فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۲۱ تا ۱٬۴۴۰ مورد از کل ۵٬۴۴۳ مورد.
معرفت شناسی متداول و محدودیت های ذاتی آن برای تحلیل و تبیین اندیشه های معرفتی دینی، مثل «ایمان»، «کفر»، «شرک»، و «نفاق»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«اعتقاد» به عنوان گرایشی روان شناختی به صدق یک قضیه، به اعتباری، دارای دو وجه است: (1) از یک سو اعتقاد به یک قضیه با خود پیامدها و لوازمی عملی را به همراه می آورد. هنگامی که ما واجد یک اعتقاد می شویم مقارن با آن گرایش های روان شناختی دیگری هم در ما پیدا می شوند. یک اعتقاد نه تنها می تواند رفتاری از ما را تغییر دهد، بلکه بیش از آن زندگی ما را تحت تأثیر خود قرار دهد. ما این وجه از اعتقاد را وجه «عمل شناختی» آن می نامیم؛ (2) از سوی دیگر یک اعتقاد می تواند ما را به صدق و کذب قضیه ای رسانده یا دست کم به آن نزدیک سازد. فیلسوفان معرفت شناس با جدا ساختن وجه اخیر اعتقاد که ما آن را وجه «معرفت شناختی»، خواهیم نامید، از لوازم و پیامدهای عملی آن اعتقاد، منحصراً خود را به صدق و کذب و دلیل یا فرآیند، موصل به صدق و کذب محدود ساخته اند. از نگاه معرفت شناسان آن چه به یک اعتقاد ارزش و شأن معرفتی می دهد صدق و کذب، دلالت او بر واقعیات موجود در عالم، و موجًه و ناموجًه، یا موثق و ناموثق، بودن است، و نه پیامدها و لوازم عملی آن. معرفت شناسی با محدود ساختن خود به این وجه از اعتقاد در قلمرو اندیشه های بنیادی اسلام، مثل «ایمان»، «کفر»، «شرک»، و «نفاق» به چیزی خنثی و بی خاصیت تبدیل می شود. اصطلاحات و اندیشه های بنیادی قرآن، مثل «ایمان»، «کفر»، «شرک»، و «نفاق» که ترکیب و تلفیقی از وجوه معرفتی و عمل شناختی هستند، دیگر نمی توانند مورد تحلیل و مطالعه این نوع معرفت شناسی قرار بگیرند؛ مگر آن که برخلافِ نگاه قرآنی به آن ها، مرزبندی هویتی میان آن ها برداشته شود و آن ها به مفاهیمی با هویت معرفتی یکسان و واحد تبدیل شوند.
بررسی و نقد معرفت شناسی دینی برند بلانشارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برند بلانشارد، یکی از فیلسوفان معاصر است که شهرت او، بیش از همه مرهون آرای او در حوزة معرفت شناسی دینی است. وی، به طور جدّی از عقل گرایی و بیّنه گرایی در معرفت شناسی دینی دفاع می کند و در این راستا، ایمان گرایی را مورد نقد جدّی قرار می دهد. او عقلانی بودن را مشخصة اصلی همة اقسام باورها، شامل باورهای دینی، می داند. با این حال، بلانشارد در نظام ایدئالیستی خود جایی برای مفهوم مبدأ عالم باز می کند؛ مفهومی که با برداشت سنتی و رسمی ادیان از مفهوم خدا قابل جمع نیست. در این مقاله نشان داده شده که بیّنه گرایی بلانشارد، در مواردی بسیار افراطی است و با جریان غالب در دورة معاصر چندان هم خوانی ندارد. وی مدعیاتی را مطرح می کند که امروزه قابل بحث است؛ از جمله معتقد است که در قرن بیستم، غلبة نگاه علمی باعث شده تا نگاه دینی (در معنای سنتی آن) میدان را به حریف واگذار کند.
شواهد روان شناختی و عصب شناختی بر تجلی نقصان ادراک خود و دیگران در غیبت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصور افراد از خود و نحوه ادراک خود، بر برداشت آنها از دیگران بسیار اثرگذار است. در مطالعه حاضر، متون رشته های روان شناسی و عصب شناسی مورد بررسی قرار گرفته و غیبت بر اساس خود طرح واره، تأیید خویشتن و اثر برتر از میانگین و نقش آنها در ادراک دیگران تشریح شده است. سپس ارتباط این سازه با رفتار غیبت کردن بیان شده و غیبت با مبانی عصبی شبکه نورون های آینه ای و تقلید تبیین شده است. بر اساس یافته های این پژوهش با کمک مطالعات مداخله ای آتی می توان از طریق کسب آگاهی دقیق از نقاط قوت و ضعف خود و همچنین با استفاده از سیستم عصبی بازدارنده تقلید، از بروز غیبت پیشگیری نمود.
مسئله جبر و اختیار در رویکرد های میانه گرای غربی و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله جبر و اختیار از مسائل بنیادین تاریخ اندیشه بشری، و محل مواجهه آرا متنوع و بعضاً متضاد انواع مکاتب جبرگرا، اختیارگرا و سازگارگرا بوده و هست. آنچه در پیش رو دارید، حاصل بررسی و تأملی در اهم رویکرد های جبرستیز نیم قرن اخیر فلاسفه غربی و نیز راهبرد خاص ملاصدرا در عالم اسلامی به منظور دفاع از اختیار است؛ این رویکرد ها تلاش می کنند تا با بررسی و تأمل مجدد پیرامون معنا و لوازم جبر و اختیار به بازخوانی مسئله و حل آن بپردازند.
تعریف فلسفه دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چالش گناه ذاتی از نگاه آگوستین و پلاگیوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از اعتقادات مهم مسیحیان، اعتقاد به گناه ذاتی است. براساس این اعتقاد، حضرت آدم(ع) از میوة شجرة معرفت نیک و بد خورد، در حالی که خداوند او را از خوردن آن نهی کرده بود. این عمل و گناه، نه تنها موجب سقوط آدم(ع) گردید، بلکه همة ذریة او را نیز آلوده کرد. آگوستین و پلاگیوس دو تن از دانشمندان بزرگ مسیحیت و از مهم ترین نظریه پردازان در زمینة گناه ذاتی هستند که تقابل دیدگاه های آنان در این زمینه می تواند بسیار جالب توجه باشد.
این مقاله با رویکرد تحلیل محتوا، بررسی این آموزه را بر اساس دیدگاه آگوستین و پلاگیوس بر عهده دارد.
نسبت رفتارگرایی معرفت شناختی با نفی پلورالیسم معرفتی در نگاه دیویدسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئلة مورد بحث در این مقالهنسبت بینرفتارگراییمعرفت شناختی و پلورالیسم معرفتی یا نسبی گرایی است. آیا می توان از طرفی به رفتارگرایی اعتقاد داشت، و نظریة بازنمایی را کنارگذاشت، اما از طرف دیگر پلورالیسم معرفتی را انکار کرد و پذیرفت که حقیقت یا صدق نقش کلیدی و مهمی در فهم ما دربارة جهان و دیگر اذهان ایفا می کند؟ در این مقاله سعی بر این است که پاسخ مثبت دونالد دیویدسون به این سؤال مورد بررسی قرار گیرد و نظر انتقادی او به رویکرد ریچارد رورتی، که برای حقیقت هیچ جایگاه فلسفی قائل نیست، مطرح گردد.
سازوکار اثبات عقلانیت باور دینی در اندیشه لیندا زگزبسکی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
باورها همواره معجونی از پندارها و خرافات با حقایق و راستی ها بوده اند و بشر همواره این دغدغه را داشته تا اعتقادات خود را با در دست داشتن معیارهایی بپیراید. معرفت شناسان با ارائه ملاک هایی درصدد راستی آزمایی باورها برآمده و سازوکاری برای این امر ترسیم کرده اند. باورهای دینی به دلیل گستره و اهمیت زیاد آنها و نیز ماورایی بودن شان محور اختلاف فراوانی شده اند؛ نظام های معرفتی ای مانند قرینه گرایی و وثاقت گرایی ارزش معرفتی این باورها را سنجیده اند. زگزبسکی، با درانداختن ساختاری فضیلت گرا و با ابداع برخی از اصول کلی، نگاهی نو به ارزش عقلانی باورهای دینی دارد. وی، نخست،رویه های رایج در معرفت شناسی دینی را نقد می کند و، سپس، با استفاده از دو ویژگی «فطری بودن» و «فراگیری» عقل سه اصل عقلانیت ارائه می کند و باورها را براساس آنها می سنجد. در نگاه او، باورهای دینی توان برآوردن این معیارها را دارند. این مقاله به بررسی رویکردهای سلبی و ایجابی وی در این زمینه می پردازد.
بررسی تأثیر دیدگاه های انسان شناسی اسلامی و غربی بر نظام ارزشی سازمان(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
به تعداد مکاتب موجود در جهان دربارة انسان نظریه وجود دارد؛ به هر اندازه این نگاه ها به انسان متفاوت باشند، علوم انسانی نیز متفاوت خواهد بود. این نوشتار به دنبال مطالعه تطبیقی انسان شناسی از ابعاد گوناگون انسان همانند آفرینش، ماهیت، هدف از زندگی و طبیعت انسان از دیدگاه اسلام و اندیشوران مغرب زمین و تأثیر آن بر حوزه های گوناگون مدیریتی سازمان هاست. روش تحقیق، کتابخانه ای و رویکرد توصیفی- مقایسه ای است که در پی پاسخ به سؤال تحقیق مبنی بر چگونگی تأثیر انسان شناسی بر نظام ارزشی سازمان می باشد. این تحقیق از طریق ریشه یابی مبانی نظام ارزشی سازمان در حوزه های گوناگون مدیریتی، به این نتیجه دست یافت که تمایز نظام های ارزشی سازمان در جوامع اسلامی و غیر اسلامی، ریشه در نظام ارزشی متمایز این جوامع و در نهایت، نوع نگاه به انسان و ابعاد انسان شناسی دارد. می توان گفت: انسان شناسی دینی منبع اصلی مدیریت سازمان و نظام ارزشی حاکم بر آن در جوامع اسلامی است.
صدق؛ حقیقت، گستره و چگونگی مطابقت (با تمرکز بر دیدگاه برگزیده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افزون بر معیار صدق، تبیین و تحلیل حقیقت آن نیز در عصر حاضر در سطحی گسترده در معرفت شناسی، کانون توجه قرار گرفته و نظریه های گوناگونی درباره آن ارائه شده است. در این مقاله با تمرکز بر دیدگاه برگزیده درباره نظریه مطابقی صدق و به منظور شرح آن، از میان انبوه مباحث، ابتدا صدق خبری (کلامی) و صدق مُخبری را بررسی می کنیم. در ادامه به قلمرو یا گستره صدق می پردازیم و درباره اختصاص صدق یا کذب به قضایا و اتصاف ناپذیری علوم حضوری و عدم اتصاف تصورات یا مفاهیم به آنها بحث می کنیم. در پایان، پس از بیان ارکان سه گانه صدق در نظریه مطابقی صدق، چگونگی تحقق نسبت مطابقت را از نگاه خود تبیین می کنیم.
نقد دیدگاه هوبرت دریفوس مبنی بر تقدم هایدگر بر کوهن در طرح علم هنجاری و انقلاب های علمی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این مقاله در صدد اثبات این مطلب است که بر خلاف ادعای هوبرت دریفوس مبنی بر تقدم هایدگر بر کوهن در طرح ایده علم هنجاری و انقلاب های علمی، هیچ رابطه ای میان دیدگاه فلسفی هایدگر در باب علم مدرن و فلسفه علم کوهن وجود ندارد و بنابراین، نوبت به سخن گفتن از تقدم هایدگر بر کوهن در مباحثی که مطرح شد نمی رسد. برای نیل به این مقصود، ابتدا دیدگاه هایدگر درباره ماهیت علم مدرن را مطرح می کنیم. سپس به تبیین و نقد دیدگاه دریفوس درباره تقدم هایدگر بر کوهن در بحث از علم هنجاری می پرداز یم. بعد از آن، نظر دریفوس در باب تقدم هایدگر بر کوهن در طرح ایده ی انقلاب علمی را نقد و بررسی می کنیم و در پایان نتیجه گیری حاصل از مطالب مطروحه را بیان می نماییم.
اشیای فکری، اشیای فیزیکی: پیتر وینچ و توماس کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وینچ برخلاف میل مدعی است که پدیده های طبیعی و اجتماعی نوعاً با هم متفاوتند. وی معتقد است پدیده های اجتماعی، اشیای فکری اند که در درون یک بافت اجتماعی موجودیت می یابند، اما پدیده های طبیعی اشیای فیزیکی اند که موجودیتی مستقل از چارچوب مفهومی خود دارند. این نوشتار پس از توضیح و تحلیل ادعای وینچ، در چارچوب رویکرد داروینی- کانتی توماس کوهن نشان می دهد که آنچه وینچ به پدیده های اجتماعیبه عنوان اشیای فکری نسبت می دهد کسانی چون کوهن می توانند به پدیده های فیزیکی نسبت دهند. از این دعاوی نتیجه می گیریم که پدید ه های فیزیکی نیز اشیای فکری هستند و خط فارقی که وینچ میان پدیده های فیزیکی و اجتماعی می کشد نمی تواند برقرار باشد. با این حال این به معنای بازگشت به نظریة پوزیتویستی میل نیست.
دفاع از حقیقت (نقد و بازسازی الگوی حقیقت در عصر مدرن و تأثیر آن در فلسفه سیاسی از دیدگاه هوسرل و اشتراوس((مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هوسرل و اشتراوس دو فیلسوفی هستند که درصدد اصلاح تفکّر فلس فی و به تبع آن فلسفه سیاسی برآمده اند؛ امّا علی رغم اشتراک نظر در هدف و مبانی، چگونه و چرا هوسرل را در صف خط شکنان مبارزه با فلسفه متافیزیکی به اصطلاح سنّتی و اشتراوس را در نقطه مقابل او و رهبر فلسفه گرایی سنتی و محافظه کارانه به شمار می آورند؟ مطابق با روش اندیشه شناختی توماس اسپریگنز، هر چند این استاد و شاگرد آلمانی تبار، دارای دغدغه ای مشترک در باب افول تفکر حقیقت جوی فلسفی اند اما درک متفاوت آن ها از ریشه های این بحران و نیز تصوّر حالت کمال مطلوب، مختوم به فلسفه-های سیاسی متفاوت و بسا متضاد شده است. برخلاف هوسرل که نوعی اصالت انسان و تفاهم بین الاذهانی را بستر فکری و فرهنگی طرح خود؛ یعنی پدیدارشناسی قرار می دهد، اشتراوس از سرشت طبیعی امور سیاسی و محکوم بودن فلسفه سیاسی به قواعد خارج از کنترل انسان سخن می گوید. در نتیجه از پدیدارشناسی هوسرل گونه ای فلسفه سیاسی پسامتافیزیکی منتج می شود، که امور سیاسی را در بطن زندگی روزمره و تعاملات و تفاهمات اجتماعی و تاریخی می یابد؛ اما اشتراوس با تکیه بر فلسفه سیاسی کلاسیک، محتاطانه به دنبال پاسخ گویی به سوالات بنیادین و فراگیر سیاست، در ضمن کاوش مستمر و فروتنانه در برابر سرشت امور سیاسی است.
معیاری برای تمایز مواد ثلاث منطقی از وجوب و امکان فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چهار نظریه برای بحث در باب لزوم تمایز یا عدم تمایز مواد ثلاث در منطق و فلسفه مطرح شده که برخی اساسا هرگونه تمایزی را برای مواد ثلاث انکار، و برخی دیگر حیطه های کاربرد مواد ثلاث را تعیین می کنند. گروه سوم نیز این تمایز را لازم دانسته، معیاری پیشنهاد می کنند. این مقاله درصدد است که با طرح نظریه پنجم، برای حل دو مسئله راهی بجوید: نخست آنکه چرا باید میان مواد ثلاث در منطق و وجوب و امکان در فلسفه تمایزی قایل شد؟ دوم آنکه معیار این تمایز در منطق و فلسفه چیست؟ در پاسخ به مسئله نخست آمده است که بر برهان های مابعدالطبیعی مانند برهان وجودی، وجوب و امکان و صدیقین اشکال های مهمی ازجمله اشکال های هیوم و کانت وارد شده است. راه رهایی از این اشکال ها تمایز مواد ثلاث منطقی از وجوب و امکان فلسفی است. در پاسخ به مسئله دوم اثبات شده است که معیار مواد ثلاث در منطق بدین صورت است که هر قضیه ای که محمول آن ذات یا یکی از ذاتیات یا یکی از لوازم ذات موضوع آن باشد، واجب است. هر قضیه ای که محمول آن نقیض ذات یا نقیض یکی از ذاتیات یا نقیض یکی از لوازم ذات موضوع آن باشد، ممتنع است؛ و هر قضیه ای که محمول آن امری غیر از ذات و نقیض ذات و غیر از یکی از ذاتیات و نقیض یکی از ذاتیات باشد یا غیر از یکی از لوازم ذات و نقیض یکی از لوازم ذات موضوع باشد، ممکن است؛ اما معیار وجوب و امکان در فلسفه، بی نیازی از علت برای وجوب، و نیازمندی به علت برای امکان دانسته شده است. ازآنجاکه تحلیل فلاسفه از علیت متفاوت است، در این بحث تحلیل ابن سینا و صدرالمتألهین در باب این معیار تمایز بررسی شده است.
نقد نظریه یگانه انگاری غیرتحویلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از سؤالات مطرح در فلسفه ذهن، چگونگی تبیین وجودشناختی حالات ذهن است. در تبیین این مسئله نظریات جدیدی در فلسفه غرب مطرح شده است که از جمله مهم ترین آنها می توان به رفتارگرایی، این همانی بین ذهن و بدن، کارکردگرایی، و حذف گرایی اشاره کرد. در این میان، جان سرل و دیویدسن قایل به یگانه انگاری غیرتحویلی شده و ذهن را از ویژگی های غیرفیزیکی نفس به شمار آورده اند. هدف از این نوشتار، تبیین نظریه یگانه انگاری غیرتحویلی و نقد آن است که به روش عقلی انجام می گیرد. در پایان مقاله چنین نتیجه گیری شده است که نمی توان اوصاف ذهنی نفس را مادی پنداشت؛ زیرا ادله قایلان به نظریه مزبور تمام نبوده و ادعای آنها را اثبات نمی کند و ازاین رو، فروکاستن حقایق مجرد به اجسام مادی معقول نیست.
مدلول معجزه از دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی و ریچارد سویین برن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در باب مدلول معجزه، دیدگاه های متفاوتی مطرح است؛ از این میان، وجود خدا و درستی تعالیم پیامبران نزد متألهان مسیحی و صدق ادعای پیامبر میان متکلمان مسلمان به عنوان مدلول های اصلی معجزه شناخته شده است. قاضی عبدالجبار معتزلی هرچند به مانند بیشتر اندیشمندان مسلمان، صدق ادعای پیامبر را مدلول اصلی معجزه می داند، اما دلالت معجزه بر وجود خدا را نیز می پذیرد که براین اساس می توان وی را نخستین متکلم مسلمان دانست که برهان معجزه بر وجود خدا را ارائه نموده است. رویکرد عبدالجبار در بحث دلالت معجزه بر صدق ادعای پیامبر و وجود خدا، شباهت های زیادی با دیدگاه های سویین برن دراین باره دارد؛ با این تفاوت که سویین برن معجزه را دال بر صدق تعالیم پیامبر نیز می داند، اما عبدالجبار چنین دلالتی را تبعی می داند. همسانی و بعضاً برتری دیدگاه عبدالجبار نسبت به سویین برن ما را به پشتوانه عظیم، غنی و همچنان ناشناخته کلام اسلامی رهنمون می سازد.