میانگین 63 و انحراف از معیار 8/0) سن داشته اند. این بیماران با کمک معاینه های بالینی و تصویر برداری در یکی از سه گروه دمانس فرونتوتمپورال شامل، نوع رفتاری (پنج بیمار)، دمانس سمانتیک (چهار بیمار) و زبان پریشی غیر روان پیش رونده (یازده بیمار) جای گرفتند. برای بررسی زبان پریشی در هر یک از زیرگروه های بیماری، آزمون زبان پریشی فارسی وب 1 (P-WAB-1)، که دارای شش بخش مجزا است، انجام گرفت و نتیجه آن به صورت کمّی، تحت عنوان نمره 8AQ گزارش شد. همچنین نتیجه هریک از بخش های زبانی آزمون برای هریک از زیر گروه ها گزارش شد. پس از ثبت نتایج و تکمیل آزمون ها، داده ها با نرم افزار S PSS نسخه 22 و با آنالیز راک تجزیه و تحلیل شدند. سطح معنا داری AQ برای هریک از زیر گروه های بالینی به طور مجزا سنجیده شد. یافته ها: با توجه به معنادار بودن نمره کلی AQ و اجزای آن در نوع زبان پریشی غیرروان پیش رونده نتیجه آزمون در این بیماران به صورت اختلال در بخش روانی کلام بود، در حالی که سایر توانایی های زبانی در این بیماران اُفت چندانی نداشت و قابلیت های زبانی این افراد در همه حوزه ها به غیر از حوزه روانی کلام حفظ شده بود. نتیجه گیری: بنابراین آزمون P-WAB-1 می تواند در کلینیک، درکنار معیارهای بالینی و تصویربرداری، برای سنجش اجزای زبان پریشی و تعیین اختلال روانی کلام در بیماران مبتلا به نوع زبان پریشی پیش رونده استفاده شود. این بیماران پس از تشخیص برای اقدامات توان بخشی به گفتار درمان ارجاع داده می شوند.
نقش آزار کودکی و دلبستگی ناایمن در تبیین اختلال سلوک نوجوانان به واسطه پردازش شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
117 - 138
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش آزارهای کودکی و دلبستگی ناایمن در تبیین اختلال سلوک با میانجی گری پردازش شناختی در نوجوانان بود. جامعه آماری پژوهش، شامل تمامی دانش آموزان دختر شهر قروه می شد که در سال تحصیلی 1400-1399 در دوره اول متوسطه مشغول به تحصیل بودند. از میان آن ها از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تعداد 300 دانش آموز انتخاب شدند که در دامنه سنی 15-12 سال بودند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های مشکلات رفتاری آخنباخ، کودک آزاری، دلبستگی کولینز و رید، پردازش اطلاعات عمیق، مقیاس حافظه وکسلر برای کودکان و آزمون کلمه- رنگ استروپ استفاده شد و داده ها با روش همبستگی و معادلات ساختاری تحلیل شدند. طبق یافته های پژوهش آزار کودکی، دلبستگی ناایمن و پردازش شناختی رابطه مستقیم و معناداری با اختلال سلوک دارند و آزار کودکی و دلبستگی ناایمن با اختلال سلوک از طریق پردازش شناختی دارای ارتباط غیرمستقیم و معنادارند. همچنین یافته های پژوهش نشان از برازش خوب مدل داشته است. نتایج این پژوهش نشان داد، آزار کودکی و دلبستگی ناایمن با میانجی گری پردازش شناختی اختلال سلوک را تبیین می کنند. لذا یافته های این پژوهش می تواند کاربردهای بالینی داشته باشد و در برنامه های پیشگیری و آموزشی مورد توجه متخصصان حوزهای بهداشت و روان و آموزش و پرورش قرار گیرد.
پیش بینی قلدری شغلی از طریق تعارضات کار-خانواده و نیازهای بنیادین روانشناختی در پرستاران و بهیاران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم تیر ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۶۱)
99-108
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی قلدری شغلی از طریق تعارضات کار-خانواده و نیازهای بنیادین روانشناختی در پرستاران و بهیاران صورت گرفت. روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی پرستاران و بهیاران شاغل در شهرستان زرندیه بودند که از میان آنها تعداد 132 نفر به روش نمونه گیری در دسترس وارد پژوهش شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های اعمال منفی- تجدید نظر شدۀ (اینارسن و همکاران، 2009)، نیازهای بنیادین روانشناختی (گاردیا و همکاران، 2000) و تعارض کار- خانواده (کارلسون و همکاران، 2000) بود. داده ها با تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. براساس یافته ها بین قلدری شغلی با تعارض کار- خانواده و تعارض خانواده – کار رابطه مثبت معنی دار و با نیازهای بنیادی روان شناختی (و مولفه های آن) رابطه منفی معنی دار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که 33 درصد از تغییرات قلدری شغلی، توسط نیازهای بنیادی روان شناختی، 1/44 درصد توسط تعارضات کار – خانواده و 2/47 درصد توسط تعارضات خانواده- کار قابل تبیین است. براساس نتایج حاضر می توان گفت که تعارضات کار-خانواده و نیازهای بنیادین روانشناختی از عوامل تأثیرگذار بر قلدری پرستاران و بهیاران است. لذا تدارک برنامه های ی از سوی مسئولان مربوطه به منظور انجام مداخلات روانشناختی در راستای بهبود این عوامل می تواند زمینه ساز کاهش قلدری در محیط های مراقبت پزشکی گردد.
عوامل مؤثر بر تجربه درد در بیماران زن مبتلا به میگرن: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: میگرن از اختلالات نورولوژیک مزمن است که بر کیفیت زندگی افراد و توانایی مشارکت در امور شغلی، خانوادگی و اجتماعی تأثیر می گذارد. علی رغم پژوهش های گسترده در زمینه شناخت میگرن، آیا می توان الگوی تبیینی جامعی برای شناسایی این بیماری پیشنهاد داد؟ هدف: این پژوهش با نگاهی کیفی در پی کشف عوامل مؤثر بر تجربه درد از لحاظ جسمی، روانی، شناختی، اجتماعی، معنوی و نهایتاً ارائه الگویی چندبعدی برای تبیین این بیماری بود. روش: این مطالعه با رویکرد کیفی و با بهره گیری از شیوه تحلیل محتوا (گرانهایم و لاندمن، 2004) انجام شده است. مشارکت کنندگان شامل 19 بیمار زن مبتلا به میگرن بودند که به روش نمونه گیری هدفمند به مطالعه وارد شدند. اطلاعات به وسیله مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شد. تمام مصاحبه ها بازنگری و طبقات و مقوله ها بر طبق شباهت های معنایی استخراج شدند. یافته ها: فرآیند تجربه درد میگرن غالباً با وضعیت شلیک آغاز می شود و واکنش های متفاوتی در پی دارد که بسته به کنار آمدن افراد به بهبودی یا شدت درد ختم می شود. در این فرآیند به ویژه موضوع عوامل روانشناختی نقش جدی ایفا می کند. با این توصیف، بیماران مبتلا به میگرن، نه تنها با علایم فیزیکی درد درگیرند، بلکه ورای آن، درباره اظهار درد یا کتمان درد در کنار آمدن با دیگران تعارضات جدی دارند. نتیجه گیری: در بافت بیماری میگرن ارزیابی های منفی افراد که ساخته ذهن آنان است موجب نگرانی می شود؛ از سوی دیگر ممکن است دیگران ارزیابی های منفی را القا کرده و بیمار را در معرض تبعاتی قرار دهند. با توجه به آن که سردرد میگرنی، هم یک متغیر فیزیکی و هم متغیری روانشناختی است، درمان باید همزمان شامل نشانه زدایی و دارودرمانگری باشد و هم به حل مسائلی که با تأثیر بر روان فرد باعث تشدید میگرن می شود، بپردازد .