مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
ژاک لکان
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، مـا دیـدگـاه لکان را درباره زبان و ناخودآگاه بررسی می کنیم .دیدگاه هایی که برگرفته از تئوری های «فروید» است. ژاک لکان برای ناخودآگاه ذهن انسان ساختاری شبیه به ساختار زبان قایل است. یعنی همان رابطه دال و مدلول حاکم در نظام زبانی که در ساختار ناخودآگاه ذهن نیز وجود دارد. به عبارت دیگر، همچنان که بکارگیری دال هایی همچون اصوات و کلمات، زنجیره ای از مدلول ها یا معانی را در ذهن مخاطب ایجاد می کنند، ناخودآگاه ذهن نیز در تماس با دال هایی همچون مزه خوراکی ها، رایحه برخی اشیاء یا اشخاص و یا دیدن بعضی از تصاویر، خاطراتی را از گذشته به صورت مدلول هایی در ذهن ما بیدار می کند. پیش از لکان، ساختارگرایانی همچون کلود لوی- استروس نیز، برای تمامی فرایندهای اجتماعی، از جمله زبان، ساختاری بنیادین قایل بودند که غالب اوقات به شکل ناخودآگاه باقی می ماند. درست همانند زبان که زنجیره ای از واحدهای نشانه ای و نمادین را تشکیل می دهد، ناخودآگاه انسانی نیز مجموعه ای از عناصر نشانه ای را که حاصل امیال ارضاء نشده فرد است، همچون کدها و رمزگان زبانی درخود ذخیره می کند. لکان به تآسی از فروید، میان سه مفهوم «نیـاز»،«کشش» و «میل» تفاوتی اساسی قائل است؛ و در حالی که مفهوم نخست را یک نیرویی فیزیکی قلمـداد می کند، برای دو مفهوم دیگر فرایندی روانشناختی قایل است. لکان فرضیه «عقده ادیپ» را وارد نظام زبانی می کند. از دیدگاه او وقتی که کودک متولد می شود، در فضایی رقابتی با پدر، برای تصاحب مادر قرار می گیرد، حال این کودک یرای رقابت با پدر باید در همان نظام نمادینی که پیش تر پدر وارد آن شده، حضور یابد و از زبان به عنوان ابزاری برای ایجاد این گفتمان استفاده کند. این مقاله تلاشی است تا چگونگی تشکیل گفتمانی را با حضور عنصر زبان به عنوان نظامی نمادین نشان دهد، نظامی که در ذهن کودک شکل گرفته تا او را در فضایی رقابتی با پدر برای تصاحب مادر قرار می دهد.
عشق متنی تجربه عشق در کتاب عشق روی پیاده رو نوشته مصطفی مستور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر مفهوم عشق را در دو ساحت متفاوت و متمایز بررسی می کند. عشق از سویی همواره تجربه و مفهومی استعلایی شمرده شده که ثابت است و با حقیقتی فراانسانی نسبت دارد. این گونه خوانش، از نوشته های افلاطون شروع شده است و همچنان ادامه دارد. اما در برابر، نگاهی به عشق وجود دارد که از همان افلاطون تا به امروز، عشق را پدیده ای انسانی، فرهنگی و از همه مهم تر «متنی» می داند. به این تعبیر، عشق درون زبان (یا به گفتة ژاک لکان، «نظم نمادین») فهمیده، تکثیر و تجربه می شود. در اینجا، نگارنده تنش بین این دو نگاه را در مجموعه داستان های کوتاه عشق روی پیاده رو نوشتة داستان نویس معاصر ایرانی، مصطفی مستور، بررسی و تحلیل می کند. برای طرح این موضوع به مسئلة غیاب در عشق می پردازد و اینکه چگونه تجربة عشق در این داستان ها همواره درگروی غیاب عاشق یا معشوق است؛ دیگر اینکه عشق به عنوان مفهومی نشانه ای درون نظام نشانه ای ساخته و دارای دلالت می شود و سپس اینکه در نهایت، شخصیت های این داستان های کوتاه چگونه همگی با «روایت های عاشقانه» عاشق می شوند و عشق را می فهمند. این همه به عشق مفهومی متکثر و روایتی می دهد. بنابراین، عشق نشانه ای است که همواره درحال ساخته شدن است.
تحلیل روانکاوانه حکایت عاشق حشیش کشیده از هزار و یک شب بر مبنای نظریه های ژاک لکان
منبع:
رخسار زبان سال اول زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳
۱۷-۵
حوزه های تخصصی:
تحلیل و بررسی آثار ادبی بر بنیاد دیدگاه های جدید باعث فهم جنبه های ناشناخته اثر ادبی می شود؛ مطالعه بینارشته ای نشان دهنده آن است که درک همه جانبه زندگی انسانی تنها از مسیر گفت و گوی ما بین همه سنت های فکری امکان پذیر است . قصه های هزار و یک شب از جمله مهم ترین و شیرین ترین حکایات مشرق زمین است که تاکنون به وجهی که در خور آن است، مورد توجه قرار نگرفته است. بررسی روانکاوانه حکایت « عاشق حشیش کشیده » از مجموعه هزار و یک شب و تحلیل آن بر اساس نظریات ژاک لکان، درباره ساختمان نفسانی انسان می تواند دریچه های تازه ای را از معانی نهفته در هزار و یک شب به روی مخاطبان بگشاید. در مقاله حاضر ابتدا مبانی نظری دیدگاه لکان و مفاهیم مورد نظر او درباره رشد روانی به اختصار معرفی شده اند . آن گاه مفاهیم ساحت خیالی، خود و مرحله آینه ای را در حکایت عاشق حشیش کشیده جسته و مورد تحلیل واقع شده اند. این پژوهش در بررسی خود به این نتیجه رسیده است که « حکایت عاشق حشیش کشیده » بر اساس شکست آدمی در ساحت امر نمادین و بازگشت به امر خیالی شکل گرفته است .
قرائتی لکانی از غزل «ماه و پلنگ» حسین منزوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر مفهوم عشق را مطابق با مدل نظری لکان در غزل «ماه و پلنگ» حسین منزوی بررسی می کند. نظریات لکان، مبتنی بر مفاهیم بنیادین روانکاوی فرویدی است که با خوانشی خلاقانه از مفهوم ضمیر ناخودآگاه، به تکمیل و تعدیل نظریات روانکاوی کلاسیک می پردازد. از نظر لکان ناخودآگاه بدون زبان وجود ندارد و از طریق زبان است که میل پا به عرصه ظهور می گذارد. تأکید و توجه بر ماهیت زبانی ناخودآگاه، ناخودآگاه لکانی را از ناخودآگاه فردی فروید و ناخودآگاه جمعی یونگ جدا می کند. ناخودآگاه لکانی اثر نظام نمادین ترا فردی (Trans-individuol) بر سوژه است. در این پژوهش، ابتدا نظریه های لکان را درباره رشد روانی سوژه و مفاهیم وابسته به آن در رابطه با «ساحت خیالی» و «ساحت نمادین» به اختصار تبیین خواهیم کرد و سپس در بخش پایانیِ این نوشتار، کاربردپذیریِ این مفاهیم را در غزل مشهور «ماه و پلنگ» حسین منزوی خواهیم سنجید. کلیت شعر بازنمایی نمادین شکست سوژه شعری در دستیابی به ابژه عشق است. در این شعر، سوژه/ شاعر در «امر خیالی» در اتّحاد و یگانگی با مادر به سر می برد؛ سپس در «امر نمادین» که حاکمیت زبان و انفصال از «امر خیالی» است، گرفتار می آید و با «فقدان» روبرو می شود. در اینجاست که دچار ضایعه حیث واقع شده و از سازوکار «جابجایی» بهره می گیرد تا بر آن جدایی غلبه کند اما آن اتحاد پیشین دیگر دست یافتنی نیست.
خوانشی لکانی بر عصیان و مرگ اندیشی در اشعار نصرت رحمانی و هنری چارلز بوکوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
مقاله حاضر، پژوهشی تطبیقی در باب تبیین علل عصیان و مرگ اندیشی در آثار دو شاعر معاصر، نصرت رحمانی و هنری چارلز بوکوفسکی، به کمک نظریات ژاک لکان در سه ساحت خیالی، نمادین و امر واقع است. هدف تحقیق، ابتدا آشکارسازی این موارد در اشعارآن دو و سپس یافتن دلایل روانی، اجتماعی آن است. یکی از اشکال عصیان گری در آثار این دو شاعر، بیان صریح اعتیاد راویان آن ها به مواد مخدر و الکل است. این عصیان و اعتیاد، راویان را به مرز مرگ، یأس و بدنامی کشانده است و در عین حال هیچ یک از این پیامدها سبب ترک این فانتزی از طرف آن ها نمی شود. درواقع ژوئَسانس یا لذتی که با درد و گناه همراه است، آن ها را به سمت مرگ سوق می دهد. با بررسی عصیان گری و مرگ اندیشی در شخصیت های این دو شاعر، درخواهیم یافت که ریشه این معضلات، عواطف سرکوب شده ای است که در نتیجه تقابل سوژه ها با دیگری بزرگ به وجود می آیند. درواقع آن ها اسیر چرخه ای در ساحت نمادین هستند که برای خاتمه دادن به آن چاره ای جز عصیان گری و مرگ اندیشی ندارند. با ورود به امر واقع و درک این فقدان، راویان دچار روان ضربه شده اند و با آرزوی بازگشت به ساحت خیالی مادر، سعی در تسکین آلام خود دارند.
خوانش حکایت «پیرچنگی» از منظر نظریه لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد روان کاوانه و خوانش متون از منظر آرای روان کاوانه، یکی از رویکردهای نقد ادبی است که با بهره گیری از دیدگاه های روان شناسانه، متون ادبی را مورد بررسی قرار می دهد و لایه های جدیدی از معنا را آشکار می نماید، ژاک لکان، روان کاو فرانسویاز نظریه پردازان مهم نقد روان کاوانه به شمار می آید، وی با بهره گیری از نظریات فروید در روان شناسی و نظریات سوسور در حوزه زبان شناسی ساختاری، نظریه جدیدی را مطرح کرد که در ادبیات نیز کاربرد فراوانی دارد، نظریه لکان از سه ساحت خیالی، رمز و اشارت و واقع تشکیل شده است که بی شباهت با مراحل سیر و سلوک عرفانی نیست و می توان بر اساس آن خوانشی تازه از متون عرفانی ارائه کرد،، در این پژوهش برای بررسی میزان انطباق این نظریه با متون عرفانی، قصّه «پیرچنگی» از مثنوی معنوی مولانا مورد خوانش قرار گرفته است و مشخص گردید که مراحل سیر و سلوک پیر را می توان با سه مرحله نظریه لکان منطبق نمود، آنچه در این حکایت مهم است نقش خلیفه در پیش برد حکایت است، وی همچون روان کاوی ظاهر می شود که فرد را در طول مراحل گوناگون همراهی می کند و به او کمک می نماید تا با عبور از ساحت رمز و اشارت، با خود واقعی اش مواجه شود
نقد روانشناسانه اشعار ژاله قائم مقامی از منظر رویکرد روانکاوی لکان با تأکید بر آفریننده اثر هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
7 - 35
حوزه های تخصصی:
نقد روانکاوانه، نقدی مبتنی بر روانشناسی جدید از فروید به بعد است. این نقد گرایش های گوناگونی را دربرمی گیرد. از مطالعه آفریننده اثر ادبی و مطالعه اثر ادبی گرفته تا مطالعه تأثیرات آثار ادبی بر خواننده و نیز چگونگی خلق یک اثر. ژاک لاکان (۱۹۸۱-۱۹۰۱م)، پزشک، روانکاو و فیلسوف فرانسوی با طرح رویکرد «بازگشت به فروید»، زمینه منتقدان ادبی به شیوه نوین به کارگیری روانکاوی در بازخوانی متون ادبی گردید. در پژوهش حاضر، اشعار ژاله قائم مقامی بر مبنای رویکرد روانکاوی لاکان مورد بازخوانی قرارگرفته است. مسئله در این پژوهش این است که چگونه می توان براساس دوگانگی های مشهود مابین امیال شاعر و پایبندی وی به اصول و قوانین اجتماعی و نشانه های زبانی موجود در اشعار او، رشد روانی سوژه (شاعر) را تحلیل کرد. مطابق با نظریه روانکاوی لاکان، شاعر (سوژه) دچار نوعی دوگانگی یا انشقاق است. سوژه (شاعر)، پس از عبور از مرحله خیالی و ورود به ساحت نمادین، با پذیرش نام پدر به سلطه اجتماع گردن می نهد. ازاین رو معشوق که می بایست جایگزین مادر (ابژه دیگری کوچک) گردد، دارای هویتی موهوم و خیالی ست. فقدان تابوشکنی شاعر (سوژه) و کارکرد مکانیسم دفع امیال در شعر او، از پیامدهای پایبندی وی به هنجارهای اجتماعی و پذیرش نام پدر به عنوان مهم ترین مؤلفه روانی در شعر اوست. یکی از ابعاد مهم در آفرینش اثر هنری نیز بُعد روانشانسانه فرد است.اهداف پژوهش:بررسی ساختار روانی شاعر (سوژه) به عنوان آفریننده اثر هنری و پیگیری نشانه های زبانی در اشعار وی، از جهت تبیین مراحل رشد روانی سوژه بر مبنای رویکرد روانکاوی لکان.بازنمایی هویت موهوم معشوق در اشعار ژاله، و مظاهر دوگانگی و انشقاق موجود مابین امیال و عواطف شاعر و پایبندی وی به اصول و مبانی اجتماع.سؤالات پژوهش:آیا گذر از حیث خیالی به ساحت (حیث) نمادین، دارای نشانه ها و نمودهای زبانی در شعر شاعر است؟شاعر به عنوان سوژه، تا چه اندازه اشخاص پیرامون خود را به عنوان ابژه دیگری بزرگ، جانشین مادر (ابژه دیگری کوچک) ساخته است؟
مقایسه تطبیقی لکانی مفاهیم تمنا و مطلوب گمشده در منتخبی از اشعار نصرت رحمانی و هنری چارلز بوکوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۲۲
123 - 145
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر مطالعه ای تطبیقی در خصوص مفاهیم تمنا، عشق و مطلوب گمشده ژاک لکان در منتخبی از اشعار نصرت رحمانی و هنری چارلز بوکوفسکی، دو شاعر معاصر ایرانی و آلمانی -آمریکایی است. اهداف مقاله، اثبات وجود و بررسی دلایل روانی این تمنا و جستجوی بی پایان برای مطلوب گمشده در راویان اشعار است. عشق در آثار این دو شاعر همواره با فقدان و جدایی عجین بوده است که جستجوی بی پایان راویان را برای رسیدن به مطلوب اصلی میل نشان می دهد. راویان بوکوفسکی و رحمانی درصددند تا بهشت گمشده خویش را در معشوقه های متفاوت بیابند، غافل از اینکه درگیر ژوئَسانسی فالیک شده اند که پیامدی جز وسواسی تکرارگونه ندارد. از دیگر دلایل این جابجایی عشق و تمنا، شورش علیه قانون پدر و نظم مستقر در ساحت نمادین است که راویان اشعار را دچار دوگانگی و فقدان می کند. محققان برآنند تا با مدد نظریه های تمنا، رانه و ژوئسانس لکان، علل این شیدایی یا عصیانگری را که به صورت نفرت، مرگ اندیشی، جدایی و سردرگمی نمود پیدا می کنند بیابند. پژوهش حاضر به این نتیجه می رسد که راویان به منظور رسیدن به مطلوب مطلق و یگانگی با مادر اولیه، پیوسته درگیر عشقی خیالی می شوند که هرگز پیوندشان را با عشق کامل امر واقع میسر نمی گرداند.
مفهوم «بیگانگی» در سینمای پُل تامِس اَندِرسِن با تأکید بر آرای ژاک لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیگانگی از مفاهیم کلیدی تاریخ اندیشه است که به انحاء مختلف در آراء برخی فلاسفه از دوران باستان تا کنون تجلی یافته و به جداافتادگی انسان از چیزی متعلق به سرشت او اشاره دارد. در نظریه روان کاویِ لکان نیز یادگیری زبان سبب می شود تا دیگری میل انسان را در محدوده ی دال محصور ساخته و بدین تقدیر او را از خود بیگانه سازد. پژوهش حاضر از طریق مطالعه ا ی میان رشته ای در حوزه های سینما، فلسفه و روان کاوی با اتخاذ روش توصیفی-تحلیلی، تجلی مفهوم بیگانگی را با تأکید بر آراء لکان در فیلم های کارگردان معاصر آمریکایی، پل تامس اندرسن مورد واکاوی قرار داده و این فرضیه را مطرح می کند که در تمام فیلم های اندرسن، قهرمان داستان همچون سوژه ای لکانی ست که برای یافتن معنا مجبور به پذیرش زبان دیگری بزرگ می شود. در سینمای اندرسن نظام سرمایه داری را می توان به مثابه استعاره ای از دیگری بزرگ دانست که منویات اش را از طریق فرهنگ ها و خرده فرهنگ های آمریکایی در فیگور یک «پدر یا خانواده جانشین» عرضه می کند، چنان که هدف نمایشی قهرمان های اندرسن با دال تعیین شده در این روابط جانشینی گره می خورد. در پایان این نتیجه حاصل می شود که اصلی ترین دغدغه ی اندرسن در خلق آثارش هویت انسانی ست که میل ورزی اش در چارچوب قانون دیگری محدود گشته است.
نقد شمایل شناسانه پیکره نگاره های «فتحعلی شاه» با تکیه بر نظریات سه گانه «ژاک لکان »
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶
37 - 50
حوزه های تخصصی:
هنر دوره قاجار در مواجهه با جریان های مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی تأثیرات عمیقی را پذیرا بوده است. با شروع سلطنت فتحعلی شاه، سبکی نوین با نام«پیکره نگاری درباری» وارد عرصه نقاشی ایرانی شد، در این شیوه بدون آنکه شباهتی در کار باشد اشخاص به طور قراردادی وارد تصویر می شوند. پیکره نگاری اگرچه از عناصر طبیعت گرایانه ی اروپایی وام گرفته شده، ولی شیوه سنتی آرمانی نمودن واقعیت را حفظ کرده است. این سبک در نگاه اول تنها یک سفارش درباری به نظر می آید، اما مسئله مهم در این میان، تبعیت بی چون وچرای هنرمند از شرایط و امیال حامیان خود است. این شرایط رابطه ای مستقیم با شرایط و وقایع اجتماعی داشته است. ازآنجاکه فتحعلی شاه بیش از سایر شاهان قاجار به نقاشی نمادین و فراواقع پیکره خود علاقه نشان می داد، لذا بررسی دلایل این علاقه مندی و تأثیرات روانی و اجتماعی که در پی داشته است، موجب گشته تا علاوه بر تحلیل صوری نگاره ها، مضمون و معانی نهفته در آن ها نیز مورد خوانش و بررسی قرار گیرد. لذا برای نیل به این هدف، نقد شمایل شناسانه پیکره نگاره ها با استناد بر نظریات «ژاک لکان» (امر تخیلی، نمادین، امر واقع و امر سیاسی) صورت گرفته است تا تحلیل تازه ای از این تصاویر ارائه گردد. جامعه آماری این پژوهش شامل پنج نگاره منتخب از فتحعلی شاه است. پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و بررسی کتب و آثار موجود در موزه ها و کتابخانه ها صورت گرفته است. نتایج یافته ها نشان می دهد که عدم واقع گرایی و آرمان گرایانه بودن پیکره نگاره ها با توجه به تعاریف امر خیالی، نمادین و واقعی لکان برای برآورده شدن نیازهای روانی شاه قابل توجیه و تحلیل است.
نقش استعاره و مجاز در فرآیند میل ورزی در رمان «نگران نباش» بر مبنای آموزه های لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
94 - 110
حوزه های تخصصی:
ژاک لکان از اندیشمندانی است که از استعاره و مجاز- که اصطلاحاتی تخصصی در دانش بلاغت و زبان شناسی به شمار می آیند- برای تبیین مفهوم روانکاوانه میل استفاده می کند. در نگاه وی، میل ورزی به میانجی مداخله استعاره پدری شروع می شود و ممکن است در فرآیندی مجازی همواره خود را تثبیت نماید. بر اساس بروز اختلال در فرآیند استعاری و مجازی، لکان تبیین نمود که بیمار به کدام گونه از روان پریشی دچار شده و سبب رنج بردن او چه چیزی است. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل کیفی و بر اساس فرآیند استعاری و مجازی مورد نظر لکان، چگونگی میل ورزی سوژه (شادی) در داستان «نگران نباش» مهسا محب علی تبیین شده است. همچنین بر اساس الگو و معیار ذکر شده، چگونگی روان پریشی و بیرون افتادن از محدوده سوژه بودگی در شخصیت اصلی داستان (شادی) تشریح گردیده است. دستاوردهای پژوهش نشان می دهد فرآیند میل در شخصیت شادی به صورت استعاری عمل می کرده و بر این اساس، او سوژه ای وسواسی بوده است. شادی برای اینکه بتواند هرچه زودتر فالوس را احراز نماید، می خواهد ارضای میل خود را به تعجیل بیندازد. او از اختلال مجاورت- که ناظر بر عدم امکان ساخت مجاز است- رنج می برد. شادی نمی تواند میل ورزی کند؛ مگر زمانی که دال های مربوط به مسأله ای که در وی ایجاد تروما کرده، در اختیارش قرار بگیرد.