
مقالات
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: پایش عملکرد بر اساس دیدگاه ذینفعان، همواره مورد تأکید متخصصان تربیت حرفه ای بوده است.هدف پژوهش واکاوی عملکرد حرفه ای راهبران آموزشی از دیدگاه معلمان دوره ابتدایی بود. روش ها : در این پژوهش از روش توصیفی از نوع پیمایشی استفاده شده است. جامعه آماری شامل کلیه معلمان دوره ابتدایی ناحیه دو شهر همدان به تعداد 798 نفر بود. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و با استفاده از جدول برآورد حجم نمونه کرجسی و مورگان تعداد 235 نفر از معلمان به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه محقق ساخته ارزیابی عملکرد راهبران آموزشی بود. براساس بررسی مبانی نظری و پیشینه، ابعاد مختلفی برای عملکرد حرفه ای رهبران آموزشی بیان شده است. مخرج مشترک دیدگاه ها در زمینه ابعاد راهبری آموزشی، مبنای ساخت پرسش نامه قرار گرفته است برای تعیین روایی ابزار از روش CVR استفاده شد و میزان آن 83/0 محاسبه گردید. برای تعیین پایایی پرسش نامه از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شد که میزان آلفای کل پرسش نامه 79/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی، آزمون بررسی نرمال بودن توزیع داده ها (کولموگروف- اسمیرونف)، آزمون t تک گروهی و آزمون فریدمن استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که عملکرد حرفه ای راهبران آموزشی از دیدگاه معلمان، میزان کمک راهبران در رشد حرفه ای معلمان، میزان کمک راهبران در مدیریت رفتار دانش آموزان، میزان کمک راهبران در فرایند آموزش و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، پائین تر از حد متوسط بوده است. همچنین نتایج نشان داد که از دیدگاه معلمان، بهترین عملکرد راهبران آموزشی مربوط به فرایند آموزش و ضعیف ترین عملکرد، مربوط به کمک به رشد حرفه ای بوده است. نتیجه گیری: توجه به دیدگاه معلمان بر اساس ابعاد سنجش وضعیت موجود عملکرد راهبران آموزشی، می تواند زمینه ارتقای عملکرد حرفه ای راهبران و به تبع آن، توسعه حرفه ای معلمان را فراهم سازد.
راهبردهای معلمان برای مقابله با کمبود/عدم مشغولیت رفتاری دانش آموزان در کلاس درس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عدم مشغولیت رفتاری دانش آموزان در کلاس درس، یکی از دغدغه های مهم همه معلمان بوده است. پژوهش حاضر به بررسی راهبردهای مورد استفاده معلمان به منظور برخورد با عدم مشغولیت شاگردان و بهبود آن می پردازد. روش پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش، از نوع کیفی بنیادین است. به این منظور، تعداد 109 دبیر از شهرستان های مختلف غرب مازندران در این تحقیق شرکت داده شدند. برای گردآوری داده ها از پاسخ های مکتوب شرکت کنندگان به 16 موقعیت فرضی استفاده شد. داده ها با روش تحلیل محتوا با رویکرد استقرایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. پس از کدگذاری اولیه و استخراج راهبردها، هشت دسته کلی راهبرد، شناسایی شدند. در این راستا، پاسخ های کیفی نیز به داده های کمّی تبدیل شدند تا امکان شمارش و مقایسه کمّی میزان به کارگیری راهبردها نیز فراهم شود. برای تحلیل داده ها از الگوی استانکه و بلومکه[1] (2021) استفاده شد و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار MAXQDA 2022 انجام گرفت. یافته ها نشان داد که معلمان از سه دسته راهبرد مدیریت رویه آموزشی، تشویق و تأکید بر نقاط قوت و تحمیل مشغولیت، بیش از سایرین بهره می برند. همچنین مقایسه میان راهبردهای ترجیحی معلمان بر حسب سابقه و تجربه ایشان نیز نشان داد که در عین وجود اشتراکات محسوس، با افزایش تجربه معلمان، تغییرات معناداری در نحوه مواجهه آن ها با عدم مشغولیت رفتاری دانش آموزان به وجود می آید. بر اساس یافته ها، به معلمان توصیه می شود با بهره گیری از تجارب همکاران باسابقه خود، راهبردهای غیرمستقیم را که اغلب نیاز به زمان و شکیبایی بیشتری دارند مورد استفاده قرار دهند.
نقش رهبری ذهن آگاه در توسعه رجحان شغلی معلمان با میانجی گری تعهد سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: شیوه و سبک رهبری سازمان، نقش بسیار مؤثری در عملکرد و اثربخشی سازمان دارد. هدف از انجام این پژوهش، شناخت نقش رهبری ذهن آگاه در توسعه رجحان شغلی با نقش میانجی تعهد سازمانی، در معلمان می باشد. روش ها: این تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از نظر گردآوری اطلاعات و اجرا، از نوع تحقیقات توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش معلمان مقطع ابتدایی شهر ملایر بود که حجم نمونه به تعداد 350 نفر با فرمول کوکران تعیین و نمونه ها به روش طبقه ای انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسش نامه های استاندارد تعهد سازمانی (آلن و مایر، 1990)، رجحان شغلی (آمابایل، 1994)، ذهن آگاهی (پراتشر و همکاران، 2018) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از دو نرم افزار اس پی اس اس26 و اسمارت پی ال اس3 استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد؛ رهبری ذهن آگاه بر رجحان شغلی (346/0beta=) و تعهد سازمانی (332/0beta=) اثر مستقیم و معناداری دارد. تعهد سازمانی بر رجحان شغلی (496/0beta=) اثر مستقیم و معناداری دارد. همچنین بر اساس نتایج پژوهش، تأثیر غیر مستقیم رهبری ذهن آگاه از طریق متغیر میانجی تعهد سازمانی بر رجحان شغلی (125/0beta=) معنادار است. همچنین یافته ها نشان داد رهبری ذهن آگاه از طریق تعهد سازمانی بر رجحان شغلی تأثیر مثبت و معنادار دارد (125/0). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، پرورش رهبرانی ذهن آگاه می تواند یکی از مؤلفه ها و بسترها برای توسعه معلمان در نظام آموزشی باشد؛ رهبرانی که بتوانند با تقویت تعهد سازمانی و توسعه انگیزش در سرمایه های فکری سازمان، در خدمت تعالی سازمان باشند.
مطالعه تطبیقی الگوی آموزش ضمن خدمت معلمان در بستر رایانش ابری با مقایسه ایران و کشورهای انگلستان، آمریکا، چین، هند، سوئد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: این پژوهش با هدف مطالعه تطبیقی الگوی آموزش ضمن خدمت معلمان در بستر رایانش ابری، با مقایسه ایران و کشورهای انگلستان، آمریکا، چین، هند و سوئد، انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع تطبیقی-اکتشافی و روش پژوهش استفاده شده در آن، مبتنی بر استراتژی پژوهش کیفی بود؛ به طوری که در بدو کار، مصاحبه های اکتشافی با خبرگان و تحلیل داده های جمع آوری شده، به کمک روش تحلیل تم (مضامین)، ابعاد و مؤلفه های مؤثر بر شکل دهی الگوهای آموزش ضمن خدمت معلمان ایران، در بستر رایانش ابری، احصا و سپس با استفاده از روش 4 مرحله ای جرج اف بردی (1969)، ابعاد و مؤلفه های کلیدی مکشوفه در آموزش ضمن خدمت معلمان ایران، با مدل های آموزش ضمن خدمت معلمان، در بستر رایانش ابری، در کشورهای انگلستان، آمریکا، چین، هند و سوئد مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که ابعاد و مؤلفه های مؤثر بر الگوی آموزش ضمن خدمت معلمان ایران در بستر رایانش ابری شامل: 5 بعد و 19 مؤلفه شامل: فرهنگی (3 مؤلفه)، مدیریتی (5 مؤلفه)، مادی و کالبدی (2 مؤلفه)، فناوری (5 مؤلفه) و منابع انسانی (4 مؤلفه) می باشد که مولفه های این مدل با کشورهای منتخب مورد مقایسه تطبیقی قرار گرفت و یافته های تحلیل تطبیقی نیز حکایت از آن داشت که 12 مؤلفه مشترک و 8 مؤلفه غیرمشترک میان الگوی آموزش ضمن خدمت معلمان در بستر رایانش ابری ایران و کشورهای منتخب وجود داشت. نتایج: بر اساس یافته های پژوهش، به دست اندرکاران و برنامه ریزان دوره های آموزشی در ایران پیشنهاد می شود برای افزایش کیفیت دوره های آموزشی، وجوه افتراق با کشورهای دارای تجارب ارزنده را مورد توجه قرار دهند.
نقش کارکردهای توسعه منابع انسانی دانشگاه در خودکارآمدی دانشجویان: شواهد تجربی از دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: خودکارآمدی دانشجویان نقش تعیین کننده ای در موفقیت تحصیلی و شغلی آن ها دارد. عدم توجه به این عامل مهم در دانشگاه ها و بویژه دانشگاه فرهنگیان که مأموریت اصلی آن، تربیت معلم است، می تواند نظام تعلیم و تربیت را دچار چالش کند. بنابراین ضروری است عوامل مؤثر بر خودکارآمدی دانشجویان در ابعاد مختلف ازجمله علمی، عاطفی و اجتماعی مورد مطالعه قرار گیرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش کارکردهای توسعه منابع انسانی دانشگاه در خودکارآمدی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان، پردیس شهید چمران تهران انجام شد. روش ها : روش تحقیق، توصیفی-همبستگی و مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری، شامل کلیه دانشجویان پسر پردیس شهید چمران دانشگاه فرهنگیان در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ و به تعداد ۱۲۴۳ نفر در رشته های آموزش ابتدایی، مشاوره و تربیت بدنی در مقطع کارشناسی بود. داده ها از نمونه ای به تعداد ۲۸۴ نفر از دانشجویان دانشگاه فرهنگیان شهید چمران تهران به شکل تصادفی ساده جمع آوری شد و مدل سازی معادلات ساختاری SEM به منظور بررسی نقش کارکردهای توسعه منابع انسانی در خودکارآمدی مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل به دست آمده، از برازش مناسبی برخوردار است و کارکردهای توسعه منابع انسانی، نقش مهمی در خودکارآمدی دانشجویان دارد. به عبارت دیگر، بین کارکردهای توسعه منابع انسانی و خودکارآمدی دانشجویان، یک رابطه خطی و مثبت وجود دارد. نتیجه گیری: با درک و اجرای مؤثر کارکردهای توسعه منابع انسانی، دانشگاه فرهنگیان می تواند به طور قابل توجهی بر خودکارآمدی دانشجویان خود تأثیر بگذارد و عملکرد آن ها را در ابعاد علمی، عاطفی و اجتماعی بهبود بخشد. این تحقیق می تواند به سیاست گذاران و مربیان، برای بهبود کیفیت آموزش، ایجاد فضایی که در آن دانشجویان احساس توانایی برای دست یابی به اهداف خود کنند، کمک نماید. در مطالعات آینده باید اثرات بلندمدت کارکردهای عملکرد توسعه منابع انسانی بر خودکارآمدی دانشجویان و کمک به آن ها جهت موفقیت شغلی پس از فارغ التحصیلی بررسی شود.
هنجاریابی پرسشنامه سنجش میزان آمادگی معلمان برای اجرای آموزش فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: آموزش فراگیر، حق همه کودکان با یا بدون نیاز ویژه است و باید از آن بهره مند شوند. معلم، نقش پیشرو و فعال را در آموزش فراگیر دارد. با سنجش آمادگی آن ها و ایجاد نگرش مثبت برای اجرای آموزش فراگیر توسط عاملان آموزش و پرورش می توان راه کارهایی در جهت افزایش قابلیت ها و توانمندسازی معلمان ارائه کرد؛ لذا نیازمند به ابزار سنجش میزان آمادگی معلمان برای اجرای آموزش فراگیر هستیم. هدف از این پژوهش، هنجاریابی و تبیین شاخص های روان سنجی این ابزار (پرسش نامهCEFI-R ) بود. روش شناسی این تحقیق، روش توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری آن، شامل معلمان شاغل دوره ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1402 بود. از 464 معلم، 403 خانم و 61 آقا که به شیوه نمونه گیری خوش ه ای چندمرحله ای انتخاب شدند، به این پرسش نامه 19 سؤالی پاسخ دادند. یافته ها: سؤالات ابتدا به فارسی و سپس به انگلیسی و مجدد به فارسی برگردانده شد و از لحاظ روایی و ادبی، توسط اساتید مرتبط، تأیید شد. در بررسی روایی سازه، با تحلیل عاملی اکتشافی، 4 عامل شامل: تنوع، روش شناسی، حمایت ها (معلم پشتیبان ) و مشارکت در جامعه) به دست آمد و با تحلیل عاملی تأییدی، بار عاملی همه سؤالات بالاتر از 0.3 گزارش شد که سؤالات را برای این تحقیق مناسب می سازد. جهت بررسی پایایی، ضریب آلفای کرونباخ برای ابعاد و کل پرسش نامه از 0.78 تا 0.85 محاسبه شد. نتیجه گیری: پرسش نامه CEFI-R که از نظر ویژگی های روان سنجی، در حد قابل قبولی می باشد، ابزار آسانی است که تاحدود زیادی می تواند میزان آمادگی معلمان را برای اجرای آموزش فراگیر و مقاصد آموزشی و پژوهشی در مقطع ابتدایی بسنجد.