فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲٬۶۲۱ تا ۵۲٬۶۴۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۴
223 - 240
حوزههای تخصصی:
جنبش نوین روان شناسی مثبت گرا با ریاست مارتین سلیگمن، با هدف کمک به نسل بشر در جهت بهینه سازی کیفیت زندگی و رشد فضایل انسانی که در شش گروه: خردمندی، شجاعت، انسانیت، عدالت، اعتدال و تعالی، جای می گیرند، شکل گرفته است. در آموزه های مولانا می توان شاخصه های علم روان شناسی مثبت را نمایان ساخت. این جستار که به روش تحلیلی- توصیفی انجام شده، درصدد است تا به تحلیل و تبیین فضیلت «عدالت» (از فضیلت های شش گانه سلیگمن) در آثار مولانا بپردازد. نتایج تحقیق حاکی از آنست که این فضیلت و زیر مجموعه های آن: انصاف، رهبری، رعایت حقوق شهروندی، در آموزه های مولانا قابل تبیین و تطبیق است. سلیگمن و مولانا در این زمینه اختلافاتی نیز با یکدیگر دارند که مهم ترینِ آن، نوعِ نگاهِ این دو اندیشمند به انسان است؛ چراکه آبشخورهای این دو اندیشمند برای بیان یک آموزه همسان، با یکدیگر متفاوت است؛ یعنی نگاه مولانا، براساس آموزه های دینی و عرفانیِ اسلام و تأکید بر ارزش های معنوی و قرآنی «خدامحور» است. مولانا با تأسی از منابع دینی و کلام پیامبران و معصومین، در تلاش است تا با این شیوه برجسته به هدایت افراد جامعه بپردازد؛ اما نگاه سلیگمن بر اساس فرهنگ پوزیتیویستیِ غرب، روان شناسیِ وجودگرا و تکیه بر انسان و نیازهای او، نگاهی «انسان محور» است.
تحلیل طنز در «البخلاء» اثر جاحظ بر اساس نظریه عمومی طنز کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۴
191 - 206
حوزههای تخصصی:
در طنز کلامی، زبان علاوه بر این که وسیله ای برای رساندن معانی طنزآمیز است، به عنوان ابزاری برای طنزآفرینی نیز درنظر گرفته می شود. در نظریه عمومی طنز کلامی علاوه بر تحلیل سطح معنا، سطوح زبانی، شناختی و جامعه شناختی طنز نیز مورد تحلیل قرار می گیرد. «البخلاء» اثر مشهور «جاحظ» است که در آن حالات گوناگون مشاهیر، علماء و ادبای بخیل در قالب داستان هایی کوتاه توصیف می شود. نثر البخلاء به علت ماهیت جذاب و نقادانه، نقشی مؤثر در ایجاد، تثبیت و عادی سازی انگاره های ذهنی جاحظ در قالب طنز دارد. وجود این ویژگی نشان می دهد که این اثر قابلیت انطباق با نظریه عمومی طنز کلامی را دارا است؛ بنابراین در این پژوهش تلاش می شود با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، متغیرهای شش گانه نظریه عمومی طنز کلامی در داستان های البخلاء بررسی شود. پرسش اصلی این است که عناصر کلامی جاحظ در طنز «البخلاء» چگونه است؟ نتایج نشان می دهد تقابل انگاره در این اثر به صورت واقعی/غیرواقعی، منتظره/غیرمنتظره و ممکن/غیرممکن و با استفاده از سطوح ساختواژی، واژگانی، نحوی و معنایی جلوه یافته است. همچنین طنز داستان زمانی به اوج می رسد که تقابل های فوق از طریق قرارگرفتن دو شخص متضاد و یا دو موضوع مخالف ارائه می گردد.
صوره الأنا اللبنانی والآخر الصهیونی فی المجموعه القصصیه شاره جدیده للنصر لعلی حجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
87 - 103
حوزههای تخصصی:
دخلت صوره الأنا والآخر النصوص الأدبیه العربیه، بعد الأحداث التی شهدها العالم العربی من الصراع القائم بین الغرب والشرق و بین المسلمین والصهاینه خاصه، حتی عکس الکُتاب صوره هذه المواجهه، ما حفّز الباحثین والناقدین على القیام بدراسه الضدین فأخذت هذه الدراسه دوراً واسعاً فی میدان البحث، ویهدف نقاش هذه القضیه الحرص علی صوره الأنا العربیّه، والحفاظ علی هویتها من أجل مواجهه الآخر العدوّ. والمراد من "الأنا" هنا صوره ذات اللبنانی الثائر وفی نفس الوقت المحافظ عن بلده و"الآخر" یعکس صوره الصهیونی الأجنبی، فالکاتب اللبنانی علی حجازی فی مجموعته القصصیه «شاره جدیده للنصر» مثّل الأنا أی روح الشعب اللبنانی المقاوم باتجاهٍ جدیدٍ للمقاومه. إننا فی هذه الدراسه، وفقا للمنهج الوصفی- التحلیلی نهدف إلی استجلاء صوره الأنا تجاه صوره الآخر فی قصص علی حجازی، وما تقوم من علاقات بینهما، إذ تعدّ القصص من الفنون التی تجسد إشکالیه الأنا والآخر، وتتیح الفرصه لتعکس الآخر وهزائمه.
استطاع الکاتب أن یأخذ أنواع الأنا والآخر فی نصّه، وأن یأتی بأمثله لها بأسلوب أدبیّ فنیّ. لذا؛ نسعی إلى الکشف عن أسلوب علی حجازی فی انعکاس صوره الأنا والآخر فی شاره جدیده للنصر، وکیفیّه سرّد الحرب، ومقاومه اللبنایین تجاه العدو الإسرائیلی. أبرز المحاور الموجوده فی قصص علی حجازی والتی توصل لها البحث إن صوره الأنا کانت متفائله على الرغم من هزائم الحرب، فأمّ محمد شخصیّه تعبِّر عن صوره الأنا المتفائله والمقاومه والآخر القاتل والمحتلّ الذی یحلّ قتله، أما صورت المتشائم اللبنانی تجلّی فی شخصیه الجار "أبوسعد" فی قصه الزفه، وعَکَسَ الأنا بالرغم مما تهدم وحُرقَ بصوره منتصره جدیده للنصر. أنهی الحجازی العلاقه الجدلیّه التی تجمع الأنا فی الآخر فی قصصه بفشل الآخر الصهیونی، قد توصل البحث إلى إن فی نهایه کلّ قصه یوجد ذلک الفشل الصهیونی.
مبانی نقدِ نقدِ ایدئولوژی و صدق و کذب ایدئولوژی در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واژه ایده پس از افلاطون به دو معنای «آرمان گرایی» و «معناگرایی» اشاره می کند. اصطلاح ایدئولوژی، از لحاظ گستره معنایی و تفسیری بودن، امروزه یک متن محسوب می شود و مطالعه آن را می توان در دو رویکرد انتقادی و بی طرفانه ( خنثی) تقسیم بندی کرد. مارکس از فیلسوفانی بود که با رویکرد انتقادی، ایدئولوژی را مجموع ه ای از اندیشه ها می دانست که منافع طبقات را بازنمایی می کند. مثنوی به عنوان یک متن عرفانی و اجتماعی، ایدئولوژیک است ولی محتوای آن با ایدئولوژی مخالف است و ادعای شاعر آن نقد ایدئولوژی است. مولانا سعی کرده به وسیله دیدگاه انتقادی، به نقد ایدئولوژی ها بپردازد. در این مقاله با همین دیدگاه، به بررسی مبانی نقدِ نقدِ ایدئولوژی از نظر مولانا و صدق کذب آنها، در مثنوی پرداخته شده است. مولانا با استفاده از مفاهیم و مبانی ای چون اصل نگری، کل نگری، «موقوف فطام» (بازگیری)، مراتب معرفتی، عقل جزئی و کلّی، قصد دارد تا اهمیت و مبانی نقدِ نقدِ ایدئولوژی را به مخاطبین نشان دهد و با اشاره به صدق و کذب ایدئولوژی ها، به خاصیت خودافشاگر و گفتمانی آنها اشاره کند. او معتقد است به وسیله «انتظار» و «همت» در نقد (= نقدِ نقدِ ایدئولوژی)، می توان به واقعیت نزدیک تر شد.
واکاوی تطبیقی واژگان دخیل فارسی در ادب عربی منظوم خراسان (قرن چهارم و پنجم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
63 - 90
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، ملّت ها و اقوام مختلف به واسطه همجواری جغرافیایی، مبادلات تجاری و نیز برخی شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر آنها، به ناچار با یکدیگر ارتباط داشته و این روابط و پیوستگی به مرور زمان تا بدان جا تعمیق یافته، که پیوندهای ناگسستنی فرهنگی و خانوادگی را به دنبال داشته است. طبیعی است که این امر، بر زبان و ادبیّات مردم علی رغم تفاوت های فرهنگی و ملّی، تأثیر گذارده و تنوّع در گفتار و واژگان را رقم زده است. علاوه بر این، اهتمام حکومت ها به علم و دانش، وجود علما و ادبا و محافل مختلف ادبی، عامل دیگری بر امتزاج فرهنگی به ویژه، عرصه واژگانی و گفتاری بوده و روشن است که در چنین فضایی و تأثیرات متقابل دو زبان بر یکدیگر، راه برای ورود واژگان دخیل را هموار نموده است. این پژوهش کوشیده است با دسته بندی واژگان معرّب در ده موضوع مرتبط و با روش توصیفی و تحلیلی به واکاوی مسأله بپردازد و در مجموع سی واژه دخیل که بیشترین بسامد را در ادبیات منظوم شعرای عربی سرای خراسان داشته، مورد بررسی قرار دهد. نتایج پژوهش نشان می دهد که شعرای تازی گوی خراسان در دو قرن چهارم و پنجم توانسه اند با وارد کردن واژگان دخیل فارسی در ادب عربی غنای فرهنگی این زبان را برجسته جلوه داده و میزان نفوذ فرهنگ و ادب ایرانی را در دیگر زبان ها، به ویژه عربی به نمایش گذارند که این امر را می توان نوعی ابتکار ادبای خراسان در احیای فرهنگ فارسی و هویت بخشی به اصالت زبان ایرانی دانست.
بررسی و تحلیل مؤلفه های انسجام بلاغی در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسجام متن حاصل تعامل و همبستگی اجزای گوناگون آن با یکدیگر است؛ به گونه ای که متن را به مثابه کلیتی یکپارچه نمایش می دهد که همه عناصر آن با یکدیگر پیوند دارند. جدایی هر جزء از متن به گسست کلیت آن می انجامد. یکی از مؤلفه های انسجام متن، انسجام بلاغی آن است. اگر در گذشته بلاغت در چند عنصر محدود می شد، به نظر می رسد امروزه مفهومی گسترده تر یافته است و می توان آن را دربرگیرنده همه عناصر زبانی و غیرزبانی دانست که باتوجه به زمینه متن، پیامی را از فرستنده به گیرنده منتقل می کند. مثنوی معنوی ازجمله آثاری است که تمهیدات بلاغی مرسوم یا شناخته شده، چندان در آن به چشم نمی خورد؛ بااین حال، این متن از ساختاری منسجم برخوردار است. به عبارتی، انسجام ساختار بلاغی آن مرهون مؤلفه های دیگری است که در دیگر آثار تعلیمی کمتر دیده می شود. ازاین رو، پژوهش حاضر با روشی توصیفی تحلیلی در پی کاوش عوامل انسجام بلاغی در مثنوی معنوی است. یافته های پژوهش نشان می دهد مؤلفه هایی نظیر تعامل نقش های مختلف زبان در متنی واحد، انسجام متن علی رغم درهم شکستن هنجارهای زبانی، نحو متن، گفت وگوها، نوبت گیری، ساختار متن و جنبه های القایی آن، توجه به زمینه های متنی و موقعیتی، لحن (Tone) و حالت (Mood)، و درونه گیری در ایجاد انسجام بلاغی این متن نقش داشته اند.
Silence gavaldien: un labyrinthe des paroles romantiques(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Dans chaque texte, il y a plusieurs strates qu’on peut analyser pour comprendre les couches inférieures de la structure du roman. Celui-ci est une synthèse harmonieuse des idées qui forme son essence primordiale. Le mouvement romantique a bien nourri la pensée des écrivains contemporains dont Anna Gavalda n’est pas une exception. Elle nous prend par la main et nous dit de venir dans son histoire. Si on pense profondément, on peut vivre mieux, car on sauve perpétuellement l’âme d’une monotonie accablante. La sagesse d’Anna Gavalda apparaît à travers son silence, qui nous suggère la simplicité de vivre. Dans cette recherche, nous essayons de traduire le sens du silence au point de vue psychologique selon les idées de Jacques Lacan et en même temps les points de vue philosophique dans l’œuvre gavaldienne. Ensuite, nous allons décrypter les éléments romantiques déterminés comme l’idéal de référence chez Anna Gavalda dans Billie et nous allons répondre à cette question fondamentale selon laquelle dans quelle mesure l’auteure était influencée par le Romantique et particulièrement Alfred de Musset. Finalement, on va faire un pont entre ce silence philosophique et son génie romantique.
بررسی ظرفیت ویژگی های خصیصه نمای روایت مدرن در خلق روایت های جنایی با تمرکز بر رمان آبی تر از گناه اثر محمد حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات جنایی با انواعی همچون معمایی، پلیسی (کارآگاهی) و تریلرهای جنایی یکی از انواع ادبی (ژانرهای) محبوب ادبیات داستانی محسوب می شود که طرفداران بی شماری دارد. به رغم وجود تفاوت های اساسی میان انواع مختلف این نوع، همگی آنها از نگاه تمرکزشان بر دو ویژگی خلق معما و ایجاد تعلیق شبیه یکدیگرند. در نمونه های قدیمی تر روایت های جنایی که بیشتر با محوریت راوی دانای کل و پیرنگ خطی نوشته می شد، ویژگی های تعلیق و معماگونگی بیشتر در سطح محتوا نمایان می گردید. یعنی نویسندگان تلاش می کردند تا از طریق خلق محتوایی پیچیده، خوانندگان را تا انتهای داستان با خود همراه سازند. این درحالی است که تغییرات ایجادشده در ادبیات داستانی تحت تأثیر ظهور مدرنیسم در اوایل قرن بیستم، امکانات جدیدی را به ویژه در سطح فرم برای نویسندگان ژانر جنایی فراهم ساخت. تغییراتی اساسی در عناصری همچون پیرنگ و شخصیت که خاستگاه اصلی آن، تحولات رخ داده در نوع تلقی انسان مدرن از واقعیت بود. روی گردانی از راوی دانای کل و گرایش به راویان اول شخص، استفاده از شیوه های جریان سیال ذهن و تک گویی درونی در روایتگری، به هم خوردن نظم منطقی و خطی رویدادها در پیرنگ و همچنین امکان پرداختن به شخصیت های ضدقهرمان عمده ترین این امکانات بودند. با توجه به این پیش فرض در این مقاله تلاش شده است تا به روش توصیفی-تحلیلی و با تمرکز بر متن رمان «آبی تر از گناه» از محمد حسینی، به این سؤال پاسخ داده شود که امکانات یادشده تا چه اندازه فرآیند نگارش روایت های جنایی را تسهیل کرده است؟ نتایج نشان می دهد که نویسنده رمان با عدول از پیرنگ کلاسیک معمول در رمان های پلیسی و گزارش وقایع به شکل درهم تنیده و بدون نظم خطی و نیز استفاده از راوی ضدقهرمان و اغفال گر که رویدادها را به شکل جریان سیال ذهن روایت می کند، تمامی امکانات رمان مدرن را به درستی در اختیار خلق روایتی جنایی به کار گیرد.
نقد و بررسی تأملات آشوری درباره شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
189 - 214
حوزههای تخصصی:
داریوش آشوری از متفکران معاصر ایرانی است که در زمینه ماهیت و مختصات «شعر» تأملات قابل توجهی دارد و پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، می کوشد تا به بررسی و نقد آرای او در این زمینه بپردازد. دستاوردهای این جستار نشان می دهد که آشوری با زمینه فلسفی و زبان شناختی که دارد، رویکردی پدیدارشناسانه به شعر و مفردات آن اتخاذ می کند. در تلقی او ، شعر حادثه ای است که در جهان روی می دهد و هرآنچه در جهان روی می دهد، در زبان بازتاب می یابد. در نظر او، مهم ترین مایه شعر، تجربه شاعرانه از هستی است. او اگرچه «حس»، «عاطفه» و «خیال» را از مایه های ذاتی شعر برمی شمارد و موسیقی زبان را بخشی جدایی ناپذیر از شعر می داند، اما عقیده دارد که تعریف شعر و زیبایی شناسی خوانندگان در هر دوره ای با دوره های پیشین متفاوت است و شعریّت شعر زمانی تأیید می شود که سراینده و خوانندگان آن به چنین دریافت و درکی رسیده باشند. آشوری بر درهم آمیختگی جدایی ناپذیر صورت و معنا در شعر، تصریح می ورزد و در میان انواع شعر فارسی، غزل عاشقانه عارفانه و شعر رندانه را نزدیکتر از همه گونه های شعری به شعر ناب می یابد، جایی که خصلت ابزاری زبان رنگ می بازد و شاعر عمیق ترین جلوه های عاطفه و احساس خود را به نمایش می گذارد. آشوری با طرح دوباره نزاع میان فلسفه و شعر، شعر و شاعر را بر فراز تقابل های دوگانه می بیند که فلسفه و فیلسوف در تنگنای آن محصورند. او تلاش می کند شاعر را تا مقام متفکر برکشد و برخلاف زییایی شناسی جدید، حقیقت را صرفاً محدود به ساحت علم و دانش نکند و شعر و شاعری را ساحتی برای بازنمایی حقیقت و طرح پرسش از اصلِ وجود و هستی معرفی نماید. آشوری زمانه حاضر را زمانه زایش و رویش شعر و شاعر اصیل نمی داند.
نقد لکانی شخصیت های «زاهد»، «رند» و «محتسب» در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
57 - 82
حوزههای تخصصی:
زاهد، رند و محتسب از مهم ترین شخصیت هایی هستند که در غزلیات حافظ به آن ها توجه شده است و هر کدام از این شخصیت ها به لحاظ روانکاوانه، نماینده سیمپتوم های مشخصی از ناخودآگاه هستند. در این پژوهش به روش تحلیل کیفی و بر مبنای آرای روانکاوانه لکان، این سه شخصیت در غزلیات حافظ تحلیل و تبیین شده است. دستاوردهای پژوهش نشان می دهد که زاهد در ساحت ناخودآگاه دال میل حقیقی خود را اخته و دال میل دیگری بزرگ را برآورده می کند و در پی احراز فالوس است و گمان می کند که می تواند به آن برسد؛ اما همواره ناکام می ماند. رند همانند سوژه هیستریک به جای احراز فالوس، قصد دارد از رانه های فاقد ابژه لذت ببرد. او به میانجی دال هایی مانند شراب خواری، عدم توجه به مصلحت اندیشی و میل به عافیت سوزی، ژوئیسانس را به نفع خود تصرف و دیگری بزرگ را از آن محروم می سازد. محتسب در مقام سوژه منحرف سادیستی است که از دال میل دیگری بزرگ محافظت و در مقام نگاه خیره او عمل می نماید و از قانون به هیچ وجه تخطی نمی کند. توجه به این نکته ضروری است که شرابخواری محتسب در خفا و درعین حال محروم ساختن زاهد و رند از دال شراب، در حقیقت برآوردن ژوئیسانس دیگری بزرگ است.
Heteropoesia: Basil Bunting’s Translation of Obayd Zākānī’s Mush-o Gorbeh(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۳
30 - 50
حوزههای تخصصی:
This article studies the role of ‘selving’ and creative interpretation in literary translation. Specifically, it analyzes one of Basil Bunting’s successful translations of Obayd Zākānī’s Mush-o Gorbeh, a picturesque and catchy poem in rhyme and rhythm, laden with animal characters, which was considered to be both a masterpiece of children’s literature and a very important political satire. Bunting, a translator of Persian classical poems into English, had both political and poetic missions as a spy and an up-and-coming poet. This study turns to the theories of translation by Steiner, Benjamin, and Bassnett, among others, to show the challenges of translating Persian poetry. Through an in-depth analysis of this translated work in dialogue with Bunting’s other works, this manuscript shows how the two missions sometimes overlapped. Ultimately, however, it is argued that literary translation functions as an aesthetic ‘other’ place where the translator can act as a cultural double agent, working to the advantage of both cultures.
نگاهی دوباره به «مزمار» و «نی» در شعر خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
23 - 34
حوزههای تخصصی:
خاقانی شاعر توصیف های دقیق، نکته های دیریاب و تصایر زیبا است. دادن شرح دقیقی از ابیات او به دلیل درهم آمیختن شعرش با انواع علوم قدیمی مانند طب، نجوم، قرآن، حدیث، فنون بلاغت و... دشوار می نماید. با وجود تلاش ارزشمند شارحان، دشواری بعضی از ابیات او هنوز پا برجاست؛ زیرا لطائف شعر او مشحون به استعارات نو و کنایات بعید است که گره آن ها به آسانی باز نمی شود. موسیقی به عنوان یکی از علوم قدیمی، مورد توجه ویژه خاقانی بوده و شعر او پر از اصطلاحات و تعبیرات موسیقی است. بررسی دقیق تر موسیقی و متعلقات آن در شعر او می تواند راهگشای شرح برخی از ابیات باشد. ازآنجاکه موسیقی مورد استفاده در گذشته، موسیقی زنده بوده و شنوندگان، نوازندگان و سازهایشان را هم می دیده اند؛ طبیعتاً توجه به خصوصیات این سازها بیشتر از امروز بوده و شاعران می توانسته اند، بسیاری از مضامین شعرشان را با استفاده از خصوصیات همین سازها بسازند. مزمار» و «نی» از جمله سازهایی هستند که در شعر خاقانی مورد استفاده قرار گرفته اند و شارحان، به دلیل عدم آشنایی جدی با موسیقی، این سازها را یکی گرفته اند و تفاوتی میان آن ها قائل نشده اند. مزمار با توجه به جغرافیای ایران و نیز قرائنی که در شعر خاقانی هست، معنای دیگری هم دارد که می توان با بررسی بیشتر به آن پی برد. بر این اساس در این مقاله، با نگاهی دوباره به نی و مزمار و با استفاده از عوامل درون متنی و برون متنی، به دو نکته در شعر خاقانی پرداخته خواهد شد و معنایی دقیق برای ابیات موردنظر ارائه خواهد شد.
بررسی دلایل پیش تازی قصه منثور در عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۲
113 - 138
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، بررسی می شود که قصه در عصر صفوی به چه دلیل نسبت به هر دوره ای در طول تاریخ ادبیات، از نظر کمی و کیفی، رشد کرده است. برای این منظور، قصه های عصر صفوی مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه حاصل از این بررسی نشان می دهد که دلیل رشد قصه در این عصر، کارکرد سیاسی و اجتماعی قصه بوده است. اهمیت قصه از منظر سیاسی در این عصر، تحکیم و توسعه مبانی ایدئولوژیک حکومت است که ذیل دو عنوان «عناصر شیعی در قصه های عصر؛ واگردانی مخالفان به مذهب تشیع» و «ادغام قهرمان ملی در پهلوان مذهبی: امام-پهلوان» نشان داده شده است. از منظر اجتماعی نیز نشان داده شده که قصه در این دوره -در میان توده- از محبوبیت قابل توجهی برخوردار بوده و شنوندگان قصه، متعهدانه و البته با اشتیاق برای شنیدن قصه در مکان های نقل قصه به ویژه قهوه خانه ها، حاضر می شده اند. مجموعه این دو عامل سیاسی و اجتماعی، باعث شده است که نقال، همرده ملک الشعرا و گاه جایگاهی والاتر داشته و باعث اهمیت و نیز پیش تازی قصه در این دوره بر انواع دیگر ادبی شده است.
بررسی و تحلیل مشرب عرفانی شیخ امین الدّین بَلیانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امین الدّین محمد بن زین الدّین علی بلیانی کازرونی معروف به امین بلیانی، از عارفان قرن هشتم و بنیان گذار یکی از معتبرترین طریقه های عرفانی در فارس، شخصیت های بزرگی همچون حافظ و خواجوی کرمانی را مجذوب خود کرد. باوجود جایگاه و اهمیت خاص امین الدین در تاریخ تصوف تاکنون تحقیق روشمندی در باب مشرب عرفانی او به انجام نرسیده است. در این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی به انجام رسیده کوشش شده است ازطریق پاسخ به پرسش هایی در باب مبدأ سلوک، نام، شمار و ترتیب منازل میان مبدأ و مقصد، میزان اهمیت منازل، توانایی های کسب مواهب هر منزل و آداب کسب آنها که در قالب الگویی روشمند قرار دارد، برخی شاخص های مشرب عرفانی این عارف تبیین شود. پس از رجوع به منابع موثق، برخی از یافته های این پژوهش بدین قرار است: امین الدین از پیروان سنت اول عرفانی بوده و سلوک او و مریدانش از منزل جذبه یا یقظه آغاز شده و پس از درک منازلی دیگر به کمال یعنی بالاترین مرتبه معرفت منتهی می شود. در طریقه امین الدین احوال عرفانی ذیل مقامات قرار دارند و طی هر مقام مشروط به درک احوال خاص آن مقام است. مناسبات امین الدین با ملامتیه و مسیحیان در اهمیت یافتن برخی ارکان مشرب عرفانی او اثرگذار بوده و همچنین انحطاط اخلاقی صوفیه و رواج ریاکاری میان صوفیان در دوره حیات او توجه بیشتر شیخ را به موضوع اخلاص در پی داشته است.
مسئولیت پذیری از دیدگاه مولانا و آدلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئولیت پذیری به معنای پذیرش نقش خود در تجربیات، نقش مهمی در نوع برخورد انسان با خود و جامعه دارد. مسئولیت پذیری موضوعی مرتبط با تمامی حوزه های زندگی است و از نظر پژوهشی موضوعی بین رشته ای است که با وجود این که اغلب به نظر می رسد، موضوع مسئولیت پذیری مربوط به حوزه روان شناسی است این موضوع در حوزه های مختلف از جمله علوم دینی، عرفانی، ادبی و اجتماعی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. در این مقاله موضوع مسئولیت پذیری از دو دیدگاه روان شناسی و ادبی-عرفانی مورد پژوهش قرار گرفته است. در این پژوهش، مسئولیت پذیری از دیدگاه روان شناسی در مکتب آلفرد آدلر و از دیدگاه ادبی- عرفانی در مکتب مولانا بررسی شده است. مولانا و آدلر انسان را در برخورد با مشکلات دارای مسئولیت می دانند و هر دو مخالف تفکّر قربانی بودن انسان هستند. مولانا و آدلر هر دو ریشه مشکلات را در درون انسان جستجو می کنند و مشکلات بیرونی را بازتابی از درون انسان می بینند و بر این باور هستند که انسان برای حل مشکلات بیرونی خویش ابتدا باید به حل مشکلات درونی خود بپردازد. آدلر احساس ناخشنودی را وابسته به عوامل بیرونی و شرایط اجتماعی نمی داند، بلکه آن را عاملی درونی می داند و مولانا بر این باور است که همه عوامل بیرونی به خواست خداوند و مشیّت الهی، مطابق با شایستگی های درونی فرد عمل می کنند و خود انسان در برابر عملکرد آنها مسئول است.
بررسی و تحلیل فی حقیقة العشق (مونس العشاق) سهروردی بر اساس رمزگان پنج گانه رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵۰
71 - 88
حوزههای تخصصی:
رساله فی حقیقه العشق(مونس العشّاق) سهروردی(587 – 549 ه.ق.) ضمن اشاره به جلوه های عرفانی عشق و حالات آن در دو داستان خلقت آدم و یوسف پیامبر به دلیل اشتمال بر رمز و راز و تفسیرپذیری، امکان تحلیل و خوانش را با محور رمزگان پنج گانه رولان بارت که یک مدل تحلیلیِ روشمند و خلاقانه روایات و داستان هاست، فراهم می آورد. بارت هر متنی را زایا، پویا و دارای تکثّر معنایی می داند و معتقد است که از رهگذر زایایی و سیّال بودن متن، متون از یکدیگر متمایز می گردند. سهروردی ضمن بیان راز آفرینش حُسن و عشق و حُزن به شیوه نوافلاطونی و بهره گیری از اندیشه مغانی و لطایف قرآنی به جایگاه آن ها در جهان شناسی و معرفت شناسی اشراقی می پردازد. و عرفایی چون غزالی و بقلی شیرازی حُسن و عشق و حُزن را از ارکان اصلی سیر و سلوک دانسته، عشق را حاصل تجلّی حُسن و حُزن را حاصل خوف می دانند. این مقاله به روش تحلیلی توصیفی به بررسی صداهای پنهان رساله فی حقیقه العشق سهروردی می پردازد و ابعادی از رمزگان را بر خواننده آشکار می سازد. رساله مذکور با توجه به گستردگی رمز و نماد، از نوع متون نوشتنی(باز) است و خواننده در آن منفعل نیست؛ بلکه با به کارگیری خلاقیت خود هر چه در صدد تثبیت معناست، روش ابداعی خود را به کار می گیرد. پیشنهاد بارت برای این نوع خوانش، ابداع روشی است که متن از آن طریق فراپاشیده و افشانده می شود و خواننده به عنوان تولید کننده متن حضور دارد.
آیا او با کُشته شدن می میرد؟ «مسئله این است»: تطبیقی لکانی از پدرکشی در هملت اثر ویلیام شکسپیر و غراب جندون اثر امیرحسین الهیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
105 - 123
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با بهره گیری از مفاهیم «تمناطلبی» و «نام پدر» از منظر ژک لکان، به مطالعه غراب جندون اثر امیرحسین الهیاری و هملت اثر ویلیام شکسپیر می پردازد. این جستار روایت پدرکشی را بررسی می کند و خوانشی از سازوکار «نام پدر» ارائه می دهد. پژوهش حاضر به نقش مادر یا مادرنماد در تسریع سقوط پدر یا پدرنماد می پردازد و چگونگی مغلوب شدن شخصیت های «هملت» و «خان زاده» را دربرابر «نام پدر» واکاوی می کند. برای تبیین این گزاره ها، این پژوهش با بهره گیری از مفاهیم روانشناختی لکانی، به شیوه ای تطبیقی مفاهیم «تمنا» و «نام پدر» را در شخصیت های «خان زاده» و «هملت» مطالعه می نماید. تحقیق حاضر نشان می دهد که معضل «هملت» درواقع جدا کردن خود از تمناطلبی دیگری (مادر) و تحقق بخشیدن به تمنای خود است؛ همچنین، پدرکشی «خان زاده» را می توان متأثر از داستان های دایه خود، «ماه باجی»، و در راستای تمناطلبی مادر دانست. مطالعه تطبیقی حاضر، وجه تمایز «خان زاده» و «هملت» را در پالوده شدن فانتزی «هملت» به واسطه سوگواری و مواجهه با مرگ می بیند؛ «خان زاده»، با اعتقاد به جهانی دیگر، تا جان در بدن دارد از نابودی سرزمین پدری و خودتخریبی دست برنمی دارد. لیکن، علی رغم تفاوت های آشکار در تجلی سرنگونی پدرنماد در این دو اثر، خللی در سلطه همه جانبه «نام پدر» به چشم نمی خورد.
تجزیه ساختاری آیین های مذهبی استان بوشهر (با تکیه بر آیین های محرم، حج و رمضان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۳ خرداد و تیر ۱۴۰۴ شماره ۶۲
1 - 41
حوزههای تخصصی:
آیین ها بازتاب دهنده فرهنگ هر قوم، ملت و جامعه هستند. استان بوشهر نیز آیین هایی دارد که بازگوکننده فرهنگ و هویت مردم این دیار است. در این تحقیق به تجزیه ساختاری آیین های مذهبی استان بوشهر با تکیه بر آیین های ماه محرم و صفر، حج و رمضان پرداخته می شود. اهمیت و ضرورت آن، معرفی و شناساندن این آیین ها و هدف آن بررسی و تحلیل، یافتن محتوای این اعمال، شناخت الگو و ساختار مشترک آن هاست. آیین های مورد مطالعه این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و براساس تجزیه ساختاری بررسی می شود. نتایج نشان می دهد همراهان، مکان، موسیقی، عنصر کلامی، قربانی و تغذیه متبرک، عناصر اصلی و گیاه، آب و آتش عناصر متغیر در آیین های مورد مطالعه هستند. این آیین ها از نظر ساختار از الگوهایی محدود تبعیت می کنند؛ الگوی شر کُنش رفع شر احتمالی در آیین صفر به در، الگوی نیاز کُنش رفع نیاز در دُم دُم سحری، الگوی طلب کُنش رفع طلب در شوالغوث و در سایر آیین ها الگوی نیاز، طلب، بزرگداشت کُنش نشانه های دیداری رفع نیاز و طلب دیده می شود.
شرح اصطلاح «شاه رخ» زدن در بیتی از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۲
169 - 185
حوزههای تخصصی:
حافظ یکی از مشهورترین شاعران سبک عراقی است که از اصطلاحات علوم مختلف و بازی های مرسوم زمان خود مانند نرد و شطرنج و... در اشعارش اندک، اما دقیق و با رعایت تمام جوانب استفاده کرده است. بهره بردن او از این اصطلاحات هیچ گاه تصنعی و غیرمنتظره نمی نماید و چهره لطیف و دلنشین غزل او را زمخت و مخاطب گریز نمی کند. او در برخی از ابیاتش از اصطلاحات شطرنج، مانند «شه انگیز»، «شاه رخ زدن» و... استفاده کرده است که فهم دقیق آن ها برای درک ظرافت این ابیات، الزامی است. در برخی موارد شارحان دیوان حافظ به درستی از عهده شرح اصطلاح و به تبع از شرح بیت برنیامده اند. در این مقاله به روش تحلیلی- توصیفی به شرح اصطلاح «شاه رخ زدن» در بیتی از حافظ پرداخته شده است. این اصلاح به معنی «جابه جایی شاه با رخ» یا «به قلعه رفتن شاه» است که باعث دور کردن خطر از شاه می شود و در هر بازی فقط طبق شرایطی یک بار امکان پذیر است و در صورت استفاده نکردن فرصت برای همیشه از دست می رود، اما در تمام شرح ها این اصلاح را با تکیه بر فرهنگ های لغت و... اشتباه معنی کرده اند.
Bākikhānov and Akhundzādeh and the Literary Milieu of Tiflis(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۳
19 - 29
حوزههای تخصصی:
Abbās Quli Aqā Bākikhānov (1794-1847) and Mirzā FatḥʾAli Akhundzādeh (1812-78) both came from the same socio-economic class, performed the same professional function in Russian government service, and shared literary interests as shown by their membership of the same literary club in Tiflis. They also aimed at reforming and modernizing the Azeri and Iranian societies. However, it was also on this very subject that their differences became apparent. Not only did they disagree on what the nature of that change had to be, but they also diverged about the pace of change. Whereas Akhundzādeh wanted to travel in the fast lane to bring about modern and secular indigenous societies that were modeled after a modernizing Russia, Bākikhānov argued for traveling the slower lane, preserving what he considered was good and worthwhile of his traditional native cultures, which also included a modernized form of Islam and the teaching of Persian. The two men also differed in their approach to how to help bring about the desired changes. Akhundzādeh used his literary talent to mainly address the educated class by showing them in his plays and prose how backward their society was and, by implication, how necessary it was to secularize and Europeanize. Bākikhānov, being more of a Sufi-bent Muslim, wanted to reach Azeri society in a much more targeted way. Neither man was successful in their objective during their lifetime, although their works had a lasting influence on Azeri and Iranian reformers.