فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
نقاشی ابزاری هنری است که در آن می توان تصورات ذهنی از دنیای پیرامون را به نمایش گذاشت. کودکان نیز نقاشی را وسیله ای می پندارند تا به شیوه های گوناگون آرزوها خود را که برایشان دست نیافتنی است، محقق نموده و به تصویر بکشانند. نقاشی برای کودکان جولانگاهی به دور از واقعیت است که خیالشان را در صفحه نمایش مجسم و ثبت می سازد. هم ذات پنداری با کودکان همواره موردتوجه افراد گوناگون و هنرمندان بوده و آن ها تلاش کرده اند برای جذب کودکان روش های مختلفی را مورد استفاده قرار دهند. هنرمندان انیمیشن ساز با چنین پنداشتی آثاری را تولید کرده اند که از جمله می توان به هنرمند نقاش و انیمیشن ساز، فرشید شفیعی اشاره نمود. پژوهش حاضر با هدفی کاربردی و رویکردی روان شناسانه بر اساس اجماع نظرات روانشناسان کودک انجام شده است. روش تحقیق کیفی و بر اساس جمع آوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای/ میدانی و آرشیوهای صوتی تصویری و بر مبنای مطالعه موردی است. ازاین روی سه اثر خرمالو، ماشین بابام، پیاده رو ساخته فرشید شفیعی از موارد مطلوب گزینش شده و مورد تحلیل قرار گرفته است. نتیجه حاصله، نشان از آن دارد نقاشی کودکان از لحاظ سادگی در سبک، رنگ، تصویرسازی می تواند منبع خاصی برای ساخت انیمیشن در سبکی نو باشد که قادر است ارتباط مناسبی با مخاطب برقرار سازد.
به سوی بازاندیشی تفکرطراحی از دریچه قابلیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفکرطراحی به عنوان شیوه مستخرج از نحوه عمل طراحان، مورد اقبال سازمان های نوآور قرار گرفته است. بااین حال این رویکرد همواره با انتقادهایی در پیاده سازی، پیرامون سطحی نگری و استفاده مقطعی مواجه بوده است . درک تقلیل یافته از تفکرطراحی به عنوان یک شیوه فرایندی که قادر نیست تمامی ابعاد اندیشه و عمل طراحانه را بازگو کند از مهم ترین عوامل این کاستی ذکر می شود. این مطالعه نشان می دهد جریان نوپدیدی از تحقیقات، برای غلبه بر این چالش بر بازترسیم تفکرطراحی از دریچه قابلیت کوشیده است. تشخیص این جریانِ در حال ظهور از طریق مرور نظام مند و شناسایی جریان های اصلی مرتبط با تاثیر تفکرطراحی بر نوآوری و نهایتا تحلیل عمیق مطالعات برگزیده در حوزه مورد بحث، انجام شد. باتوجه به جایگاه راهبردی مفهوم قابلیت در ادبیات سازمان، معتقدیم این سطح از مفهوم سازی قادر است، خلآ موجود در پیاده سازی تفکرطراحی در سطح طرزفکر و ذهنیت سازمان را برطرف کرده و بازتفسیر عمیق تری را از این رویکرد به دست دهد که نهایتا جاری سازی راهبردی نگرش طراحانه را در سازمان امکان پذیر می سازد. بااین وجود، این رویکردِ مطالعاتی با چالش هایی پیرامون ابعاد قابلیتِ تفکرطراحی مواجه است که می توان از طریق رجوع مجدد و مستقیم به طراحان به عنوان سرمنشاء اصلی قابلیت های طراحانه، نسبت به رفع آن اقدام کرد.
مطالعه تحولات تمثال های نقاشی شده مینایی با تصویرشاهان وشاهزادگان دردوره قاجار (فتحعلی شاه تا انتهای دوره ناصرالدین شاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
145 - 169
حوزههای تخصصی:
هنر پیکرنگاری درباری از هنرهای اصلی دوره قاجار است و درهنرهای مختلف این دوره دیده می شود. یکی از هنرهای وابسته به پیکرنگاری ترکیب نقاشی و جواهر به صورت تمثال های مینایی نقاشی شده است که نمادین بوده و دارای ویژگی های تزیینی است و معمولاً به نمایندگان خارجی اهدا می شده است. در دوره فتحعلی شاه برای هدیه به سفرای خارجی ساخت مدال آغاز شد و در دوره های بعد هم ادامه یافت. موضوع تمثال های نقاشی شده، چهره شاه در وسط قابی دایره یا بیضی شکل بود که به عنوان پیش کش به نمایندگان داخلی و دول خارجی اهدا می شد، باتزیینات طلا و جواهر دردورقاب نقاشی شده همراه بود. هدف از این پژوهش مطالعه تمثال های نقاشی شده دوره قاجار و بررسی نمونه های آن از دوره فتحعلی شاه تا انتهای دوره ناصری است که در حراج های مختلف دنیا ارائه شده است. سؤال اصلی این پژوهش به این قراراست: تمثال های نقاشی شده دوره قاجار دارای چه ویژگی های ساختاری و محتوایی درهر دوره قاجاراست؟ روش تحقیق در پژوهش پیش رو توصیفی- تحلیلی بوده و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است. نتایج این پژوهش در بررسی تمثال ها نشان می دهد، درتمامی ابعاد، قوانین پیکرنگاری در نقاشی این دوره درتمثال های کوچک نیز رعایت می شده و مضمون آن ها چهره شاه در اندازه کوچک بوده و به صورت یاد بودی تزیینی و جواهرنشان تهیه می شده است. در دوره فتحعلی شاه جواهر بیشتری استفاده می شده است و دوره فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه پرتعدادترین دوره در خلق این تمثال ها است. بررسی های این پژوهش نشان می دهد تلفیق هنر و سیاست در تمثال های دوره قاجار از طریق به کارگیری نمادهای قدرت در تصاویر دیده می شود و هر چه از دوره فتحعلی شاه به دوره ناصرالدین شاه از تعداد جواهرات مصرفی کاسته می شود. به کارگیری فراوان تمثال در همه دوره قاجار را می توان تلاشی در جهت مشروعیت بخشیدن به سلطنت دانست. اکثرتمثال ها برای اهدا به سفرای خارجی کارشده و هنر زیبای نقاشی روی مینا و ترکیب آن با جواهر تشکیل شده است و با سنجاق به لباس نصب می شده است. بعضی از این تمثال ها در پشت کار نیز دارای نقاشی بوده و برخی در پشت ساده و تک رنگ می باشند. تولید در دوره اول قاجار بیشتر و سپس دوره ناصری و کمترین موارد دوره محمدشاه است. جواهرات در دوره فتحعلی شاه بیشترین کاربرد درتمثال ها را در همه دوره ها داشته است. سیر چهره شاه از آرمان گرایی به سمت واقع گرایی مسیر نقاشی پیکرنگاری این دوره را طی می کند.
مطالعه و تحلیل شیوهٔ اجرایی خاتم معرق از دورهٔ قاجار تا دههٔ اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
171 - 189
حوزههای تخصصی:
طبق منابع تاریخی خاتم کاری یکی از هنرهای چوبی ایرانی بوده که با استناد به رحل چوبی محفوظ در موزه متروپولیتن، آغاز آن از دورهٔ آل مظفر شکل گرفته است. خاتم کاری در هر دوره ویژگی های منحصر به فردی داشته و همین مسئله سبب شده آثار شاخصی که از هر دوره بر جا مانده بخش مهمی از هنر ایرانی را شکل دهد. این پژوهش با هدف تحلیل شیوهٔ اجرایی خاتم معرق از دورهٔ قاجار تا دههٔ اخیر علاوه بر تبیین ویژگی های این شیوه به واکاوی آثار به جای مانده نیز پرداخته است. سؤالات این پژوهش عبارتند از : 1-ویژگی های فنی شیوهٔ خاتم معرق چیست؟ 2-چه عواملی در تداوم خاتم معرق از دورهٔ قاجار تا دههٔ اخیر مؤثر هستند؟ به منظور پاسخ دهی به سؤالات مطرح شده و همچنین تحقق هدف پژوهش، پس از تبیین شیوهٔ خاتم معرق و تحلیل چگونگی تداوم آن تا دههٔ اخیر، 6 اثر خاتم معرق از دورهٔ قاجار تا دههٔ اخیر به عنوان جامعه هدف پژوهش تحلیل و واکاوی شدند. در این پژوهش روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و رویکرد آن از نظر روش شناختی، مبتنی بر رویکرد ساخت گرا است. مطالعات و روش گردآوری اطلاعات مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و میدانی بوده، ابزار و شیوه مورد استفاده مشاهده و روش تجزیه و تحلیل کیفی است. نتایج تحقیق حاکی از آن بوده که شیوهٔ خاتم معرق به گونه ای است که براساس آن در یک اثر خاتم کاری می توان علاوه بر تفکیک رنگی بین خاتم ها، زیبایی، تنوع طرح و نقش نیز ایجاد نمود. با توجه به بررسی های صورت گرفته می توان نتیجه گرفت شیوهٔ خاتم معرق یکی از روش های پر اهمیت در خاتم کاری دوره قاجار بوده که تا دههٔ اخیر تداوم یافته و نمونه های موجود بررسی شده گواهی بر این امر است.
تحلیل نشانه شناختی نقاشی داوری نهایی (رستاخیز) کلیسای وانک با تکیه بر آرا پیرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلیسای وانک واقع در منطقه ی جلفای شهر اصفهان، به دستور شاه عباس صفوی و به دست ارامنه مهاجر و ساکن در ایران ساخته شده است. حال بنابراین اصل که دین مسیحیت بر پایه نماد ها شکل گرفته و هنر اولیه آن شمایل نگاری است، نویسنده بر آن است که با بهره گیری از الگوی نشانه شناسی پیرس، نشانه های موجود در نقاشی داوری نهایی موجود در کلیسای وانک را بیابد و آن ها را تحلیل کند. ازاین رو پژوهش حاضر با توجه به سه گانه نشانه ها (نماد، شمایل و نمایه)، در پی پاسخ به این سؤال است که در دین مسیحیت حیات پس از مرگ انسان به چه شکل است؟ اطلاعات موردنیاز در این مقاله به شیوه ی مطالعات کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شده و روش پژوهش آن توصیفی- تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهند، هر یک از سه وجه سه گانه نشانه ها در آفرینش اثر مورد نظر نقش داشته اند و قرار گرفتن هرکدام از آن ها در بخشی از تصویر و ارتباطشان با یکدیگر حائز اهمیت بوده و در تحلیل و تفسیر اثر تأثیر گذاشته اند؛ به طوری که برای دستیابی به معنای نماد ها، جهت های جغرافیایی و تقسیم بندی نقاشی به دو بخش بهشت و جهنم در نظر گرفته شده است و دو وجه نمایه و شمایل که از طریق مشاهده شباهت ها یافت می شوند و قابل استنتاج هستند، در تشخیص معنای نماد ها یا همان دال های اختیاری، اثرگذار بوده و سبب آن شده که نویسنده عناصر تصویر را به صورت جداگانه رمزگشایی و پیام نقاشی که آموزه های دین مسیحیت و جهان بعد از مرگ انسان است را بازگو کند.
طراحی فرهنگ محور با نظریه بازنمایی استوارت هال؛ نمونه موردی هویت بخشی بسته بندی صنایع دستی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طراحی متأثر از فرهنگ و تولیدکننده فرهنگ می باشد. به خاطر نقش با اهمیت طراحی در پایداری ارزش های فرهنگی در جوامع امروزی، ضرورت پژوهشی برای مطالعه در این حوزه احساس می گردد. بر همین اساس سؤالی که می توان مطرح کرد این است که کاربرد فرهنگ و هویت در طراحی محصولات به چه صورت خواهد بود؟ هدف کلی این پژوهش مطالعه تطبیقی طراحی فرهنگ محور با نظریه بازنمایی استوارت هال و بررسی میزان و چگونگی هویت بخشی بسته بندی صنایع دستی ایران است. پژوهش حاضر به روش تحلیلی تطبیقی با رویکرد کیفی و گردآوری اطلاعات اسنادی (کتابخانه ای)، از دیدگاه بنیادی با هدف یافتن روابط بین طراح، فرهنگ، هویت و محیط، به تطبیق طراحی فرهنگ محور از منظر کریستوفر الکساندر و ریموند لووی با نظریه بازنمایی هال می پردازد که از نوع مطالعات نظری می باشد. در مطالعه نمونه موردی بسته بندی صنایع دستی، از روش نمونه برداری طبقه ای و احتمالی با رویکرد کمی و تحلیل محتوای بصری و جمع آوری اطلاعات به روش میدانی استفاده شده است. نتیجه حاصل از پژوهش حاکی از این می باشد که طراحی می تواند در تعاریف تاریخی، تشریحی، روان شناختی و ساختاری فرهنگ قرار بگیرد و هویت هر محصول نشان از هویت جامعه طراح و مخاطب می باشد. بر اساس نظریه بازنمایی هال می توان رویکرد ارجاعی یا طراح محور را با دیدگاه الکساندر و رویکرد برساختی یا مخاطب محور را با دیدگاه لووی منطبق دانست و در نهایت با مطالعه موردی پژوهش به این نکته خواهیم رسید که 57% از بسته بندی های صنایع دستی موجود در بازار دارای هویت ایرانی می باشند ولی شیوه هویت بخشی آن ها تنها محدود به نمادهای گیاهی (اسلیمی، بته جقه و تذهیب) و نمادهای هندسی می باشد.
فهمِ عناصر غریب وش در متن اثر هنری؛ نمونه موردی: عنصر «صندلی» در عکس های درباریِ قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاستگاه نوآوری و بدعت در خلق اثر هنری، بهره بردن از عوامل ناشناخته و به وجودآوردنِ مفهومی بدیع است که تا آن زمان در بسترِ سنتی که اثر در آن پدیدار شده، «دیده» و «اندیشیده» شده نباشد. با ظهور مدرنیته در قرن هجدهم، عنصر اگزوتیک در هنر غرب، و نیز غریب وش در هنر غیرِ غربی، به تبعِ آشناییِ اولیه ی شرقیان و بومیانِ محلی با هنر مدرن، در برساختِ آثار هنری به مثابه خاستگاهی در جهتِ ظهورِ بدعت و خلاقیت، بسیار شرکت نمود. در فرایند رخدادِ فهمِ اثر هنری توسطِ مخاطب، طبق اصولِ فلسفه ی هستی شناختیِ فهم در هرمنوتیک مدرن، حضور دو عنصرِ آشنایی و بیگانگی، و به بیانِ هرمنوتیکی، «الفت و بیگانگی» در بستر سنت است که وقوعِ فرایند فهم را میسر می سازد. تدقیقِ در این دو مؤلفه ضروری است: الفت، که در آشناییِ پیشینیِ مخاطب با عناصر مقوم در بسترِ سنت حاضر است، و مؤلفه ی بیگانگی، که به دلیل عدم آشناییِ اولیه ی او و فاصله ی زمانی و تاریخی که با عناصر دارد، به وجود می آید؛ این بیگانگی، در بستر سنت هضم شده و به صورتِ عنصری غریب در متنِ اثر نمایان می گردد. چگونه اما می توان فرایند بدعت و نوآوری را در خلق اثر هنری به بهره گیری از عناصر اگزوتیک و غریب نسبت داد؟ از روش تحلیل هرمنوتیکی بهره می بریم تا جایگاه عنصر «الفت و بیگانگی» را در فرایند فهم روشن کنیم. نمونه ی پژوهشی عکس های اولیه دورانِ قاجار است که در آن نمونه های فراوانی از استفاده ی عناصر، ژست گیری ها و مفاهیمِ جدید و غریب قابل مشاهده است. نتیجه آن که در فرایند مواجهه ی مخاطب با اثر، هنرمند، هنرمند با بهره گیری از برخی الگوهای برخاسته از سنتِ تاریخیِ خود، مفهومِ غریب وش گونگی در متن را به عنوان عنصری بیگانه و ناآشنا در سنت، بدل به خلاقیت یا نوآوری می کند.
مطالعه ی انتقادی نمایشنامه ی پرده خانه اثر بهرام بیضایی از منظر بازتوزیع محسوسات با تکیه بر آرای ژاک رانسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹۲)
85 - 96
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائل مطرح شده درباره ی هنر، میزان انطباق و نزدیکی آن به مقولات جهان واقعی است. افلاطون هنر را تقبیح می کرد. در نظر او هنر تقلیدی صرف از عناصر جهان مادی بود و به همین خاطر مخاطب را از حقیقت دور می کرد. در مقابل این نظر، ارسطو هنر را تقلیدی خودآیین و پرداخت شده می دانست و عقیده داشت هنر می تواند محمل ساختاری از معنا باشد و بر ادراک و احساسات مخاطبانش تأثیر بگذارد. رانسیر این دو شیوه ی تفکر راجع به هنر را، که به ترتیب رژیم اخلاقی و رژیم بازنمایانه می نامد، نقد می کند. در نظر او این دو رژیم قائل به وضع و تثبیت نوعی نظام سلسله مراتبی در عرصه ی اجتماعی اند که با تعیین کارکرد و جایگاه برای افراد، تداوم نظم را در جامعه دنبال می کند. او این فرایند را نظام توزیع محسوسات می نامد. طبق نظریه ی رانسیر، دسترسی به قلمروی معنا و انتقال پیام از طریق اثر هنری امکان پذیر نیست؛ و اثربخشی هنر تنها از طریق نوعی انقلاب حسی و بازتوزیع محسوسات میسر است که در رژیم استتیک اتفاق می افتد. پژوهش پیش رو به شیوه ی توصیفی-تحلیلی و با مراجعه به داده های کتابخانه ای، نمایشنامه ی پرده خانه اثر بهرام بیضایی را به عنوان نمونه ی اثری که در چهارچوب رژیم استتیک قرار نمی گیرد، مورد بررسی قرار می دهد. این نمایشنامه با استفاده از منطق اجماع، جهان نمایشنامه را به دو گروه مجزا و متضاد تقسیم کرده است که می توان آن ها را متناظر با دوگانه های سلطه گر/ تحت سلطه و خوب/ بد دانست. اعضای هر گروه با هم یکدست اند و به شکلی هرمی تحت تأثیر و سیطره ی یک جزء استعلایی قرار دارند. این نمایشنامه بر مبنای طرحی منسجم کنش واحدی را پیش می برد و درنهایت به فرجام معینی می رسد که نمایشنامه نویس از طریق آن می خواهد آگاهی خاصی را به مخاطبان خود انتقال دهد. از همین رو می توان آن را پیرو رژیم بازنمایانه دانست.
تأثیر نمایش خلاق بر افزایش انگیزه کودکان به مشارکت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۹۳)
55 - 64
حوزههای تخصصی:
آماده سازی کودکان برای ورود به شبکه روابط اجتماعی و تربیت افراد کنشگر و انعطاف پذیر از نخستین ضروریات زیستن در جهان معاصر است. نمایش خلاق فعالیتی جمعی است که از طریق کنش های آزاد و تشویق به کار گروهی در فرایندی مبتنی بر بازی، زمینه ساز تعامل کودکان با یکدیگر می شود. فرایند تدریجی نمایش خلاق با حذف رقابت های خشونت زا، میل به تجربه های متفاوت را در کودک افزایش داده و درک دوستانه ای از دیگری برای کودک فراهم می کند که ضمن تقویت فردیت کودک به توسعه روابط اجتماعی کودک می انجامد. هدف از این مطالعه توجه به ظرفیت های نمایش در ایجاد وضعیت خلاق ذهنی در کودک و بررسی چگونگی اثربخشی نمایش خلاق در علاقه مندسازی کودکان به مشارکت در فعالیت های گروهی است. سؤال آن است که نمایش خلاق بر علاقه مندی کودکان به مشارکت در فعالیت های گروهی چه تأثیری دارد. برای این منظور، تعداد 25 کودک 5 تا 7 ساله (دختر و پسر) تحت آموزش نمایش خلاق قرار گرفتند. نمونه تحقیق با روش غیرتصادفی و در دسترس (هدفمند) انتخاب شده است. با برگزاری دوره های نمایش خلاق رفتارهای کودکان مورد آزمون در زمینه مشارکت در می کندی گروهی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. پرسشنامه محقق ساخته با 26 سؤال بر اساس مقیاس لیکرت ساخته شد و پایایی آن بر اساس آلفای کرونباخ1 با استفاده از نرم افزار آماری spss محاسبه گردید. در این روند پایایی 93/0 به دست آمده است که در سطح قابل قبولی برآورد شده است.نتایج به دست آمده نشان می دهند که در فرایند نمایش خلاق، کودکان تحت تأثیر فعالیت های انجام یافته قرار گرفته اند. نتایج افزایش تمایل و انگیزه کودکان برای مشارکت و ارتباط فعال و مؤثر با گروه را نیز تأیید کرده اند.
بررسی نگاره های ورقه و گلشاه: یک تحلیل جامعه شناختی و تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ورقه و گلشاه منظومه ای عاشقانه سروده ی عیّوقی شاعر عهد غزنویست. نسخه ای از این منظومه متعلق به قرن ششم هجری محفوظ در موزه ی توپکاپی استانبول باقی مانده است. هنرمند این نقاشی ها محمد خویی است و به نظر می رسد نسخه جایی در آذربایجان در سال های پایانی قرن ششم و عصر فروپاشی سلسله ی سلجوقی (حک: 431 590 ه.ق) در ایران و به سبک نقاشی سلجوقی کشیده شده است. این پژوهش در پی تحلیل چگونگی بازتاب شرایط اجتماعی و تاریخی در نگاره های ورقه و گلشاه است؛ برای پاسخ به این دغدغه باید زمینه ی تاریخی و هنری و فرآیند رویدادهای معاصر با خلق اثر مورد بررسی قرار گیرد. از این رو این مقاله با رویکرد جامعه شناسی تأویلی و با روش پژوهش هرمنوتیک قصدگرای اسکینر به تحیلل نگاره ها به مثابه متن پرداخته است. جمع آوری داده ها نیز به شیوه اسنادی و مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است. نتایج این جستار نشان می دهد اگرچه نقاشی ها با هدف بهره مندی خواننده ی سوادآموز یا کم سواد کشیده شده اند اما وجود برخی ناهماهنگی ها میان متن و تصویر قصد و انگیزه ی دیگر هنرمند را بازتاب می دهند. در تصاویری که از جنگ های تن به تن وجود دارد، در حالی که شاعر توصیفی حماسی از نبردها و جنگ آوری قهرمانان داستان را ارائه می دهد، نگارگر کوشیده با بزرگنمایی صحنه های خون آلود، بر خشونت تصاویر بیافزاید. هنرمند به جای قبایل بادیه نشین عرب، تصویری از یک شهر با ویژگی های ایرانی را ترسیم کرده است. از این رو می توان نتیجه گرفت تلاش هنرمند برای ایجاد فضایی شهری و ایرانی و نشان دادن وضعیت نابسامان و خشونت آمیز جامعه ی ایرانی بازگوکننده ی قصد هنرمند در خلق تصاویری ناهماهنگ با متن هستند.
از هویت تاریخی تا هویت فرهنگی؛ نگاهی به چگونگی روایت شهر در فیلم طهران تهران از منظر تصویرشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
33 - 42
حوزههای تخصصی:
شهر به عنوان یک اصطلاح اجتماعی در شکل گیری فرهنگ، تاریخ و هویت مردم آن نقش بسزایی را ایفا می کند و به سبب همین کارکرد قابلیت تبدیل شدن به موضوع آثار سینمایی و داستان را دارد. در آثار سینمایی، شهر یا به صورت یک عنصر تاریخی مورد توجه است و سعی بر آن است تا روایتی از گذشته تاریخی آن ارائه شود یا به صورت یک عنصر فرهنگی مورد توجه قرار گرفته است که در این حالت شهر ماهیتی انسانی به خود می گیرد و در مرکز روایت است و حتی گاهی یکی از راویان داستان نیز می شود. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی – تحلیلی و با بهره گیری از روش تصویرشناسی انجام گرفته است. در این پژوهش با نگاه به فیلم طهران تهران ساخته داریوش مهرجویی و مهدی کرم پور تلاش شده است تا چگونگی بازنمایی شهر در دو وجه تاریخی و فرهنگی بر اساس المان های به کارگرفته شده، تبیین شود. در این فیلم نخست تهران از زاویه تاریخی و حیات تاریخی آن به مخاطب معرفی می شود که در این حالت در جایگاه «من» تاریخی است تا هویت تاریخی گذشته را برای مخاطبان سالمند خود بازنمایی کند و یادآور خاطرات گذشته طهران باشد. در بخش دوم روایت، شهر تهران به عنوان هسته روایت مورد توجه قرار گرفته و تهران به عنوان «دیگری» برای گروهی از جوانان در نظر گرفته می شود که در تقابل با نسل گذشته خود قرار گرفته اند. در این حالت شهر تبدیل به راوی اصلی حوادث و مشکلات نسل جوان می شود.
تحلیل گفتمان انتقادی ملی گرایی دوره پهلوی اول و بازتاب آن در نمایشنامه های ذبیح بهروز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
69 - 82
حوزههای تخصصی:
پژوهش در باب ملی گرایی در ادبیات نمایشی ایران دوره پهلوی اول، همواره مورد توجه پژوهشگران معاصر بوده است. در این دوره، رضاشاه تمام تلاش خود را مصروف به گسترش ملی گرایی و احیای فرهنگ باستانی می کند؛ بنابراین گفتمان غالب، ملی گرایی است. ذبیح بهروز نیز، که در همین دوران نمایشنامه می نویسد، در آثاری چون جیجک علیشاه، شاه ایران و بانوی ارمن و شب فردوسی متمرکز به نوعی ملی گرایی مبتنی بر بازگشت به شکوه گذشته است. در این پژوهش با بهره گیری از نظریه تحلیل گفتمان انتقادی «فرکلاف»، به شیوه توصیفی تحلیلی و با استفاده از روش مطالعات کتابخانه ای، به مطالعه تطبیقی گفتمان غالب ملی گرایی پهلوی اول و مؤلفه های ملی گرایانه مورد نظر بهروز پرداخته شده است. لذا این مقاله در پی پاسخ به این پرسش ها است که اولاً، بازتاب گفتمان غالب ملی گرایی پهلوی اول در نمایشنامه های ذبیح بهروز چگونه بوده است و ثانیاً، وجوه اشتراک و افتراق گفتمان غالب ملی گرایی و نمایشنامه های بهروز چیست. بنابراین، ابتدا به معرفی مفاهیم طرح شده در پژوهش پرداخته خواهد شد، سپس به تحلیل گفتمان غالب ملی گرایی پهلوی اول و چگونگی بازتاب آن در نمایشنامه های بهروز پرداخته می شود و درنهایت، وجوه اشتراک و افتراق موجود در این آثار، شناسایی می شود. از نتایج این پژوهش می توان به بازتاب مستقیم ملی گرایی پهلوی اول با اندکی تفاوت در آثار نمایشی ذبیح بهروز اشاره کرد
از «آلسِست»ِ اوریپید تا «فرود»ِ فردوسی: تحلیلی مبتنی بر گفتمانِ قدرتِ فوکو در اپیستمه یونانی - ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۹۳)
65 - 76
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر بنا دارد با مطالعه تطبیقی نمایشنامه آلسست نوشته اوریپید و داستان فرود در شاهنامه فردوسی، سویه های مشترک و تمایز نظام دانایی در این دو اثر را تحلیل کند. هم چنین به نظر می رسد یافته های برآمده از این تحقیق را بتوان به تحلیل (استقرای) گفتمان غالب قدرت در ساختار معنایی حاکم بر دوران شکوفایی یونان کلاسیک و نیز فرهنگ ایرانی-اسلامی قرن چهارم هجری تعمیم داد. چارچوب نظری مبحث های ارائه شده برگرفته از اندیشه های میشل فوکو، فیلسوف متأخر فرانسوی و مفهوم هایی همانند اپیستمه و گفتمان قدرت نزد او خواهد بود. روش ارزیابی این پژوهش نیز توصیفی- تحلیلی بوده و بر همین مبنا داده های لازم برای سنجشِ نمونه ها به شیوه ای کتابخانه ای و با ابزار تحلیل گفتمان به دست خواهند آمد. شواهد برآمده از این مطالعه تطبیقی گویای این واقعیت اند که با وجود مؤلفه های مشابه در نظام دانایی هر دو اثر، در هر دو ساحت خدایگانی و انسانی نسبت به مفهوم های «تقدیر»، «مرگ»، «عشق» و «خردورزی»، نقطه تمایز بنیادین آن ها در تبیین گفتمان قدرت، به نوع رویکردشان در پذیرش یا رد قدرت متعالی خدا یا خدایان بازمی گردد. به زبانی دیگر، با وجود تأکید بر جایگاه «تقدیر» و «مرگ» در بطن داستان فرود، جان مایه نمایشنامه آلسست، رد تمام آن گفتمان قدرتِ سنتی پیش از خود است. در این اثر فردی بر سریر قدرت خواهد نشست که از سوی گفتمان انسانیِ قدرت تأیید شود.
بازتاب باورهای دینی و فرهنگی عصر صفوی در نمادپردازی نگاره های نسخه هفت اورنگ ابراهیم میرزا (با تأکید بر دو داستان «یوسف و زلیخا» و «لیلی و مجنون»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
87 - 101
حوزههای تخصصی:
نمادپردازی شیوه بیانی رمزآمیز و موثر در انتقال معناست که در ادوار مختلف، مورد توجه نگارگران ایرانی بوده است. به ویژه عصر صفوی که در آن با رسمیت بخشیدن مذهب شیعی و گرایش دربار و کارگاه های هنری به مصورسازی مضامین عرفانی، کاربرد عناصر نمادین بیش از پیش مطرح گردید. از جمله این کارگاه ها، کارگاه شاهزاده ابراهیم میرزا در مشهد بود که هم به دلیل اهمیت مذهبی و فرهنگی خراسان و هم مصورسازی نسخ فاخری چون هفت اورنگ جامی در آن، مورد توجه بوده است. نگاره های هفت اورنگ ابراهیم میرزا برگرفته از داستان های جامی است مانند داستان یوسف وزلیخا، که در قرآن کریم و کتب دیگر ادیان آمده و یا داستان لیلی و مجنون که مکرر در ادبیات و فرهنگ ایران بازتاب یافته است. هدف از پژوهش حاضر این است که ضمن بررسی تطبیقی نمادپردازی در نگاره های این دو داستان، رابطه آن با مضامین مختلفی چون باورهای دینی و فرهنگی این دوره را مشخص کنیم و به این پرسش ها پاسخ دهیم: 1- فرهنگ و باورهای دینی عصر صفوی چگونه در نمادپردازی دو داستان بازتاب یافته است؟ 2- چه ارتباطی بین نمادپردازی در نگاره های داستان «یوسف و زلیخا» و «لیلی و مجنون» موجود در نسخه هفت اورنگ ابراهیم میرزا با فرهنگ و باورهای دینی ایرانیان در عصر صفوی وجود دارد؟ روش پژوهش تطبیقی- تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای-اسنادی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که نگارگران هفت اورنگ از انواع نمادهای فرارونده دینی، فرهنگی و هنری در انتقال باورهای دینی و فرهنگی عصر خود سود جسته اند که کاربرد برخی چون نیلوفر و اسلیمی به تبع از سنت نگارگری دوره صفوی و برخی چون ققنوس و اژدها بر مبنای اساطیر و فرهنگ و نمادی چون کلاه قزلباش منطبق با باورهای مذهبی عصر صفویست. بعلاوه با وجود شباهت های بسیار در استفاده از نمادهای فرارونده هنری، نمادپردازی دو داستان متاثر از محتوای دینی و فرهنگی نگاره ها، متفاوت است.
گونه شناسی نشانه های سنگ مزار ارامنه گورستان های خویگان علیای فریدون شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
183 - 195
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، سرزمین ایران همواره پذیرای اقوام و ادیان گوناگون بوده است. این مجاورت در خصوص مسیحیان ارمنی به ویژه از دوره صفویه به این سو، به خوبی در هنر حجّاری آن ها نمودار گشته و سبب آفرینش عناصر هنری مشترک گردیده است. شاهد این مطلب، سنگ قبور تصویری و نگاره دار تاریخی ارامنه روستای خویگان علیای فریدون شهر اصفهان است. گنجینه نقوش بکر چهار آرامستان تاریخی ارامنه این روستا به دودسته تصویرنگار و کتیبه نگار قابل تقسیم است. هدف، شناخت انواع نشانه ها، نمادها و نمودهای روزگار وقت است که در قالب نقوش حکاکی شده بر سنگ قبور، حاوی ناگفته هایی از عمق تاریخ است. این پژوهش تلاشی است برای یافتن پاسخ هایی به این پرسش ها: 1. نشانه های تصویری سنگ مزار ارامنه گورستان های خویگان علیای فریدون شهر شامل چه گونه هایی می شود؟ 2. سنگ مزارهای ارامنه خویگان علیا از منظر فنی، زیبایی شناختی و مفهومی از چه ویژگی های برخوردارند؟ روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات، ترکیبی از منابع میدانی و کتابخانه ای- اسنادی است و روش تجزیه وتحلیل اطلاعات، کیفی است. نتایج تحقیق نشان داد نقوش این مزارها شامل انواع نقوش انسانی، حیوانی، گیاهی، نمادین و ابزار معاش مردمان روزگار است که در فضایی معماری گونه احاطه شده اند. نقش زوج (مرد و همسرش) و نقش مشاغلی مانند قالی بافی نیز به وفور یافت می شود. از منظر فنی، سنگ قبور حجیم و یکپارچه با ارتفاع گاه نیم متر بر سطح خاک و به صورت افقی مشاهده می شود. عنوان پرتره های سنگی برای تصاویر قبور منطقه بدون اغراق است و مفاهیم در نگاره های سنگ مزارها، از پیرامون زندگی متوفی الهام گرفته و درواقع بازتابی از زندگی دنیوی و اخروی فرد است.
شناسایی و تحلیل وضعیت های نمایشی موجود در نگاره های لیلی و مجنون از خمسه طهماسبی (بر اساس سی و شش وضعیت نمایشی مطرح در آرای ژرژ پولتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارگری ایرانی به عنوان هنری وابسته به ادبیات از لحاظ موضوع و روایت و شخصیت پردازی، واجد یک سری وضعیت های نمایشی است. مقاله حاضر در بستر یک تحقیق توصیفی، تحلیلی و تطبیقی و با مبنا قرار دادن نظریه ژرژ پولتی (که همه وضعیت های نمایشی را در سی وشش وضعیت خلاصه کرده است) به واکاوی وضعیت های نمایشی در نگاره های لیلی و مجنون از خمسه نظامی گنجوی (نسخه طهماسبی) پرداخته است. هدف از انجام این تحقیق، بررسی وضعیت های نمایشی متبلور در هنر نگارگری ایران بوده است که با استناد به شناسایی و تحلیل دو اثر شاخص به انجام رسیده است. سؤالات مطرح در این مقاله، با تکیه بر وضعیت های نمایشی در روایت نظامی از داستان لیلی و مجنون، میزان تبعیت نگارگران از اشعار نظامی و میزان موفقیت آن ها در القای بصری وضعیت های نمایشی را مورد جست وجو قرار داده است. در جست وجوی پاسخ برای یافتن میزان تبعیت نگارگران از داستان ها، بازنگاری بصری عین به عین سه وضعیت نمایشی در شعر نظامی مردود دانسته شده و به جای آن ها وضعیت نمایشی شانزدهم، یعنی جنون مورد تصویرگری قرار گرفته است. به این ترتیب هر دو نگاره روایت گر زاویه دید خاص نگارگران بوده و ضمن ایجاد اثری مستقل، برداشت های دارای پیوندهای ظریف با متن مرجع را به نمایش گذاشته اند.
تبارشناسی هنر نمایش در ایران (با اتکاء به خوانش تأویلی نگاره های مصور پیش از تاریخ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخش قابل اعتنایی از نگارگری در ایران پیش از تاریخ تصاویری انسانی در حال اجرای حرکات آیینی است، که در دقت نظر بیشتر، نمادین، موزون و قابل تأویل به پدیده های هنری و انسانی با مؤلفه های هم پوشان دیگر، به نظر می آید. حرکات موزون با سماچه و بازتولید هنر نمایش در آن زمره هستند. این پژوهش سعی دارد ضمن مطالعه بخشی از تاریخ مطالعاتی هنرهای تجسمی در ایران، به خوانش و رمزگشایی تصاویر باقی مانده از حرکات نمادین موزون آیینی نمایشی در پیش از تاریخ در این سرزمین بپردازد، تا با اتکاء به دریافت های مذکور به شناخت و شناساندن رقص موسوم شده با سماچه به مثابه تبار هنر نمایش در ایران نائل شود. دغدغه بنیادین این پژوهش ضمن خوانش بخش های مغفول مانده فرهنگی و آیینی حرکات آیینی نمادین موزون در گذشته ایران، تبارشناختی مناسبی از هنر نمایش در ایران است. فرضیه پژوهش حاضر بر اساس نظریه شکل گیری هنرهای نمایشی از رقص ها و آیین ها تعریف پذیری دارد. نتیجه این خوانش روشن خواهد کرد که رقص با سماچه، از رقص های آیینی اجتماعی، مصورشده در نگارینه های پیش از تاریخ در ایران، تأویل مناسبی را برای تبار هنر نمایش در ایران به دست خواهد داد. رقص با سماچه از پدیده های آیینی اعتقادی در زمانه خود محسوب می شود، که از پدیده های انسانی فرهنگی بهره مند می گردد و هم پوشانی مؤلفه ای قریبی با هنر نمایش دارد. پژوهش پیش رو از نوع کیفی، با رویکرد پدیدارشناسی تاریخی است. داده های تحقیق از منابع مطالعاتی کتابخانه ای گردآوری شده و به روش تحلیلی تأویلی مورد مداقه قرار خواهند گرفت. با این توجه که پژوهشی، با این موضوع، روش، هدف و دیدگاه در زمینه نمایش و حرکات موزون، با استناد به مطالعات هنرهای تجسمی، در ایران، انجام نشده است، جستار پیش رو را از جهات موضوع، فرآیند و نتیجه حاصله، بدیع در نظر باید گرفت.
مطالعه ی اقتباس ادبی در عکاسی صحنه پردازی شده ی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
69 - 80
حوزههای تخصصی:
هنرها در طول تاریخ از منابع متعدد اقتباس کرده اند. برخی مثل سینما بیشتر و برخی دیگر کمتر. به نظر می رسد عکاسی به دلیل ماهیت واقع گرایانه اش، کمتر به این شگرد تن بدهد ولی بررسی ها نشان می دهد عکاسی هم از همان آغاز، از منابع مختلفی اقتباس کرده است. ادبیات یکی از منابع برای اقتباس در عکاسی بوده است. اما آیا واقعاً امکان اقتباس از ادبیات و منابع ادبی در عکاسی وجود دارد و اگر دارد چگونه؟ در پژوهش پیش رو که به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته، آثار پنج عکاس در زمینه ی اقتباس از ادبیات بررسی شده است. شیوه ی جمع آوری اطلاعات، استفاده از منابع کتابخانه ای (کتاب، پایان نامه، مقاله) و مراجعه به سایت های اینترنتی بوده است. نتایج پژوهش حاضر نشان داد، اقتباس از منابع ادبی در عکاسی امکان پذیر است ولی در شاخه ی عکاسی صحنه پردازی شده بیشتر دیده می شود و عکاسان از بین متون ادبی، بیشتر از شعر اقتباس کرده اند تا از نثر و دلیل آن هم امکان اقتباس آزادتر از شعر بوده است. متون ادبی برای این که بتوانند به شیوه ی عکاسی بازنمایی شوند می بایست ظرفیت فضاسازی، شخصیت پردازی، و روایتگری را داشته باشند. با این حال عکاسان بیشتر برداشت ذهنی و درونی خود را در زمان عکاسی به کار می گیرند و بازنمایی عین به عین متن ادبی در عکاسی امکان پذیر نیست.
اسطوره پنهان در نقد هنر و ادبیات با روش شناسی ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عبور از ساختارگرایی به پساساختارگرایی و دگرگونیِ پارادایم حاکم بر جامعه، حوزه نقد را دستخوش تغییر می کند و در عصر حاضر، رویکردهای اسطوره ای از روش های مهم نقد ادبی و هنری محسوب می شوند. نظریه ها و روش های نقد نزد ژیلبر دوران، این حرکت را از اسطوره سنجی به اسطوره کاوی در نیمه دوم قرن بیستم، نشان می دهد. در هدف پژوهش، چگونگی شکل گیری تعریف اسطوره و روش شناسیِ او در ترکیبی سازنده از تلاقیِ نقدهای ادبی و هنریِ قدیم و جدید و هم گرایی آن ها در یک سه وجهیِ دانش نقد، مد نظر قرار می گیرد. روش تحقیق توصیفی تحلیلی بوده و شیوه گردآوری اطلاعات با ترجمه و ارجاع به مآخذ اصلی صورت گرفته و مبانی نظریه های مورد بحث را به عنوان اسطوره پژوهیِ روشمند در هنر و ادبیات معرفی کرده است. بنابر نتیجه، ژیلبر دوران اساس درک ساختار متن را در کشف اسطوره های پنهان می داند که مؤثرتر از اسطوره های آشکار و صریح عمل می کنند و زنجیره تعاریف واژگان در مرز مفاهیم نظریه-روش های مورد نظر او طی مراحلی چند گانه مشخص می گردد. همچنین نشان داده شده است که از چهره ها و صورت های اسطوره ایِ اثر ادبی و هنری تا اسطوره پنهان آن، چه مسیری طی می شود تا مورد تحلیل و اسطوره کاوی قرار گیرد. روش آن در سه مرحله قابل تعریف است: 1. یافتن اسطوره های هسته ای؛ 2. زمان شناسیِ فرهنگ و جامعه 3. کشف اسطوره های جایگزین. با چنین روندی می توان به وسیله تطبیق و کاربرد روش ژیلبر دوران در ادبیات، در جهت پایه ریزی ساختاری مناسب در نقد هنر بهره گرفت.
تحلیل ساختار روایت در متن و نگاره جنگ تیمور با سلطان محمود والی هندوستان بر مبنای الگوی کنشی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
41 - 51
حوزههای تخصصی:
در نشانه معناشناسی، تحلیل نظام های روایی، چگونگی کارکرد و دریافت معنا اهمیت دارد. از ساختارگرایانی که الگویی برای شناسایی ساختار روایت ارائه داد، گریماس بود. براساس نظریه گریماس هر روایت دو سطح اصلی و ظاهری دارد که سطح اصلی مبنای تحلیلِ روایت است. الگوی کنشی براساس تحلیل تقابل های دوگانه و زنجیره های روایی تحقق می یابد و هر نظام روایی به شش جز تقسیم گشته و یک محورکنشی را شامل می شود. در این پژوهش نگاره ای از ظفرنامه تیموری 935 با استفاده از روش تحلیل الگوی کنشی گریماس از طریق روش اسنادی و به صورت توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. در این تحقیق، طرح اصلی در ساختار روایت با استفاده از تقابل های دوگانه، زنجیره های روایی و الگوی کنشی در تصویر و روایت متنِ مرتبط با نگاره تحلیل شده است که از نظر ساختاری به متنی واحد تعلق دارد و در هر نگاره روایت خاص خود را داراست. همچنین شباهت ها و تفاوت های حاکم بر الگوی کنشی در مقایسه با متن و در نهایت ارزیابی میزان ارتباط ساختار روایی متن و نگاره با یکدیگر انجام شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که این الگو قابل انطباق با نگارگری است و نگاره با دارا بودن دو سطح زیربنایی و روبنایی در ساختار تحلیل می تواند یک متن یا روایت مستقل باشد.