فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۲۴۱ تا ۵٬۲۶۰ مورد از کل ۳۰٬۰۰۷ مورد.
منبع:
باغ نظر سال هجدهم آبان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
113 - 126
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: موازی با رویارویی شرق با غرب در حوز ه های مربوط به جهان بینی و فلسفه، جذب رویکردها و جنبش های هنری معاصر نیز پیچیدگی های مخصوص به خود را دارد. در این میان، هنر مفهومی به علت ویژگی های ذاتی و نوع نگاهش به زیباشناسی، رسانه، مخاطب و نهادها از جمله بحث برانگیزترین موضوع ها در عالم هنر محسوب می شود. موضوعی که به واسطه ماهیتش مستقیماً با مقوله زبان در ارتباط است. اکنون این سؤال مطرح می شود این است که در هنر مفهومی ایران چه ارتباطی میان زبان و هنر وجود دارد؟ هدف پژوهش: هدف از پژوهش حاضر شناخت عمیق تر هنر مفهومی در ایران است تا بتوان نقاط ضعف و قدرت ارتباط هنر و زبان را در یان جنبش بهتر واکاوی نمود و در صورت امکان راهکارهایی برای آینده متصور شد. روش تحقیق: در این پژوهش سعی شد که در قدم اول، هنر مفهومی با پرداختن به پیش زمینه ها و طیف مربوط به آن بررسی شود. در قدم دوم تلاش بر این بود که ارتباط هنر و زبان، مستقل از هنر مفهومی و بعد در بطن هنر مفهومی با تکیه به آرای هنرمندان، جریان ها و آثار تحلیل شود و مؤلفه ها و اصول آن استخراج شود. در قدم سوم، سیر هنر مفهومی ایران و رابطه هنر و زبان در این جنبش هنری نوپا مطالعه شد و آثار بر اساس مؤلفه ها و اصول نام برده واکاوی شدند. در این پژوهش هدف اصلی این بود که با خوانش رابطه هنر و زبان در هنر مفهومی، نقاط ضعف و قوت فرایند درک، جذب و کنش هنر مفهومی در ایران با نگاهی انتقادی شناخته و تحلیل شوند. نتیجه گیری: با مطالعه ارتباط زبان و هنر در هنر مفهومی ایران می توان نتایج را در دو بعد خلاصه کرد. اول اینکه سه مؤلفه شکل گیری هنر مفهومی در غرب با زمینه تکوین و جذب آن در ایران به میزان زیادی متفاوت است. دوم اینکه این تفاوت باعث ایجاد ارتباط ضعیفی میان زبان و هنر در هنر مفهومی ایران شده که با دو اصل مستخرج از هنر مفهومی غرب مغایر است. به نظر می رسد این دو بعد را باید در کنار نقطه قوت این جریان یعنی دغدغه مندی قرار داد.
رواج مصوّرسازی سوز و گداز نوعی خبوشانی در عصر صفوی: با تاکید بر نسخه موزه هنر والترز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
68 - 80
حوزههای تخصصی:
منظومه «سوز و گداز» بیانگر رسم سَتی از رسوم هندوان است که بر طبق آن، هنگام وفات مرد، برخی زنان به نشانه وفاداری و به رغم درخواست بزرگان برای امتناع از این کار، همراه با جسد همسر خود سوزانده می شدند. در عصر صفوی به دلیل گسترش مهاجرت شاعران فارسی زبان به هند، رسم ستی در آفرینش داستان های عاشقانه فارسی راه پیدا کرده و همین مضمون دستاویزی برای نگارگران شد. در این مقاله، ضمن شناسایی نسخه های مصوّر سوز و گداز، نسخه موزه هنر والترز به-طور خاص مورد مطالعه قرار می گیرد. نگاره های نسخه های سوز وگداز، صحنه های کمابیش یکسانی را به تصویر کشیده و در مجموع ترکیبی از تأثیرات نگارگری هندی و اروپایی را می نمایاند که با ذائقه زیباشناختی ایرانی منطبق شده است. مهم ترین سوال این نوشتار این است که دلیل اهمیت و رواج گسترده مضمون ستی در هنر سده یازدهم هجری چه بوده است؟ این مقاله با بهره گیری از مطالعه کتابخانه ای و نسخه شناختی و به روش تاریخی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد که اگرچه رسم ستی سنتی تلخ و دردناک بوده، اما مضمون «وحدت عاشق و معشوق» در آن مورد استقبال شاعران فارسی زبان از قرن هفتم تا سیزدهم هجری قرار گرفته است. جالب تر اینکه این منظومه در هنر ایران مقبولیت بیشتری نسبت به هند یافته، به-گونه ای که به جز شاهنامه هیچ اثر ادبی دیگری به اندازه سوز و گداز در هنر اواخر صفوی تصویرسازی نشده است. به گواه منابع تاریخی، اقبال گسترده از این منظومه در هنر صفوی، با ماجرای بازپس گیری قندهار به عنوان تنها پیروزی خارجی لشکر شاه عباس دوم مرتبط بوده است.
تحول فردیت خطاطی: اشکال تاریخیِ حضور خطاط در اثرش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
81 - 97
حوزههای تخصصی:
فردیت، در اینجا در ابتدایی ترین و بی واسطه ترین معنایش، یعنی نحوه حضور و بروز خطاط در اثرش مورد توجه قرار گرفت و از این حیث به دوره بندیِ اولیه ای در تاریخ فردیت هنری دست یافت. هر دوره در دوره های بعد متداخل و متداوم است و شکلی متکامل از حیث میزان بروز و حضور خطاط در اثرش را به خود می گیرد که در آن ردی از دوره های پیشینش را می توان بازشناخت. دوره اول که از قرن اول هجری آغاز می شود، از فرط بداهت و کمی تعداد کاتبان، تقریباً هیچ رد و نشان روشنی از خطاط در اثرش وجود ندارد. دوره دوم، که دوره ترقیمی است و از قرن سوم آغاز می شود، نخستین نمودهای حضور خطاط یا مالک نسخه در انجامه ها و ترقیمه ها و وقف نامه پیدا می شود. در دوره سوم، از قرن نهم حضور خطاط بسط یافته و نه تنها شامل کتابت و خوشنویسی اثر که شامل شعر و متن اثر، تذهیب و تحریر آن نیز می شود. این دوره همراه است با بسط شعر فارسی، خط نستعلیق و مرقعات. دوره چهارم، که همراه است با قدریافتن سیاه مشق به عنوان اثری تمام شده و مستقل در قرن یازدهم، خطاط حضوری انتزاعی در اثرش را تجربه می کند که در آن تا حد زیادی از محتوای متن و ضرورت های فنی و صنفی رها شده و سعی می کند تنها خودش را در اثرش با حداقل واسطه ممکن بازتاب دهد. دوره پنجم، که آغازی برای آن تعیین نکردیم، دوره ای است که در اثر نهایی، تمام فرایندهای رسیدن به یک اثر، همچون ارزشی نهایی برای هر اثری، به گونه ای خودآگاه نمود پیدا کرده و قدر می یابد. این حضور تام در اثر، از حیث معاصریت اثر و مناسبات حول هر اثر، شکل خودآگاه و متکاملی از دوره اول است. در این مقاله در پی یافتن پاسخی به نحوه بروز فردیت هنری (در اینجا خطاطی) در دوره های مختلف، با محوریت دادن به پنج قطعه خوشنویسی از این حیث که تحولی در نحوه حضور خطاط در اثرش را به شکل بارزی نمایندگی می کنند، با رویکرد مطالعاتی فرهنگی مورد بررسی قرار گرفتند.
مفهوم شهرسازی استعماری در ایران نمونه موردی: آبادان در دوره استعمار نفتی بریتانیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم مرداد ۱۴۰۰ شماره ۹۸
5 - 20
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: کشف نفت و حضور بریتانیا تحت لوای شرکت نفت بریتانیا- پارس در فرایندهای اکتشاف و استخراج نفت در منطقه جنوب غرب ایران و به طور ویژه خوزستان در ابتدای قرن بیستم میلادی، تجربه ای استعماری را در این منطقه رقم می زند که در کنار تمام جنبه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن، الگویی از شهرسازی استعماری را در ایران پدید می آورد که در آبادان به عنوان مرکز فعالیت های مرتبط با استعمار نفتی بریتانیا بروز می یابد.هدف پژوهش: مطالعه چگونگی تأثیرات دیدگاه های استعماری بر ساختار شهری آبادان به عنوان نمونه ای از شهرسازی استعماری در بستر جغرافیایی ایران هدف اصلی پژوهش حاضر است.روش پژوهش: این پژوهش از نوع کیفی است و با روش تحقیقی تفسیری-تاریخی تلاش می کند به سؤالات مطرح شده در راستای اهداف این پژوهش پاسخ دهد. روش جمع آوری اطلاعات در فرایند مطالعاتی، عمدتاً بر روش کتابخانه ای متکی است که شامل منابع نوشتاری، نظیر کتب، مقالات و همچنین منابع تصویری مانند عکس های تاریخی و نقشه شهرسازی می شود. همچنین از طرف دیگر، نویسندگان از تجربه زیستی خود در آبادان، در فرایند مطالعاتی و تحلیلی مقاله بهره گرفته اند.نتیجه گیری: استفاده از اصول زون بندی شهری، کمربند سبز جداکننده در قالب اصول باغ شهر، بلوک بندی منتظم شهری و استفاده از میادین شهری به عنوان مفصل گاه شهری از جمله اقدامات اصلی شهرسازی استعماری در آبادان بوده است که عمدتاً با هدف افزایش سطح کنترل و نظارت بر بخش های مختلف شهری اتخاذ شدند. همچنین این پژوهش مشخص نمود که شهر استعماری آبادان از یک طرف به مثابه شهری «پانوپتیک» (سراسرنما) و از طرف دیگر به مثابه شهری دوگانه از نظر کالبدی، فضایی-اجتماعی، اقتصادی و زیرساختی قابل تفسیر است.
نقش هنر در پیشگیری از حوادث و بلایا برای آموزش کودکان 6 تا 12 سال
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال سوم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶
37 - 57
حوزههای تخصصی:
کودکان بزرگ ترین سرمایه های آینده جامعه هر کشوری هستند و مراقبت از آن ها برعهده خانواده ها و نظام آموزشی و دیگر نهادها می باشد. همچنین دوران کودکی سال های مهم و حیاتی برای رشد جسمی و فکری کودکان محسوب می شود. بنابراین آموزش های عمومی باید از همین سنین آغاز شود. هنر در آموزش و انتقال اطلاعات به کودکان نقش مهمی را ایفا می کند. بروز رخدادهای طبیعی در دنیا، مانند زلزله، سیل و... آسیب های مالی و جانی زیادی را در سال های اخیر به بشر وارد کرده است. امروزه اهمیت آموزش بلایا در برنامه های عملیاتی با رویکرد کاهش خطر و بلایا، ایجاد تاب آوری که می تواند سطح آسیب پذیری و اثرات ناگوار و مخرب حوادث را کاهش دهد، بسیار تأکید شده است. بنابراین کسب مهارت جهت پیشگیری عوارض ناشی از حوادث و بلایای طبیعی که جامعه بشریت را قرن ها تهدید می کند، امری ضروری است. همچنین نیازمند آموزش و انتقال دانش به کودکان، به عنوان گروه آسیب پذیر است. در این بین، هنر به عنوان ابزار سودمند در آموزش و پیشگیری می تواند مؤثر بوده و نقش آفرینی کند. بنابراین در این پژوهش، به بررسی نقش هنر در پیشگیری از حوادث و بلایا برای آموزش کودکان 6 تا 12 سال پرداخته شده است.
ارزیابی میزان آسایش حرارتی کاربران در اقلیم گرم و مرطوب (مطالعه موردی: مسکن بومی جزیره کیش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷۴
۴۴-۲۹
حوزههای تخصصی:
مطالعات آسایش حرارتی از آن جهت اهمیت دارند که مهندس طراح را به استفاده از روش های غیرفعال و استفاده حداقلی از روش های فعال برای ایجاد راحتی در ساختمان راهنمایی می کند. اگرچه امروزه نیاز به آسایش حرارتی کاربران به کمک تجهیزات مکانیکی و الکتریکی صورت می گیرد، اما واقعیت این است که تنها زمانی می باید این تجهیزات سنگین را به کار گرفت که شرایط آب و هوایی غیرقابل تحمل باشد، در غیر این صورت طراحی مناسب بنا همراه با رفتارهای حرارتی مناسب می تواند شرایط مطلوب آسایشی را فراهم کند. دراین راستا مقاله حاضر هماهنگ با اصول مندرج در استاندارد اشری، به کمک مطالعات میدانی در اقلیم گرم و مرطوب ایران که شامل اندازه گیری متغیرهای اقلیمی و بررسی نظرسنجی ها از کاربران است، به ارزیابی احساس حرارتی و ترجیح حرارتی ساکنین در خانه های جزیره کیش می پردازد؛ و هدف آن، توجه به آسایش حرارتی به منظور ارتقای معماری با رویکرد اقلیمی در جهت کاهش مصرف انرژی است. ازآن جایی که بخش عمده ای از انرژی مصرف شده در ساختمان ها از نیاز به ایجاد محیط های مطلوب سرچشمه می گیرد و ساختمان های مسکونی از اصلی ترین بخش های مصرف کننده انرژی می باشند، لذا بررسی تعامل مابین کاربران و ساختمان، در جهت یافتن تأثیر سازگاری رفتاری و روان شناختی کاربران در دستیابی به شرایط آسایشی مطلوب، امری ضروری می باشد. نتایج حاصل از انجام این پژوهش نشان می دهد که افراد در شرایط داخلی در محدوده آسایش حرارتی بوده اند، البته درحالی که در هر دو فصل برداشت اکثراً از سامانه ها برای سرمایش خود استفاده کرده اند. دلیل آن می تواند سختی و غیرقابل تحمل بودن آب وهوا در آن زمان از سال در این اقلیم باشد؛ که غیر از این، فراهم کردن شرایط آسایش حرارتی به هیچ عنوان میسر نمی باشد. لذا افراد با رفتارهای حرارتی که از خود نشان داده اند، باعث فراهم شدن محیط های دینامیکی شده است که در کنار تغییر تصورات راحتی حرارتی، باعث کاهش بار استفاده از سامانه ها نیز شده است؛ که این نشان از تطبیق و سازگاری مردم با شرایط حرارتی را می دهد. اینکه چگونه مردم شرایط راحتی را در اغلب موارد برای خود مهیا می کنند. در مطالعه حاضر ساختمان های معاصر در جزیره کیش به صورت شاهد مطالعه مطرح اند.
تاب آوری شهری با تأکید بر جنبه های اقلیمی در شهر ورامین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷۴
۱۴۸-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
شهرها همچنان که اثرگذارترین مراکز جمعیتی انسانی بر محیط طبیعی هستند، به همان میزان در برابر عناصر و پدیده های طبیعی آسیب پذیر هستند. از مؤلفه های مهم شهر پایدار، تاب آوری آن در برابر تغییر اقلیم و مخاطرات محیطی است. هدف پژوهش واکاوی تاب آوری شهر ورامین با روش فرایند تحلیل شبکه ای (ANP) و تعیین شاخص های مؤثر در تاب آوری اقلیمی آن است. ورامین از شهرهای اقماری مادرشهر تهران در دشت جنوبی تهران در مجاورت دشت کویر با آب وهوای گرم و خشک از مناطق عمده تأمین کننده مواد غذایی پایتخت است. در مطالعه حاضر ابتدا مهم ترین مؤلفه ها و شاخص های مرتبط با تاب آوری اقلیمی شهر ورامین با استفاده از مطالعات اسنادی-کتابخانه ای، برداشت های میدانی و مصاحبه با 44 نفر از کارشناسان و متخصصان حوزه برنامه ریزی شهری، محیطی و آب وهوای شهری با استفاده از روش دلفی و از طریق پرسشنامه استخراج گردید. سپس با توجه به مراحل روش فرایند تحلیل شبکه ای و ویژگی های شهر ورامین، داده ها و اطلاعات اولیه طبقه بندی و به تبع آن مدل مفهومی ANP تهیه گردید. مدل ANP مبتنی بر تاب آوری اقلیمی شهر ورامین شامل چهار مؤلفه و 33 شاخص با استفاده از نرم افزار Super Decisions تولید و نتایج حاصل تجزیه وتحلیل شد. نتایج به دست آمده از ANP نشان می دهد، بالاترین اولویت در تاب آوری اقلیمی شهر ورامین مربوط به جمعیت ساکن در سکونتگاه های غیررسمی (شامل عمرآباد، لرآباد، گل تپه، سکینه بانو و ده شریفا) با وزن نرمال شده 22/0 و مهاجرت با 213/0 از مؤلفه اقتصادی-اجتماعی است. با توجه به اینکه شهر ورامین سهم بزرگی از جمعیت حاشیه نشین را دربرمی گیرد و مهاجران جذب شده قادر به تأمین مسکن در بازارهای رسمی نیستند، افزایش توانمندسازی و ارتقاء سطح تاب آوری این سکونتگاه ها در برابر تغییرات اقلیمی بسیار مهم است. همچنین از جنبه محیطی شهر ورامین در شرایط تغییر اقلیم با افت سطح آب های زیرزمینی و شور شدن منابع آب دشت تهدید می شود. در ضمن زمین های زراعی وسیع و برداشت بی رویه و تخلیه فراوان آب سفره های زیرزمینی، فرونشست زمین از تهدیدهای بزرگ دشت ورامین است. درنهایت با توجه به مهاجرپذیری ورامین، رشد فیزیکی شهر و تغییر و تبدیل گسترده پوشش/ کاربری اراضی بیلان انرژی سطحی و چرخه آب منطقه را تغییر می دهد.
معماری مسکن پس از پاندمی؛ درس هایی از کووید19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷۶
۳۰-۱۷
حوزههای تخصصی:
همه گیری ویروس کووید19 همانند دیگر بحران ها بر زندگی ما تأثیر چشمگیری داشته است و به تبع آن، محیط مصنوع به منظور تطبیق با شرایط و نیازهای جدید دستخوش تغییر شده است. طراحی مسکن نیز باید با واقعیت جدید سازگار شود؛ زیرا کووید 19 اولین و احتمالاً آخرین اپیدمی نخواهد بود. در حال حاضر، ویژگی های فضایی مسکن از راهبردهای رعایت فاصله اجتماعی، قرنطینه و ایزوله سازی، تهویه مطلوب و کنترل عفونت متأثرند که الگوهای جدیدی از زندگی و کار را به ما تحمیل کرده اند. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سؤال است که طراحی مسکن چگونه می تواند در شرایط همه گیری، از سلامتی و رفاه انسان حمایت نماید؟ این مقاله از رویکرد کیفی بهره گرفته است. پس از شناسایی مهم ترین راهبردهای کنترل خطر بیماری کووید19، از بررسی متون تخصصی موضوع، اقدامات و پیشنهادهای متخصصین در راستای مدیریت خطر آن سنجش شده اند. انتخاب نمونه ها در این تحقیق به صورت هدفمند و جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه انجام شده است. تحلیل داده ها با روش تحلیل مضمون و با استفاده از تکنیک های قالب مضامین و کدگذاری داده های کیفی به انجام رسیده است. از مجموع بررسی ها و تحلیل اقدامات و پیشنهادهای متخصصین در راستای هدف تحقیق، راهکارهای مدیریت خطر ویروس کووید19 در زمینه معماری مسکن شناسایی شده اند و در ذیل ده مقوله، در قالب مضامین چهارگانه تحقیق دسته بندی شده اند. از میان مقوله های مزبور، جداسازی فضایی به منظور قرنطینه و ایزوله سازی، تهویه طبیعی و نقش فضاهای باز و نیمه باز در کاهش خطر و پاسخ به بیماری، حوزه بندی فضاها برای کنترل عفونت و در نهایت، معیارهای طراحی به منظور پاسخ به عملکردها و تعاملات جدید در مسکن واجد بیشترین اهمیت شناخته شده اند. راهکارهای ارائه شده در این تحقیق به عنوان راهبردهای طراحی مسکن می توانند به جلوگیری و کاهش خطر بیمارهای همه گیر کمک نمایند و کیفیت زندگی را در شرایط تحمیلی جدید ارتقا بخشند.
تأثیر مؤلفه های مکانی و محیطی روستا بر کیفیت و سطح آموزش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۷۳
۱۱۸-۱۰۳
حوزههای تخصصی:
در میان مسائل مرتبط با توسعه کشور، آموزش از اصول بنیادی و درخت توسعه است و نظام آموزشی جامعه به عنوان یکی از ارکان اصلی محقق شدن این هدف و رسیدن جوامع به عدالت اجتماعی محسوب می شود و سکونتگاه های روستایی در سطح کشور با جمعیت 20 میلیونی از ارکان اصلی تولید و نیروی انسانی به حساب می آیند و آموزش صحیح این قشر از اهمیت زیادی برخوردار است. سطح پایین دسترسی به خدمات آموزشی در روستاهای کشور به خصوص در استان های جنوبی، جنوب شرقی و مرزی کشور و وجود مشکلات متفاوت لزوم نگرش و مدیریت ویژه در زمینه افزایش سطح و کیفیت آموزش برای تمامی روستاهای کشور را ایجاب می کند. نیاز به آموزش های محلی و توسعه آن در مناطق روستایی باید از چالش های اصلی پیش روی نظام آموزش کشور به حساب آید. هدف اصلی این مقاله، بررسی سطح سواد و آموزش ساکنین روستایی استان های کشور و بررسی و تحلیل مؤلفه ها و شاخص های اثرگذار بر ارتقای کیفیت آموزش در سطح روستاهای کشور است. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است و به منظور بررسی و دسته بندی معیارها و شاخص های اثرگذار بر کیفیت آموزش در روستاهای کشور از روش وزن دهی AHP و نرم افزار MicMac استفاده شده است. در این مطالعات تعداد 29 شاخص در معیارهای آموزش که از طریق مطالعات کتابخانه ای استخراج شده است و شامل معیارهای برنامه های آموزشی (Ep)، محیط آموزش و یادگیری (Le)، تحقیق (Re)، خدمات اجتماعی (Ss) و معلم ها (Te) و معیارهای محیطی شامل محیط اجتماعی و نهادی (Se)، محیط اقتصادی (Ec) و محیط طبیعی و کالبدی (NE) است. میزان ناسازگاری مدل برابر با 08/0 و میزان پایداری سیستم در نرم افزار MicMac برابر با 96 درصد است که نشان دهنده مناسب بودن و قابل اعتماد بودن مشارکت انجام شده است. نتایج نشان از اثرگذاری بیشتر مؤلفه محیطی نسبت به معیارهای عمومی و عام آموزش بر میزان کیفیت آموزش است. درحال حاضر شرایط اقتصادی، اشتغال و کیفیت زندگی ساکنین روستاهای استان های مرکزی، جنوبی و مرزی کشور در شرایط نامناسبی قرار دارد که از اصول مؤثر بر کیفیت آموزش ساکنین روستایی و ارتقای سطح سواد به حساب می آید.
اولویت بندی سیاست های بازآفرینی شهری پایدار در بافت کهن شهر شیراز با لزوم توجه به مناسباتِ نهادی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سیاست گذاری محیط شهری سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
1 - 20
حوزههای تخصصی:
ب بافت های تاریخی به واسطه وجود بناها و مجموعه فضاهای ارزشمند و روایت و قرائت واقعیت زندگی و فعالیت انسانهای ساکن در آن در گذار تاریخ، واجد منابع غنی فرهنگی، اجتماعی و میراثی است. نیاز به مداخله در بافت های تاریخی به دلیل رفع نیازهای شهرنشینی امروز و فرآیند فرسودگی طبیعی و دگردیسی کالبدی در طول زمان، امری غیرقابل انکار به نظر می رسد. رهیافت «بازآفرینی شهری پایدار» به جهت ملاحظات توأمان، جامع و یکپارچه ابعاد کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی، مدیریتی، حقوقی، قانونی بیش از سایر سیاست ها به حفظ سرمایه میراثی-هویتی و به معنای دقیق کلمه توسعه و حفاظت پایدار تمرکز دارد. مقاله حاضر در نظر دارد به اولویت بندی سیاست های بازآفرینی شهری پایدار در محلات چهارگانه بافت تاریخی شیراز بپردازد تا با ایجاد پیوند میان دو مفهوم پایداری و بازآفرینی شهری در محلات بافت تاریخی شیراز، تغییراتی در نحوه مدیریت آن ایجاد و همزمان به بازآفرینی اجتماعی، کالبدی، فرهنگی، زیست محیطی کمک کند و در نهایت منجر به سرزندگی، پویایی و ارتقاء منزلت و حیات مدنی در بافت تاریخی گردد. داده های موردنیاز تحقیق از طریق مطالعات کتابخانه ای، اسنادی، میدانی، گزارش های سازمانهای دخیل در امر مدیریت شهری و تکمیل پرسشنامه به روش دلفی و مصاحبه از کارشناسان و خبرگان بافت تاریخی به روش اکتشافی گردآوری شده است. جامعه آماری، شامل شهروندان چهار محله از منطقه تاریخی- فرهنگی شیراز معادل 24871 نفر است. حجم نمونه با استناد به فرمول کوکران انتخاب و پرسشنامه به روش تصادفی توزیع و تکمیل شد. بر اساس سیاست بازآفرینی شهری پایدار، سیاستهای طرح و برنامه های بافت تاریخی شیراز توسط روش های آماری چون تاپسیس فازی و آزمون تی تک نمونه ای مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از آزمون های آماری در راستای اولویت بندی سیاست ها حاکی از این است که مؤلفه های بازآفرینی و پایداری در محلات بافت تاریخی شیراز پایین تر از حد مطلوب اند و سیاست کالبدی با میانگین 933/2 به عنوان بالاترین شاخص، سیاست اجتماعی-جمعیتی، زیست محیطی، مشارکتی، فرهنگی- گردشگری، مدیریتی، حقوقی و قانونی و اقتصادی به ترتیب با میانگین 932/2، 920/2، 809/2، 778/2، 739/2 و 628/2 در رده های بعدی قرار دارند. با توجه به لزوم توجه به سیاست های مدیریتی و حقوقی در بافت های با ارزش تاریخی و نظریات هابرماس و فوکو در این باب، نیاز به ارائه رویکرد جدید و توجه به مناسبت های قدرتی و نهادهای دخیل در بافت وجود دارد.
مؤلفه های زیبایی در اندیشه و اثار سیمین دانشور(با تاکید بر ارزشهای ملی و دینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
249 - 267
حوزههای تخصصی:
زیبایی شناسی یکی از مقوله های مهمّ در تحلیل آثار ادبی مختلف است که اخیراً ذهن برخی از منتقدان معاصر را به خود مشغول داشته است. نوآوری و نواندیشی تحت قالب تجدّد از چالش هایی است که در چند دهه اخیر مورد نقد بسیاری قرار گرفته است. این رویکرد دو گروه سنتی و نوآور را روبه روی هم قرار داده است و در راستای آن عده ای بازگشت به اصالت در چهارچوب تفکرات بومی را نشانه گرفته اند و گروهی با پذیرش فرهنگ و تمدن غرب به مقابله با سنت و آئین ها پرداخته اند. سیمین دانشور، از برجسته ترین نویسندگان معاصر است، درون مایه داستان های وی از ویژگی های بی مانندی برخوردار است. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای انجام شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که دانشور در آثاری مانند- مجموعه داستان شهری چون بهشت و رمان سووشون، به مقوله های روان شناسی شخصیت ها و مؤلفه های استعمار به عنوان اِعمال نوآوری با ساختار غربی در کشور، پیامدها و مناسبات این تفکر و تأثیر آن بر مردم توجه کرده است. از وجوه زیبایی شناسی این آثار وحدت موضوعی، وحدت درون مایه، یک پارچگی فضا و به کارگیری هنر و... است. اهداف پژوهش: 1.بررسی زیبایی شناسی در اندیشه و آثار سیمین دانشور. 2.بررسی جایگاه ارزش های ملی و دینی در آثار سیمین دانشور. سؤالات پژوهش: 1.مقصود از زیبایی شناسی در آثار ادبی و هنری چیست؟ 2.مؤلفه های زیبایی شناسی در داستان های دانشور، تا چه اندازه چهره نمایی کرده است؟
نقد تکوینی پرده نقاشی «هجران شماره یک» اثری از حبیب الله صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
530 - 545
حوزههای تخصصی:
تابلوی هجران شماره یک، اثر حبیب الله صادقی، بهمن ماه 1368 در ابعاد 260 در 140 سانتی متر و در کادری مستطیلی-افقی اجرا شد و تکنیک این اثر، میکس مدیاست. نوشتار حاضر بر آن است، با استفاده از روش نقد تکوینی به مطالعه پرده نقاشی هجران شماره یک اثر حبیب الله صادقی- به مثابه متنی تصویری بپردازد. در این روش نقد، به جای پرداختن به متن نهایی، مراحل تکوین متن، مورد بررسی قرار می گیرد. از این رو، به واسطه پیگیری عناصر و مستندات پیشامتنی و بررسی روابط میان آن ها با متون پیرامونی اعم از پیرامتن، فرامتن و پیش متن، علاوه بر شناسایی علل و عوامل دگرگونی پیشامتن های یک متن، فرآیند آفرینش و تکوین آن، بازسازی می شود. موضوعی که در این پژوهش، مطرح شده است، چگونگی فرآیند تکوین و آفرینش پرده نقاشی «هجران شماره یک» و عناصر برون متنی و درون متنی اثرگذار در شکل گیری این اثر است. لذا پس از تبیین روش نقد تکوینی، پرده نقاشی هجران از حبیب الله صادقی برمبنای الگوی نقد تکوینی، مورد تحلیل قرار گرفت. با تشریح روابط میان عناصر پیرامتنی، فرامتنی، پیش متنی و پیشامتنی، هم چنین رفتار تکوینی نقاش، مشخص گردید که در تکوین این تابلو، نقاش از اتود و اسکیس استفاده نموده است. به علاوه، این متن متأثر از دو پیرامتنِ رحلت امام و عناصر نگارگری است. از سوی دیگر، پیگیری عناصر پیشامتنی این اثر، بیان گر تأثیر «اسطوره هدف» بر سبک خلق عملی این تابلوی نقاشی است. این پژوهش از منظر هدف، بنیادی و از جهت روش، توصیفی-تحلیلی است که داده های آن به شیوه اسنادی و گفت و گوی حضوری جمع آوری شده است. اهداف پژوهش: تبیین کاربرد نقد تکوینی در مطالعه آثار نقاشی. شناسایی فرآیند تکوین پرده نقاشی «هجران شماره یک» از حبیب الله صادقی. سؤالات پژوهش : فرآیند تکوین و آفرینش پرده نقاشی «هجران شماره یک» چگونه است؟ 2. کدام عناصر برون متنی و درون متنی در فرآیند تکوین آن، اثرگذار بوده اند؟
مطالعه عناصر ساختاری نقاشی پرده بزرگ درویشی دوره قاجار براساس تاریخ نگاری بخش قدیم و جدید موجود در موزه آستان قدس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۹
43 - 59
حوزههای تخصصی:
پرده درویشی نقاشی است که به وقایع عاشورا می پردازد و با نقاشی قهوه خانه ای متفاوت است. پرده های درویشی در ابعاد بسیار بزرگ بوده و برای عزاداری رسمی شاه و به سفارش دربار تهیه می شده است. یکی از بهترین نمونه های تصویری پرده درویشی در موزه آستان قدس رضوی قرار دارد. این نقاشی دارای دو قسمت است و از آن به عنوان بزرگترین پرده نقاشی ایران یاد می شود و تا به حال مورد پژوهش قرار نگرفته است. قسمت راست نقاشی از ویژگی های رنگ گذاری، ترکیب بندی و طراحی بسیار دقیقی برخوردار است ولی قسمت چپ تابلو بعدها اضافه شده و دارای نقاشی و قلم گذاری و رنگ بندی از ارزش بصری و کیفیت پایین تری برخوردار است. این نقاشی در بخش قدیم براساس معیارهای نقاشی رسمی قاجاری، زاویه دید، زبان نمادین، حرکت محوری پیکره ها، نسبت های هندسی، واقع گرایی تصویر، دید چندوجهی، رنگ گذاری، عناصرانسانی، حیوانی، گیاهی کار شده است که این کیفیات در بخش جدید که در دوره دیگری به اثر اضافه شده دیده نمی شود. مفروض این پژوهش مطالعه عناصر ساختاری و ویژگی های بصری این نقاشی و مقایسه دو بخش قدیم و جدید در نقاشی است. در این راستا پژوهش حاضر در پی پاسخ به این دو سوال اساسی است که در پرده بزرگ درویشی از چه ویژگی های بصری و عناصر ساختاری استفاده شده است؟ تفاوت ویژگی ساختاری و بصری در بخش قدیم و جدید اثر چیست؟ محتوای پژوهش حاضر کیفی و بر مبنای تحلیل عناصر ساختاری در نقاشی است. این نقاشی براساس روش شناسی توصیفی- تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای صورت گرفته است. نتایج یافته ها حاکی از آن است که بخش اصلی و قدیم نقاشی توسط نقاشان درباری کار شده و دارای ویژگی نقاشی پیکره نگاری رسمی قاجار است و قسمت دیگر جدیدتر و بعدها به اثر اضافه شده و از کیفیت تصویری پایین تری نسبت به نقاشی بخش قدیم تر برخوردار است.
سنجش نوآوری منطقه ای، نمونه موردی منطقه شهری شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
297 - 308
حوزههای تخصصی:
بیان مسأله: عدم شناسایی مناطق نوآور در ایران موجب گردیده تا مناطق مستعد نتوانند در مسیر رشد و توسعه منطبق با ظرفیت های خود قرار گیرند وبدنبال آن بسترهای لازم در این زمینه توسط تصمیم گیران نیز فراهم نگردیده است، از طرفی دیگر روشها و مدلهای سنجش نوآوری مناطق برای شناسایی مناطق دارای پتانسیل نوآوری توسط سازمانها و نهادهای ذیربط تعریف نشده است لذا تاکنون این سنجش نیز بصورت الگوی واحد و مشخص برای شناسایی مناطق کشور در بعد برنامه ریزی فضایی از منظر نوآوری صورت نپذیرفته است هدف: ارایه الگوی سنجش مناطق نوآور در سطح کشور با الهام از نظریات و تجربیات سیستم نوآوری منطقه ای روش: به روش اسنادی مبانی نظری و تجربی مطرح در این حوزه جمع آوری و تهیه شد. سپس با شاخصهای تهیه و تدوین شده مبتنی بر نظریات تحقیق سعی شد تا بر مبنای آنها بتوان بر اساس یک چارچوب نظری متناسب با شرایط و ویژگی های محیط مورد مطالعه به بررسی و تحلیل نمونه موردی پرداخت لذا برای مطالعه نمونه موردی، جمع آوری داده ها در زمینه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و محیط زیست منطقه شهری شیراز بمنظور درج در شاخصها و مدلهای ذیربط صورت پذیرفت یافته ها: دو شاخص سنجش اقتصادی و ترکیبی منطبق بر نظریات و تجربیات تحقیق، تدوین و مورد استفاده واقع شد و ضمن تعیین رتبه استان از حیث نوآوری منطقه ای در مقایسه با استانهای همطراز، نتایج دو شاخص مذکور با یکدیگر مقایسه گردیدند نتیجه گیری: با بررسی و تحلیل نظریات وتجربیات تحقیق وانجام مدل های تحقیق بر روی نمونه موردی تحقیق مشخص شد بهتر است با الهام از مدل پیچش پنج جانبه همراه با شاخصهای اقتصادی برای تعیین رتبه مناطق از حیث نوآوری، از شاخصهای اجتماعی و زیست محیطی نیز بصورت ترکیبی استفاده نمود تا نتایج ملموس تری بدست آید.
طراحی بیمارستان مبتنی بر رویکرد معماری زمینه گرا (تعامل کالبد با محیط)
حوزههای تخصصی:
معماری زمینه گرا رویکردی است، مبتنی بر ظرفیت های بالقوه موجود و تاکید بر این نکته که به جای توجه صرف به استانداردهای برگرفته از رهیافت های نوگرا که ناشی از دیدگاهی خطی است، از دیدگاه جامع نگر به طراحی نگریسته شود. در این پژوهش به بعد کالبدی از ابعاد رویکرد زمینه گرایی پرداخته گردید. این معماری با تأکید بر زمینه گرایی اشاره به ایجاد نوعی هماهنگی و یکپارچگی بین بنا و محیط پیرامون خود دارد که در جنبه های فیزیکی، منظر و فرمال خود قابل رویت است. هدف از این پژوهش کاربست تئوری زمینه گرایی در طراحی بیمارستان از یک سو در جهت کمک به بهبود درمان بیماران و از سوی دیگر ارتقاء منظر شهری می باشد. روش پژوهش از نوع توصیفی بوده و به صورت مطالعات کتابخانه ای انجام گرفته است. نتایج نشان داد، تاثیرات شاخص های به دست آمده از پژوهش شامل پوشش گیاهی، رنگ، کاربری، ترکیب احجام، فرم و شکل داخل محیط درونی بیمارستان و روابط فضایی مناسب می تواند تا حدودی از تنش ها و اضطراب بیماران کم کند. از سوی دیگر کاربست شاخص های به دست آمده از پژوهش شامل اقلیم، جنس مصالح، لفافه فضایی، تراکم، نوع اتصال به زمین، توپوگرافی، جهت گیری، خط آسمان در طراحی بیمارستان ، می تواند در ارتقاء کیفیت منظر شهری موثر واقع گردد.
تبیین عوامل فیزیکی مؤثر بر شکل گیری دل بستگی به مکان برای تازه واردان؛ مورد پژوهی: فضاهای شهری منتخب اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دل بستگی به مکان، پیوند عاطفی است که میان شخص و محیط فیزیکی پیرامون او برقرار می شود. با وجود گذشت بیش از چهل سال از مطالعات انجام شده در زمینه دل بستگی، هنوز علت و نحوه شکل گیری این ارتباط و عوامل فیزیکی مؤثر بر آن مشخص نیست. خصوصیات و ویژگی های مکان در دو بعد اجتماعی و فیزیکی، بر شکل گیری این فرآیند تأثیرگذار هستند. خصوصیات اجتماعی، بر تداوم و تقویت ارتباط احساسی میان بومیان با مکان و خصوصیات فیزیکی، بر جذب و پیدایش اولیه فرآیند تعامل میان تازه واردان و مکان، مؤثر هستند. این تحقیق با مرور ادبیات و متون حوزه روان شناسی محیط، جغرافیای انسانی، جامعه شناسی و مکان با استفاده از روش تحقیق ترکیبی و بهره گیری از راهبردهای پژوهش چند موردی همگام با شناسایی عوامل فیزیکی پیش بینی کننده، با استفاده از پیمایش و نظرسنجی در قالب سه پرسش نامه مجزا با استناد بر فرآیندی گونه شناسانه، به شناسایی فضاهای عمومی شهری اصفهان با بیشترین تعداد بازدیدکننده تازه وارد به منظور بررسی عوامل فیزیکی مؤثر بر جذب و حضور مجدد تازه واردان پرداخته است. نتایج این نظرسنجی حاکی از آن هستند که تازه واردان به واسطه عوامل فیزیکی با بعد معماری به فضای شهری عمومی جذب شده؛ لیکن عوامل فیزیکی بعد شهری، منجر به حضور مجدد آنها در طول زمان و شکل گیری سطوح اولیه دل بستگی بر اساس مدل ارائه شده می شوند. مدل تبیین یافته بر اساس نتایج این تحقیق، سه سطح پیش دل بستگی، دل بستگی در حال شکل گیری و دل بستگی را در طول زمان و بر اساس حضور مجدد تازه وارد و مدت زمان ارتباط او با مکان معرفی می کند. تازه واردان به واسطه عوامل فیزیکی معماری همچون؛ رنگ، بافت، نمای ساختمان ها، مقیاس و نور شب، به فضاهای شهری اصفهان جذب شده و به واسطه عناصر فیزیکی شهری شامل؛ کف سازی، مبلمان، کاربری های موجود، ابعاد فضا، پاکیزگی و دسترسی، به حضور مجدد در فضا ترغیب می شوند. حضور مجدد تازه وارد در طول زمان، به شکل گیری سطح سوم که ایجاد ارتباط احساسی میان شخص و فضای شهری است، خواهد انجامید.
چگونگی بازنمایی مردم افغانستان در سینمای ایران بر اساس آرای استوارت هال
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
55-62
حوزههای تخصصی:
ازآنجایی که فیلم یک بازنمایی است که دلالت های گوناگون را هم تولید و هم بازتولید می کند، ناگزیر با مسائل گوناگونی چون سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... ارتباط تنگاتنگی دارد. این پژوهش در نظر دارد که ابتدا مفهوم بازنمایی را در حوزه قدرت، فرهنگ و زبان شرح دهد و بعد با استفاده از نظریات استوارت هال و استراتژی های کاربردی او به بررسی چگونگی بازنمایی مردم افغانستان در سینمای بعد از انقلاب اسلامی ایران بپردازد. با کمک الگوهای مختص به استوارت هال و روش تحلیل سازه کیت سلبی و ران کادوری سعی می شود تا شخصیت های افغان که در هر فیلم به عنوان نقش اصلی ظاهرشده اند، مورد بررسی قرار گیرند و از طریق استراتژی های بازنمایی کلیشه سازی، طبیعی سازی و برجسته سازی، فیلم ها تحلیل و واکاوی می شوند. بر اساس سؤال اصلی پژوهش؛ در خصوص چگونگی بازنمایی مردم افغانستان در سینمای ایران، نتایج تحقیق نشان می دهد که افغان ها در سیر تاریخی فیلم های بررسی شده پس از انقلاب اسلامی ایران ابتدا فردی مهاجر، خانواده گرا، محافظه کار، مطیع، ساده و سخت کوش هستند که توان مالی، جایگاه فرهنگی و طبقه اجتماعی پایینی دارند. با گذشت سال ها و طی دهه های پس از انقلاب، آن ها رفته رفته در ایران رشد پیداکرده و می توانند شرایط مالی خود را ارتقا دهند، با مردم ایران تشکیل خانواده دهند، در دانشگاه درس بخوانند، حتی از ایران نیز مهاجرت کنند.
خوانش سفالینه های سده های میانی ایران از منظر سنت گرایان و تاریخ گرایان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو گفتمان عمده در زمینه مطالعات هنر اسلامی، رویکردهای تاریخ گرایانه و سنت گرایانه هستند که گاهی در تعارض با یکدیگر قرار می گیرند. گفتمان تاریخ گرا آثار هنری را بر مبنای عوامل زمینه ای همچون؛ تاریخ، فرهنگ و اجتماع مورد بررسی قرار می دهد. از سوی دیگر، جریان سنت گرایی با نقد مؤلفه های مدرنیته، اصول زیربنایی خود را بر مفاهیم عرفانی قرار داده و با نگاهی آرمانی، بحث متافیزیک سنتی هنر را در زمینه هنرهای اسلامی مطرح می سازد. از آنجا که گفتمان سنت گرایی عموماً در مورد مفاهیم کلی صحبت کرده، نمونه های زیادی برای تطبیق قابل شناسایی نیستند که اندیشمندان برجسته هر دو رویکرد در مورد آنها بحث کرده باشند. بدین منظور، چهار نمونه از کاشی ها و ظروف سفالین انتخاب شده تا دیدگاه های متمایز صاحب نظران دو رویکرد در تحلیل آثار صنایع دستی آشکار شوند. مهم ترین سؤال این پژوهش، شناسایی تفاوت خوانش های دو رویکرد سنت گرا و تاریخ گرا در مواجهه با آثار سفالین سده های میانی ایران و نقد آنها است. این مقاله با بهره گیری از مطالعه کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده است. یافته ها نشان می دهند که تاریخ گرایان با اتکا به مؤلفه های زمان، جغرافیا، فرهنگ و سیاست، تحقیقات بی شماری در مورد تک نمونه های آثار هنری دوره های مختلف انجام داده اند. نزد آنان خوانش آثار هنری، بر پایه توصیف دقیق اثر و ارائه فرضیات و نتایج طی یک روش شناسی مستدل و علمی صورت می گیرد. حال آنکه مبانی فکری سنت گرایان بر اساس بازگشت به اصل اولیه سنت و احیای آن شکل گرفته اند و به همین دلیل، موضوع نوشته های آنان بیشتر مفاهیم و کلیاتی در خصوص نمودهای هنر مذهبی و عرفانی هستند که به سختی می توان این رویکرد را برای تحلیل آثار صنایع دستی به کار بست.
قالب های هنری دین در زیبایی شناسی هگل و دلالت های تربیتی آن؛ انعکاس در هنر مجسمه سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
131 - 149
حوزههای تخصصی:
هنر، دین و فلسفه با یکدیگر دارای روابط عمیقی هستند. فلسفه هگل یکی از مظاهر آمیختگی این سه مقوله است. هنر مجسمه سازی را می توان یکی از جلوه گاه های این نوع هنر دانست. در این پژوهش از نمونه گیری هدفمند استفاده شده است. روش پژوهش مورد استفاده روش استنتاجی فرانکناست. در این روش در ابتدا محقق به استنتاج اصل تربیتی از هدف غائی و گزاره واقع نگر مبنایی پرداخته و سپس به استنتاج روش تربیتی از اصلی که در استنتاج پیشین به دست آمده و گزاره واقع نگر مصداقی پرداخته است. حوزه پژوهش شامل کتاب های هگل، سایر منابع و پژوهش ها حول محور مفاهیم زیباشناسی هگل، مبانی نظری زیباشناسی وی و زمینه های تربیتی آن است. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که بیان ژرف ترین ارزش های ذاتی هر تمدن و آشکارسازی ایده مطلق ازجمله اهداف اساسی تربیت زیباشناسی استنتاج شده از نظرات هگل است که نیل به آن در گرو استفاده از اصولی چون شیوه بیان ارزش های ذاتی هر تمدن متناسب با دوره تاریخی خود است که شیوه بیان هنری، دینی و فلسفی و ارتباط آنها با یکدیگر از روش های رسیدن به این اهداف و اصول است. همچنین رساندن انسان به حد کمال و حقیقت غایی از دیگر اهداف اساسی تربیت زیباشناسی هگل است که انتقال و اشاعه باورهای دینی از اصول آن و استفاده از قالب های هنری سمبولیک، کلاسیک و نمادین به منظور بیان اعتقادات دینی ازجمله روش های آن است. اهداف پژوهش استنتاج اهداف تربیت زیباشناختی هگل با بررسی قالب های هنری دین در زیباشناسی وی. استنتاج اصول تربیت زیباشناختی هگل با بررسی قالب های هنری دین در زیباشناسی وی سؤالات پژوهش کدام اهداف تربیت زیباشناختی را می توان از اندیشه های هگل استنتاج کرد؟ کدام روش های تربیت زیباشناختی را می توان از اندیشه های هگل استنتاج کرد؟
بازنمود تروما در هنر معاصر
حوزههای تخصصی:
این مقاله در تلاش است تا درون مایه “تروما” و بازنمودِ آن در هنر معاصر را مورد واکاوی قرار دهد. در این جا، با برّرسیِ مفهوم تروما و ریشه این واژه در تاریخِ بشر، سعی شده تا شناختی جامع از بدن و روانِ آدمی، به عنوان سوژه و محتوایِ هنرهای تجسّمیِ معاصر، تحقّق یابد. براین اساس، نوشتارِ حاضر، بحثی مبسوط در بابِ بازنماییِ آسیب هایِ روانی و جسمانی در آثار هنری خواهد بود. در واقع متن، در جهتِ ارائه تحلیلی از چگونگیِ به کار رفتنِ غیرمستقیمِ این درون مایه در آثار، با کنکاشی در حوزه هنرهایِ تجسّمیِ معاصر و جریان های متنوع آن از جمله هنرهای تنانی ، هنرِ اجرا ، هنر رسانه های نو. هنر چیدمان، هنر تصادفیو … این موضوع را در فضایی گفتمانی قرار خواهد داد. هدف دیگر این نوشتار، بحث در بابِ این مفهوم با در نظر گرفتنِ زمینه هایِ شکل گیریِ آن در نزد هنرمندان زن و مرد است. به این معنا که متن، به نحوی انتقادی، این درونمایه را در نسبتِ با هویّتِ جنسی برّرسی خواهد کرد و بحثی انتقادی را حولِ محور تروما و جنسیّت مطرح می کند. همچنین این مقاله بخشِ تحلیلیِ خود را به واسطه یِ مفاهیم فلسفی و فرهنگی همچون روانکاوی، جنسیّت و دیگر نظریه هایِ تجسّمی بسط می دهد. بخش انتهاییِ این نوشتار مشتمل است بر تجربه شخصیِ نویسنده، که به عنوان یک هنرمند، برای حدود ۱۵ سال بر مفهوم تروما و جنسیّت متمرکز بوده است. علاوه بر این، اگرچه که تمرکزِ متن به طور خاص بر هنر معاصر قرار دارد، با این وجود از طریق نگاهِ زمینه محور به این درون مایه و بازنمایی آن در آثار هنر معاصر، شناختی را نیز در باب سایر دوره هایِ تاریخ هنر فراهم می آورد.