مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
زاویة دید
حوزه های تخصصی:
این مقاله، شگرد قرآنی التفات را در پرتو ساختار اطلاعات گفتمان بررسی می کند. پرسش اصلی این است که به چه ترتیب می توان شگرد التفات را در پرتو ساختار اطلاعات گفتمان تبیین کرد؟ از این رو، ابتدا به پیشینة مطالعاتی و تعریف التفات اشاره می شود، سپس ساختار اطلاعات گفتمان و مؤلفه های آن یعنی ساخت مبتدایی و قاعدة حفظ موضوع بررسی می شود، از زوایای دوربین/ کانونی شدگی سخن به میان می آید و پس از آن انواع التفات از جمله التفات در پرتو ساخت مبتدایی، قاعدة حفظ موضوع و زوایای دید بررسی و تحلیل می شوند، به نظر می آید در عمدة آیات قرآنی، خداوند با تغییر موقعیت که به واسطة انواع التفات انجام می شود، نحوة ارائة اطلاعات به خواننده را تغییر می دهد و خواننده نیز پیام را با چینشی تازه دریافت می کند و همین امر میزان همدلی او را با صحنه تغییر می دهد. یافته های این پژوهش عبارت اند از:
1) در شگرد التفات، اطلاعات با بسته بندی جدید در اختیار خواننده قرار می گیرند؛
2) مبتداسازی و قاعدة حفظ موضوع، دلایلی زبان شناختی برای التفات ارائه می دهند؛
3) التفات نه خطایی دستور زبانی، بلکه کاربرد خلاقانة زبان است؛
4) انواع التفات بر اینجا و اکنون بودن گفتمان شفاهی قرآن و نقش فعالانة خواننده در مقام مخاطب حی و حاضر کلام خداوند، تأکید می گذارند.
دیدگاه از منظر زبان شناسی شناختی و کاربرد آن در تحلیل متن داستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«دیدگاه» در زبان شناسی شناختی نقش مهمی در تعبیر صحنه ها ایفا می کند. این نکته که هر بیننده یا گوینده صحنة مورد بحث را چگونه تعبیر می کند، به دیدگاه او دربارة آن صحنه بستگی دارد. از این روست که برای بیان یک موضوع از زاویة دیدهای مختلف، پاره گفتارهای متنوع و متفاوتی در زبان وجود دارد؛ زیرا گویندگان مختلف به شیوه های متفاوتی هر صحنه ای را مفهوم سازی می کنند. از سوی دیگر، عنصر دیدگاه در روایت نیز نقش تعیینکننده ای دارد. شایان ذکر است دیدگاه دربرگیرندة عواملی است؛ ازجمله زاویة دید- که شامل جهت دید و نقطة دید است- و عوامل دیگری مانند برجسته، زمینه، عینیت و ذهنیت که در پژوهش حاضر به چهار مورد از آنها پرداخته شده است. هدف این پژوهش، بررسیِ مفهوم دیدگاه از منظر زبان شناسی شناختی با به کارگیری الگوی دو زبان شناس شناختی یعنی لنگاکر و تالمی و الگوی شناختی استاکوِل در روایت در سه گونة رواییِ داستان، فیلم نامه و فیلمِ برگرفته از آن است. نتایج این پژوهش حاکی از تأثیرپذیری این سه گونه از یکدیگر است. یافته ها نیز بر غالب بودن نقش نمود زبانی دیدگاه در داستان صحّه می گذارد؛ همچنین نشان می دهد «دیدگاه» پدیده ای پیوسته نیست و ممکن است در روند رخدادهای قصه تغییر کند.
بررسی پیرنگ، شخصیت پردازی، توصیف، زاویه دید و تصویرپردازی در داستان نبرد رستم با دیو سپید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان نبرد رستم با دیو سپید، منزل هفتم از منازل هفتگانه رفتن رستم به مازندران است. این مقاله شامل دو بخش است. در بخش اول مقاله یا مقدمه، اطّلاعاتی در مورد مسأله تحقیق و سؤال های پژوهش بیان می شود. بخش دوم مقاله شامل شش فصل است. در فصل اول طرح داستان نبرد رستم با دیو سپید بررسی می شود و رویدادهایی که در طراحی ساختار داستان مؤثّر است، ارائه می شود. شخصیت پردازی در داستان در فصل دوم ارزیابی می شود. در این فصل، شخصیت های اصلی و فرعی را به طور کامل معرفی می کنیم و ویژگی های شخصیتی آنها را که در داستان بیان شده است، ارائه می دهیم. در فصل سوم، روش فردوسی در توصیف رویدادهای داستان بیان می شود. در این فصل، فردوسی با کاربرد و ترکیب شیوه های توصیف؛ توصیف به وسیله کنش ها، توصیف یا توضیح مستقیم و توصیف به یاری گفت و گو؛ توانسته است فضای داستان را برای مخاطب به صورت زنده و مستقیم طراحی کند. زاویه، دید داستان در فصل چهارم ارزیابی می شود. دیدگاه این فصل آن است که فردوسی با وجود رهبری و هدایت بیرونی شخصیت ها، در بخشی از صحنه ها، زاویه دید را از دانای کل به زاویه دید اول شخص و دوم شخص تغییر می دهد. فردوسی با کاربرد این شیوه توانسته است، رویدادهای داستان را در فضایی زنده به مخاطب ارائه بدهد. در فصل پنجم نیز روش تصویر پردازی فردوسی در این داستان با کاربرد صنایع ادبی و صور خیال ارزیابی می شود و دیدگاه ها و نتایج حاصل شده از این پژوهش نیز در پایان و در فصل ششم ارائه می شود.
سبک شناسی انتقادی زاویه دید در داستان کوتاه «مردی که برنگشت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی زبان شناختی زاویة دید در داستان کوتاه «صراحت و قاطعیت» بر اساس الگوی سیمپسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله می کوشد تا نوع راوی و وجهیت حاکم بر دیدگاه راوی را در داستان کوتاه بهرام صادقی با عنوان «صراحت و قاطعیت» (1388) بررسی کند. این مطالعه بر اساس الگوی پیشنهادی سیمپسون (1993) صورت می گیرد که در آن روایت و زاویة دید با دیدگاهی زبان شناختی بررسی می شوند. هدف این پژوهش، تعیین نوع راوی و نوع وجهیت این داستان می باشد. بنابراین در وهلة اول تلاش بر آن است که دریابیم از میان انواع راوی طرح شده در الگوی سیمپسون، این داستان به کدام نوع تعلق دارد و سپس بررسی نماییم که آیا وجهیت داستان مثبت، منفی یا خنثی است. فرض ما این است که راوی این داستان سوم شخص روایی و داستان دارای وجهیت خنثی است. در این تحقیق، داده ها بر اساس مقولات و ابزارهای تحلیلی معرفی شده در نظریه، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند؛ بنابراین روش این تحقیق توصیفی_ تحلیلی است. بررسی این داستان نشان می دهد که راوی از نوع «ب» (سوم شخص در حالت روایی) است که با اراده و اختیار تام وارد ذهن شخصیت ها می شود. با بررسی ابزارهای وجهی به کار رفته در تک تک جملات داستان مشخص می شود که راوی در درجة اول از افعال و قیود تمنایی و سپس جملات بیان کنندة عقیده، جملات عام، فعل های امری، قیود و صفات ارزیابانه که همگی نشان گر وجهیت مثبت هستند، استفاده کرده است. همچنین راوی برای نشان دادن نحوة رخ دادن سوء تفاهمات و همچنین ارزیابی موقعیت، از برخی ابزارهای زبانی مرتبط به وجهیت منفی استفاده کرده که عمده ترین آن ها افعال شناختی است.
شیوة شناختیِ سهراب سپهری:آن جورِ دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شناسیِ شناختی، زاویة دید را بخشی از فرایند تولید معنا و عاملی در تعبیرهای متفاوت از یک موضوع واحد می داند. نگاه از هر زاویة دیدی شناخت و درکی از همان دیدگاه به بیننده می دهد و بنابر دستور شناختی، این موضوع در دستور زبان نیز نمودار می شود. با توجه به نقدها و داوری های متفاوت، متناقض و اغلب مغایر با آمار مربوط به اشعارِ سهراب سپهری، به نظر می رسد زاویة دیدی که او در اشعار خود به کار برده است و طی آن، به گفتة خود وی، می خواسته آدمی را به «ادراک شیء» -و نه به ادراک فرد از شیء- برساند، شناخته نشده است. هدف این مقاله، معرفی زاویة دید موردنظر شاعر و ارائة مدلی از فرایندهای چندمرحله ایِ شکل گیریِ ساختار زبانیِ شعرِ اوست. طی این مطالعه که به روش کتابخانه ای انجام یافته و توصیفی-تحلیلی است، مشخص می شود که سهراب سپهری، با جابه جاییِ زاویة دید از چشم اندازِ پایگاه به پویه، و با پیش نماسازی از آن شیء، خواننده را در جایگاه سوژه/ شی ، قرار می دهد تا با القای وضعیت آن، خواننده (به تعبیر خود شاعر) به ادراک شیء دست یابد.