فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۴۱ تا ۸۶۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
نگارنده این مقاله، به روش قیاسی/تحلیلی سعی دارد با پاسخ دادن به سوالات پایین، جایگاه تخیّل و تقلید را در بازیگری واقعگرا مطالعه کند و سپس با مقایسه «تخیل فعال» و «تخیل منفعل» در بازیگری رئالیستی، مرتبه هر کدام را در رسیدن بازیگر به خلق شخصیت و بازنمایی نقش، مشخص نماید. تخیل و واقعیت در هنر چه نسبتی با هم دارند؟ آیا رئالیسم، اثر هنری را بیشتر از زاویه علم می بیند و یا تخیّل؟ آیا بازیگر واقعگرا بیشتر در فرایند شناسایی، یک «کاشف» است و یا در فرایند تولید، یک «مخترع»؟ آیا اساسا همنشینی تخیل و واقعیت در بازیگری واقعگرا میسر است؟ بی شک نظریات استانیسلاوسکی و مقایسه او با متاثرینش، سهم عمده ای از این پژوهش را شامل خواهد شد. آنچه مسلم است، تقلید -بر خلاف تصور رایج- هیچ مرتبه ای در بازیگری رئالیستی ندارد و این تخیّل رئالیستی است که اساس بازیگری را شکل می دهد. هیچکدام از نظریه پردازان سرشناس بازیگری رئالیستی، نقش اساسی تخیل در واقع گرایی بازیگر را نفی نمی کنند، اما اختلاف بر سرکیفیت آن تخیّلی است که آیا بیشتر شاخصه های فردی خود بازیگر در روزمرگی اش را بر ملا می سازد یا ویژگی های شاخص آن نقشی که ایفا می کند.
بررسی پدیدارشناسی «مکان» و «نامکان» در نمایشنامه پلکان و شب روی سنگفرش خیس اکبر رادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد پدیدارشناسی به دلیل پذیرفتن انسجام، یکپارچگی و تقسیم ناپذیری تجربه انسان و همچنین پذیرفتن این حقیقت که معانی تعریف شده توسط خواسته های انسان در مرکز تجارب ما قرار دارند. و آن چه اهمیت پیدا می کند، پدیده مکان است. مکان، هویت مند، رابطه مند و دارای تاریخ است. بر این اساس،نامکان محدوده ای است تهی از هویت و تاریخ و تحقق آن درون فضاهایی همسان شکل می گیرد. این پژوهش،کیفی، توصیفی، تحلیلی؛ با استفاده از تکنیک کتابخانه ای گرداوری شده است. اهمیت این پژوهش بر این است که رادی در نمایشنامه های خود به مفهوم مکان، اشاره دارد. او به یک باره داشتن احساس تعلق به آن را می آزماید، و شخصیت های آثارش را در رویارویی با آن ها قرار می دهد. هدف این پژوهش تفکیک و یافتن فضا ها و مکان ها و نامکان های موجود در نمایشنامه های "شب روی سنگفرش خیس" ، "پلکان" ؛ و تفکیک آن ها و نتیجه گیری در تاثیر مکان و نامکان بر فرد و نحوه واکنش فرد به آن ها و یافتن روح مکان و پی بردن داشتن حس تعلق به مکان در شخصیت های «آن ها» می باشد،. پژوهشی که در این زمینه پیشگام است.
«جهان متن» و «زیبایی شناسی دریافت» در پوئتیک ارسطو و پوئتیکِ مدرن امبرتو اکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۳ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴
13 - 20
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین موضوعات در تحلیل های فلسفی و نقد آثار هنری توجه به موقعیت مخاطب و نقش او در فرایند خلق اثر هنری است. در تاریخ فلسفه، ارسطو نخستین اندیشمندی است که در تبیین آراء فلسفی خود در پوئتیک ضمن توجه به ساختار متن و موقعیت هنرمند نخستین مبانی توجه به موقعیت مخاطب و زیبایی شناسی دریافت را ارائه نموده است. در فلسفه معاصر و زیباشناسی مدرن نیز اُمبرتو اِکو ضمن اذعان به اهمیت پوئتیک ارسطو در تاریخ زیبایی شناسیِ دریافت، به بحث از توان تفسیری متن و نقش مخاطب پرداخته و در اثر گشوده نقدی جامع از هنر و زیباشناسی مدرن ارائه داده است. نویسنده در این مقاله با روشی توصیفی تحلیلی ضمن بررسی آراء زیبایی شناسیِ دریافت از دیدگاه ارسطو و امبرتو اکو، فرایند خوانش متن و موقعیت مخاطب را هم در پوئتیک ارسطو و هم در پوئتیک مدرن امبرتو اکو مورد واکاوی و تحلیل قرار داده است. هدف از این پژوهش واکاوی فلسفی «جهان متن»، قابلیت تفسیری آن و نقش مخاطب در فرآیند خلق اثر در تاریخ فلسفه ی هنر است. نتایج پژوهش بیانگر اهمیت توجه به استراتژی متن، استراتژی مخاطب و نقش او در فرآیند خوانش اثرهنری در زیبا شناسی کلاسیک و زیبایی شناسی مدرن است.
زیبایی، دشمن سخاوتمند هنر! درآمدی تحلیلی بر مقاله «هنر پس از فلسفه» اثر جوزف کُسوث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۳ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
103 - 114
حوزههای تخصصی:
جوزف کُسوث در مقاله خود، «هنر پس از فلسفه»، نه تنها زیبایی شناسی به مثابه فلسفه هنر بلکه تمامی فلسفه پیش از ویتگنشتاین را سزاوار نفی و دورشدن از هنر می داند. کُسوث در این مقاله به طرح هنری می پردازد که فارغ از هر مدیوم و بی توجه به ظاهر و ریخت، از فلسفه گذر کرده و با تکیه بر کارکرد خود، زبانی فلسفی یافته است: هنری با عنوان «هنر مفهومی» که جایگزین فلسفه و هنر پیش از خود خواهد شد و تاریخ و تعریف هنر را دگرگون خواهد ساخت. در چنین هنری، «زیبایی» که تا پیش از این جزئی لاینفک از اثر هنری تلقی می شد، دیگر مورد ضمانت و تعهد هنر قرار نخواهد گرفت و هنر پس از این تلاش خواهد کرد با علم و گزاره های قابل استدلال تولید و تبیین شود. این مقاله با رویکردی تحلیلی، به بررسی سیر تطور تعاریف زیبایی شناسی و ارتباط آن با علم، فلسفه و هنر می پردازد تا بتواند مولفه های نظری کُسوث در مقاله «هنر پس از فلسفه» و نگرش نقادانه وی درباره زیبایی و هنر پیشادوشانی را مورد ارزیابی قرار دهد و تعریف محدود هنر ذیل گزاره های تحلیلی زبان و ماهیت پرسشگر آن نزد کسوث را آشکار کند. گزاره های منطقی ای که باید از زمینه خود جدا شوند تا امکان تبدیل شدن به اثر هنری را پیدا کنند.
مطالعه تطبیقی و چگونگی فرایند تبدیل میزانسن نمایش رادیویی باینورال به سورند با رویکرد فنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نمایش رادیویی رسانه ای است که از دیرباز شکل سنتی آن مورد توجه عموم بوده، اما کمتر توانسته خود را با سیستم های فنی مدرن همگام کند. یکی از راه هایی که از طریق آن می توان نمایش رادیویی را با سیستم های مدرن همگام کرد تولید نمایش رادیویی در فضای سه بُعدی است. صدای سه بُعدی از منظر فنی انواع گوناگونی دارد؛ رایج ترین تکنیک آن در دنیا تکنیک باینورال است؛ درحالی که تنها تکنیک رایج در ایران تکنیک شبه سه بُعدی سورَند است. هدف از این مطالعه استفاده از محتوای نمایش رادیویی باینورال برای سیستم سورند است تا بدین ترتیب نمایشی را که از نظر زیبایی شناختی برای سیستم سه بُعدی طراحی شده در یک سیستم شبه سه بُعدی پخش کرد؛ گفتنی است، با توجه به محدودیت های فنی این سیستم نسبت به باینورال، باید میزانسن آن به میزانسن سورند تبدیل شود. این مطالعه پژوهشی نظری است و با روش استنتاجی؛ بدین طریق که نخست ویژگی های سیستم باینورال و سورند مطرح و سپس، با مطالعه یک نمونه، شیوه های تبدیل آن بررسی می شود. از مهم ترین دستاوردهای این بررسی این است که، برای تبدیل میزانسن باینورال به سورند، باید از ارائه مکان دقیق ابژه های شنیداری صرف نظر کرد و آن را پیرامون مخاطب با مکانی تقریبی برد و نقش ارتفاع را در آن نادیده گرفت.
از جشنِ عروسی تا مدرسه موسیقی: نظام استاد شاگردی و تغییرات در روش های انتقال سنّت در هنر شعری- موسیقاییِ عاشیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه عاشیق ها به عنوان نوازنده، خواننده، شاعر و، برخی اوقات، راویِ داستان های عاشقانه و حماسی در عروسی های سنّتیِ ترک زبانانِ ایران نقش های مهمی برعهده دارند. این کُنشگرانِ آیینی نیازمندِ فراگیریِ مهارت هایی برای اجرایِ شعر، موسیقی، داستان ها و همچنین مدیریتِ مراسم و مخاطبانِ خود هستند. ما در این مقاله نحوه انتقال سنّت در هنر عاشیقی را مطالعه خواهیم کرد. روش تحقیق کیفی است: یعنی داده ها در طول کارمیدانی و حضور در میدان با مشاهده و مصاحبه به دست آمده اند. در اینجا با معرفیِ روش های متأخرِ انتقال سنّت، تغییرات ایجاد شده در روش های فراگیریِ مهارت های لازم برای عاشیق شدن را بررسی می کنیم. یافته های این تحقیق نشان می دهند که به طور سنّتی یک عاشیق مهارت های لازم برای اجرای هنر خود را به صورت غیررسمی و در عروسی ها فرامی گیرد و فرهنگ پذیر می شود. اما تغییراتِ اخیر در نظامِ انتقال سنّت، یعنی جدا شدنِ فرایندِ یادگیریِ عاشیق از عروسی ها، منجر به کنارگذاشته شدنِ برخی گونه های شعری و موسیقایی، عدمِ آشنایی عاشیق با بستر اجرایی و ناتوانیِ او در برقراریِ ارتباطِ فعال با مخاطبانش شده است. در ضمن، این تغییراتِ منجر به ورودِ ارزش های هنریِ جدید به توی ها می شود؛ ارزش هایی که با بیشتر بر بخش های موسیقاییِ نظام تأکید دارند، سلیقه هنریِ مخاطبان را نیز تحت تأثیر قرار می دهد و با ارزش های سنّتیِ حاضر در توی و مخاطبانِ سنّتیِ توی ها در تضاد و تنازع است.
شنیدن رنگی: مطالعه پیرامون حس آمیزی و فرایند ترکیب حواس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حس آمیزی، نوعی پدیده عصب شناختی است که در آن، محرک دریافت شده از طریق یکی از حواس، به طور خودکار، ادراک در حسی دیگر را فعال می سازد. نام متداول برای حس آمیزی صدا به تصویر، شنیدنِ رنگی است، که به معنای فعال سازی رنگ، شکل، و حرکت توسط صدا می باشد. هدف از این پژوهش، بازشناسی نقش صدا در آفرینش تجربیات حس آمیزانه (البته در افراد عادی و نه به معنای عصب شناختی آن) و پاسخ به این پرسش است که صدا چگونه می تواند منجر به خلق تجربیات حس آمیزانه بصری شود؟ دیگر آن که چه ویژگی هایی در فرایند ادراک نهفته است که به ما امکان تجربه ادراکات حس آمیزانه را می دهد؟ و در نهایت، پاسخ به این پرسش که آیا میان محرک شنیداری و محرک بینایی، ویژگی های مشترکی وجود دارد که بتواند منجر به تطبیق آن ها با یکدیگر شود؟ این پژوهش حاصل مطالعات کتابخانه ای، اسنادی، و همچنین استفاده از منابع اینترنتی معتبر علمی- پژوهشی می باشد. ادراک، فرایندی چندحسی است و این ویژگی، نه تنها تجربه ادراکات حس آمیزانه را امکان پذیر می سازد، بلکه به واسطه ساخت بازنمایی های درونیِ چندحسی، امکان تجربه ای بصری در مواجهه با محرک شنیداری را نیز فراهم می آورد. علاوه بر این، شنوایی و بینایی، دارای ویژگی های درون حسیِ مشترکی نیز می باشند که امکان تطبیق آن دو با یکدیگر را مهیا می سازد.
زندگی و آثار علی اشرف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۳ بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
29 - 38
حوزههای تخصصی:
درباره علی اشرف، نقاش لاکی قرن دوازدهم هجری، اطلاعاتی درخور در دست نیست و آنچه هست اشارات گذرای چند منبع تاریخی است. در این مقاله با فرضیه اینکه علی اشرف، نقاش دربار نادرشاه بود و در نزد منشی و مورخ او میرزا مهدیخان استرآبادی کار می کرد و از شاگردان محمد علی نقاشباشی در دربار نادرشاه بود، تلاش شد تا زندگی و آثار او از لابلای اشارات کوتاه منابع و بویژه رقم های او در آثار باقیمانده لاکی، بازسازی نموده و تصویری مقبول و متعادل و مستند از زندگی او در نزد میرزا مهدیخان استرآبادی حامی او، پیش رو نهاده شود. از دستاوردهای قابل ملاحظه علی اشرف، مرقع میرزا مهدی خان استرآبادی است که امروزه در موزه ارمیتاژ سن پطرزبورگ نگهداری می شود. این مرقع که حاصل کار علی اشرف و سه شاگرد اوست، دربردارنده آثاری از این چهار هنرمند و نیز پیشینیان آنها محمد زمان و علیقلی بیگ جبادار است. روش تحقیق در این پژوهش، مبتنی بر تجزیه و تحلیل آثار باقیمانده بصری و منابع مکتوب موجود با امعان نظر به سه فرآیند درهم تافته وصف، ارزیابی و تحلیل است و جزئیات فرازآمده، منجر به تصویری گویا و کل نما از زندگی هنری علی اشرف شده است.
روایت های شلی و آرتو از خاندان چن چی: پژوهشی تطبیقی جهت آسیب شناسی اجرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش در پی پاسخی است، بر این مسئله که، چرا" آنتونن آرتو" نظریه پردازتاثیرگذارتئاتر، در اجرای نمایشنامه خاندان چن چی خودموفق نیست؟ این مقاله در صدد اثبات این نظریه است که آرتو در عین رد کردن سبک رمانتیسیسم، درارائه نمایش خاندان چن چی به این شیوه هنری وابسته است . این مقاله نه تنها از طریق نشانه های درون وبیرون اثر اقدام به اثبات نظر خود می کند، بلکه با آوردن نشانه های مستقیم تاثیرات روحی و روانی وارد شده به ادبیات او، از طریق روانشناسی(دیدگاه فروید) رمانتیسم بودن خاندان چن چی آرتورا تایید می کند . ضمن رجوع به منابع مطالعاتی آرتو (نمایشنامه: خاندان چن چی، اثرپرسی شلی وداستان راهبه دیر کاسترواثر استندال ، به شناسائی وضعیت اجتماعی دو دوره گذار، (رنسانس وجنگ جهانی دوم) پرداخته وبه تاثیرات هریک از مقاطع تاریخی، فرهنگی بر شکل گیری آثار مطروحه می پردازیم. ودرآخر ، در می یابیم که عمده پیشنهادات وی برای ساخت ،"تئاتر زندگی" امروزه در پرفور منس ها واجراهای آوانگارد تجربه شده است . از همین طریق مقاله پاسخ خود مبنی بر چرائی عدم موفقیت اجرای آرتو از خاندان چن چی رادر می یابد، که اشاره ایست به فاصله تئوری در عمل.
نقش های پارچه در شهریاری ساسانی برپایه گزارش عربی حمزه اصفهانی از نگاره های کتاب ملوک بنی ساسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۳ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲
69 - 78
حوزههای تخصصی:
حمزه اصفهانی در فرازی از کتاب سَنی مُلوک الأرض والأنبیا (4ه.ق) به زبان عربی، تن پوش های 26 شه بانو/شهریار ساسانی را از روی نسخه نگاره های صورملوک بنی ساسان باز گو کرده است. او برای توصیف جامه ها، واژگانی در 5 گروه (بِلَون، مُوَشَّح، وَشْیْ بِالذَّهَب، وَشْیْ مُدَنَّر، وَشْیْ بِلَون) برگزیده، و هر کدام را با همنشینی یکی از این گروه ها و رنگی ویژه بازنمایانده است. معانی این واژگان عربی در سده های پی درپی، دستخوش دگرگونی هایی شده است. گوناگونی توصیف تن پوش ها در شرح و برگردان های امروزی، برخاسته از همین دگرگونی هاست. پژوهش پیش رو، برپایه معانی واژگان پیش گفته در عربی کهن، بازخوانی دیگر گزارش های تاریخی، کنکاش در شیوه بازنمایی جامه های شاهانه بر فلزکاری ها و سنگ تراشیده های ساسانی، و بررسی پارچه های آن دوران می کوشد مفهوم مناسب را برگزیند؛ گروهی از پارچه های ساسانی را بربنیان بازنمایی های الصور بشناسد؛ و ریزبینی و درستی گزارش اصفهانی را در سنجش با یافته های باستان شناختی بیازماید. از این پویه برمی آید بِلَون، پارچه هایی بی آرایه و رنگین است؛ مُوَشَّح، دو شیوه بازنمایی جامه های گوهردوخت را در خود دارد؛ وَشْیْ بِالذَّهَب همان بافته های زرین است؛ وَشْیْ مُدَنَّر، آشناترین نقش اندازی پارچه های ساسانی (قاب بندی های گِرد) را بازمی نماید؛ و وَشْیْ بِلَون، منقش های رنگ اندازی شده و مخططی است که امروزه، نه چندان دقیق، پارچه های یمنی نامیده می شود. پژوهش، رویکردی تاریخی دارد و در فرازهای گوناگون، برای بررسی داده ها، شیوه توصیفی تطبیقی و تحلیل را پی می گیرد. گردآوری داده ها، کتابخانه ای؛ و بررسی آن ها، کیفی است.
تفسیری بر شکل پذیرش پرسپکتیو خطی در نقاشیِ متأخرِ صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۳ بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
83 - 92
حوزههای تخصصی:
تأثیرپذیری نقاشی ایرانی از نقاشی اروپایی از اواسط عهد صفوی باعث ایجاد جریانی در نقاشی ایرانی شد که تا دوران معاصر نیز ادامه یافته است. به نظر می رسد طرحِ فضا در این جریان نقطه کانونی این مواجهه باشد. این مقاله شکل پذیرش و اجرای تکنیک پرسپکتیو خطی را در نقاشی متأخر صفوی به عنوان نمودی از نخستین مواجهه های هنری ایران با «مدرنیته» تحلیل و تفسیر می کند. یافته های بخشِ تحلیلی مقاله نشان می دهد که جریان اصلی نقاشی در اواخر عهد صفوی واجد فضایی «ترکیبی» یا «دوگانه» است و پرسپکتیو خطی در این نقاشی ها اغلب به صورت «ناقص» و «منطقه ای» اجرا شده است. در بخش تفسیری با استفاده از رویکردِ پدیدارشناسیِ هرمنوتیکِ هایدگر نشان داده شده است که این «ترکیبِ تعارض آمیز» تجسمِ مواجهه دو هستی شناسی ناهمساز است. به نظر می رسد پیش از آنکه در فضای اندیشه ایران طرحِ افکنش تکنیکی و ریاضیاتی «هستی» استقرار یافته باشد؛ در فضای نقاشی ایرانی ابزارهای تکنیکی برای بازنمائی فضایِ ریاضیاتی مدرن به کار بسته شد و در کنار فضای باقیمانده از سنت نقاشی ایرانی قرار گرفت. بنابراین می توان گونه ای «ناهمزمانی» را در شکلِ پذیرش تکنیک پرپسپکتیو خطی در نقاشی متأخر صفوی تشخیص داد. این امر تصویرگر شکلی از مواجهه با مدرنیته است که در آن دریافتِ صورتِ کالایی و تکنولوژیکِ مدرنیته مقدم بر استقرار طرحِ هستی شناسانه آن است.
جست و جوی هویت عروسک از منظر فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حضور گسترده عروسک در همه اعصار از پیدایش بشر گرفته تا دنیای پست مدرن امروزی می تواند گواه وجود عروسک به منزله هویتی مستقل باشد. اما این ادعا برمبنای پرداختن به عروسک با رویکرد درزمانی است و به نظر می رسد مطالعات کافی در زمینه بررسی ابعاد هویتی آن با رویکرد هم زمانی وجود ندارد. همچنین، گاهی مرز میان اشیای صحنه، عروسک، و بازیگر در اجرا به حدی کم رنگ می شود که به سختی می توان عروسک را از آنان تفکیک کرد و به نظر می رسد استقلال هویتی او در سایه ای از تردید قرار دارد. هدف از مطالعه حاضر اثبات وجود عروسک به منزله هویتی مستقل است. روش تحقیق توصیفی، تحلیلی، و تطبیقی است و با استفاده از منابع کتابخانه ای. در این شیوه با درنظرگرفتن معانی هویت و با نگاهی به مسیری که فلاسفه (به ویژه ملاصدرا) در جهت احراز هویت موجودات استفاده می کنند و تطبیق این روش ها با عروسک وجوه خارجی، ذهنی، و رفتاری هویت عروسک تعیین می شود. سپس، به تحلیل و بررسی تشابهات و تمایزات این وجوه با اشیای صحنه و بازیگران پرداخته می شود. نتایج تحقیق بیانگر اثبات عروسک به منزله هویتی مستقل است. در این مطالعه الگویی متمرکز برای تشخیص هویت همه انواع عروسک ارائه شده است.
طراحی فرمی کیف دستی بانوان بر اساس سلایق مشترک در گروه های ادراکی کاربران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۳ بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
125 - 133
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این مطالعه و پژوهش، استفاده از فرآیند های طراحانه برای منطبق سازی بیشتر محصولات با گروه های ادراکی کاربران بود. برای دستیابی به هدف مورد نظر، از مطالعات کتابخانه ای و روش پیمایش توصیفی به منظور شکل دادن به یک مدل مفهومی و اعتبار سنجی آن استفاده شد. بر اساس تعاریف و روش های شناسایی گروه های ادراکی، وبا استفاده از مشاهده و پرسشنامه، ویژگی های مشترک فرمی محصولات مورد استفاده ی یک جامعه آماری 82 نفری از خانم ها استخراج شد. بر اساس اطلاعات استخراج شده در مورد ویژگی های مشترک محصولات مورد علاقه هر یک از گروه های ادراکی، تعدادی ایده بر همین مبنا طراحی شد و تصاویر این طرح ها در قالب جلساتی توسط گروهی از خانم ها به عنوان گروه هدف مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که انسان ها بواسطه ی گروه ادراکی که به آن تعلق دارند، دارای ویژگی ها و سلایق مشترکی در انتخاب محصولات مورد استفاده ی خود هستند و با مبنا قرار دادن این موضوع می توان به طراحی محصولی متناسب با گروه ادراکی ایشان پرداخت. یافته های این مطالعه می تواند در حال و آینده، به منظور طراحی محصولاتی متناسب تر با سلایق ادراکی کاربر انسانی استفاده شود.
بررسی تداوم سنت در تزیین رکاب های انگشتری معاصر ایران
حوزههای تخصصی:
رکاب» بخش حلقه و پایه نگین انگشتر، و رکابسازی یکی از هنرهای وابسته انگشترسازی است. پیشینه تاریخی رکاب سازی با قدمت انگشتری در فرهنگ و تمدن بشری متناظر است.متاسفانه اطلاعات مکتوب و معتبر در باب رکابسازی ایران ناچیز است و این هنر سنتی نیز در معرض فراموشی قرار دارد. از بنیان ها و اصول اساسی هنر ایرانی تزئین است که پرسش های این پژوهش نیز پیرامون آن و عبارتند از: الف. عناصر اصلی در تزیین رکابهای سنتی معاصر کدامند؟ و ب. نقوش تزیینی چگونه می توانند در حفظ سنت و انتقال آن به نسلهای بعد موثر باشند؟ نقوش به کار رفته در رکابهای معاصر، میراث قرنهای گذشته هستند که تغییرات محسوسی هم در آنها مشاهده نمیشود. ترکیب بندی و آهنگ قرارگیری نقوش بر اساس شیوههایی ثابت و تکرار شدنی ست، به گونهای که نقوش مرتبط با هم در نظمی از پیش معلوم کنار یکدیگر قرار میگیرند. با توجه به وضعیت فعلی و رکود هنر رکاب سازی، تکرار سنت ها شیوهای مناسب برای حفظ اصول سنتی نیست، بلکه نوآوری یا تحول در شکل ظهور سنتها امری ضروری می نماید.
پل صراط، از متن تا تصویر؛ مطالعه موردی: دیوار نگاره بقعه آقا سید محمد لیچا
حوزههای تخصصی:
کثرت بقاع متبرکه در استان گیلان نشانگر آن است که این سرزمین همواره مورد توجه امامزادگان و سادات علوی بوده است. دیوارهای این بقعه ها معمولا مزین به نقاشیهای عامیانه با درون مایه مذهبی هستند. مضامین نقاشی ها برگرفته از اعتقادات و باورهای مردم محلی است که عموما گرایش مذهبی شیعی دارند. بقعه «آقا سید محمد» لیچا در لشت نشا از جمله بقاعی است که دیوارهای آن با نقاشی های عامیانه مذهبی، آراسته شده است. «عبور از پل صراط» یکی از موضوعات به تصویر درآمده در این مکان است که مشابه آن در دیگر اماکن مذهبی نیز دیده می شود. این مقاله در پی پاسخ این پرسش هاست که: پشتوانه عقیدتی نقاش مکتب ندیده دیوارنگاره «عبور از پل صراط چیست؟ این اثر برگرفته از کدام متون و روایات مذهبی است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش ها ابتدا مفهوم پل صراط در دین اسلام و زرتشت بررسی شد و سپس پشتوانه روایی نقاشان. نتیجه پژوهش که از بررسی نقاشی ها و مطالعه متون پشتیبان حاصل شد این است که نقاشی های بقاع متبرکه در واقع ترجمان تصویری متون عامیانه مذهبی هستند.
ساختار شکنی در مفاهیم( تاریخ ،افسانه،مرگ،مکان) در فیلم "آتش سبز" ساخته ی محمدرضا اصلانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با بررسی صورت بندی روایی فیلم آتش سبز که با تکیه بر ساختارتو درتوی افسانه های ایرانی و بر اساس شناختی عمیق از هنر (نگارگری و خوش نویسی، معماری ...) و ادبیات ایران در چندین سطح به نقل تاریخ و فرهنگ کرمان و چهره های مهم آن سرزمین می پردازد،به دنبال آن است که در ورای روایات پیچیده فیلم معانی عمیق و شگرف مستتر در بطن آن را دریابد. هدف فیلم بازنمایی دقیق و واقع نمایی تاریخی نیست از این رو برای ارائه حکایات تاریخی از ظرف قصه بهره می برد افسانه، اسطوره و تاریخ را در هم می آمیزد و با پرهیز از تکرار تصاویر و ساختار رایج، از حکایات تاریخی و افسانه ها شکل و ساختاری بدیع به آن ها می بخشد. نتیجه مهم این بررسی آن است که فیلم آتش سبز با بسیاری از مفاهیم رایجی که معمولاً در روایات تاریخی به کار می رود برخوردی شالوده شکنانه دارد؛ مفاهیمی چون افسانه و اسطوره، تاریخ، زمان، مکان، شخصیت، مردن و زنده بودن. البته همگی این برخوردها، تأویل ها و بازخوانی ها در فرم و ساختار فیلم منجر به زبانی نوین می شود که شکلی پیچیده به فیلم می دهد ،پیچیدگی که در عین حال ناشی از پیچیدگی فرم ها و اشکال در هنر ایرانی و زبان و مفاهیم در شعر و ادبیات و مبانی حکمی آن هاست.
جلوه های هنری در تزیینات کاشی کاری مدرسه خان شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۳ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
53 - 64
حوزههای تخصصی:
مدرسه خان شیراز یکی از مهم ترین مدارس دوره صفوی است که از نظر معماری و تزیینات معماری، خصوصا کاشی کاری حائز اهمیت است. یکی از خصوصیات بارز در تزیینات کاشی کاری این بنا، وجود نقوش متفاوت با سبک های مختلف است. با توجه به تاریخ ساخت بنای این مدرسه و تنوع در نقوش و رنگ های استفاده شده در تزیینات کاشی کاری آن، این سوال مطرح می شود که آیا این تزیینات مربوط به دوره صفوی هستند و یا در دوره های بعد به بنا الحاق شده اند؟ همچنین ویژگی های نقوش موجود در تزیینات کاشی کاری این بنا با کدام بناها همخوانی دارد؟ هدف اصلی این پژوهش معرفی، طبقه بندی و بررسی نقوش واقع در تزیینات کاشی کاری مدرسه خان شیراز است. رویکرد این پژوهش توصیفی، تطبیقی است و اطلاعات به شیوه میدانی و کتابخانه ای گردآوری شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد بیشترین حجم از تزیینات معماری مدرسه خان شیراز متشکل از کاشی های هفت رنگ قاجاری و معاصر با نقوش گیاهی، حیوانی، هندسی و کتیبه است که به مرور زمان جایگزین تزیینات دوره صفوی در این بنا شده اند. حجم اندک تزیینات باقی مانده از دوره صفوی نیز به دلیل هم زمانی ساخت مدرسه خان با بنا های مهمی چون مسجد شیخ لطف الله و مسجد امام اصفهان، تأثیراتی را از این بناها، خصوصا مسجد شیخ لطف الله پذیرفته است.
تحلیل هنر تعاملی با رویکرد پدیدار شناسانه از منظر مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرلوپونتی یکی از نو آورترین فیلسوفان قرن بیستم بوده که ماندگارترین افادات وی به فلسفه در زمینه ادراک یا به بیان دقیق تر پدیدارشناسی ادراک است. در این پژوهش قصد بر این است با بررسی آرای فلسفی مرلوپونتی مروری داشته باشیم بر مسئله ادراک. با مطرح شدن ادراک، نقش فضا، بدن، دیگری و تجربه پر رنگ تر می شود و متعاقباً جایگاه مخاطب، صرفاً به عنوان "مخاطب" از بین می رود و در بستری از شبکه های متعدد شکل پذیری و شکل دادن قرار می گیرد. هدف اصلی این پژوهش پیدا کردن شاخصه های مشترک بین فلسفه مرلوپونتی و هنر تعاملی است. برای نائل آمدن به این هدف پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. که در آن محقق به تشریح و تبیین دلایل چگونه بودن و چرایی مسئله پرداخته و سپس آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و درنهایت به این نتیجه رسیده است که در هنر تعاملی مخاطب دیگر تنها یک نظاره گر صرف نیست بلکه با انجام کنش، خود در فرآیند خلاق تولید اثر شرکت می کند. می توان گفت همانگونه که مرلوپونتی در نظراتش بیان می کند، در هنر تعاملی، تمایزی میان سوژه و ابژه نیست و هر دو در تعامل با هم است که شکل می یابند.
شناخت دلایل بازطراحی لوگو در طول عمر برند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۳ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
41 - 52
حوزههای تخصصی:
یک برند در طول عمر خود بنا به دلایلی ممکن است نیاز به بازسازی داشته باشد و در این میان لوگو به مثابه دریچه ی ورودی به برند و بازنمای هویت آن، نیاز به بازطراحی شدن دارد. با وجود این مهم، در ایران کم تر برندی دست به بازطراحی لوگوی خود می زند. حساسیت بازطراحی لوگو در سرنوشت یک برند و کمبود دانش به روز در این موضوع، می تواند دلایل ثابت ماندن اکثر لوگوهای داخلی برای دهه ها و فاصله گرفتن از سلیقه ی بصری مخاطبانشان باشد. لذا پژوهش حاضر در راستای حل این نقیصه، با استناد به نظریه های مرتبط به لوگو و بازطراحی لوگو، به امر شناخت دلایل بازطراحی لوگو به همراه مثال های عینی پرداخته است. در پاسخ به سوال اصلی پژوهش که دلایل بازطراحی لوگو در طول عمر یک برند چه مواردی است، پژوهش حاضر ضمن دسته بندی دلایل ممکن بازطراحی لوگو، به این مهم دست یافته است که بازطراحی لوگو تنها امری هنری و سلیقه ای و تنها به دلایل گرافیکی نبوده، بلکه دلایل مشخص و هدف مندی را بر اساس نیازها و اهداف برند دنبال می نماید. این پژوهش از حیث هدف کاربردی و به روش توصیفی-تحلیلی بوده و همچنین اطلاعات به صورت کتابخانه ای گردآوری شده است.
فرم، ژانر و هارمونی در قطعه توکاتا اثر هرمز فرهت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی فرم، ژانر، مد و هارمونی در قطعه "توکاتا" اثر هرمز فرهت است. اهمیت این قطعه از آن روست که آهنگساز ضمن استفاده از تم محلی (تم کُرَیشیم) با بهره گیری از زبان هارمونیکی نو و جنبه های ویرتوزیستیک ساز پیانو، قطعه ای نو را به رپرتوار این ساز در آثار آهنگسازان ایرانی افزوده است. پرسش این پژوهش بدین شرح است که "عوامل اساسی آهنگسازی و ارتباط آن با مصالح مدال در این اثر چیست؟" بدین منظور، پیش از پرداختن به قطعه "توکاتا"، با استناد به منابع کتابخانه ای مفهوم، پیشینه و نیز ویژگیهای اصلی این ژانر در دوره-های مختلف بررسی خواهد شد. قسمت دوم پژوهش، با روش تحقیق تحلیلی به بررسی مولفه های توکاتا و نیز فرم قطعه می پردازد. با وجود آزادی نسبی فرمال در ژانر توکاتا، می توان فرم این قطعه را سه بخشی مرکب دانست که بخش ها برگرد تم محلی کریشیم سازمان یافته اند. در ادامه، قسمت سوم به بررسی گوشه ها، مدها و ملودی اصلی و قسمت چهارم به رویکردهای هارمونیک در این اثر می پردازد. طبق بررسی انجام شده، می-توان نتیجه گرفت، آهنگساز در این اثر، تکنیک های موسیقی نئوتنال نظیر هارمونی کوارتال، کویینتال، تیرس غیرفونکسیونل و تیرس هایی با نت اضافه شده را متناسب با پتانسیل تم محلی و ژانر توکاتا بکار گرفته است.