مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
بلوغ شناختی
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی نقش مؤلفه های تفکر انتقادی در پیش بینی خودکارآمدی (تلاش، خودتنظیمی و پشتکار) در بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها، توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری این پیمایش 6089 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان است که با روش نمونه گیری تصادفی و با استفاده از فرمول حجم نمونه کوکران تعداد 361 نفر از آنها برای نمونه پژوهش انتخاب شد و برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استانداردشده و محقق ساخته استفاده شده است. روایی محتوایی پرسشنامه محقق ساخته در این پژوهش نیز ازطریق بازبینی کارشناسان این حوزه تأیید شده و سپس پایایی کل پرسشنامه به روش آلفای کرونباخ 90/0 محاسبه شده است. برای تحلیل داده ها، نرم افزار آماریSPSS 20 به کار گرفته شده است. نتایج به دست آمده با توجه به فرضیات پژوهش نشان می دهد مؤلفه های بلوغ شناختی و درگیری ذهنی از ابعاد گرایش به تفکر انتقادی، روی تلاش دانشجویان تأثیرگذار است؛ اما مؤلفه خلاقیت نتوانست تلاش دانشجویان را پیش بینی کند. مؤلفه های خلاقیت و درگیری ذهنی نیز توانست خودتنظیمی دانشجویان را پیش بینی کند؛ اما بلوغ شناختی روی خودتنظیمی دانشجویان تأثیرگذار نبود و درنهایت، ابعاد گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) پشتکار دانشجویان را پیش بینی کرد؛ به عبارت دیگر، ابعاد تفکر انتقادی بر پشتکار دانشجویان تأثیرگذار بود. به طور کلی، مؤلفه های تفکر انتقادی به جز در چند مؤلفه بر خودکارآمدی دانشجویان تأثیرگذار است و آن را پیش بینی می کند.
خوانشی روان شناسانه از درون مایه داستان تابستان زاغچه بر اساس فرایند فردیت یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تابستان زاغچه اثر دیوید آلموند از جمله داستان هایی است که در دوران اوج گیری ترجمه ادبیات کودک و نوجوان در دهه 80 به فارسی برگردانده شد، داستانی که درباره خشونت نوجوانان و اثرپذیری آنان از محیط است. نویسنده با استفاده از نمادهای مختلف، بحران های بلوغ در دوران نوجوانی را به تصویر کشید و با نمایش تقابل ها و تضادها، بستری را فراهم آورد تا شخصیت های داستان با ایجاد تعادل به بلوغ شناختی نایل آیند. این پژوهش بر آن است تا نشان دهد که چگونه می توان با بهره گیری از الگوی فرایند فردیت یونگ و با تکیه بر تأکیدهای نمادین، برخورد خودآگاهِ شخصیت اصلی داستان با عناصر فراموش شده ضمیر ناخودآگاه او را در راستای بازشناسی هویت نوجوانان به نمایش در آورد. از این رو با واکاوی کهن الگوهایی مانند سایه، پیر خردمند و آنیما و نمادهای استفاده شده درداستان مثل چاقو، مار، زاغچه و عدد شش و... به تحلیل روان شناسانه این داستان پرداخته شده است تا زمینه و الگوی مناسبی برای رسیدن به تولدی دوباره و خودشناسی ارائه گردد.
بررسی وضعیت گرایش به تفکر نقادانه دانشجویان (مطالعه موردی: دانشجویان پردیس فارابی دانشگاه تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مدیریت عمومی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۱
65 - 93
حوزههای تخصصی:
هدف غایی هر نظام تعلیم و تربیت، ایجاد تحول مثبت در انسان و یافتن هویتی مطلوب برای او در زندگی فردی و اجتماعی است . و بدون تردید نظام آموزش عالی، از انتقال آشکار و پنهان هنجارها و نگرش های خاص به فراگیران، فارغ نیست. یکی از اهداف آموزش عالی تربیت دانش آموختگانی است که با استفاده از شیوه های مختلف تفکر، به ویژه تفکر نقادانه به فعالیت علمی بپردازند. لذا پژوهش حاضر در صدد بررسی سطح گرایش به تفکر نقادانه دانشجویان و چگونگی ارتباط متغیر وابسته گرایش به تفکر نقادانه دانشجویان و متغیرهای مستقل رشته تحصیلی، مقطع تحصیلی، سن، جنسیت بود. دستیابی به این هدف با استفاده از روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه ریکتس (2003) میسر شد. پاسخگویان دانشجویان پردیس فارابی دانشگاه تهران بودند. مبنای انتخاب دانشجویان، نمونه گیری تصادفی بود و از این طریق، نمونه ای به حجم 346 نفر از میان جامعه آماری که متشکل از 3550 نفر بود، تحلیل گردید. نتایج پژوهش نشان داد که دانشجویان جامعه آماری مورد بررسی دارای گرایش به تفکر نقادانه هستند. علاوه بر این، نتایج پژوهش گویای رابطه ی معنادار بین جنسیت، سن و مقطع تحصیلی با گرایش تفکر نقادانه دانشجویان بود. ولی بین متغیر رشته تحصیلی و گرایش به تفکر نقادانه ارتباط معنی داری مشاهده نشد.
فراترکیب تفکر انتقادی و هوش معنوی کارکنان سازمان بنادر و دریانوردی ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات مدیریت و توسعه پایدار سال دوم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
37 - 55
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، شناسایی ابعاد جدید تفکر انتقادی و هوش معنوی کارکنان سازمان بنادر و دریانوردی ایران بود. این پژوهش از طریق تحلیل فراترکیب انجام شد. بدین منظور، پس از جستجو در پایگاه های اطلاعاتی در محدوده زمانی 1980 تا 2022، 38 پژوهش که به صورت مستقیم موضوع تفکر انتقادی و هوش معنوی کارکنان سازمان را بررسی کرده بودند، وارد مرحله تحلیل شدند. پژوهش های انتخاب شده برای کدگذاری وارد نرم افزار MAXQDA شد. پس از فرآیند کدگذاری، 60 کد متمایز شناسایی شد. از میان کدهای شناسایی شده، علاقه مندی به داشتن اطلاعات خوب (18)، هوشیاری نسبت به فرصت های استفاده از تفکر انتقادی (16)، شناسایی ایده های مشترک در حیطه های انتخاب شده (13)، اعتماد به فرایند جستجوگری منطقی (10) و صداقت در رویارویی با سوگیری ها و پیش داوری های فردی (9) به ترتیب بیشترین اهمیت را از نظر تعداد ارجاع در اصطلاحات پژوهشی داشتند. در مرحله بعد کدها در قالب 16 تم و در نهایت در 4 مفهوم (ابتکار فکری، بلوغ شناختی، مهارت های حل مسأله، هوش معنوی) تقسیم بندی شدند. دستیابی به مدلی جامع با روش فراترکیب از نوآوری های این پژوهش است که می تواند الگویی برای سایر پژوهش ها باشد.
ویژگی های روان سنجی پرسشنامه «بلوغ عقلی از منظر قرآن»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
135-146
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ساخت و بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه ای برای سنجش «بلوغ عقلی از منظر قرآن» بود. بدین منظور پس از مصاحبه با چند متخصص و بررسی آیات قرآن، یک پرسشنامه 68 سؤالی طراحی شد و بعد از تأیید روایی محتوایی توسط متخصصان، 241 دانشجو به صورت «نمونه در دسترس» انتخاب شدند و به سؤالات پاسخ دادند. روایی سازه پرسشنامه با استفاده از همبستگی خرده مقیاس ها با نمره کل و «تحلیل عاملی اکتشافی» بررسی شد و شش عامل «راستگویی و درستی»، «پیروی از منطق»، «اندیشه ورزی»، «پرهیز از گمان»، و «استقلال رأی» تأیید گردیدند. همچنین روایی پیش بین پرسشنامه نیز به تأیید رسید؛ زیرا همبستگی مثبت معناداری بین نمرات بلوغ عقلی از منظر قرآن و معدل دانشجویان وجود داشت (0.05p<). پایایی پرسشنامه نیز با استفاده از روش «همسانی درونی» بررسی و تأیید شد. آلفای کرونباخ محاسبه شده برای کل پرسشنامه 913/0 و برای خرده مقیاس ها از 695/0 تا 873/0 بود. در مجموع می توان گفت: پرسشنامه «بلوغ عقلی از منظر قرآن» از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است.
اثربخشی روش آموزش معکوس بر گرایش به تفکر انتقادی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۱
22 - 32
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی روش آموزش معکوس بر گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) دانش آموزان انجام گرفت. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر پایه ی نهم دوره ی اوّل متوسطه در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. برای انتخاب نمونه، ابتدا با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، دو مدرسه از میان مدارس دوره ی اوّل متوسطه انتخاب شدند. سپس، از هر مدرسه یک کلاس پایه ی نهم انتخاب و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی، دانش آموزان یکی از کلاس ها به عنوان گروه آزمایش و دانش آموزان کلاس دیگر به عنوان گروه کنترل تعیین گردیدند. به دانش آموزش گروه آزمایش با استفاده از روش معکوس، آموزش داده شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی گرایش به تفکر انتقادی Ricketts (2003) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که روش آموزش معکوس بر گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) دانش آموزان اثربخش بوده و باعث افزایش گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) دانش آموزان گروه آزمایش شده است؛ بنابراین، فرضیه ی پژوهش مورد تأیید قرار گرفت (01/0>p). با توجه به یافته ی به دست آمده از این تحقیق می توان این گونه نتیجه گرفت که به کارگیری روش آموزش معکوس از طرف معلمان خواهد توانست در بالا بردن گرایش به تفکر انتقادی (خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی) از سوی یادگیرندگان مؤثر باشد و به موجب آن منجر به عملکرد مؤثرتر یادگیرندگان گردد. درواقع، روش آموزش معکوس روشی مؤثر در یاددهی و یادگیری در جهانی است که می بایست به عنوان بخشی از سیستم جامع یادگیری مادام العمر در مدارس تبدیل شود.