فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۰۱ تا ۳٬۰۲۰ مورد از کل ۷٬۶۵۵ مورد.
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۲ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
21 - 34
حوزههای تخصصی:
در سیر تکامل رویکرد بازآفرینی شهری توجه به مقوله مشارکت اجتماعی، منجر به شکل گیری رویکرد بازآفرینی شهری اجتماع محور گردیده است. مشارکت مردمی در فرآیند بازآفرینی منجر به افزایش سرمایه اجتماعی، حس تعلق به مکان و مسئولیت پذیری نسبت به مکان خواهد شد و نهایتاً پایداری اجتماعی را بوجود خواهد آورد. از آنجایی که مهارت و آگاهی کافی برای ورود به عرصه مشارکت در فرآیند توسعه محلی، امری ضروری است، به نظر می رسد دلیل عدم مشارکت مردمی در فرآیند مذکور، حاصل فقدان آموزش های موردِ نیاز بوده است. با هدف تبیین رابطه بین آموزش و بازآفرینی شهری و همچنین تعیین نقش و جایگاهِ آموزش در فرآیند بازآفرینی شهری اجتماع محور، در پژوهش حاضر با بهره گیری از روش تحقیق کیفی و راهبرد تحلیل محتوا، نظریات، بیانیه ها و منشورهای بین المللی، واکاوی گردیده اند که در نهایت منجر به تشکیل مدل بازآفرینی شهری اجتماع محور از طریق آموزش شده است. همچنین در پیِ تبیین این رابطه و در پاسخ به این پرسش که «آموزش اجتماعی در فرآیند بازآفرینی شهری اجتماع محور چه تأثیری خواهد داشت؟»، نظریات و تجربیات موجود مورد بررسی قرار گرفته اند و سه نوع رویکرد تشخیص داده شده است: استقرار واحدهای آموزش عالی در محلات هدف، دسترسی عمومی و عادلانه به کاربری های آموزشی و آموزش های اجتماعی به ساکنان محلات هدف. نتایج تحقیق نشان می دهد اتخاذِ رویکرد مشارکت بعنوان پارادایم برنامه ریزی، منجر به موفقیت پروژه های بازآفرینی شهری خواهد شد، و آموزش به اجتماع نباید ابزاری برای رسیدن به اهداف باشد بلکه ابزار اجرایی برای جلب مشارکت ساکنان باید در نظر گرفته شود و همچنین آموزش در این مفهوم به عنوان ابزاری برای نیل به توانمندسازی، ظرفیت سازی و نهادسازی در میان ساکنان محله خواهد بود که منجر به آگاهی بخشی و زمینه ساز مشارکت اجتماعی، عامل حساس سازی ساکنان نسبت به محیط و همچنین عامل مسئولیت پذیریِ افراد نسبت به توسعه آتی محله خواهد بود.
گونه شناسی محلات مسکونی شهر زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۲ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲
65 - 78
حوزههای تخصصی:
شهر معاصر به سرعت در حال تحول و دگرگونی است. تحولاتی که بخشی از تاریخ شهرسازی کشور را تشکیل می دهند. ولی مستندسازی آن ها مورد غفلت قرار گرفته است. شاید یکی از مهم ترین دلایل این مسئله این باشد که در هزارتوی مسائل و مشکلات شهری، مستندسازی شهری هیچ گاه جایگاهی در اولویت های پژوهشی و یا اولویت های اقدامات مدیریت شهری نداشته است. پژوهش حاضر تلاشی است در راستای رفع کاستی فوق. از آن جایی که مطالعه ی شهر به صورت کلی از توانایی بحث حاضر خارج است، تلاش شده است تا با تمرکز بر محلات مسکونی و مطالعه ی تحولات تاریخی آن ها، نسبت به گونه شناسی این عرصه های شهری و شناسایی خصوصیت های متمایز کننده هر گونه، از گونه ی دیگر، اقدام گردد. معیار به کار رفته در طبقه بندی گونه ها، مطالعات ریخت شناسی شهری در نظر گرفته شده است. از میان شهرهای کشور هم شهر زنجان به عنوان نمونه ی مطالعاتی انتخاب گردیده است. ابتدا در بخش چارچوب نظری به بحث پیرامون مفهوم محله و گونه شناسی پرداخته و جمع بندی مناسبی از این بحث ارائه شده است. در ادامه، با استفاده از راهبرد پژوهش کیفی و به کمک مطالعات اسنادی در خصوص سه مقطع زمانی قاجاریه، پهلوی و جمهوری اسلامی، هشت گونه ی اصلی شکل گیری/طراحی محله ی مسکونی در شهر زنجان شناسایی شده است. جهت مطالعه ی تفصیلی عرصه ی پژوهش نیز از هر گونه، یک نمونه محله برای مطالعه ی تفصیلی انتخاب شده است. در انتها نیز با کاربرد رویکرد پژوهش تاریخی و به وسیله ی مطالعه ی اسنادی و مصاحبه با مطلعین کلیدی به مطالعه ی محلات منتخب پرداخته شده و مستندات مربوط به هریک ارائه شده است. نتایج پژوهش حاضر حاکی از کاربرد مناسب مطالعات گونه شناسی بوده و علاوه بر مستندسازی بافت های مسکونی شهری در هر دوره ی تاریخی، روند مطالعه ی این بافت ها را به شکل هدف مندی تسهیل می نماید
بررسی رابطه سرمایه اجتماعی و محیط کالبدی محلات مسکونی با تاکید بر فضاهای باز و عمومی (نمونه موردی: دو محله متعلق به شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محلات مسکونی با چالش ها و ناهنجاری هایی در وجه اجتماعی خود روبه رو هستند و طراحان در حوزه معماری و شهرسازی تلاش می کنند با ارجاع به مفاهیمی برآمده از جامعه شناسی، روان شناسی، و ... ، نظیر مفهوم سرمایه اجتماعی، سهمی در ارتقاء محیط اجتماعی و کالبدی محلات داشته باشند. این پژوهش در پی کشف رابطه سرمایه اجتماعی و محیط کالبدی محلات (با تأکید بر فضاهای باز و عمومی) و یافتن مؤلفه ها یا شاخص های کالبدی مؤثر است و به این منظور با ارائه چارچوبی مشخص از سرمایه اجتماعی به بررسی آن در دو نمونه موردی در شهر تبریز که به لحاظ کالبدی با یکدیگر متفاوت هستند؛ می پردازد. در این پژوهش برای نیل به هدف، از روش سه وجهی و ترکیبی از داده های برآمده از پیمایش، مشاهده و ساختار عینی نمونه ها استفاده شده است. بررسی مجموعه داده ها نشان می دهند که میان سرمایه اجتماعی و شاخص های کالبدی فضاهای باز و عمومی رابطه وجود دارد اما شدت رابطه، کمتر از میزان انتظار است و به عبارتی نمی توان انتظار داشت که با تغییر در محیط کالبدی، تغییری متوازن و متعادل در الگوهای رفتاری ساکنان ایجاد شود. فارغ از این نتیجه کلی، رابطه شاخص فضای سبز و معابر پیاده با سرمایه اجتماعی تأیید شد و برای اهمیت پارک محلی و مؤلفه جذابیت در ارتقاء سرمایه اجتماعی نیز شواهدی به دست آمد.
آستانه یکتایی یا پیوندخوردگی آثار در معماری معاصر؛ در مرز میان آفرینش و برساختن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال شانزدهم فروردین ۱۳۹۸ شماره ۷۰
61 - 72
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: در نوشتار با ترفند پاورقی و ارائه منابع می توان حضور دیگری را در روایت بازتاباند، اما تاریخ معماری آثار مستندسازی شده و نشده ای را در برمی گیرد که حضور دیگری در آنها پیدا و پنهان است. بحث بر سر جعلی1 یا اقتباسی2بودن اثر از اموری است که در دهه های آخر قرن بیستم در هنر معاصر مطرح شده اند. از سویی کشمکش بر سر آفرینش متأثر از خودآیینی3 یا دگرآیینی4 اثر، در مقابل برساختگی (جعلی) آن، دغدغه ای دیگر است. هدف و پرسش: بنا بر ماهیت، پژوهش به بازشناخت آستانه هم پیوندی/یکتایی، آلوگرافی5 (چندامضایی)/ آتوگرافی6 (تک امضایی) و شناسایی مرز اقتباس/برساختن وابسته است. پرسش های پژوهش عبارتند از: الف. در گفتمان معماری خودانگیختگی متأثر از دگر نیرویی درونی را چگونه می توان تفسیر کرد؟ ب. مرز میان اقتباس و برساختن (جعل) کجاست؟ روش: پژوهش با ماهیت کاربردی، با راهبرد تحلیلی-تفسیری متکی بر استدلال منطقی است و بر پایه واکاوی چگونگیِ پیوندگونی و خویشاوندی آثار، با تکیه بر رهیافت درهم آمیزی افق ها، مبتنی بر فرایند «میان متنی» شکل گرفته است. برای روشن شدن پاسخ پرسش های پژوهش، نمونه هایی از تاریخ هنر و معماری معاصر ایران (دهه سی و چهل) مطرح می شوند. نتیجه گیری: پژوهش نشان می دهد فرایند میان متنی را می توان به عنوان رهیافتی نظری در مطالعات معماری به کار بست و تأکید دارد که متون (آثار) معماری خودآیین نیستند و هر اثری در گفتگومندی میان آثار پیش و پس از خود قرار دارد. این به معنای آن نیست که آثار جعلی را نیز بر مدار میان متنیت قرار دهیم چرا که آثار جعلی برخلاف آفرینش اثر در فرایند میان متنی بر پرسش های شناختی اصرار نمی ورزند و از مجال گفتگو میان آثار و همراهی مخاطب، تهی هستند.
بررسی تطبیقی معناشناختی نشانه های معماری محلات قدیمی و معاصر از منظر اندیشه اسلامی و از دیدگاه ادراک شهروندان (نمونه موردی محله شتربان و رشدیه تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهرها متناسب با فرهنگ یک ملت شکل گرفته و انعکاس دهنده هویت آن ها بوده اند. در سیمای کنونی شهرها هویت اسلامی کمتر مورد توجه است. معنا از مهم ترین ابعاد هویتی شهر، محسوب می شود و عدم تطابق آن با ارزش های فرهنگی، سبب هویت نامطلوب شهرهای امروزی است. در این راستا این تحقیق سیمای محلات قدیمی و معاصر تبریز را مورد سنجش قرار داده است و با شناسایی نشانه های معماری محلات فوق از منظر ادراک مخاطبان، به این سئوالات پاسخ می دهد که تفاوت معنای ادراکی نشانه ها از منظر فرهنگ اسلامی چیست؟ و در تحلیل معناشناختی، انطباق سیمای شهر با هویت اسلامی چگونه است؟ این پژوهش، توصیفی تحلیلی است و در مرحله اول در بستر مطالعات کتابخانه ای به مرور منابع می پردازد و سپس به روش تحقیق موردی و با استفاده از پرسش نامه و تحلیل میدانی به شناسایی و بررسی نشانه ها براساس شاخص های معناشناسی برگرفته از اندیشه اسلامی می پردازد. نتایج حاکی از آن هستند که نشانه های محلات سنتی، کارکرد مذهبی و نشانه های محلات معاصر، عملکرد مادی دارند. براساس یافته های تطبیقی، درک شهروندان از نشانه های معماری در محله سنتی شتربان در مقایسه با محله نوساز رشدیه، در سه سطح معانی شکلی-کاربردی، ذهنی-عاطفی و ارزشی-نمادین با اصول معناشناسی برآمده از اندیشه اسلامی(الهی-معنوی، اجتماعی، زیست محیطی و هویتی) انطباق بیشتری دارد. با توجه به اینکه درک شهروندان از نشانه های معماری در محلات شتربان و رشدیه بر اساس طرحواره های ذهنی و الگوهای فضایی سکونت سنتی و معاصر شکل گرفته است، در هر دو محله می توان با اتخاذ راهکارهایی، نسبت به ارتقاء درک شهروندان از نشانه های معماری در ابعاد کالبدی، عملکردی و معنایی اقدام کرد.
طراحی مقرنس نو با الهام از ساختار پوسته انار
حوزههای تخصصی:
بشر همواره به دنبال جستجوی پاسخ تمامی سوالات خود، بهترین پاسخ را از طبیعت دریافت کرده است چرا که طبیعت بصورت کاملا هوشمندانه تمامی عناصر دارای نقص را در طول زمان از چرخه حیات حذف کرده و بهینه ترین گزینه ها را نگه می دارد. از این رو، محققان در حوزه های علمی متعدد، طبیعت را منبع قوی مطالعه و الهام برای رسیدن به کشفیات جدید دانستهاند. معماران متعددی در طراحی های خود از ساختارهای موجود در طبیعت، که به جرات می توان گفت کاملا بهینه و بینقص میباشند، الهام گرفتهاند. حال سوال این است که چگونه می توان از ساختار پوسته خارجی انار در راستای طراحی مقرنس نو در یک پوسته بهره برد؟ برای فرض، به نظر می رسد از ویژگی های فیزیکی و هندسی پوسته انار(mesocarp)، میتوان الگویی به دست آورد که درعین ارائه الگوی هندسی بدیع، در ایفای نقش سازه ای، عملکرد بهینهای داشته باشد. این تحقیق از نوع تحقیق کاربردی می باشد. در این مقاله به روش توصیفی تحلیلی با مطالعه ویژگی های پوستهها و مقرنسها و نیز ویژگیهای فیزیکی و هندسی پوسته انار و تحلیل آنها به الگوی بهینهای برای ایجاد یک هندسه مقرنس نو که در عین حال میتواند در بردارنده نقش سازهای نیز برای پوسته باشد، دست یافتیم. در الگوی پیشنهادی، نمونه ای از مقرنس بدیع نامنتظم بر روی پوسته ای دارای دندانه های سخت کننده با الهام از ویژگیهای بررسی شده ساختار پوسته انار ارائه شده است.
احیای ارزش در فضای باز شهری (تکیه دولت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال پانزدهم شهریور ۱۳۹۷ شماره ۶۳
41 - 54
حوزههای تخصصی:
هسته تاریخی شهر تهران در گذشته دارای انسجام و وحدت مابین اجزاء خود بوده است، لذا با در نظر گرفتن کثرت مابین عناصر تشکیل دهنده آن، فرم اصلی دارای هویت و کلیت واحد و مختص به خود است. رشد بی رویه و نابهنگام در شهر تهران مشکلاتی را به وجود آورده است که ریشه در مسایل مختلفی از جمله اجتماعی – اقتصادی سیاسی و فرهنگی دارد که بازتاب این دست مشکلات در سیمای شهر مشهود است. شکل منسجم شهر در گذشته شامل توده بنا، ابنیه، راه (مسیر سرپوشیده و باز) و فضای باز (میدان و میدانچه) بوده است. توسعه پرشتاب و نادیده گرفتن اصول و قواعد پهنه های تاریخی در توسعه شهرها از یک طرف و تولید معماری انبوه و هیجانی از سوی دیگر توانایی خوانش وحدت و یکپارچگی را در بین اجزاء شهری از بین برده است و در حال حاضر مفهوم شهر از نظر روابط اجتماعی و ارزش ها به یک باره دگرگون شده است. بیان مسئله در این تحقیق، بافت تاریخی شهر تهران است که با توجه به پایش مختلف سازمان های مرتبط شهری دستخوش تغییر و تحولات بسیار شده است. خیابان پانزده خرداد حد فاصل چهار راه سیروس چهار راه گلوبندک یکی از مهمترین محورهای تاریخی شهر تهران به شمار می رود. این محور عامل ارتباط میان دولت و مردم در گذشته به شمار می رفته است که کانون اصلی تعاملات اجتماعی در شهر تهران، تکیه دولت بوده است که در حال حاضر هویت تاریخی آن تغییر کرده است. این پژوهش در راستای پاسخگویی به این سؤال است که چگونه می توان هویت تاریخی تکیه دولت را که کانون تعاملات اجتماعی شهر تهران بوده است را احیا کرد؟ روش تحقیق در این مطالعات، به صورت تحلیلی – توصیفی است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی – توسعه ای است که با بررسی این پهنه تاریخی شهر به تحلیل عوامل تأثیرگذار پرداخته خواهد شد و در راستای شناسایی عوامل ارتباط بین شهر و شهروند و حفظ ماندگاری و اصالت تاریخی فضای باز شهری خواهد پرداخت. در نهایت این پژوهش با هدف مقایسه تاریخی و تطبیقی فضای باز تکیه دولت که تنها یک تابلوی نقاشی از آن به یادگار مانده است نتیجه می گیرد با احیای ارزش در تکیه دولت به روش میدانی و تحلیلی اصالت و هویت تاریخی که تغییر یافته است به این پهنه شهری بازخواهد گردید.
مفهومی سازی روابط فضایی و تحلیل الگوهای مکانی پروانه های صادره ساختمانی در محدوده قانونی- خدماتی شهرها
منبع:
شهرسازی ایران دوره چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷
332-345
حوزههای تخصصی:
بررسی روابط مکانی داده های محیطی به عنوان یکی از مهم ترین اهداف آمار فضایی برای تحلیل الگوهای فضایی و درک وابستگی های فضایی به حساب می آید. توجه به عدم استقلال مشاهدات و وابسته بودن آن ها به یکدیگر در فضای مورد مطالعه و استفاده مستقیم از فضا، محیط، همسایگی، جهت گیری و روابط فضایی در محاسبات سبب برتری یافتن این روش نسبت به آمار کلاسیک شده است. موقعیت مکانی پروانه های صادره ساختمانی در سال 1398 در محدوده شهرداری منطقه دو به عنوان داده اصلی این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است. نوع پروانه در گروهای احداث بنا، تجدیدبنا، توسعه بنا، تمدید مهلت پروانه، تغییر کاربری، تعمیرات جزئی و اساسی و اصلاحیه پروانه دسته بندی شده و موقعیت مکانی مجموع 697 پروانه صادره ساختمانی به عنوان داده خام در وسعت محدوده محللات مطالعه شده اند. جهت تحلیل الگوهای موقعیت های مکانی پروانه های صادره ساختمانی از سیستم محله بندی شهر شیراز که توسط معاونت برنامه ریزی و توسعه سرمایه انسانی شهرداری شیراز تهیه شده بود استفاده و محدوده شهرداری منطقه دو به 31 محله تقسیم بندی گردیده است. در نتیجه این تحقیق مشخص گردید در برخی محلات توزیع داده ها بصورت یکپارچه با فراوانی بیشتر و در برخی محلات با توزیع کم روبرو بوده است. در تحلیل کلاستربندی موقعیت مکانی پروانه ها در سال 1398 مقدار P-value بسیار کوچک و نزدیک به صفر و مقدار Z محاسبه شده منفی و همچنین مقدار آماره G صفر محاسبه گردید که نشان دهنده الگوی توزیع نرمال پروانه ها در سطح محلات بوده است.
Climatic and thermal comfort research orientations in outdoor spaces: From 1999 to 2017 in Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The level of satisfaction with an environment differs among individuals, which may be caused by social, psychological and physical factors. One of the environmental factors affecting physical and mental satisfaction, is the thermal condition of space. In recent years, the importance of thermal comfort has been accentuated due to the climate change and global warming, increasing the number of studies performed on this subject around the world. The objective of the present study is to identify the main concepts raised in Iran about outdoor thermal comfort by studying and classifying the studies in this field and then by identifying the characteristics of each distinguished category of studies. Thus, this study reviews 142 papers written in Iran that were published in the period between 1999 and 2017. The papers are first classified into two main categories (including fundamental studies on thermal comfort and practical studies) and three secondary categories that are subsets of the second main category (including macroscale, mesoscale, and microscale studies). Each category is then studied and analyzed in more details according to the regions and climates considered, methodology and research means, effective factors and thermal indices used for evaluation. Accordingly, strengths and weaknesses of previous studies are identified and suggestions for future studies on the microclimate scale have been made. Eventually, the conceptual model of thermal comfort studies is presented in different climatic scales.
Determining the Influential Components on the Continuity of 'Iranian Architectural Identity' during the first Pahlavi Era (Case Study: The Selected Buildings in Tehran)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۳, Issue ۱ - Serial Number ۴۷, Winter ۲۰۲۳
63 - 76
حوزههای تخصصی:
Iranian architecture started to develop at the beginning of the Pahlavi era, and a historical gap happened between what was identified as traditional and contemporary architecture. Meanwhile, some efforts were made to establish a connection with the identity of Iranian architecture, which this confrontation has been extended up to now. This study aims to explain the factors affecting the continuity of architectural Identity to reconsider how the Identity of Iranian architecture started to extend and continue during the first Pahlavi era. The qualitative research method, an interpretive-historical type, was adopted for this study, and to deal with the Identity, library resources have been used to analyze the selected buildings in Tehran city as a case study by determining the relevant theoretical framework using the bibliographic research, and both field and visual interpretations. The continuity of Identity in architecture initiates through the objective encounter with the building's physical structure, through its physical characteristics and recognition. Then it will be realized by the audience's vision according to the thought processes and eventually by comprehension and cognition within the life current, events and determining its location. The Identity of Iranian architecture during the first Pahlavi era has been continued by reviving the nationalistic and ancient styles. This has influenced the idea of architecture relying on Iran's historical and cultural memory. Despite their representation in new functions, some of these identical concepts have continued.
طراحی سایبان هوشمند برای ساختمان اداری جهت کنترل ورود نور مستقیم خورشید مبتنی بر کاهش بار سرمایشی با الگوبردای از گره های ایرانی اسلامی
حوزههای تخصصی:
بهره برداری از ساختمان ها تقریباً به یک سوم مصرف جهانی انرژی و سهم مشابهی در انتشار گازهای گلخانه ای کمک می کند. در ایران انرژی مصرفی ساختمان ها بیش از 40% کل انرژی مصرفی کشور می باشد. امروزه محیط زیست، صرفه جویی در مصرف سوخت های فسیلی و توسعه پایدار به مباحث بسیار مهم و رایج در سطح بین المللی تبدیل شده اند و پوسته ساختمان به عنوان بیرونی ترین لایه ساختمان که بیشتر با عوامل محیطی در ارتباط است، نقش مهمی را ایفا می کند. این مقاله به طراحی و بررسی کارایی سایبان های هوشمندی می پردازد که از نفوذ ناخواسته تابش خورشید در ماه های گرم سال جلوگیری کرده و در ماه های سرد سال اجازه ورود نور را به داخل فضا می دهد و از طرفی هم زمان نگاه زیباشناسانه به این سایبان ها دارد که از هندسه ایرانی برای رسیدن به این زیبایی استفاده کرده است. شبیه سازی کامپیوتری و آنالیز توسط نرم افزار و استفاده از منابع کتابخانه ای روش استفاده شده می باشد که در این راستا یک نمونه آنالیز به ابعاد 4 متر عرض، 6 متر طول و ارتفاع 2/3 متر به عنوان یک بخش از فضای اداری برای سایبان ها طراحی شده میزان تأثیر آن در روشنایی فضای داخلی در فصل گرم سال، مورد آنالیز در نرم افزار VELUX Daylight Visualizer قرار گرفت. این سایبان ها با توجه به چرخش خورشید حرکت کرده و تغییر جهت می دهند. آنالیز نشان می دهد که در مواقع گرم سال این سایبان ها می توانند میزان روشنایی فضای داخلی را به میزان یک سوم کاهش دهند و باعث کاهش بارسرمایشی گردند و میزان شدت روشنایی (لوکس) را نزدیک به استاندارد فضای اداری (300 لوکس) نگه دارند و از طرفی در فصل سرد سال با باز شدن این سایبان ها اجازه ورود نور را به داخل می دهند.
تبیین راهبردهای طراحی بیوفیلیک موثر بر سلامت بیماران بستری در بیمارستان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش نیاز به تغییر و توسعه طراحی بیمارستان ها را برای ایفای نقش ملموس در معالجه بیماران اثبات می کند. پژوهش های بسیار در خصوص تاثیرات طبیعت بر سلامت حاکی از آن است که ارتباط با طبیعت در فضای مصنوع تاثیر بسزایی بر کاهش مدت زمان بهبودی بیماران دارد. لذا فرض شده است که؛ اجرایی کردن اصول طراحی بیوفیلیک در بیمارستان ها بر درمان و مدت زمان بهبودی تاثیرگذار است. در این پژوهش بر اساس هدف، روش تحقیق کاربردی، و شیوه مطالعه توصیفی - تحلیلی است. ابتدا با روش بازبینی سیستماتیک منابع مربوط به زمینه طراحی بیوفیلیک و سلامت، تحلیل و بررسی شده ، سپس مرتبط ترین مقالات در حوزه طبیعت و سلامت، انتخاب شده و تئوری ها و شاخصه های سلامتی تاثیر پذیر از ارتباط با طبیعت ارائه شده اند. در ادامه پژوهش، 14 الگوی طراحی بیوفیلیک در 5 بیمارستان، استرا سوئد، خو تک پوآت سنگاپور، ان جی تنگ فونگ و جورنگ سنگاپور، دل آستین تگزاس و رویال ملبورن در 3 سطح کلیت مجموعه، سازماندهی بنا و طراحی داخلی اتاق بیماران مورد مقایسه تطبیقی و ارزیابی قرار گرفته اند. در نتیجه بر اساس یافته های مبتنی بر شواهد، مدل طراحی بیمارستان بیوفیلیک و کاربردی ترین راهبردهای طراحی بیوفیلیک در هر یک از بخش های بیمارستان، برای استفاده جامعه طراحان و ارتقای کیفیت شفابخشی فصاهای درمانی بدست آمدند. با این حال همچنان ارزیابی تجربی و عملی تاثیر الگوهای بیوفیلیک و توسعه مستمر آنها مورد نیاز است.
تدوین مدل مفهومی تحقق پایداری بافت های تاریخی با رویکرد راهبردی برنامه ریزی بازآفرینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال چهاردهم بهمن ۱۳۹۶ شماره ۵۶
57 - 70
حوزههای تخصصی:
بافت های تاریخی به واسطه ویژگی های باارزش خود از سایر بافت های شهری متمایز هستند؛ اما اغلب به دلیل عدم انطباق با سرعت تغییر نیازهای ساکنین وارد فرایند «فرسودگی» می شوند. همین امر لزوم برنامه ریزی و حفاظت را در بافت های تاریخی تائید می کند. سؤال مطرح در این پژوهش آن است که چگونه می توان رویکردی مناسب برای مداخله هدفمند و تحقق پایداری در بافت های تاریخی اتخاذ نمود؟ پاسخ به این پرسش دو مرحله دارد: نخست آنچه بافت تاریخی باید باشد تا آن را «پایدار» دانست و دوم، فرایندی که برای رسیدن به پایداری باید اتخاذ شود. فرضیه این پژوهش عبارت است از استفاده از رویکرد راهبردی در برنامه ریزی بازآفرینی می تواند پایداری بافت های تاریخی را تحقق بخشد. بر همین اساس چارچوب مفهومی از نحوه مداخله در شرایط مختلف تدوین گردیده است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوا مورد بررسی قرارگرفته است. مطالعات مستخرج از نظریات مرتبط نشان می دهد محتوای پایداری بافت های تاریخی در ابعاد کالبدی، عملکردی، اقتصادی و اجتماعی بر معیارهای کلی منظرسازی، حفاظت، کیفیت محیطی، ثبات و سرزندگی اقتصادی، کیفیت زندگی و انسجام اجتماعی استوار است. همچنین فرایند مداخله در بافت برای نیل به محتوای پایدار بر اساس رویکرد راهبردی به ارایه مدل پیشنهادی انجامیده است که بررسی ها نتایج نشان می دهد پنج حالت برای مداخله در بافت تاریخی وجود دارد: وجود شرایط کالبدی ناپایدار، پایداری نسبی کالبدی و اقتصادی، پایداری نسبی کالبدی و اجتماعی، پایداری کالبدی و ناپایداری در ابعاد اقتصادی-اجتماعی، و وضعیت کاملاً ناپایدار در تمام مختلف. هر یک از وضعیت های فوق بر اساس فرایند برنامه ریزی بازآفرینی به راهبردهای مختلفی نیازمند هستند که به آن ها پرداخته شده است.
تحلیل شاخص های شهر خلاق و ارتباط آن با توسعه ی پایدار شهری (نمونه موردی: شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۸ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۳
209 - 227
حوزههای تخصصی:
تغییرات سریع فناوری و رقابت بین المللی، گسترش چالش های جدید شهری در حوزه های اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی شهرها، زمینه های توجه به مساله خلاقیت در برنامه ریزی شهری را افزایش داده است. خلاقیت در شهر باعث رهایی از بن بست های مدیریتی و کالبدی و پیاده سازی دو اصل مشارکت و کارآیی که از شاخص های اصلی در حوزه ی حکمرانی خوب شهری می باشد، می گردد. همچنین ایده شهر خلاق برای مدیران و برنامه ریزان شهری باعث گسترش افق دید و تحلیل راهکار در مواجهه با مسائل مدیریتی شهر می شود و به تنوع علایق و عقاید در پهنه ی شهر احترام می گذارد و زمینه ی مشارکت شهروندان را در تصمیم گیری های شهری فراهم می کند. به نوعی ترکیب دانش مدیریت شهری با تفکر خلاق شهروندان، پایداری توسعه ی شهری در پی خواهد داشت. هدف و موضوع پژوهش حاضر در مرحله ی اول ارزیابی شاخص های شهر خلاق (شاخص های انعطاف پذیری، ابتکار، خطرپذیری و رهبری) در کلانشهر رشت می باشد و سپس ارتباط این شاخص ها با ابعاد توسعه ی پایدار شهری مورد سنجش قرار خواهد گرفت. روش تحقیق و گردآوری اطلاعات اسنادی، پیمایشی، توصیفی، تحلیلی مبتنی بر توزیع 500 پرسش نامه بین جامعه ی آماری (کارشناسان سازمان های شهر رشت) بوده است. در بخش یافته های استنباطی، برای تجزیه و تحلیل دو فرضیه ی تحقیق از آزمون t تک نمونه ای و ضریب همبستگی اسپیرمن بهره گرفته شده است. نتایج نشان می دهد که وضعیت شهر رشت بر اساس شاخص های شهر خلاق (انعطاف پذیری: X=2/74، ابتکار: 66/X=2، خطرپذیری: 4/X=2، رهبری:X=2/37) کمتر از میانگین مورد انتظار است. همچنین بین شاخص های شهر خلاق و ابعاد توسعه ی پایدار رابطه ی آماری مثبت و معناداری وجود دارد (P
ارائه چارچوب برندسازی شهری در ایران بر مبنای مدل سیستم های مانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۸ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۳
197 - 207
حوزههای تخصصی:
امروزه برندسازی شهری به عنوان ابزاری راهبردی جهت افزایش رقابت پذیری، اعتبار، قدرت و نفوذ شهرها استفاده میشود. برندسازی شهری مستلزم آنست که شهر از ظرفیت بالایی در برنامه ریزی و سازماندهی نهادهای مختلف اداره کننده شهر بهره مند باشد. سایبرنتیک، علمی بین رشته ایست که بر چگونگی استفاده از اطلاعات در سیستم ها (شامل فیزیکی، فناورانه، زیستی، بوم شناختی، روان شناختی، اجتماعی یا ترکیبی از آنها) و نیز کنترل کنش به منظور دستیابی به اهداف، تمرکز دارد. پژوهش حاضر ایده استفاده از سایبرنتیک سازمانی را به عنوان مدل مرجع در سازماندهی فعالیت های مربوط به برندسازی شهری ارائه مینماید. به دلیل کم بودن تحقیق مشابه در این موضوع در کشور با استفاده از روش کیفی تحلیل تم و از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته، مضامین با اهمیت نزد خبرگان آگاه به برندسازی شهر بررسی شده است. نمونه پژوهش شامل 20 نفر از اساتید دانشگاه در حوزه های مدیریت با گرایش های سیستم ها، راهبردی، شهری، سیاست گذاری و بازاریابی و مدیران و مشاوران ارشد شهرداری است که با نمونه گیری تئوریک و تکنیک گلوله برفی انتخاب شدند. مضامین اصلی برندسازی موفق در ایران شامل تغییر نهاد ذهنی و هدف گذاری برندسازی شهر، بهبود همکاری بین سازمانی، تدوین چشمانداز و راهبرد، شناخت فعالیت های مرتبط، همافزایی ذینفعان مختلف برندسازی شهر و تحلیل نقش دولت است. با توجه به عدم وجود نظام مدیریت یکپارچه شهری در ایران، نگرش مبتنی بر سایبرنیتک سازمانی قابلیت بالایی در افزایش اثربخشی فرایند برندسازی شهری دارد. بدین منظور VSM که توسط استافورد بیر معرفی شده است، جهت افزایش هماهنگی در ذینفعان مختلف پیشنهاد می شود. دستاوردهای پژوهش حاضر میتواند در عرصه خط مشی گذاری شهری به کار گرفته شود تا بدین ترتیب زمینه توسعه برند، تصویر مطلوب و نیز بازشناسی و خلق هویت برای کلان شهرهای ایران فراهم آید و در نتیجه تمایز و جایگاهیابی کلان شهرهای ایران در منطقه تسهیل شود.
جست و جوی مفهوم خانه ایرانی با تکیه بر انطباق توصیفات تاریخی و ساختار کالبدی (مطالعه خانه های یزد و اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع پژوهش حاضر بازاندیشی مفهوم خانه ایرانی است که با تکیه بر انطباق توصیفات تاریخی و ساختار کالبدی به ارزیابی مؤلفه های شکل دهنده این مفهوم و رویکردهای کالبدی مؤثر بر آن در نمونه های مطالعاتی می پردازد. سؤال تحقیق آن است که توصیفات تاریخی خانه ایرانی کدام مؤلفه های کالبدی در شکل دهی به مفهوم خانه را بازنمایی می کند؟ انطباق توصیفات تاریخی و ساختار کالبدی خانه ایرانی، نقش مؤلفه های مسکن را چگونه اولویت بندی می کند؟ رویکرد تحقیق شامل دو وجه کمی و کیفی است که با ترکیبی از روش های تحلیلی توصیفی، تاریخی تفسیری و استدلال منطقی در سه گام اصلی شامل مطالعات نظری مسکن، مطالعات تاریخی درباره خانه ایرانی و مطالعه شاخص های نظری و نحوی تحقیق در نمونه های منتخب از خانه های تاریخی انجام گرفته است. نمونه ها شامل 6 خانه در 2 شهر یزد و اصفهان از دوره صفوی و قاجار است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مؤلفه های پنج گانه خانه ایرانی متناظر با شاخص های نحوی تحقیق درمقایسه میان خانه های یزد و اصفهان از اولویت های متفاوتی برخوردار است؛ به طوری که خانه های اصفهان با دارابودن عمق فضایی اندک و دید محوری بالای مراحل ورود به عرصه ها، نسبت به خانه های یزد حد پایین تری از تقابل درون/ برون و میزان بالاتری از گونه گونی دیداری و امتزاج عرصه های طبیعی/ مصنوع را دارا هستند. همچنین تمرکزگرایی یا مرکزیت های چندگانه عملکردی، صورت دهی به جزء فضاهای شاخص فرهنگی/ آیینی و آمیختگی درجاتِ درون برحسب نقش عوامل فعالیتی/ معنایی دارای تفاوت هایی در شکل یابی کالبد خانه های یزد و اصفهان است که در تحلیل یافته ها به آن پرداخته شده است.
تحلیل ارتباط میان جداافتادگی کالبدی و محرومیت چندگانه در مناطق شهری بررسی موردی: محلات شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه معماری و شهرسازی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۴
29 - 46
حوزههای تخصصی:
بر اثر توسعه پراکنده شهرها، ساختار اصلی آنها دگرگون گردیده و موجب انزوای فضایی بخش های مختلف شهرها و در نتیجه انزوای اقتصادی- اجتماعی آنها شده است. بر این اساس به تازگی شهرسازان در حوزه های ریخت شناسی و ساختارگرایی مدعی شده اند که تغییرات سطح جداافتادگی ساختار فضایی نقش بسزایی در تغییرات سطح محرومیت اجتماعی و اقتصادی مناطق شهری دارد. در این زمینه این مقاله به دنبال آزمون فرضیه ارتباط میان جداافتادگی کالبدی و محرومیت چندگانه در شهر اصفهان و 155 محله این شهر را مورد آزمون قرار داده است. در این آزمون جداافتادگی فضایی محلات به روش چیدمان فضا و محرومیت اجتماعی- اقتصادی به روش تحلیل عاملی و تاکسونومی عددی مورد بررسی قرار گرفته و سپس ارتباط میان این دو ویژگی به روش همبستگی تحلیل شده است. در تحلیل جداافتادگی فضایی از شاخص هم پیوندی و در تحلیل محرومیت از شاخص محرومیت چندگانه استفاده شده است. نتایج نشان می دهد ارتباط معنادار قوی و مستقیمی میان جداافتادگی فضایی و محرومیت چندگانه محلات شهر اصفهان وجود دارد، به طوری که با کاهش جدافتادگی، سطح محرومیت محلات نیز کاهش می یابد و بالعکس. همچنین ابعاد اجتماعی – اقتصادی محرومیت بیش از ابعاد کالبدی با جداافتادگی فضایی- کالبدی محلات همبستگی دارند. بنابراین ارتباط میان این دو متغیر می تواند نقش مهمی در توسعه و یا عدم توسعه محلات شهر اصفهان داشته باشد.
کندوکاوی در ماهیت دگرگونی فضاهای شهری در شهرهای تاریخی ایران، مورد مطالعه: شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال شانزدهم تیر ۱۳۹۸ شماره ۷۳
29 - 40
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله:بررسی تغییر کیفیت فضاهای شهری در دوره معاصر، حکایت از تأثیر نیروهایی خارج از این فضاها دارد که چالش های جدیدی را در مدیریت و ارتقای کیفیت فضای شهری، پیش رو قرار می دهد. مبتنی بر قدرت این نیروها، دگرگونی هایی که در طول تاریخ به صورت تدریجی صورت می گرفته، در زمان هایی کوتاه شکل می گیرد؛ لذا شناخت ماهیت دگرگونی شهری، دریچه های جدیدی را در زمینه نحوه مواجهه با چالش های معاصر را می گشاید. با وجود اهمیت این موضوع ، نگاه به ادبیات موجود نشان می دهد که این حوزه در مقیاس فضای شهری کمتر مورد توجه قرار گرفته است.<br /> هدف:با توجه به تغییرات سریع شهر و فضاهای شهری در دوره های معاصر، شکل دیگری از تحلیل فضای شهری باید مورد توجه قرار گیرد که در مطالعات کلاسیک تحلیل فضای شهری کمتر بدان پرداخته شده است. شهرهای تاریخی بهترین بستر را برای این گونه تحلیل فراهم می آورند.<br /> روش تحقیق:این پژوهش با انتخاب شهر اصفهان به عنوان نمونه مورد مطالعه از یک سو در یک سطح کلان و با روش تفسیری-تاریخی، به تحلیل دگرگونی در کلیت شهر پرداخته و از سویی دیگر با روش تحلیلی-توصیفی و استفاده از ابزارهایی چون تحلیل محتوای اسناد، بازدید میدانی و مصاحبه، به تحلیل نیروهای مؤثر بر شکل گیری و تحول فضاهای شهری جدید در اصفهان می پردازد.<br /> نتیجه گیری:نتایج پژوهش حاکی از آن است که مهم ترین نیروهای مؤثر در تغییر فضاهای شهری عبارت است از: حکومت، دولت، مردم، رویداد، فناوری، محیط و زمان؛ همچنین براساس تحلیل دگرگونی های کلان ساختار اصفهان، چنین برداشت می شود که در طول تاریخِ تحول اصفهان از دوره سلجوقی تا سه دهه اخیر، با وجود جهت های منفی دگرگونی فضاهای شهری در دوره پهلوی، روند تغییرات در کلیت شهر انسجامی دوسویه داشته و عمدتاً در مرکز شهر متمرکز بوده است. در حالی که در دهه های اخیر، مناطق مرکزی و تاریخی شهر تغییرات سریع، مقطعی و گسسته ای را تجربه کرده اند و در مقابل آن، قطب های توسعه فضاهای شهری در خارج از شهر ایجاد شده که سبب شکل گیری دو نیروی متقابل بر دگرگونی کلیت شهر شده است.
تحقق اهداف توسعه پایدار رود دره های شهری بر مبنای ارزیابی اکولوژیکی (نمونه موردی: رود دره دارآباد تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۲
51-61
حوزههای تخصصی:
پارک ها و فضاهای سبز شهر، بخشی از ساختار شهری می باشند که طراحی آن می بایست در راستای ضروریات زندگی شهری و پاسخگویی به نیاز شهروندان قرار گیرد. نیازهای شهروندان دارای ابعاد گسترده ای است که جنبه های متعددی از جمله زیست محیطی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و کالبدی را در بر می گیرد. در راستای پاسخ گویی پایدار به این نیازها، می بایست از تمامی پتانسیل های موجود در شهر و طبیعت موجود در آن بهره جست. یکی از مهمترین فضاهای طبیعی که همواره توجه مسئولین و برنامه ریزان برای به وجود آوردن فضاهای سبز شهری را به خود جلب کرده است، رودخانه و رود دره های شهری می باشد. ساماندهی و احیای این رود ها عمدتا با اهداف توسعه فضای تفرجگاهی صورت می گیرد و شرایط اکولوژیکی مناسب و پایداری زیست محیطی آن ها از اهمیت برخوردار است. از آنجا که فضاهای سبز و رودخانه ها در محیط های شهری از جمله عوامل با اهمیت معماری منظر و حیات انسان به شمار می رود، لذا بایستی نیاز انسان به این فضاها را به عنوان یکی از مهمترین عوامل اکوسیستم، در چارچوب توسعه و حفظ و نگهداری آنها در نظر داشت. بدین منظور، تحقیق حاضر به بررسی اصول و معیارها ارزیابی اکولوژیک رود دره های شهری با توجه به ارکان مطرح شده در طراحی پایدار منظر می پردازد. در این پژوهش از روش تحقیق نمونه موردی با استفاده از راهکارهای ترکیبی استفاده شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان دهنده آن است که، عناصر منظر موجود در رود دره دارآباد را می توان به چهار دسته اصلی ا- سطوح آبی 2- شکل زمین 3- پوشش گیاهی و 4- عناصر انسان ساز (مصنوع) تقسیم نمود که اولین اولویت در احیای منظر اکولوژیکی پایدار این رود دره به حفظ و احیای رودخانه و پوشش گیاهی موجود در بستر دره و باغ های کناری آن، مربوط می شود.
خوانشِ جامعه شناختیِ نمایشنامه «حکام جدید»، نوشته «مؤیدالممالکِ فکری ارشاد»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم اسفند ۱۳۹۹ شماره ۹۳
83 - 92
حوزههای تخصصی:
بیانِ مسئله: ارزیابی جامعه شناختی آثارِ ادبی و هنری، از طریق نیل به بیشینه آگاهیِ ممکن و جهان نگری گروهی، ساختارهای فکریِ طبقات اجتماعیِ جامعه ای را که هنرمند عضو آن است روشن می سازد. «حکام جدید» از آثاری است که در محیط پرتب وتابِ دوره مشروطه نگاشته شده و این متن نه تنها دربرگیرنده نوشته ها و اندیشه های نویسنده آن، بلکه بازتاب دهنده جهان نگریِ طبقه اجتماعیِ خاصی است. هدف پژوهش: این پژوهش بنا دارد با بررسی نمایشنامه «حکام جدید» به نوع جهان نگری در دوران مشروطه و در پیِ آن به نظام فکری و اجتماعی غالب در آن زمان راه ببرد، و از این طریق خودِ انقلاب را نیز ژرف تر از هرگونه بررسیِ صرفاً تاریخی بنگرد؛ این گونه می توان اندیشه های فراگیری را که در آن روزگار، دوره های پس از آن، و تا امروز سبب سازِ دگرگونی های تاریخ ساز و آفرینشِ آثار هنری برجسته شده اند، دریافت.روش پژوهش: این پژوهش در نگاه جامعه شناختی خود از روش کتابخانه ای بهره گرفته و متنِ نمایشنامه را در چارچوب نظریه های اساسیِ نقد جامعه شناختی، با نگاه به نوشته های «لوسین گلدمن» و در نظر گرفتنِ نظام های طبقاتی و اقتصادیِ دوره مشروطه، بازخوانی کرده است.نتیجه گیری: جهان نگری و شیوه معنادهی در دیدگاه طبقه روشنفکر ایرانْ دیدنِ نقایص و بیماری های بسیارِ ایران، و راه نجات، از نظر ایشان، اتحاد و آگاهیِ همگان است. با توصیف و دریافتِ ساختار نمایشنامه فوق، به ازای هر یک از طبقه ها نماینده ای یافته شد؛ در مبارزه این نماینده ها در بطن داستانی برساخته، هریک از گروه های رودررو کنش و واکنش های خود را انجام می دهند، اما سرانجام کفه ترازو به سود پشتیبانانِ قانون سنگین نمی شود و از این رو خطرِ پایان مشروطه و پایان طبقه روشن فکر هشدار داده می شود. در این اثر، مفاهیم، واژگان و سازه های معناییِ نوآیین مانند آزادی یا تئاتر از اندیشه ها و نوشته های روشنفکران قبلی وام گرفته شده، ولی هنوز در تاریخ اجتماعیِ ایران نهادینه نشده اند و در نمایی شکننده، همچون خودِ طبقه روشنفکر که رو به انزوا رفته، به زودی در آستانه نابودی قرار می گیرند. در پایان این پژوهش، دیگر پژوهشگرانِ ارزیابی آثار ادبی و هنری را به بازاندیشی در بنیان های فرهنگی و تاریخی ایرانِ معاصر فراخوانده ایم تا، در بررسی آثار هنری مختلف، ساختارهای اندیشه اجتماعیِ دوره های بعدی تا امروز آشکار شوند.