فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۶۱ تا ۱٬۸۸۰ مورد از کل ۱۸٬۲۳۳ مورد.
منبع:
فناوری های آموزشی در یادگیری دوره ۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۹
64 - 82
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان و نوع استفاده دانشآموزان متوسطه از فضای مجازی انجام گرفت. روش پژوهش حاضر، توصیفی- پیمایشی و از نظر هدف نیز پژوهشی کاربردی بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان متوسطه استان همدان در سال تحصیلی 99-1398 بودند که تعداد 500 نفر به عنوان حجم نمونه و با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته بود که اعتبار آن با دیدگاه اساتید و پایایی با آزمون آلفای کرونباخ(92/0) حاصل شد. برای تحلیل داده ها از آماره های توصیفی(فراوانی، درصد و میانگین) و استنباطی(T مستقل و کای دو) با کمک نرم افزار Spss24 استفاده شد. یافته ها نشان داد 5/84 دانش آموزان بین 2 تا 5 ساعت، 13/0 کمتر از 1 ساعت و 5/2 بیشتر از 5 ساعت در روز با اینترنت سر و کار دارند. نتایج نشان داد میزان استفاده دانش آموزان از فضای مجازی کمتر از حد متوسط(3) است و بیش ترین نوع استفاده به ترتیب مربوط به «انجام تکالیف درسی»، «کسب اطلاعات عمومی»، «ارتباط با همکلاسی» و «گوش دادن به موسقی و آهنگ» بود. در مورد شبکه های اجتماعی تلگرام، واتساپ و شاد میزان استفاده دخترها از پسرها بیشتر و در مورد فیس بوک و اینستاگرام استفاده پسران از دختران بیشتر بود(05/0>P). همچنین در رابطه با نوع استفاده از فضای مجازی، نتایج آزمون کای دو نشان داد دختران بیشتر از پسران برای انجام تکالیف درسی از فضای مجازی استفاده می کنند. می توان نتیجه گرفت میزان استفاده دانش آموزان از فضای مجازی زیاد نیست و موارد استفاده بیش تر مربوط به امورات درسی و تعاملات اجتماعی با همکلاسی ها و دوستان است.
شناسایی عوامل مدرسه ای مؤثر بر تربیت اخلاقی دانش آموزان دوره ابتدایی از دیدگاه معلمان: مطالعه کیفی
منبع:
آموزش پژوهی دوره ۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
1 - 16
حوزههای تخصصی:
تربیت اخلاقی در عصرحاضر از مهمترین اهداف نظام تعلیم و تربیت است. دراین راستا هدف این پژوهش بررسی عوامل مدرسه ای موثر ازدیدگاه معلمان دوره ابتدایی بر تربیت اخلاقی بود. پژوهش با رویکرد کیفی از طریق تحلیل محتوا به شیوه تحلیل شبکه مضامین (اتراید استرلینگ، 2002) انجام گرفت و عوامل مدرسه ای موثر بر تربیت اخلاقی استخراج گردید. شرکت کنندگان پژوهش به صورت نمونه گیری بارز با اصل حداکثر تنوع انتخاب شدند(17 معلم مقطع ابتدایی). برای گردآوری داده از روش مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده گردید وجهت اعتبار داده ها از روش بازبینی محقق انجام گرفت. پس از تجزیه و تحلیل و طبقه بندی داده ها 82 مضمون پایه (شکیبایی و تاب آوری معلم، تسلط معلم نسبت به محتوا، بحث های اخلاقی، تقلید از همسالان، وضع مقررات اخلاقی و...)؛ 11مضمون سازمان دهنده(ویژگی شناختی معلم ، ویژگی های شخصیتی و اخلاقی معلم، نحوه ی تعامل با دانش اموزان، ارزشمندی محتوا و... )؛ 5 مضمون فراگیر (معلم، محتوا، فضای مدرسه و چینش کلاس، گروه همسالان و مقررات مدرسه) استخراج گردید .
بررسی تحلیلی آرا نو معتزله با تأکید بر اندیشه های محمد عابد الجابری و دلالت های آن در تربیت دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محور این پژوهش بررسی تحلیلی آرا نومعتزله با تأکید بر اندیشه های محمد عابد الجابری و دلالت های آن در تربیت دینی است. جنبش نومعتزله خصوصاً عابد الجابری با عبور از گفتمان دینی سنتی، با ارائه خوانش جدید و انتقادی از دین، سعی در بازسازی سنت گذشته اسلامی کرده تا در پرتو آن دنیای مدرن خویش را ساخته و از سویی دین را با عصر جدید متناسب سازی کند. با بررسی نظریات جابری در ارتباط با اندیشه اسلامی، انسان، قرآن و تربیت می توان طرحی نو در تربیت دینی بنیان نهاد. چنانچه اصالت، اسلامیت و عصریت از مهم ترین مؤلفه های فکری جابری در حوزه تربیت دینی است که او را از دیگر نومعتزلیان متمایز کرده است. مبانی منبعث از آرا و اندیشه های جابری در دو سطح فرادینی و درون دینی می تواند راه گشای چالش های پیش روی تربیت دینی در عصر جدید باشد. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی بر آن است تا با بررسی تحلیلی آرا و اندیشه های جابری، دلالت های تربیت دینی را استخراج کند. نتایج نشان داد که مولفه های تربیت دینیمورد تأکید جابری عبارت اند از: تأکید بر عقلانیت دینی، اخلاق محوری، تفکر انتقادی، آزاداندیشی، شک گرایی، عدالت محوری، غایت محوری متن دینی، زیست مسلمانی در دوره مدرن، استفاده از محتوای عقلانی- انسانی، محتوای ایدئالیستی- انتقادی و در نهایت تأکید بر نظام آموزشی مستقل و غیرایدئولوژیک در تربیت دینی.
رابطه ی کمال گرایی و عملکرد تحصیلی : یک پژوهش فرا تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
15 - 30
حوزههای تخصصی:
درطول در دوهه اخیر محققان زیادی به بررسی رابطه کمالگرایی و عملکرد تحصیلی پرداخته اند که نتایج متفاوتی به دست آمده است.بنابراین لزوم استفاده ازپژوهش های فراتحلیل جهت ارائه نتیجه کلی احساس می شود.پژوهش حاضر با هدف فراتحلیل رابطه کمالگرایی و عملکرد تحصیلیانجام شده است.روش مورد استفاده در این پژوهش فراتحلیل می باشد.جامعه آماری پژوهش شامل مطالعات منتشر شده ی در دسترس بود.به منظور جمع آوری اطلاعات از چک لیست محقق ساخته استفاده شد.پس از بررسی ملاک های ورود و خروج،40 اندازه اثر از 24 مطالعه دارای شرایط فراتحلیل به دست آمد.به منظورتجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل حساسیت،نمودار قیفی،مدل های ثابت و تصادفی و تحلیل ناهمگنی ازنرم افزار CMAاستفاده شد.تحلیل اطلاعات حاصل از پژوهش ها نشان داد که میانگین اندازه اثر کلی پژوهش های مورد بررسی برای مدل اثرات ثابت067/0و برای مدل اثرات تصادفی 083/0است.که طبق شاخص کوهن کم ارزیابی گردید.همچنین روابط موجود میان مولفه های کمالگرایی(سازگارانه،ناسازگارانه،خودمدارانه،جامعه مدارانه ،کمال گرایی به صورت کلی) و عملکرد تحصیلی نیز براساس ملاک کوهن مقادیر زیاد،زیاد،متوسط،کم ،کم تفسیر گردید. با توجه به ناهمگونی اندازه های اثر ،جنس و نوع نمونه مورد استفاده در پژوهش ها به عنوان متغیرهای تعدیل کننده بررسی شدند.نتایج نشان داد که اندازه اثر رابطه کمال گرایی با عملکرد تحصیلی در پژوهش هایی که آزمودنی پسر برای پژوهش استفاده شده، نسبت به سایر پژوهش ها بیشتر است.همچنین اندازه اثر رابطه این دو متغیر در پژوهش هایی که از دانش آموزان به عنوان نمونه استفاده شده،نسبت به سایر پژوهش ها بیشتر است.
تأثیر آموزش با دانش برگ بر انگیزش (درونی و بیرونی) ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی استفاده از دانش برگ بر انگیزش (درونی و بیرونی) ریاضی در دانش آموزان و با روش شبه آزمایشی با طرح پیش و پس آزمون با گروه گواه نامعادل انجام شد. جامعه ی آماری کلیه ی دانش آموزان دختر پایه ی دهم رشته ی علوم انسانی شهرستان آبادان در سال تحصیلی 1402-1401 و نمونه به صورت در دسترس شامل 50 دانش آموز با دو گروه 25 نفری بود. ابزار گردآوری داده های انگیزش ریاضی، پرسش نامه همپتون (2014) شامل 10 گویه مربوط به انگیزش درونی و 10 گویه مربوط به انگیزش بیرونی بود. در پیش و پس آزمون پرسش نامه بین دانش آموزان توزیع شد و به سؤالات پاسخ دادند. به گروه آزمایش 12 جلسه ی 70 دقیقه ای با استفاده از دانش برگ آموزش داده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش تبدیل بازده بهنجار شده انجام گردید. تأثیر مثبت آموزش با استفاده از دانش برگ بر انگیزش درونی ریاضی در سطح خطای یک درصد معنا دار بود و مقدار اندازه اثر برای سازه ی انگیزش درونی 37/0 به دست آمد که یک اندازه اثر متوسط است. اما برای سازه ی انگیزش بیرونی، مقدار احتمال بزرگ تر از 05/0 بود. بنابراین در آموزش با استفاده از دانش برگ بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد.
Structural analysis of the role of health literacy, organizational support and school climate on academic buoyancy with the mediation of performance in health promoting schools(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
School Administration, Volume ۱۱, Issue ۲, Summer ۲۰۲۳
159 - 181
حوزههای تخصصی:
Improving students' academic buoyancy is a priority of education and health systems. The main purpose of this study was structural analysis of the relationship between health literacy, organizational support, school climate with students' academic buoyancy by teachers’ and school nurses’ job performance mediation in health promoting schools.
The method of this correlation research is based on structural equation model. 160 health promoting schools were selected by stratified random sampling and two teachers, one health nurse and two students were randomly selected from each school. In total, 160 health nurses, 320 teachers and 960 students were studied. Annual teachers’ and school nurses’ job performance score, health literacy, organizational support, school climate and academic buoyancy questionnaires were used to collect data. Smart-PLS structural equation model has been used to analyze the data.
The path coefficient of direct effect of organizational support on the performance of teachers and school nurses was 0.48, the correlation between performance with academic buoyancy was 0.74, the correlation between school climate and performance was 0.33 (P <0.05). The path coefficient of indirect effects of organizational support on academic buoyancy mediated by the performance was 0.36 and also the indirect correlation between school climate and academic buoyancy mediated by the performance was 0.24 (P <0.05). The direct effect of school climate, organizational support and health literacy on academic buoyancy is not significant (P> 0.05).
Attention to improving the performance and organizational support of teachers leads to improving the academic buoyancy of students.
درآمدی بر روش های نوین تدریس تاریخ در مدارس کشورهای مختلف
حوزههای تخصصی:
در تدریس تاریخ، دو عامل بر شیوه هایی که معلم به کار می برد حاکم است: نخست: دانش آموز و توانایی محدود او؛ دوم: ماهیت موضوع یا مهارتی که در صدد آموزش آن هستیم. در یک دوره طولانی و حتی تا کنون، آموزش این درس در کشور ما، به طور سنتی و عمدتاً به روش سخنرانی و پرسش و پاسخ انجام می گرفته است. هدف این پژوهش، مرور و بررسی روش های آموزشی مؤثر درس تاریخ در مدارس چند کشور مختلف جهت کاربستِ روش های جدید در آموزش آن، توسط معلمان داخل کشور بوده است. امروزه، آموزش تاریخ در برخی کشورها تحول اساسی پیدا کرده است و در رویکردهای جدید، موضوعات مختلف و مفاهیم جدیدی ذیل عنوان آموزش تاریخ مطرح شده و روش های متنوعی نیز برای آموزش آن ها ابداع گردیده است. روش پژوهش محور، مراجعه به منابع تاریخی، روش ایفای نقش، استفاده از ICTو بهره گرفتن از تاریخ محلی از جمله مهمترین روش های فعال و نوین آموزش تاریخ می باشند. پژوهش حاضر، از نوع کاربردی و به روش کتابخانه ای و توصیفی انجام شده است
اثربخشی طراحی آموزشی چندرسانه ای مبتنی بر نظریه بار شناختی بر پیشرفت تحصیلی و خودپنداره دانش آموزان در درس علوم پایه پنجم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
آموزش و پرورش متعالی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹)
13 - 22
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی طراحی آموزشی چندرسانه ای مبتنی بر نظریه بار شناختی بر پیشرفت تحصیلی و خود پنداره دانش آموزان در درس علوم پایه پنجم انجام شد.
روش شناسی پژوهش : روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون، برای هر دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی ناحیه یک شیراز در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل دادند که تعداد آن ها با رجوع به اداره آموزش و پرورش شهر شیراز حدود 2000 نفر برآورد شده است. 60 نفر از دانش آموزان مورد مطالعه، به روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه خودپنداره چن و تامپسون و آزمون پیشرفت تحصیلی درس علوم بوده است. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه توسط خبرگان و اهل فن و پایایی با روش آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و از آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس یک متغیری و چند متغیری) استفاده شد.
یافته ها : نتایج پژوهش حاکی از آن بود که آموزش با استفاده از برنامه آموزشی چندرسانه ای مبتنی بر نظریه بار شناختی به دانش آموزان، 2/15 درصد واریانس پیشرفت تحصیلی و 1/25 درصد واریانس خودپنداره را تبیین می کند.
بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان داد که دانش آموزانی که از برنامه آموزشی چندرسانه ای مبتنی بر نظریه بار شناختی استفاده کرده اند، از لحاظ پیشرفت تحصیلی و خودپنداره وضع بهتری نسبت به سایر دانش آموزان داشتند.
وضعیت جاری ارزشیابی برنامه های درسی دوره آموزش ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: ارزشیابی برنامه های درسی یکی از اجزای مهم در طراحی برنامه های درسی و اجرای آن است، برنامه هایی که به درستی مورد ارزشیابی قرار بگیرند در زمینه رسیدن به اهداف خود موفق تر خواهند بود. هدف پژوهش حاضر بررسی وضع موجود ارزشیابی برنامه های درسی دوره ابتدایی است.روش پژوهش: این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش داده بنیاد انجام گرفت. جامعه ی آماری شامل کلیه کارگزاران دخیل در برنامه درسی دوره ابتدایی هستند که از طریق نمونه گیری هدفمند از نوع ملاک محور انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه ی نیمه ساختار یافته با ده نفر از معلمان، هفت نفر از سرگروه های آموزشی دوره آموزش ابتدایی، شش نفر از مدیران مدارس ابتدایی و هشت نفر از اساتید دانشگاه فرهنگیان در رشته علوم تربیتی – برنامه ریزی درسی جمع آوری شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شد. برای تأمین روایی و پایایی از معیارهای لینکن و کوبا استفاده شد.یافته ها: نتایج پژوهش نشان دهنده ی بیست و یک مفهوم محوری و نه مقوله منتخب است که در قالب مدل پارادیمی شامل ارزشیابی نامتوازن برنامه های درسی به عنوان مقوله محوری و شرایط علی (مشتمل بر محورهایی چون؛ ضعف سواد طراحی ارزشیابی برنامه ریزان درسی،تقلیل گرایی در ارزشیابی، ضعف سواد سنجش و ارزشیابی مجریان و کمیت گرایی در ارزشیابی)، عوامل زمینه ای (مشتمل بر محورهایی چون؛ سازمانی، مدرسه ای و کلاسی)، عوامل راهبردی (مشتمل بر محورهایی چون تغییر رویکرد ارزشیابی برنامه های درسی، تخصص محوری در اجرای ارزشیابی و شبکه سازی در حوزه طراحی ارزشیابی برنامه درسی) شرایط مداخله ای تسهیل گر(مشتمل بر محورهایی چون توسعه حرفه ای معلمان، تقویت دیدگاه انتقادی به برنامه درسی و حمایت و پشتیبانی سازمانی)، شرایط مداخله گر محدودکننده(مشتمل بر محورهایی چون موانع فردی، اجرایی و فرهنگی – ساختاری) و راهبردها و پیامد (کاهش اثربخشی و کارایی برنامه درسی) سازمان یافت.نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان نتیجه گرفت وضعیت ارزشیابی برنامه های درسی در دوره ابتدایی در سطوح سه گانه برنامه های درسی قصد شده، اجرا شده و کسب شده مطلوب نیست و ضرورت توجه به بهبود سواد سنجش و ارزشیابی معلمان و برنامه ریزیان درسی در این زمینه لازم است.
شناسایی موانع و ابعاد مغفول مشارکت و اعتمادسازی بین خانه و مدرسه
حوزههای تخصصی:
مشارکت و اعتمادسازی جدی بین خانه و مدرسه همیشه مورد توجه متخصصان امر آموزش و پرورش بوده است اما گاهی مواقع، به دلایل مختلف این امر میسر نمی گردد و باعث میشود اعتمادسازی و مشارکت واقعی بین خانه و مدرسه بدرستی انجام نشود، در حالیکه اعتماد و مشارکت واقعی زمانی صورت میگیرد که خانواده ها در امور مدرسه درگیر شوند و مدرسه نیز خانواده ها را همراه و همیار خود ببیند. بهمین جهت پژوهش حاضر، بصورت کیفی و با هدف « شناسایی موانع و ابعاد مغفول مشارکت و اعتمادسازی بین خانه و مدرسه» با روش توصیفی- تحلیلی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه اساتید دانشگاه فرهنگیان شهرستان اسلامشهر بودند که پانزده نفر از اساتید که در زمینه آموزشی و پرورشی فعالیت دارند با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته بهره گرفته شد تا ابعاد مغفول و موانع آن مشخص گردد. با توجه به یافته ها، موانعی همچون، عدم شناخت اولیا از اهداف و کارکردهای مدرسه و ناتوانی آنها در تطبیق خود با برنامه ها، تغییرات سریع برنامه های درسی و آموزشی، کمبود وقت، شاغل بودن، فاصله و درگیر بودن با کارهای روزمره، ساختار نظام آموزشی، وضعیت نامناسب اقتصادی خانواده ها، بی مهری کادر اجرایی و آموزشی مدارس نسبت به خانواده ها، عدم تبلیغات مناسب توسط رسانه های عمومی در ترویج فرهنگ مشارکت و اعتمادسازی بین خانه و مدرسه، و سه بعد مغفول فکری و نگرشی، ساختاری و منابع انسانی در بی اعتمادی و عدم مشارکت بین خانه و مدرسه شناسایی گردید.
ادراکات اعضای هیات علمی و دانشجویان از تحولات آموزش عالی در عصر پساکرونا
منبع:
انگاره های نو در تحقیقات آموزشی سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
113 - 136
حوزههای تخصصی:
مقدمه وهدف:آموزش عالی بعنوان اصلی ترین نهاد توسعه دهنده منابع انسانی تخصصی،در مسیر دستیابی به توسعه پایدار مبتنی برملاحظات جهانی شدن نقش حساسی رابرعهده دارد.هدف ازاین پژوهش بررسی ادراکات اساتید ودانشجویان از وضعیت تحولات آموزش عالی دردوران پساکرونااست.پژوهش حاضرازنظرهدف،کاربردی است که بارویکردکیفی ازنوع تحلیل مضمون وبااستفاده ازراهبرداکتشافی انجام شده است. روش شناسی پژوهش:جامعه آماری تعداد35نفرشامل اساتیدشاغل درآموزش عالی ودانشجویان مقاطع مختلف شامل کارشناسی ارشدودکتری بوده ونمونه گیری بصورت هدفمند(براساس شناخت وقضاوت محقق) وتاحدرسیدن به اشباع نظری انجام گرفته است.معیارورودنمونه هابرای اساتید،حداقل تحصیلات فوق لیسانس بوده است.درنهایت 15نفر استاد و 20 نفر دانشجو درتحقیق حاضر شرکت کردند. داده ها بوسیله مصاحبه های نیمه ساختاریافته و براساس الگوی مصاحبه های کیفی، در مدت زمان تقریبی بین30تا45 دقیقه به شیوه های حضوری و مجازی در بستر شبکه های اجتماعی جمع آوری شد. یافته ها: براساس یافته های پژوهش و با توجه به دسته بندی مضامین پایه و شناخت یک مضمون انتزاعی، 6 مضمون فراگیر شامل 1- مشکلات و محدودیت های وضعیت موجود و چالش های آموزش مجازی شامل 14 مضمون سازمان دهنده، 2- فرصت های آموزش مجازی شامل 5 مضمون سازمان دهنده، 3- پیامدهای آموزش مجازی شامل 9 مضمون سازمان دهنده و 4 -راهکارهای توسعه آموزش مجازی شامل 6 مضمون سازمان دهنده 5- تحولات آموزش عالی شامل 4 مضمون سازمان دهنده به دست آمد. بحث ونتیجه گیری:نتایج این پژوهش که مبتنی بر رویکرد توصیفی بود نشان داد؛ آموزش عالی به منظور نقش آفرینی مثبت و معنادار خود در ایام پساکرونا نیازمند متناسب سازی خود براساس مؤلفه های ساختار و مدیریت، پاسخ گویی محیطی و بین المللی، و طراحی برنامه درسی است.
بررسی چگونگی ارزیابی مؤلفه های مصاحبه تخصصی داوطلبان ورود به حرفه معلمی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی چگونگی ارزیابی مؤلفه های مصاحبه تخصصی داوطلبان ورود به حرفه معلمی در ایران انجام شد. روش: روش پژوهش مورد استفاده ترکیبی از نوع اکتشافی است. جامعه آماری شامل کلیه اعضای هیات علمی و مدرسان مدعو دانشگاه فرهنگیان بودند که در بخش کیفی تعداد 18 عضو هیات علمی و 20 مدرس مدعو با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و در بخش کمی تعداد 372 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. از مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته برای جمع آوری داده های موردنیاز استفاده شد. برای تحلیل داده های کیفی از روش تحلیل مضمون و جهت تحلیل داده های کمی از آزمون t تک گروهی و طیف مطلوبیت استفاده به عمل آمد. نتایج پژوهش نشان می دهد که از دیدگاه اعضای هیات علمی و مدرسان مشکلات فرایند مصاحبه داوطلبان جهت ورود به حرفه معلمی از لحاظ محتوا در شش مقوله اصلی قرار دارد. همچنین وضعیت ارزیابی مؤلفه های مصاحبه تخصصی مناسب نبوده و نیاز به اصلاحاتی دارد. با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که مؤلفه های مصاحبه تخصصی داوطلبان ورود به حرفه معلمی بنا به دلایل گوناگونی به طور دقیق توسط مصاحبه گران مورد ارزیابی قرار نمی گیرد. لذا به منظور پذیرش داوطلبانی برخوردار از صلاحیت های حرفه ای، با انگیزه و علاقه مند، دارای سلامت جسمانی و روانی مناسب برای ورود به حرفه معلمی پیشنهاد می شود از نتایج آزمایش های پاراکلینیکی و آزمون های روانی در کنار مصاحبه تخصصی برای ارزیابی سلامت جسمانی و روانی، و ویژگی های شخصیتی داوطلبان استفاده شود.
تجربۀ زیستۀ معلمان از دوره های آموزش ضمن خدمت: یک مطالعۀ پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه تجربه زیسته معلمان از دوره های آموزش ضمن خدمت صورت گرفت. روش پژوهش، کیفی و رویکرد مورداستفاده، پدیدارشناسی بود. مشارکت کنندگان بالقوه پژوهش کلیه شرکت کنندگان دوره های آموزشی ضمن خدمت بود که با روش نمونه گیری هدف مند از نوع موارد مطلوب و بر اساس قاعده اشباع نظری 21 نفر از آنها انتخاب شدند. بدین معنی که داده ها با 21 نفر به اشباع نظری رسید. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته به دست آمد و با تکنیک تحلیل مضمون مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که تجربه معلمان از دوره های آموزش ضمن خدمت معلمان در قالب 66 مضمون پایه و 10 مضمون سازمان دهنده تعریف می شوند. مضامین اصلی سازمان دهنده پژوهش شامل بی توجهی به نیاز سنجی آموزشی در طراحی دوره های آموزشی، عدم وجود بسترهای فنی و قانونی مناسب آموزش های ضمن خدمت، عدم وجود بسترهای مدیریتی و ساختاری موردنیاز، عدم امکان ارزشیابی های واقعی، مدرک گرایی و بازاری شدن آموزش های ضمن خدمت، عدم وجود محتوای تخصصی و باکیفیت، ضعف تعامل در فرایند آموزش ، تسهیل حضور در دوره ها، توجه به یادگیری فردی، کاهش هزینه های فردی و سازمانی می شود؛ بنابراین بر اساس نتایج پژوهش با نیازسنجی دقیق آموزش های ضمن خدمت، ارتقای تعامل بین مدرس و معلمان، و ایجاد بسترهای فنی و مدیریتی لازم می توان کیفیت آموزش های ضمن خدمت را افزایش داد.
مقایسۀ تطبیقی وضعیت سواد خواندن در آزمون پرلز بین کشورهای ایران، سنگاپور، فدراسیون روسیه و هنگ کنگ چین
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه تطبیقی وضعیت سواد خواندن در آزمون پرلز 2016 ایران با کشورهای سنگاپور، فدراسیون روسیه و هنگ کنگ چین و ارائه راهکارهای پیشنهادی بود. روش بررسی به کمک الگوی بردی دارای مراحل توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه است. ابزار جمع آوری داده ها، چک لیست های متعدد به تفکیک عناصر مربوط به بافت ها و زمینه های یادگیری خواندن و عوامل اصلی مربوط به مدرسه و نتایج پرلز است که در قالب 14 مورد کلی تنظیم شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد وجه تشابه و عامل موفقیت سه کشور سنگاپور، فدراسیون روسیه و هنگ کنگ چین، داشتن ساختار آموزشی غیر متمرکز، توجه به زبان مادری، مواد آموزشی و مالی کافی، دسترسی به فناوری و رسانه های آموزشی، تشخیص و پشتیبانی زودهنگام دانش آموزان دارای اختلالات خواندن ، آموزش و توسعه حرفه ای معلمان، توجه به کیفیت آموزش در دوره پیش دبستانی، همکاری و مشارکت کلیه ارگان های مسئول در تقویت فرهنگ کتابخوانی، تعداد مناسب دانش آموزان در کلاس، درنظرگرفتن زمان آموزش خواندن و اجرای طرح های ابتکاری در حوزه سواد خواندن و غیره بود، ولی در مقابل، ایران به این موارد توجه کافی نداشته است و منتج به نتایج ضعیف در آزمون پرلز شده است. بنابراین، در پایان، براساس نتایج، پیشنهادهای کاربردی به منظور رفع نقاط ضعف ارائه شد.
تأملی پدیدارنگارانه بر فهم پژوهش از دیدگاه اعضای هیأت علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پژوهش حاضر با هدف آگاهی از تجارب و برداشت اعضای هیأت علمی از مفهوم پژوهش صورت گرفت. روش شناسی: رویکرد پژوهش تفسیری و راهبرد آن پدیدارنگاری و میدان تحقیق دانشگاه های کردستان، همدان، کرمانشاه و ایلام بود. حجم نمونه با استفاده از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته و با رعایت حداکثر تنوع با توجه به ملاک رسیدن به اشباع نظری به 15 نفر رسید که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و داده ها جمع آوری شدند و به کمک روش همسوسازی اعتبار داده ها مورد تأیید قرار گرفت. تحلیل داده ها با رویکرد توصیفی- تحلیلی با استفاده از کدگذاری در دو سطح باز و محوری به کمک نرم افزار MAXQDA صورت گرفت. یافته ها: نتایج شامل چهار مفهوم و مقوله اساسی پژوهش به مثابه یک عمل فنی و تکنیکال، پژوهش به مثابه یک کنش فردی، پژوهش به مثابه یک عمل اجتماعی و پژوهش به مثابه یک ارزش می باشد. که هر مقوله دارای زیرمؤلفه هایی می باشد. بحث و نتیجه گیری: دست یابی به توسعه و پیشرفت همه جانبه بدون بهره گیری مناسب از یافته های پژوهشی میسر نیست، بنابراین تصمیم سازی و تصمیم گیری در نظام های آموزشی ایجاب می کند، زمینه مناسب برای رشد و پرورش پژوهشگران از اولویت برخوردار باشد.
اعتبار سنجی مدل شایستگی های دیجیتال مدیران (مورد مطالعه: سازمان سنجش آموزش کشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
66 - 88
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اعتبار سنجی مدل شایستگی های دیجیتال مدیران به روش آمیخته انجام شد. روش پژوهش بخش کیفی، تحلیل مضمون بر مبنای مدل کلارک و براون(2006) بود و ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق بود که به روش کدگذاری باز و محوری تحلیل شد. جامعه پژوهش بخش کیفی مدیران و خبرگان سازمان سنجش آموزش کشور بودند که از این میان با 15 نفر داده ها به سطح اشباع رسید. در بخش کمی از روش تحلیل عاملی تاییدی و نرم افزار Smart-Pls2 استفاده شد و جامعه آماری بخش کمّی شامل مدیران و سرپرستان شاغل در سازمان سنجش آموزش کشور به تعداد 250 نفر بودند. شایستگی های دیجیتال مدیران با هشت مضمون فراگیر مشتمل بر دانش و آگاهی، ویژگی های فردی، نگرش جدید به شیوه مدیریت، زیرساخت های دیجیتالی سازمان، توسعه فناورانه، محیط دیجیتال خلاق، تقویت منابع انسانی فناور و بروز رسانی سیستم سازمانی با 20 مضمون سازمان دهنده و 93 مولفه در قالب مضامین پایه شناسایی شد. تمامی ضرایب مدل فوق با سطح اطمینان 95 درصد در دامنه قابل قبول قرار گرفته است. مدل های متغیرهای پژوهش از دیدگاه هر سه دسته شاخص برازش در وضعیت مطلوبی قرار داشته است. درنتیجه با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت مدل مورد تایید است.
The Role of Neurofeedback in Managing Behavioral Issues in Children with Exceptional Needs
حوزههای تخصصی:
This study aims to explore the role of neurofeedback in managing behavioral issues in children with exceptional needs. This qualitative research employed a phenomenological approach to gain deep insights into participants' experiences. A purposive sampling strategy was used to select 20 participants, including 8 parents, 5 neurofeedback practitioners, 4 educators, and 3 pediatric psychologists/psychiatrists. Data were collected through semi-structured interviews, which were audio-recorded and transcribed for analysis. Thematic analysis was conducted to identify and develop key themes from the data, ensuring credibility and reliability through member checking and peer debriefing. The study identified significant improvements in children's attention, emotional regulation, social interactions, academic performance, and overall well-being following neurofeedback therapy. Participants reported enhanced focus, reduced tantrums, better peer relationships, improved grades, and increased energy levels. Challenges included accessibility issues, therapy duration, individual differences in response, and technical difficulties. These findings align with previous studies demonstrating the efficacy of neurofeedback in managing behavioral issues in children with ADHD, ASD, and other developmental disorders. Neurofeedback shows promise as an effective intervention for managing behavioral issues in children with exceptional needs. However, challenges such as accessibility, therapy duration, and technical difficulties need to be addressed. Future research should focus on larger, more diverse samples, control groups, and long-term effects. Practical recommendations include increasing accessibility, tailoring treatment plans, and integrating neurofeedback with other therapeutic approaches for holistic child development.
شناسایی عوامل مؤثر در استفاده ی بیمار گونه دانش آموزان از فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
1-12
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر در استفاده بیمارگونه دانشآموزان دختر از فضای مجازی بود. جامعه آماری پژوهش 11171 نفر دانشآموز دختر مدارس متوسطه دوره دوم ناحیه یک شهرستان اردبیل بود. از میان این جامعه، تعداد370 نفر با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه کرجسی و مورگان با آلفای (0.05)، بر اساس نظر مدیران و دبیران با روش نمونهگیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. سپس بر اساس دو شاخص میزان ساعت استفاده از فضای مجازی و استفاده بیمارگونه؛ پرسشنامه 183 نفر قابل تحلیل بود. روش پژوهش، توصیفی -همبستگی بود. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه «محقق ساخته» استفاده شد که روایی پرسشنامه به تأیید صاحبنظران رسیده و ضریب پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ با اجرای مطالعه مقدماتی (97/0) بدست آمد. دادهها با استفاده از روشهای آماری توصیفی و استنباطی (تحلیل عاملی اکتشافی) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بهدست آمده نشان داد که 12 عامل (کارکرد ضعیف خانواده، فقدان روابط صمیمانه و دوستانه، انزوای اجتماعی، تنوعطلبی، گمنامی هویت فرد، اعتقادات مذهبی، اعتماد به نفس پایین، مدت زمان و نوع استفاده از فضای مجازی، احساس تنهایی، مشکلات تحصیلی، هزینه پایین و افسردگی و اضطراب اجتماعی) در مجموع؛ 73 درصد از واریانس استفاده بیمارگونه دانشآموزان دختر از فضای مجازی تبیین میکنند. و از بین این عوامل، کارکرد ضعیف خانواده با مقدار (461/11) و فقدان روابط صمیمانه و دوستانه با مقدار (049/9) بیشترین سهم و عامل افسردگی و اضطراب اجتماعی با مقدار (520/3) کمترین سهم را دارند.
ارائه مدل ساختاری تأثیر اخلاق حرفه ای و سرسختی شغلی بر تدریس خلاق معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۵۵
۸۶-۶۹
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارائه مدل ساختاری تأثیر اخلاق حرفه ای و سرسختی شغلی بر تدریس خلاق معلمان بوده است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی – همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل همه معلمان ابتدایی شهرستان کرج به تعداد 4830 نفر بوده است. نمونه آماری بر اساس جدول کرجسی و مورگان (1970) به تعداد 350 نفر و به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای با توجه به جنسیت معلمان انتخاب شده است. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های سرسختی شغلی مورنو- خیمنز و همکاران (2014)، تدریس خلاقانه چان و یوئن (2014) و اخلاق حرفه ای کانیزالس-وارگاس (2002) استفاده شده است. برای بررسی روایی ابزارها از روش تحلیل گویه و برای بررسی پایایی از آزمون آلفای کرونباخ بهره گرفته شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمونهای توصیفی شامل میانگین و انحراف معیار و آزمونهای استنباطی شامل همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری استفاده شده و همه تحلیلها با نرم افزارهای SPSSو Amos انجام گرفته است. نتایج نشان داد که تدریس خلاق با اخلاق حرفه ای (0/46 =r) و سرسختی شغلی (0/36 =r) رابطه ای مثبت، مستقیم و معنادار دارد (0/001≥P). تأثیر مستقیم اخلاق حرفه ای بر تدریس خلاق معلمان (0/45=β) و تأثیر مستقیم سرسختی شغلی بر تدریس خلاق معلمان (0/57=β) به دست آمد. سرسختی شغلی می تواند در رابطه میان اخلاق حرفه ای معلمان و تدریس خلاق آنان، نقش میانجی را ایفا کند. مقدار این تأثیر غیرمستقیم (0/13=β ) به دست آمد. مقادیر شاخصهای برازش ( 0/95= GFIو 0/93= AGFIو 0/92= NFIو 0/94= CFIو 0/91= IFIو 0/93= TLI و 0/06= RMSEA) نشان داد که مدل ارائه شده از برازش مطلوبی برخوردار است.
تحلیل میدان مدیریت و رهبری آموزشی در پیوند با قدرت و مذهب در تاریخ اجتماعی ایران بر اساس اندیشه بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تحلیل ماهیت خرده میدان مدیریت و رهبری آموزشی در پیوند با میدان قدرت و مذهب در دوره های تاریخی ایران در چهارچوب نظریه میدان بوردیو می باشد. لذا با استفاده از روش پژوهش اسنادی و با تکنیک تحلیل مضمون منطبق بر رویکرد برون و کلارک و مدل آتراید استرلینگ، تاریخ اجتماعی ایران در دو دوره پیش از اسلام (ایران باستان) و پس از اسلام (تا اواسط دوره قاجار و تحولات جدید آموزشی) مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که در دوره باستان مدیریت و رهبری آموزشی در قالب سلسله مراتب موبدان زرتشتی با میزان متفاوت سرمایه های فرهنگی تجسم یافته انحصاری، سرمایه های اجتماعی اشرافی و سرمایه نمادین حاصل شده از موقعیت سیاسی ظهور کرد که توارث حرفه ای محدود در طبقات اجتماعی، مشخصه بارز این خرده میدان بود. مهمترین کارکرد این میدان، تسلط معرفت شناختی، محدودسازی طبقاتی معرفت و بازتولید طبقات مبتنی بر مدیریت نظام ارزشی بود. در دوره اسلامی به دلیل کاهش پیوند میدان قدرت و مذهب و همچنین استقلال نسبی میدان آموزش به ویژه در دوره های شکوفایی، مدیریت و رهبری آموزشی به کارکرد تخصصی و ذاتی خویش نزدیک شد. علمای سرشناس مذهبی در قامت متولی وقف یا نماینده حاکمیت بر اساس شرایط حرفه ای خویش و بر مبنای سرمایه فرهنگی، مدیریت آموزش را بر عهده گرفتند. کارکرد این میدان بر اساس میزان استقلال آن قابل تبیین است.