فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
107 - 114
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، به ماهیت نوآوری بنیادین معنا، نتیجه بخش در خلق بازارهای جدید پرداخته می شود و اساس این نوع از نوآوری، برپایه تئوری های هرمنوتیک به عنوان بیان کننده ی تفسیر مولد، برانگیزاننده ی نوآوری معانی در طراحی، مورد بررسی قرارداده می شود. این مقاله ذاتاً مفهومی بوده تا جایی که هدف آن تامین یک ساختار تئوری است تا سایر تحقیقات بر اساس آن قرار گیرند. مقایسه روش های نوآوری تحلیلی و تفسیری، آشکار می سازد که نوآوری موفق، نیاز به پردازش در دو مرحله تحلیل و تفسیر به طور موازی دارد؛ از این رو تلاش می شود مسیر یا روشی درکنار نوآوری تحلیلی به وجود آورده شود. مقایسه این دو روش نوآوری نشان می دهد که مدل تفسیری، در تلاش برای رسیدن به معناهای جدید است ولی اغلب مدل های تحلیلی، به حل مشکل می اندیشند. بنابراین شرکت هایی که در جستجوی معانی بنیادین جدید هستند، می توانند به نوآوری های تفسیری روی آورند. در ادامه، رصدکردن روشی از نوآوری تفسیری در کارگاه نوآوری یک شرکتِ مطرح و موفق روز، و بازخوانی مراحل آن با مفاهیم هرمنوتیک، روشن می سازد زیربنای این ساختارها، عمدتاً مبانی و مفاهیم مطالعات هرمنوتیک هستند. بنابراین اگر مسئولین و سازمان هایی که در بخش نوآوری فعالیت می کنند، پژوهش های بیشتری در این حوزه انجام دهند، به موفقیت های بیشتری در این نوع نوآوری، دست می یابند.
در جست وجوی فصلِ مشترکِ فرایندهای بازنماییِ تصویری (جستاری نشانه شناختی در تصویر)
حوزههای تخصصی:
فرایندهای بازنماییِ تصویری از مسئله سازترین و درعین حال مهم ترین موضوعاتی اند که در هنرهای تجسمی با آنها مواجهیم. اندیشمندان بسیاری راجع به آنها سخن رانده و هرکدام از وجهی به این موضوع نگریسته و نظریاتی را ارائه کرده اند و هرکدام از این نظریات نیز باب بحثی را گشوده و منجر به بحث هایی دیگر شده است که گاه بسیار ریشه ای اند. ناگفته پیداست که چنین وسعتی ملزممان می کند که در جستاری به فصلِ مشترکِ شماری از اصلی ترین این دیدگاه ها بپردازیم. آنچه در این جستار صورت پذیرفته است بررسی شماری از مهم ترین این نظریه ها بر مبنای نشانه شناسی چارلز سندرز پیرس است؛ به این قصد که دریابیم آیا می توانیم فصلِ مشترکی، هرچند نه چندان محدود، بینِ این نظریات یافته و آیا نهایتاً می توانیم نوعِ خاصی از مخاطب را تعریف کنیم. نتیجه ای که از این جستار حاصل شد این بود که نظریه های مورد بحث مان، نوعِ خاصی از مخاطب را به ما معرفی می کنند که همانا مخاطبی واکنشی است و نمی تواند تغییری در تصویرِ روبه رویش ایجاد کند. فلذا این نظریات، با تمامیِ تفاوت های ریز و درشتی که دارند، از احوالِ ذهنیِ مخاطبی برایمان می گویند که تصمیم ندارد دست به کار شده و مناسبات بازنمودی را دگرگون کند. او مخاطبی است اهل اندیشه ورزی و گویی این اندیشه ورزی هیچ گاه قرار نیست به کنشی فیزیکی بی نجامد.
نقش انجمن آثار ملّی و ابوالحسن صدیقی در اشاعه مجسمه سازی
حوزههای تخصصی:
هنر مجسمه سازی نوین در ایران، ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی با فعالیت های انجمن آثار ملی دارد. این انجمن که در سال 1304 تأسیس شد، برای طراحی و ساخت مجسمه مفاخر فرهنگی و شخصیت های سیاسی و تاریخی، بومی سازی این هنر در ایران، و نیز مستندسازی چهره مجسمه ها ، تلاش های درخورتوجهی داشت. از اقدامات مهم انجمن آثار ملی، سفارش طراحی و ساخت مجسمه هایی است که مفاخر فرهنگی را در معرض نگاه مردمان قرار می داد. مجسمه های ساخته شده به سفارش انجمن، نمادی از ملی گرایی نهفته در تفکر مدرن بود. قراردادن این مجسمه ها در اماکن عمومی موجب شد تا از کراهت و قبح مجسمه سازی در فرهنگ عمومی، متأثر از پاره ای حساسیت های مذهبی، به مرورکاسته شود. این بخش ازکارنامه انجمن هم جامعه نخبگی و هم توده های مردم را هدف قرار داده بود. در این مقاله سعی شده به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که انجمن آثار ملی چه نقشی در عمومی و فراگیرکردن هنر مجسمه سازی داشته است. این موضوع با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و بهره گیری عمده از اسناد، بررسی شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که انجمن آثار ملی با برنامه ریزی هدفمند و بهره مندی از هنرمندان مجسمه ساز توانا، با محوریت ابوالحسن صدیقی، تا حدود زیادی در انجام این مهم موفق بوده است.
کارکردهای اجتماعی ژانر سینمایی سامورایی از دو منظر ایدئولوژیک و آئینی-اسطوره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه ی ژانرهای سینمایی همواره واقعیت های ارزشمندی را در مورد جامعه ی میزبان بیان می کند. از این رو، یکی از کارکردهای اساسی هر ژانری، کارکردهای اجتماعی آن است. ژانر سامورایی یا چامبارا، از مشهورترین و معتبرترین ژانرهای غیرهالیوودی سینماست که گرچه پتانسیل پژوهشی بالایی دارد، اما هیچ گاه چنان که باید مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته است. از سوی دیگر با عطف به شباهت های فرهنگی ایران و ژاپن و نیز همگام با توسعه ی گفتمان ژانری در کشور، تحقیق در این زمینه خالی از فایده نخواهد بود. مسأله ی اصلی مقاله ی حاضر این است که ژانر سامورایی چگونه با جامعه ی ژاپن ارتباط برقرار می کند. هدف از طرح چنین پرسشی، آشکارسازی کارکردهای اجتماعی ژانر سامورایی است. روش انجام تحقیق توصیفی-تحلیلی و گردآوری اطلاعات به دو روش مشاهده ای و کتابخانه ای صورت گرفته است. همچنین رویکرد نظری آن مبتنی بر نظریه ی ژانر در سینما و خاصه نگره ی معنایی-نحوی ریک آلتمن است که به موجب آن کارکردهای اجتماعی را در دو حیطه ی ایدئولوژی و آیین-اسطوره می کاوند. نتیجه این که چامبارا در زمینه ی ایدئولوژی برخلاف تصورات تقلیل گرایانه نمایان گر متنی یکدست نیست بلکه در طول چند دهه حیات خود، به سبب تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. جنبه ی آیینی-اسطوره ای چامبارا، هم ریشه در ارزش های حاکم بر جامعه ی ژاپن عصر فئودالیته دارد که عاقبت زمینه ساز سقوط ژانر شد.
سیاست، جنسیت، بازنمایی (تحلیل انتقادی دیدمان جنسیت در دوره ی ناصری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
39 - 48
حوزههای تخصصی:
جنسیت نه داده ای طبیعی بلکه یک پی آمد اجتماعی-فرهنگی و یک تأثیر پدیداری پیرامون جنس است. موضوعی که باید در بافت تاریخی ایران و در دوره های مختلف مورد تأمل قرار گیرد. از سوی دیگر نوع نگرش افراد و جامعه به این موضوع همیشه تحت قید و بندهای معرفتی و روان شناختی بوده است. بازنمایی جنسیت در تصاویر عکاسی می تواند شاهدی برای عینیت بخشیدن به چنین محدودیت هایی باشد. بنابراین می توان پرسید، چه رابطه ای بین بازنمایی عکاسانه ی جنسیت و هنجارهای اجتماعی و روان شناختی موجود در خودآگاه و ناخودآگاه جمعی ایرانیان وجود داشته است. به بیان دیگر، از طریق چه دیدمانی و چگونه بازنمایی جنسیت در دوره ی ناصری شکل گرفته و نقش قدرت در این بازنمایی چگونه بوده است؟ بدین منظور، نظریات میشل فوکو در کنار آراء روان شناختی زیگموند فروید و ژاک لاکان، چهارچوب مفهومی و روش شناختی متفاوتی را برای فهم دیگرگون مسئله فراهم می آورند. اهمیت نظری این نوشته به جهت پرکردن شکاف تحقیقاتی ای است که در این حیطه وجود دارد. نتایج حاکی از آن است که جنسیت در دیدمانی سیاسی مورد بازنمایی عکاسانه قرار گرفته است و روابط قدرت مردسالار، نظم جنسی خاصی را به همراه داشته است؛ روابط قدرت و نظم جنسی ای که می تواند در ساحت خیالی و نمادین جامعه مورد واکاوی قرار گیرند
آموزه های فوکو در باب هنر با تأکید برآثار دیه گو ولاسکز، رنه ماگریت و فرانسیس گویا
حوزههای تخصصی:
میشل فوکو به تاسی از نیچه به نقد مبانی متافیزیک غربی می پردازد. او در این راستا با افشاء و واژگونی معیارها و اصول بدیهی در ساختار قدرت، به تبیین اشکال مختلف غیریت اهتمام دارد. یکی از این اشکال جنون است که به زعم فوکو در آثار هنری عصر مدرن متجلی است. هنر در آثار فوکو پیرامون سه مفهوم متمرکز است نخست آن که آثار هنری می توانند فضای فکری خاص یک مقطع تاریخی را تا حد زیادی آشکار کنند. دوم، آثار هنری می توانند مفاهیمی را که ما از شخصیت در ذهن خود داریم مورد پرسش جدی قرار دهند. سوم، مفاهیم سبک و خلاقیت هنری می توانند ما را به سوی تفسیری مجدد از انسان یا فاعل تجربه هدایت کنند. در این مقاله سعی شده است که تحلیلی از شاهکار «دیه گو ولاسکز» یعنی ندیم ها ارائه شود که مصداق اندیشه نخست فوکو است و سپس تحلیلی از یکی از نقاشی های سورئالیستی رنه ماگریت که بیانگر فضای روحی و معنوی خاص تفکر فرهنگی غرب در قرن بیستم است ارائه می شود. همچنین با ارائه شواهدی از هنر مدرن به ویژه در آثار گویا جنون هنری از منظر فوکو و ارتباط هنر با امر دیونوسوسی نیچه تبیین می شود و در نهایت هنر به منزله امری رهایی بخش از ساختارهای مسلط قدرت قلمداد می شود.
سیر دگرگونی ساختاری موسیقی جان کِیج (مطالعه موردی: آهنگ سازی، نُت نویسی، جایگاه مخاطب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جان کِیج با گریز از سنّت های موسیقی گذشته و فرارَوی از مرزهای متعارف آن، بر فکر و عمل موسیقایی نیمه دوم قرن بیستم تأثیر عمیقی داشت. این تأثیرگذاری، به واسطه همکاری وی با جنبش های نوظهور آوانگارد معاصرش و تأثیرپذیری از آنها و همچنین نوآوری ها و ابتکارات متعدّدی بود که منجر به شکل گیری گستره وسیعی از آثار بسیار متنوع و خلاقانه در طول دوران حرفه ایِ او شد. امّا پژوهش های اندکی، روند تاریخی و عوامل مؤثر بر تحولات ساختاری آثار موسیقایی وی را به منظور تبیین سیر و چگونگی این تحولات ساختارشکنانه، مورد توجّه قرار داده اند. ازاین رو، پژوهش حاضر با رویکرد تاریخی-تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای، سعی در بررسی سیر تحول ساختار موسیقی کِیج در سه سطح آهنگ سازی، نُت نویسی و جایگاه مخاطب، در طول دوران حرفه ای وی، نموده است. پژوهش حاضر در سیر تاریخی، طبقه بندی شده در سه نقطه عطف، نشانگر گذار به تجارب و ساختاری نامتعیّن، باز و نامحدود در موسیقی است. در بُعد تحلیلی نیز، کِیج، با کاربَست اصوات و ابزار روزمره، نویز و سکوت به عنوان مواد موسیقایی، طرح مقولات هم زمانی و مکان در موسیقی، دوری جُستن از تخصّص گرایی در آهنگ سازی، نُت نویسی گرافیکی و نامتعیّن و دخیل نمودن اجراگر و مخاطب در شکل گیری اثر، به ساختارشکنی و بازتعریف مجدّدِ معنای موسیقی دست می زند.
شنود موسیقی در آیین زار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیین زار یک آیین موسیقایی است و معتقدان به آن باور دارند که با شرکت کردن و قرار گرفتن در گفتمانی دوسویه میان باورهای برآمده از کهن الگوهای باستانی و فرهنگ اعتقادی خود، دردها و بیماری هایشان درمان خواهد شد. از منظر درون فرهنگی یکی از مهم ترین عناصر تاثیرگذار در روند درمان، موسیقیِ ویژه ی مراسم زار است، در حالی که پژوهشگران تاثیر کلی مراسم را، نتیجه ی باورها و نوعی رفتار فرهنگی می دانند. در این پژوهش، با بازخوانی اجرای مراسم با تمرکز بر عملکردهای موسیقی و واکنش افراد و حاضرین به این موسیقی، تلاش می شود تا دلیل وجود این دیدگاه از منظر تاثیرگذاری خود موسیقی درک شود. در اینجا بر اساس شواهد مکتوب و نقش موسیقی در مراحل مختلف، به نتیجه ی متفاوتی از تاثیر موسیقی دست پیدا خواهیم کرد. پس از معرفی پیشینه ی پژوهش های انجام شده درباره ی زار در ایران و دیگر اقلیم های فرهنگی، به بررسی اتنوگرافیک مراسم با رویکرد عملکردگرایانه به موسیقی و واکنش های مخاطبین به موسیقی پرداخته خواهد شد. در بخش نهایی مولفه های موسیقایی آوازهای زار و اهمیت نقش و تاثیر «شنیدن» در روند تجربه ی وجد و درمان بررسی می شود. اهمیت این رویکرد، نگاه نویی است که به حضور موسیقی در آیین های درمانی به عنوان یک مدخل فرهنگی برای درک بهتر نقش موسیقی در میان اقوام دارد.
روش های نگارش مولتی فونیک ها در نوازندگی ساز ابوا؛ و ارائه ی راهکار اصلاحی و کاربردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که بسیاری از آهنگسازان معاصر هنگام نوشتن برای ابوا از مولتی فونیک ها استفاده می کنند، لازم است روشی برای نت نگاری آن ها توسعه یابد، تا بتوان پیچیدگی های خواست های آهنگسازی و نیازهای نوازنده را پاسخ داد. مقاله ی حاضر با این هدف تهیه شده تا روش های نت نگاری مرسوم را برای نوازندگان و آن دسته از آهنگسازانِ به خصوص جوان ایرانی که کمتر با دیدگاهی عمل گرایانه آشنایند و به واقع فقط از طریق کتاب ها و بدون ارتباط مستقیم با نوازنده به نگارش مولتی فونیک ها دست می زنند، به چالش گرفته و مشکلات آن ها تحلیل شود. در جریان این تحقیق با مطالعه، آنالیز و تطبیق روش های مختلف نت نگاریِ مولتی فونیک ها و با سنجش امکانات شیوه های موجود و همچنین با نمونه گیری از آن ها چنین نتیجه گیری می شود که هیچ گاه آنالیز صوتی مولتی فونیک ها یکسان نیستند و نمی توان انتظار خلق مولتی فونیکی با نغمه های مشخص را داشت. در نتیجه بهترین شیوه برای نگارش مولتی فونیک ها، روش نت نگاری انگشت گذاری روی خطوط حامل و همچنین درج محتویات نغمه های مولتی فونیک ها در قسمت پیوست قطعه است. با توجه به اینکه بسیاری از نظام های نت نگاری مولتی فونیک ها ابداعی هستند و هنوز کتاب های طبقه بندی شده ای در تسهیلِ به کارگیریِ آن ها برای نوازندگان جوان وجود ندارد، در این مقاله مولتی فونیک ها و علامت هایشان، در چارچوب تکنیک های نوازندگی ابوا نیز طبقه بندی می شوند که این امر به کمک نمودارهای ابداعی و طراحی شده توسط نگارنده میسر شده است.
مطالعه فرم چپله های هورامان از منظر ارتباط کلام و موسیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مردم کرد در حیات خود، فرهنگ ها و ساختارهای موسیقایی گوناگونی را شکل داده اند. یکی از تأثیرگذارترین فرهنگ های موسیقایی کردستان، موسیقی هورامان است. فرهنگ موسیقایی این منطقه، به چارچوب جغرافیایی هورامان محدود نمی شود، بلکه نواحی جنوبی و غربی استان کردستان و شمال و غرب استان کرمانشاه را نیز در بر می گیرد. شناخت موسیقیِ بخش قابل توجهی از مناطق کردنشین، در گرو شناخت موسیقی هورامان است. این پژوهش با تمرکز بر مطالعه ی ارتباط واحدهای ساختاری کلام و موسیقی در یکی از گونه های موسیقی هورامان به نام چپله، به دنبال پاسخ به این پرسش است که رابطه ی میان کلام و موسیقی چپله ها و فرم این گونه ی هورامی چیست؟ به همین منظور با تجزیه و تحلیل و مطالعه اسنادی جامعه ی آماری شامل 118 عدد چپله، ابتدا واحدهای کلام، الگوهای ریتمیک، و جملات ملودیک –به عنوان سه عنصر آوایی چپله- استخراج، و سپس الگوهای تلاقی و تلفیق این سه عنصر مطالعه و طبقه بندی شد. این پژوهش، پس از مطالعه ی ساختارهای فرمال کلام و موسیقی، نهایتاً از نقطه نظر ارتباط این دو، چپله های مورد مطالعه را در چهار فرم کلی طبقه بندی می کند که در نام گذاری اعتباری این نوشتار عبارتند از چپله های یک جمله ای تک خشتی، یک جمله ای دو خشتی، یک جمله ای چهار خشتی، دو جمله ای (بند و برگردان).
مطالعه ویژگی نقاشی های دیواری تمدن اژه ای(مینوسی، میسنی)
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش روی، مطالعه ویژگی نقاشی های تمدن های اژه ای1(مینوسی، میسنی) است. هدف اصلی، با استفاده از نظریه زیباشناختی در بخش های هنر- باستان شناسی، نشان دادن ویژگی های هنر نقاشی دیواری تمدن اژه ای به روش مطالعات کتابخانه ای انجام شد. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی بود که برای تفسیر و تحلیل داده ها به سه روشِ 1. تفسیرترکیب محور، . روش تحلیل، . نشانه شناسی انجام گرفت. نتایج درسه بخش استنباطی، توصیفی و نشانه شناسی شامل: در آمار استنباطی، ضریب همبستگی مثبت بین هنر نقاشی کاخ کنوسوس، باهاگیاتریادا نشان از رابطه معنادار بین دو تمدن نام برده دارد. نقاشی های این دوکاخ با نقاشی کاخ تیرنس روابط همبستگی معناداری ندارند و فقط دو تمدن کنوسوس و هاگیاتریادا بریکدیگر اثرگذار بوده اند. نتایج آمار توصیفی نشان داده: هرسه کاخ از نظر رنگ(رنگ های درخشان، اشباع، متضاد و مکمل)، و از نظر محتوا(مضامین اسطوره ای، اجتماعی، جنگی و احساسی) با یکدیگر تفاوت داشته اند. نتایج چیستی وچگونگی نشان داد که نقاشی های تمدن اژه ای به سبک امپرسیونیسم4 با تکنیک فرسک5 بوده است. تاریخ این سبک به تمدن اژه ای درکاخ کنوسوس6 تعلق دارد. در نتایج نشانه شناسی، اژه ای ها به مسائل درونی و صلح توجه داشته اند و نقاشی ها از هماهنگی، خلاقیت و تخیل برخورداربوده اند.
مطالعه تطبیقی نظریه لوسی لیپارد با آثارآیینه کاری منیر شاهرودی فرمانفرماییان
حوزههای تخصصی:
در دوران معاصر افزایش حضور زنان در عرصه هنر بین المللی مورد توجه قرار گرفته است. افزایش حضور زنان در عرصه هنرهای تجسمی بخصوص نقاشی در دهه های اخیر شاهد تحول و رشد فراوانی بوده است. افزایش حضور زنان در عرصه هنرهای تجسمی بخصوص نقاشی میدانی برای بررسی می گشاید تا بتوان نقش زنان را در عرصه هنرهای تجسمی دوران معاصر بررسی کرد. زنان معمولاً"مضامین جنسیتی را در آثار خود استفاده می کنند و از آثار خود برای نشان دادن هویت و بازنمایی خود و جنسیت بهره می گیرند. در این پژوهش به مطالعه آثار منیر شاهرودی فرمانفرماییان هنرمند معاصر ایرانی پرداخته می شود که در عرصه بین المللی فعالیت درخشانی داشته است. آثار او به شیوه آیینه کاری سنتی بر مبنای هندسه و شکست آینه ها صورت می گیرد، از این لحاظ می تواند با نظریه حفره لوسی لیپارد نظریه پرداز معاصر در حوزه جنسیت مورد تطبیق قرار گیرد که بر مبنای شکست بنانهاده شده است. در این پژوهش مبانی نظری در حوزه جنسیت و نظریه لیپارد به عنوان گرایش نظری مورد مطرح می شود و سپس آثار منیر فرمانفرماییان با این دیدگاه مورد مطالعه و واکاوی قرار می گیرد. محتوای پژوهش حاضر کیفی است و براساس روش شناسی توصیفی- تحلیلی بوده و شیوه گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است. این سوالات در این پژوهش مورد مطالعه قرار می گیرد: جنسیت زنانه در آثار فرمانفرماییان چگونه تعریف می شود؟ آثار منیر فرمانفرماییان با نظریه لوسی لیپاردچگونه تحلیل می شود؟ نتایج یافته های این پژوهش حاکی از آن است که آثار منیر فرمانفرماییان دارای بار زیبایی شناسی ایرانی اسلامی است و مبنای اصلی آثارش برمبنای شکست آینه ها و نظم هندسی آن در آثارش است. شکست و حفره در آثار او رکن اصلی اثر هنری است و متأثر از هنجارهای زیبایی شناسی ایرانی اسلامی در هنر آینه کاری است. شکست در آثار او در تکامل فرآیند نهایی اثر کامل می شود و از این منظر مهم ترین تحول در جایگاه آثار هنری او شکست آینه ها است و فرآیند استحاله سنتی ابژه و تصویر استعاری و شکست در آینه ها اتفاق می افتد.
ریخت شناسی خواب نگاره های شاهنامه ی تهماسبی بر اساس نظریه پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
65 - 76
حوزههای تخصصی:
از مباحث مهم نگارگری، بررسی شکل شناسانه ی عناصر تصویری و کارکرد آن ها در پیشبرد روایت تصویری است. این پژوهش، با هدف دست یابی به این مهم، خواب نگاره های شاهنامه تهماسبی را مورد بررسی ریخت شناسانه قرار داده است. لذا این سؤال را طرح کرده است؛ عناصر سازنده ی نگاره های شاهنامه ی تهماسبی در بازتولید موضوع خواب و رؤیا چه کارکرد و خویشکاری ای دارند؟ این تحقیق از زاویه ای نو به موضوعی که تا کنون مورد توجه قرار نگرفته، پرداخته است. کمبود یا نبود پژوهشی در نگارگری با موضوع "خواب" و "رؤیا"، نگارندگان این تحقیق را بر آن داشت تا به شیوه ی توصیفی - تحلیلی، به بررسی شکل شناسانه ی داستان های مصور شاهنامه ی تهماسبی با موضوع رؤیا بپردازند. با توجه به یافته های تحقیق می توان نتیجه گرفت، که خویشکاری عناصر تصویری در سه حوزه قابل دسته بندی است. 1- تمام عناصر تصویری به ساختار شکلی اثر کمک کرده و ترکیب بندی آن ها را تکمیل می کنند. 2- برخی از خویشکاره ها در هر سه نگاره مشترک هستند و می توان کارکرد آن ها را در حیطه ی روایت صریح داستان دانست. 3- برخی از عناصر تصویری در هر سه نگاره، کارکرد نمادین دارند. تعداد این عناصر نمادین کم و زیاد می شود اما در هر سه نگاره چنین عناصری دیده می شود.
شدود سه گانه در آثار مراغی و فرزندش عبدالعزیز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله بررسی نمونه شَدّهای سه گانه ی مطرح شده در آثار عبدالقادر مراغی و فرزندش عبدالعزیر است. شَدّ معانی مختلفی داشته که در آثار شخصیت های مذکور به معنای کوک سازهای زهی از جمله عود بوده است. این کوک ها برآیند نغمات اصلی تعدادی از ادوار نغمگی، یا کوکی برای اداوار ایقاعی بوده اند. هدف از شکل گیری این گونه ها اتوس یا تأثیرگذاری بر مخاطبان از جمله گریه، خواب، خندادن و غیره بوده است. در این تحقیق انگیزه ی شکل گیری شدود، ساختار و تداوم آنها مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از این تحقیق بررسی شدودی است که در شکل گیری شدود چهارگانه ی صفوی نقش داشته، تا کنون مورد بررسی جدی قرار نگرفته است. روش تحقیق این مقاله توصیفی - تحلیلی است. درک زمانه از تأثرپذیری نظام ادواری دوران بازتابی از افکار قومی دوران بوده است. در این تأثیرگذاری رفتار اجرایی مجریان و مخاطبان، شرایط زمانی و مکانی شرط ضروری بوده است. شدود مذکور منحصر به تعداد برشمرده نبوده، حکایت از سیستم بازی در این زمینه داشته، از موسیقی آوازی و سازی بهره برده شده است. از منظر تخصصی این شدود با فاصله های غیر همسان کوک ها می شده اند. گاه ساختار عملی ادوار نغمگی با ساختار نظری آنها هم خوانی نداشته است. این شدود در دوران صفوی تغییرات کمّی و کیفی داشته اند.
عکاسی و مدرنیته ی ایرانی(بررسی نقش دوربین عکّاسی و عکس در فرآیند مدرنیته ی ایرانی مابین انقلاب سفید و انقلاب اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
105 - 116
حوزههای تخصصی:
پیوند تنگاتنگ عکّاسی و مدرنیته ی غربی امری انکار ناپذیر است. در واقع، این ابزارِ بیانی را یکی از حاملین اصلی فرهنگ مدرنیستی غرب می دانند. لذا، با توجّه به ارتباط دو سویه ی مدرنیته ی غربی و شرقی و حضورِ بلافاصلِ عکّاسی در دورانِ قاجار، پژوهش حاضر به بررسی نقش این ابزار در مدرنیته ی ایرانی طی دهه های چهل و پنجاه شمسی، دورانی که مدرنیزاسیون به شدّت به ساختار این جامعه ی رو به توسعه تزریق می شد، خواهد پرداخت. لذا، عطف به ریشه یابی مدرنیته ی غربی در چهار تغییر مسیر تفکّر غربی یا همان نیهیلیسم و همچنین ارتباط هستی شناختی دوربین عکّاسی با این چهار تغییرِ مسیرِ حیاتی در سیر تفکّر غربی در حکم چهار نیروی نابود کننده ی نظام های ارزشی دوران پیشامدرن، نگاهی اجمالی به نقاط تلاقی چهار اصل فوق و گفتمانِ غالبِ " بازگشت به اصل " در دوره ی مورد نظر، با توسّل به ژانر عکّاسی خانوادگی و عکّاسی هنری و به شیوه ای استقرایی و تاریخ مدارانه، صورت خواهد گرفت. از این حیث، با توجّه به نقش کم رنگ عکّاسی در فرآیند مدرنیته ی ایرانی، فقدان تجربه نیهیلیسم مدرن و متعاقباً عدم حصول فرهنگ مدرنیستی در مدرنیته ی ایرانی، شاهد فقدان تجربه ی جامعه ای مدرن در ایران خواهیم بود.
چالش درون و بیرون در آثار نقاشی ایرانی با توجه به خوانشِ دریدا از پارارگونِ کانت
حوزههای تخصصی:
دریدا در خوانشی از«نقد قوه حکم»کانت، مفهوم پارارگون را در سایه قاب مورد بررسی قرار داده است. کانت با طرح پارارگون مرزهای غیرقابل نفوذی بین درون و بیرونِ اثر هنری ترسیم می نماید که به فرمالیسم و یا باور مشهورِ هنر برای هنر منجر شده است. سوال بنیادین این مقاله نیز دقیقاً براساسِ همین طرحواره صورت گرفته است: با توجه به مفهوم پارارگون، چگونه می توان چالش درون و بیرون در آثار نقاشی ایرانی را تحلیل نمود؟ باطرح این سوال، با هدف مواجهه ای دیگرگونه با متن(اثر هنری) و خوانش دیکانستراکشن، آثار از طریق پارارگون و رابطه بینامتنی به ساحت هایی غیر از زیبایی شناسی- فلسفه، ادبیات، تاریخ، جامعه شناسی، اخلاق، فرهنگ و... پیوند می یابند. مقاله ضمن مروری کوتاه بر آرای دریدا و تحلیل مفهوم پارارگون و برملا کردن تناقضات پنهان در آرای زیبایی شناسی کانت، به روشی کیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی به واکاویِ نقاشی ایرانی پرداخته، و مهمترین چالش مطرح شده در پارارگون کانت، یعنی درون و بیرون را در آثار نقاشی ایرانی ردیابی می نماید. اینگونه خوانش می تواند به مثابه رهنمونی روش شناختی، در حوزه های متنوع تجسمی بکار آید.
تحلیل گفتمان تبلیغات شهری سازمان هنری رسانه ای اوج از منظر میشل فوکو
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر با توجه به نقش تبلیغات در تعیین سبک زندگی افراد، کسب آگاهی هرچه بیشتر درباره ی چگونگی عملکرد آن ها امری ضروری بوده و منجر به شناخت بهتر جامعه می شود. یکی از کارکردهای اساسی تبلیغات شهری، نقشی است که در شکل گیری گفتمان عمومی در جامعه ایفا می کنند؛ که در این پژوهش به این مهم پرداخته شد. در پژوهش کیفی حاضر که رویکردی توصیفی تحلیلی دارد، تبلیغات شهری سازمان هنری رسانه ای اوج که به صورت هدفمند انتخاب شده بودند، از منظر میشل فوکو و به روش تحلیل گفتمان مورد مطالعه قرار گرفتند. در این پژوهش روش گردآوری داده ها اسنادی- مشاهده ای است. هدف از پژوهش حاضر کسب نحوه ی صورت بندی مفهومی- تصویری گفتمان سازمان هنری رسانه ای اوج در پرتو شبکه دانشی موجود بود. بر اساس یافته های پژوهش، هدف از طرح مفاهیمی همچون شهادت، همبستگی، بخشندگی، مذهب و عرق ملی در تبلیغات این سازمان، می تواند ایجاد باور و بازگشت به آن ارزش ها، بازتولید گفتمان های موردنظر و جلوگیری از حذف آن ها باشد؛ که این امر از طریق استفاده از عناصر بصری در جهت به تصویر کشیدن شیوه های بودنِ انسان در گفتمان موردنظر، استفاده از نمادهایی که در بستر تاریخی آن گفتمان معنادار شده اند، امحاء مرز میان گفتمان ها به لحاظ زمانی/ مکانی و به کارگیری گزاره های معنادار و صادق در گفتمان موردنظر، صورت می پذیرد.
چگونگی اثرگذاری شخصیت مسکات در انیمیشن هایِ تبلیغاتیِ محصولاتِ غذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصیت های مسکات در طی چند دهه اخیر توانسته اند حضور خود را در عرصه تبلیغاتِ تلویزیونیِ محصولاتِ تجاری به معرض نمایش بگذارند. نقش مسکات در شناخت محصولات تجاری، سبب ارتباط آنان با مقوله برندسازی شد. از آنجا که بخش قابل توجهی از محصولات تجاری را، تولیدات خوراکی تشکیل می دهند، این پژوهش برآنست تا اثرگذاری شخصیت مسکات در انیمیشن هایِ تبلیغاتیِ محصولاتِ غذایی با هدف بازنمودِ هویتِ برندِ این محصولات را به عنوان مسئله اصلی خود مورد مداقه قرار دهد. در همین راستا، نویسندگان، با تکیه بر آرای محققینی چون، پیاژه، ولز، اولینز، گارستون، نِدریچ و .... به دنبال تشریح مسائل ذیل می باشند: • تعیین شاخصه های مسکات موثر بر ارتباط بین مصرف کننده و محصولات غذایی. • ارتباط بین مسکات با «اعتماد و باور به محصول تجاری». • مسکات بعنوان رویکردی نوین در تبلیغات (انیمیشنی) جهت ماندگاری محصولات تجاری در اذهان. بر اساس یافته های مقاله ، بواسطه کاراکتر مسکات، اعتماد لازم بین مصرف کننده و محصولات غذایی رقم می خورد. مسکات ها، قادرند بستر مناسبی را جهت اشاعه ی محصولات غذایی ایجاد نمایند. همچنین حضور کاراکترهای مسکات در تبلیغات بر شاخصه های روانشناسی مخاطب تاثیر بسزایی می گذارد. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای است. همچنین از نمونه های شاخص مسکات برای بازیابی ویژگی های نامبرده استفاده شده است.
نظم گفتمانی در نمایشنامه مرگ یزدگرد بر اساس نظریه فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نمایشنامه مرگ یزدگرد شامل نظام های گفتمانی است که در تحلیل های اولیه قابل شناسایی نیستند. اما با تحلیل گفتمان انتقادی می توان به سویه های اجتماعی و ایدئولوژیکی از متن دست یافت که در روش های دیگر قابل دریافت نیستند. در مقاله حاضر سعی بر این است که با تحلیل نمایشنامه در ساحت تحلیل گفتمان انتقادی، سویه ها و گفتمان های متعارض و متضاد حاضر در آن بررسی شوند. در مقاله حاضر تلاش نویسندگان بر این بوده است که با روش نورمن فرکلاف در تحلیل گفتمان انتقادی، نظم گفتمانی یا ترکیب بندی گفتمان های مختلف با قلمرو مشترک در این نمایشنامه را تحلیل کنند. این روش که بنیان تئوریک خود را با نظریه فوکو آغاز می کند مبتنی بر اصل رابطه مستقیم بین ایدئولوژی و قدرت با زبان است. اما نورمن فرکلاف توانست با بسط نظریه میشل فوکو صورت بندیِ رابطه علمی و عملی بین زبان و مناسبات قدرت و ایدئولوژی را ممکن سازد. حاصل آن که وجود دو گفتمان متعارض باستان گرایی و ضد باستان گرایی و نیز گفتمان های اصالت روایت تاریخی و گفتمان نقض روایت تاریخی که در فرم و محتوای نمایشنامه وجود دارد، نظم گفتمانی این نمایشنامه را تشکیل می دهد که با دیدگاه تحلیلیِ فوق به موضوع اصلی تغییر نظام سیاسی هم در نمایشنامه و هم در زمان نگارش متن اشاره دارد.
خوانش انتزاعی مردان و خوانش انضمامی زنان؛ مطالعه کانونی گروه های مخاطبان از برخی عکس های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
91 - 102
حوزههای تخصصی:
ادراک مخاطب از اثر، اوج کنش ارتباطی مخاطب در سیستم هنر است که طی آن مخاطب با ارزیابی اثر، به فهم آن نائل می شود. مخاطب در کوشش برای ساختن مفهومی منسجم از اثر، عناصری از اثر را انتخاب می کند و در کل هایی منسجم مانند ارائه ی روایت از اثر، سازمان می دهد. پیش فرض های ادراک که محصول تجربه ی زیسته و مشخصه های اجتماعی مانند جنسیت و تحصیلات هستند؛ چارچوبی پدید می آورند که مطالب بعدی در آن تفسیر می شوند. براین اساس، فرضیه ی پژوهش این است که در خوانش جنسیتی عکس مردان رویکرد انتزاعی و زنان رویکرد انضمامی دارند؛ در این مقاله با تفکیک نظری خوانش انتزاعی/ انضمامی و در سطحی فراتر شناخت تفسیری/ تأویلی، به مطالعه ی مواجهه ی مخاطبان با چهار عکس ایرانی پرداخته شد. روش پژوهش کیفی است و با استفاده از مصاحبه ی کانونی، به بررسی و دسته بندی خوانش ها پرداخته شد. براساس یافته های پژوهش، خوانش مخاطبان را می توان به تفسیرهای انتزاعی مردان و تأویل های انضمامی زنان تقسیم کرد و اینکه زنان در خوانش، بیشتر از مردان از ترکیب تأویل و تفسیر استفاده می کنند. اگرچه مخاطبان، در سطوح مختلف تحصیلی نیز تفاوت داشتند. به عبارتی مردان و زنان با تحصیلات پایین رویکردهای تاویلی بیشتری داشتند و برخی زنان با تحصیلات بالا نیز گاهی رویکردهای تفسیری را در پیش می گرفتند.