دو گفتمان عمده در زمینه مطالعات هنر اسلامی، رویکردهای تاریخ گرایانه و سنت گرایانه هستند که گاهی در تعارض با یکدیگر قرار می گیرند. گفتمان تاریخ گرا آثار هنری را بر مبنای عوامل زمینه ای همچون؛ تاریخ، فرهنگ و اجتماع مورد بررسی قرار می دهد. از سوی دیگر، جریان سنت گرایی با نقد مؤلفه های مدرنیته، اصول زیربنایی خود را بر مفاهیم عرفانی قرار داده و با نگاهی آرمانی، بحث متافیزیک سنتی هنر را در زمینه هنرهای اسلامی مطرح می سازد. از آنجا که گفتمان سنت گرایی عموماً در مورد مفاهیم کلی صحبت کرده، نمونه های زیادی برای تطبیق قابل شناسایی نیستند که اندیشمندان برجسته هر دو رویکرد در مورد آنها بحث کرده باشند. بدین منظور، چهار نمونه از کاشی ها و ظروف سفالین انتخاب شده تا دیدگاه های متمایز صاحب نظران دو رویکرد در تحلیل آثار صنایع دستی آشکار شوند. مهم ترین سؤال این پژوهش، شناسایی تفاوت خوانش های دو رویکرد سنت گرا و تاریخ گرا در مواجهه با آثار سفالین سده های میانی ایران و نقد آنها است. این مقاله با بهره گیری از مطالعه کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده است. یافته ها نشان می دهند که تاریخ گرایان با اتکا به مؤلفه های زمان، جغرافیا، فرهنگ و سیاست، تحقیقات بی شماری در مورد تک نمونه های آثار هنری دوره های مختلف انجام داده اند. نزد آنان خوانش آثار هنری، بر پایه توصیف دقیق اثر و ارائه فرضیات و نتایج طی یک روش شناسی مستدل و علمی صورت می گیرد. حال آنکه مبانی فکری سنت گرایان بر اساس بازگشت به اصل اولیه سنت و احیای آن شکل گرفته اند و به همین دلیل، موضوع نوشته های آنان بیشتر مفاهیم و کلیاتی در خصوص نمودهای هنر مذهبی و عرفانی هستند که به سختی می توان این رویکرد را برای تحلیل آثار صنایع دستی به کار بست.