فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۲٬۰۴۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش تبیین رابطه مهارت های کوانتومی مدیران باسیاست گذاری و بهسازی نظام تصمیم گیری در دانشگاه آزاد اسلامی استان مازندران می باشد. روش پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه اعضای هیئت علمی دانشگاه های آزاد استان مازندران (1461 نفر) تشکیل می دادند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای 305 نفر در بخش کمی و تعداد 11 نفر در بخش کیفی جهت بررسی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده های پژوهش پرسشنامه استاندارد مهارت های کوانتومی عظیمی و رضوی (1393) و پرسشنامه محقق ساخته سیاست گذاری و بهسازی نظام تصمیم گیری بود که ضریب آلفای کرونباخ آن ها به ترتیب 864/0، 897/0 و 901/0 به دست آمد و روایی صوری و محتوایی آن ها با استفاده ازنظر متخصصان تائید شد. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق مدل معادلات ساختاری در نرم افزار SPSS, AMOS تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مهارت های کوانتومی مدیران و سیاست گذاری با تصمیم گیری رابطه مثبت و معنی دار می باشد، نقش میانجی سیاست گذاری در ارتباط بین مهارت های کوانتومی مدیران و با تصمیم گیری معنی دار نبود.
طراحی چارچوب نظری مدارس امن در آموزش و پرورش ایران: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : هدف از این پژوهش، بررسی و شناسایی مؤلفه های مدارس امن بود که به عنوان یک راهنما برای مدیران مدارس و تصمیم گیرندگان حوزه آموزش و پرورش قابل استفاده باشد. ر وش شناسی پژوهش : پژوهش به شیوه کیفی و با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شد. گردآوری داده ها و استخراج مضامین مرتبط با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته با آگاهی دهندگان کلیدی در این حوزه صورت گرفت. انتخاب مشارکت کنندگان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و معیار اشباع نظری بود که بر اساس آن تعداد 15 نفر از اساتید و متخصصان حوزه آموزش و پرورش و متخصصان معماری انتخاب شدند. برای به دست آوردن اعتبار و روایی داده ها از دو روش بازبینی مشارکت کنندگان و مرور خبرگان غیر شرکت کننده در پژوهش استفاده شد. داده ها به روش تحلیل مضمون بررسی شدند. یافته ها : مدلی برای مدارس امن با دو دسته مولفه ی اصلی تحت عنوان 1- مولفه های روانشناختی- جسمانی با مضامین سازمان دهنده: امنیت روانی، امنیت جسمی، امنیت رفتاری، امنیت اجتماعی؛ با 17 مضمون پایه و 4 مضمون سازمان دهنده و 2- مولفه های آموزشی- درسی با مضامین سازمان دهنده: امنیت فیزیکی، امنیت رفاهی و امنیت آموزشی با 3 مضمون سازمان دهنده و 8 مضمون پایه شناسایی و ماتریس مضامین مرتبط ترسیم گردید بحث و نتیجه گیری: . با کاربرد مؤلفه های مدارس امن، دانش آموزان می توانند به دور از دغدغه های جسمی، روانی و... و هم چنین مشکلات رفاهی و دشواری های ناشی از امکانات و تجهیزات، درگیر در بحث و یادگیری باشند.
ارائه مدلی برای آموزش استاندارد در هنرستان های شهر تهران از بعد مهارت آموزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : ایجاد فرصت های شغلی، توسعه فعالیت های اقتصادی، کاهش معضل بیکاری و افزایش مهارت های اجتماعی ازجمله عواملی هستند که اهمیت مهارت آموزی و رعایت استانداردهای لازم جهت بهبود کیفیت آموزش های مهارتی را آشکار می سازد، بدین منظور پژوهش حاضر با هدف ارائه مدلی برای آموزش استاندارد در هنرستان های شهر تهران از بعد مهارت آموزی انجام گردید. روش شناسی پژوهش : این تحقیق از نظر هدف کاربردی است و به روش آمیخته اکتشافی انجام گردید. در مرحله کیفی ۱۱ نفر از خبرگان در زمینه آموزش استاندارد در هنرستان ها به عنوان نمونه، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جمع آوری داده های کیفی به روش مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام گرفت. در بخش کمی، جامعه آماری را کلیه ی مدیران هنرستان های شهر تهران (۳۲۹ نفر) تشکیل دادند که برای تعیین حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، تعداد ۱۷۷ نفر به عنوان نمونه، به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. جمع آوری داده های کمی، بر اساس پرسشنامه محقق ساخته صورت گرفت که پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ ۹۳% و روایی آن با استفاده از نظر متخصصان و خبرگان تأیید شد. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک نرم افزارهای SPSS 16 و Smart PLS صورت پذیرفت. یافته ها : تحلیل داده های کیفی منجر به شناسایی ۲۴ شاخص و ۵ مؤلفه گردید، سپس بر مبنای یافته های مرحله کیفی، پرسشنامه کمی طراحی و به جمع آوری داده های کمی پرداخته شد. تجزیه وتحلیل داده های کمی در قالب تحلیل توصیفی داده ها و تحلیل عاملی تأییدی صورت گرفت. از بین ۲۴ گویه، در ۲۳ گویه بار عاملی کم تر از ۰٫۳ وجود نداشت و از روند تحلیل عاملی حذف نگردیدند و به دلیل بار عاملی بزرگ تر از 6,0 نشان داد که «خیلی مطلوب» هستند و ۱ گویه، بار عاملی ۰٫۰۸۳ داشته که به دلیل این که از ۰٫۳ کم تر است، از روند تحلیل حذف گردید. بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش پنج مؤلفه: مالی و فیزیکی، منابع انسانی، آموزش و یادگیری، علمی و نوآوری، پرورش جسمی و روحی با شاخص های آن ها، تحت عنوان ابعاد و مؤلفه های مدل آموزش استاندارد در هنرستان های شهر تهران از بعد مهارت آموزی مشخص گردید.
طراحی و تبیین الگوی مدیریت ارزش ها در آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : هدف از پژوهش حاضر، طراحی و تبیین مؤلفه های ارزش سازمانی در آموزش وپرورش استان البرز بود. روش شناسی پژوهش : پژوهش حاضر، بر مبنای هدف، در ذیل پژوهش های کاربردی؛ بر مبنای ماهیت پژوهش، توصیفی- همبستگی است که به روش ترکیبی و طرح مثلث سازی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل مدیران ستادی اداره کل آموزش وپرورش استان البرز و بخش کمی شامل کلیه مدیران و معلمان شاغل در آموزش وپرورش استان البرز بود که در بخش کیفی با استفاده از روش نمونه گیری ترکیبی (هدفمند و گلوله برفی) 12 نفر به عنوان نمونه آماری و در بخش کمی با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای 362 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد که روایی ابزارهای اندازه گیری در بخش کیفی با استفاده از روش توافق کدگذاران و در بخش کمی، از طریق روایی همگرا و روایی واگرا مورد تأیید واقع شد. همچنین؛ پایایی ابزارهای اندازه گیری بر اساس سه معیار ضرایب بارهای عاملی، آلفای کرونباخ(82/.) و پایایی ترکیبی با استفاده از نرم افزار PLS موردبررسی قرار گرفت. برای آزمون سؤال های پژوهش، از روش مدل معادلات ساختاری و نرم افزار PLS استفاده شد. یافته ها : نتایج بخش کیفی پژوهش، بیانگر 180مضمون پایه، 3 مضمون سازمان دهنده و 6 مضمون فراگیر بود. همچنین؛ نتایج بخش کمی پژوهش نشان داد که مؤلفه های اجتماعی و اقتصادی نقش مؤثرتری در تبیین ارزش های سازمانی مدیران و معلمان آموزش وپرورش البرز دارند بحث و نتیجه گیری: این موضوع بیانگر این است که مؤلفه های زمینه ای نسبت به مؤلفه های فرایند ارجحیت دارد و ارزش های سازمانی مدیران و معلمان آموزش وپرورش البرز تحت تأثیر قرار می دهد.
شناسایی و تحلیل ساختاری پیشران های حکمرانی خوب در آموزش و پرورش ایران با استفاده از رویکرد تحلیل تأثیر متقابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : اداره نظام های آموزشی در اواخر قرن بیستم دچار تحولی اساسی شد و عواملی مانند پیشرفت های فناوری اطلاعات، اقتصاد دانش بنیان و جهانی شدن باعث شدند که گرایش به الگو ی مطلوب اداره سازمان، شدت بیشتری پیدا کند. حکمرانی خوب یکی از این رهیافت هاست که تصور می شود راه حل مناسبی برای حل مسائل پیچیده سازمان های آموزشی قرن بیست و یکم می باشد. بنابراین هدف اصلی این پژوهش شناسایی پیشران های حکمرانی خوب در آموزش و پرورش ایران با استفاده از رویکرد تحلیل تأثیر متقابل، که از روش های رایج در آینده پژوهی است، بود.
روش شناسی پژوهش : جامعه پژوهش اندیشمندان و خبرگان حوزه تعلیم و تربیت بودند که به شیوه هدفمند و با استفاده از الگوی موارد مطلوب، 21 نفر برای مشارکت در پژوهش انتخاب شدند. در این فرایند براساس مطالعات پیشین ملی و بین المللی، پیشران های حکمرانی خوب در قالب 6 حوزه اصلی و 30 عامل استخراج و با استفاده از تکنیک دلفی، به 18عامل به نام پیشران های حکمرانی خوب در آموزش و پرورش تلخیص شدند. براساس لیست خروجی دلفی، ماتریس نهایی اثرات متقابل تشکیل گردید و پس از نمره دهی مجدد مشارکت کنندگان، با استفاده از نرم افزار میک مک تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها : بر اساس نتایج پژوهش، نحوه چینش پراکندگی متغیرها در نمودار تأثیرگذاری- تأثیرپذیری، نشان دهنده ناپایداری نظام آموزشی جهت تحقق حکمرانی خوب است. نتایج پژوهش نشان داد که اعتماد اجتماعی کلیدی ترین عامل ایجاد حکمرانی خوب در آموزش و پرورش ایران است. هم چنین براساس نتایج، هشت عامل اعتماد اجتماعی، قوانین شفاف، پایبندی به قواعد دموکراتیک، مدیریت فناوری اطلاعات، مشارکت جمعی، نظارت ذینفعان بر مدارس، نفوذ شبکه های مجازی و اعطای حق انتخاب به ذی نفعان، به نام پیشران های کلیدی حکمرانی خوب در آموزش و پرورش معرفی شدند.
بحث و نتیجه گیری: عوامل هشتگانه در اثرات مستقیم و اثرات غیر مستقیم دارای بیشترین میزان تأثیرگذاری بودند. به عبارتی با ایجاد و استفاده بهینه از این عوامل، می توان امیدوار بود حکمرانی خوب در آموزش و پرورش اجرا و نهادینه شود.
ارائه الگوی ساختاری - تفسیری تعالی فردی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی ساختاری - تفسیری تعالی فردی معلمان انجام گرفت. این پژوهش از نگاه هدف کاربردی و از نظر نوع داده ها اکتشافی آمیخته (کیفی- کمی) که در بخش کیفی، تحلیل محتوا و در بخش کمی، پیمایشی لحاظ گردیده است. مشارکت کنندگان در بخش کیفی، 19 نفر از مدیران و معاونان ممتاز و در قسمت کمی، 15 نفر از اعضای هیئت علمی رشته مدیریت آموزشی استان خراسان رضوی با روش نمونه گیری هدفمند و قضاوتی انتخاب شده اند. روش تجزیه و تحلیل داده های مصاحبه، کدگذاری باز، محوری و انتخابی با استفاده از نرم افزار MAXQDA 2018 و در بخش کمی رویکرد مدل سازی ساختاری- تفسیری با استفاده از تحلیل MICMAC لحاظ گردیده است. یافته های بخش کیفی شامل 134 کد باز، 13 کد محوری و یک کد انتنخابی بود و نتایج بخش کمی نشان داد که سه عامل هوشمندی، قابلیت های فکری و خودآگاهی با میزان قدرت نفوذ 9 بیشترین تأثیر و عامل اشتیاق شغلی با میزان قدرت نفوذ 3 کمترین تأثیر را در تعالی فردی معلمان دارند. توسعه قابلیت های شکل دهنده تعالی فردی می تواند زمینه مناسبی برای بهبود کیفیت عملکرد معلمان و تعالی آموزش و پرورش در نقش آفرینی هر چه موثرتر در مسیر توسعه همه جانبه جامعه ایفا کند، درنتیجه برای هرگونه برنامه و اقدام در جهت ارزیابی و ارتقای تعالی فردی معلمان باید به نقش کلیدی و پایه ای این عوامل توجه کرد.
طراحی و اعتباریابی الگوی برنامه درسی اخلاق زیست محیطی مبتنی بر نظم خودجوش در دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتباریابی الگوی برنامه درسی اخلاق زیست محیطی مبتنی بر نظم خودجوش در دوره متوسطه دوم است. این پژوهش با رویکرد اکتشافی متوالی و با استفاده از روش ترکیبی انجام شد. که ابتدا با روش تحلیل محتوای کیفی عناصر (هدف، محتوا، روش تدریس، ارزشیابی) برنامه درسی اخلاق زیست محیطی مبتنی بر نظم خودجوش استخراج شد. و در بخش کمی برای تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی استفاده شد. انتخاب مشارکت کنندگان در بخش کیفی با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و معیار اشباع نظری بود که تعداد 15 نفر از اساتید و متخصصان انتخاب شدند و جامعه آماری بخش کمی کلیه دبیران دوره متوسطه دوم استان مازندران به تعداد 11024 نفر (5692 مرد و 5332 زن) است. نمونه پژوهش شامل 360 نفر از دبیران دوره متوسطه دوم است که به روش نمونه گیری خوشه ای نسبی چندمرحله ای با فرمول کوکران انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه ی محقق ساخته نظم خودجوش دارای 22 گویه با مقیاس پنج درجه ای لیکرت تنظیم شده است. جهت تعیین روایی پرسشنامه ها از روایی محتوایی و جهت پایایی پرسشنامه ها از پایایی مرکب استفاده شد که دارای وضعیت مناسب و قابل قبولی بود. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی، با استفاده از نرمافزارهای SPSS و PLS استفاده شد. نتایج نشان داد مولفه های هدف، محتوا، روش تدریس و ارزشیابی در تبیین الگوی برنامه درسی اخلاق زیست محیطی مبتنی بر نظم خودجوش موثر هستند و مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود. برنامه درسی اخلاق زیست محیطی مبتنی بر نظم خودجوش موجب می شود تا دانش آموزان مستقل بر پایه رفتارهای آگاهانه، عمدی و متفکرانه با مسائل برخورد کنند. در واقع با استفاده از این رویکرد، تجارب یادگیری از راه کشف و جستجو به طور فعالانه صورت می گیرد تا نظم خودجوش دانش آموزان بر انگیخته شود.
تبیین و شناسائی مؤلفه های توانمند سازی کارکنان (مطالعه موردی: دانشگاه علوم پزشکی اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: این پژوهش به منظور تبیین و شناسایی مؤلفه های توانمند سازی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اردبیل انجام شده است. روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر روش شناسی توصیفی و از نوع پیمایشی- کاربردی می باشد. جامعه آماری پژوهش را کلیه کارکنان شاغل در دانشگاه علوم پزشکی اردبیل که در سال 1398 مشغول به کار می باشند،به تعداد 7319 نفر تشکیل می داد. از این تعداد 380 نفر با استفاده از جدول مورگان و از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم انتخاب شد. داده های این پژوهش با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته بدست آمد، برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی (فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد) و استنباطی (تحلیل عاملی تاییدی، tتک نمونه ای و آزمون فریدمن)SPSS24 استفاده گردید که پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ (0/96) گزارش گردید. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده نشان داد که ساختار عاملی پرسشنامه مؤلفه های توانمندسازی همبستگی های مشاهده شده معنادار و مدل از برازندگی خوبی برخوردار می باشد. نتیجه گیری: در کل نتایج نشان داد که مؤلفه های چهارگانه توانمندسازی یعنی (فردی، میان فردی، سازمانی و فنی) از دیدگاه کارکنان مورد تأیید می باشد و مقدار آمارهt نشان داد که مؤلفه های توانمندسازی در دانشگاه علوم پزشکی اردبیل از دیدگاه نمونه آماری مورد تایید می باشند همچنین نتایج بدست آمده از آزمون فریدمن نشان داد که مقدار آماره خی 2 (1068/817) در خصوص جایگاه و اهمیت هرکدام از مؤلفه های توانمندسازی از دیدگاه کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اردبیل در سطح اطمینان 95/0 معنادار می باشد. بر این اساس بالاترین رتبه به مؤلفه سازمانی و پایین ترین رتبه مربوط به مؤلفه فنی می باشد.
طراحی مدل کیفی سرمایه فکری با رویکرد نوآوری سازمانی در آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل کیفی سرمایه فکری با رویکرد نوآوری سازمانی در اداره کل آموزش و پرورش استان خراسان رضوی و نواحی هفتگانه آموزش و پرورش شهرستان مشهد انجام شد. تحقیق از منظر هدف، کاربردی و توسعه ای است.
روش شناسی پژوهش : پژوهش، از لحاظ روش، آمیخته(کمّی- کیفی)است و از لحاظ شیوه جمع آوری داده ها، توصیفی است. جامعه آماری پژوهش، خبرگان دانشگاهی و متخصصان آموزش و پرورش بودند. نمونه گیری از جامعه آماری هدفمند انجام شد که در آن 20 نفر انتخاب شدند. پس از انجام مطالعات اکتشافی و کتابخانه ای، فهرستی از ابعاد و مؤلفه های متغیرهای تحقیق شناسایی شد. روایی محتوایی به تأیید خبرگان دانشگاهی و متخصصان اداری رسید و در قالب پرسشنامه محقق ساخته طی سه مرحله دلفی پس از تأیید پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ(.899)،(.842)و (947.) در اختیار اعضای دلفی قرار گرفت. داده های حاصل از تحقیق براساس روش های آماری مربوط و با استفاده از نرم افزار (Spss) بررسی و تحلیل شد و ابعاد و مؤلفه های تحقیق ازطریق ضریب توافق کندال به اجماع خبرگان رسید.
یافته ها : طبق یافته های پژوهش ابعاد سرمایه فکری دارای 3 بعد و مولفه های سرمایه فکری 25 مولفه و ابعاد نو آوری سازمانی 6 بعد و مولفه های نو آوری سازمانی 19 مولفه شناسایی شد.
بحث و نتیجه گیری: در پایان پژوهش مدل کیفی سرمایه فکری با رویکرد نوآوری سازمانی متناسب با نظر خبرگان تدوین شد.
عوامل مؤثر بر بهره وری اماکن ورزشی مراکز آموزش عالی و دانشگاه های استان فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : در نظام کنونی جهان بهره وری و ارتقای آن، یکی از اهداف عمده ی سازمان های فعال و زنده است؛ تحقیق حاضر باهدف بررسی شاخص های بهره وری و تعیین عوامل مؤثر بر بهره وری اماکن ورزشی مراکز آموزش عالی و دانشگاه های استان فارس انجام شد. روش شناسی پژوهش : نوع تحقیق توصیفی – تحلیلی و ازنظر هدف کاربردی است. جامعه آماری پژوهش شامل مدیران، مربیان، بهره برداران، متصدیان، مسئولین ورزش دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی استان فارس و استفاده کنندگان این مراکز، برابر با 1035 نفر بوده است. حجم نمونه آماری بر اساس جدول کرجسی و مورگان (1997) برابر با 280 نفر انتخاب شده است. به منظور جمع آوری اطلاعات در بخش کیفی از روش دلفی و در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته با پایایی 91/. استفاده شده است. در تجزیه وتحلیل داده ها در بخش توصیفی از درصد فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد و در بخش آمار استنباطی از تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل عاملی با روش مؤلفه اصلی و برای تعیین ساختار ساده ی آن ها از چرخش واریماکس و روش تحلیل عاملی تأییدی با استفاده از مدل معادله ساختاری استفاده گردید. یافته ها : نتایج اولویت بندی مؤلفه های هشت عامل مؤثر بر بهره وری اماکن ورزشی نشان داد، در عامل کالبدی، سهولت دسترسی کاربران؛ در عامل کاربران، میزان رضایت کاربران از فضای ورزشی؛ در عامل نیروی انسانی، رعایت نکات اخلاقی و برخورد مناسب متصدیان و سرپرستان اماکن ورزشی؛ در عامل برنامه ریزی، تعیین و تنظیم ساعات کاری منظم؛ در عامل تعمیر و نگه داری، تعمیرات به موقع و منظم؛ در عامل مدیریتی، سبک رهبری و مدیریتی مدیران ورزشی؛ در عامل نظارت، وجود نظام ارزیابی مستمر و در عامل مالی، دارا بودن سود اقتصادی حاصل از فعالیت اماکن ورزشی به عنوان تأثیرگذارترین مؤلفه ها در ارزیابی بهره وری اماکن ورزشی شناخته شدند. بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد، عوامل کالبدی، کاربران، نیروی انسانی، برنامه ریزی، تعمیر و نگهداری، مدیریتی، نظارت و مالی از جهت تفکیک سؤال ها و مطابقت با مبانی مدل شاخص های بهره وری اماکن ورزشی مناسب است و مدیران توانند از عوامل و مؤلفه های فوق جهت بررسی وضعیت بهره وری اماکن ورزشی استفاده کنند.
الگوی دانشگاه نسل چهارم در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر، طراحی الگوی دانشگاه نسل چهارم و ارتقای آن در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران بود. این پژوهش با هدف کاربردی و با رویکرد کیفی- موردی انجام یافت. جامعه پژوهشی شامل اساتید و صاحب نظران و مدیران شاخص دانشگاه آزاد اسلامی (مرتبط با واحد علوم و تحقیقات) بوده است که از میان آن ها 9 نفر به عنوان گروه کانونی و 15 نفر به عنوان خبرگان دانشگاهی به روش نمونه گیری نظری هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پیمایش مستقیم و مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته گردآوری شدند. روش تحلیل داده ها، تحلیل محتوا با استفاده از روش کدگذاری استراوس و کوربین در سه سطح باز، محوری و انتخابی بوده که در نرم افزار مکس کیو دا 2020 تحلیل شد. سپس مفاهیم در قالب شرایط علّی، پدیده محوری، راهبردها، شرایط زمینه ای، مداخله گر و پیامدها طبقه بندی به قالب مدل به هم مرتبط شدند. برای اعتبار سنجی (روایی و پایایی) نیز از گروه کانونی استفاده شد. نتایج نشان داد که واحد علوم و تحقیقات تهران با توجه به فاصله بین وضع موجود و مطلوب خود در برخی از شاخص های دانشگاه نسل چهارم نیاز به اقدامات خاصی از جمله توجه به تغییرات زمانه و الزام به نوآوری، همسویی با جهان، توجه به مسائل جامعه، ارتباط با صنعت، گسترش شرکت های دانش بنیان، التزام به برنامه تدوین شده و ... دارد تا بتواند برمبنای الگوی ارایه شده، خود را به دانشگاه نسل چهارم ارتقاء دهد.
آسیب شناسی آموزش تفکرانتقادی در نظام آموزشی ایران/با دیدگاه مدرسه زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفکر انتقادی از اساسی ترین موضوعات مدرسه زندگی وآراء دیویی است. پژوهش حاضر با هدف آسیب شناسی آموزش تفکر انتقادی در نظام آموزشی ایران انجام شده .یک پژوهش پیمایشی است وجامعه آماری 6400 نفر مدیران ،مشاورین،معاونین ومعلمان منطقه سه تهران می باشد.که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 140 نفر انتخاب شدند در دو گروه 70نفر خانم وآقا. ابزار اندازه گیری این پژوهش ، آزمون استاندارد تفکر انتقادی واتسون -گلیرز است که توانایی تفکرانتقادی را از طریق 80 پرسش در پنج مولفه مهارت استنباط ، شناسایی مفروضات استنتاج ،تعبیر و تفسیر و ارز شیابی اندازه گیری میکند. داده ها ی پرسشنامه با استفاده از برنامه22 SPssمورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتندبجز در مهارت تفسیر که در آقایان در سطح خطای5%، با اختلاف 8 درصد بیشتر از خانمها بود در چهار مهارت دیگرخانمها نمره بیشتری کسب نمودند 5 اختلاف دو گروه در استنباط 8/27درصد ، در شناسایی مفروضات 1/25 درصد ، در استنتاج5 /33 درصدودر ارزشیابی 14/4 درصد بدست آمد ولی در مجموع نمره تفکر انتقادی قابل قبول ودر سطح بالایی نیست و نشان از کمرنگ بودن این امرمهم در نظام آموزشی است.
طراحی مدل تاثیر فناوری اطلاعات درآموزش کسب وکارهای کارآفرینانه با تاکید بر چابکی سازمانها در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی مدل تاثیرگذاری فناوری اطلاعات در آموزش کسب وکارهای کوچک و متوسط کارآفرینانه با تاکید بر چابکی سازمانها در ایران است . .روش تحقیق براساس نظریه برخاسته از داده بوده و جامعه آماری این پژوهش در بخش کیفی، مدیران و روسا و اساتید دانشگاهی به عنوان خبرگان در تحقیق معرفی می شوند، که با استفاده از پرسشنامه نیمه ساختار یافته و مصاحبه عمیق با خبرگان مدل مورد بررسی و پس از اصلاح مدل اولیه (کشف متغییرهای جدید، اصلاح متغیرهای مدل اولیه) مدل نهایی با استفاده از نرم افزار MAXQDA بدست آمد. و در بخش کمّی، مدیران و کارمندان کسب وکارهای کوچک و متوسط کارآفرینانه در استان فارس در نظر گرفته شده است. روش نمونه گیری در این پژوهش ازنوع گلوله برفی می باشد. یافته ها نشان داد که متغیرهای اصلی مدل فناوری اطلاعات به منظور بهبود آموزش ،کیفیت مدیریت فناوری،همترازی کسب وکار، عملکرد نو آورانه، فرصت گرایی ،یکپارچگی فناوری ،زیرساخت وارزش آفرینی بوده است.
ارائه الگوی نقش آگاهی اخلاقی و حاکمیت فناوری بر توسعه حرفه ای معلمان با نقش میانجی خلاقیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: امروزه یکی از شاخص های موفقیت و میزان بالندگی سازمان ها نسبت به هم، توسعه حرفه ای نیروی انسانی در سازمان است که باعث می شود افراد وظایف محوله را با کیفیت بالاتری انجام داده و از حداکثر توان خود در جهت تحقق اهداف سازمان بهره گیرند. هدف از اجرای این تحقیق ارائه الگوی نقش آگاهی اخلاقی و حاکمیت فناوری در توسعه حرفه ای معلمان با نقش میانجی خلاقیت بود. روش شناسی پژوهش: روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی با تاکید بر مدل یابی الگوی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه معلمان دوره متوسطه اول منطقه 2 شهر تهران (653) تشکیل می دهند. براساس فرمول کوکران تعداد 242 نفر به عنوان نمونه آماری تحقیق با استفاده نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. جمع آوری داده ها براساس سه پرسشنامه حاکمیت فناوری اطلاعات (2017)، پرسشنامه آگاهی اخلاقی، خلاقیت فردی و نهادینه سازی خلاقیت تیمی مایی و همکاران (2019) و پرسشنامه توسعه حرفه ای پرسشنامه استاندارد نوا (2008) صورت گرفت، که ضریب آلفای کرونباخ برای حاکمیت فناوری اطلاعات (81/0)، آگاهی اخلاقی (83/0)، خلاقیت فردی (84/0)، نهادینه سازی خلاقیت تیمی (77/0) و توسعه حرفه ای (79/0) به دست آمد و روایی صوری و محتوایی آن ها با استفاده از نظر متخصصان تایید شد. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک دو نرم افزار SPSS و SPLS صورت پذیرفت. (05/0 ≥P). یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آگاهی اخلاقی برخلاقیت فردی و نهادینه سازی خلاقیت تیمی تاثیر مثبت و معنی دار دارد. همچنین یافته های تحقیق نشان داد که تاثیر حاکمیت فناوری اطلاعات برخلاقیت فردی و نهادینه سازی خلاقیت تیمی مثبت و معنادار است و اثر مستقیم خلاقیت فردی و نهادینه سازی خلاقیت تیمی بر توسعه حرفه ای معلمان در سطح (05/0 ≥P).مثبت و معنادار است. بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد که آگاهی اخلاقی و حامیت فناوری از طریق خلاقیت منجربه توسعه حرفه ای معلمان می شود.
شناسایی ابعاد و مؤلفه های نوآوری بنیادین و استراتژیک با تکنیک دلفی فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابعاد و مؤلفه های فاکتورهای مهم نوآوری بنیادین و استراتژیک در شرکت های طرح و ساخت پتروشیمی می باشد. روش پژوهش کیفی و از نوع کاربردی می باشد. برای گردآوری اطلاعات از دو روش مطالعه اسنادی و دلفی فازی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل 10 نفر از خبرگان و صاحب نظران (اساتید دانشگاهی حوزه مدیریت) می باشند که به روش هدفمند انتخاب شده و با استفاده از روش دلفی فازی نظرات آنها استخراج گردید. فاکتورهای مهم نوآوری بنیادین و استراتژیک 7 بعد «نوآوری در توسعه و برنامه ریزی نیروی انسانی»، «نوآوری در فرایندهای سازمانی و ساختار سازمانی»، «نوآوری در محصول»، «نوآوری در بازار»، «متولد شدن صنایع جدید»، «قابلیت عملیاتی بودن»، «تکنولوژی های انقلابی» و 45 شاخص شناسایی و تائید شد. جهت اولویت بندی فاکتورهای مؤثر بر نوآوری بنیادین و استراتژیک از ضرایب استاندارد مدل تحلیل عاملی مدل نهایی استفاده شد. مؤلفه تکنولوژی های انقلابی با ضریب استاندارد 93/0 در رتبه اول، مؤلفه نوآوری در بازار با ضریب استاندارد 86/0 در رتبه دوم، مؤلفه نوآوری در توسعه و برنامه ریزی نیروی انسانی با ضریب استاندارد 85/0 در رتبه سوم، مؤلفه متولد شدن صنایع جدید با ضریب استاندارد 83/0 در رتبه چهارم، مؤلفه نوآوری در فرایندهای سازمانی و ساختار سازمانی با ضریب استاندارد 82/0 در رتبه پنجم، مؤلفه نوآوری در محصول با ضریب استاندارد 78/0 در رتبه ششم و در نهایت مؤلفه قابلیت عملیاتی بودن ضریب استاندارد 75/0 در رتبه هفتم قرار گرفت.
مدل پارادیمی به اشتراک گذاری دانش ضمنی با هدف راه اندازی آموزش کارآفرینی در مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: از آنجایی که مدارس به شکل متداول کارآمدی ندارد و دانش آموزان بعد از فارغ التحصیلی قادر به جذب بازار کار نمی باشند،لذا باید مدارس به منظور راه اندازی آموزش کارآفرینی به اشتراک گذاری تجربیات ضمین در این رابطه اقدام نمایند. هدف پژوهش حاضر، ارائه مدل پارادایمی به اشتراک گذاری دانش ضمنی با هدف راه اندازی آموزش کارآفرینی در مدارس بوده است. روش شناسی پژوهش: روش پژوهش کیفی مبتنی بر نظریه داده بنیاد اشتراوس و کوربین و محیط پژوهش را کلیه مدیران مدارس دوره ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی(1401-1400) تشکیل دادند. شیوه نمونه گیری به روش نظری تا حد اشباع استفاده شد و لذا 27 نفر از مدیران ابتدایی شهر اصفهان با سابقه بالاتر از 25 سال بعنوان مشارکت کنندگان در پژوهش انتخاب شدند. تکنینک گردآوری اطلاعات، مصاحبه عمیق و شیوه تحلیل اطلاعات به روش کُدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت پذیرفت. به این ترتیب مرحله کُد گذاری باز به تعداد 87 مفهوم اولیه منجر شد که با حذف و تعدیل کدهای همس ان، در مرحله دوم تعداد 18 مفهوم تقلیل یافتند و با انجام پالایش، تعداد 69 مفهوم باقی ماند یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش ، اجزای مدل بدست آمده مشتمل بر این موارد است: شرایط علّی با سه مقوله اصلی(اراده سازمانی، انگیزه سازمانی و اجرای مدیریت دانش در سازمان)، شرایط زمینه ای با دو مقوله اصلی(شرایط فردی، و سازمانی)، شرایط مداخله گر با سه مقوله اصلی( محدودیت فردی، اجتماعی و سازمانی)، پیامدها با دو مقوله اصلی( کارایی و اثربخشی مدیریت)؛ و راهبردها با سه مقوله اصلی( بهبود بینش، توانش، و نگرش) . بحث و نتیجه گیری: برای راه اندازی آموزش کارآفرینی در مدارس باید انگیزه لازم را در مدیران مدارس برای به اشتراک گذاری دانش ضمنی فراهم کرد و اراده آنها را در این رابطه تقویت کرد
ارزیابی چابکی در دانشگاه ها با مدل IPA (مطالعه موردی: دانشگاه اردکان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره چهارم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۱)
108 - 129
حوزههای تخصصی:
چابکی به عنوان پارادایم جدید جهان کسب و کار، دانشگاه ها را نیز متوجه تغییرات و چالش های هر روزه ای کرده که باید به سرعت خود را با آنها منطبق سازند. در حال حاضر اگر دانشگاهی نتواند به سرعت در مقابل چالش ها و تغییرات پاسخگو باشد، از عرصه ی رقابت جا مانده و طی زمان حذف می شود و یا کارایی سابق را نخواهد داشت. در این پژوهش مدلی به منظور سنجش اهمیت و عملکرد ابعاد مختلف چابکی در دانشگاه ارائه شده است. برای تحلیل نتایج، علاوه بر محاسبات مربوط به اهمیت و عملکرد، از ماتریس اهمیت-عملکرد (IPA) استفاده می شود که می تواند جایگاه ابعاد چابکی و نقاط قوت و ضعف سازمان را نشان دهد. این مدل به عنوان مطالعه موردی در دانشگاه اردکان اجرا و نتایج به دست آمده ارزیابی و تحلیل شده اند. برای ارزیابی چابکی از پرسشنامه و نظرسنجی از اعضای هیأت علمی و کارکنان استفاده شده که نتایج نشان دهنده عدم وجود تفاوت معنادار بین این دو گروه است. ارزیابی و تحلیل اطلاعات به دست آمده درباره اهمیت و عملکرد گویه های مختلف چابکی با کمک ماتریس IPA انجام شده و تصمیماتی درباره این گویه ها بر اساس جایگاهشان در ماتریس ارائه شده است. بر اساس این ماتریس، نقاط قوت و ضعف دانشگاه اردکان و مواردی که نیاز به اختصاص بودجه ای در حال حاضر ندارند شناسایی و پیشنهادهایی برای مدیران دانشگاه ارائه شده اند.
تلویحات تربیت هنری مبتنی بر حکمت اشراق در برنامه ریزی و مدیریت آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهشهای انجام شده در دهه های اخیر تلاش شده تا به نسبت میان هنر و تربیت از زوایای گوناگون پرداخته شود و مبانی نظری و عملی آن، مورد واکاوی و مداقه قرار گیرد. زیب ایی شناسی و فلسفه هن ر، هرچند ب رآم ده از روی کردهای جدی د هستند، ام ا پرسش از زیب ایی و هن ر، از دیرب از اندیشه آدمی را به خ ود مشغ ول داشته است. حکمت اشراق با بهره گیری از مبانی حکمت اسلامی، مبانی عرفانی و اشراقی و نیز نظریات حکمای ایران باستان و احیای حکمت خالده، حاوی مضامین و اندیشه های حکمی بوده و می تواند مبنای مناسبی برای واکاوی اندیشه ها و مفاهیم حکمی موجود در هنر ایرانی قلمداد گردد. از آنجا که یکی از ساحت های مهم تربیتی، ساحت هنری و زیبایی شناسانه می باشد، بر همین اساس این پژوهش تلاشی است در راستای واکاوی و فهم تربیت هنری بر اساس فلسفه ای ایرانی و استخراج تلویحات آن در تعلیم و تربیت به ویژه در برنامه ریزی و مدیریت آموزشی. روش انجام این پژوهش تحلیل محتوای رابطه ای می باشد. پارادایم پژوهش، کیفی و طرح تحقیق، غیر پیدایشی است. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، متون فارسی و ترجمه های انجام شده از متون عربی منسوب به شیخ اشراق مرتبط با هنر و زیبایی شناسی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتند. روش گردآوری داده ها اسنادی است؛ بدین معنا که ضمن مراجعه به متون و نوشته های منسوب به شیخ اشراق، داده های مورد نظر استخراج و با استفاده از روش تحلیل محتوای رابطه ای، تجزیه و تحلیل شدند. سرانجام با استفاده از روش مقایسه مستمر داده ها، مقوله های تربیت هنری از دیدگاه حکمت اشراق استنتاج شد. نتایج نشان می دهد که تربیت هنری مبتنی بر حکمت اشراق، حاوی تلویحاتی در ابعاد گوناگون برنامه ریزی و مدیریت آموزشی است.
الگویی برای آسیب شناسی برنامه ریزی آموزشی با رویکرد توسعه منطقه ای(مطالعه موردی: مناطق چهار گانه آموزش و پرورش شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : این پژوهش با هدف ارائه الگویی برای آسیب شناسی برنامه ریزی آموزشی با رویکرد توسعه منطقه ای ( مطالعه موردی مناطق چهار گانه آموزش و پرورش شهر شیراز) انجام گرفت. روش شناسی پژوهش . این پژوهش از نظر هدف، کاربردی بوده و ازنظر شیوه گردآوری اطلاعات، با رویکرد کیفی – کمی ( آمیخته ) انجام گرفته است.جامعه آماری در بخش کیفی شامل 15 نفر از افراد خبره در حوزه برنامه ریزی توسعه منطقه ای و برنامه ریزی آموزشی و در بخش کمی شامل تمامی مدیران و کارکنان نواحی چهارگانه آموزش و پرورش شهر شیراز به تعداد 1600 نفر بودند. روش نمونه گیری در بخش کیفی، روش هدفمند و در بخش کمی، روش تصادفی ساده بود. حجم نمونه در بخش کیفی با توجه به اصل اشباع داده ها ، 15 نفر و در بخش کمی براساس جدول کرجسی و مورگان 310 نفر برآورد شد. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختارمند و در بخش کمی پرسش نامه محقق ساخته بر مبنای مقیاس پنج گزینه ای لیکرت بود. روایی صوری پرسش نامه از طریق اجرای آزمایشی و روایی محتوایی از طریق قضاوت خبرگان به تایید رسید. پایایی پرسش نامه از طریق ضریب آلفای کرونباخ 84/0 به دست آمد. یافته ها : برای تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی از کد گذاری باز ، کد گذاری محوری و کدگذاری انتخابی و در بخش کمی از تحلیل عاملی اکتشافی ، تحلیل عاملی تاییدی و t تک نمونه ای استفاده شد. نتایج به دست آمده به شناسایی 6 بعد و13 مولفه و57 شاخص منجر شد. مدلی شش بعدی به منظور آسیب شناسی برنامه ریزی آموزشی با رویکرد توسعه منطقه ای ارائه شد و درجه تناسب آن با اطمینان 95 درصد از نظر متخصصین مورد تایید قرار گرفت.
Modeling The Structural Relationship between Work Engagement, Job Motivational Potential, and Type of Organizational Structure in Bashagard Schools(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
School Administration, Volume ۱۰, Issue ۱, Spring ۲۰۲۲
121 - 139
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش پیش بینی درگیری کاری معلمان بر اساس ساختار سازمانی با نقش میانجی پتانسیل انگیزشی شغلی در مدارس بشاگرد بود. جامعه پژوهش شامل کلیه معلمان مدارس بشاگرد (322) بود. 175 نفر از معلمان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه پژوهش و بررسی های تحقیق را تکمیل و برند. ابزار تحقیق شامل انواع ساختار سازمانی ترک زاده و محترم (2013)، نتیجه بالقوه انگیزش شغلی واگنر (1996) و درگیری کاری شاوفلی و باکرز (2003) بود که پس از ارزیابی پایایی و روایی آن را توزیع و جمع آوری کرد. نتایج نشان داد که ساختار سازمانی توانمندساز با نقش میانجی پتانسیل انگیزشی شغلی پیش بینی کننده مثبت و معنادار درگیری شغلی معلمان است. ولی، ساختار سازمانی مانع، پتان انگیزشی شغلی و درگیری کاری معلمان را پیش بینی نمی کند. علاوه بر این، از نظر معلمان، نوع ساختار غالب در مدارس بشاگرد مانع است. همچنین پتانسیل انگیزشی شغلی و درگیری کاری مدارس بشاگرد در حد متوسط است. این پژوهش به سیستم های آموزشی آموزشی می کند تا با بهبود ساختار سازمانی توانمند در مدارس و نتایج در نتیجه ایجاد بسترهای انگیزشی بیشتر در بین آنها، زمینه توسعه کار معلمان را فراهم کند. در نتیجه بهبود عملکرد مدارس در سطح کلان مطرح می شود. نوع ساختار غالب در مدارس بشاگرد مانع است. همچنین پتانسیل انگیزشی شغلی و درگیری کاری مدارس بشاگرد در حد متوسط است. این پژوهش به سیستم های آموزشی آموزشی کمک می کند تا با بهبود ساختار سازمانی توانمند در مدارس و نتایج در نتیجه ایجاد بسترهای انگیزشی بیشتر در بین آنها، زمینه توسعه کار معلمان را فراهم کنند. در نتیجه بهبود عملکرد مدارس در سطح کلان مطرح می شود. نوع ساختار غالب در مدارس بشاگرد مانع است. همچنین پتانسیل انگیزشی شغلی و درگیری کاری مدارس بشاگرد در حد متوسط است. نتایج این پژوهش به مدیران نظام آموزشی کمک می کند تا با بهبود ساختار سازمانی توانمند در مدارس و در نتیجه ایجاد بسترهای انگیزشی بیشتر در بین آنها، زمینه توسعه مشارکت کاری معلمان را فراهم کنند. در نتیجه بهبود عملکرد مدارس در سطح کلان مطرح می شود. زمینه را برای توسعه مشارکت کاری معلمان فراهم می کند. در نتیجه بهبود عملکرد مدارس در سطح کلان مطرح می شود. زمینه را برای توسعه مشارکت کاری معلمان ارائه می کند. در نتیجه بهبود عملکرد مدارس در سطح کلان مطرح می شود.