مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
حالات ذهنی
حوزه های تخصصی:
یکی از مسایل مهم در حوزة فلسفة ذهن معاصر، مسألة «اذهان دیگر» است که امروزه با دو رویکرد معرفت شناختی و مفهومی از آن بحث می¬شود. در این مقاله پس از توضیح صورت مسأله در دو رویکرد یاد شده و مروری بر تاریخچة آن، بر مسألة معرفت شناختی اذهان دیگر متمرکز شده، به بررسی یکی از پاسخ¬های ارایه شده به آن یعنی راه حل تمثیلی خواهیم پرداخت. مبنای اصلی این پاسخ آن است که ما می¬توانیم با تعمیم استقرایی حالات ذهنی خود به دیگران، باور به اذهان دیگر را موجه سازیم. پس از بیان برخی روایت¬های ابتدایی و تکمیلی این راه حل، ایرادات عمده¬ای که بر آن وارد شده است بررسی می¬گردد. البته ادعای نهایی این مقاله آن است که با دغدغة ارائة توجیه معرفت¬شناختی برای اعتقاد به اذهان دیگر، درجة احتمالی که از تمثیل مورد بحث حاصل می¬شود به حدی است که برای توجیه معرفتی این باور کفایت می¬کند.
بررسی انتقادی نظریه این همانی ذهن و بدن در فلسفه ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نخست مراد از نظریه این همانی میان ذهن و بدن را تبیین، و سپس به برخی از ادله این نظریه اشاره می کنیم. در دلیل اول به نظریه اسمارت اشاره کرده ایم. وی بر اساس دیدگاه ویلیام اکامی مبنی بر اینکه اگر پدیده ای به صورت مادی قابل تبیین باشد نباید آن را با مفاهیم متافیزیکی تفسیر کرد، مدعی می شود ازآنجاکه امروزه تمامی حالات ذهنی از قبیل عشق و نفرت و علم قابل تبیین فیزیکی است، نباید از روح مجرد در توجیه این حالات بهره گرفت. در نقد این نظریه نشان داده ایم علاوه بر اینکه مبنای اکامی از نظر عقلی ناصحیح است به رغم پیشرفت های علمی، هنوز دانش تجربی بشر نمی تواند تفسیری پذیرفتنی برای حالات ذهنی ارائه دهد. در ادامه به دلیل دیویدسن بر نظریه این همانی اشاره و انتقادات وارد بر آن را بیان کرده ایم و در پایان چنین نتیجه گرفته ایم که قایلان به این همانی میان نفس و بدن ادله متقن و صحیحی برای این نظریه ندارند.
بررسی اصول یگانه انگاری بی قانون دانلد دیویدسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یگانه انگاری بی قانون دیویدسن، یکی از تبیین های فیزیکالیستی از ذهن، ویژگی ها و حالات ذهنی است. این دیدگاه، تمامی رویدادها را به لحاظ وجودی، رویدادی فیزیکی می داند که دارای توصیف های فیزیکی و ذهنی اند؛ با این حال، حالات ذهنی به حالات فیزیکی تحویل برده نمی شود. از آنجا که حالات ذهنی، واجد ویژگی های فیزیکی اند، با حالات فیزیکی، رابطه ای علّی دارند، اما این رابطه، در خصوص حالات ذهنی التفاتی، قانونمند نیست. رابطه حالات ذهنی و فیزیکی، بر اساس نظریه وقوع تبعی تبیین می شود. در این مقاله، ابتدا اصول یگانه انگاری بی قانون، مانند تعامل علّی، قانونمندی علّیت، قانونمندنبودن امور ذهنی و وقوع تبعی را تبیین می کنیم و سپس با طرح اشکالاتی مانند لزوم صادق بودن واقعی قوانین، ممکن نبودن تعین چندجانبه معلول های علل فیزیکی و ذهنی، کفایت نظمی قانونمند در تبیین رابطه پدیده ها، تبیین علیت بر اساس شرطی های خلاف واقع و ناسازگاری نبود قوانین رابطی که دو حوزه فیزیکی و ذهنی را به یکدیگر مرتبط کند، نظریه وقوع تبعی و ... را بررسی و نقد می کنیم.
تحلیل و ارزیابی رهیافت های گوناگون در رابطه ذهن و بدن و نظر غالب ارسطو
حوزه های تخصصی:
مسأله رابطه ذهن و بدن یکی از مسائلی است که فلاسفه و دانشمندان همواره به آن توجه داشته اند. هرچند برای پیشینیان نیز روشن بود که در انسان، دو نوع متفاوت از حالات و رویدادها وجود دارند که تأثیر علّی و معلولی بر یکدیگر دارند، اما نحوه تکوّن وارتباط این دو نوع از حالات مسأله پیچیده ای بوده که همواره ذهن متفکران انسان شناس را به خود مشغول کرده است. بعضی از فلاسفه در تبیین حالات و رویدادهای جسمانی و ذهنی، معتقد به فیزیکالیسم هستند. فلاسفه دیگر ضمن ابطال فیزیکالیسم، اثبات کرده اند که انسان مرکب است از جوهری جسمانی و جوهری غیرجسمانی. از زمان دکارت تاکنون مشکل ذهن و بدن به این شکل در آمده است که چگونه می توان ارتباط های میان دو نوع شیء را تفسیر کرد. دو نوع شیئی که ظاهراً به کلی با هم متفاوتند؟ در یک طرف امور ذهنی مانند افکار و احساسات قرار دارند که آن ها را اموری شخصی، آگاهانه و غیرمادی می دانیم و در سوی دیگر، امور فیزیکی قرار دارند که آن ها را موجوداتی تصور می کنیم که جرم و امتداد مکانی دارند و به نحو علّی و معلولی با دیگر اشیای فیزیکی تأثیر متقابل دارند. بسیاری از راه حل ها برای حل مشکل ذهن و بدن، به انکار وجود یا به نوعی کوچک و بی اهمیت شمردن موقعیت یکی از این دو نوع شیء خاتمه می یابد. به نظر می رسد ارسطو با استفاده از اموری نظیر پسوخه و وحدت انضمامی ماده و شکل در حل مسأله ذهن و بدن موفق بوده است.
امکان قرائت کارکردگرایانه از نظریه نفس ملاصدرا بر اساس نظریه کارکردگرایی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله ذهن و بدن یکی از مسائل اساسی فلسفه است. «کارکردگرایی» نظر خنثی در باب ذات ذهن دارد و به مادی یا غیر مادی بودن ذهن نمی پردازد بلکه ذهن را کارکرد می داند. از دیدگاه این گروه، حالات ذهنی ویژگی های کارکردی هستند که بر اساس درون داد، برون داد، فرایندهای داخلی و سایر حالات ذهنی، نقش های کارکردی را ایفا می کنند. از سوی دیگر، در فلسفه و کلام اسلامی نیز به رابطه نفس و بدن پرداخته شده است. ابن سینا نفس را «جوهر مجرد» می داند و بیشتر متکلمان آن را «جسمانی» می دانند. اما ملاصدرا نفس را مجرد صرف (نظریه ابن سینا) یا مادی صرف (نظریه متکلمان) نمی داند بلکه معتقد است نفس در ابتدا جسمانی است و سپس با فرایند حرکت جوهری، مجرد می شود. پرسش اصلی تحقیق پیش رو این است که آیا می توان میان ملاصدرا و کارکردگرایی دیالوگی برقرار کرد؟ پاسخ ما آری است، زیرا ملاصدرا مانند حامیان کارکردگرایی در پی برون رفت از اشکالات دوگانه انگاری جوهری (دکارتی و سینوی) و نظریه های مادی انگارانه است. همانگونه که کارکردگرایان به ذات ذهن نپرداخته اند و فقط ذهن را کارکرد می دانند و این کارکرد می تواند در موجودات مادی یا مجرد تحقق پیدا کند، ملاصدرا نیز نفس را مادی صرف یا مجرد صرف ندانسته بلکه معتقد است نفس، چه در مرتبه جسمانی و چه در مرتبه تجرد باشد، فعلیت است و با حرکت جوهری، فعلیت های مختلف می شود. این فعلیت ها با یکدیگر رابطه دارند و و کل این فعلیت ها، کمال نامیده می شود. نفس مجموع این فعلیت ها است. پس کارکردگرایان ذهن را «کارکرد» اما ملاصدرا نفس را «کمال» می داند. با این حال، تفاوت هایی نیز بین علم النفس ملاصدرا و کارکردگرایی وجود دارد.
تأثیر آموزش حالات ذهنی بر قضاوت اخلاقی دانش آموزان دختر پایه ی پنجم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تأثیر آموزش حالات ذهنی بر قضاوت اخلاقی دانش آموزان دختر پایه ی پنجم ابتدایی شهر همدان بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان دختر پایه ی پنجم ابتدایی سال تحصیلی 94-1393 تشکیل می دادند که از میان کلیه ی دانش آموزان 75 دانش آموز از ناحیه 2 آموزش وپرورش شهر همدان به صورت نمونه دردسترس انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند. آموزش حالات ذهنی برای گروه آزمایش در دوازده جلسه سی دقیقه ای به مدت دو ماه به مرحله اجرا درآمد و گروه کنترل هیچ نوع آموزشی در این زمینه دریافت نکردند. ابزار پژوهش پرسشنامه قضاوت اخلاقی سینها و وارما (1998) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرا گرفت. مقدار اتا در این پژوهش 66 درصد بود که نشان دهنده تأثیر قوی آموزش حالات ذهنی بر افزایش قضاوت اخلاقی بود. با توجه به این که فرضیه اصلی پژوهش به بررسی تأثیر آموزش حالات ذهنی می پردازد نتایج حاصله گویای این واقعیت است که قضاوت اخلاقی تحت تأثیر حالات ذهنی می باشد؛ طوری که این آموزش ها توانسته قضاوت اخلاقی را ارتقاء دهد.
بررسی و نقد تعامل عِلّی نفس و بدن دکارتی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۹
207 - 230
حوزه های تخصصی:
دیدگاه دکارت درباره رابطه نفس و بدن بر اصولی همچون تفاوت جوهری و اتحاد ذاتی آن دو استوار است. دکارت معتقد است، حقیقت انسان، نه به بدن، بلکه به نفس اوست که ویژگی اساسی آن تفکر و آگاهی است. با وجود این آن دو با یکدیگر اتحاد داشته و رابطه ای علّی دارند. دکارت برای تبیین رابطه نفس و بدن از غده صنوبری، اتحاد بین نفس و بدن و گاهی نظریه توازی بهره می برد. شش اشکال عمده بر این دیدگاه دکارت وارد است که عبارتند از: عدم امکان تعامل، عدم تبیین ماهیت اتحاد، عدم تماس فیزیکی، نامعقول بودن علّیت ذهنی، ناسازگاری با اصل انسداد علّی و عدم تعیّن چندجانبه و انکار علّیت بر اساس نظریه توازی. در این مقاله- که با روش اسنادی و تحلیل محتوا صورت گرفته- ابتدا تعامل نفس و بدن از دیدگاه دکارت تبیین می شود و سپس اشکالات شش گانه به این دیدگاه، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است.
خوانشی انتقادی از نسبت خیال و عمل ؛ اندیشه صدرایی در برابر فلسفه عمل مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله مسائل عمده فلسفه عمل، تبیین نحوه تحقق افعال ارادی انسان است. از بررسی آراء صدرالمتألهین که در منظومه فکری خود، چیستی و کارکرد خیال را با رویکردی نو مطمح نظر قرار داده است، بر می آید که با توجه به سریان علت غایی و نیز نقش علّی خیال و متخیله نسبت به اعمال، میتوان تبیینی علّی و عقلانی از افعال ارادی و ابدان اخروی ارائه کرد. با مقایسه دیدگاه ملاصدرا و نظریه دیویدسون، معروف به نظریه دوگانه «باور میل»، میتوان دریافت که این نظریه در تبیین افعال ارادی انسان، جامع و مانع نیست؛ چرا که بواسطه بیتوجهی به نقش علّی خیال و متخیله نسبت به افعال ارادی، تبیینی جامع از اعمالی که متأثر از خیال و متخیله بوده اند، ارائه نکرده است. همچنین این نظریه، باور را از مبادی تمامی اعمال برشمرده است در صورتیکه باور تصدیقی، جزو مبادی تمامی اعمال بشمار نمی آید. علم النفس فلسفی نزد ملاصدرا عنوانی کلی برای مباحثی میباشد که در آن از عوارض و افعال نفس بحث شده و آنچه را که فلسفه عمل مینامیم، ذیل آن قرار میگیرد. ملاصدرا تلاش کرده با بسط و تعالی نظریه قوا به نظریه شئون نفس و با اتکاء به آراء خاص وجودشناختی نظیر«اتحاد عاقل و معقول، اتحاد مراد و مرید و اتحاد متخِیل و متخیَل»، «نظریه تشکیک» و «حرکت جوهری نفس»، و نیز اعتقاد به سریان علّیت و از آنجمله سریان علت غایی در جهان هستی، نظریه یی منسجم و مستدل و دربردارنده رابطه نیّت، عمل و عامل ارائه کند.
نظریه این همانی ذهن و مغز در ترازوی نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال سی ام آذر۱۴۰۰ شماره ۲۸۸
63-74
حوزه های تخصصی:
نظریه این همانی ذهن و مغز، یکی از مسائل قدیمی و مهم در فلسفه ذهن است که همواره توجه اندیشمندان را به خود مشغول ساخته است. در بیانی ساده، این نظریه این گونه ارائه می شود که انواع حالات و پدیده های ذهنی یک شخص در زمان معین، چیزی جز همان حالات و فرایندهای مغزی او در همان زمان نیستند. در این پژوهش برخی از مهم ترین مبانی این نظریه بیان شده است. با توجه به مبانی این نظریه، نقدهای بسیاری به لحاظ اندیشه غربی و اسلامی بر آن وارد می شود، که در این پژوهش به روش توصیفی و انتقادی، برخی از نقدهای وارد بر این نظریه بنا بر دو اندیشه غربی و اسلامی بیان شده است. با توجه به نوع نقدهایی که مخصوصاً در فضای اندیشه اسلامی آورده شده بود، تلاش می شود که تجرد و نفی جسمانیت نفس اثبات گردد. با اثبات تجرد نفس، به نظر می رسد که دیگر نمی توان به این همانی ذهن و مغز معتقد بود و غیرقابل دفاع بودن این نظریه اثبات می گردد.
رهیافتی به ذهن مندی در علم النفس فخرالدین رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
79 - 98
حوزه های تخصصی:
فخررازی متکلم شهیر مسلمان، آراء قابل توجهی در بحث علم النفس فلسفی دارد. او نفس را جوهری مغایر بدن می داند، و تعدادی از حالات نفسانی و برخی ویژگی های آنها را نیز بررسی کرده است. پژوهش حاضر به این پرسش می پردازد که حالات و کیفیات نفس از دیدگاه فخر رازی با ذهنمندی در فلسفه ذهن معاصر چه نسبتی دارند؟ از این رو ابتدا رابطه ی حالات ذهنی با یکدیگر را در فلسفه ی ذهن مشخص کرده و بر این اساس، آرای فخر درباره ی حالات و کیفیات نفس بررسی می گردد. او با نقد تعاریف ابن سینا از درد و لذت، به نکات ارزشمندی که امروزه در فلسفه ذهن معاصر مطرح است اشاره کرده است. حاصل این پژوهش این است که برخی از شباهت ها در آراء فخر رازی با ذهنمندی معاصر یافته شد از جمله این که او به کیفیت پدیداری حالات احساسی و ادراکی در آرائش اشاره کرده و همواره تلاش برای اثبات این ویژگی داشته است. او همچنین به علم که از حالات شناختی است، توجه کرده و به نظر می رسد با طرح نظریه ی اضافه، حالت توجه آگاهانه ای را که برای نفس حاصل می شده، مورد نظر داشته است. در این جستجو به برخی اختلافات نیز اشاره می شود از جمله این که او به ویژگی ها و چگونگی حصول دیگر حالات شناختی همچون قصد، آرزو، میل داشتن و ... نپرداخته است و مفهوم حیث التفاتی در فلسفه ی ذهن با نظریه ی اضافه ی فخر تفاوت دارد. همچنین رویکرد فخر رازی و ذهنمندی معاصر از دو جهت با یکدیگر متفاوت هستند: 1- پیش فرض های فخر رازی و فلسفه ی ذهن معاصر در نفس داشتن تفاوت دارد. 2- به دلیل چارچوب تاریخی، هدف او در طرح این مباحث، پاسخ به مسائل متفاوت از مسائل فلسفه ی ذهن معاصر بوده است.