
رهیافتی نو در مدیریت آموزشی
رهیافتی نو در مدیریت آموزشی سال 14 بهمن و اسفند 1402 شماره 6 (پیاپی 64) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی پرسشگری استراتژیک در راستای توسعه پایدار نظام آموزش عمومی انجام پذیرفت.
روش شناسی: به منظور دستیابی به این هدف، از روش پژوهش آمیخته(کیفی با رویکرد گراندد تئوری و کمی از نوع پیمایشی) استفاده شده است. جامعه آماری در حوزه کیفی را خبرگان رشته علوم تربیتی تشکیل می دهد که از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با 12 نفر به صورت هدفمند و بر اساس اشباع نظری یافته ها به عنوان نمونه انتخاب شدند؛ جامعه آماری در حوزه کمی نیز شامل مدیران مدارس، معلمان متخصص و کارشناسان مدیریت آموزشی است که 261 نفر به روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخته است. روایی پرسشنامه با استفاده از نظر متخصصان(حذف 18 مولفه از 60 مولفه شد) و پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ (8/0) مشخص شد. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها نیز در بخش توصیفی از آماره های درصد فراوانی، میانگین، و ... و در بخش آمار استنباطی از تحلیل عاملی تاییدی و از نرمافزار SmartPLS 3 جهت تبیین مدل استفاده شد.
یافته ها: یافته های پژوهش در بخش کیفی شامل مولفه های علی، زمینه ای، مداخله گر، راهبردی، پیامدی، و محوری است. در بخش کمی، جهت برازش مدل بر اساس معیار GOF استفاده شده است که نشان از برازش قابل قبولی دارد.
نتیجه گیری: بنابراین الگوی تهیه شده میتواند در راستای توسعه پایدار نظام آموزش عمومی نقش به سزایی داشته باشد.
شناسایی مؤلفه ها و تدوین مدل رهبری هوشمند مدیران مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: رهبری در هر سازمانی می تواند مهم ترین عامل در رشد یا مرگ یک سازمان باشد. جهان امروز جامعه ای دانش محور است که این امر لزوم انتخاب یک مدل مؤثر و مناسب رهبری متناسب با تغییرات و انجام اصلاحات آموزشی به خصوص در زمینه رهبری مدیران مدارس را نشان می دهد. لذا مطالعه حاضر با هدف شناسایی مؤلفه ها و تدوین مدل رهبری هوشمند مدیران مدارس انجام شده است.
روش شناسی پژوهش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، توصیفی- تحلیلی است. تحقیق به صورت آمیخته (کیفی-کمی) انجام گرفته است. جامعه آماری تحقیق در مرحله کیفی را 23 نفر از خبرگان (خبرگان دانشگاهی و خبرگان سطوح مدیریتی آموزش و پرورش) تشکیل می دهد که به صورت هدفمند تا زمان اشباع نظری انتخاب شدند. جامعه آماری در مرحله کمی را 126 نفر از مدیران مدارس شهرستان ایلام تشکیل می دهد. این مطالعه با استفاده از فن دلفی طی سه مرحله به انجام رسید. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته عوامل مؤثر بر رهبری هوشمند مدیران مدارس با 66 گویه است. روایی ابزار به روش قضاوتی مورد تأیید قرار گرفت و ضریب آلفای کرونباخ برابر با 87/0 به دست آمد که نشان دهنده پایایی مناسب پرسشنامه بود.
یافته ها: مطابق یافته ها؛ 66 عامل تأثیرگذار استخراج شده و در قالب 20 شاخص فرعی و 5 شاخص اصلی رهبری استراتژیک، رهبری عملیاتی، رهبری تحول گرا، رهبری کاریزماتیک و رهبری معنوی- عاطفی دسته بندی شد.
نتیجه گیری: نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که مدل تدوین شده رهبری هوشمند مدیران مدارس دارای اعتبار می باشد.
اثر شخصیت تاریک مدیران مدارس بر زیرآب زنی با میانجی گری منفعت طلبی شخصی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: با وجود تبعات مخرب رفتارهای انحرافی زیرآب زنی، منفعت طلبی شخصی، ماکیاول گرایی، خودشیفتگی و جامعه ستیزی تا کنون این رفتارها مورد غفلت واقع شده اند. مطالعه با هدف بررسی اثر شخصیت تاریک (ماکیاولیسم، خودشیفتگی و جامعه ستیزی) مدیران مدارس بر زیرآب زنی با میانجی گری منفعت طلبی شخصی انجام گرفت.
روش شناسی پژوهش: روش پژوهش توصیفی-همبستگی مبتنی بر مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری تمامی مدیران مدارس شهر زاهدان در سال تحصیلی 1401-1400 به حجم 380 نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی-طبقه ای تعداد 191 مدیر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه های زیرآب زنی (اقتباس از شول و همکاران، 1398)، سه گانه ی شخصیت تاریک (جوناسون و وبستر، 2010) و منفعت طلبی شخصی (اقتباس از هادوی نژاد و امیرخانلو، 1395) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری با کمک نرم افزار اسمارت پی ال اس استفاده شد.
یافته ها: اثر مستقیم شخصیت تاریک بر زیرآب زنی (70/5, t=32/0β=) و منفعت طلبی شخصی (41/4, t=38/0β=)، اثر مستقیم منفعت طلبی شخصی بر زیرآب زنی (15/8, t=51/0β=) مثبت و معنادار بود. همچنین اثر غیرمستقیم شخصیت تاریک بر زیرآب زنی با میانجی گری منفعت طلبی شخصی (87/3, t=19/0β=) مثبت و معنادار بود.
بحث و نتیجه گیری: مدیران دارای شخصیت تاریک (ماکیاولیسم، خودشیفتگی و جامعه ستیزی) بیشتر به دنبال منفعت شخصی خود در سازمان بوده که این امر به نوبه خود موجب بروز رفتار زیرآب زنی می گردد. به مدیران عالی سازمان ها پیشنهاد می گردد که در انتخاب مدیران شخصیت و منفعت طلبی آن ها را با کمک روانشناسان شخصیت شناسایی کنند.
ارائه الگو برای افزایش اثربخشی یادگیری در سیستمهای آموزش مجازی دانشگاه های بجنورد در سال 1399(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی برای افزایش اثربخشی یادگیری در سیستم های آموزش مجازی دانشگاه های بجنورد در سال 1399است.
روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر از نوع پژوهش های کمی- کیفی است که به لحاظ شیوه گردآوری داده ها در زمره پژوهش های ترکیبی است. جامعه ی آماری در بخش کیفی شامل 20 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه های آزاد اسلامی ،دولتی، علوم قرانی، اشراق، حکیمان، علوم پزشکی شهر بجنورد به طور تصادفی بود و در بخش کمی نیز ۲۰۰نفر اعضای هیات علمی دانشگاه های بجنورد شامل آزاد اسلامی واحد بجنورد دولتی، علوم قرانی، اشراق، حکیمان، علوم پزشکی بود. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختار یافته و در بخش کمی به صورت پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی همگرا و واگرا و هم چنین پایایی سوالات با استفاده از بارعاملی و آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت و جهت که برای تجزیه وتحلیل اطلاعات قسمت کیفی با استفاده از نرم افزار تحلیل مضمون (مکس کیودی) و در قسمت کمی از نرم افزار SPSS نسخه 22 و pls استفاده شد..
یافته ها: طبق یافته های حاصل از پژوهش، مؤلفه های اصلی آموزش اثربخش یادگیری در سیستم های آموزش مجازی در دانشگاه های بجنورد شامل مولفه های فعالیت های یاددهی- یادگیری، انعطاف پذیری، محتوای اموزشی و سازماندهی ان،تعامل و بازخورد، پشتیبانی کاربران، میزان حجم کاری، سامانه آموزش مجازی، آموزشگاهی، تربیتی، مدیریت و ارزشیابی شناسایی شدند.
بحث و نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت یادگیری در سیستمهای آموزش مجازی برگرفته از عوامل متعددی جهت اثربخشی در دانشگاه های بجنورد می باشد و نیاز است درجهت اثربخشی از ابعاد گوناگون در این زمینه استفاده کرد.
واکاوی و سنجش مؤلفه های آموزشی جهت اصلاح الگوی آموزش معماران به منظور بهینه سازی مصرف انرژی در طراحی معماری (نمونه مورد پژوهش: مهندسان معمار استان بوشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: صنعت ساختمان نقش بسزایی در استفاده بهینه از منابع انرژی دارد و واضح است آن چه در عرصه معماری رخ می دهد متأثر از شیوه آموزشی معماران بوده و آموزش اصولی در این حوزه می تواند منشاء حل بسیاری از معضلات زیست محیطی گردد. این پژوهش در پی یافتن مؤلفه های مؤثر بر اصلاح الگوی آموزش معماری با رویکرد بهینه سازی مصرف انرژیست.
روش شناسی پژوهش: با روش اسنادی دیدگاه های صاحبنظران بررسی و جهت استخراج مؤلفه های آموزشی از روش تحلیل محتوا استفاده گردید. مؤلفه های حاصل در اختیار ده نفر از اساتید معماری قرار گرفته و پس از اجماع نظر حول مؤلفه ها به روش دلفی، در قالب پرسشنامه ای که پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ تأئید گردید، در اختیار 82 نفر منتخب با استفاده از فرمول کوکران از 104 معمار پایه دو طراح استان بوشهر قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها، توزیع فراوانی متغیرها با آزمون کولموگراف-اسمیرنوف بررسی و نرمال بودن متغیرها توسط آزمون شاپیرو-ویلکس ارزیابی و با توجه به توزیع نرمال متغیرها، از آزمون ناپارامتریک-ویلکاکسون یک نمونه ای استفاده و مؤلفه ها توسط آزمون فریدمن، رتبه بندی شدند.
یافته ها: کلیدی ترین مؤلفه های الگوی آموزش معماران با رویکرد بهینه سازی مصرف انرژی به ترتیب میزان توجه در سیستم آموزش فعلی، معرفت شناسی، اخلاق مداری، امور پژوهشی، کارگاه های عملی، الگوهای بنیادی، آینده نگری، عوامل محیطی، دانش بومی، روزآمدی، شناخت و بازیافت مصالح، بررسی مصادیق می باشد. بدیهی ست امتیاز پایین تر بمنزله الویت بیشتر جهت گنجاندن مؤلفه مربوطه در الگوی آموزشی پیشنهادی می باشد.
بحث و نتیجه گیری: در تدوین الگوی آموزش معماری جهت بهینه سازی مصرف انرژی، علاوه بر آموزش مباحث تئوریک، بایستی مؤلفه های معرفت شناسی، اخلاق مداری، امور پژوهشی، کارگاه های عملی، الگوهای بنیادی و آینده نگری نیز مدنظر باشند.
توسعه و ارائه ی الگوی آموزش مهارت های اجتماعی دانش آموزان ششم ابتدایی به روش سناریونویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: هدف از اجرای این پژوهش توسعه و ارائه ی الگوی آموزش مهارت های اجتماعی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی به روش سناریونویسی بود. اگر چه تلاش هایی در زمینه ی تدوین الگوهای آموزش مهارت های اجتماعی انجام شده است اما به نظر می رسد تاکنون الگویی نسبتاً جامع و معتبر با روش بدیع سناریونویسی که بتواند راهنمای عمل معلمان در کلاس باشد، ارائه نشده است.
روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و در زمره ی پژوهش کیفی می باشد و از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شده است. در این پژوهش ابتدا در مرحله ی اول بر مبنای فرایند سه سویه سازی (مبانی نظری، پژوهش های پیشین و مطالعات و تجارب زیسته ی پژوهشگر) یک الگوی مفهومی استخراج گردید و پس از انجام کدگذاری باز و محوری، در مرحله ی دوم محتوای مورد نظر از منظر این الگو به کمک ده سرگروه آموزشی خبره و صاحب نظر، بررسی و ارائه شد.
یافته ها: محتوای استخراج شده بر اساس این الگو به روش سناریونویسی تدوین شد. بر اساس روش سناریونویسی در ارائه ی محتوا، مهارت های اجتماعی مورد نظر در این الگو، نهایتاً به دو دسته ی مهارت های منشی و مهارت های روشی تقسیم بندی شدند.
بحث و نتیجه گیری: نخستین یافته های پژوهش حاکی از آن بود که محتوای کتاب مطالعات اجتماعی که اصلی ترین درسی است که به آموزش مهارت های اجتماعی به دانش آموزان می پردازد، بیشتر به مفاهیم دانشی و شناختی پرداخته است و کمتر به بعد مهارتی در این کتاب توجه شده است؛ پس از استخراج الگوی مفهومی در مرحله اول و پس از انجام کد گذاری باز و محوری، الگو توسط ده سرگروه آموزشی خبره و صاحب نظر پایه ششم ابتدایی بررسی و ارائه شد و سپس مؤلفه های محتوای طراحی شده بر اساس الگوی اولیه به روش سناریونویسی استخراج گردید.
امکان سنجی اجرای برنامه درسی توسعه حرفه ای موثر معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پژوهش حاضر با هدف امکان سنجی اجرای برنامه درسی توسعه حرفه ای موثر معلمان در نظام آموزشی ایران صورت گرفته است.
روش شناسی پژوهش: این پژوهش از نظر نوع کاربردی و به لحاظ روش پژوهش کیفی (نظریه داده بنیاد کلاسیک یا گلیزری) بود و در سال 1400 انجام شد. جامعه آماری شامل صاحبنظران و مربیان در زمینه توسعه حرفه ای معلمان و شیوه انتخاب آن ها هدفمند و از نوع گلوله برفی بود. برای انتخاب شرکت کنندگان در تحقیق دو ملاک تخصص علمی و تجربه عملی در حیطه آموزش معلمان تعیین شد. گرداوری اطلاعات از طریق مصاحبه نیمه ساختارمند و بازپاسخ صورت گرفت و پس از انجام 21 مصاحبه، مقوله ها تکراری و اشباع نظری حاصل گردید. داده های پژوهش نیز از طریق فرایند رمزگذاری مبتنی بر طرح گلیزری نظریه داده بنیاد تحلیل و مقوله سازی شد. برای تأمین روایی و پایایی نیز از رویکرد لینکلن و گوبا شامل: قابل قبول بودن، انتقال پذیری، اطمینان پذیری و تأییدپذیری استفاده شد.
یافته ها: نتایج در قالب الگوی مفهومی بدین صورت شکل گرفت: ضرورتها (تحقق اهداف نظام آموزشی، به روزرسانی قابلیت های معلم، پیچیده و منعطف بودن نقش معلم، اصلاح گری، بالندگی معلمان و بهبود یادگیری دانش آموزان)، عوامل موثر (شخصی و محیطی)، موانع (اهمیت و اولویت، کمیت و کیفیت و زمان) و نتایج (معلمان، برنامه ها و دانش آموزان).
بحث و نتیجه گیری: در صورتی که برنامه درسی توسعه حرفه ای معلمان به شکل موثری طراحی و اجرا شود موجب به روزرسانی قابلیت های معلمان و بالندگی فردی و جمعی آنان خواهد شد که این امر بهبود یادگیری دانش آموزان و در نهایت تحقق اهداف نظام آموزشی را در پی خواهد داشت.
تدوین الگوی مفهومی ارتقا کیفیت عملکرد اعضای هیات علمی دانشگاه فرهنگیان مبتنی بر رویکرد نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: کیفیت عملکرد اعضای هیأت علمی یکی از عوامل کلیدی کیفیت دانشگاه به شمار می رود. ارتقا کیفیت عملکرد اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان در بهره گیری بهینه از منابع دانشگاهی و تحقق سند تحول بنیادین و چشم انداز دانشگاه فرهنگیان نقش بسزایی دارد و کیفیت عملکرد را به طور موثر بهبود بخشیده و منجر به ارتقا کیفیت خروجی دانشگاه فرهنگیان (معلمان آینده) خواهد شد. پژوهش حاضر با هدف تدوین الگوی مفهومی برای ارتقای کیفیت عملکرد اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان انجام شد.
روش شناسی پژوهش: در این پژوهش از رویکرد پژوهش کیفی نظریه داده بنیاد استفاده گردید. مشارکت کنندگان بالقوه اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان فارس در سال تحصیلی1399- 1398 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند درمجموع 15نفر از اعضای هیأت علمی در فرایند مصاحبه نیمه ساختاریافته شرکت نمودند.در انتخاب نمونه از اعضایی استفاده شد که در زمینه موضوع پژوهش از دانش و تخصص لازم برخوردار بودند. جمع آوری داده ها تا رسیدن به مرحله اشباع نظری ادامه یافت. داده های حاصل از مصاحبه طی مراحل سه گانه کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل گردید.جهت اطمینان از کیفیت یا اعتبار پژوهش، از روش های درگیری طولانی مدت و مشاهده مداوم ، بررسی توسط اعضاء و مثلث سازی منابع داده ها استفاده شد. پس از شناسایی عناصر تشکیل دهنده کیفیت عملکرد اعضای هیأت علمی و عوامل مؤثر بر کیفیت عملکرد، الگوی ارتقای کیفیت عملکرد اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان تدوین گردید.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که کیفیت عملکرد اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان به عنوان متغیر اصلی پژوهش تحت تأثیر عوامل مختلفی است. این عوامل مشتمل بر 5 مولفه اصلی: موجبات علی(2 مقوله)، راهبردها (2 مقوله)، شرایط زمینه ای، (6 مقوله)، شرایط مداخله گر(3 مقوله) و پیامد ها (2 مقوله) در سطح فردی و سازمانی می باشد، که در این پژوهش به تفصیل بیان شده است.
بحث و نتیجه گیری: مدل مفهومی ارتقاء کیفیت عملکرد اعضای هیات علمی دانشگاه فرهنگیان چارچوب مناسبی برای در پیش گرفتن رویکردی جامع نگر در سیاست گذاری ها، طراحی، اجرا و ارزیابی برنامه توسعه دانشگاه فرهنگیان است. ارتقاء کیفیت عملکرد اعضای هیات علمی این دانشگاه موجب بهبود کیفیت فعالیت ها و خدمات و بویژه ماموریت اصلی دانشگاه در تربیت معلمان آینده به عنوان تربیت کنندگان نسل آینده کشور است.
آسیب شناسی نظام ارزشیابی توصیفی و ارائه الگوی مناسب در دوره ی ابتدایی آموزش وپرورش استان البرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: در نظام جدید آموزش وپرورش ارزشیابی توصیفی نقش مهمی ایفا می کند. درواقع ارزشیابی توصیفی نگاه جدیدی به نقش معلم، نقش دانش آموز و جایگاه ارزشیابی در فرایند یاددهی- یادگیری دارد. هدف از تحقیق حاضر آسیب شناسی نظام ارزشیابی توصیفی و ارائه الگوی مناسب در دوره ی ابتدایی آموزش وپرورش (مورد مطالعه استان البرز) بود.
روش شناسی پژوهش: روش پژوهش از نظر طرح کیفی از نوع داده بنیاد، خودظهور بود. جامعه آماری پژوهش شامل (صاحب نظران یا خبرگان و متخصصان آسیب شناسی نظام ارزشیابی توصیفی در دوره ابتدایی) بودند، حجم نمونه با درنظرگرفتن قانون اشباع تعداد 21 نفر با روش نمونه گیری هدفمند (آگاهانه) گلوله برفی تعیین شد. روش جمع آوری اطلاعات به روش کتابخانه ای، و ابزار اندازه گیری بصورت مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از کدگذاری استفاده شده است.
یافته ها: براساس مدل پارادایمی الگوی نظام ارزشیابی توصیفی در دوره ابتدایی با توجه به آسیب های موجود آموزش وپرورش استان البرز دارای 20 مقوله اصلی و 72 مقوله فرعی از بین 236 مفهوم باز است مورد تایید می باشد و می تواند در حوزه ارزشیابی توصیفی مورد استفاده قرار گیرد. هم چنین نشان داد که مقوله های محوری، علی، راهبردی، زمینه ای، واسطه ای و پیامدی شناسایی شده در الگوی ارزشیابی توصیفی از نظر متخصصان دارای اعتبار بالایی است و مورد تایید است.
بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد الگوی طراحی شده برای نظام ارزشیابی توصیفی در دوره ابتدایی با توجه به آسیب های موجود در آموزش وپرورش استان البرز را مورد تایید قرار می دهد.
آسیب شناسی فرهنگ دانشگاهی در ایران براساس تحلیل محتوای مطالعات انجام شده داخل کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: دانشگاه مرجعیت اصلی توسعه دانش، فرهنگ و اجتماع هر ملت را دارد رسالت اصلی دانشگاه تولید انسان دانشگاهی و هویت دانشگاهی فرهیخته، مولد و توانمند در افرادی است که به عنوان پیشاهنگان علم و فرهنگ عمل می کنند. این مقاله با هدف آسیب شناسی فرهنگ دانشگاهی در دانشگاه های ایران با تحلیل مطالعات صورت گرفته در داخل کشور انجام شده است.
روش شناسی پژوهش: این پژوهش کیفی و با روش تحلیل محتوا انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش همه مقاله های تدوین شده در خصوص فرهنگ دانشگاهی بود بدین منظور همه مقاله های موجود در پایگاه های اطلاع رسانی جهاد دانشگاهی، مجلات تخصصی نور، بانک اطلاعات نشریات کشور با کلیدواژه های فرهنگ، دانشگاه، فرهنگ دانشگاهی جستجو شد و از بین آن ها 11 مقاله که با موضوع پژوهش مرتبط بود شناسایی و به عنوان نمونه انتخاب گردید. مقاله ها مطالعه و تحلیل محتوا شد مقوله ها و گزاره های به دست آمده به عنوان آسیب های فرهنگ دانشگاهی در زیر ده محور شناسایی شده مطالعات قبلی برای فرهنگ دانشگاهی قرار داده شد..
یافته ها: مهم ترین آسیب های فرهنگ دانشگاهی براساس نتایج این تحقیق و به ترتیب اولویت عبارتند از: آسیب های مربوط به مدیریت دانشگاه، ارتباطات، اخلاق حرفه ای و یادگیری و آموزش. آسیب های مربوط به آزادی علمی در اولویت آخر قرار دارد.
بحث و نتیجه گیری: از نتایج این تحقیق می توان برای سیاست گذاری آموزش عالی در زمینه برطرف کردن آسیب های فرهنگ دانشگاهی استفاده کرد.
تدوین الگو مدیریت ارزیابی درونی در دانشگاه آزاد اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف:. دانشگاه ها برای پاسخگویی به انتظارات و نیازهای جامعه با روشی کارآمد، تحت فشار روز افزون قرار گرفته اند، این امر با توجه به هزینه هایی که دانشگاه ها به جامعه و دولت تحمیل می کنند و نیز با توجه به ارتباط کیفیت دانشگاه ها با کیفیت کلی جامعه، از پیچیدگی ویژه ای برخوردار است .این مطالعه با هدف تدوین مدل مدیریت ارزیابی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت انجام گرفت.
روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری اطلاعات کیفی با استفاده از روش پدیدارشناسی بوده است حوزه پژوهش، در برگیرنده استادان، صاحب نظران، متخصصان و خبرگانی بود که در ارتباط با مدیریت ارزیابی درونی در دانشگاه آزاد اسلامی تجربه داشته اند و دارای تألیفات و سوابق پژوهشی مرتبط در این زمینه هستند. برای تعیین حجم نمونه، از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. به منظور گردآوری داده ها از مصاحبه نیم ساختار یافته ( تا رسیدن به مرحله اشباع نظری) و جهت تحلیل داده ها از نرم افزار N-Vivo (نرم افزاری برای تحلیل داده های کیفی ) با روش تحلیل مضمون استفاده گردید.
یافته ها: بر اساس یافته های تحقیق تعداد 7 مضمون اصلی اهداف-رسالت ها، ساختار سازمانی و مدیریت، عامل هیات علمی، عامل دانشجویان، برنامه های آموزشی-درسی، امکانات و منابع آموزشی-پژوهشی برای مدل تحقیق شناسایی گردید.
نتیجه گیری: توجه به اهمیت ارزیابی درونی در ارتقای بهبود کیفیت و توسعه نظام دانشگاهی، استقرار و استمرار نظام ارزیابی درونی در دانشگاه امر مهمی است و ناگزیر انجام این مهم، همکاری همه جانبه اعضای هیئت علمی دانشگاه را می طلبد.
ارائه الگوی مدیریت کوانتومی در سازمان های آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: اخیراً در ادبیات مدیریت، سخن از الگوی جدیدی در حوزه سازمان و مدیریت به میان می آورند؛ پارادایمی که با نظریه کوانتوم شناخته می شود. این پارادایم مرتبط با دیدگاه علمی مدیریت نوین است و هدف آن توسعه توانایی ها و قابلیت های کارکنان درجهت اهداف سازمانی است از طرفی، فقدان الگوی مناسب برای توسعه مدیریت کوانتومی در سازمان های آموزشی با توجه به ساختار فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور، از جمله چالش های عمده در نظام آموزشی ایران است. بر این اساس، هدف از انجام پژوهش حاضر، ارائه الگوی مدیریت کوانتومی در سازمان های آموزشی بود.
روش شناسی پژوهش: روش پژوهش، تحلیل محتوای کیفی مبتنی بر «نظریه داده بنیاد» و ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختار یافته عمیق و با روش هدفمند نسبت به انتخاب نمونه های آماری تا مرحله اشباع نظری در داده ها به تعداد 16 نمونه و روش تجزیه و تحلیل از طریق کدگذاری به استخراج مقوله های مربوط به الگو اقدام گردید. برای اطمینان پذیری و اعتباریابی، از معیار تناسب و معیار منطق و عمق اطمینان حاصل شد.
یافته ها: مطابق با نتایج، در کدگذاری باز، 367 کد اولیه، در کدگذاری محوری 57 مقوله عمده و در کدگذاری انتخابی 19 مقوله هسته ای در قالب شرایط علّی، واسطه ای، زمینه ای، راهبردها/ توانمندسازها، پیامدی و پدیده اصلی (مدیریت کوانتومی) طبق بندی شده اند. در جهت تحقق اهداف پژوهش بر مبنای تئوری زمینه ای، مدیریت کوانتومی به عنوان پدیده اصلی در قالب یک الگوی منطقی و با تکیه بر فهم آن با شرایط (علّی، واسطه ای و زمینه ای)، راهبردها/ توانمندسازها و پیامدها مشخص گردید.
بحث و نتیجه گیری: در نتیجه می توان گفت با حرکت به سوی این الگو، شاهد تغییر اساسی در توسعه مدیریت کوانتومی در سازمان های آموزشی را شاهد بود.
ارائه یک مدل برای ارتقای هماهنگی و رهبری آموزشی جهت بهبود مدرسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: بهبود مدرسه موجب افزایش ظرفیت معلمان و رهبران و در نهایت باعث بهبود نتایج یادگیری دانش آموزان می شود. هدف از این تحقیق ارائه یک مدل برای ارتقای هماهنگی و رهبری آموزشی جهت بهبود مدرسه است.
روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و با توجه به نحوه گردآوری اطلاعات از نوع توصیفی- همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری به روش تحلیل مسیر می باشد. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل تمام معلمان مقطع ابتدایی ناحیه یک شهر ارومیه به تعداد 1113 نفر است که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان تعداد 290 نفر به عنوان نمونه آماری با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه استاندارد رهبری توزیع شده هولپیا و همکاران (Hulpia et al., 2009) استفاده شد که شامل 40 گویه است. پس از تایید روایی صوری و محتوایی ابزار پژوهش توسط تعدادی از خبرگان، بوسیله تحلیل عاملی اکتشافی پنج مولفه ی، هماهنگی آموزشی، رهبری آموزشی، اهداف مشترک، کار مشترک و مشارکت در تصمیم گیری استخراج شد و پایایی ابزار پژوهش با استفاده از روش آلفای کرونباخ مقدار 953/0 محاسبه شد. ارتباط متغیرها از طریق مدل یابی معادلات ساختاری با روش تحلیل مسیر مورد آزمون قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که رهبری آموزشی 20 درصد، کار مشترک 18 درصد، اهداف مشترک 41 درصد و مشارکت در تصمیم گیری 21 درصد از واریانس هماهنگی آموزشی را تبیین می کنند.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به روابط بین متغیرهای رهبری آموزشی، کار مشترک، اهداف مشترک و مشارکت در تصمیم گیری می توان گفت که، مجموعه ی این مولفه ها باعث ایجاد هماهنگی در مدرسه می شوند که در نهایت باعث بهبود مدرسه و افزایش یادگیری دانش آموزان می شود.
نقش سرمایه اجتماعی و قابلیت یادگیری سازمانی در دانش آفرینی به منظور ارائه الگوی متناسب با آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف نقش سرمایه اجتماعی و قابلیت یادگیری سازمانی در دانش آفرینی به منظورارائه الگوی متناسب با آن صورت پذیرفت. این پژوهش بر مبنای هدف، کاربردی و از جنبه روش، آمیخته بود. روش پژوهش در بخش کیفی براساس نظریه داده بنیاد و در بخش کمی از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر در بخش کیفی شامل اساتید و صاحبنظران دانشگاهی در سطح استان کرمانشاه بودند که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 16 نفر انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفتند و در بخش کمی جامعه آماری شامل 4076 نفر از کارکنان دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی استان کرمانشاه بودند که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای 343 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. یافته ها نشان داد 4 عامل، شاخص های ساختاری (سیاست گذاری، اصلاح قوانین و مقررات، اصلاح فرایندها، طراحی ساختار، حاکمیت قانون، استقلال دانشگاه، حمایت های سازمانی و ارتباط دانشگاه با محیط)؛ شاخص های مدیریتی (توانمندی مدیران، مدیریت مشارکتی، ایجاد محیط کاری سالم، خلق فرصت های برابر، شایسته سالاری، پرهیز از ظاهرسازی و پاداش و ارتقای شغلی)؛ شاخص های گروهی (مشارکت اجتماعی، کار گروهی، تعامل سازنده اعضاء با یکدگیر، ارتقای کیفیت آموزش، خلق دانش، تشکل ها و انجمن های دانشگاهی و مشارکت در تصمیم گیری) و شاخص های فردی (مسوولیت پذیری، انگیزش، تخصص نیروی انسانی، اعتماد و توانمندی های مثبت شخصیتی) بر سرمایه اجتماعی در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی تأثیرگذار می باشند. نتایج بخش کمی نشان داد که سرمایه اجتماعی بر دانش آفرینی (146/0 = β 017/3 = t) و قابلیت یادگیری سازمانی(706/0 = β و 572/22 = t) تأثیر دارد و قابلیت یادگیری سازمانی نیز در رابطه بین سرمایه اجتماعی با دانش آفرینی نقش میانجی دارد. با توجه به این یافته های می توان گفت در صورتی که دانشگاه ها به عوامل اصلی سرمایه اجتماعی و تقویت آن در میان کارکنان بپردازند می توان انتظار داشت قابلیت یادگیری سازمانی و دانش آفرینی در دانشگاه ها رشد محسوسی داشته باشد.
ارائه مدل مشارکت فرهنگی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی (مورد مطالعه: دانشگاه های آزاد اسلامی استان هرمزگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: مطالعه حاضر با هدف ارائه مدل مشارکت فرهنگی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی در استان هرمزگان انجام شده است.
روش شناسی پژوهش: این مطالعه یک پژوهش آمیخته است که در بخش کیفی با استفاده از تکنیک تحلیل مضمون و برمبنای مصاحبه نیمه ساختاریافته با 20 نفر از خبرگان به ارائه مدل کیفی پرداخته شده است؛ هم چنین در بخش کمی با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی، بر اساس نظرات 390 نفر از دانشجویان در واحدهای مختلف دانشگاه آزاد استان هرمزگان، به بررسی اعتبار مدل کیفی پیشنهادی پرداخته شده است.
یافته ها: در بخش تحلیل مضمون، 51 مضمون پایه، 12 مضمون سازمان دهنده و 1 مضمون فراگیر شناسایی گردید. هم چنین نتایج تکنیک تحلیل عاملی تاییدی نیز برازش هر چهار مدل (مضامین فراگیر) پیشنهادی را تایید کرد.
بحث و نتیجه گیری: یافته های این مطالعه می تواند ضمن ارائه بینش عمیق به تصمیم گیران ارشد و مدیران فرهنگی، زمینه ساز مشارکت فرهنگی هرچه بیشتر دانشجویان دانشگاه آزاد (و سایر دانشگاه ها) گردد.