فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۸۱ تا ۲٬۴۰۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۴۹۹-۴۸۶
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف بررسی مقایسه ای خلاقیت، احساس تعلق به مدرسه و تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان پسر مضطرب و عادی مقطع متوسطه اول شهر گرگان انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع علی_مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر گرگان در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 4637 نفر بودند. از جامعه پژوهش 200 دانش آموز (100 دانش آموز مضطرب و 100 دانش آموز عادی) به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه های خلاقیت تورنس (1363)، احساس تعلق به مدرسه بری و همکاران (2004)، تعلل ورزی تحصیلی سولومون و راث بلوم (1984) و اضطراب بک (1988) بود. داده های پژوهش با روش تحلیل واریانس چند متغیری، آزمون T با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20 تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها نشان داد که بین خلاقیت، احساس تعلق به مدرسه و تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان پسر مضطرب و عادی تفاوت معنادار وجود دارد (0/05>P). میانگین خلاقیت، احساس تعلق به مدرسه و تعلل ورزی تحصیلی در گروه دانش آموزان دارای اضطراب کمتر از گروه دانش آموزان عادی بود (0/05>p). نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که دانش آموزان دارای اضطراب ازآنجایی که مهارت های مطالعه و یادگیری خود را پایین تر از حد توان و دانش در نظر گرفته و تصور می کنند قادر نیستند فعالیتی را به شکل موفقیت آمیز به انجام برسانند، خلاقیت و احساس تعلق به مدرسه کمتری را تجربه می کنند.
بررسی رابطه خودآگاهی با عزت نفس و مسئولیت پذیری در دانش آموزان پسر دوره اول متوسطه شهر گرگان
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۲۰۱-۱۸۸
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی رابطه خودآگاهی با عزت نفس و مسئولیت پذیری در دانش آموزان پسر دوره اول متوسطه در رده سنی 15-13 سال شهر گرگان بود. پژوهش ازنظر هدف کاربردی و نوع پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری 220 دانش آموز دبیرستان نمونه دولتی دوره اول در سال تحصیلی 1402-1401 بود؛ که با روش تصادفی خوشه ای 136 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و پرسشنامه های خودآگاهی فنیگستین و همکاران (1975) عزت نفس کو پر اسمیت (1967) و مسئولیت پذیری کالیفرنیا (1992) در اختیار دانش آموزان قرار گرفت و بعد از جمع آوری پرسشنامه ها، داده ها به روش همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته ها نشان داد که بین خودآگاهی با عزت نفس و مسئولیت پذیری در دانش آموزان پسر دوره اول متوسطه شهر گرگان ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین بین عزت نفس و مسئولیت پذیری نیز ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج نشان می دهد که سطح بالای خودآگاهی با سطوح بالای عزت و مسئولیت پذیری رابطه مستقیم دارد. ازاین رو پیشنهاد می شود که آموزش مهارت خودآگاهی یا خودشناسی برای نوجوانان بیشتر موردتوجه قرار گیرد.
اثربخشی روانپویشی فشرده کوتاه مدت بر کاهش بازبینی کردن و شستشو در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش اثربخشی روانپویشی فشرده کوتاه مدت بر کاهش بازبینی و شستشو در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی بود. جامعه آماری، 54 نفر از زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی بودند که به مرکز مشاوره وفور شهر تهران در سال 1402 مراجعه نمودند و جهت انتخاب نمونه، با استفاده از روش نمونه گیری غیرتصادفی-هدفمند 30 نفر از طریق مصاحبه انتخاب و غربالگری شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل همراه با پیگیری (2ماه) بود و برای گروه آزمایشی 20جلسه یک ساعته روان درمانی پویشی کوتاه مدت انجام شد. داده ها با کمک مقیاس وسواس فکری- عملی مادزلی (1977) جمع آوری شدند. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس مختلط مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که روان د رمانی پویشی فشرده کوتاه مدت بر کاهش بازبینی کردن و شستشو در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی موثر است و در سطح مطلوبی بعد از سپری شدن عامل زمان توانسته علائم این اختلال را کاهش دهد. در نتیجه، روان درمانی پویشی فشرده کوتاه مدت با تأثیر بر دفاع ها از طریق رویارویی فعال و با پرداختن به آسیب های گذشته و شناسایی افکار، منجر به کاهش نشانه های وسواس می شود.
بررسی اثربخشی تاب آوری تحصیلی بر اهمال کاری تحصیلی، اشتیاق به مدرسه و اضطراب دانش آموزان متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
227 - 254
حوزههای تخصصی:
دانش آموزان دوره متوسطه در مسیر تحصیل خود با چالش های بی شماری مواجه می شوند که انگیزه و شرایط تحصیلی آن ها را تحت تأثیر قرار می دهند، به همین خاطر نیازمند آموزش های لازم در راستای مدیریت استرس روزانه و مهارت روبرو شدن با شرایط دشوار در مدرسه هستند؛بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی تاب آوری تحصیلی بر اهمال کاری تحصیلی، اشتیاق به مدرسه و اضطراب دانش آموزان متوسطه یک و دو شهر اصفهان انجام شد. روش پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود.جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان متوسطه شهر اصفهان در سال تحصیلی1402-1401که از بین آنان 30 نفر به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب و در نهایت به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل(هر کدام 15 نفر) جای دهی شدند.ابزار گرداوری ا داده ها شامل پرسشنامه های اهمال کاری تحصیلی سولومون و راثبلوم (1984)، اشتیاق به مدرسه توسط وانگ، وایلت و اسکلز(2011)، اضطراب بک و همکاران(1998)بود.بسته آموزشی تاب آوری تحصیلی برگرفته از پژوهش یوسف وند(1397)و یاراحمدی و همکاران (1398) در طی 10 جلسه 60 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش اجرا شد. یافته های به دست آمده با استفاده از نرم افزار spss-22 در دو سطح آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و در سطح آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس) تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش تاب آوری تحصیلی بر اهمال کاری تحصیلی، اشتیاق به مدرسه و اضطراب دانش آموزان متوسطه یک و دو شهر اصفهان تأثیر معناداری دارد(05/0≥p). براساس نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت آموزش تاب آوری تحصیلی می تواند به عنوان روش مداخله ای موثر مورد استفاده مشاوران مدارس قرار گیرد
خودکارآمدپنداری ترک در مردان دارای اختلال سوءمصرف مواد تحت درمان نگهدارنده: مقایسه دو رویکرد درمانی شناختی- رفتاری مبتنی بر مدل مارلات و تحریک الکتریکی فراجمجمه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلالات سوءمصرف مواد، به ویژه اعتیاد به تریاک، چالش های بزرگی را برای افراد و سیستم های بهداشتی ایجاد می کنند. استراتژی های درمانی مؤثر برای بهبود خودکارآمدپنداری ترک و کاهش نرخ عود ضروری هستند. هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی دو رویکرد درمانی، شامل درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر مدل مارلات (CBTMM) و تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای مغز (tDCS)، بر خودکارآمدپنداری ترک در مردان دارای اختلال سوءمصرف تریاک تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. روش و و مواد: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده بود که شامل 60 مرد دارای اختلال سوءمصرف تریاک تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. شرکت کنندگان به طور تصادفی در سه گروه 20 نفره (CBTMM، tDCS، و کنترل) قرار گرفتند. مداخلات شامل 12 جلسه 75 دقیقه ای بود که به صورت هفتگی برگزار شد. داده ها در سه مرحله (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه) با استفاده از پرسشنامه خودکارآمدپنداری ترک جمع آوری و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون های تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو رویکرد درمانی CBTMM و tDCS به طور معناداری خودکارآمدپنداری ترک را در مقایسه با گروه کنترل افزایش دادند. میانگین نمره خودکارآمدپنداری ترک در گروه CBTMM از 44.60 (انحراف معیار = 7.64) در پیش آزمون به 58.80 (انحراف معیار = 8.98) در پس آزمون و سپس به 61.85 (انحراف معیار = 8.48) در پیگیری افزایش یافت. در گروه tDCS نیز بهبود معناداری مشاهده شد، هرچند کمتر از گروه CBTMM. نتیجه گیری: ین یافته ها می تواند به توسعه و بهبود برنامه های درمانی برای بیماران وابسته به مواد مخدر کمک کند و راهکارهای جدیدی برای بهبود وضعیت روانی و شناختی این بیماران ارائه دهد.
هم سنجی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و آموزش مهارت مدیریت زمان بر هیجان های تحصیلی و اشتیاق تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (بهمن) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۳
۱۵۴-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: امروزه تعلیم وتربیت به دنبال توسعه کیفیت آموزش - یادگیری، فضاهای آموزشی، تسهیل رشد همه جانبه ی شخصیت و توانمندسازی فردی دانش آموزان باهدف آماده سازی آنان به عنوان قشر کارآمد و آینده سازان جوامع است؛ بنابراین شناسایی فاکتورهایی که منجر به ارتقای پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می شود، از اهمیت بسزایی برخوردار است. هدف: هدف پژوهش حاضر هم سنجی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و مهارت مدیریت زمان بر هیجان های تحصیلی و اشتیاق تحصیلی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهرستان ری در سال تحصیلی 1399-1398 بود که ازطریق غربال گری از نتایج پیش آزمون، 45 دانش آموز انتخاب و در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه (15 نفر) به شیوه تصادفی ساده جایگذاری شدند. گروه آزمایشی اول مداخله ذهن آگاهی مبتنی برکاهش استرس برگرفته از کتاب زندگی پردردسر (کابات زین، 2005) به مدت 8 جلسه و گروه آزمایشی دوم مهارت مدیریت زمان (تریسی و بریان، 2008) به مدت 10 جلسه آموزش دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های هیجان های تحصیلی (پکران و همکاران، 2005) و اشتیاق تحصیلی (اسکاوفیلی و همکاران، 2002) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد تجزیه وتحلیل آماری در نرم افزار SPSS نسخه 26 قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و مهارت مدیریت زمان بر هیجان های تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان در سطح معناداری 001/0 ˂P اثربخش بوده است. همچنین نتایج نشان داد که ذهن آگاهی بر مؤلفه های امید، خشم و اضطراب و مؤلفه مجذوب تحصیل شدن و مدیریت زمان نیز بر مؤلفه های لذت و خستگی و مؤلفه های اشتیاق تحصیلی و وقف تحصیل شدن در سطح معناداری 001/0 ˂P اثربخش تر بوده است. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که به کارگیری مداخله های آموزشی در فرآیندهای تحصیلی، زمینه ساز تنظیم هیجانات و افزایش اشتیاق تحصیلی دانش آموزان خواهد بود.
مقایسه اثربخشی آموزش تلفیقی و حضوری مبتنی بر خودتنظیمی بر خودکارآمدی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (بهمن) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۳
۲۵۲-۲۳۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: اجرای یادگیری مبتنی خودتنظیمی در کاهش اضطراب و افزایش سطح پردازشی عمیق تر اطلاعات دانش آموزان نقش دارد. ازجمله کاربردهای آموزش مبتنی بر خودتنظیمی، نقش آن در افزایش خودکارآمدی دانش آموزان است که تاکنون کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. در مورد اثربخشی آموزش تلفیقی مبتنی بر خودتنظیمی بر خودکارآمدی دانش آموزان، خلاء پژوهشی وجود دارد. هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی برنامه آموزش تلفیقی و حضوری مبتنی بر خودتنظیمی بر خودکارآمدی دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی ﺑﺎ ﻃﺮح ﭘیﺶ آزﻣﻮن-ﭘﺲ آزﻣﻮن با ﮔﺮوه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهرستان قائنات در سال تحصیلی 1402-1401 بود. از بین دانش آموزان جامعه آماری با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 54 نفر انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (18 نفر در گروه آموزش تلفیقی مبتنی بر خودتنظیمی، 18 نفر در گروه آموزش حضوری مبتنی بر خودتنظیمی) و یک گروه گواه (18 نفر) به طور تصادفی گمارش شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش، پرسشنامه خودکارآمدی (شرر و همکاران، 1982) بود. جلسات آموزش تلفیقی (محقق ساخته) در 8 هفته برای گروه آزمایش اول، و جلسات گروه آموزش حضوری در 7 هفته برای گروه آزمایش دوم برگزار شد. تحلیل داده های پژوهش با استفاده روش تحلیل کواریانس و با بهره گیری از نرم افزار SPSS-24 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد، بین اثربخشی دو روش آموزش تلفیقی و حضوری مبتنی بر خودتنظیمی بر خودکارآمدی دانش آموزان تفاوت معنی داری وجود دارد و آموزش تلفیقی نسبت به آموزش حضوری در افزایش خودکارآمدی، اثربخشی بیشتری دارد (01/0 P<). علاوه بر این، میانگین هر دو گروه آموزش تلفیقی و حضوری بر خودکارآمدی دانش آموزان، نسبت به گروه گواه اثربخش تر بود (01/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر مبنی بر اثربخشی بیشتر آموزش تلفیقی مبتنی بر خودتنظیمی بر خودکارآمدی دانش آموزان دوره ابتدایی، استفاده از این روش آموزشی به روانشناسان تربیتی، مشاوران مدارس و کلیه دست اندر کاران حوزه آموزش و پرورش پیشنهاد می شود.
اثربخشی مداخله آموزشی- درمانی مبتنی بر توانمندسازی مغز بر اختلال دیکته نویسی: پژوهش مورد منفرد
منبع:
نوآوری های اخیر در روان شناسی سال ۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴
73 - 87
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله آموزشی- درمانی مبتنی بر توانمندسازی مغز بر اختلال دیکته نویسی بود. شرکت کننده این پژوهش، یک دانش آموز پسر پایه سوم یکی از دبستان های شهر قوچان بود که پس از مصاحبه با معلم، اجرای آزمون و چک لیست ارزیابی دیکته، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شد. از آزمون دیداری-حرکتی بندر- گشتالت (BVMGT) و آزمون ترسیم آدمک گودیناف- هریس (GHDAP) برای سنجش هوش استفاده شد. نتایج نشان داد که شرکت کننده از هوش طبیعی برخوردار است. در این پژوهش از روش مورد منفرد و طرح A-B-A استفاده شد. بدین صورت که پس از خط پایه، مداخلات آغاز شد و طی ۱۲ جلسه انفرادی ۴۵ دقیقه ای، مداخله آموزشی- درمانی جهت درمان اختلال دیکته نویسی به شرکت کننده در پژوهش ارائه شد. یک هفته پس از پایان مداخلات دو آزمون دیکته با فاصله سه روز از شرکت کننده در پژوهش گرفته شد. یافته ها نشان داد که مداخله آموزشی- درمانی مبتنی بر توانمندسازی مغز بر بهبود اختلال دیکته نویسی موثر است. به نظر می رسد با ارائه این مداخله می توان اختلال دیکته نویسی دانش آموزان را بهبود داد. استفاده از پروتکل آموزشی- درمانی به معلمان و درمانگران اختلالات یادگیری توصیه می شود.
اثربخشی بازی درمانی بر مهارت های ارتباطی، احساس تنهایی و سازگاری تحصیلی کودکان با آسیب شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۹۹)
۲۷۳-۲۶۱
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بازی درمانی بر مهارت های ارتباطی، احساس تنهایی و سازگاری تحصیلی کودکان با آسیب شنوایی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان با آسیب شنوایی در دامنه سنی ۶ تا ۱۲ سال شهر دامغان در سال تحصیلی ۱۳۹9-۱۳۹8 بودند که ۱۶ نفر از آنها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه ۸ نفر) گمارده شدند. جهت سنجش متغیرها از پرسشنامه تجدیدنظر شده مهارت های ارتباطی کوئین دام (QCST-R)، مقیاس تجدیدنظر شده احساس تنهایی راسل، پپلاو و کاترونا (R-UCLA) و پرسشنامه سازگاری تحصیلی تیگز، کلارک و تورپ استفاده گردید و مداخلات بازی درمانی به صورت گروهی برای گروه آزمایش طی ۱۲ جلسه ۴۵ دقیقه ای در واحد توان بخشی بهزیستی اجرا گردید. برای بررسی فرضیه های پژوهش از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در محیط نرم افزاری ۲۲ _SPSS استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد میانگین گروه آزمایش در پس آزمون مهارت های زندگی و سازگاری تحصیلی و احساس تنهایی متفاوت بود. درواقع بازی درمانی بر افزایش مهارت های ارتباطی و مؤلفه های آن (توانایی دریافت و ارسال پیام، کنترل عاطفی، مهارت گوش دادن، بینش نسبت به فرایند ارتباط و ارتباط توأم با قاطعیت) و نیز سازگاری تحصیلی کودکان با آسیب شنوایی اثرگذار بود (۰۱/۰>p)، همچنین بازی درمانی بر کاهش احساس تنهایی این کودکان مؤثر بود (۰۱/۰>p). پیشنهاد می شود از بازی درمانی شناختی _ رفتاری با اجرای گروهی جهت بهبود مهارت های ارتباطی و افزایش سازگاری تحصیلی و کاهش احساس تنهایی کودکان با آسیب شنوایی استفاده گردد.
مقایسه اثربخشی توانمندسازی کارکردهای اجرایی و آموزش مهارت های نظم جویی هیجان بر بلوغ عاطفی در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ مهر ۱۴۰۳ شماره ۷ (پیاپی ۱۰۰)
۲۰۰-۱۹۱
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش توانمندسازی کارکردهای اجرایی و آموزش مهارت های نظم جویی هیجان بر بلوغ عاطفی نوجوانان مراجعه کننده به مرکز مشاوره بنیاد شهید و امور ایثارگران شهر بابل بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی نوجوانان دختر 15 تا 16 ساله مراجعه کننده به مرکز مشاوره بنیاد شهید و امور ایثارگران شهر بابل در سال تحصیلی 1402-1401 تشکیل دادند. تعداد 45 نفر به صورت در دسترس با توجه به معیارهای ورود به پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش 15 نفره و یک گروه کنترل 15 نفره جایگزین شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه بلوغ عاطفی (EMS) سینگ و بهار گاوا (1999)، استفاده شد. خلاصه جلسات آموزش توانمندسازی کارکردهای اجرایی در 10 جلسه 60 دقیقه ای و خلاصه جلسات آموزش مهارت های نظم جویی هیجان در 10 جلسه 90 دقیقه ای انجام شد. یافته ها نشان داد که بین میانگین پیش آزمون و پس آزمون سه گروه در بلوغ عاطفی و مولفه های آن تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P)؛ علاوه بر این بین پس آزمون و پیگیری گروه ها تفاوت معنادار مشاهده نشد (05/0<P). همچنین بین میانگین پس آزمون دو گروه آزمایش تفاوت معنادار وجود داشت (05/0>P). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های نظم جویی هیجان، نسبت به آموزش توانمندسازی کارکردهای اجرایی مداخله کارآمد و اثربخش تری بوده است.
اثربخشی توانبخشی شناختی بر هیجان های تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
237 - 210
حوزههای تخصصی:
دشواری در هیجان های تحصیلی مطلوب و اشتیاق تحصیلی کاهش یافته در دانش آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری خاص، چالش متداولی هستند که نیاز به توجه فزاینده ای دارند و پژوهش درباره راه حل های مؤثر، ضرورتی انکار ناپذیر است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی توانبخشی شناختی بر هیجان های تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری خاص بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان مقطع متوسطه (هفتم تا نهم) مراجعه کننده به مرکز تخصصی وابسته به آموزش و پرورش شهر رشت در سال تحصیلی 1403 تا 1402 بود. از بین جامعه ی آماری با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 دانش آموزان با ناتوانی یادگیری خاص (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) انتخاب و به عنوان پیش آزمون پرسشنامه های هیجان های تحصیلی (پکران و همکاران، 2005) و اشتیاق تحصیلی (فردریکز و همکاران، 2004) را تکمیل کردند. سپس گروه آزمایش طی 12 جلسه 60 دقیقه ای یک دو بار در هفته تحت توانبخشی شناختی (کاپیتان لاگ، 2020) قرار گرفتند درحالی که در مورد گروه گواه مداخله ای اجرا نشد؛ سپس هر دو گروه مورد پس آزمون قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری و چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد توانبخشی شناختی بر بهبود هیجان های مثبت تحصیلی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری خاص موثر است (01/0P<). همینطور، توانبخشی شناختی بر کاهش هیجان های منفی تحصیلی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری خاص موثر است (01/0P<). همچنین، توانبخشی شناختی بر بهبود اشتیاق تحصیلی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری خاص موثر است (01/0P<). این نتایج، کاربردهای بالینی مستقیم و ضمنی مهم مداخله توانبخشی شناختی در زمینه بهبود هیجان های تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری خاص را نمایان می سازد.
مدل ساختاری افسردگی بر اساس فرایند و محتوای خانواده در زوجین بدون فرزند: نقش میانجی گر تمایزیافتگی خود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ دی ۱۴۰۳ شماره ۱۰ (پیاپی ۱۰۳)
۱۷۰-۱۶۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین برازش مدل ساختاری افسردگی بر اساس فرایند و محتوای خانواده در زوجین بدون فرزند با نقش میانجی گری تمایزیافتگی خود انجام شد. روش پژوهش، توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری، شامل کلیه زوجین بدون فرزند ساکن شهرستان گنبدکاووس در سال ۱۴۰۲ بود که از بین آن ها ۱۳۰ زوج (۲۶۰ نفر) از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های افسردگی بک (BDI-II، بک و همکاران، ۱۹۶۳)، فرایند و محتوای خانواده (FPC، سامانی، ۲۰۰۵) و تمایزیافتگی خود (DSI-R، اسکورن و فریدلندر، ۱۹۹۸) بود. داده ها به روش تحلیل معادلات ساختاری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج بیانگر برازش مطلوب مدل پژوهش بود. نتایج نشان داد که در بین زوجین بدون فرزند فرایند و محتوای خانواده به صورت مثبت و معنادار بر تمایزیافتگی خود اثر دارد (001/0>P). در بین زوجین بدون فرزند تمایزیافتگی خود به صورت منفی و معنادار بر افسردگی اثر دارد (001/0>P). همچنین تمایزیافتگی خود در زوجین بدون فرزند اثر فرایند و محتوای خانواده بر افسردگی را به صورت منفی و معنادار میانجیگری می کند (001/0>P)؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت، تمایزیافتگی خود با توجه به نقش فرایند و محتوای خانواده می توانند تبیین کننده افسردگی زوجین بدون فرزند باشد.
والدگری هلیکوپتری و سلامت روانی-اجتماعی نوجوانان و بزرگسالان در حال ظهور: یک مطالعه مروری نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیرات سبک والدگری هلیکوپتری بر سلامت روانشناختی-اجتماعی نوجوانان و بزرگسالان در حال ظهور بود. با توجه به کلمات کلیدی تخصصی در پایگاه های اطلاعاتی انگلیسی بین سال های ۲۰۱۷ تا ۲٠۲۴ و پایگاه های اطلاعاتی داخلی بین سال های ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۳، ۳۱۳ مقاله با در نظر گرفتن معیارهای ورود و ارزیابی کیفیت با استفاده از الگوی پریزما (PRISMA) بررسی شدند. سپس پس از ارزیابی کیفی نهایی، ۵۶ مقاله بر اساس ملاک های ورود و خروج پژوهش در راستای پاسخگویی به سوال آن، وارد مطالعه شدند. نتایج یافته های پژوهش های مختلف نشان دادند که اگرچه سبک والدگری هلیکوپتری در برخی پژوهش ها دارای تاثیرات مثبتی (سازگاری روانی و بهزیستی) است اما بطور کلی، بیشتر ادبیات پژوهشی تاثیرات منفی آن را در بعد روانشناختی (اختلال در غذاخوردن و اختلال خواب، اضطراب و افسردگی، رفتارهای پرخطر، احساس تورم خود و تکانشگری، مشکل در مولفه های مربوط به فردیت، مشکلات تحصیلی، مشکلات شغلی، مهارت های زندگی ضعیف) و در بعد سلامت اجتماعی (عدم اعتماد و بیگانگی در بین همسالان، تعاملات منفی، عدم تسلط و کاهش شایستگی روابط، عدم مشارکت اخلاقی) نوجوانان و بزرگسالان در حال ظهور نشان می دهند. با توجه به نتایج پژوهش حاضر تاثیرات سبک فرزندپروری هلیکوپتری بر سلامت روانی-اجتماعی نوجوانان و بزرگسالان در حال ظهور، به طور کلی منفی ارزیابی می شود.
مقایسه اثربخشی آموزش فرآیند حل مسأله خلاق و آموزش راهبردهای فراشناختی بر خلاقیت و سرزندگی تحصیلی فرزندان نظامیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
137 - 157
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، مقایسه دو روش درمانی آموزش ﺣﻞ ﻣﺴﺄله خلاق و آموزش راهبردهای فراشناختی بر خلاقیت و سرزندگی تحصیلی به روش نیمه تجربی ﺑﻮد. از جامعه آماری فرزندان نظامیان ساکن در یکی از پایگاه های نظامی شهر شیراز در سال تحصیلی 403-1402، 36 نفرآزﻣﻮدﻧی به صورت نمونه گیری هدفمند (ملاک های ورود و خروج) انتخاب و در قالب سه گروه 12 نفری (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) در فرایند تحقیق شرکت نمودند. پرسش نامه های خلاقیت (عابدی،1372) و سرزندگی تحصیلی(حسین چاری و دهقانی زاده،1391) وهمچنین بسته های آموزشی "ﺣﻞ ﻣﺴﺄله خلاق مدل ایساکسنو ترفینگر"(1987) و "برنامه ی آموزشی فراشناخت مدل سکستون" (1987) در اجرای تحقیق مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد که در هر دو گروه آزمایش، در نمرات خلاقیت و سرزندگی تحصیلی افزایش معناداری نسبت به گروه کنترل دیده می شود؛ تاثیر روش ﺣﻞ ﻣﺴﺄله خلاق در افزایش خلاقیت بیشتر از روش راهبردهای فراشناختی بوده است؛ ولی بین دو گروه در افزایش متغیرسرزندگی تحصیلی تفاوت معناداری مشاهده نشده است. بر این اساس برنامه ریزی در جهت استفاده از هر دو روش، به ویژه روش آموزش ﺣﻞ ﻣﺴﺄله خلاق، نتایج موثرتری در محیط های آموزشی به همراه دارد.
تدوین بسته توانمندسازی آموزشی- روانی مبتنی بر تجربه زیسته دختران نوجوان در خانواده طلاق و بررسی اثربخشی آن بر بهزیستی ذهنی و تنظیم هیجانی آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۵
35 - 47
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تدوین بسته جامع توانمندسازی آموزشی- روانی مبتنی بر تجربه زیسته دختران نوجوان در خانواده طلاق و بررسی اثربخشی آن بر بهزیستی ذهنی و تنظیم هیجانی آنان صورت پذیرفت. روش پژوهش کیفی، پدیدارشناختی- توصیفی و روش پژوهش در قسمت کمی، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری شامل نوجوانان دختر طلاق در دوره اول متوسطه شهر رشت در سال تحصیلی 1402-1401 بود. نمونه ها در قسمت کیفی شامل 20 نوجوان دختر طلاق بود با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و تحت مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. نمونه در بخش کمی نیز پژوهش شامل 27 نوجوان دختر طلاق بود که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند (14 نوجوان در گروه آزمایش و 13 نوجوان در گروه گواه). نوجوانان حاضر در گروه آزمایش، بسته جامع توانمندسازی آموزشی- روانی را طی 10 هفته در 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پیش آزمون قبل از اجرای مداخله و پس آزمون پس از اتمام مداخله اجرا شد. دو ماه بعد نیز مرحله پیگیری اجرا شد. پرسشنامه مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس بهزیستی ذهنی (باتلر و کرن، 2016) و پرسشنامه تنظیم هیجانی (گروس و جان، 2003) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بسته جامع توانمندسازی آموزشی- روانی از نظر متخصصان دارای روایی محتوایی کافی است. همچنین این بسته آموزشی بر بهزیستی ذهنی (0001>P) و تنظیم هیجانی (0001>P) دختران نوجوان طلاق تاثیر داشته است. بر اساس یافته های پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که بسته جامع توانمندسازی آموزشی- روانی با تمرکز بر خودآگاهی، خودکارآمدی، نحوه مدیریت خشم، بهره بردن از معنویت و ایجاد انگیزه می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود بهزیستی ذهنی و تنظیم هیجانی دختران نوجوان طلاق مورد استفاده قرار گیرد.
طراحی و ارزیابی کارایی روش های بازی درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شرم و اضطراب در کودکان آزاردیده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
1 - 12
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر طراحی و ارزیابی کارایی روش های بازی درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شرم و نشانگان اضطراب در کودکان آزاردیده 8 تا 12 ساله بود.روش: پژوهش حاضر با روش آمیخته اجرا شد.ابتدا با اتکا بر مفاهیم درمان پذیرش و تعهد، ذهن آگاهی و با استفاده از راهنمای آموزش ذهن استیون هیز طراحی شد.پس از تایید متخصصین اعتباریابی مداخله طی طرح تک آزمودنی با روش چندخط پایه انجام شد. 3 کودک از شهر اصفهان با روش هدفمند انتخاب شد. برای سنجش متغیر ها از پرسشنامه های 71 گویه غربال اختلال های هیجانی و آزمون هیجانی خودآگاه-فرم کودک استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از شاخص های درصد بهبودی، اندازه اثر(Dکوهن)، تغییر پایا و تحلیل دیداری انجام شد.یافته ها: روش بازی درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دو متغیر شرم و اضطراب اثربخش بود. روایی صوری روش درمانی توسط متخصصان تایید شد. اعتبار پژوهش نیز با تحلیل داده های طرح تک آزمودنی بدین صورت سنجیده شد که درصد بهبودی در متغیر شرم در آزمودنی ها به ترتیب(91-76-108) و در متغیر اضطراب (42-43-20) بود. اندازه اثر (کم ،متوسط و زیاد) بود. شاخص تغییر پایا که لازمه معناداری بالینی و آماری است، نشان داد درمان در متغیر شرم در آزمودنی اول و دوم بی معنا و در آزمودنی سوم معنادار است. در متغیر اضطراب در هر سه آزمودنی معنادار بود. تحلیل دیداری نمودارها نیز نشان دهنده بهبود عملکرد آزمودنی ها بود.نتیجه گیری: درمان منجر به بهبود عملکرد شد اما در صورت آموزش والدین اثربخشی درمان چشم گیرتر می بود. نتایج حاصل از پژوهش حاضر راهگشای تحقیقات آزمایشی در راستای افزایش قدرت تعمیم یافته ها است.
پیشبینی کارآمدی خانواده بر اساس تمایزیافتگی و همدلی عاطفی زوجین با میانجی گری مرزهای ارتباطی زوجینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی کارآمدی خانواده بر اساس تمایزیافتگی و همدلی عاطفی زوجین با میانجی گری مرزهای ارتباطی زوجینی با روش توصیفی از نوع همبستگی صورت گرفت. نمونه آماری با روش نمونه گیری در دسترس از میان جامعه آماری تمام مردان و زنان متأهل شهر قم، به حجم ۱۶۵ نفر بدست آمد برای انجام پژوهش از پرسشنامه های سنجش کارآمدی خانواده صفورائی(1388)، مقیاس تمایزیافتگی اسکورون، همدلی عاطفی مهرابیان و اپستین و مرزهای زوجینی هوشیاری استفاده شده است. داده ها با استفاده از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون، مدل معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد بین تمایزیافتگی زوجین با کارآمدی خانواده رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. بین همدلی عاطفی زوجین و کارآمدی خانواده رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. مرزهای زوجینی در رابطه بین تمایزیافتگی خود و کارآمدی خانواده به صورت جزئی نقش میانجی دارد. مرزهای زوجینی در رابطه بین همدلی عاطفی و کارآمدی خانواده به صورت کامل نقش میانجی دارد.
نقش تعدیلگر راهبردهای مثبت مقابله ای در رابطه بین پریشانی روان شناختی و ایده پردازی خودکشی
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف، نقش تعدیلگر راهبردهای مثبت مقابله ای در رابطه بین پریشانی روان شناختی و ایده پردازی خودکشی انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر مقطع اول متوسطه شهر قم در سال تحصیلی 1404-1403 تشکیل دادند که بر اساس فرمول تاباچنیک و فیدل (2007)، تعداد 138 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای ایده پردازی خودکشی (بک و استیر، 1991)، پریشانی روان شناختی (کسلر و همکاران، 2003) و راهبردهای مقابله ای (بیلینگز و موس، 1981)، استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله مراتبی با نرم افزار SPSS-V25 استفاده گردید. یافته های پژوهش نشان داد که ضریب همبستگی بین راهبردهای مثبت مقابله ای و ایده پردازی خودکشی، منفی و معنی دار است. ضریب همبستگی پریشانی روان شناختی و راهبردهای مثبت مقابله ای، منفی و معنی دار است. همچنین نتایج نشان داد که راهبرهای مثبت مقابله ای توانسته است در رابطه بین دو متغیر پریشانی روان شناختی و ایده پردازی خودکشی نقش تعدیل کننده داشته باشد. این نتایج اهمیت توجه به توسعه و تقویت راهبردهای مثبت مقابله ای را به عنوان یک مداخله کلیدی در پیشگیری از خودکشی و بهبود سلامت روانی افراد تأکید می کند. پژوهش حاضر می تواند به متخصصان سلامت روان در طراحی برنامه های مداخله ای مؤثر برای کاهش خطر خودکشی کمک کند.
رابطه ویژگی های شخصیتی و گرایش به اعتیاد: نقش میانجی راهبردهای تنظیم هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۱
۱۹۵-۱۶۸
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه ویژگی های شخصیتی و گرایش به اعتیاد با میانجی گری تنظیم هیجان در دانشجویان دانشگاه یزد انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دانشگاه یزد در نیم سال اول تحصیلی سال 1402-1401 بود که از بین آن ها 210 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های پنج عاملی شخصیت NEO فرم کوتاه (مک کری و کاستا،1992)، تنظیم شناختی هیجان (گارنفسگی و همکاران، 2001) و گرایش به اعتیاد (وید و بوچر، 1992) استفاده شد. داده ها با تحلیل مسیر و نرم افزارهای SPSS نسخه 24 و PLS نسخه 3/3 تحلیل شدند. یافته ها: مدل پیشنهادی برازش مطلوبی داشت. یافته ها نشان داد که اثر مستقیم ویژگی شخصیتی روان رنجوری بر گرایش به اعتیاد (ρ=0.00, β=0.30) مثبت و معنادار و اثرات مستقیم ویژگی های شخصیتی برون گرا (ρ=0.00, β=-0.32) و وجدان گرایی (ρ=0.00, β=-0.24) بر گرایش به اعتیاد منفی و معنادار بود، اما بین ویژگی شخصیتی توافق پذیری (ρ=0.09, β=-0.11) با گرایش به اعتیاد اثر مستقیم و معناداری یافت نشد. همچنین اثر مستقیم روان رنجوری با راهبردهای ناسازگارانه (ρ=0.00, β=0.47) و اثرات مستقیم برون گرا (ρ=0.00, β=0.43) و وجدان گرایی (ρ=0.01, β=0.18) با راهبردهای سازگارانه معنادار بود. درحالی که بین راهبردهای ناسازگارانه با گرایش به اعتیاد (ρ=0.00, β=0.17) رابطه معناداری وجود داشت، اثر مستقیم راهبردهای سازگارانه بر گرایش به اعتیاد (ρ=0.06, β=0.12) معنادار نشد. همچنین مسیر غیرمستقیم ویژگی شخصیتی روان رنجوری بر گرایش به اعتیاد با نقش واسطه ای راهبرد ناسازگارانه (ρ = 0.00, β = 0.09) معنادار شد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد ویژگی شخصیتی به عنوان متغیر مستقل و تنظیم هیجان به عنوان متغیر میانجی، عامل مهمی در پیش بینی گرایش به اعتیاد است که می توانند در طرح ریزی مداخلات پیشگیرانه و کارگاه های آموزشی در زمینه مدیریت و کنترل راهبردهای تنظیم هیجان مفید واقع گردد.
مقایسه اثر بخشی آموزش خود متمایز سازی و واقعیت درمانی بر صمیمیت و سازگاری زنان متأهل(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
چکیدهپژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی آموزش خود متمایز سازی و واقعیت درمانی بر صمیمیت و سازگاری زنان متاهل انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه زنان متاهل دارای مدت ازدواج زیر 5 سال و سن بین 20 تا 40 سال شهر تبریز بودند. نمونه آماری 45 زن متاهل، که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به روش تصادفی در دوگروه آزمایش، یک گروه برای آموزش واقعیت درمانی و یک گروه برای آموزش خود متمایز سازی (هر گروه 15 نفر) و یک گروه گواه (15 نفر) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها در مرحله پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری از پرسشنامه صمیمیت زناشویی (باگاروزی، 2001)، پرسشنامه سازگاری (اسپانیر، 1976) استفاده شد. داده های بدست آمده با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد، آموزش خود متمایزسازی و واقعیت درمانی بر صمیمیت و سازگاری زنان متاهل موثر است. همچنین بر اساس نتایج، بین اثر بخشی آموزش خود متمایزسازی و واقعیت درمانی بر صمیمیت و سازگاری زنان متاهل تفاوت معناداری وجود ندارد.