
مطالعات برنامه ریزی آموزشی
مطالعات برنامه ریزی آموزشی دوره 13 بهار و تابستان 1403 شماره 25 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
هدفیکی از چالش های کلیدی در حوزه آموزش حرفه ای در ایران، ارائه پراکنده این برنامه ها توسط دو نهاد مجزا است: دانشگاه فنی و حرفه ای و دانشگاه علمی کاربردی. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تجمیع این دو دانشگاه بر افزایش کارایی، اثربخشی و بهبود پاسخگویی آنها به نیازهای منابع انسانی جامعه انجام شده است.روش این پژوهش با رویکردی تحلیلی و با استفاده از داده های موجود از برنامه ریزان آموزشی و روند بازار کار در ایران انجام شده است. با استفاده از ارزیابی های کیفی و تحلیل مقایسه ای نتایج آموزشی، تأثیر مدیریت مجزا در مقابل مدیریت تلفیقی آموزش مهارت های پیشرفته را ارزیابی می کند.یافته ها یافته ها حاکی از آن است که ادغام دانشگاه های فنی و حرفه ای با دانشگاه های علمی و کاربردی می تواند کارایی، اثربخشی و کیفیت کلی آموزش های مهارتی را افزایش دهد. این ادغام همچنین پاسخگویی به تقاضاهای بازار کار را بهبود می بخشد. این مطالعه نشان می دهد که اجرای موفقیت آمیز برنامه های آموزش مهارتی نه تنها نیازمند یکپارچگی ساختاری، بلکه به هماهنگی با بخش های اقتصادی، صنعتی، کشاورزی و خدماتی است. تعامل مستمر با سیستم آموزشی و مشارکت فعال بخش های خصوصی و کارفرمایان به عنوان ذینفعان برای برنامه ریزی مؤثر ضروری است.نتیجه گیری و پیشنهادات تجمیع مؤسسات آموزش مهارت های عالی می تواند منجر به سیستم های آموزشی کارآمدتر شود که نیازهای منابع انسانی جامعه را بهتر برآورده کند. علاوه بر این، این مطالعه بر اهمیت ایجاد یک سیستم صلاحیت حرفه ای، ایجاد چارچوب های همکاری با بخش های مختلف، و اطمینان از همسویی نزدیک آموزش با نیازهای بازار کار تأکید می کند.نوآوری و اصالت این مطالعه تحلیل جدیدی از مزایای ساختاری و عملیاتی تجمیع دو دانشگاه اصلی آموزش مهارتی در ایران ارائه می کند. این بینش های اصلی را در مورد اینکه چگونه چنین ادغامی می تواند هماهنگی بهتر با بازارهای کار و بهبود نتایج آموزشی در بخش های فنی و حرفه ای را تقویت کند، کمک می کند.
تدوین و اعتبارسنجی اصول طراحی فضاهای آموزشی برای دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: فضا و امکانات آموزشی مدارس از جمله مسائل مطرح در برنامه ریزی آموزشی است. معماری و طراحی مدارس می تواند بر نتایج بلندمدت فرایند آموزش مؤثر باشد. این پژوهش با هدف تدوین و اعتبار سنجی اصول طراحی فضاهای آموزشی مدارس ابتدایی انجام گرفته است.روش شناسی: روش پژوهش حاضر آمیخته چندمرحله ای اکتشافی است. در مرحله ی اول به صورت کیفی مبانی نظری مربوط به فضاهای آموزشی در دوره ابتدایی از منابع مکتوب و مقالات مرتبط و مصاحبه با 10 نفر از صاحب نظران و نخبگان مرتبط با فضاهای آموزشی به دست آمد. بر این اساس فهرستی از معیارهای طراحی فضاهای آموزشی تدوین شد. مصاحبه شوندگان برحسب کفایت داده ها و با نمونه گیری زنجیره ای ملاک محور انتخاب شدند. در مرحله ی دوم به روش کمی، روایی صوری و محتوایی فهرست به دست آمده، توسط 8 نفر از متخصصین مورد بررسی و تائید قرار گرفت و 72 گویه تائید شد. سپس داده ها با استفاده از تحلیل عاملی تحلیل شدند و بار عاملی هر عامل مشخص گردید. جامعه ی آماری این مرحله پژوهش تمامی معلمان و مدیران آموزشی نمونه ی شهر اراک بودند. که 153 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. پایایی این ابزار با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ 0.95 درصد گزارش شد.یافته ها: در مرحله ی اول و کیفی پژوهش با بررسی منابع مکتوب و مصاحبه ها 87 گویه استخراج شدند و در مرحله ی کمی پس از محاسبه ی ضریب روایی به 72گویه تقلیل یافتند. پس از آن در تحلیل عاملی شاخص های برازش به دست آمده در مدل اصلاح شده نشان از کفایت و برازش مناسب مدل با داده ها داشت و تمامی گویه های وارد شده در مدل، بار عاملی بالایی با متغیرمکنون خود داشتند.نتیجه گیری و پیشنهادات: احداث و کاربری مدارس ابتدایی نیازمند توجه به عامل های متعدد در فضاهای آموزشی، عمومی و ارتباطی و فضاهای باز است. تأثیرات روانی و جسمانی عوامل موجود در فضای آموزشی بر دانش آموزان معنادار است. لذا از آن جهت که برنامه ریزی آموزشی در اهداف خود به دنبال سازمان دهی محیط های آموزشی و در پی آن بهینه سازی و بهبود فعالیت ها و امکانات آموزشی است، پیشنهاد می شود برنامه ریزان آموزشی پیش از احداث این گونه بناها معیارهای ساخت وساز و تجهیز آن را در نظر بگیرند.نوآوری و اصالت: با توجه به اینکه معیارهای طراحی فضاهای آموزشی برای دانش آموزان مقطع ابتدایی تاکنون گردآوری و اعتبار سنجی نشده است این پژوهش به جمع آوری اصول طراحی فضاهای آموزشی برای کودکان پرداخته است.
سنتزپژوهی موانع انتقال یادگیری در آموزش های سازمانی؛ مقدمه ای برای برنامه ریزی آموزشی در سازمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به تغییرات سریع در دانش و اطلاعات انسانی و در نهایت تغییر اهداف سازمان ها، نیاز به همگام شدن نیروی انسانی احساس می شود که مهمترین راهکار در این راستا، آموزش است که دانش، مهارت ها و توانایی های کسب شده در یک برنامه آموزشی منجر به تغییر پایدار در نحوه انجام وظایف کاری می شود که به مفهوم انتقال یادگیری اطلاق می شود. لذا هدف پژوهش حاضر شناسایی و چارچوب بندی موانع انتقال یادگیری سازمانی بود.روش شناسی: استراتژی این پژوهش سنتزپژوهی و از طریق رویکرد کیفی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه اسناد و مدارک موجود در منابع پایگاه های استناد جهان اسلام، جهاد دانشگاهی و مگیران،گوگل اسکالر و ساینس دایرکت بود. نمونه گیری، هدفمند و نمونه شامل کلیه اسناد موجود در زمینه آموزش سازمانی، یادگیری سازمانی، انتقال یادگیری سازمانی، موانع انتقال یادگیری سازمانی، مهارت آموزی و آموزش های ضمن خدمت بود. جمع آوری منابع و اسناد تا زمانی که داده ها از لحاظ نظری اشباع نشد، ادامه یافت. از میان 247پژوهش دریافت شده، 70مورد بر اساس میزان تطابق با پژوهش حاضر انتخاب شدند. ابزار پژوهش چک لیستی برگرفته از مقالات مرتبط با کلیدواژگان بود. سپس تحلیل داده ها به شیوه استقرایی صورت گرفت و مضامین و عوامل تکرار شونده حذف و موانع اصلی و نهایی دسته بندی و برای هر دسته عنوانی کلی اتخاذ گردید. سپس عناوین کلی در اختیار اساتید صاحب نظر قرار گرفت و آنها صحت بعضی مقولات را تأیید و بعضی را رد کردند. مقولات تأیید شده به صورت منسجم درآمد و مرجع هر مقوله مقابل آن ذکر شد. یافته ها: یافته ها نشان داد اصلی ترین موانع انتقال یادگیری سازمانی؛ به ترتیب شامل عدم کیفیت آموزشی و مدیریتی مربیان، عدم وجود فرهنگ یادگیری، عدم وجود مدیریت تحول گرا و حمایتگر، حجم زیاد وظایف شغلی و چالش پذیری آنها، عدم مطلوبیت محتوای ارائه شده ، ارزشیابی نامطلوب، عدم نظارت یا نظارت نادرست بر کارآمدی دوره، زمان بندی نامناسب دوره ها و عدم آمادگی یادگیرنده می باشد. نتیجه گیری و پیشنهادات: با توجه به یافته ها پیشنهاد می شود؛ انتخاب مدرسین دوره های متناسب با شرایط یادگیرندگان و به صورت تخصصی صورت بگیرد ، سیاست ها و راهبردهای کلان آموزشی و مدیریتی از ابتدا بر اساس کاربست آموزش بنا شود و امتیازاتی که صرفاً مربوط به حضور و شرکت در دوره های آموزشی است، حذف گردد.نوآوری و اصالت: پژوهش حاضر برای اولین بار، به شناسایی تمامی موانع انتقال یادگیری سازمانی در سازمان های مختلف داخل و خارج کشور به صورت جامع با استفاده از استراتژی سنتزپژوهی پرداخته است.
طراحی محیط و برنامه های آموزش سلامت محور در راستای ارتقاء سلامت دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: برنامه های آموزشی سبک زندگی تحصیلی سلامت محور عامل مهمی در دستیابی به میزان موفقیت و عملکرد تحصیلی دانش آموزان می باشد. هدف از تحقیق حاضر طراحی محیط و برنامه های آموزش سلامت محور در راستای ارتقاء سلامت دانش آموزان استان مازندران بود.روش شناسی: روش اجرای پژوهش حاضر به صورت کیفی و بر اساس تئوری نظریه داده بنیاد (گرندد تئوری) بود. همچنین پژوهش بر اساس دسته بندی تحقیقات بر مبنای هدف به صورت اکتشافی – توسعه ای می باشد. داده های لازم جمع آوری و با استفاده از روش نظریه داده بنیاد به مثابه تکنیکی پژوهشی، مفاهیم، مقوله ها شناسایی و مورد تحلیل قرار گرفت. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه متخصصان و صاحب نظران حوزه تعلیم وتربیت و مدارس استان مازندران بود. برای تعیین نمونه های این پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی استفاده شد. نمونه گیری هدفمند برای انتخاب ۱۸ متخصص حوزه سلامت دانش آموزان انجام شد که از همه آن ها مصاحبه های تخصصی در حوزه سلامت تحصیلی دانش آموزان به عمل آمد. همچنین باتوجه به مصاحبه به عمل آمده از پرسشنامه محقق ساخته سبک زندگی تحصیلی سلامت محور با ضریب آلفای کرونباخ ۸۶/۰ استفاده شد.یافته ها: مدارس مروج سبک زندگی تحصیلی سلامت محور در شش مقوله اصلی (شرایط مداخله گر، عوامل موثرمدارس، شرایط زمینه ای، پیامد های مدارس، راهبرد های موثر و ابعاد مدارس) بررسی شدند. نتایج تحقیق نشان داد که در مدل ارائه می تواند در راستای استانداردسازی مقوله سلامت تحصیلی دانش آموزان استفاده گردد.نتیجه گیری و پیشنهادات: باتوجه به نتایج تحقیق پیشنهاد می شود که متخصصین نظام سلامت مدارس دستورالعمل هایی در جهت ایجاد محیطی سالم تهیه کنند و توسعه برنامه های آموزش سلامت محور در راستای ارتقاء سلامت دانش آموزان با چشم انداز کوتاه مدت و میان مدت و بلندمدت و تأکید روی برنامه هایی متناسب در جهت افزایش سطح فعالیت بدنی و مؤلفه های روانی ایجاد کنند.اصالت و نوآوری: این پژوهش برای اولین بار به طراحی محیط آموزشی سلامت محور با تأکید روی فعالیت بدنی به عنوان یکی از مؤلفه های اصلی سلامت جسم و روان دانش آموزان پرداخته است.
از رویارویی غیر منتظره با هوش مصنوعی در کلاس دانشگاه تا اندیشه ورزی ژرف درباره حضور روزافزون آن در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این مقاله به بررسی پیامدهای غیرمنتظره هوش مصنوعی در محیط های دانشگاهی پرداخته و به تحلیل مباحث پیچیده ای می پردازد که به واسطه حضور فزاینده و چالش برانگیز این فناوری در دو سطح خرد (کلاس های درس) و کلان (برنامه ریزی و سیاست گذاری های آموزش عالی) پدیدار شده اند.روش شناسی: رویکرد این پژوهش کیفی و روش آن خودنگاشت است که با دوری از گزارش های سطحی، به سوی پدیدارشناسی تفسیری حرکت می کند. خودنگاشت با تمرکز بر تجربه شخصی پژوهشگر (مواجهه غیرمنتظره با هوش مصنوعی در کلاس درس)، امکان تحلیل دقیق تری از این تجربه را فراهم می سازد.یافته ها: یافته ها نشان می دهد که دانشجویان آشنایی کافی با ابعاد اخلاقی استفاده از هوش مصنوعی ندارند. طرح درس ها به موضوع هوش مصنوعی توجهی ندارند و برنامه مشخصی برای ارزیابی تکالیف دانشجویی با بهره گیری از این فناوری وجود ندارد. همچنین، سیاست گذاری های کلان آموزشی در زمینه نفوذ و گسترش هوش مصنوعی در برنامه های درسی به روز نشده اند و بسیاری از این سیاست ها فراگیر نیستند. باتوجه به شرایط موجود، نابرابری های ناشی از استفاده از این فناوری در حال افزایش است.نتیجه گیری و پیشنهادها: این پژوهش به کمبود آگاهی در مورد کاربردها و ابعاد اخلاقی هوش مصنوعی، نبود زیرساخت های آموزشی و طرح درس های به روز در این زمینه در دانشگاه پرداخته است. در این راستا، پیشنهاد می شود که دانشگاه ها طرح درس ها را بازنگری کرده و بسته های آموزشی مناسبی را برای اساتید و دانشجویان تدوین کنند. همچنین، اصلاح و تقویت زیرساخت ها و سیاست های ضروری برای بهره برداری بهینه این فناوری در دستور کار قرار گیرد.نوآوری و اصالت: این مقاله با رویکردی نو تلاش دارد فاصله میان کلاس درس و حوزه سیاست گذاری و برنامه ریزی آموزشی را کاهش دهد. نوآوری این پژوهش بر آن است که با تمرکز بر گسترش روزافزون هوش مصنوعی، سیاست گذاران را از نفوذ سریع این فناوری در سراسر کشور آگاه کرده و آنان را به اتخاذ سیاست های فعال و آینده نگر در این زمینه دعوت کند.
برنامه ریزی آموزشی در دانشگاه فرهنگیان با تاکید بر انتظارات دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: تضمین کیفیت خدمات و طراحی برنامه ریزی های منسجم جهت نیل به پیشرفت برای ذی نفعان از رسالت های اصلی نظام های آموزش عالی می باشد. لذا پژوهش حاضر به منظور بررسی انتظارات دانشجویان جهت برنامه ریزی آموزشی موثرتر در دانشگاه فرهنگیان انجام شد. روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و رویکرد کیفی از نوع راهبرد تحلیل محتوا است. نمونه گیری با شیوه هدفمند ملاک محور تا حد اشباع داده ها انجام شد. ابزار گرداوری اطلاعات گزارشات مکتوب دانشجویان بود. 36 گزارش تحلیل و کدگذاری شد. روایی یافته ها با ارایه مقولات توصیف شده به 10 نفر از نویسندگان گزارشات، بررسی و دقت کد گذاری ها تایید شد. پایایی با کدگذاری مجدد داده ها و همگرایی مناسب بین کدگذاری های قبلی و مجدد حاصل شد.یافته ها: انتظارات دانشجویان شامل 165 مقوله معنادار بود. عبارت های به دست آمده شامل انتظارات دانشجویان در ابعاد اداری- سازمانی و آموزشی و مضامین فضا و تجهیزات، نحوه ارتباط با دانشجو، حمایت های علمی ، وضعیت آموزش، برنامه درسی، سرفصل دروس و ارزشیابی آموزشی است.نتیجه گیری و پیشنهادات: برآوردن انتظارات دانشجویان با تنظیم برنامه های آموزشی مناسب از رسالت های دانشگاه است. نتایج تحقیق حاضر ضرورت توجه به آن ها را نشان می دهد. لذا توجه به انتظارات دانشجویان در برنامه ریزی دانشگاه ها پیشنهاد می گردد. نوآوری و اصالت: شناسایی انتظارات دانشجویان به شیوه تحلیل محتوا با استفاده از متن نوشتاری، بازنگری سیستم آموزشی و سازمانی دانشگاه، تدوین استانداردهای به روز، تنظیم برنامه های آموزشی مناسب و نظارت بر حسن اجرای آن است.
چالش های کلاس های چندپایه از منظر برنامه ریزی آموزشی: شناسایی ابعاد و برازش الگو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: کلاس های چندپایه ازجمله راهبردهای اجتناب ناپذیر در نظام های آموزشی است که به علل مختلف مورد استفاده قرار می گیرند. از منظر برنامه ریزی آموزشی، این نوع از آموزش مبتنی بر بازسازماندهی و مدیریت کلاس درس تعریف کرد. هدف اصلی این پژوهش، واکاوی چالش های کلاس های چندپایه مدارس از منظر برنامه ریزی آموزشی بود.روش شناسی: روش پژوهش بر اساس هدف، کاربردی و براساس نوع داده ها، آمیخته (کیفی-کمی) است. جامعه آماری شامل کلیه معلمان کلاس های چندپایه کشور بود، که در بخش کیفی با روش نمونه گیری هدف مند، 15 نفر و در بخش کمی با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی 430 نفر از آنان انتخاب شدند. داده های بخش کیفی از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شد. پس از شناسایی چالش های اصلی، پرسشنامه ای مشتمل بر 87 گویه طراحی و در گروه کانونی اعتباربخشی شد. در بخش کمی از طریق اجرای تحلیل عاملی تأییدی، الگوی به دست آمده مورد بررسی قرار گرفت.یافته ها: نتایج حاکی از آن هستند که در مجموع هشت چالش اساسی انگیزشی (0.99=β)، سازمانی (0.98=β)، کالبدی و امکاناتی (0.97=β)، منابع حمایتی و اطلاع یابی (0.93=β)، عملیاتی (0.90=β)، روش شناختی و پداگوژیکی (0.88=β)، آموزشی و بهسازی (0.82=β) و تربیت و توسعه معلم (0.81=β) شناسایی شدند. براین اساس، اولویت بندی چالش ها مشخص شد (چالش انگیزشی دارای اولویت اول). در تحلیل عاملی تأییدی دو شاخص نشان دهنده خطا یعنی شاخص RMSEA، با مقدار 0.02 و RMR با مقدار 0.04 حاکی از پایین بودن خطای مدل است. سه شاخص نیکویی هم به ترتیب برای شاخص GFI، 0.96، شاخص تعدیل شده GFI یعنی AGFI، برابر 0.91 و برای شاخص NFI، برابر 0.99 انطباق خوب مدل با داده های مشاهده شده را نشان می دهد.نتیجه گیری و پیشنهادها: مدارس چندپایه، بخش مهمی از نظام آموزش وپرورش هستند و بایستی ضمن شناسایی چالش ها و مسائل برنامه ریزی آموزشی آن، نسبت به اصلاح اقدام کرد. نتایج این پژوهش ضمن شناسایی این موارد، نسبت به ارائه پیشنهادهایی دال بر آموزش پیش از خدمت و حین خدمت و نیز تقویت محتوایی پرداخته است.نوآوری و اصالت: براساس چالش های شناسایی شده، راهبردها و سیاست هایی توصیه شده است که حداقل 700 هزار دانش آموز و بیش از 50 معلم را در برمی گیرد.
چالش های فرا روی معلمان مهارت آموز و ارائه راهکار براساس تجارب زیسته آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: اقدامات در آموزش و پرورش زمانی منجر به دستیابی به هدف مورد نظر خواهد شد که برنامه ریزی صحیحی برای آن صورت گیرد. هدف پژوهش حاضر، شناسایی و تحلیل چالش های فراروی معلمان ماده 28 و راهکاریابی برای این چالش ها بر اساس تجارب زیسته آن هادر جهت تحول در برنامه ریزی آموزشی برای آنان بود.روش شناسی: رویکرد پژوهش، کیفی و استراتژی پژوهش پدیدارشناسی از نوع 4 مرحله ای ون مانن بود. جهت جمع آوری داده ها، از ابزار مصاحبه ساختاریافته محقق ساخته بهره برده شد. میدان پژوهش شامل سری نهم از معلمان مهارت آموز استان کردستان در سال تحصیلی1403-1402 به تعداد 150 نفر بود که با ملاک اشباع یافتگی داده ها تعداد 27 نفر انتخاب شدند.یافته ها: یافته ها در دو گام حاصل شد: گام نخست، شامل چالش های پیش روی معلمان ماده 28 بود که در این راستا، 5 مورد مضامین فراگیر، 15 مورد مضامین سازمان دهنده و 117 مضمون پایه حاصل شد. مضامین سازمان دهنده در ارتباط با چالش های ارزشیابی، چالش های مدیریتی، دانش تخصصی و کلاسداری معلم، چالش های دوره ی پودمان، چالش های اداری، چالش های مربوط به برگزاری دوره های ضمن خدمت، ارتباط با اولیا و دانش آموزان و چالش های امکانات و تجهیزات آموزشی مدارس هستند. در گام دوم راهکارهای معلمان ماده 28 برای رفع چالش ها بیان شد. یافته های این گام شامل 5 مورد مضامین فراگیر، 13 مضامین سازمان دهنده و 109 مضمون پایه بود. مضامین سازمان دهنده عبارت اند از: راهکارهای حوزه روش و ابزارهای تدریس، توانمند کردن معلمان، راهکارهای حوزه ارزشیابی، کیفیت بخشی به پودمان های دانشگاه، راهکارهای مربوط به امورات اداری، کیفیت بخشی به دوره های ضمن خدمت، ارتباط مؤثر با اولیا و دانش آموزان و تجهیز مدارس به تمام امکانات آموزشی هستند.نتیجه گیری و پیشنهادها: یافته ها حاکی از عدم آمادگی معلمان ماده 28 برای آموزش و کیفیت پایین دوره پودمان است که باعث ایجاد ترس و اضطراب در نومعلمان و پایین آمدن کیفیت آموزش و یادگیری شده است. در این راستا توانمند کردن معلمان و تلاش کارکنان نظام های آموزشی در پویایی و توسعه در نظام آموزشی نقش بسزایی دارد. بنابراین با توجه به چالش های فراروی معلمان ماده 28 پیشنهاد می شود برنامه ریزی آموزشی کنونی آنان بر مبنای یافته ها، متحول گردد.نوآوری و اصالت: باتوجه به اینکه تاکنون چالش های فراروی معلمان ماده 28 مورد بررسی قرار نگرفته است، پژوهش حاضر به بررسی تجارب زیسته معلمان ماده 28 از چالش های فراروی آن ها و ارائه راهکارهایی برای این چالش ها می پردازد.
تدوین راهبردهای تغییر نظام آموزش عالی در ایران: رشته حسابداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف:. این پژوهش با هدف کلی تدوین راهبردهای تغییر در نظام آموزش عالی در رشته حسابداری در ایران انجام شد.روش شناسی: این پژوهش با استفاده از ماتریش SWOT نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید پیرامون موضوع شناسایی شد و با استفاده از تکنیک AHP اولویت بندی شدند.جامعه آماری پژوهش کارشناسان آگاه و متخصص موضوع در سازمان های ذیربط بودند. برای پردازش اطلاعات از تکنیک SWOT-AHP با استفاده از نرم افزار Expert Choice انجام شد.یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که نقاط ضعف، تهدید، فرصت و قوت در موضوع مورد مطالعه اولویت های اول تا چهارم را به خود اختصاص دادند که نشان دهنده غالب بودن فضای مخاطره آمیز بر فضای مفید است. علاوه بر این در اولویت بندی نواحی استراتژیک نتایج نشان داد که به ترتیب ناحیه WT یعنی راهبرد دفاعی (حداقل – حداقل)، ناحیه WO یعنی راهبرد انطباقی (راهبرد حداقل – حداکثر)، ناحیه ST یعنی راهبرد اقتضایی (حداکثر – حداقل) در نهایت آخرین راهبرد بر محور SO یعنی راهبرد تهاجمی (حداکثر – حداکثر) است. علاوه بر این، براساس ماتریس TOWS اقدام به طراحی 12 راهبرد لازم در زمینه تغییر در سیستم آموزش عالی در رشته حسابداری شد.نتیجه گیری و پیشنهادها: نظام آموزش عالی حسابداری در دهه اخیر به دلیل تغییرات بازار و نظام نوآوری بیش از هر رشته ای دیگر نیازمند تغییر و تطابق بیشتر با بازار کار است. بنابراین، بروزرسانی سیستم های آموزشی حسابداری براساس نیازها و تحولات اجتماعی و محیطی جهت هماهنگ نمودن تعداد فارغ التحصیلان حسابداری طبق نیاز کشور و تعریف یک ساختار یا نهادی مشخص در راستای راهبری و بازنگری مداوم رشته حسابداری با توجه به پویا و تکنیکی بودن حسابداری بسیار مورد نیاز می باشد.نوآوری و اصالت: تاکنون تحقیقی با عنوان تدوین راهبردهای تغییر در نظام آموزش عالی در رشته حسابداری در کشورانجام نشده است و به دلیل خلاء موجود این تحقیق طراحی و تدوین شد.
چالش ها و فرصت های استفاده از رویکرد علم شهروندی در برنامه ریزی آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: علم شهروندی (Citizen Science) به پژوهش های علمی اطلاق می شود که در آن شهروندان غیرحرفه ای یا دانشمندان آماتور در جمع آوری و تحلیل داده ها مشارکت می کنند. این رویکرد به ترویج مشارکت عمومی در فرآیندهای علمی و ارتقای آگاهی اجتماعی کمک می کند. با پیشرفت فناوری و دسترسی به داده های بزرگ، علم شهروندی به عنوان ابزاری نوین در آموزش و یادگیری مورد توجه قرار گرفته است. هدف این پژوهش بررسی فرصت ها و چالش های علم شهروندی در حوزه آموزش و یادگیری است. این پژوهش سعی دارد تا با مرور سیستماتیک ادبیات موجود، به شناسایی پتانسیل های این رویکرد و چالش های موجود در اجرای آن بپردازد.روش شناسی: این پژوهش به لحاظ هدف، بنیادی و از نظر گردآوری داده ها، توصیفی – کتابخانه ای است. از روش مرور سیستماتیک ادبیات برای جمع آوری و تحلیل داده ها استفاده شده است. جستجو در پایگاه های معتبر علمی، شامل مقالات علمی و منابع مرتبط، برای شناسایی شواهد معتبر انجام شد. از مدل SALSA (جستجو، ارزیابی، ترکیب و تحلیل) برای تحلیل داده ها استفاده شده است.یافته ها: یافته ها نشان می دهند که علم شهروندی می تواند به ارتقای سواد علمی، تقویت تفکر انتقادی و افزایش مشارکت اجتماعی کمک کند. همچنین، چالش هایی نظیر کمبود منابع آموزشی، ناآگاهی معلمان و دانش آموزان، و موانع فرهنگی و اجتماعی در اجرای این رویکرد وجود دارد.نتیجه گیری: علم شهروندی به عنوان یک رویکرد آموزشی نوآورانه، پتانسیل های زیادی برای بهبود کیفیت آموزش و یادگیری دارد. با این حال، برای تحقق این پتانسیل ها، نیاز به برنامه ریزی مناسب و آموزش های هدفمند وجود دارد. این پژوهش می تواند به عنوان نقطه شروعی برای تحقیقات میدانی و توسعه علم شهروندی در نظام های آموزشی مورد استفاده قرار گیرد. پیشنهاد می شود پژوهشگران در آینده به طراحی و اجرای پروژه های جامع تری بپردازند که بتوانند به تحقق اهداف آموزشی و علمی کمک کنند.اصالت و نوآوری پژوهش: نوآوری این تحقیق در ارائه راهکارهای دقیق برای ادغام علم شهروندی در برنامه های آموزشی است که به خلأهای موجود در تحقیقات قبلی پاسخ می دهد و تحولاتی در نگرش ها و شیوه های آموزشی ایجاد می کند.
استلزامات معلمی در عصر دیجیتال: واکاوی شایستگی های ضروری تلفیق فناوری اطلاعات و ارتباطات با برنامه آموزشی در بستر آموزش مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف واکاوی شایستگی های ضروری تلفیق فناوری اطلاعات و ارتباطات با برنامه آموزشی در بستر آموزش مجازی انجام شد.روش شناسی: این مطالعه با رویکرد کیفی و مشارکت 15 نفر از خبرگان حوزه فناوری های آموزشی از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته و به روش نمونه گیری گلوله برفی انجام شد. تجزیه وتحلیل داده ها با کدگذاری دستی به شیوه تحلیل مضمون با رویکرد استقرایی و مدل آتراید-استرلینگ انجام پذیرفت. تأیید روایی با به کارگیری راهبردهایی همچون اجرای فرایند نظام مند ثبت داده ها، افزایش تعداد و تنوع در مصاحبه شوندگان، بازنگری مکرر داده ها، کنترل توسط اعضا و محققان بیرونی انجام شد؛ و سنجش پایایی از طریق پایایی بازآزمون و پایایی بین دو کدگذار به صورت دستی انجام گرفت و بعد از اتمام کدگذاری، نتایج این دو کدگذاری با یکدیگر مقایسه و از روش هولستی استفاده شد.یافته ها: نتایج تحلیل مضمون نشانگر آن بود که در مجموع از 15 مصاحبه انجام یافته، 79 کد باز یا مضمون پایه استخراج شد که بعد از حذف موارد تکراری به 37 مضمون تقلیل یافت که این 37 مضمون در قالب 11 مضمون سازمان دهنده اصلی شایستگی فردی معلم، شایستگی اجتماعی معلم، اخلاق حرفه ای معلم، تسلط بر محتوا، آشنایی با فناوری و مهارت های فنی، دانش و اصول استفاده از فناوری، انتقال اطلاعات در آموزش مجازی، استفاده از فناوری در آموزش، مدیریت کلاس در فضای دیجیتال، توجه به ویژگی های روان شناختی دانش آموزان در ارزشیابی و تلفیق فناوری با برنامه آموزشی در ارزشیابی و 4 مضمون فراگیر شایستگی های شخصی و حرفه ای معلم، شایستگی های علمی و فنی معلم، توانمندی در آموزش و تدریس و ارزشیابی و ارزیابی آموزشی می باشند.نتیجه گیری و پیشنهادها: در این راستا، می توان چنین نتیجه گرفت که برای تلفیق فناوری اطلاعات و ارتباطات با برنامه آموزشی در بستر آموزش مجازی، شایستگی های وجود دارد که معلمان با دارا بودن این شایستگی ها، می توانند به بهترین نحو در تلفیقی این فناوری های با برنامه های درسی و آموزشی موفق باشند.نوآوری و اصالت: واکاوی شایستگی های ضروری تلفیق فناوری اطلاعات و ارتباطات با برنامه آموزشی در بستر آموزش مجازی به صورت جامع مدنظر قرار گرفته است.
نقش برنامه ریزی آموزشی در رفتار صرفه جویی آب دانش آموزان براساس نظریه رفتار برنامه ریزی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی نقش برنامه ریزی آموزشی در میزان صرفه جویی مصرف آب دانش آموزان و عوامل روان شناختی – اجتماعی موثر بر آن با استفاده از نظریه رفتار برنامه ریزی شده است.روش شناسی: پژوهش حاضر با رویکرد کمی و روش پیمایش انجام شده است. واحد تحلیل فرد بوده و جامعه آماری شامل 7242 دانش آموز دختر در مقطع متوسطه اول شهر بابل است. با استفاده از جدول کرجسی و مورگان (1970)، 380 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و روش نمونه گیری به صورت خوشه ای چندمرحله ای بود. این تحقیق در بهار 1403 در شهر بابل انجام شده است. مدل نظری مورد استفاده، رفتار برنامه ریزی شده است که شامل پنج مؤلفه (نگرش، هنجار، کنترل رفتاری ادراک شده، قصد و رفتار) می باشد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه ای ساخت یافته است که روایی آن با تحلیل عاملی تأییدی و نظرات متخصصان حوزه علوم اجتماعی و آموزش محیط زیست تأیید و پایایی آن با آزمون آلفا کرونباخ اندازه گیری شده است. تحلیل داده ها و برازش مدل نظری با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS انجام گردید.یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که میانگین رفتار صرفه جویی آب در سطح متوسط قرار دارد. آزمون فرضیه ها حاکی از تأثیرفشار هنجاری والدین بر نگرش دانش آموزان نسبت به آب، هنجار شخصی آنها و کنترل رفتاری ادراک شده مثبت بود. نگرش نسبت به آب بر قصد صرفه جویی در آب تأثیر داشته اما هنجار شخصی دانش آموزان بر آن بی تأثیر بود. قصد صرفه جویی در آب بر رفتار صرفه جویی بی تأثیر بوده، در مقابل کنترل رفتاری ادراک شده بر آن تأثیر مستقیم داشته است.نتیجه گیری و پیشنهادها: فشار هنجاری ناشی از روابط خانوادگی می تواند رفتار صرفه جویی در آب را تقویت یا به تعویق اندازد. همچنین، کنترل رفتار نقش مهمی در رفتار برنامه ریزی شده ایفا می کند و نشان دهنده راحتی انجام یک رفتار خاص از نظر افراد است. برای توسعه سواد محیط زیستی، آموزش باید بر اساس گروه های سنی و اجتماعی تفکیک شود. در مدارس نیز باید به برنامه ریزی آموزشی محیط زیست و غنای فرهنگ محلی مازندران، که پیوندهای عمیقی با طبیعت دارد، توجه بیشتری شود.نوآوری و اصالت: در این پژوهش فشار هنجاری والدین به عنوان یک متغیر جدید در نظریه رفتار برنامه ریزی شده قرار گرفت و مدل نظری جدیدی ساخته شد که طبق آن فشار هنجاری والدین ابتدا روی نگرش، هنجار شخصی و کنترل رفتاری ادراک شده دانش آموزان تأثیر گذاشته است.
ارائه ی مدل سرمایه اجتماعی تعالی محور در آموزش متوسطه با رویکرد فرا ترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: جوامعی که به سمت دانش بنیان حرکت می کند توسعه سرمایه اجتماعی جایگاه ویژه ای در توسعه پایدار دارد یکی از زمینه های مهم برای شکل دهی توسعه سرمایه اجتماعی آموزش و پرورش می باشد و هدف پژوهش حاضر، ارائه الگوی سرمایه اجتماعی تعالی محور در آموزش متوسطه بوده است.روش شناسی: در این پژوهش با کاربست روش فراترکیب کیفی، تعداد 66 مقاله علمی پژوهشی منتخب در زمینه سرمایه اجتماعی تعالی محور با طرح نظام مند الگوی هفت مرحله ای (Sandusky & Barroso, 2006) تحلیل و صورتبندی گردید.یافته ها: دستاوردهای حاصله در قالب چهار مقوله اصلی و بیست و هفت شاخص دسته بتدی شدند که عبارتند از: (1) پیشایندهای سرمایه اجتماعی تعالی محور در عرصه های سرمایه فردی (شامل: نگرش، توانمندی ها و شایستگی ها)، دارایی های درون سازمانی (شامل: محیط سازمانی سالم، مدیریتی و ساختاری) و عوامل برون سازمانی (شامل: ارتباطات و مشارکت های مدنی، فرهنگ شهروندی و مسئولیت پذیری اجتماعی، سرمایه والدین و خانواده، فضای سیاسی و سیاست های دولت)، (2) راهبردی های سرمایه اجتماعی تعالی محور (شامل: آموزش و بهسازی منابع انسانی، یادگیری سازمانی، مدیریت اطلاعات و دانش، ارتباط میان فردی و شبکه سازی)، (3) مولفه های سرمایه اجتماعی (شامل: اعتماد، مشارکت اجتماعی، تعامل اجتماعی، حمایت اجتماعی)، (4) پیامدهای سرمایه اجتماعی تعالی محور در عرصه های فردی (شامل: رضایت شغلی، توسعه ظرفیت و توانمند سازی، سلامت روانی)، پیامد سازمانی (شامل: بهبود کیفیت آموزشی، سلامت سازمانی، ارتقای سرمایه فکری، تقویت ارتباط خانواده با مدرسه، پیامد فراسازمانی (شامل: بهبود سبک زندگی).نتیجه گیری و پیشنهادها: نتایج این پژوهش بر ضرورت برنامه ریزی برای توسعه سرمایه اجتماعی تعالی محور در آموزش متوسطه تاکید دارد. با این حال نیاز به انجام پژوهش های بیشتر به ویژه با استفاده از روش های ترکیبی احساس می شود.نوآوری و اصالت: این مطالعه تحلیلی جدید از سرمایه اجتماعی برای توسعه تعالی مدارس است که ترسیم مدل توسعه سرمایه اجتماعی تعالی محور به منظور چارچوبی برای برنامه ریزی آموزش متوسطه ارائه می دهد