فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۱٬۵۲۱ تا ۱۱٬۵۴۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
یشترک الشعر الفارسی والعربی فی العدید من المجالات کما یشترک الشعراء الإیرانیون والعرب فی أسلوب الشعر وموضوعه، وتراکیبه وموسیقاه. ویعتبر الشاعر الإیرانی الشهیر، مهدی أخوان ثالث، والشاعر العراقی البارز، بلند الحیدرى من بین الشعراء الذین نری الکثیر من أوجه التشابه فی أشعارهم، وهی قواسم مشترکة تُبحث فی دراسات الأدب المقارن. فقصیدة قاصدک لأخوان ثالث تشترک مع قصیدة ساعى البرید لبلند الحیدری فی الکثیر من الموضوعات والمفاهیم المختلفة. من هنا فإن هذه الدراسة ومن خلال تبنیها منهجاً وصفیاً تحلیلیاً تحاول دراسة هاتین القصیدتین من حیث المضامین المشترکة، والمحسنات اللفظیة والمعنویة، وظاهرة التکرار وأغراضه، ومن ثم الموسیقی والجرس الشعری. ولاشک أنّ تحدید مصدر إلهام هاتین القصیدتین یساعد کثیراً فی فهم العلاقة الشعریة العمیقة بین الإیرانیین والعرب. وقد توصل البحث الی نتائج عدة أهمها أن القصیدتین اشترکتا فی التعبیر عن هموم الناس وآلامهم من خلال استخدام التعابیر البسیطة المعبرة عن الحالة الاجتماعیة التی عاشها کل من الشاعرین، وهی ظروف کادت تکون فی الغالب متشابهة ومماثلة.
ظاهرة التشابه الإیقاعی بین البحور الشعریة: دراسة موردین من مواردها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنَّ ظاهرة اختلاط أوزان أکثر البحور – فی بعض أنواعها – أمر واقع، وحقیقة لا مفر من الإقرار بها ودراستها بغیة الوصول الی حلول لها، وهی ظاهرة بالغة الأهمیة، تستثیر أسئلة مهمة، لابد من الإجابة علیها، وتتلخص هذه الأسئلة فی السؤالین التالیین: کیف یتم الاطلاع علی کیفیة حصول هذه الاختلاطات الإیقاعیة بین الأوزان؟ وکیف نستطیع معرفة بحر الشعر الوارد علی الوزن المشترک؟ ولاشک أنَّ أساتذة علم العروض، ودارسیه من المحققین والمؤلفین، بحاجة ماسة إلی الإجابة علی السؤالین السابقین. وقد تکفلت هذه المقالة بالإجابة علیهما، لکن فی موردین من موارد التشابه الإیقاعی، لأنَّ هذا الاختلاط قد وقع فی أکثر البحور الشعریة؛ لذلک فموارده کثیرة، ولا یمکن دراستها کلها فی مقالة واحدة. والجدیر بالذکر أنَّ هذا البحث یتعدی القواعد العروضیة لیتناول ما خرج عنها، فهو غیر مقصور علیها، ولامقید بها، بل هو مقید بالسماع أکثر؛ لأنَّ القواعد منه تؤخذ. والموردان المدروسان فی هذه المقالة هما: التشابه الإیقاعی بین البحر الوافر المجزوء والبحر الهزج، والتشابه الإیقاعی بین البحر المدید والبحر الرمل.
سیمیائیه الزمکان فی شعر بدر شاکر السیاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال هشتم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۳۰
59 - 79
حوزههای تخصصی:
یحاول هذا المقال من خلال المنهج الوصفی- التحلیلی أن یدرس أشعار بدر شاکر السیاب مستعیناً بالسیمیائیه المکانیه التی حظیت باهتمام بالغ الأثر من قبل علماء اللغه فی الآونه الأخیره. وبهدف کشف الرصد عن دلالات الزمان والمکان وتحولاتهما بوصفهما وسیله یقدم من خلالها الشاعر مواقفه تجاه الواقع المریر الذی عاشه، ویصب کأس غضبه فوق رأس المدینه الصاخبه التی ابتلعت قریته جیکور. ومن النتائج التی توصلنا إلیها هی أن دراسه سیمیائیه المکان تساعد علی إستقصاء الجمالیات المکانیه فی شعر السیاب وکشف الکنوزالمعرفیه المعنویه المخفیه فی طیاته، وذلک عبر القریه والمدینه والأمکنه التی کانت لدیه لقاءات مع المرأه فیها. وفی هذا البحث إعتمدنا علی الأعمال الشعریه الکامله للشاعر.
الطبیعه بین الأدب القدیم والحدیث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال هشتم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۳۰
123 - 140
حوزههای تخصصی:
تقوم هذه المقاله إلی الموازنه بین امرئ القیس و ابن حمدیس الصقلی فی وصف الطبیعه بهدف معرفه المظاهر التی قام الشاعران فی الأدب الجاهلی والأدب الأندلسی بوصفها من الطبیعه والسؤال الأساسی فیها هو ما هی المظاهر المشرقه التی قام بوصفها امرؤالقیس و ابن حمدیس فی الطبیعه رغم أنهما یعیشان فی العصرین المختلفین؟ وعندنا فرضیه یمکننا الوصول إلی الإجابه وهی الطبیعه التی قام بوصفها امرؤالقیس هی المطر والسیول والأزهار واللیل وهذا النوع من الطبیعه ملائم بالبیئه التی کان یعیش امرؤالقیس فیها و ابن حمدیس قام بوصف الزهریات الموجوده فی بلاده والمائیات کنموذجین؛ یمکن القول أنّ کل شاعر قام بوصف مشاهداته فی بیئته.
الموتیف الرمزی للقدس فی شعر محمود درویش؛ دراسه إحصائیه ودلالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال هشتم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳۱
75 - 89
حوزههای تخصصی:
لقد اعتُبرت المدینهموقعا جغرافیّا یخصّ الأدیب ویکشف عن علاقاته الوطیده بموضع ترعرع فیه؛ فتتصل اتصالا وثیقا بصوره الشعریّه وبوصفها مسرحا حقیقیّا یصاغ فی مصهرتها جوهر الشعر ودلالاته، بحیث کان موتیفها فی شعر محمود درویش نسقا خاصّا یعکس نفسیّه الشاعر واتّجاهاته الملحّه. من هذه المدن موتیف مدینه القدس التی اتسعت مفاهیمها فی ذاکره درویش وتحوی دلالات ورموز مغریه کایحاءها باسم الأرض الفلسطینیه تماما وحظوتها برموز للقداسه، والحضاره العربیّه، وتأریخ فلسطین العریق. تحاول هذه الدراسه تسلیط الضوء علی موتیف القدس فی شعر محمود درویش معتمده علی المنهج الوصفی- التحلیلی الرافد علی تحلیل النصوص الأدبیّه وفکّ الرموز والدلالات فیها.
La violence contre le corps dans quelques œuvres de Milan Kundera(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Dans presque toutes les œuvres de Milan Kundera, l'écrivain tchèque, un sentiment de haine vague mais omniprésent apparaît dans la conscience des personnages. Bien qu’ils ne le confessent pas ouvertement, la manière dont ils traitent leur corps et les corps des autres révèle un sentiment profond de dégout et d’abjection envers celui-ci. Cette haine du corps est en partie enracinée dans le phénomène inconscient de l'abjection ainsi que dans le conflit entre le moi et le corps. En effet, on pourrait dire que dans ses œuvres, Kundera confronte intentionnellement les personnages à des situations où ils doivent faire face à leur corps, remettant en question leur rapport avec celui-ci. Cette confrontation prend parfois une forme violente. Dans cet article nous allons examiner psychologiquement les origines de cette violence d’après les idées de Kristeva et Lacan, d'abord dans le roman La vie est ailleursdans les chapitres concernant la rencontre de la mère avec le peintre, puis dans L'immortalité, là où la fille tente de se suicider sur l'autoroute.
La Fée aux miettes de Charles Nodier: Un récit à une double face(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
La Fée aux miettesde Charles Nodier, publié à Paris, en 1832 est un récit qui peut se prêter à une double interprétation. Ce roman reprend un type de récit, très populaire à partir du XIX esiècle, en France, celui de «fantastique». L'objectif du présent article est de proposer l'application de l'approche psychanalytique au texte de La Fée aux miettes, basée, en grande partie, sur des apports de la psychanalyse freudienne et jungienne. Cette étude psychanalytique nous permettra d'offrir au texte de nouvelles dimensions interprétatives et de comprendre la dynamique que suggère l'écriture de La Fée aux miettes. Ce qui est raconté comporte deux faces, apparente et sous-jacente. Nous avons l'ambition d'analyser, en une première étape, le contenu manifeste du roman et à en découvrir le schéma narratif pour discuter, en une deuxième étape, le contenu fantasmatique de ce récit en essayant de déchiffrer des sources sous-jacentes de ces fantasmagories apparentes en rapport avec le travail de l'inconscient, cette face obscure de la psyché.
پژوهشی در بازی های زبانی ادبیات عامه کُردی ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازی افزون بر نقش و کارکرد مهمی که در زندگی کودک دارد، به تکامل و رشد او نیز کمک می کند. ازجمله کارکردهای مهم بازی رشد و درمان جسم، رشد اخلاقی و اجتماعی و تربیت کودک است. افزون براین، بازی از نظر زبانی و ادبی نیز اهمیت دارد و نیازمند بررسی و مطالعه است؛ به ویژه برخی از بازی ها که به بازی زبانی موسوم اند و تنها با حرکات زبان پدید می آیند. بازی زبانی گونه ای از کارکردهای زبانی است که درواقع با ذهن کودکان و نوجوانان و حتی بزرگ سالان در پیوند است. این گونه زبانی به مثابه «متن» در ژانر اصلی ادبیات شفاهی و حوزه ادبیات تعلیمی جای می گیرد؛ زیرا ضمن حفظ جنبه تفریحی و سرگرمی، در آموزش زبانی و ذهنی نیز تأثیرگذار است.
در این پژوهش با گردآوری و ذکر مواردی از زبان گیرها و ترانه های بازی کُردی ایلامی، ویژگی های این گونه زبانی و عوامل ایجاد آن ها به روش کتابخانه ای و شیوه توصیفی- تحلیلی مطالعه و بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که وزن باستانی هجایی، توزیع (هم حروفی)، جناس، تکرار، تنافر حروف، جابه جایی و ... از مهم ترین ویژگی های ادبی بازی های زبانی است.
زنجیره منظم معنایی درونمایه ها در صحنه های داستان یوسف (ع) در قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
«نظم» و هماهنگی معنایی یکی از مهمترین وجوه اعجاز قرآنی است. به نظر می رسد این نظم، در ارائه زنجیره معنایی حوادث و صحنه های داستانی هم وجود داشته باشد؛ اما تاکنون مفسران وپژوهشگران به این مسأله نپرداخته اند که آیا در داستان های قرآن نیز همین وجه اعجازی وجود دارد؟ برای اثبات فرضیه نظم معنایی در داستان های قرآن، به شکل موردی، درونمایه های داستان یوسف(ع) را در صحنه های متعدد آن، با روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی فرار دادیم. نتایج نشان می دهد: با وجود حوادث و صحنه های متعدد در این داستان، زنجیره معنایی درونمایه های فرعی واصلی در تمام صحنه ها؛ هماهنگ، همسو، منظم و با ترتیب منطقی ارئه شده است؛ به گونه ای که بین هیچ یک از درونمایه های فرعی با درونمایه اصلی (ولایت خداوند بر بندگان مخلص و پیروزی اراده الهی) نه تنها اختلافی دیده نمی شود، بلکه همگی در راستای تقویت این اندیشه اصلی به کار رفته اند. علاوه بر آن، درونمایه های فرعی هم با یکدیگر ارتباط معنایی دارند و حادثه ی خواب و رؤیا نیز مهم ترین حلقه ارتباطی بین درونمایه ها در صحنه های گوناگون وفراوان داستان است.
اصطلاح شناسی تطبیقی نقیضه و پارودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از اشکالات عمده در حوزة نقد ادبی امروز ایران، بی شک نبود اتفاق آرا بر سر استفاده از اصطلاحات است. نقیضه که به نظر می آید اصطلاحی پذیرفته شده در برابر پارودی است، در پژوهش های مختلف با اصطلاحات گوناگونی نام برده می شود که گاه هیچ ارتباطی به نقیضه ندارد. از سوی دیگر، اصطلاحات مهمی چون پاستیش و گروتسک و ارتباط آنها با پارودی نادیده انگاشته شده است. مقالة پیشِ رو، تلاش در جهت بررسی تطبیقی اصطلاحات مربوط به پارودی و نقیضه فارسی است زیرا در بسیاری از مواقع، چنان که نمونه هایی از آن ذکر خواهد شد، در تحلیل متون، اصطلاحات مشابه امّا متفاوتی، به جای یکدیگر به کار می روند. هدف از این مقایسه و تطبیق، روشن شدن حد و مرز اصطلاحات، تعیین معادل های مناسب و نهایتاً رسیدن به وحدت و اجماع در نقد و تحلیل متون ادبی است. به مناسبت نیز در برابر هرکدام از اصطلاحات، متنی به اجمال معرفی می شود تا مصداق روشنی برای هرکدام از این اصطلاحات باشد. رویکرد تطبیقی این مقاله در شناخت بهتر معانی اصطلاحات و متون مرتبط به آنها و در نتیجه تحلیل درست آنها، مفید خواهدبود.
تحلیل روانشناسانه ولگا و بحران هویت وی در رمان از شیطان آموخت و سوزاند اثر فرخنده آقایی، براساس نظریه کارن هورنای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویت مفهومی چند بعدی و بنیان ثابت رفتار یک فرد است. فشارهای جامعه و ناکامی های متوالی سبب بحران هویت می شود به طوری که احساس هویت فرد در هم می شکند. فرخنده آقایی، با توصیف زندگی زنی ارمنی در رمان از شیطان آموخت و سوزاند موفق به بازنمایش این بحران می شود؛ زنی مطلقه که علیرغم شرایط بد زندگیش همانند یک پرنسس روزگار می گذراند. پژوهش حاضر بر پایه نظریه کارن هورنای، روان شناس آلمانی، استوار است که به بررسی بنیان های روانشناختی فرد می پردازد. بر اساس این نظریه انسانها بی وقفه در پی یافتن راهبرد رفتاری در مقابل عوامل اجتماعی هستند. هورنای انسان ها را در برابر جامعه متخاصم به سه گروه رفتاری دسته بندی می کند: مهرطلب، برتری طلب و عزلت گزین. هدف پژوهش حاضر بررسی شخصیت ولگا، قهرمان داستان آقایی به منظور بازنمایش روش های دفاعی وی در بافت اجتماعی است. این مطالعه تأثیر افراد و محیط را در بحران هویت ولگا مورد بررسی قرار خواهد داد.
ضرورت توجه به تصحیف در تصحیح اشعار عربی خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به اعتقاد مصححان متون، بسیاری از مشکلات تصحیح به دلیل وجود تصحیفات است. در اشعار عربی خاقانی نیز تصحیفات فراوانی دیده می شود که عیناً از نسخه های خطی به چاپ های دیوان وی راه یافته است و گاهی نیز بدخوانی کلمات توسط مصححان بر دامنه این تصحیفات افزوده است. هدف این مقاله، بررسی تصحیفات در اشعار عربی خاقانی و نشان دادن ضرورت توجه به این موضوع در تصحیح این اشعار است. یافتن شکل صحیح واژه ها بر اساس توجه به تصحیف می تواند موجب حاصل شدن نسخه ای منقح تر از اشعار عربی خاقانی شود. در این مقاله 18 بیت از اشعار عربی خاقانی که در چاپ های موجود و حتی نسخه های خطی به غلط ثبت شده، بررسی شده است و با توجه به معیارهایی مانند نسخه های معتبر دیگر (لندن، مجلس و...)، اشعار فارسی و دیگر آثار خاقانی، ویژگی های سبکی شعر وی، محور طولی اشعار، معنای بیت و... تصحیح شده است. علاوه بر آن این مقاله به ارزیابی تصحیحات دیوان خاقانی پرداخته و نشان داده است که هر چند از میان این تصحیح ها، تصحیح سجادی جایگاه والاتری دارد اما در این تصحیح نیز موارد فراوانی از تصحیف به شکل غلط ثبت شده است.
نصوص دیوان ""هشت کتاب"" (الکتب الثمانیة) لسهراب سبهری؛ وتأویلها من المنظور الریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن وجود المفردات والمفاهیم المتعلقة بالعلوم من مثل الریاضیات، والجیولوجیا، وعلم الأحیاء، والکیمیاء، والفیزیاء فی الشعر یؤدی إلی ظهور صعوبات شکلیة ومضمونیة تجعل دراستها ونقدها أمراً ضروریاً. إن العلم قرین دوماً بالدقة وإن دخوله فی مجال الشعر والأدب یؤدی إلی أن یصطبغا بالدقة أیضاً کما یمنحهما شیئاً من العمق وقد یساعد علی الفهم الصحیح للشعر وقد یؤدی إلی انغلاق مفاهیمه والرمزیة فیه مما یؤدی إلی زیادة صعوبة فهمه. یعتبر علم الریاضیات من العلوم الأساسیة وإن دخول مفرداته ومفاهیمه فی الشعر، سیترتب علیه ظهور تطورات فی الشکل والمضمون فیه کما یؤدی إلی تغییر نسبة فهم المتلقی منه وهو أمر جدیر بالدراسة والنقد. تحاول هذه الدراسة استخراج جمیع المفردات والمفاهیم المتعلقة بعلم الریاضیات فی أشعار سهراب سپهری، محلّلة العلاقة بین علم الریاضیات والأدب، وکذلک تأثیر علم الریاضیات علی الشعر فی إطار دیوان هشت کتاب ""الکتب الثمانیة"" لسهراب سبهری، لمعرفة تأثیر هذا العلم علی مدی فهم الشعر. إذ کما یری کاتبو هذه السطور فإن دخول المفردات والمفاهیم الریاضیة إلی شعر سهراب سبهری کان ذا أثر کبیر علی شعره، وأضفی علیه فی أکثر الحالات شیئاً من الإیجاز، والتخییل، والتصویر، والدقة. وفی الوقت نفسه کان دخول هذه المفردات إلی شعره فی بعض الأحیان رغم إثراء هذا الشعر وتعمیق معناه سبباً فی زیادة صعوباته علی الفهم وتعقیده، حیث یتطلب فهمه تدقیقاً أکثر. بحیث إن انطلاقه من قیود هذا التعقید المحتمل، من شأنه أن یسبب سهولة التلقی والفهم لهذا الشعر أکثر فأکثر.
تحلیل ساختار تخیلی داستان «تشنه و دیوار» مثنوی براساس ساختارهای نظام تخیل در آرای ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی ماهیت خیال و ساختار تخیلی ای که شاعران و هنرمندان بر مبنای آن تفکر می کنند، در مباحث نقد ادبی و هنری از جایگاه والایی برخوردار است. مبنای بسیاری از رمزگشایی های متنی امروزه بر عهده کاوش-هایی در حوزه تخیل شناسی است. ژیلبر دوران (متولد 1921) تخیل شناس و اسطوره پژوه فرانسوی قرن بیستم، توانست با ابداع روشی علمی، اعتبار حقیقی تخیل را که به مدت دو قرن در غرب انکار می شد، دوباره بدان بازگرداند. این مقاله قصد دارد با تعمق در آرای این اندیشمند به تحلیل ساختارهای تخیلی داستان «کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب» در ابتدای دفتر دوم مثنوی، روی آورد. مولوی در این حکایت، صحنه ای را ترسیم می کند که در آن عمل/کنشی (پرتاب سنگ و خشت به آب) تکرار می شود. این صحنه یک تخیل است. همچنین بر طبق قراینی که به دست خواهیم داد، مشخص می شود که نگاه و اندیشة تخیل-پرداز راوی نسبت به جهان، تحت تأثیر ساختارهای منظومه شبانه تخیل است. این منظومه که مربوط به ساختارهای اسرارآمیز یا آنتی فرازیک و ساختارهای دراماتیکی یا ترکیبی است با ویژگی هایی چون: تکرار، وابستگی فرد به جهان و دیدگاه تعاملی او نسبت به جهان، گرایش به عمل مینیاتورسازی و درک چرخه ای و... مشخص می شود.
از مخاطب خاص تا مخاطب عام (نگاهی جامعه شناسانه به تحول طیف مخاطبان ادبیات تعلیمی فارسی با تکیه بر مرصاد العباد و کتاب احمد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با تأمل در آثار تعلیمی فارسی می توان دریافت که در اکثر این آثار نوعی دسته بندی در طیف مخاطبان دیده می شود؛ دسته ای از آثار فقط خطاب به پادشاهان و شاهزادگان نوشته شده اند و دسته ای خطاب به وزرا یا مردم عادی. در برخی دیگر از آثار تعلیمی نیز نویسنده هر فصل از کتاب خود را به آموزش مطلبی به گروهی از مردم اختصاص داده است؛ مثل آنچه در باب پنجم مرصادالعباد مشاهده می شود. این درحالی است که در آثار تعلیمی پس از مشروطه، از جمله کتاب احمد، این مرزبندی میان مخاطبان از میان برداشته شده و این آثار خطاب به عموم مردم جامعه نوشته شده اند.نویسنده این مقاله بر آن است که میان ساختار سلسله مراتبی جامعه سنتی ایران با این تقسیم بندی در طیف مخاطبان ادبیات تعلیمی ارتباط معناداری وجود دارد. در واقع همان گونه که جامعه ایران به طبقات مختلفی از پادشاهان، زمینداران و زارعان تقسیم می شده است، مخاطبان ادبیات تعلیمی نیز به گروه های مختلفی تقسیم می شدند و به هر گروه متناسب با جایگاه اجتماعی آنها تعلیم خاصی داده می شد. اما همزمان با تحولات فکری انقلاب مشروطه، با باور به برابری مردم جامعه و در نهایت الغای رسم تیولداری در نخستین قانون اساسی، ادبیات تعلیمی نیز ساختار سلسله مراتبی خود را از دست داد و آثار تعلیمی خطاب به مخاطبان عام نوشته شدند.
بررسی تطبیقی مبانی رئالیسم در رمان «النهایات» اثر عبدالرحمان منیف و «آوسنة بابا سبحان» اثر محمود دولت آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه در مباحث نقد ادبی، رئالیسم به عنوان مکتبی ادبی، جایگاه ویژه ای در ادبیات داستانی دارد؛ مکتبی که می کوشد خصوصیات انسان ها و اوضاع اجتماعی را آن گونه که در زندگی واقعی به نظر می رسند، بازتاب دهد. عبدالرحمان منیف، نویسندة سرشناس عربستانی تبار و محمود دولت آبادی، داستان نویس صاحب سبک ایرانی از جمله نویسندگانی هستند که در آثار خود بر مبنای مبانی رئالیستی، واقعیات جوامع خود را با رویکردی انتقادی و اصلاح جویانه، به رشتة تحریر درآورده اند. منیف در رمان «النهایات» و دولت آبادی در «آوسنة باباسبحان» با همین رویکرد، اقلیم روستا و شرایط اجتماعی- اقتصادی مردمان آن را به تصویر می کشند. پژوهش حاضر، به مبانی رئالیسم در رمان «النهایات» و داستان بلند «آوسنة باباسبحان» از جهت محتوایی می پردازد و نشان می دهد که در هر دو اثر، به موضوعاتی عینی و ملموس پیرامون زندگی روستانشینان می پردازند و درونمایه هایی برگرفته از واقعیت های زندگی آنان، همچون فقر، درد و رنج و ناکامی و محرومیت در محیط روستا را نشان داده اند. انتخاب موضوع و درون مایه ها با رویکردی انتقادی و اصلاح جویانه، منطبق بر واقعیت و معیارهای رئالیستی به ویژه رئالیسم انتقادی است.
تحلیل بینامتنی رمان آتش بدون دود و تأثیرادبیات کهن فارسی درآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعة آثار داستان نویسان برجستة معاصر نشان می دهد که این نویسندگان در آفرینش آثار خویش از ادبیات کهن فارسی تأثیرات فراوان پذیرفته اند.از آن جمله نادر ابراهیمی است که با ادبیات کهن فارسی به خوبی آشناست و بر بهره مندی از آن در غنی ساختن آفرینش های ادبی تأکید دارد و البته ردّپایِ این اندیشه وآشنایی او با ادب کهن در آثار وی بویژه آتش بدون دود آشکار است. آتش بدون دود، رمان هفت جلدیِ نادر ابراهیمی، اثر برگزیدة بیست سال ادبیات داستانی پس از انقلاب است. دراین پژوهش از منظر تحلیل بینامتنی به بررسی چگونگی تأثیرات ادبیات کهن فارسی در آتش بدون دود می پردازیم و این تأثیرات را از سه جنبة زبانی، شگردی و اندیشگانی مورد تحلیل قرار می دهیم. نتایج نشان می دهد در آتش بدون دود ارتباط بینامتنی و تأثیرات زبانی درگزینش واژگان کهن، ویژگی های دستوری و ویژگی های بلاغی(بویژه اقتباس)، تأثیرات شگردی مانند براعت استهلال، مداخله گری راوی، کاربرد شعر در میان نثر و صحنه پردازی های متأثر از متون کهن و تأثیرات اندیشگانی چون تقابل پدر و پسر(متأثر از شاهنامه فردوسی) و رویکرد عرفانی جلوة خاصی دارد. برخی از این جلوه های بینامتنی تعمدی-آشکار، برخی تعمدی- پنهان و برخی ضمنی هستند.
بررسی زبان شناختی زاویة دید در داستان کوتاه «صراحت و قاطعیت» بر اساس الگوی سیمپسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله می کوشد تا نوع راوی و وجهیت حاکم بر دیدگاه راوی را در داستان کوتاه بهرام صادقی با عنوان «صراحت و قاطعیت» (1388) بررسی کند. این مطالعه بر اساس الگوی پیشنهادی سیمپسون (1993) صورت می گیرد که در آن روایت و زاویة دید با دیدگاهی زبان شناختی بررسی می شوند. هدف این پژوهش، تعیین نوع راوی و نوع وجهیت این داستان می باشد. بنابراین در وهلة اول تلاش بر آن است که دریابیم از میان انواع راوی طرح شده در الگوی سیمپسون، این داستان به کدام نوع تعلق دارد و سپس بررسی نماییم که آیا وجهیت داستان مثبت، منفی یا خنثی است. فرض ما این است که راوی این داستان سوم شخص روایی و داستان دارای وجهیت خنثی است. در این تحقیق، داده ها بر اساس مقولات و ابزارهای تحلیلی معرفی شده در نظریه، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند؛ بنابراین روش این تحقیق توصیفی_ تحلیلی است. بررسی این داستان نشان می دهد که راوی از نوع «ب» (سوم شخص در حالت روایی) است که با اراده و اختیار تام وارد ذهن شخصیت ها می شود. با بررسی ابزارهای وجهی به کار رفته در تک تک جملات داستان مشخص می شود که راوی در درجة اول از افعال و قیود تمنایی و سپس جملات بیان کنندة عقیده، جملات عام، فعل های امری، قیود و صفات ارزیابانه که همگی نشان گر وجهیت مثبت هستند، استفاده کرده است. همچنین راوی برای نشان دادن نحوة رخ دادن سوء تفاهمات و همچنین ارزیابی موقعیت، از برخی ابزارهای زبانی مرتبط به وجهیت منفی استفاده کرده که عمده ترین آن ها افعال شناختی است.
تحلیلی تاریخی پیرامون شاعران و مدّاحانِ دربار قراختاییان کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوام هشتاد سالة قراختاییان در کرمان، (بین سالهای 619 تا 704 ه.ق) با درایت و کاردانی سلاطین و ملکه هایی همچون بُراق حاجب، سلطان رکن الدّین، عصمة الدّنیا و الدّین قتلغ ترکان (ترکان خاتون) و صفوة الدّنیا و الدّین پادشاه خاتون، زمینه های اقتدار سیاسی، رونق اقتصادی و اعتلای فرهنگی این سرزمین را فراهم ساخت. این اقتدار سیاسی و رونق اقتصادی، آرامش و امنیّت را در سرتاسر قلمرو قراختاییان کرمان، حکفرما ساخته و موجبات سفر بسیاری از علما، ادبا و شعرا به دربار حکّام قراختایی را فراهم نمود. امری که نوشتار حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به دنبال اثبات آن است. یافته های پژوهش بر این نکته تأکید دارند که تلاش حکمرانان و شاهزادگان کاردانِ قراختایی جهت برقراری امنیّت، آرامش و رفاه مردمان قلمرو خود از یکسو و عشق و علاقه مندی آنان به زبان فارسی و حتی سروده شدن اشعاری به قند پارسی توسّط برخی از این افراد، از سوی دیگر، نقشی چشمگیر و غیر قابل انکار در اعتلای جایگاه زبان و شعر فارسی در دربار و قلمرو دولت مذکور داشت. تا به حدّی که پای شاعرانی همچون امامی هروی، عماد لر و مجد همگر را از زادگاهشان به قلمرو و دربار قراختاییان کرمان کشانید.