مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
وجهیت
حوزه های تخصصی:
سیمپسون از افرادی است که در حوزة سبک شناسی و زبان شناسی انتقادی به فعالیت پرداخته است. یکی از مباحثی که او به گونه ای دقیق و روشمند آن را بررسی کرده، «دیدگاه روایی» است. از نظر او، دیدگاه روایی به معنای میزان دخالت راوی در عمل روایت کردن است و از سه بخش جزئی تر: دیدگاه مکانی، دیدگاه زمانی و دیدگاه روانشناختی تشکیل می شود. زمینه ساز پیوند این سه نوع جزئی، عناصر وجهی به کار گرفته شده در متن توسط نویسنده- راوی روایت است. در ادامه، سیمپسون با طرح دیدگاه های روایی چهارگانة ژنت و همچنین دیدگاه های چهارگانة روایی آسپنسکی- فالر و با بررسی دقیقتر عنصر وجهیت در متن، الگوی دیدگاههای روایی نه گانة خود را ارائه می کند. همچنین، از نظر سیمپسون، با بررسی سه دیدگاه مکانی، زمانی و روانشناختی به کار گرفته شده در متن روایت، می توان به تحلیلی از نوع دیدگاه ایدئولوژیکی نویسنده نیز رسید.
بازتاب دیدگاه شاعر در نحو منظومه ویس و رامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر آمیزه ای از اندیشه و صور خیال است. اندیشه های شاعر، زبان اوست که در قالب شعر بیان شده است و به ذهن مخاطب متبادر می شود. جهان بینی شاعر و کیفیت تبیین امور، در ساخت جمله های او تأثیر می گذارد. در نتیجه هر کدام از سبک ها و ژانرهای ادبی، الگوهای دستوری مشخصی را برمی گزینند. این الگوهای دستوری در واقع بیان کننده نوع دیدگاه و ذهنیت حاکم بر آن سبک و یا موضوع ادبی هستند. عوامل دستوری که تفاوت های دیدگاه و نگرش مؤلّف را نسبت به موضوع یا مؤلّفه ای در متن نشان می دهد، بسیارند اما در این مقاله به دو عامل وجهیّت و متغیرهای زمان در مثنوی ویس و رامین اشاره می شود. هدف این پژوهش، روشن ساختن دیدگاه و نگرش فخرالدین اسعد گرگانی در به کارگیری فعل ها، قیدها، صفت ها و نیز چینش واژگان و انعکاس صدای وی در نحو جمله هاست. نتایج حاصل از تحلیل های انجام شده بیانگر این است که نگرش شاعر تابعی است از غلبه رویداد محوری، و استفاده وی از قیدهای زمان حال، بیانگر واقع گرایی و اطمینان او درباره موضوع داستان است. صفات و خصوصیاتِ فخرالدین، رویکردی مطلق گرا و برابر دارد و از طریق ارجاع کلام به «لحظه سخن گفتن» و کاربرد زمان مضارع و قیدهای تأکید و ایجاب، باور قطعی و مسلّم شاعر نسبت به موضوع عشق و پیامدهای آن نشان داده می شود.
وجهیت در ترجمه: موردپژوهی ترجمه های فارسیِ سبک رواییِ وولف در رمانِThe Waves(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنگام بحث پیرامون سبک، چه در مطالعات ادبی و چه زبانشناختی، درواقع درمورد عادت های زبانی نویسنده سخن میگوییم. بدیندلیل میتوان به هر نویسنده سبک خاصی را نسبت داد و آن سبک را به اسم او نامگذاری کرد، به عنوان مثال سبک شکسپیری، جویسی یا وولفی. باتوجه به اینکه وجهیت و استفاده مکرراز افعال و قیود وجهی یکی از مؤلفه های کلیدی دنیای داستانیِ ترسیم شده در رمانِ The Waves است، پژوهش حاضر به بررسی این مسئله می پردازد که مترجمان چگونه این کلمات وجهی را ترجمه می کنند و آیا انتخاب های آنها بر دنیای داستانی متن اصلی تأثیر می گذارد و «حس» آنرا تغییر می دهد یا خیر. بدین منظور رمانِ The Waves نوشته ویرجینیا وولف و دو ترجمه فارسی آن خیزاب ها ترجمه پرویز داریوش (1356) وامواج ترجمه فرشاد نجفی پور (1377) انتخاب شدند و مدلِ بوسو (2004)،مبتنی بر مدل دستور وجهیتِ سیمپسون (1997)، جهت بررسی نحوه برگردان افعال وجهی استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که وجهیت، یعنی الزامات شخصی، تصویر منفی، احتمالات، قابلیت ها و توانایی های شخصیت های رمان در ترجمه ها کمتر از متن اصلی موردتأکید هستند اما داریوش در مقایسه با نجفی پور آن ها را به صورت نظام مندتری ترجمه کرده است.
بررسی طرحواره های وجهیت در زبان فارسی با رویکرد شناختی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله در پی بررسی چگونگی تبیین وجهیت در زبان فارسی، در قالب انگاره شناختی و رابطه وجه و وجهیت در زبان فارسی هستیم. هدف اصلی از انجام این پژوهش، مطالعه نظام وجهیت بر اساس نظریه های زبان شناسی شناختی و آزمودن نظریه های موجود با داده های فارسی است. بدین منظور، ابتدا پاره ای ملاحظات نظری این حوزه را مطرح کرده و سپس، بر اساس آنها، داده های زبان فارسی را تحلیل می نماییم؛ همچنین تعامل وجهیت با مقولات دستوری «گواه نمایی»، «عامل نفی» و «زمان دستوری» را نشان می دهیم. داده های این مقاله مبتنی بر شمّ زبانی گردآورنده جمع آوری شده اند. با مطالعه چهار فعل وجهی «باید، شاید، توانستن و خواستن» می توان چنین عنوان کرد که مفاهیم وجهیت این افعال بسیار تحت تأثیر «عامل نفی، زمان دستوری و وجه» در پاره گفتارها است و بر اساس ملاک های معنایی شناختی چون جایگاه قدرت، جهت جبر و ذهنیت قابل تببین هستند. در این راستا با توجه به مفاهیم شناختی ذهنیت، مقوله جبر و پویایی، اسنادسازهای زمینه و واقعیت تحولی می توانیم «باید و شاید» را افعال وجهی و «توانستن و خواستن» را افعال نیمه وجهی قلمداد نماییم؛ و دیگر اینکه برخلاف زبان انگلیسی این افعال جزو اسنادسازهای زمینه محسوب نمی شوند بلکه وجه در زبان فاسی نقش اسنادساز زمینه را بر عهده دارد.
بررسی فعل های وجه نمای کمکی زبان فارسی در چهارچوب الگوی نیرو-پویایی تالمی و الگوی شناختی آرمانی لانگکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق بررسی فعل های وجه نمای کمکی زبان فارسی در چهارچوب الگوی نیرو-پویایی تالمی (1985) و الگوی شناختی آرمانی لانگکر (1991) است. الگوی نیرو-پویایی، در اصل، ناظر بر فعل و انفعالات فیزیکی حاکم بین اشیاء موجود در جهان خارج است که ابتدا توسّط تالمی جهت بررسی مفاهیم الزامی عناصر وجه نما و سپس توسّط سویتسر (1990) جهت بررسی معانی معرفتی وجه نماها بکار رفت. الگوی معرفتی نیز یک نمونه از الگوی شناختی آرمانی استعاری است که توسّط لانگکر و تحت تأثیر نظریه الگوهای شناختی آرمانی لیکاف ارائه گردیده است. بررسی دو خوانش الزامی و معرفتی فعل های مذکور بر اساس الگوی نیرو-پویایی تالمی و برهم کنش نیروهای عامل و پادعامل موجود در معانی آنها از بُعد استعاری، نشان دهنده تضمین نبودن وقوع عمل و محقّق شدن موقعیّت در جهان غیرواقعی است. از طرف دیگر، بررسی فعل های مذکور در چهارچوب الگوی شناختی آرمانی استعاری لانگکر (موسوم به الگوی معرفتی)، نشان داد اعمالی که این وجه نماها ناظر بر آن هستند تحت کنترل معرفتی نیستند و در حیطه فراواقعیّت قرار می گیرند و به نسبت میزان قطعیت و عزم موجود برای انجام کار در فاصله نزدیک تر یا دورتری نسبت به واقعیّت بلافصل قرار می گیرند. با تطبیق نتایج حاصل از این دو الگو، مشخّص گردید که تحت کنترل معرفتی نبودن عمل، معادل تضمین نبودن وقوع عمل، و محقّق شدن موقعیّت در جهان غیرواقعی نیز معادل قرار گرفتن آن در حیطه فراواقعیّت می باشد؛ بنابراین، این دو الگو در کنار هم و بطور مشترک فعل های وجه نمای کمکی فارسی را مفهوم سازی می کنند.
بررسی زبان شناختی زاویة دید در داستان کوتاه «صراحت و قاطعیت» بر اساس الگوی سیمپسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله می کوشد تا نوع راوی و وجهیت حاکم بر دیدگاه راوی را در داستان کوتاه بهرام صادقی با عنوان «صراحت و قاطعیت» (1388) بررسی کند. این مطالعه بر اساس الگوی پیشنهادی سیمپسون (1993) صورت می گیرد که در آن روایت و زاویة دید با دیدگاهی زبان شناختی بررسی می شوند. هدف این پژوهش، تعیین نوع راوی و نوع وجهیت این داستان می باشد. بنابراین در وهلة اول تلاش بر آن است که دریابیم از میان انواع راوی طرح شده در الگوی سیمپسون، این داستان به کدام نوع تعلق دارد و سپس بررسی نماییم که آیا وجهیت داستان مثبت، منفی یا خنثی است. فرض ما این است که راوی این داستان سوم شخص روایی و داستان دارای وجهیت خنثی است. در این تحقیق، داده ها بر اساس مقولات و ابزارهای تحلیلی معرفی شده در نظریه، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند؛ بنابراین روش این تحقیق توصیفی_ تحلیلی است. بررسی این داستان نشان می دهد که راوی از نوع «ب» (سوم شخص در حالت روایی) است که با اراده و اختیار تام وارد ذهن شخصیت ها می شود. با بررسی ابزارهای وجهی به کار رفته در تک تک جملات داستان مشخص می شود که راوی در درجة اول از افعال و قیود تمنایی و سپس جملات بیان کنندة عقیده، جملات عام، فعل های امری، قیود و صفات ارزیابانه که همگی نشان گر وجهیت مثبت هستند، استفاده کرده است. همچنین راوی برای نشان دادن نحوة رخ دادن سوء تفاهمات و همچنین ارزیابی موقعیت، از برخی ابزارهای زبانی مرتبط به وجهیت منفی استفاده کرده که عمده ترین آن ها افعال شناختی است.
واژگانی شدگی ابعاد معنایی وجهیت در صفات وجهی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، سه بُعد معنایی نیروی وجه، پایه وجه و منبع ترتیب در صفات وجهی فارسی بررسی می شوند و نشان داده می شود که در صفات وجهی فارسی سه نیروی وجه الزام (برای مثال در صفت «قطعی»)، امکان (برای مثال در صفت «ممکن») و امکان قوی (برای مثال در صفت «احتمالی») واژگانی شده اند و نیروهای وجه الزام ضعیف، امکان ضعیف و امکان قوی تر در این صفات واژگانی نشده اند. پایه های وجه معرفتی (برای مثال در صفت« احتمالی») و وضعیتی (برای مثال در صفت« قابل اعتماد») نیز در صفات وجهی فارسی واژگانی شده اند مگر در صفت «ممکن» که در مدخل واژگانی آن پایه وجه نامشخص است و جایگاه نحوی آن تعبیر معرفتی یا غیرمعرفتی آن را تعیین می کند. منابع ترتیب کلیشه ای، گزارشی، اعتقادی، تکلیفی، هدفمند و درخواستی، هیچ یک در صفات وجهی فارسی واژگانی نشده اند و بافت تعیین کننده آنهاست.
بررسی و تحلیل داستان حضرت یوسف در قرآن کریم در چارچوب الگوی سیمپسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان یوسف علیه السلام در قرآن کریم، دارای چنان جوهری است که هربار به شکل جدیدی می توان آن را شرح و تفسیر نمود. هدف این مقاله، مطالعه و بررسی زبان شناختی دیدگاه داستان حضرت یوسف علیه السلام با روش توصیفی-تحلیلی و براساس مدل پیشنهادی سیمپسون است. نتایج نشان از آن دارد که راوی از نوع مقوله ب حالت روایی است که افکار، عقاید و احساسات شخصیت اول داستان را بیان می کند. در این داستان از کلام نقل قول آزاد برای بیان حالات و عقاید شخصیت ها استفاده شده است. براساس محور دوم تقسیم بندی سیمپسون، وجهیت غالب در متن، مثبت است که نشان دهنده دیدگاه قاطع راوی، بر حقانیت خداوند و امدادهای غیبی او برای مؤمنان حقیقی است. ابزار زبانی به کار رفته در این وجه، عبارتند از: فعل های امری، فعل های وجهی واژگانی، جملات تعمیم دهنده، جملات بیان کننده عقاید، قیود و صفات ارزیابانه، کلمات احساسی و افعال گزارشی که گزارشگر افکار، ادراکات و واکنش ها هستند و یا کلمات حزن، خوف، شکوی و بث، که در این داستان برای تحقق ترس و اندوه و حزن به کار برده شده است و بر وجهیت مثبت داستان یوسف علیه السلام صحه می گذارد. تفکر غالب در زبان متن روایتی: عدم رستگاری ستمگران، عدم غفلت خداوند در امداد به مؤمنان حقیقی، ناامید نشدن از رحمت الهی و... است. با این حال در پاره ای از موارد از وجهیت منفی برای نشان دادن شک و تردید شخصیت ها نسبت به یکدیگر و مهم تر از آن برای ترسیم نحوه رخ دادن سوء تفاهم ها و ارزیابی طرفین از یکدیگر، استفاده کرده است.
بررسی ساختار وجهی خطبه جهاد نهج البلاغه بر اساس فرانقش بینافردی نظریه نقش گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به منظور فهم بهتری از خطبه جهاد در نهج البلاغه ،در این مطالعه به تحلیل و بررسی آن از منظر زبانشناسی و بر اساس فرانقش بینافردی دستور نفش گرای نظام مند هلیدی پرداخته شده است. بدین منظور ابتدا تمامی صد بند خطبه مذکور تجزیه شد بطوریکه عناصر ساختار وجهی (فاعل و جزء خودایستا)از عناصر باقیمانده بند تفکیک شود. با توجه به تعریف ویژه فاعل در این دیدگاه، بررسی ها نشان داد که اعتبار تعداد زیادی از بندهای این خطبه به گوینده - حضرت علی (ع) – برگشته و در چند مورد نیز الله فاعل بند واقع شده است. در مواردی نیزمسئولیت و اعتبار بند به جامعه مخاطب، یعنی مردم کوفه ، برمی گردد که به عنوان فاعل بند انتخاب شده اند .بررسی مفاهیمی که در این نظریه از جزء خودایستا مورد انتظار است - یعنی زمان، قطبیت و وجهیت – نشان داد که در این زمینه بین زبان عربی و انگلیسی تفاوتها و همینطور وجوه مشترکی وجود دارد . در این خطبه عربی، عناصر وجهی عمدتا در خود فعل مستتر بوده و در مواقعی از برخی واژه ها چون ان، قد، ل ، ویا ترکیبی از آنها برای بیان قطعیت استفاده شده است. قطبیت غالب بندهای این خطبه مثبت بود اما برای نشان دادن قطبیت منفی نیز عناصر وجهی ای چون لا، لم ، ما و لما، در سیزده مورد بکاررفته است.بررسی وجهیت، که در این نطریه بخش مهمی از ساختار وجهی را به خود اختصاص می دهد ، نشان داد که در غالب بندهای این خطبه انتقال پیام با قطعیت از سوی منبعی آگاه - حضرت علی (ع) – برای مخاطبی ناآگاه و غافل ( مردم کوفه)، و به صورت ارائه اطلاعات در ساختار وجهیت خبری بوده و گوینده مسئولیت پیام را می پذیرد. البته نمونه هایی از ساختارهای دیگر وجهیت بند، چون پرسشی و امری نیز در این خطبه وجود داشت و در چند مورد بندهایی با وجوه خاص برای بیان تعجب، هشدار، دعاونفرین بکار رفته بود که نقش مهمی در نشان دادن بار معنایی بند ها داشتند.دو نوع ممکن ارزیابی نیز در جاهایی از متن خطبه آشکار بود ، مثلا ارزیابی کاملا مثبت از جهاد و کاملا منفی از ترک آن در بخش اول خطبه.
نمود واژگانی و نقش آن در وجهیت در نامه53 نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال نهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۳
121 - 150
حوزه های تخصصی:
از جمله عناصر وجهی، «نمود واژگانی» است که به عنوان مشخصه معنایی در فعل موجود است و روند و چگونگی انجام فعل را نشان می دهد. مهم ترین مفاهیمی که در نمود واژگانی مد نظر قرار می گیرند، ایستایی، پویایی، قوت، ضعف، تکرار، استمرار، امتداد، لحظه ، و سرعت است. این مقاله بر آن است که نمود واژگانی را ابزاری برای درک وجهیت و حالتمندی امام علی (ع) قرار دهد. به همین منظور با اشاره به دسته بندی نمود واژگانی، متن نامه 53 نهج البلاغه مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته، آن گاه به تبیین ارتباط میان این عنصر وجهی با ایدئولوژی و نگرش امام(ع) پرداخته شده است. با توجه به این نکته که بیشتر مباحث این نامه مبتنی بر مسائل تربیتی است، افعال وضعیتی نسبت به افعال رخدادی و عملیاتی بیشتر مشاهده شدند. افعال رخدادی و دستاوردی موجود در نامه نیز بر تأکید امام(ع) به تحرک و سرعت در انجام امور ظاهری و بیرونی اشاره می کنند. بنابراین از میان مفاهیم واژگانی ایستایی، پویایی و تداوم بیشتر مشاهده شدند.
بررسی کارکردهای گفتمانی وجه فعل در غزل پست مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فعل به عنوان اصلی ترین عنصر هر پیام، نشان دهنده جهت گیری ذهنی گوینده در ایجاد پیام است. شیوه های گوناگون حضور، غیاب، ساختار، نمود، وجه و ... یک فعل می تواند در بردارنده اغراض مشخص گفتمانی در هر پاره گفتار باشد. در میان ویژگی های فعل در نحو زبان فارسی، زبان شناسی نقش گرا و تحلیل گفتمان انتقادی، وجه و وجهیت فعل را که مرتبط با تلقی گوینده از وقوع یا عدم وقوع فعل همراه با احتمال، شرط، آرزو، امر یا جز آن است، باید حامل معانی اصلی گفتمانی دانست. در این پژوهش با تمرکز بر برخی مجموعه غزل های پست مدرن، وجه فعل از بعد معنایی (وجهیت توانمندی، وجهیت درخواستی و وجهیت برداشتی) و همچنین علت ها و شیوه های گزینش هر یک از وجوه اخباری، التزامی و امری بررسی شده و سعی گردیده است تا ارتباط یا تعارض این وجوه، با گفتمان غالب مشخص گردد. یافته ها حاکی از نقش محوری وجه فعل در شفافیت اغراض گفتمانی غزل پست مدرن و تأثیر آن بر سایر عناصر هم نشین در محور کلام است و اینکه چگونه گزینش پُربسامد برخی وجوه، نظیر وجه التزامی به یکی از مختصات سبکی در غزل پست مدرن بدل شده است.
تحلیل کارکردهای غیرزمانی فعل ماضی در قرآن با رویکرد معناشناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال ششم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۲۳)
97 - 122
حوزه های تخصصی:
فعل ماضی در قرآن با بسامد بالا برای اشاره به رخدادهایی در زمان گذشته به کار رفته است. اما کارکرد فعل ماضی همیشه محدود به این معنای پیش نمونه ای نیست؛ بلکه با قرار گرفتن در ساختارهای مختلف، کارکردی استعاری یافته و مفاهیم وجهی را کدگذاری می کند که بسط استعاری همان معنای پیش نمونه ای هستند. نوشتار حاضر به روش توصیفی-تحلیلی، این نوع از کاربردهای فعل ماضی در قرآن را با رویکرد معناشناسی شناختی و بهره گیری از نظریه استعاره مفهومی و فضای ذهنی مورد بررسی قرار می دهد. با توجه به این که کاربرد فعل ماضی گاهی فهم آیات را با دشواری هایی روبه رو کرده و زمینه برداشت های مختلف شده است، بررسی کیفیت و کارکردهای این افعال در قرآن از حیث زمانی مهم و ضروری به نظر می رسد. طبق بررسی های انجام گرفته، فعل ماضی در ساختارهای مختلف ازجمله شرطی، التزامی و... کارکرد زمانی ندارد؛ بلکه مفاهیم وجهی مثل غیرواقعی بودن، فرضی بودن و... را به صورت استعاری نشان می دهد.
بررسی سبک روایی تاریخ بیهقی بر اساس الگوی سیمپسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۸۰
144 - 113
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، به واکاوی سبک شناسانه مجلد ششم کتاب تاریخ بیهقی بر اساس یکی از الگو های متأخّر در زمینه سبک شناسی ادبی (که در بستر دانش روایت شناسی شکل گرفته )، پرداخته شده است. پرواضح است که هر متن ادبی از لایه ها و سطوح مختلف زبانی شکل یافته است و هر کدام از این لایه ها و سطوح، به سهم خود در تعیین سبک نگارش نویسنده دخیل هستند؛ لایه هایی چون واژگان، جمله و سطوح کلان تر همچون گفتمان روایی. طرح پیشنهادی پاول سیمپسون (1993م.) به مثابه یک الگوی روایت شناختی که بر مبنای رده بندی مبتنی بر مفاهیم وجهیت و دیدگاه در سطح جمله و گفتمان روایی در سطح متن قرار دارد، می تواند دستاویزی مناسب برای سبک شناسی متون ادبی از منظر گفتمان روایی باشد. در این پژوهش، سعی شده است تا با تمرکز بر یکی از محورهای موجود در الگوی سیمپسون، یعنی محور وجهیت، سبک روایی متن تاریخ بیهقی، به شیوه ای روش مندانه ارزیابی شود.
سبک شناسی گفتمان راوی در بوستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۴۰)
123 - 140
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در پی ارائه ی تصویری از ماهیت راوی بوستان سعدی و به تبع آن مخاطبی است که راوی در انتظار اوست. هدف دیگر دریافتن سبک راوی بر اساس تحلیل زبانی کلام وی و پاسخ به این پرسش است که آیا راوی از جایگاهی بالا با لحنی آمرانه با مخاطب سخن می گوید یا در جایگاهی برابر با او می ایستد و دغدغه ها و تردیدهایش را در میان می گذارد؟ برای پاسخ به این پرسش از سبک شناسی بهره گرفته شده است. تحلیل سبک جمله های راوی بوستان (گفتمان راوی) بر اساس نظریه ی «وجهیت» از سبک شناس مشهور سیمپسون انجام شده است. مقاله با رویکردی زبان شناسانه به تحلیل سبک راوی و وجهیت گفته های او می پردازد و به این نتیجه می رسد: وجهیت کلام راوی مثبت است. او به راستی می داند چه می خواهد بگوید و مخاطب را به پندپذیری فرامی خواند. در این سلوک، شگرد بلاغی تمثیل بسیار مؤثر می افتد و روایتی تعلیمی تمثیلی که هدفش ارشاد و اصلاح است آفریده می شود. راوی با بهره گیری از نقش کوششی زبان، در جایگاهی بالاتر از مخاطب، وی را بر آن می دارد تا از دستورهای او پیروی نماید؛ به این امید که در سایه ی آن ها جهانی آرمانی ساخته شود. واژه های کلیدی:
بررسی وجهیت در جزء سی ام قرآن مجید
حوزه های تخصصی:
هر متنی حامل رشته ای از افکار و اندیشه هاست که به کیفیّت بازتاب آن وجهیّت گفته می شود. وجهیّت در حقیقت، میزان قاطعیّت گوینده را در بیان یک گزاره نشان می دهد و به وسیله عناصر دستوری به نام «وجه» در کلام نمود می یابد. «وجه فعل» یکی از بارزترین عناصر وجهی است که به قطعیّت یا عدم قطعیّت رخداد فعل اشاره می کند. جزء سی ام قرآن مجید به عنوان جزیی از یک کلان متن ایدئولوژیک، که بیشتر به بیان اصول عقائد مکتب اسلام از قبیل: خدا، قیامت، بهشت و دوزخ و دعوت به توحید توجّه دارد، بستر مناسبی برای بررسی مقوله وجهیّت می باشد؛ بر این اساس، پژوهش کنونی با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی می کوشد تا پس از معرّفی انواع «وجه» و «وجهیّت» به بررسی آن در جزء سی ام بپردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد که با توجّه به اینکه بیشترین اهتمام این جزء، معرفی مبانی اندیشه اسلامی؛ از قبیل مبدأ، معاد، قیامت و حوادث قبل و بعد از آن، بهشت و دوزخ و پاداش و عقاب و... و نیز بیان سرگذشت انبیاء گذشته و اقوام پیشین است، وجهیّت معرفتی، وجهیّت غالب در این جزء است و دو وجه فعلی اخباری و تأکیدی باعث اظهار این نوع از وجهیّت گشته است. وجه امری و به تبع آن وجهیّت تکلیفی با توجّه به مضامین مزبور نمود کمتری در جزء سی ام دارد.
بررسی تأثیر دو مؤلفه نحویِ وجهیت و تعدی در بازنمود خود و دیگری در متون مطبوعاتی در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ششم تابستان ۱۳۸۹ شماره ۱۹
85 - 106
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با استفاده از مفاهیم و ابزارهای زبان شناختی در تحلیل گفتمان انتقادی (با بررسی دو مؤلفه تعدی و وجهیت در چهل متن منتخب از روزنامه ها) چگونگی بازنمود خود و دیگری، در پاره ای از متون مطبوعاتی معاصر نشان داده شده است. تئون ون دایک معتقد است در متون مختلف (از جمله متون مطبوعاتی و سیاسی) تمایل غالب این است که خود و گروه خودی، همواره بازنمودی مثبت و دیگران و گروه مقابل بازنمودی منفی داشته باشند. نویسندگان این کار را توسط برجسته سازی و تأکید بر خصوصیات و فعالیت های اجتماعی مثبت ما و منفی آن ها (گروه مقابل) و ناچیز انگاشتن و رفع تأکید از خصوصیات و فعالیت های مثبت آن ها و منفی ما، انجام می دهند. در تحلیل و بررسی داده ای پژوهش مشاهده شد که انتخاب های نحویِ تعدی و وجهیت در راستای همین استراتژی، یعنی منفی نشان دادن گروه مقابل و مثبت نشان دادن گروه خودی هستند.
تحلیل و تفسیر «وجهیت و صدای دستوری» در متون ادبی (آرش کمانگیر) و (درفش کاویان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تحلیل سبک شناسانه متن و بیان دیدگاه شاعر، واکاوی و شناخت مقوله های نحوی «وجهیت و صدای دستوری» اهمیت بسیاری دارد. هدف این مقاله کشف پیوند میان وجهیت با معنای سخن و چگونگی میزان قطعیت متن شعر و قاطعیت کلام شاعر است. برای یافتن چگونگی رابطه زبان شاعر با جهان بینی وی، با روش توصیفی-تحلیلی، سه متغیر نحوی وجهیت «فعل، قید و صفت» با دو صدای نحوی «فعال و منفعلِ» در بافت شعر دو منظومه ارزشمند ادب معاصر؛ «آرش کمانگیر و درفش کاویان» مورد بررسی قرارگرفت. یافته های حاصل از پژوهش، نشان داد که میان ساختارهای نحوی با محتوای سخن، یک رابطه همسو و مکمل بر قرار است. وجه اخباری به عنوان وجه غالب با درجه بیان قطعی از «اسطوره آرش» و «قهرمانِ ملی کاوه آهنگر» خبر می دهد که کسرایی و مصدق، با علاقه وافر و مبتنی بر نیاز جامعه، به باززایی آن اسطوره ها دست زده اند. پربسامدترین صدای دستوری، صدای منفعل است. اما از آنجا که در این تحقیق، همه جملاتِ حاوی «فعل لازم و فعل اسنادی» ماهیت منفعل ندارند، عکس معیار تشخیص عمل کرده و صدای فعال بر صدای منفعل غلبه می یابد و به موضع اقتدار کلام گوینده می افزاید. از تلاقی دولایه نحوی در این دو اثرحماسی، چهار مولفه سبکیِ؛ «نحو شعری پویا، صورت سبکی احساسی و آرمانگرا، دو دیدگاه امید و ناامیدی و دو موضِع آشکار و پنهان» ایجاد شده است.
رابطه قطبیت و وجهیت بندی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زبان و گویش های غرب ایران سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۲
113 - 135
حوزه های تخصصی:
قطبیت، تقابل میان مثبت و منفی و وجهیت، قضاوت گوینده در مورد درستی گزاره یا میزان احتمال اجرایی شدنِ خواسته یا پیشنهاد است. اگر میان احتمال درستی گزاره یا امکان اجرایی شدن پیشنهاد، درجاتی وجود داشته باشد، قطبیت را می توان به نوعی دو سر پیوستار وجهیت در نظر گرفت. در پژوهش حاضر از میان امکانات وجهی، چهار امکان وجهیت «برداشتی»، «گواه نمایی»، «درخواستی» و «پویا» از نگاه پالمر و در بحث قطبیت، «نفی هسته ای»، «نفی بخش اصلی» و «نفی بند یا جمله» بر اساس دستور نقش و ارجاع ون ویلین معرّفی شده و سپس رابطه میان آن ها در زبان فارسی بررسی شده است. برای بررسی نفی هسته ای، به وجود یا عدم وجود پیشوند نفی و برای تعیین قطبیت بخش اصلی، به رابطه موضوع ها با فعل اصلی توجّه شده است. برای تشخیص قطبیت جمله از دو آزمون «پرسش ضمیمه» و «آزمون دروغ» استفاده شده است. بررسی داده ها نشان می دهد که با تغییر وجهیت جمله، قطبیت آن نیز دست خوش تغییر می شود. به نظر می رسد تلفیق امکانات وجهیت و قطبیت دستاویزی برای کاربران زبان است تا بتوانند مفاهیم گزاره ای یکسان را در بافت های مختلف، متفاوت صورت بندی کنند و درنتیجه مقاصد کلامی متفاوتی را نیز دنبال کنند.
بررسی پیدایش فعل وجهی «رسیدن» در فارسی از منظر دستوری شدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۱
7 - 44
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، کارکردهای وجهی فعل «رسیدن» در فارسی و روند دستوری شدگی آن بررسی شده است. به این منظور، نویسندگان پس از مروری بر پیشینه تحقیقات انجام شده در حوزه وجهیت، به ویژه دستوری شدگیِ وجهیت در زبان فارسی، به رویکردهای نظری موجود در دو حوزه وجهیت و دستوری شدگی پرداخته اند و سپس، با ارائه شواهد متعدد از دوره های مختلف زبان فارسی، تحولات درزمانی رخ داده را در گذر از فارسی باستان به فارسی میانه، فارسی دری و فارسی امروز تحلیل کرده اند. مطالعه شواهد نشان می دهد که در فارسی دری، «رسیدن» در بافت هایی خاص، پس از بسط استعاری و با پیشرفت در مسیر دستوری شدگی، در صیغه سوم شخص مفرد مضارع، به عنوان ابزاری برای بازنمایی وجهیت های پویا، سزاواری یا اجازه ای مورد استفاده قرار می گیرد. از طرف دیگر، اگرچه در فارسیِ امروز این کاربرد به تدریج از میان رفته است، اما فعل «رسیدن»، از طریق دیگری، برای بازنمایی وجهیت پویا به کار می رود.
بررسی مقوله وجهیت در رُمان «شوهر عزیز من» اثر فریبا کلهر بر اساس دیدگاه فاولر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۸
327 - 352
حوزه های تخصصی:
در هر متنی، باورها، احساسات، پیش داوری ها و نگرشِ شخصی نویسنده آن، به گونه ای بروز پیدا می کند که بیان گر موضع و جهت گیریِ نگارنده آن است. یکی از مقوله های مهمِ دستوری که جهت گیریِ نویسنده را در یک متن نشان می دهد، «وجهیّت» است. در پژوهش هایی که تاکنون در پیوند با بررسی وجهیت در رُمان های زن های ایرانی انجام شده، وجهیت فقط به «وجه فعل» محدود شده و به دیگر سازه های وجه ساز توجه نشده است؛ در صورتی که این جهت گیری افزون بر وجه فعل، در مقوله های دیگر دستوری همچون قید و صفت نیز بروز پیدا می کند. در این پژوهش، مقوله «وجهیت» در رُمان «شوهر عزیز من» نوشته «فریبا کلهر» مورد بررسی قرار می گیرد. هدف پژوهش حاضر این بود که مشخص شود چه گونه هایی از وجهیت در این رُمان به کار رفته و هر کدام از این گونه های وجهیت، بیان گر چه جنبه هائی از سبک زنانه است. گونه های پُرکاربرد وجهیت در این رُمان، بر مبنای الگوی فاولر (Fowler, 2016) و با بهره گیری از نظریه های مطرح شده در کتاب سبک شناسی محمود فتوحی (Fotuhi, 2012) مورد بررسی قرار گرفتند. این بررسی نشان می دهد که کاربرد این گونه ها، بیشتر بیان گر مفهوم تردید و نبودِ اطمینان است که از جمله ویژگی های سبک زنانه به شمار می رود.