فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲٬۸۶۱ تا ۵۲٬۸۸۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
دیوان غزلیات حافظ نخستین بار در میانه های سده بیستم میلادی توسط ابراهیم امین الشواربی به عربی برگردانده شد و از آن پس کسانی چون محمد الفراتی، علی عباس زلیخه و صلاح الصاوی همه غزلیات یا منتخباتی از آن را به عربی ترجمه کردند. نگارنده در این مقاله برآن است تا دو ترجمه امین الشواربی و علی عباس زلیخه را مورد نقد و بررسی قرار دهد. از عمده ترین نقاط ضعف و کاستی های هر دو ترجمه نخست خوانش نادرست ابیات و تلقی و دریافت اشتباه پیام و سپس برابرگزینی های نامناسب و گاه غلط مترجمان است. عدم آشنایی کافی به روح زبان فارسی و به ویژه عدم درک درست تشبیهات و استعارات زیبا و دلنشین و گاه عبارات دارای ایهام و پیچیده و معلق حافظ در موارد بسیاری دو مترجم را در انتقال صحیح پیام ناکام گذاشته و منجر به تحریف متن شده است. همچنین شیوه بیان و انتقال مفاهیم به ویژه در ترجمه علی عباس زلیخه نه تنها توان همسنگی و همآوردی با زبان دلنشین، استوار و اعجازگونه حافظ را ندارد که گاه فرسنگ ها از آن به دور است؛ به گونه ای که در هر دو ترجمه، گاه نه تنها آن پیام، تأثیر، زیبایی و شیرینی و حلاوت معانی رمزی حافظ و آن تفکرات عمیق و اندیشه های والای وی که در زیباترین قالب ها عرضه شده است به زبان مقصد و گیرنده منتقل نمی شود که با ارائه مفاهیم و معانی سست و گاه سخیف، لسان الغیب که در یک کلام نماد ادبیات و فرهنگ ایرانی و روح زبان فارسی است در چشم عرب زبانان تا حد شاعری عادی و حتی گاه بیهوده گو فرو می لغزد.
بررسی شناختی شیوه مفهوم سازی زشتی و زیبایی در گلستان سعدی با بهره مندی از نظریه موضع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجربه زیبایی، پدیده ای پیچیده و مربوط به ادراک حسی است که تحت تأثیر مؤلفه های ارتباطی، فرهنگی اجتماعی و کنشی زبان مفهوم سازی شده، در قالب عبارت های زبانی ساختاری می شود. تحقیق حاضر به شیوه تحلیلِ مضمون و با هدف بررسی چگونگی مفهوم سازی زیبایی و زشتی در گلستان سعدی در چهارچوب معناشناسی شناختی و با بهره مندی از نظریه موضع دو بوآ (Du Bois, 2007) شده است. داده ها با مطالعه گلستان سعدی و یادداشت برداری از عبارت های بیان کننده زیبایی و زشتی جمع آوری و بر مبنای مؤلفه های ذهنیت و بیناذهنیت، استعاره و تصویرسازی، عناصر فرهنگی اجتماعی و ادراک حسی تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که بسیاری از عبارت های بیان کننده زیبایی (مه پاره، عابد فریب، ملائک صورت) و زشتی (کریه منظر، صَخرُ الجّن، غُراب) در گلستان برگرفته از بازتولید گفتمان مذهبی، ادبی و اجتماعی فرهنگی عصر سعدی بوده است. سعدی با به کارگیری این عبارت ها، ضمن بیان ارزیابی عینی و ذهنی خود، به جبهه گیری و بیان موضع نیز پرداخته است. به علاوه، توصیف زیبایی و زشتی از جنبه شناختی، عاطفی و ارزشی ازطریق فرایند بیناذهنیت محقق شده است. در ضمن، بخش عمده ای از مفهوم سازی زیبایی و زشتی از مجرای حس بینایی (سبز، زرد و سیاه)، بویایی (مردار به آفتاب مرداد)، چشایی (شیرین، ترش روی و تلخ)، شنیداری (حلق طیب الادا) و با بهره مندی از استعاره و مجاز مفهومی، فضای آمیخته، اغراق و طنز بیان شده است.
زنان آفریقایی تبار، ملی گرایی و سیاست توانمندسازی بررسی اثر تملک راز شادی آلیس واکر بر مبنای تفکر فمینیستی سیاه پوستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱
135 - 156
حوزههای تخصصی:
درک پیچیدگی وضعیت زنان سیاه پوست در نظام های اخلاقی و اجتماعی، یکی از موضوعات چالش برانگیز در ادبیات سیاه پوستان است که مورد توجه بیشتر نویسندگان، به ویژه نویسندگان زن سیاه پوست قرار گرفته است. اگرچه صدای زنان در اغلب موارد به حاشیه رانده شده، اما در این میان صدای زنان سیاه پوست بیشتر سرکوب شده است. این پژوهش بر آنست که رمان تملک راز شادی (۱۹۹۲) آلیس واکر را با استفاده از نظریه ی پاتریشیا هیل کالینز مبنی بر تفکر فمینیستی سیاه پوستان و مفاهیمی نظیر مکاتب ملی گرایی، هویت و سیاست توانمندسازی زنان سیاه پوست را مورد نقد و بررسی قرار دهد و به این پرسش پاسخ دهد که چگونه جنبش های ملی گرایانه سیاه پوستان به بهانه ی مقاومت در برابر ایدئولوژی قدرت و حفظ ارزش های سنتی، به تضعیف عاملیت زنان آفریقایی منجر می شود. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی رویکرد واکر به برخی جنبش های ملی گرایانه قبایل آفریقایی نظیر ترویج ختنه زنان به عنوان شکلی از مقاومت در برابر استعمار می پردازد. یافته های پژوهش حاکی از آنست که واکر در قالب رمان و کالینز در قالب نقد فمینیستی سیاه پوستان، کنش های تقریبا مشابهی از منظر تقابل با این قسم ملّیت گرایی فرهنگی از خود بروز داده اند.
نقد و تحلیل ابیات عربی وسائل الرسائل و دلائل الفضائل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
151 - 180
حوزههای تخصصی:
وسائل الرّسائل و دلائل الفضائل از شاهکارهای نثر قرن هفتم هجری قمری (دوره سلجوقی) و از جمله منشآتی است که نورالدین، منشی جلال الدین خوارزمشاه به شیوه ای استادانه در ادب ترسل نگارش کرده است. این کتاب گنجینه ای از شواهد ادبی و قراین اوضاع اجتماعی و تاریخی آن زمان است. نورالدّین منشی بر لغت و ادب عرب احاطه داشته که شرط لازم منصب دبیری آن زمان بوده است. سبک این اثر، فنی و حاوی آیات و ابیات عربی و ضرب المثل های عربی با تبحّر خاص است. بعضی از اشعار به واقعه ای تاریخی مربوط می شود که نویسنده برای تأیید مدّعا می آورد و برخی برای پند و اندرز ذکرشده است. منشی از ادوار مختلف ادبیات عرب (جاهلی، مخضرم، اموی و عباسی) شعر شصت شاعر عرب، به خصوص ابوالعلاء معرّی را آورده است. مترجم و مصحح کتاب، رضا سمیع زاده شاعر بسیاری از ابیات را مشخص کرده است، ولی در مواردی، استناد بعضی از اشعار به سراینده نادرست می نماید و پاره ای از اشعار با دیوان متفاوت است. در این مقاله سعی بر این است تا ابیات عربی با ترجمه بر اساس دوره های تاریخ ادبیات عرب دسته بندی شود و ضمن تعیین جایگاه دستوری-بلاغی و محتوایی اشعار عربی، اطلاعات تاریخی-فرهنگی موجود در آنها مورد واکاوی قرار گیرد. ضمناً ابهام ها، خطاها و سهوهای موجود، چه در شعر و شاعر آن، چه در ترجمه فارسی تحلیل گردد.
بررسی سیر ابهام در بلاغت اسلامی و تحلیل انواع آن در متون ادبی (مطالعه موردی؛ غزلیّات حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۰
73 - 104
حوزههای تخصصی:
ابهام یکی از عناصر مهم در ادبیّت متون به حساب می آید و نقش مهمی در ارزیابی آثار ادبی مختلف ایفاء می کند. با توجّه به همین موضوع و اهمّیتی که ابهام در ادبیّات دارد، در این جستار تلاش شده تا به بررسی سیر ابهام در بلاغت اسلامی و همچنین تحلیل انواع آن و مصادیق و عوامل جمال شناسانه آن ها پرداخته شود. این پژوهش بر آن است تا با ارائه آراء و نظرات اهل بلاغت راجع به ابهام، به نحوه نگاه و تعریف آن ها از ابهام هنری و تمایزی که بین آن و ابهام غیرهنری قائل شده اند، دست پیدا کند و همچنین به شناسایی مصادیق انواع ابهام هنری و جنبه های زیبایی شناسانه آن ها اقدام نماید. نتایج این تحقیق نشان می دهد که علمای بلاغت هرچند با تعقید، پیچیدگی و اغلاق مخالفت داشته و آن را مورد نکوهش قرار می داده اند، امّا برخی از آنان همچون عبدالقاهر جرجانی با پیش کشیدن بحث هایی در مورد نقش ابهام در انگیزش مخاطب در خوانش متن ادبی و حظّ و لذّت مخاطب از آن، به درک و دریافت دقیقی از ابهام هنری و ابهام غیرهنری رسیده بودند که بعدها کمتر مورد توجّه بلاغیون متأخّر واقع گشته است. بررسی وجوه ابهام و مصادیق آن در شعر حافظ نیز نشان می دهد که وجه موسیقیایی، زبانی و وجه تصویری ابهام، تأثیر بسیاری در جلب مخاطب و همچنین افزایش زیبایی شناختی اثر ادبی دارد و شاعر بزرگی چون حافظ توانسته است با استفاده از نبوغ و خلاقیّتی که دارد، با کاربرد انواع ابهام هنری، شعر خود را در متعالی ترین شکل، به مخاطبان عرضه کند.
مطالعه تطبیقی انگاره های درخت در تابلوهای نقاشی و اشعار سهراب سپهری از منظر آیکونولوژی پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر و نقاشی دو مسیر متفاوت برای خلق آثار هنری است که همواره روابط بسیار نزدیک آنها مورد توجه پژوهشگران تاریخ هنر و منتقدان ادبی بوده است. سهراب سپهری هنرمندی است که در هردو حوزه شعر و نقاشی طبع آزمایی کرده و آثاری از خود به جا نهاده است؛ ازهمین رو، پژوهش حاضر با گزینشی هدفمند از مجموعه نقاشی درختان و هشت کتاب سپهری و با تمرکز بر انگاره درختان در هردو فرم هنری، به مطالعه تطبیقی این آثار برمبنای نظریه آیکونولوژی پانوفسکی می پردازد تا با افق دید گسترده تری به تحلیل و تبیین جنبه های مختلف ساختاری و معناشناختی آیکون های مشترک برای کشف ویژگی ها و ارتباطات بین جهان شعری و هنر نقاشی او بپردازد. پرسش پژوهش این است که چرا و چگونه انگاره درخت در دو نظام زبانی و بصری متفاوت عمل می کند؟ رویکرد سپهری به عنصر درخت در شعر و نقاشی در مفاهیمی همچون پویایی و ایستایی، زندگی و مرگ، ریشه داری و بی ریشگی، بارداری و بی بری، بازبودن و بسته بودن، انفصال و اتصال در تقابل با هم است و گاهی در مضامینی همچون غریب بودن و حس تعلیق به یکدیگر نزدیک می شود. نتیجه پژوهش حاضر نشان می دهد رویکرد سپهری در ترسیم تصویر درختان، مبیّن تجربه فردی او در مواجهه با تحولات اجتماعی و تاریخی زمانه اش و همچنین نوعی آشنایی زدایی متأثر از پارادایم نقاشی مدرنیستی ایران است، چنان که در برخی از آثار این دوره، به ویژه در جنبه های خاصی از فضاسازی و تکنیک های هنری، ویژگی هایی مانند محدودیت فضا، استفاده از رنگ های تیره و فشردگی عناصر به وضوح قابل مشاهده است؛ ازهمین رو، درختان در نقاشی سپهری بیشتر در جهت گسست و انفصال با جهان و جوهر هستی حرکت می کنند که می تواند تمثیلی از دنیای عینی سپهری باشد، اما تصویر درخت در اشعار او دنباله رو همان مفاهیم غالب (نماد شادابی، طراوت، سر زندگی) به دور از نشانه های رتوریک و ساحت ضمنی غریب در سطح معمول ادبیات فارسی است و به گونه ای تبیین کننده جهان آرمانی شاعر است.
نقد روشنفکری ایرانی؛ خوانش وانوسازانه داستان «وداع» جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، از خلال بررسی و خوانش وانوسازانه1 داستان «وداع» به قلم جلال آل احمد، از مجموعه داستان سه تار، به نقد نخبه گرایی در اندیشه روشنفکران ایرانی دهه های ۳۰ و ۴۰ شمسی پرداخته خواهد شد. این خوانش وانوسازانه با تأکید بر نگاه فیلسوف فرانسوی، ژاک دریدا، انجام می شود و ازحیث روش شناختی مبتنی ا ست بر روش هشت مرحله ای دیوید بوژه، که به عنوان نوعی استراتژی تحلیل انتقادی پسا مدرن در مواجهه با روایتْ مورد استفاده قرار می گیرد. روش بوژه این گام ها را دربرمی گیرد: جست وجوی دوگانگی، بازتفسیر سلسله مراتب، کشف صداهای یاغی، برملاسازی سویه دیگر روایت، نفی پی رنگ، یافتن استثناء، ردگیری بین خطوط، و سازمان دهی مجدد روایت. به نظر می رسد بتوان با بهره گیری از این روش و اتخاذ منظری وانوسازانه در خوانش داستان موردنظر از جلال آل احمد، دست آخر به روایت نوپدیدی دست یافت و ازخلال آن به نقد دیدگاه نخبه گرایانه سوژه روشنفکر ایرانی در این دو دهه پرداخت. کوشش محققان درجهت فراتررفتن از فردی به نام آل احمد و نزدیک شدن به سوژه آل احمد در مقام یک روشنفکر است، سوژه ای که در زمانه و زمینه خاصی به عرصه برکشیده شده و آثاری را تولید کرده است. یافته ها نشان داد که این سوژه روشنفکر، با بازتولید روابط فرادست/فرودست، خود را در جایگاه فرادست نشانده و با تکیه بر خرد مدرن، و بدون درک روابط وجودی فرودستان، به نمایندگی ایشان پرداخته و تلاش کرده است به آنچه رسالت روشنفکرانه خویش می نامد جامه عمل بپوشاند.
بررسی دیدگاه مولوی و سهروردی نسبت به «زبان عبارت و زبان اشارت» در مسیر استکمال انسان
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵
97 - 126
حوزههای تخصصی:
با پیدایش تصوف و آموزه های عرفانی، اقبال وتوجه مردم به این تعالیم روز به روز گسترش یافت و عرفا برای کمال انسان مقدمات و مراحلی را مطرح کردند که با سیر آن انسان به معرفت خداوند دست می یابد. با ایجاد تحول و دگرگونی در مبانی عرفان در ادوار مختلف، وجود موانع واختلاف در طرقی که برای استکمال انسان مطرح شد، زبان نیز ویژگی های تازه ای یافت. صوفیه برای تعالیم آموزه های خود به علاقمندان از زبانی خاص که به زبان عرفانی معروف است استفاده کردند، که به دو قسم زبان عبارت و زبان اشارت تقسیم می شود. زبان عبارت زبانی روشن وگویا است که برای تعالیم مبتدیان به کار می رود، زبان اشارت زبانی پیچیده و رمزی است. عرفا در مسیر سلوک خود به حقایق و تجربه هایی دست می یابند که با الفاظ معمولی و زبان روزمره قابل بیان نیست و زبان اشارت بهترین قالب برای این گونه تجربیات است. این پژوهش که به بررسی دیدگاه مولوی و سهروردی نسبت به زبان در مسیر کمال انسان پرداخته است، نشان دهنده به کارگیری هردو گونه زبان عبارت و زبان اشارت در آثار مولوی است. در مقابل سهروردی بیشتر از زبان اشارت سود جسته و تعالیم خود را در قالب زبان اشارت مطرح کرده است.
تأملی در خوانش دیگر گونه ابیاتی از متون کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
135 - 146
حوزههای تخصصی:
این پژوهش حاصل یادداشت های نگارنده حین مطالعه متون منظوم فارسی و بررسی ابیاتی چند در نسخه های مختلف است. نگارنده هنگام مطالعه به ابیاتی برخورد که برخی واژگان آن ها را با تکیه بر فرهنگ ها، می توان به گونه ای دیگر خواند و معنای دیگری از آن ها دریافت کرد؛ چرا که خوانش برخی از واژگان با تکیه بر فرهنگ ها، معنای جدیدی از واژه ارائه می دهد به گونه ای که بافت متن با خوانش جدید، معنایی متفاوت و صحیح ارائه می دهد. در این پژوهش چند واژه از متون کهن بر اساس فرهنگ های لغت به گونه ای که امروزه در آن فرهنگ ها استعمال می شود، خوانده شد و نتایجی ثمربخش داشت. نتایج پژوهش نشان می دهد که دیگرگونه خوانی واژگان کهن در متون منظوم فارسی بر اساس خوانش جدید و ضبط دیگرگونه واژه در فرهنگ ها، معنای جدید و صحیح از واژه ارائه می کند.
تحلیل رابطه «گوش و هوش» و کلمات برجسته در تبیین معارف صوفیانه مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جلال الدین محمد مولوی ازطریق انتخاب خلاقانه واژه در محور همنشینی کلمات و استفاده از زبان های قرآنی و عرفانی، مفاهیم را به سمت تعدد و تنوع می برد. وی برخی از ژرف ترین اندیشه های صوفیانه مثنوی را در کلمات «گوش و هوش» شکل می بخشد. پرسش های پژوهش حاضر بر تبیین معارف صوفیانه مثنوی ازطریق «گوش و هوش» تمرکز می کند و بر چگونگی تعامل دو ترکیب مذکور در آفرینش مفاهیم ویژه توجه می دهد. هدف، بررسی رابطه معنوی «گوش و هوش» در انتقال برخی از مقاصد کلامی و عرفانی مولوی در بیت شعری و استفاده از کلمات برجسته آن است و بنابراین به تحلیل معانی عارفانه وی از این مسیر اشاره می شود. تمامی دفترهای مثنوی، که در ضمن آن ها «گوش و هوش» در انتقال معنای یک بیت سهم داشتند، به شیوه توصیفی تحلیلی مطالعه شدند. نتایج نشان می دهد که مولانا در برخی از مواضع مثنوی مضامین ویژه ای در قالب «گوش و هوش» می نهد و دایره مفاهیم آن ها را با استفاده از واژه های برجسته آن بیت می گسترد و ارتباط متقابل و تعامل دائمی صورت و معنی را در خلق و آزمون تجارب عرفانی مؤثر می خواند و ازطریق وجوه معنایی آن ها، امکان شناخت دقیقی در فهم کلام عرفانی فراهم می آورد و از راه ترکیب دو واژه مذکور، اهمیت همراهی فرم و محتوا را در درک معارف مثنوی نمایش می دهد و مثنوی را در شکل منظومه ای برآمده از عوالم غیب و شهادت پدیدار می سازد.
مناجات نامه ها در بوته تحلیل هماهنگی وزن و محتوا (مطالعه موردی مناجات نامه های منظوم فارسی تا قرن هشتم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۲
41 - 72
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر تلاشی است برای بررسی همراستایی وزن و محتوای اوزان مناجات نامه های فارسی تا قرن هشتم هجری. در این پژوهش که با شیوه تحلیلی-توصیفی انجام شده است، ابتدا مسأله اصالت وزن و محتوا در شعر فارسی مطرح و اوزان رایج شعر فارسی و کاربست آن ها تشریح شده است. سپس تعریفی از مناجات نامه و پیشینه آن ارائه گردیده و اوزان به کاررفته در مناجات نامه ها به تفکیک قالب (مثنوی، قصیده، غزل، رباعی) تشریح شده است. در نهایت، همراستایی وزن با محتوای مناجات نامه طبق مؤلفه های استخراجی معیّن، تحلیل شده که عبارت اند از: کمیت هجاهای کشیده یا کوتاه (خطاب های کششی در مناجات)، ترتیب قرارگرفتن هجاها، یکسان بودن یا نبودن مقطع کلام با مقطع رکن، تکرار ارکان (دوری بودن و یا توازن درون مصرعی) و طول مصرع ها، همچنین هماهنگی محتوا با وزن. طبق بررسی انجام شده، شاعران در سرایش مناجات نامه ها -فارغ از دو قالب مثنوی و رباعی- بیش از همه به بحر رمل مثمن محذوف و سپس به بحر هزج اقبال داشته اند. به طور کلّی، اوزان سنگین به دلیل کشیدگی هجا با مناجات نامه سرایی همسویی بیشتری دارند و در مقابل، اوزان مطنطن با این گونه همسو نیستند، البته باید منظومه فکری شاعران را نیز پیش چشم داشت؛ مثلاً شوریدگی عارفان به مناجات ایشان نیز تسرّی یافته و سبب تمایلشان به اوزان ضربی شده است.
بررسی تاریخمندی نصر حامد ابوزید در فرایند فهم متن بر اساس کاربست وجه در دستور نظام مند هالیدی (مطالعه موردی سوره انفال)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نصر حامد ابو زید در فرایند فهم متن معتقد به تاریخمندی است. تاریخمندی وی به دو بخش تاریخمندی متن و تاریخمندی فهم تقسیم شده است. تاریخمندی متن به این معناست که متن قرآن در بستر بافت تاریخی اجتماعی دوره جاهلی و در طی 23 سال تشکیل یافته است و تاریخمندی فهم به افق معنایی دریافت کننده متن مربوط است و معنا را حاصل آن افق می داند. یکی از پیامدهای تاریخمندی مخاطب محوری و عدم قصدیت مؤلف است، درحالی که «وجه» یکی از مهم ترین عناصر فرانقش بینافردی در دستور نظام مند هالیدی است که کارکرد گفتمانی مهمی در بیان قصد مؤلف و قطعیت آن می باشد. برای بررسی نگرش گوینده می بایست عناصر وجه که مهم ترین آنها فاعل و عنصر خود ایستا است، توجه کرد. سوره انفال یکی از مهم ترین سوره هایی است که واقعه تاریخی اولین جنگ اسلام (جنگ بدر) را بازگویی می کند. پژوهش مورد نظر سعی دارد بر این سؤال پاسخ دهد: چگونه می توان در سوره انفال باتکیه بر ساخت وجهی در فرانقش بینافردی به قصد مؤلف برسیم؟ روش تحقیق در این پژوهش توصیفی - تحلیلی باتکیه بر ساخت وجهی فرانقش بینافردی نقش گرای هالیدی و بیان عناصر دستوری این ساخت است. مهم ترین نتایج این پژوهش آن است که عناصر زیر مجموعه وجه یعنی فاعل و عنصر خود ایستا که شامل زمان داری و نوع وجه است، می تواند بیانگر قطعیت مؤلف در بیان گزاره های اتفاق افتاده در این جنگ باشد. بسامد بالای فعل ماضی و وجه اخباری در انفال بیانگر این است که مؤلف متن با قاطعیت و اطمینان بیشتری در مورد حادثه سخن می گوید؛ بنابراین قصدیت مؤلف با کاربرد عناصر وجهی نمایان شده، درحالیکه در نگاه تاریخمند أبوزید معنای متن تابع افق معنایی خواننده است.
کاربست نظریه هنجارهای گیدئون توری و نیومارک در نقد برگردان عربی گزیده ای از اشعار گلچین گیلانی توسط محمد نورالدین عبدالمنعم (بررسی موردی شعر خانه ویران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترجمه شعر به عنوان یکی از پیچیده ترین عرصه های ترجمه ادبی، انتقال لایه های معنایی و زیبایی های زبان مبدأ به زبان مقصد را همواره با خطر از دست دادن اصالت و عمق مفاهیم مواجه می کند؛ از این رو، نظریه های مختلفی در این زمینه به وجود آمده است. از مهم ترین نظریه های ترجمه شعر، نظریه هنجارهای گیدئون توری است که به فرآیند ترجمه یا خود عمل ترجمه پرداخته می شود. در زبان فارسی نیز اشعار بسیاری به زبان های مختلف ترجمه شده است که از جمله آن ها اشعار گلچین گیلانی به زبان عربی توسط محمد نورالدین عبدالمنعم است. از آنجایی که اشعار گلچین گیلانی دربرگیرنده درون مایه های احساسی و فرهنگی خاص است؛ بنابراین، در ترجمه نیازمند دقت و توجه ویژه ای است. ترجمه شعر «خانه ویران» اثر گلچین گیلانی، موضوع این پژوهش است که با هدف بررسی و ارزیابی دقیق ترجمه عربی مقوله های فرهنگی، مفاهیم استعاری و ساختار موسیقایی در شعر فارسی از نظر وفاداری به معانی اصلی، دقت در ترجمه تعبیرات فرهنگی و انسجام و لحن اجرایی و شناسایی نقاط قوت و ضعف در ترجمه و ارائه پیشنهادات برای بهبود کیفیت ترجمه های ادبی مشابه، صورت می پذیرد. تحلیل ها نشان می دهد که ترجمه عربی محمد نورالدین عبدالمنعم به طور کلی توانسته است معانی و احساسات اصلی شعر فارسی را منتقل کند، اما در برخی موارد نیاز به دقت بیشتری در تفسیر فرهنگی و انتخاب عبارات مناسب وجود دارد. استفاده از عبارات و توصیف های دقیق تر می تواند به بهبود وضوح و انتقال بهتر معانی اصلی کمک کند.
مطالعه تبارشناسانه ساخت مایه عرفان با تکیه بر حکایت «شهر دوشیزه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۲
99 - 134
حوزههای تخصصی:
بر اساس پژوهش های دیرینه شناسی، تکرار تجربه های عرفانی سبک عراقی، پنداشت کلی در مطالعه ادبیات دوره بازگشت است. مطالعات تبارشناسی نشان می دهد گستره ادبیّات، علاوه بر تجربه زبانی، سرشار از پیشایندهای رخدادپذیری است که سبب می شود پیکره متن ادبی، علاوه بر ساختار و محتوا، برخوردار از بُعد عمق نیز باشد که تجربه را نه در نظام گفتمانی، بلکه در اعمال غیرگفتمانی تحلیل می کند. پژوهش حاضر، سعی نموده ویژگی های تجربه و تقلیدی بودن آن را در سبک بازگشت، از منظر تبارشناسی تحلیل نماید. از این رو، با تحلیل توصیفی حکایت «شهر دوشیزه» و بررسی ساخت مایه تجربه و نبوغ شاعران این دوره به این نتیجه دست یافته که دیرینه شناسی با تکیه بر جهان بینی و شناخت پیشینیان گزینش الفاظ و ترکیبات، صور خیال و شیوه توصیف و ابزارداستان در داستان و ... را محملی برای انتقال معنا دانسته است. بررسی نظام گفتمانی متن نشان می دهد: عرفان در دوره بازگشت، موفق به بازنمایی شهود عارفانه دوره سبک عراقی نشده است. به عبارتی دیگر، حکایت های این دوره، از نظر روح گفتمانی متمایل به تصوّف دوران صفویه و از نظر کالبد، مشابه عرفان سبک عراقی است؛ اما تحلیل تبارشناسانه اثر، آن را به عنوان کردار گفتمانی با شاکله های هستی مند مستقل می بیند که زبانش بازنمایی گفتمانی را ممکن کرده است.
ملاحظاتی برای تدوین دستگاه عددنویسی فارسی میانه و انعکاس آن در فارسی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دستگاه عددنویسی یکی از اجزای مهم و بحث انگیز سامانه های خط است که دو بُعد دارد و به سادگی به صورت نوشتاری عدد محدود نمی شود. دشواری عددنویسی ازیک سو به ماهیت عدد و نحوه موجودیت آن در هر زبان بازمی گردد که خود نتیجه نوع نگرش متفاوت هر تبار به هستی است و بُعد دومِ به نحوه نگارش موجودیت های عددی در هر زبان مربوط است؛ بنابراین، با اینکه عددنویسی پدیده ای در حوزه خط است، نمی توان آن را پدیده ای صرفاً خطی دانست، بلکه برای توصیف دستگاه عددنویسی لازم است که به نوع نگرش و بینش اقوام و ملل به هستی و مخصوصاً بنیان های اساطیری بینش هر ملت توجه شود. فارسی میانه نیز از این ره یافت مستثنی نیست و یکی از لازمه های مغفول پاسخگویی به ابهامات دستگاه عددنویسی فارسی میانه، همین توجه به نوع نگرش به هستی و مخصوصاً باورهای اساطیری ایرانیان است. در این مقاله، در ادامه تلاش هایی که تاکنون برای تدوین و توصیف دستگاه عددنویسی فارسی میانه شده است، ملاحظاتی دیگر درباره این دستگاه پیشنهاد می شود و پاسخ برخی از ابهامات در دستگاه عددنویسی فارسی میانه در خلال این ملاحظات به بحث گذاشته می شود. نیز برخی از بقایا و انعکاس های این دستگاه در زبان و خط فارسی نو پیگیری می شود که ازیک سو به تدوین دستگاه عددنویسی فارسی میانه یاری می رساند و ازسوی دیگر، درک واژه ها و متون فارسی نو را تسهیل می کند. یافته های مقاله گویای ممکن بودن توصیف دستگاه وار عددنویسی فارسی میانه است و در این کار یاری گرفتن از بنیان های اساطیری اندیشه ایرانی راهگشا و دارای اهمیت است. این مقاله درنهایت مدعی تدوین دستگاه عددنویسی فارسی میانه نیست و ملاحظات و پیشنهادهایی برای تدوین این دستگاه ارائه داده است.
تجلی اصالت هایدگری در تحلیل بصری شعر «تنها صداست که می ماند» اثر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
271 - 294
حوزههای تخصصی:
اشعار فروغ فرخزاد عمدتاً از منظر زندگی نامه ای یا فمینیستی مورد بررسی قرار گرفته و اغلب محتوای زبانی یا معنایی آنها تحلیل شده است. این مقاله با مطالعه عناصر بصری شعر «تنها صداست که می ماند» از فرخزاد ، سعی دارد نشان دهد چگونه زیبایی شناسی شاعر با درهم شکستن مرز واقعیت و فراواقعیت، می تواند انسان را در پرتو وضعیت هستی گرایانه (اگزیستانسیال) خود آشکار سازد. دراین راستا، پرسونای شعر به ارائه معادل تصویری برای مفاهیم هایدگری همچون «ترس آگاهی اگزیستانسیال»، «فناپذیری»، «هستی -به- سوی- مرگ»، «ندای وجدان» و «شدن» می پردازد که نقشی کلیدی در دغدغه اصلی این مطالعه، یعنی اصالت، دارند. درواقع، فرخزاد با القای معانی چندگانه به تصاویر عینی شعر، آنها را به سوی انتزاع سوق داده، دنیای شاعرانه را مملو از حس ترس آگاهی و اضطراب می نماید. این ناتوانی کلمات در برپایی معنا، پرسونای شعر فرخزاد را از هرگونه هویت ثابت محروم ساخته، او را به سوی بازتعریف «بودنِ» خود به عنوان «شدن» سوق می دهد. به علاوه، ظهور تصاویر انتزاعی نور و صدا این امر را برای پرسونا ممکن می سازد تا از دنیای غیر اصیل «همگنان» فراتر رفته، به حالت ناپایدار اصالت دست یابد.
بررسی راهبرد «بومی سازی» در برگردان عربی عناصر فرهنگی رمان درازنای شب بر اساس نظریه «ذخایر فرهنگی ایون زوهر»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم و مورد توجه نظریه پردازان علم ترجمه، ارتباط عمیق بین فرهنگ و زبان است. بسیاری از مترجمان و نظریه پردازان برای ترجمه متون این دو را لازم و ملزوم یکدیگر می دانند. نمی توان انکار کرد که زبان بخش بزرگی از فرهنگ را تشکیل می دهد و تأثیر فرهنگ و زبان بر یکدیگر تأثیری متقابل است. در نظریه ذخایر فرهنگی ایون زوهر، زبان به عنوان یک ذخیره فرهنگی به شمار می رود که خود متشکل از ریزفرهنگ هاست. وی با تکیه بر این نظریه از یک سو به بررسی تعامل بین فرهنگ های مختلف می پردازد و از سوی دیگر، تعامل بین فرهنگ و زبان را بررسی می کند. در حیطه ادبیات، داستان ها و رمان ها را می توان منابع غنی فرهنگ یک زبان معرفی کرد. از این رو، این مقاله می کوشد با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی بر مبنای نظریه ایون زوهر راهکارهای بومی سازی عناصر فرهنگی را در ترجمه عربی یکی از رمان های جمال میرصادقی با عنوان درازنای شب به کوشش احمد یوسف شتا بررسی کند. نتیجه این پژوهش نشان می دهد مترجم به دلیل وام گیری زبانی، مبادلات فرهنگی، اشتراکات مسائل اجتماعی، وحدت ادیان و تشابه آداب و رسوم مذهبی در بومی سازی عناصر فرهنگی از روش هایی چون تجزیه و تحلیل فرهنگی -اختلاط فرهنگی– اصلاح فرهنگی و تطبیق فرهنگی بهره جسته است. از این رمان در مجموع 829 عنصر فرهنگی استخراج شد. نتایج بررسی ترجمآ این عناصر فرهنگی نشان می دهد که دو راهکار انتقال عینی (45 درصد) و فرهنگ زدایی (37 درصد) بیشترین بسامد را داشته اند. بسامد بالای این دو راهکار نشان دهنده عدم توجه نویسنده به بومی سازی عناصر فرهنگی و تلاش برای انتقال فرهنگ مبدأ به فرهنگ مقصد است.
بررسی واژگان نشان دار اجتماعی در منطق الطیر عطار بر اساس رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
191 - 230
حوزههای تخصصی:
اشعار عطار نیشابوری با وجود درون مایه عرفانی، سرشار از واژگان نشان دار اجتماعی است. این واژگان دارای بار معنایی خاص و معانی ضمنی هستند که می تواند نشان دهنده ارزش ها، نگرش ها و ایدئولوژی های اجتماعی باشد. واژگان نشان دار که دارای ارزش های بیانی، رابطه ای و تجربی هستند، به طور مستقیم و غیر مستقیم بر نحوه درک و تفسیر موضوعات مختلف تأثیر می گذارند و به بازتاب و تقویت هنجارهای اجتماعی کمک می کند. عطار در منطق الطیر با کمک گرفتن از ابزارهای بلاغی متعدد مانند تمثیل، استعاره و به ویژه نماد یا سمبل در قالب حکایات و گفتگوهای متعدد با بهره گیری از مضامین عرفانی و فلسفی، روابط انسانی و اجتماعی را بررسی و نقد می کند. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با در نظر گرفتن شرایط تاریخی-اجتماعی زمان عطار، بر اساس رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، به بررسی واژگان نشان دار اجتماعی در منطق الطیر عطار می پردازد. در این پژوهش تلاش شده تا ارتباط بین زبان و ساختارهای اجتماعی در متن مورد نظر تحلیل گردد و با تمرکز بر واژگان کلیدی و نشانه های اجتماعی نحوه بازتاب ارزش ها، هنجارها و روابط قدرت در مهم ترین نهادهای جامعه یعنی سیاست، تصوف و شریعت در اثر عطار بررسی شود. نتایج این مطالعه نشان می دهد که واژگان نشان دار اجتماعی در منطق الطیر نه تنها در به تصویر کشیدن جامعه آن زمان کمک می کند، بلکه به درک عمیق تر از تفکر فلسفی و عرفانی عطار نیز منجر می گردد و می تواند منبعی مفید برای مطالعات زبان شناسی، ادبیات و جامعه شناسی در زمینه ارتباطات اجتماعی و فرهنگی در ادبیات فارسی باشد.
ایران به مثابه دیگری؛ خوانشی متفاوت از منظومه خسرو و شیرین نظامی در نمایش نامه فرهاد و شیرینِ صمد وورغون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صمد وورغون شاعر و نویسنده آذربایجانی در نمایش نامه فرهاد و شیرین، منظومه خسرو و شیرین را به گونه ای برخلاف نیّت نظامی گنجوی به سخن درآورده و درصدد برساخت یک خودی/ دیگری بوده است. او در این اثر ایرانیان را دشمن تهدیدکننده سرزمین های ماورای ارس جلوه داده و خصومتی فصل ناپذیر را میان آنها متصور شده است. وورغون، هم صدا با سیاستمداران کمونیست، در پی آن بوده که هویتی مستقل برای جمهوری تازه تأسیس آذربایجان تدارک ببیند؛ به نحوی که با اشتراکات فرهنگی ایران و عثمانی هم پوشانی نداشته باشد. پژوهش حاضر با استفاده از شیوه توصیفی تحلیلی می کوشد به این سؤال پاسخ دهد که وورغون خودی و دیگری را چگونه توصیف کرده و از چه راه کارهایی برای تعیین و تثبیت هویت فرهنگی قفقاز بهره برده است. نویسنده این نمایش نامه، ایرانیان را با جنبه های منفی، مانند تجاوز، آدم ربایی، والدین کُشی، دروغگویی و جز اینها توصیف کرده و درعوض، همه صفات مثبت را به مردم اقلیم بردع نسبت داده است. از جانب دیگر، معرفی شیرین و فرهاد به منزله عشاقی برخاسته از آذربایجان و نیز خلق شخصیتی با نام آذربابا بخشی از راه کارهای وورغون برای تبلیغ هویت جدید قفقاز بوده است.
بازخوانی و تصحیح برخی از واژگان چینی سفرنامه ختای مندرج در زبدة التواریخ حافظ ابرو
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
87 - 126
حوزههای تخصصی:
در مجلد چهارم مجمع التواریخ حافظ ابرو که زُبدَهُ التواریخِ بایسنغری نام دارد، ذیل حالات و حوادث سال 825 ق. از سفری یاد رفته است که ایلچیان دربار شاهرخ تیموری به سرزمین ختای و شهر «خان بالق» داشته اند. یکی از آنان خواجه غیاث الدین نقاش، ایلچی بایسنغرمیرزای تیموری حاکم هرات، بود که حافظ ابرو «مضمون و مُحَصَّلِ» سفرنامه او را در تاریخ خود نقل کرده است. با توجه به اینکه این سفر در دوره تیموری (هم زمان با سلسله مینگ) و به «ختای» صورت گرفته، واژگان و اصطلاحات متعددی به زبان چینی در آن به کار رفته است. تا کنون چند تصحیح از متن زبده التواریخ، و نیز این سفرنامه صورت گرفته است؛ از جمله چاپ سیدکمال حاج سیدجوادی که مهم ترین تصحیح صورت گرفته از این متن در ایران و محل مراجعه اهل تحقیق بوده و هست؛ اما در تصحیح برخی از واژگان چینی این متن لغزش هایی روی داده است که در پژوهش حاضر با مراجعه به کهن ترین دست نوشت های این متن از جمله دست نوشت محفوظ در کتابخانه ملک (کتابت 830 ق. که به باور نگارندگان نسخه «مُبیَضّه» و به منزله نسخه اصلی این متن است و مصححان پیشین به روش درستی در امر تصحیح از آن سود نجسته اند) این واژگان تصحیح و شرح داده شده اند. در این پژوهش همچنین به برخی از خوانش های خطای مصحح که ناشی از شیوه رسم الخط دست نوشت هاست، برخی از خطاهای نحوی در ترجمه فارسیِ مصطلحات چینی، ذکر شکل چینیِ نام چند شهرِ یادرفته در سفرنامه که در تلفظ فارسی دارای ریختی دیگرگون اند، و همچنین ریشه شناسی و بررسی تلفظ چینی چند واژه نیز پرداخته شده است.