مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
ایمانوئل کانت
حوزه های تخصصی:
فیزیک نیوتن نه تنها در ساحت علم فیزیک یک تحول بنیادی به وجود آورد، بلکه روش شناسی مورد استفاده نیوتن نیز بعدها الگوی غالب پژوهشگران علوم تجربی قرار گرفت. نکته محوری در روش شناسی ""نیوتن""، عبارت است از تأکید بر آزمایش و استقراء و نیز محدود ساختن دامنة علم به ساحت پدیداری. ""ایمانوئل کانت"" به دلیل کارآمدی خیره کننده فیزیک نیوتنی، از یک سو تلاش کرد مبانی نظری فیزیک نیوتنی را تحکیم بخشد تا در مقابل نقدهای منتقدان مصون بماند و از سوی دیگر، ایده محدود ساختن پژوهش علمی به ساحت پدیداری را در قالب اصل محدود بودن دامنه شناخت آدمی به ساحت پدیدارها عرضه داشت. تلاش های کانت در راستای تحکیم مبانی فیزیک نیوتنی جز نخستین تلاش های جدی و نظام مند در جهت پی ریزی فلسفة علم به شمار می آید.
بررسی دیدگاه های ایمانوئل کانت در موضوع اخلاق و آموزه های اخلاق مدارانه امام محمدباقر(ع)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی اخلاق و تربیت در روایات
ایمانوئل کانت (Immanuel kant) فیلسوف شهیر آلمانی، در مبانی اندیشه خود، به بحث اخلاق توجه کرده است. وی با ترسیم منظومه فکری خود، بر این باور است که اخلاق مداری فراتر از هر گونه امر طبیعی یا مافوق طبیعی است. وی با تلاشی که در راستای خلوص اخلاق به انجام رسانده، بر این رای حکم کرده که تنها و تنها اراده خیر است که می تواند به دور از هر شائبه غیر اخلاقی باشد. امام محمدباقر(ع) از جمله ائمه معصومی است که در آموزه های خود، بر موضوع اخلاق مداری تاکید فراوان کرده است. امام باقر در مقایسه با کانت، از مرحله ای متعالی تر در اخلاق، سخن به میان می آورد. بررسی دیدگاه های امام باقر(ع) و کانت، ما را به فهم صحیح تری از نسبت اخلاق و دین نیز رهنمون می کند.
تحلیل «وجود» کانتی از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
هدف اصلی این پژوهش تحلیل «وجود» نزد کانت با کمک گرفتن از دیدگاه ولف، هیوم، و فلاسفه اسلامی درباره وجود است. با توجه به این که کانت در نقد عقل محضدر دو موضع به تحلیل «وجود» می پردازد، ابتدا در بخش تحلیل استعلایی در مبحث «مقولات محض فاهمه»، به منزله یکی از مقولاتِ وجهه نظر «جهت»، و دیگربار در بخش دیالکتیک استعلایی در نقد برهان وجودی، این مقاله با هدف ارائه تبیینی جامع و منسجم از این دو موضع نشان می دهد که کانت در دیالکتیک استعلایی، برای اجتناب از ایدئالیسم جزمی و ایدئالیسم شکاکانه، داده شدگی وجود را متأثر از هیوم برای نقد برهان وجودی به کار می گیرد، اما در تحلیل استعلایی که بر فهم ما از وجود متمرکز است، متأثر از ولف که برای او وجود امری فرعی و مجهول است، وجود را از مراتب علم ما به گزاره ها می داند. هم چنین با برقراری نوعی هم ارزی ابتدایی میان «اصالت وجود در حکمت متعالیه» و «داده شدگی وجود نزد هیوم»، و «اصالت ماهیت و اعتباری بودن مفهوم وجود نزد سهروردی» و «متمم بودن آن نزد ولف» از ابزارهای مفهومی برای تحلیل وجود در حکمت متعالیه و حکمت اشراق، هم چون «معقولات ثانیه فلسفی»، «زیادت وجود بر ماهیت»، و «جهات ثلاث» برای تبیین وجود نزد کانت کمک گرفته می شود.
بررسی تطبیقی کرامت انسانی در اندیشه کانت و شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله کرامت انسانی از مطالب بنیادین در سلسله مسائل فلسفه عملی است. اهمیت و ضرورت این مسئله و جایگاه ویژه آن در حل مسائل فلسفی به ویژه مسائل انسان شناسی، موجب اهتمام ویژه متفکران از جمله ایمانوئل کانت و شهید مرتضی مطهری به عنوان دو شخصیت تأثیرگذار در حوزه فلسفة غربی و فلسفة اسلامی شده است. در نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی به واکاوی دیدگاه این دو متفکر پرداخته می شود. از رهگذر این جستار روشن می شود که کانت و شهید مطهری در اینکه انسان دارای یک ارزش ذاتی است و همین امر او را از مخلوقات دیگر متمایز می کند و نیز در اینکه کرامت انسانی تنها با تکامل جنبه عقل نظری انسان حاصل نمی شود، اتفاق نظر دارند؛ اما در معیار کرامت انسانی و مکانیسم فعلیت یافتن آن میان آنها اختلافاتی وجود دارد.
اثبات خدا و امکان مابعدالطبیعه با توجه به نقدهای کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
3 - 18
حوزه های تخصصی:
براهین اثبات خدا در دوره جدید اندیشه فلسفی غرب با چالش هایی روبرو شده است. نظام مندترین یورش نظری بر این براهین، توسط ایمانوئل کانت، در نیمه دوم قرن هجدهم میلادی صورت گرفت که عقل نظری از اثبات یا انکار خدا ناتوان دانسته شد؛ هر چند در وادی عقل عملی، نظام اخلاقی، نیازمند بدان دانسته شد و در این حوزه به نحوی خاص سخن از اثبات خدا به میان آمد. هدف این مقال، اثبات خدا در عقل نظری و پاسخ به ایرادهای کانت در این زمینه است. روشن است که با اثبات خدا توسط عقل نظری امکان مابعدالطبیعه، دست کم به نحو حداقلی، اثبات می شود. تعارضات عقل محض، برهان وجوب و امکان، برهان هستی شناختی، محمول واقعی بودن یا نبودن وجود، ارتباط منطق ارسطویی و واقعیت (نیز فلسفه اسلامی و واقعیت) برخی از مباحث مطرح شده در این مقال در راستای دستیابی به هدف مذکور است. هر چند باید پذیرفت که عقل نباید در ورای تجربه چندان در مفاهیم غور کند که به تعارضات گرفتار شود، سخن کانت مبنی بر سیستماتیک بودن نادرستی هر گونه فراروی از تجربه، ناموجه می نماید.
پیوند شکاکیت و متافیزیک در فلسفه کانت و علامه طباطبایی
منبع:
اندیشه علامه طباطبایی سال چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۷
445 - 72
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با تمرکز بر این سؤال که «آیا متافیزیک توان مقابله با چالش های شناختی را دارد یا نه؟»، به بحث تطبیقی درباره نحوه پیوند شکاکیت و متافیزیک در فلسفه کانت و علامه طباطبایی می پردازد. تفاوت شرایط تاریخی زمان کانت و علامه، تفاوت دیدگاه آن ها در باب متافیزیک و نیز تفاوت رویکرد فلسفی آن ها از جمله مواردی هستند که نوشته حاضر با تأکید بر آن ها سعی می کند به سؤال مذکور پاسخ دهد. گفتنی است که شرایط نامناسب علم، دین و اخلاق در زمان کانت و نیز علاقه وی به این سه حوزه، کانت را وادار نمود تا با تفکیک دو تلقی متفاوت از متافیزیک (یعنی متافیزیک طبیعت و متافیزیک متعالی)، و به تبع آن، با اتخاذ یک رویکرد متفاوت در فلسفه، به انتقاد از متافیزیک (متعالی) بپردازد و آن را در پاسخگویی به شکاکیت و چالش های آن ناتوان بداند. این در حالی است که شرایط تاریخی زمان علامه طباطبایی و تلقی خاص وی از متافیزیک (که ریشه در سنت فلسفه اسلامی دارد،) او را به طرح این ادعا کشانده است که متافیزیک نه تنها توان پاسخگویی به شکاکیت و چالش های موجود را دارد، بلکه همه علوم نیازمند متافیزیک هستند و در واقع، همه دانش های بشری بدون آن در معرض شکاکیت و تهدیدهای آن قرار دارند.
کرامت آدمی در اخلاق کانتی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال شانزدهم بهار ۱۳۹۰ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
136 - 167
حوزه های تخصصی:
اگر مراد از کرامت داشتن یکامر، ارزش ذاتی، فی نفسه و غیرابزاری آن باشد، از نظر کانت تنها آدمی است که به عنوان یک «شخص»، شایسته تکریم است. تکریم اشخاص انسانی علاوه بر دیگران شامل خود فرد هم می شود. به این جهت چاکرصفتی و چاپلوسی ممنوع است. اما معنای دقیق کرامت آدمی و غایت نگری به انسان چیست؟ کرامت داشتن انسان چه لوازم و پیامدهای سیاسی و حقوقی دارد؟ در این جستار با تقریر اجمالی اخلاق کانت و صورت بندی های سه گانه امر مطلق اخلاقی، تدقیق مفهوم احترام و تمایز شیء و شخص به برخی لوازم و پیامد های سیاسیو حقوقی ضابطه دوم در مورد عدالت و نظریه کیفری پرداخته می شود.
بازخوانی براهین اثبات وجودخدا در اندیشه دوران پیشانقدی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس اندیشه کانت در دوران نقدی، ایده خدا به عنوان یکی از ایده های استعلایی عقل محض مطرح است که عقل نظری با توجه به محدودیت هایش نمی تواند له یا علیه آن برهانی اقامه کند. اما در دوران پیشانقدی، کانت رساله مستقلی با عنوان «تنها حجت ممکن در تأیید برهان وجود خدا» تألیف کرده و در آن سعی کرده است تا وجود خدا را از طریق براهین عقل نظری اثبات کند. اهمیت این رساله در این است که از یک سو بر خلاف اندیشه دوران نقدی برای عقل نظری شأن برهان آوری در اثبات وجود خدا قائل می شود و از سوی دیگر، بر خلاف سنت ولفی لایبنیتسی، به جای برهان جهان شناختی، برهان طبیعی الهیاتی را مطرح می کند. به علاوه، با محور قرار دادن مفهوم امکان در تقریر برهان وجودی، با تقریر فیلسوفان پیشین - علی الخصوص دکارت - مخالفت می کند و تقریر جدیدی از آن ارائه می دهد. در این مقاله ابتدا مسیر اختصاصی استدلال کانت مبنی بر اثبات وجود خدا را بر مبنای رساله مذکور توضیح داده ایم و در مرحله دوم، مستند به برخی پژوهش های جدیدتر، نشان داده ایم که تعارض بین عنوان کتاب ( تنها حجت ... ) و محتوای آن (پذیرش دو برهان طبیعی الهیاتی و برهان وجودی)، که برخی دیگر کانت شناسان را به این گمان انداخته که کانت متهافت سخن گفته است، یک تعارض بدوی و برآمده از ترجمه خطای اصطلاح Beweisgrund از آلمانی به انگلیسی است.
ناگریزی ها و ناگزیری های ایمانوئل کانت و آقاعلی زنوزی در تحلیل قضیه ی حملی
منبع:
اندیشه دینی دوره بیستم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۷۶
49 - 70
حوزه های تخصصی:
قضیه ی حملی از سرآغاز اندیشه های فلسفی، مبحثی مهم و مبنایی بوده است. در دوره ی قاجار با ورود افکار غربیان به کشور و آغاز فلسفه ی تطبیقی در ایران، مکتب فلسفی تهران در تقابل با آرای ایمانوئل کانت، به تقسیمات جامع ومانع تری از قضیه ی حملی دست یافت. اگرچه تقسیمات کانت از قضیه ی حملی، در همه ی علوم و دانش های غرب تأثیراتی جدی به جای گذاشت، ولی نواقصی نیز داشت. اما در مکتب تهران و اندیشه های آقاعلی زنوزی، مسیر متفاوتی طی شد و قضیه ی حملی با مباحثی چون معرفت شناسی، وجودشناسی و الهیات بالمعنی الاخص گره خورد؛ به طوری که صحت قضیه ی حملی، میوه ی اصالت وجود به حساب آمد. به رغم وجوه مشترک این دو اندیشمند و ناگریزی های آن ها در تقسیم قضایا، دسته بندی آن ها تبعاتی داشت که هر دو حکیم از پذیرش آن ناگزیر بودند. مقاله ی حاضر در پی آن است که با روشی تحلیلی، آرای این دو فیلسوف درخصوص قضیه ی حملی را نقد کند.
بررسی دیدگاه کانت درباره عدم استنتاج «باید» از «هست» با تأکید بر اندیشه آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اخلاق وحیانی سال یازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۲۳)
143 - 177
حوزه های تخصصی:
هستی شناسی اخلاق و منطق اخلاق، برخی از مباحث مهم فرااخلاق را تشکیل می دهند. مهم ترین بحث هستی شناسی اخلاق، واقعی بودن یا واقعی نبودن ارزش ها و مهم ترین بحث منطق اخلاق، استننتاج یا عدم استنتاج «باید» از «هست» است. با توجه به ارتباط عمیق میان مباحث فرااخلاق، عدم استنتاج «باید» از «هست» را باید لازمه غیر واقع گرایی اخلاقی دانست. با این حال، کانت به رغم باور به واقعیت داشتن ارزش ها، اما به عدم استنتاج «باید» از «هست» معتقد است. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی ابتدا به بیان دیدگاه کانت در این باره پرداخته و سپس دیدگاه وی را با تأکید بر اندیشه های آیت الله جوادی آملی در حوزه فلسفه اخلاق، مورد بررسی قرار داده است. دستاورد این تحقیق که نوآوری آن نیز به شمار می رود، این است که با نگاهی نو و نقدهای جدید نشان خواهیم داد که دیدگاه کانت مبنی بر عدم استنتاج «باید» از «هست»، درست نیست و این نادرستی در نادرستیِ تحلیل ایشان از واقع گرایی اخلاقی و چگونگی ارجاع ارزش های اخلاقی به واقعیت ریشه دارد.
شرایط امکان علوم اجتماعی در فلسفه اجتماعی علامه طباطبایی در پرتو مقایسه تطبیقی با فلسفه اجتماعی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر، برون رفت علوم اجتماعی از وضعیت پروبلماتیک در تمدن اسلامی به مواجهه نظام معرفتی و متافیزیکی این تمدن با «ازجاکندگی معرفتی» دوران جدید منوط شده است. در تبیین این موضوع، آرای علامه طباطبایی به محک آرای ایمانوئل کانت برده شده است. کانت در مواجهه با پدیده یادشده، با انتقال خدا از حوزه شناخت به حوزه اخلاق و تبدیل انسان به موجودِ «خودآیین» و قرار دادن «دین در محدوده صرفاً خرد»، تحول بزرگی را در متافیزیک مغرب زمین ایجاد کرد که حاصل آن، ارائه دریافتی جدید از جامعه انسانی (جامعه به عنوان هستی خودبنیاد و مستقل) بود و همه این ها به فراهم شدن «شرایط امکانِ» علوم اجتماعی جدید، یعنی امکان «درک منطق پدیده های اجتماعی در استقلال خود» منجر شد. اما علامه در مواجهه با پدیده «ازجاکندگی معرفتی» هر چند با آغاز کردن فلسفه خود با «انسان» و به ویژه با طرح مفهوم «اعتباریات»، قلمرو آفرینش گری عقل انسان را گسترش داد، با «ناقص» دانستن عقل و فطرت انسان، تبدیل شدن انسان به موجودی «خودآیین» را ناممکن و بنابراین، قلمرو دین را محیط بر قلمرو عقل دانست. حاصل این نگاه، ارائه دریافتی از جامعه به عنوان هستی غیرخودبنیاد و غیرمستقل بود. با این حال، وی با ارائه دریافتی عقلایی از کلام و الهیات اسلامی، خطوط کلی اما مقدماتی را برای تحولِ پارادایمی در دریافت از «انسان» و رابطه او با خدا و شکل گیری سنت مستقل علوم اجتماعی در جهان اسلام فراهم کرد.
نقد و بررسی روش نگرش فرمالیستی به هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
452 - 467
حوزه های تخصصی:
هنگامی که ایمانوئل کانت در دقیقه سوم نقد قوه حکم از امر زیبا به مثابه امری که صورت و فرم آن از غایت مندی بدون غایت برخوردار باشد بحث نمود، راه برای طرح نظریات متعددی در قلمرو هنر گشوده شد. یکی از این نظریات فرمالیسم است که بر آموزه فرم هنری و طرح هارمونیک اثر هنری که به چیزی غیر از خود اشاره ندارد تاکید دارد. فرمالیست ها که بر پایه آراء کانت در حوزه کمپوزیسیون و طرح گشتالتی یک اثر هنری، آراء خود را طرح نمودند به زودی با سیر در صورت و فرم اثر هنری نظریات خود را مطرح ساختند. مفهوم فرم دلالتگر که توسط یکی از منتفذترین فرمالیست ها، کلایو بل، مطرح شد پایه و اساس تحلیل های فرمالیستی را شکل داده است. در مقاله پیش رو ضمن معرفی و تحلیل روش نگرش فرمالیستی به هنر، به نقد و آسیب شناسی چنین نگرشی به هنر پرداخته خواهد شد. از آنجا که در جهان معاصر حتی در کشور هایی با پیشینه فرهنگی قوی مانند ایران، در مواجهه با هنر، دیدگاه فرمالیستی به نحوی از انحاء خودنمایی می کند، ضرورت شناخت و نقد این روش در جهت آشنایی محققان حوزه هنر امری ضروری است.
تفسیر حیات انسانی و نقد عقل مدرن از منظر ایمانوئل کانت و اقبال لاهوری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سیاست پژوهی اسلامی ایرانی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷)
91 - 119
حوزه های تخصصی:
کانت از مهم ترین فیلسوفان غرب است که با بیان محدودیت های تفکر عقلانی ضمن منضبط نشان دادن عقل، مبناگرایی را که مدتی بر تفکر فلسفی غرب حکمفرما شده بود، به چالش می کشد. او معتقد است عقل از دخالت در تمامی حوزه ها عاجز است.در فلسفه کانت، عقل عالی ترین قوه نفس و معرفت عقلانی بالاترین مرحله شناخت است. پس اساسی ترین ویژگی بشر عقلانیت یا خردورزی است که مبنای سخاوت و شرافت ذاتی او می باشد. اما اقبال عقل را نعمت الهی دانسته و قصد دارد برپایه نظام اندیشه ای دینی منسجم و متشکل ازمنابع سه گانه شناخت یعنی طبیعت، تاریخ وتجربه، جهان را تفسیرکرده و معنای زندگی را دریابد. دراین مقاله سعی شد با بررسی شبکه معنایی هرمتفکر وجوه اشتراک و افتراق اندیشه آنان درمورد تفسیرحیات انسانی مشخص گردد. یافته ها حاکی از آن است که کانت با جدا سازی عقل عملی از عقل نظری در گام اول آن را توانمند در تشخیص اخلاق و عمل به اخلاق ارزیابی می کند و این امکان را به بشر می دهد که اخلاقی جهانشمول و معتبر وضع کند و از اینکه اخلاق به امری نسبی تبدیل شود ممانعت می کند و برای اینکه عقل در تشخیص اخلاق دچار اشتباه نشود، معیارهایی معرفی می کند که براساس آن امکان تشخیص رفتار اخلاقی از رفتار غیراخلاقی ممکن می شود. از دیگر سو مهم ترین ویژگی اندیشه ی اقبال وجه انتقادی و سنت شکنی اوست. او عقل انسان را به تنهایی قادربه فهم صیرورت هستی نمی داند و برای تفسیر جهان نیاز به پیوند انسان با حیات را لازم و بیشترین سطح-آگاهی و اندیشه ورزی فیلسوفان را ناشی از غرایزنهانی آن ها می داند.
ارزیابی نظریه و رویکرد وظیفهگرایانه کانت از منظر اخلاق اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
«وظیفه گرایی»، به عنوان مشهورترین و مناقشه برانگیزترین نظریه ها در حوزه اخلاق، همواره در تقابل با رهیافت پیامدگرایانه تعریف و تلقی شده و رقیب سنّتی فایده گرایی به حساب آمده است. به اعتقاد بسیاری، نظریه وظیفه گرایانه ایمانوئل کانت، مشهورترین تقریر وظیفه گرایانه است که البته، از منظرهای مختلف بررسی و نقد شده و نقد آن از منظر مبانی اخلاق اسلامی نیز ضروری و مهم می نُماید. در این پژوهش - با روش تحلیلی۔انتقادی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و به ویژه منابع ناظر به اخلاق اسلامی - ضمن واکاوی مؤلفه ها و زوایای نظریه کانت، در صدد ارزیابی این نظریه بر اساس آموزه ها و مبانی اخلاق اسلامی برآمده ایم. به رغم ظرفیت ها و مزیّت های در خورِ توجه نظریه کانت، رویکرد مطلق گرایانه و همچنین عقل گرایی رادیکال کانت، چالش بر انگیز و آماج اشکالات و نقدها بوده است و برخی پیش فرض ها و دعاوی او و از جمله ادعای ناکامی و ناموجّه بودن ابتنای اخلاق بر دین - دست کم از منظر هواداران اخلاق دینی - ناپذیرفتنی و از مهم ترین نقاط ضعف رویکرد و نظریه او به شمار آمده است.
والایی قطعات گذشته: تبیین نسبت ویرانی و والایی در چاپ های پیرانزی بر مبنای آراء زیباشناختی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کمتر اثری را می توان در میان چاپ های متعدد «پیرانزی» یافت که اساساَ مربوط به «گذشته» نباشد. در این مجموعه آثار، ویرانی پرتکرارترین مضمون است. در این مقاله در یک سطح «چگونگی» بازنمائی ویرانه ها در آثار پیرانزی محل پرسش است و در سطحی دیگر بر پایه شواهد متنی «چرایی» چنین نمودی با تشریح مفهوم «والایی» در چارچوب زیباشناسی کانت بررسی شده است. یافته های «توصیفی - تحلیلی» این پژوهش حاکی از آن است که «قطعه وارگی» مشخصه اصلی نمایش «گذشته» در آثار پیرانزی است. برجسته ترین نمودِ ویرانه های پیرانزی ابعاد عظیم آنهاست و از سوی دیگر این عظمت با گذر «زمان»، همچون نمودی از قدرت قاهره طبیعت، دچار زوال گشته و تنها قطعاتی از آن باقی مانده است. چنین نمایشی از یادمان ها یادآور «والای ریاضی» و «والای پویا» در دستگاه زیباشناختی کانت است. گویی «متخیله» در مواجهه با «والاییِ» چنین ویرانه هایی از «تلفیق» دریافت های فزاینده ادراکی باز می ماند. این شکست ناشی از مواجهه با ایده «والایی تمدن روم» است. پیرانزی در آثار مختلف خود به زبان تصویر و کلام کوشش کرده که این شکوه ازدست رفته را باز یابد، اما این تمدن و تمثلش در شهر رم چنان «والاست» که لزوماَ به صورت امری «ناتمام» و «قطعه وار» تصویر می شود.