مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
یادگیری غیررسمی
حوزه های تخصصی:
چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین دو متغیر رضایت شغلی و تعهد سازمانی با کارایی کارکنان شرکت فولاد یزد بود. تعهد سازمانی بر اساس مدل الن ومیر به عنوان یک سازه شامل سه مولفه تعهد عاطفی، تعهد مستمر و تعهد هنجاری و سنجش رضایت شغلی با استفاده از مدل اسمیت، کندال و هالین، شامل هفت مولفه ماهیت کار، رفتار مدیر،تعهد شغلی، پرداخت ها ، رفتار شهروند سازمانی، رفتار همکار، ترفیع و ارتقا، شناسایی و عملیاتی گردید ؛ و پنج مولفه نیل به هدف، زمان کمتر، هزینه کمتر، تولید بیشتر و کیفیت بالاتر به عنوان مولفه های کارایی در نظر گرفته شد. جامعه آماری پژوهش کلیه کارکنان شرکت فولاد یزد(139 نفر) بود که از طریق نمونه گیری تصادفی یک نمونه 80 نفری ازآن انتخاب گردید.. ابزارجمع اوری داده ها پرسشنامه است.برای تجزیه تحلیل داده ها از روشهای آمار توصیفی شامل جدول توزیع فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار، نمودارها و در سطح آمار استنباطی از آزمون کولموگروف اسمیرنوف، آزمون فریدمن، معادلات ساختاری و جدول توافقی استفاده شده است. مولفه رفتار همکار از سازه رضایت شغلی ،مولفه هدف در کارایی و مولفه تعهد عاطفی ازتعهد سازمانی بیشترین و قویترین ابعاد در این سازه ها می باشند. تجزیه تحلیل داده ها نشان دادکه رضایت شغلی که با شدت 78% بر تعهد سازمانی اثر معنا داری دارد با ضریب مسیر 59/0 بر کارایی کارکنان شرکت تاثیر می گذارد. همچنین ضریب تعیین تعهد سازمانی و رضایت شغلی بر کارایی کارکنان 56/0 می باشد.
ارتباط میان یادگیری غیررسمی، فرسودگی شغلی، سلامت روان و رضایت شغلی در میان کارگران شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین یادگیری غیر رسمی، رضایت شغلی، فرسودگی شغلی و سلامت روان در بین کارگران شرکت سهامی ذوب آهن اصفهان اجرا گردید. روش پژوهش توصیفی و از نوع علّی- همبستگی بوده و برای تحلیل داده های پژوهش در سطح آمار توصیفی از نمره میانگین، انحراف معیار و درصدهای فراوانی و در سطح آمار استنباطی از ضریب همبستگی چندگانه، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی و روش تحلیل مسیر استفاده شد. در این پژوهش ضریب همبستگی میان یادگیری غیر رسمی و رضایت شغلی و میان فرسودگی شغلی و رضایت شغلی در سطح 01/0 ≥ P معنی دار بود، ولی میان فرسودگی شغلی و سلامت روان و هم چنین سلامت روان و رضایت شغلی معنی دار نبوده است. نتایج پژوهش نشان داد که فرسودگی شغلی و یادگیری غیررسمی توان پیش بینی رضایت شغلی را داشته است. بین یادگیری غیررسمی و فرسودگی شغلی و هم چنین میان یادگیری غیررسمی و سلامت روان ارتباطی مشاهده نشد. اعتبار مدل ادراکی پژوهش از طریق تحلیل مسیر و تحلیل عاملی تأییدی ارزیابی شد که نتایج گویای تأثیر مستقیم یادگیری غیررسمی بر رضایت شغلی و تأثیر غیرمستقیم فرسودگی شغلی بر رضایت شغلی بود. اساسی ترین محدودیت این تحقیق مربوط به روایی بیرونی یا همان قدرت تعمیم دهی نتایج باز می گردد، بدین صورت که یافته های حاصل از این پژوهش قابلیت تعمیم به کارخانجات فولاد سازی دیگر، سایر صنایع و ارگان های دولتی را ندارد.
بررسی و مقایسه وضعیّت یادگیری رسمی و غیررسمی و منابع آن در دانشجویان (مطالعه موردی- دانشگاه افسری امام علی(ع) )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیقات انجام شده در جهان نشان میدهد بیشترین سهم یادگیری از طریق یادگیری غیررسمی حاصل می شود، امّا آنچه عملاً در حال وقوع است تمرکز و صرف هزینه بر روی یادگیری رسمی است. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیّت یادگیری رسمی و غیررسمی دانشجویان در دانشگاه افسری امام علی(ع) انجام شده است؛ روش پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و به شیوه توصیفی- پیمایشی انجام شده است. جامعه مورد مطالعه کلیه دانشجویان هستند که تعداد 195 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده است؛ ابزار گردآوری دادهها علاوه بر مطالعات کتابخانهای، شامل پرسش نامه شلی و سونگ(2008) است که با توجّه به نیاز دانشگاه بومی شده است. دادهها با استفاده از آزمون فریدمن و ویلکاکسون تحلیل شده است. یافتههای پژوهش نشان داد، روشهای مؤلفه یادگیری رسمی کمترین و روش های دو مؤلفه یادگیری غیررسمی بیشترین ارتباط را با یادگیری دانشجویان دارند؛ همچنین روشهای منبع تعاملات اجتماعی- انسانی بیشترین رابطه را با یادگیری دانشجویان دارد.
شناسایی روش های یادگیری غیررسمی برای پرورش مدیران منابع انسانی در سازمان های بزرگ کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس یافته های پژوهش ها، مدیران برای پرورش شایستگی ها و بهبود عملکرد خود بیشتر شیوه های یادگیری غیررسمی را به کار می گیرند. اما این دغدغه تا کنون در محیط کسب وکار ایران پژوهش نشده است. لذا، هدف از انجام دادن این پژوهش شناسایی روش های یادگیری غیررسمی مدیران منابع انسانی است. به این منظور، با به کارگیری رویکرد روایتی و ابزار مصاحبه های واقعه محور، تجربه های ده نفر از مدیران منابع انسانی در ارتباط با طراحی و پیاده سازی یکی از سیستم های منابع انسانی شناسایی شده است. پس از کدگذاری سه مرحله ای، در مجموع هفت مقوله و 21 روش یادگیری برای مدیران منابع انسانی سازمان های بزرگ شناسایی شد. به منظور اولویت بندی روش های یادگیری مدیران منابع انسانی 301 پرسشنامه توزیع و جمع آوری شده است. نتایج آزمون فریدمن نشان می دهد روش های یادگیری از طریق تعامل با مشاوران، کارشناسان و مدیران منابع انسانی، یادگیری از طریق گفت وگو با مشاور- معلم باتجربه و یادگیری از طریق مطالعة کتاب ها، مقالات و منابع علمی و یادگیری از شکست های کاری چهار روش یادگیری غیررسمی با اولویت بالاتر در بین مدیران منابع انسانی بوده است.
شناسایی روش ها و منابع یادگیری کارشناسان و مدیران منابع انسانی در صنعت خودرو: نگاهی روایتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارشناسان و مدیران منابع انسانی به عنوان متولیان منابع انسانی نقش بااهمیتی در عملکرد کسب وکار دارند. یادگیری از یک سو راهی برای توسعة شایستگی های آن ها است و از سوی دیگر، ابزار تطبیق و سازگاری با تغییرات سریع در محیط کسب وکار محسوب می شود. با توجه به اهمیت یادگیری در بهبود عملکرد واحد منابع انسانی و ارتقای شایستگی های متولیان آن، پرسش مهم این است که کارشناسان و مدیران منابع انسانی چه منابع و روش هایی برای یادگیری و توسعة شایستگی های خود به کار می گیرند؟ در این پژوهش که به روش روایتی و با مصاحبه های واقعه محور انجام گرفته است، تجربه ها و روایت های 7 کارشناس و 9 مدیر منابع انسانی در صنعت خودرو به منظور شناسایی روش ها و منابع یادگیری آن ها در جریان انجام دادن فعالیت های مدیریت منابع انسانی به طور دقیق شناسایی و مستند شد. سپس، فرایند کدگذاری کیفی انجام گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد کارشناسان و مدیران منابع انسانی از چهار منبع «یادگیری از انجام دادن وظایف کاری»، «یادگیری از آموزش- انتشارات»، «یادگیری از تعاملات انسانی- اجتماعی» و «یادگیری از سیاست ها-چالش های سازمان» بهره می برند. دو روش شامل یادگیری از «انجام دادن کارهای تخصصی» و یادگیری از «دریافت بازخوردهای تخصصی» بیشترین فراوانی در متن روایت های بیان شدة مدیران و کارشناسان حوزة منابع انسانی صنعت خودرو بوده است.
ارزیابی عوامل مؤثر بر یادگیری غیررسمی کارکنان شرکت ملی صنایع پتروشیمی و اولویت بندی آن با تکنیک سلسله مراتب گروهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی و ارزیابی عوامل مؤثر بر یادگیری غیر رسمی کارکنان شرکت ملی صنایع پتروشیمی و در نهایت اولویت بندی آنها با استفاده از تکنیک سلسله مراتبی گروهی پرداخته است. روش این پژوهش ارزشیابی می باشد. جامعه آماری این پژوهش،336 نفر از کارکنان رسمی است که حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان 181 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده برآورد گردید. تعداد 143 پرسشنامه بازگشت داده شده، قابل بررسی بوده است. ابزار گردآوری داده ها شامل دو پرسشنامه مجزا، پرسشنامه عوامل مؤثر بر یادگیری غیررسمی با 30 گویه وپرسشنامه مقایسات زوجی با 7 عامل می باشد نتایج حاصل از آزمون آماری t تک نمونه ای نشان داد عوامل فرهنگی، هنجارها و ارزش های اجتماعی، نوع صنعت، انگیزشی، فردی در وضعیت مطلوبی قرار دارد. ولی مؤلفه های سبک رهبری و سازمانی در وضعیت مطلوبی قرار ندارد. در نهایت نتایج حاصل از به کارگیری تکنیک فرایند سلسله مراتب گروهی نشان داد رهبری، فرهنگی، سازمانی، فردی، انگیزش، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی و نوع صنعت به ترتیب در اولویت اول تا هفتم قرار دارد.
تأملی بر یادگیری محیط کار: مطالعه موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی یادگیری محیط کار در شرکت ملّی صنایع پتروشیمی است. روش شناسی پژوهش، کیفی با رویکرد نظریه زمینه ای چارماز است. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه، تحلیل اسناد، مشاهده و گروه متمرکز است. جامعه آماری این پژوهش شامل 350 نفر است که با روش نمونه گیری هدفمند و با مصاحبه از 16 نفر از کارکنان انجام گردید. تجزیه وتحلیل داده ها با رویکرد نظریه زمینه ای (کدگذاری اولیه، متمرکز و نظری) با استفاده از نرم افزار مکس کیودا 10 انجام شد. نتایج پژوهش 6 مقوله کلی، 17 مقوله فرعی و 42 خرده مقوله است. تحلیل یافته ها نشان می دهد که یادگیری سازنده گرایی، یادگیری ارتباط گرایی، یادگیری اجتماعی، آموزش رسمی، یادگیری از منابع اطلاعاتی و یادگیری خودراهبر بخشی از روش های یادگیری هستند که توسط کارکنان شرکت ملّی صنایع پتروشیمی مورد استفاده قرار می گیرد.
مدل بالندگی اعضای هیات علمی دانشگاه پیام نور مبتنی بر یادگیری غیررسمی با استفاده از نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بالندگی اعضای هیات علمی در طی فرآیند یادگیری رخ می دهد، یادگیری حاصل دانش آشکار و ضمنی است که از طریق آموزش، پژوهش، تعامل و تجربه به دست می آید. این پژوهش به صورت کیفی با هدف مدل بالندگی اعضای هیات علمی دانشگاه پیام نور مبتنی بر یادگیری غیررسمی با استفاده از نظریه داده بنیاد در چارچوب گراندد تئوری طراحی گردیده است. ابتدا عوامل اولیه با مرور پیشینه پژوهش استخراج گردیده، درادامه با انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 30 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه پیام نور هرمزگان داده ها گردآوری شده اند. با نظم دادن مفهومی داده ها؛ معانی و ویژگی های بالندگی اعضای هیات علمی از طریق یادگیری غیررسمی در سه مرحله کدگذاری شناسایی، استخراج و در نهایت مدل تحقیق ارائه گردیده است. پایایی و قابلیت اعتماد مصاحبه ها از روش های پایایی بازآزمایی و توافق درون موضوعی تایید شده است. نتایج تحلیل داده ها حاکی است که پدیده بالندگی از طریق یادگیری غیررسمی شامل دو مقوله 1- حوزه های یادگیری ضمنی شامل: مقوله های آموزشی، اخلاقی، سازمانی و 2- مقوله قلمرو یادگیری شامل: مقوله های فردی، دانشگاهی و فرادانشگاهی است. علاقه و روحیه، چالشگری و توان برقراری ارتباط، شرایط علّی خرد و سیاست های ارتقا و ترفیع، شرایط کلان را تشکیل می دهند. شرایط مداخله گر به سطح علمی دانشجویان، سیاست ها و قوانین دانشگاه، زیرساخت فناوری و وضعیت معیشت اشاره دارند. سرمایه اجتماعی، ارتباطات سازمانی، حجم کاری و ... شرایط زمینه ای را به وجود آورده اند. راهبردها روش های مبتنی بر تعاملی و جمعی، تاملی و مستقل، مبتنی بر فناوری و روش های تعاونی و کمک رسانی را شامل می شوند. پیامدهای تقویت یادگیری مادام العمر، خودکارآمدی بالاتر و ارتقای شایستگی های فردی دارای دامنه اثرگذاری محتمل محدود و ایجاد اجتماعات یادگیری، افزایش اعتماد اجتماعی پیامدهایی با دامنه اثرگذاری محتمل وسیع هستند.
خاستگاه های کسب شایستگی های حرفه ای معلمان ؛ تبیین مدل یادگیری غیررسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و توسعه منابع انسانی سال ششم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳
103-125
حوزه های تخصصی:
توسعه همه جانبه تعلیم و تربیت در هر کشوری در گرو معلمان حرفه ای است ؛ یکی از روش های مؤثر در پرورش حرفه ای معلمان بهره گیری ایشان از یادگیری های غیررسمی است. هدف اصلی از انجام این تحقیق شناسایی و اولویت بندی روش های یادگیری غیررسمی معلمان مدارس متوسطه است . پژوهش حاضر به لحاظ هدف ، اکتشافی و از نظر ماهیت موضوعی ، کاربردی – توسعه ای و یک مطالعه توصیفی تحلیلی است . در این پژوهش از رویکرد ترکیبی استفاده گردید. در بخش کیفی با استفاده از روش اکتشافی ضمن کدگذاری باز و محوری به شناسایی روش ها و شیوه یادگیری غیررسمی و در بخش کمّی نیز با استفاده از روش پیمایش به شناخت وضعیت موجود شیوه های یادگیری غیررسمی معلمان پرداخته شد . در این تحقیق برای جمع آوری اطلاعات در بخش کیفی از ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته با نمونه گیری هدفمند(گلوله برفی) و از روش بازآزمون و توافق درون موضوعی برای محاسبه پایایی مصاحبه های انجام گرفته و در بخش کمی برای اطمینان از پایایی پرسشنامه ، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید که مقدار آن 0.90 به دست آمد . 349 معلم به عنوان حجم نمونه به روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای و با استفاده از فرمول تعیین حجم کوکران از ج امعه آماری(3724 نفر) برآورد شد . بر اساس یافته های پژوهش 16 روش کسب شایستگی ها ، شناسایی که در قالب 5 طبقه تقسیم بندی گردید که عبارتند از : مباحثه با دیگران ( شامل مؤلفه های استنباط از اظهار دیگران- یادگیری از طریق بحث ها و گفتگو- پیام های کلامی غیررسمی ) ، تعامل با همتایان ( شامل مؤلفه های پروژه های گروهی- فعالیت با دیگران- تسهیم تجارب- طوفان فکری ) ، رفتار( شامل مؤلفه های تقلید از دیگران- استنباط از رفتار دیگران- رفتار غیر بیانی تحسین برانگیز- رفتار غیر بیانی الزام آور ) ، فضای مجازی( شامل مؤلفه های جستجوی اینترنت- حضور در شبکه های اجتماعی ) و تجربه ( شامل مؤلفه های آزمون و خطا حین تدریس- حضور در محافل علمی خارج از مدرسه- بازخورد تدریس در کلاس ) .
شناسایی و اولویت بندی روش های یادگیری غیررسمی معلمان دوره اول متوسطه (مورد مطالعه: معلمان دوره اول متوسطه شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و توسعه منابع انسانی سال هفتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۶
124-141
حوزه های تخصصی:
آنچه از بررسی آموزش رسمی و غیررسمی مسلم است تفاوت فاحش سهم این دو نوع یادگیری است. به طوری که تحقیقات مختلف نشان می دهند بیشترین سهم یادگیری معلمان از طریق روش های آموزش غیررسمی حاصل می شود. لذا، هدف از انجام دادن این پژوهش شناسایی و اولویت بندی روش های یادگیری غیررسمی معلمان دوره اول متوسطه است. به این منظور، با به کارگیری رویکرد روایتی و ابزار مصاحبه های واقعه محور، تجربه های ده نفر از معلمان شایسته دوره اول متوسطه در ارتباط با روش های یادگیری غیررسمی آنان شناسایی شده است . پس از کدگذاری سه مرحله ای، در مجموع هفت مقوله و 15 روش یادگیری برای معلمان دوره متوسطه شناسایی شد. به منظور اولویت بندی روش های یادگیری غیررسمی معلمان دوره متوسطه 356 پرسشنامه توزیع و جمع آوری شده است. نتایج آزمون فریدمن نشان می دهد روش های یادگیری تعامل با معلمان با تجربه و توانمند، یادگیری از طریق تعامل و گفت وگو با دوستان تخصصی خارج از مدرسه و منطقه، یادگیری از طریق طرح مسائل و مشکلات کاری در حلقه های علمی، یادگیری از طریق انجام تحقیق شخصی در خصوص مشکل پیش آمده در کلاس چهار روش یادگیری با اولویت بالاتر در بین معلمان دوره متوسطه است.
ارزیابی میزان به کارگیری تکنیک اجراسنجی برنامه درسی به وسیله معلمان دوره ابتدایی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ارزیابی میزان کاربست تکنیک اجراسنجی برنامه درسی به وسیله معلمان دوره ابتدایی بود. پژوهش حاضر به روش توصیفی - پیمایشی انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل همه معلمان مقطع ابتدایی شهرستان گچساران به تعداد 420 نفر در سال تحصیلی 98-97 بود که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، 201 نفر انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه بود که براساس چارچوب هفت مرحله ای جاکوبز (2004) برای ارزیابی میزان به کارگیری معلمان از تکنیک اجراسنجی تدوین شد. روایی محتوای پرسشنامه با نظرسنجی از خبرگان و صاحبنظران تأیید شده، و پایایی آن پس از اجرای آزمایشی بین 30 نفر از دبیران با محاسبه آلفای کرونباخ برابر با 87/0 تأیید شد. داده های گردآوری شده از طریق آزمون تی تک نمونه تحلیل شد. نتایج نشان داد معلمان دوره ابتدایی به طور کلی، در همه مراحل هفت گانه کاربرد تکنیک اجراسنجی برای ارزیابی برنامه های درسی اجراشده خود، پایین تر از حد معیار عمل می کنند. به عبارت دیگر، معلمان در ارزیابی چگونگی اجرای برنامه های درسی اجراشده نقشی جدی و شایان توجه ایفا نمی کنند. در حالی که به کارگیری تکنیک سنجش چگونگی اجرای برنامه درسی اجراشده می تواند نقشی مؤثر در اصلاح و بهسازی برنامه های درسی در همه سطوح قصدشده، اجراشده و آموخته شده داشته باشد. اجرای برنامه ها و کتاب های درسی نیازمند شرایطی شامل رضایت از وضعیت موجود، کسب دانش و مهارت لازم توسط مجریان، دردسترس بودن منابع و امکانات سخت افزاری، نرم افزاری، مالی و... برای اجرا، وجود زمان لازم برای یادگیری، سازگاری و تأمل درباره اجرا توسط مجریان است.
طراحی الگویی برای یادگیری غیررسمی مبتنی بر شبکه های اجتماعی (سنتز پژوهی)
منبع:
تدریس پژوهی سال نهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
22 - 1
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، طراحی الگویی برای یادگیری غیررسمی مبتنی بر شبکه های اجتماعی است. این مطالعه با روش سنتز پژوهی انجام شد. جستجوی مقالات با استفاده از کلیدواژه های یادگیری غیررسمی، یادگیری غیررسمی آنلاین، یادگیری رسمی، تلفیق یادگیری رسمی و غیررسمی در ارتباط با شبکه های اجتماعی انجام شد. برای جستجوی مقالات فارسی از پایگاه های اطلاعاتی جهاد دانشگاهی، پایگاه اطلاعاتی جامع علوم انسانی، بانک اطلاعات نشریات کشور و پایگاه مجلات تخصصی نور و برای جستجوی مقالات انگلیسی از پایگاه های اطلاعاتی گوگل اسکولار، پروکویست، ساینس دایرکت و الزیویر استفاده شده است. بر اساس معیارهای ورود و خروج تعداد 24 مقاله وارد مطالعه شد. تحلیل یافته ها ویژگی ها، پیامدها، نتایج و استلزامات ترکیب یادگیری رسمی و غیررسمی و همچنین ویژگی های الگوی مذکور را نشان داد. استفاده از یادگیری غیررسمی منجر به حمایت از یادگیری خود راهبر و مادام العمر می شود. ترکیب یادگیری رسمی و غیررسمی مستلزم علاقه به یادگیری، ادراک نیاز به یادگیری و استفاده از مدل یادگیری مشارکتی است. عناصر الگوی مذکور دارنده ویژگی هایی خاصی است؛ مثلاً یادگیرنده خود راهبر و مدیر دانش شخصی خود است. محیط یادگیری، منعطف، شخصی سازی شده و مناسب رشد تفکر خلاق و نقاد است. محتوای یادگیری چندرسانه ای، دسترس پذیر و متناسب با علایق یادگیرنده است. فعالیت های یادگیری غیر قابل پیش بینی و مبتنی بر تعاملات واقعی است. ارتباطات شبکه ای، مبتنی بر انگیزه های درونی و بیرونی و مبتنی بر حل مسائل است. ارزشیابی کیفی، فرآیندی و مبتنی بر بحث و گفت وگو است. به طورکلی یادگیرنده حلقه ارتباطی سایر عناصر است.
الگو یابی ساختاری خودکارآمدی شغلی و انگیزش یادگیری بر یادگیری غیررسمی با نقش میانجی یادگیری رسمی (مورد مطالعه:کارکنان شرکت آب منطقه ای خراسان رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر خودکارآمدی شغلی و انگیزش یادگیری بر یادگیری غیررسمی کارکنان با در نظرگرفتن نقش میانجی یادگیری رسمی بود.روش شناسی: پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ نحوه ی گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل همه ی کارکنان شاغل در شرکت آب منطقه ای خراسان رضوی به تعداد 400 نفر بود. برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان استفاده شد و تعداد 196 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که گزینش آن ها با استفاده از روش طبقه ای نسبتی صورت گرفت. جهت اطمینان از برگشت پرسشنامه ها تعداد 205 پرسشنامه در جامعه آماری توزیع شد. به منظور گردآوری داده های پژوهش از چهار پرسشنامه استاندارد خودکارآمدی شغلی، انگیزش یادگیری، یادگیری غیر رسمی و یادگیری رسمی استفاده شد که ضریب آلفای کرونباخ آن ها به ترتیب 76/0، 76/0، 65/0 و 86/0 به دست آمد و روایی صوری و محتوایی آن ها با استفاده از نظر متخصصان تایید شد. تجزیه و تحلیل داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری و با استفاده از دو نرم افزار SPSS و LISREL انجام شد.یافته ها: نتایج نشان داد: بین متغیرهای خودکارآمدی شغلی و یادگیری غیررسمی و همچنین بین متغیرهای انگیزش یادگیری و یادگیری غیررسمی رابطه مستقیم و معنی داری وجود ندارد. بین متغیرهای یادگیری رسمی و یادگیری غیررسمی و همچنین بین هر کدام از متغیرهای خودکارآمدی شغلی و انگیزش یادگیری به طور مستقیم با یادگیری رسمی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. متغیرهای خودکارآمدی شغلی و انگیزش یادگیری به واسطه نقش میانجی یادگیری رسمی با یادگیری غیررسمی رابطه غیرمستقیم و معنی داری داشتند.نتیجه گیری: بنابراین براساس یافته های پژوهش نقش میانجی یادگیری رسمی و رابطه مستقیم بین متغیر یادگیری رسمی نیز با متغیر یادگیری غیررسمی تایید گردید. اما مسیر مستقیم خودکارآمدی شغلی و انگیزش یادگیری با یادگیری غیررسمی تایید نشد بلکه رابطه این مسیر با میانجی گری یادگیری رسمی تایید گردید.
برهم کنش فضای درون و بیرون در فضاهای یادگیری غیررسمی مدارس معماری؛ مطالعه موردی: پردیس هنرهای زیبا و مدرسه عالی مدیریت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۸۵
13 - 30
حوزه های تخصصی:
امروزه، یکی از موارد مهم در نظام موفق آموزشی، خلق فضای مناسب برای تحقق اهداف یادگیری است. دانش های محیطی ازجمله معماری با بسترسازی مناسب محیط در جهت نیل به یادگیری اثربخش، نقش بسزایی ایفا می کنند. علاوه بر آموزش رسمی، یکی از قابلیت های دانشگاه ها فراهم آوردن بستری برای آموزش غیررسمی در فضاهای باز و بسته است. زندگی اجتماعی دانشجویان در تمام فضاهای رسمی و غیررسمی دانشکده می تواند به طور گسترده ای فرایند یادگیری را تحت تأثیر قرار دهد.
پژوهش حاضر قصد دارد مؤلفه های کیفی برهم کنش فضای درون و بیرون در فضاهای غیررسمی مدارس معماری را بررسی و تحلیل نماید. رابطه بین فضای باز و بسته (بیرون و درون) نه تنها گفتمانی برای فضای معماری به وجود می آورد، بلکه متعهد به ایجاد گفتمانی بین دانشجویان در فضاهای یادگیری غیررسمی است. فضاهای غیررسمی مدارس معماری چگونه فرصت های لازم برای اثربخش ترین شکل یادگیری با استفاده از مؤلفه های کیفی برهم کنش فضای درون و بیرون فراهم می آورد. هدف اصلی ارائه شاخص های مکانی مؤثر بر یادگیری در فضاهای غیررسمی است.
سؤالی که در این پژوهش مطرح می شود؛ توجه به اصل برهم کنش درون و بیرون در فضاهای غیررسمی چه تأثیری بر طراحی مدارس معماری دارد؟ برای پاسخ دادن به سؤال تحقیق، ضمن گردآوری اظهارات پژوهشگران در مورد نقش محیط ساخته شده در یادگیری غیررسمی، تلاش شده تا با مطالعه کیفی پردیس هنرهای زیبا و دانشگاه عالی مدیریت تهران به عنوان دو مطالعه موردی از مدارس ایران، به بررسی برهم کنش درون و بیرون (فضای باز و بسته) و عوامل محیطی تأثیرگذار در تسهیل یا ایجاد محدودیت برای یادگیری غیررسمی بپردازد. سپس با توجه به متغیرهای به دست آمده در تحلیل کیفی، پرسش نامه ای با توجه به هدف تحقیق تنظیم و از 70 دانشجوی معماری خواسته شد که به این پرسش نامه پاسخ دهند. در آخر با استفاده از نرم افزار SPSS به تحلیل کمی یافته ها پرداخته شد.
نتایج تحقیق نشان داده است که در معماری پردیس هنرهای زیبا بیشتر به شفافیت بصری-ادراکی و در معماری مدرسه عالی مدیریت بیشتر به شفافیت معنایی-مفهومی توجه شده است.