تازه های علوم شناختی
تازه های علوم شناختی سال 26 تابستان 1403 شماره 2 (پیاپی 103) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تفاوت های بین فردی در زوجین زمینه ساز تعارضات، و تعارضات زناشویی بخش اجتناب ناپذیر زندگی مشترک شده است که زندگی زوجین را تهدید می کند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانی مبتنی بر تصویرسازی ارتباطی و زوج درمانی راه حل محور بر الگوهای ارتباطی زوجین متعارض انجام شد. روش کار: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری را تمامی زوجین متعارضی که در سال های 1402_1401 به مراکز مشاوره شهر همدان مراجعه کرده بودند تشکیل دادند که پس از غربال گری با پرسشنامه تعارضات زناشویی (ثنایی ذاکر و همکاران، 1387)، 45 زوج به صورت هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در 3 گروه (دو گروه آزمایشی، یک گروه کنترل) قرار داده شدند (هر گروه 15 زوج). گروه های آزمایشی هفته ای یک بار در 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت زوج درمانی تصویرسازی ارتباطی (Hendrix و Hunt، 2013) و زوج درمانی راه حل محور (Macdonald، 2007) قرار گرفتند اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه الگوهای ارتباطی (Christensen و Sullaway، 1983) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و با نرم افزار SPSS-26 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد هر دو روش درمانی در بهبود الگوهای ارتباطی اثربخش بودند (0/001=P). اما درمان تصویرسازی ارتباطی نسبت به راه حل محور در کاهش ارتباطات توقع/کناره گیری (0/035=P) و اجتنابی متقابل (0/001=P) اثربخشی بیشتری داشت. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها، می توان زوج درمانی های تصویرسازی ارتباطی و راه حل محور را برای بهبود روابط زوجین متعارض استفاده نمود. اما برای اثربخشی بیشتر بهتر است زوج درمانی تصویرسازی ارتباطی خط نخست درمان باشد. بنابراین به زوج درمانگران و مراکز مشاوره توصیه می شود برای کاهش تعارضات و بهبود روابط زوجین متعارض این رویکردهای درمانی را مورد استفاده قرار دهند.
مقایسه تأثیر تحریک الکتریکی مستقیم مغز از روی جمجمه و روان نمایشگری بر آشفتگی روان شناختی در نوجوانان دارای ضربه های مغزی خفیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ضربه مغزی آسیب زا با شیوع بالا از مهم ترین علل ناتوانی های طولانی مدت محسوب می شود. هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم مغز از روی جمجمه(tDCS) و روان نمایشگری بر آشفتگی روان شناختی در نوجوانان دارای ضربه های مغزی خفیف (mTBI) بود. روش کار: روش این پژوهش از نوع آزمایشی و با طرح پیش آزمون_پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. از بین تمامی نوجوانان دارای آسیب مغزی خفیف که در نیمه دوم سال 1401 به بیمارستان فاطمی شهر اردبیل مراجعه کرده بودند، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 45 نفر که در مقیاس کمای گلاسکو نمره 15-13 کسب کرده بودند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفره ( دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) Lovibond و Lovibond (1995) استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیری (مانکوا) در فضای نرم افزار SPSS نسخه 25 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته های به دست آمده از تحلیل کوواریانس حاکی از تفاوت معنادار بین گروه ها در مراحل پس آزمون وپیش آزمون بود. هر دو روش مداخله موجب کاهش آشفتگی روان شناختی نوجوانان شدند. هم چنین بین میزان نمرات آشفتگی روان شناختی گروه آزمایش تحریک فرا جمجمه ای مغز با گروه روان نمایشگری تفاوت معنا دار وجود نداشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر، مداخله های درمانی تحریک الکتریکی مستقیم مغز از روی جمجمه و روان نمایشگری به عنوان شیوه های مکمل در درمان نوجوانان دارای آسیب های مغزی خفیف توصیه می شود.
پردازش شنیداری جمله و پلنیوم گیجگاهی: شواهدی از تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی در دوزبانه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش ناحیه پلنیوم گیجگاهی چپ و راست در پردازش شنیداری جملات زبان اول و دوم در افراد دوزبانه اجرا شد. روش کار: جامعه آماری پژوهش حاضر، دانشجویان دوزبانه ترکی_فارسی شهر تهران در سال 1398 بود. داده های 36 فرد دوزبانه که به روش هدفمند انتخاب شده بودند، در حین اجرای یک تکلیف شنیداری دوزبانه به روش تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی (fMRI) اخذ شد. به منظور شناسایی الگوی فعالیت محرک های دستوری_نادستوری زبان اول و دوم در ناحیه پلنیوم گیجگاهی، آنالیزی بر مبنای ناحیه مطلوب (ROI-based) در نرم افزار FSL اجرا شد و درصد تغییر سیگنال به عنوان معیار «شدت» برای هر شرکت کننده استخراج و در نرم افزار SPSS نسخه 26 تجزیه و تحلیل آماری شد. یافته ها: اگرچه معناداری اثر دستوری بودگی برای هر دو زبان اول و دوم در پلنیوم گیجگاهی چپ و راست مشاهده شد (0/001>P)، برانگیختگی پلنیوم گیجگاهی چپ بیشتر بود. افزون بر این، پاسخ مغزی بزرگتر به جملات نادستوری زبان اول در مقایسه با جملات نادستوری زبان دوم در پلنیوم گیجگاهی چپ محرز شد. نتیجه گیری: هم پوشانی همبسته های نورونی دو زبان در پلنیوم گیجگاهی، به عنوان یک واسط محاسباتی، سطح بالای بسندگی دوزبانه های حاضر به زبان دومشان را که در سن 7 سالگی آموخته بودند، تأیید می کند. پلنیوم گیجگاهی چپ نقش برجسته تری در پردازش شنیداری جملات در افراد دوزبانه دارد که ممکن است دال بر یک سویه شدگی این ناحیه باشد. فعالیت بیشتر زبان اول نسبت به زبان دوم در پلنیوم گیجگاهی چپ، حاکی از این است که در حالت دوزبانه و در شرایطی که فرد دوزبانه به هر دو زبان اول و دوم خود به یک میزان مسلط است، زبان اول به عنوان زبان پایه عمل می کند که مستلزم صرف زمان و منابع شناختی بیشتر برای مهار و فعال سازی مجدد این زبان است.
همبسته های عصبی به عنوان نشانگرهای زیستی احتمالی انعطاف پذیری شناختی بزرگسالان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: انعطاف پذیری شناختی یکی از عوامل کلیدی در سازگاری افراد با تغییرات و حل مسئله در زندگی است. شناسایی عواملی مرتبط با این کارکرد شناختی برای موفقیت تحصیلی و شغلی بزرگسالان ضروری است. هدف پژوهش حاضر، شناسایی همبسته های عصبی به عنوان نشانگر زیستی الکتروفیزیولوژیک در رابطه با انعطاف پذیری شناختی بزرگسالان با بهره گیری از تکنیک های الکتروانسفالوگرافی کمی بود. روش کار: طرح پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی کارکنان یک مؤسسه خصوصی خدماتی در تهران در سال 1401 به تعداد ۳۰۰ نفر بود. تعداد ۵۳ نفر با روش نمونه گیری هدفمند از این جامعه به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از نسخه رایانه ای آزمون مرتب سازی کارت های ویسکانسین استفاده شد. ثبت امواج مغزی با استفاده از دستگاه (32 کاناله) MITSAR-202 صورت گرفت. تحلیل طیفی توان با استفاده از نرم افزار MATLAB 2017 و تولباکس EEG LAB نسخه ۲۰۲۲ انجام شد. داده ها با روش همبستگی تفکیکی و با تصحیح بنفرونی در نرم افزار SPSS-26 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که فعالیت امواج آلفا و تتا در ناحیه گیجگاهی چپ رابطه معنا داری با شاخص تعداد طبقات و تعداد پاسخ های درست دارد. مطابق با یافته پژوهش حاضر بین شاخص طبقات از آزمون مرتب سازی کارت های ویسکانسین با توان مطلق تتا در ناحیه T5 پس از کنترل جنسیت و سن رابطه منفی و معنا دار (0/0001=P ،r=-471/0) و با توان مطلق آلفا در ناحیه T5 رابطه منفی و معنادار (0/002=P ،r=-0/421) وجود داشت. همچنین بین شاخص تعداد پاسخ درست از آزمون مرتب سازی کارت های ویسکانسین با توان مطلق تتا در ناحیه T5 رابطه منفی و معنا دار (0/002=P ،r=-0/423) وجود داشت. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر بیانگر نقش فعالیت امواج آلفا و تتا در ناحیه گیجگاهی چپ مغز در انعطاف پذیری شناختی بود. به عبارتی، افرادی که فعالیت امواج آلفا و تتای قوی تری در ناحیه گیجگاهی چپ دارند، نیازمند مداخلات توانمندسازی شناختی ویژه ای به منظور مدیریت بهتر منابع شناختی و انعطاف پذیری نسبت به گزینه ها و مسائل پیشرو هستند.
تاثیر افزودن تحریک فراجمجمه ای با جریان الکتریکی مستقیم به آموزش اختصاصی سازی حافظه خودزندگی نامه ای در میزان و ماندگاری اختصاصی سازی حافظه خودزندگی نامه ای در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: آموزش اختصاصی سازی حافظه خودزندگی نامه ای تاکنون به نتایجی نویدبخش اما عمدتاً گذرا دست یافته است. این مطالعه با توجه به تأثیر مثبت تحریک فراجمجمه ای با جریان الکتریکی مستقیم بر روی انعطاف پذیری بافت عصبی، اثرات افزودن آن به این مداخله را بر روی میزان و ماندگاری اثرات آن بر اختصاصی کردن حافظه خودزندگی نامه ای را در میان بیماران مبتلا به اختلال افسردگی سنجیده است. روش کار: چهل و شش بیمار مبتلا به افسردگی تک قطبی به دو گروه مداخله آموزش اختصاصی سازی حافظه خودزندگی نامه ای همزمان با تحریک فراجمجمه ای با جریان الکتریکی مستقیم حقیقی و شبیه سازی شده تقسیم شدند. تحریک مغزی به صورت همزمان، با جریان آندی و بر روی ناحیه خلفی جانبی قشر پیش پیشانی و به صورت شش جلسه دو بار در هفته انجام شد. ارزیابی ها توسط سیاهه های افسردگی و اضطراب بک و آزمون حافظه خودزندگی نامه ای انجام شد. یافته ها: پس از نشان دادن همگونی دو گروه از نظر شاخص های جمعیت شناختی، بررسی نتایج توسط آزمون تحلیل واریانس آمیخته نشان داد که افزودن تحریک فراجمجمه ای با جریان الکتریکی مستقیم میزان و ماندگاری اثرات مداخله شناختی بر شاخص کلی آزمون را به میزان معناداری افزایش داده است (0/04=P). در میان سه شاخص دیگر حضور سرنخ های مرتبط با خاطرات کلی با فاصله بیشتر تفاوت روند تغییرات در میان دو گروه از سطح معناداری تغییرات هم راستا بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها افزودن تحریک فراجمجمه ای با جریان الکتریکی مستقیم می تواند باعث ارتقاء میزان و ماندگاری اثرات مداخله بر روی اختصاصی کردن حافظه خودزندگی نامه ای شود. با توجه به ارتباط آن با وضعیت خلقی، ارزیابی تغییرات خلق و اضطراب متعاقب تلفیق این دو مداخله با هدف برقراری امکان راهیابی نتایج به عرصه بالینی توصیه می شود. پژوهش های با نمونه بیشتر و سایر شیوه های تحریک غیرتهاجمی مغز می تواند حائز نتایج قابل توجهی باشد.
طراحی و اعتبارسنجی برنامه آموزشی توجه و تمرکز و تأثیر آن بر ادراک دیداری کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: دوران اولیه کودکی دوره ای حساس و مهم برای رشد مهارت های شناختی است و مداخلاتی که توجه و تمرکز را هدف قرار می دهند می توانند پیامدهای مهمی بر رشد کلی کودکان داشته باشند. بنابراین، درک تأثیر چنین مداخلاتی بر ادراک دیداری می تواند بینش های ارزشمندی را برای مربیان و مراقبین فراهم نماید. پژوهش حاضر با هدف تدوین بسته آموزشی توجه و تمرکز و بررسی اثربخشی آن بر ادراک دیداری کودکان پیش دبستانی انجام شد. روش کار: پژوهش حاضر با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه انجام شد. جامعه آماری شامل کودکان مراکز پیش دبستانی شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 40 کودک انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش 20 جلسه مداخله آموزشی دریافت کردند. شرکت کنندگان در پیش آزمون_پس آزمون و دو ماه پس از اتمام مداخله ها به پرسشنامه TVPS پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته و در فضای نرم افزار SPSS نسخه 25 انجام شد. یافته ها: ویژگی های روان سنجی پروتکل مطلوب و امکان سنجی آن در گروه نمونه قابل قبول بود. بر اساس یافته های به دست آمده برنامه آموزشی طراحی شده به طور مؤثری توانایی ادراک دیداری کودکان پیش دبستانی را افزایش داد (0/001>P). نتیجه گیری: چنین می توان عنوان کرد که ارائه آموزش مبتنی بر توجه و تمرکز در دوران پیش دبستانی می تواند نقش به سزایی در بهبود توانایی های ادراک دیداری در کودکان خردسال داشته باشد و اهمیت مداخله های بهنگام در رشد شناختی را برجسته نماید.
مطالعه بازنمایی ادراک استعاری از مفهوم "دانش" دانشجو_معلمان: مطالعه موردی پردیس های شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف این مطالعه تحلیل درک دانشجو_معلمان از مفهوم "دانش" توسط بررسی استعاره است. مشارکت کنندگان دانشجو_معلمان رشته های مختلف و دارای شرط: گذراندن دوره کارورزی، بودند. روش کار: روش کیفی پدیدارشناسی است؛ ابتدا اجرای مصاحبه های پایلوت انجام شد، سپس بر اساس آن مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام گرفت و در آخر طبقات استعاری از صداهای ذخیره شده، استخراج شدند. همچنین محتوای مصاحبه ها توسط اساتید مجرب در پژوهش های کیفی و پدیدارشناسی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: از طریق تحلیل داده ها 339 استعاره از متن مصاحبه ها و در مجموع نگاشت های استخراج شده در دو طبقه: الف) بازنمایی های استعاری سه سطح در حوزه مبدأ (زنجیره بزرگ هستی و زنجیره بزرگ گسترده) و (رویدادها)، ب) بازنمایی های استعاری در سه نقش (هستی شناسانه، جهت و ساختاری) استخراج شدند که به ترتیب بیشترین بسامد آن طبقات عبارت اند از: ابزار، شی ء، غذا، حرکت، مسیر، زمان، مکان، ماده، گیاه، ساختمان، سلامتی، انسان، بالا، روشنایی و نیرو. در این میان حوزه های مبدأ "به دست آوردن"، "کسب کردن" و "رسیدن" بیشترین کاربرد را داشتند. نتیجه گیری: تحلیل داده ها نظریه استعاره مفهومی Lakoff و Johnson(1980) را حمایت می کند و استعاره های کاربردی دانشجو_معلمان در چهار طبقه: الف) دانش درون ذهن فرد فعال قرار دارد، ب) دانش بیرون از ذهن فرد قرار دارد (یادگیرنده منفعل)، ج) دانش بیرون از ذهن فرد قرار دارد (یادگیرنده فعال) و د) دانش از درون به بیرون در ارتباط است، به تفسیر درآمد. به علاوه ادراک استعاری آنها بر اساس استعاره غالب دیدگاه غالب آموزش گرایی را نشان داد.
اثربخشی احساسات کاربران در طراحی فضاهای باز مجموعه های دانشگاهی با تمرکز بر مهندسی کانسی (نمونه موردی: دانشگاه ملی مهارت واحد دختران بابل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به اثرگذاری احساسات کاربران در طراحی فضاهای باز دانشگاهی بر افزایش شوق و انگیزه به یاددهی_یادگیری در دانشجویان و ایجاد حس جاذبه و ماندن در مکان، مطالعه حاضر با هدف، ارائه الگوی بهینه برای طراحیِ سردرب دانشکده های دانشگاه ملی مهارت، از دیدگاه بهره برداران فضا، با رویکرد احساس گرا انجام شده است. روش کار: در این مطالعه پنج طرح، مجموعه سردرب دانشگاهی، توسط جامعه آماری، شامل پنج گروهِ دانشجویان، کارکنان و اساتید دانشکده مورد مطالعه، ساکنان محدوده دانشکده و اساتید معماری شهرستان بابل مورد سنجش قرار گرفت. نمونه آماری به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و جهت ارزیابی از تکنیک مهندسی کانسی، با استفاده از پرسشنامه و به شیوه افتراق معنایی با مقیاس لیکرت 5 درجه ای در نرم افزارSPSS-23 با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از آن است که فرم مورب، از نظر مصاحبه شوندگان جهت سردرب دانشگاه ملی مهارت مناسب ارزیابی شده است، همچنین واژه "خاص" از میان تمام واژگان، بیشترین ارتباط معنادار را نسبت به حجم مورب دارد و حجم با فرم قوسی، در میان طرح ها از نظر نمونه آماری نامناسب ارزیابی شده است. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که، طرح با خطوط مورب که حس صعود، پویایی، خلاقیت، کنجکاوی و ... را در مخاطبان القا می نماید، مورد پسند جامعه هدف می باشد و احساسات مخاطبان به واسطه طرح های متفاوت، متغیر خواهد بود؛ از این رو، طراح معمار به منظور موفقیت در طراحی، باید ادراک و احساسات مخاطب را نقشه راه طراحی خود قرار دهد.