فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
63 - 74
حوزههای تخصصی:
اتجه الشعر المعاصر إلی اتجاهات عده لها أصول فی اللغه العربیه والدراسات الغربیه الحدیثه، حیث مزجت التراث العربی القدیم بالرؤی الحدیثه. ومن هذه الآراء نظریه جیرار جینیت حول السردیه ومکوناتها التی تنطلق منها الدراسات حول الراوی والمروی والزمان والمکان والأحداث. من هذا المنطلق، البناء السردی فی الشعر القصصی له أهمیه کبری فی الدراسات الأدبیه، حیث تختلف منهجیه الحکی عن السرد فی دراسه الأشعار. ففی موضوع البحث، نلاحظ أن قصیده شجره القمر للشاعره العراقیه، نازک الملائکه، قصیده قصصیه تحتوی علی مکونات السرد القصصی، حیث تتجه الدراسه نحو بنیه العنوان والحکایه السردیه فی الشعر القصصی فی الزمن السردی والاسترجاعی والاستباقی. فالقصه التی نظمتها نازک الملائکه شعراً قصصیاً مثقله باستعارات ورموز کثیره. تهدف هذه الدراسه إلی تحلیل البنیه السردیه فی القصیده، وذلک بالاعتماد على المنهج الوصفی التحلیلی. ومن نتائج البحث أنّ الدیمومه والتکرار السردی هما المکوّنان الأساسان للسرد القصصی فی قصیده شجره القمر ، والشاعره ربطت الأصوات وموسیقی الشعر الداخلیه والخارجیه بشعور وانفعالات مؤثّره فی القصه الشعریه الخیالیه، فالبنیه السردیه فی القصیده متماسکها فی دیمومتها وسردها التکراری.
واکاوی انگیزه های سرایش و درون مایه های شعر استغاثه در دوره اندلس (بر اساس نظریّه عمل پیر بوردیو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
66 - 85
حوزههای تخصصی:
واژه استغاثه از حیث معنایی، بلاغی و ادبی به معنای شفیع طلبیدن است. از دیرباز در ادبیات عرب نوعی شعر با درون مایه استمداد ظهور یافت که «استغاثه» نام گرفت و از دو ابزار معنوی و مادی «توکّل» و «تمسّک» بهره می برد که در پی تغییراتی در اوضاع جامعه هدف بود. با نگاهی به پژوهش های محقّقان حوزه ادبیّات و تاریخ ادبیات، می توان دریافت درون مایه های ادبی استغاثه در واقع، بیانگر مسئولیت اجتماعی و تعهد هنری شاعران بوده و نیک آشکار است که برای فهم عمیق تر چرایی سرایش این نوع اشعار، به کارگیری نظریه هایی که شناختِ جامعه و مردم خاص زمانی را بررسی می کنند، راهگشا خواهد بود. در پژوهش توصیفی‑تحلیلی حاضر، تلاش شده است تا از دیدگاه جامعه شناسی پیر بوردیو استفاده شود. بر مبنای این نظریّه، تعهد اجتماعی، عمل و کنش، بازتاب منش جامعه است. با تحلیل جامعه شناسی این مهم، آشکار خواهد شد که ساختارهای اجتماعی توانمندِ قشر حاکم، چه تأثیری بر قشر فرمان بر جامعه دارند. ازآنجاکه کُنش های ناآگاهانه به وجود آمده در ساختار اجتماعی دوران جاهلی و مقابله با اجبارهای صادره از قشر حاکم درنتیجه برخی تک بیت هایی با موضوع استغاثه بوده، در زمان حکومت مسلمانان بر اندلس عواملی همچون درگیری های دائمی اقتصادی و سیاسی، فساد اخلاقی حاکمان، حملات و فجایع منتج از جنگ های صلیبی سبب ساز تکوین این نوع شعر و تبدیل آن به صورت فن مستقل گردید. علاوه بر این، با توجّه به مدح قشر حاکم همراه استمداد در این نوع ادبی، در ادامه نیز چرایی عدم دوام مدح و هم تمرد و گلایه تدریجی علیه قوانین حاکم باگذشت زمان قابل بررسی است
بررسی جلوه های رئالیسم جادویی در رمان "وقائع المدینه الغریبه" اثر عبد الجبار العش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
30 - 47
حوزههای تخصصی:
این پژوهش قصد دارد تا ضمن واکاوی مؤلفه های رئالیسم جادویی در رمان تونسی "وقائع المدینه الغریبه"، دریابد که "عبد الجبار العش"، نویسنده این رمان، چگونه با تکیه بر ژانر رئالیسم جادویی یا نمایش واقعیت ها از دریچه امور شگفت انگیز و خیالی توانسته است به آسودگی به بیان مشکلات و کاستی های سیاسی و اجتماعی بپردازد. موفقیت این رمان عربی در دریافت جایزه ادبی کومار تونس و ناشناخته بودن این رمان نویس تونسی در میان جامعه ادبی و دانشگاهی ایران، یکی از ضرورت های این پژوهش را تببین می کند؛ مورد بعدی بیان یک سری انتقادات سیاسی و اجتماعی در این رمان است که تنها به جامعه تونس محدود نمی شود و به گونه ای با مسائل جامعه امروزی ما نیز هم پوشانی دارد. نگارندگان پژوهش، پس از بررسی این رمان به روش توصیفی-تحلیلی دریافتند که نویسنده با تکیه بر مؤلفه هایی مانند: طرح وقایع شگفت انگیز، نمادپردازی، تقابل مدرنیته و سنت، درون مایه سیاسی-اجتماعی و همچنین توصیفات اکسپرسیونیستی -که ازجمله مؤلفه های مشترک داستان های رئالیسم جادویی شمرده می شوند- موفق شده است، عمق و گستردگی مشکلات اجتماعی و سیاسی جامعه تونس را بیان کند و از این رهگذر با آگاهی دادن به خواننده، او را برای ایجاد تغییر در جامعه ترغیب سازد. العش در این داستان، مرز واقعیت و خیال را کم رنگ می سازد. او زبان طنزآمیز خود را به عنوان چاشنی به خدمت می گیرد تا بتواند تلخ ترین و سیاه ترین وقایع روز جامعه را در قابی جذاب برای مخاطبان خود به تصویر بکشد. پس از طرح وقائع شگفت انگیز، حضور نمادها در این داستان سهم چشم گیری را به خود اختصاص می دهد. علت این امر آن است که کشف امور پیچیده برای ذهن مخاطبان از جذابیت بیش تری برخوردار است؛ بنابراین العش در شخصیت پردازی و هنگام بیان انتقادات خود، نمادپردازی را چاره کار خویش قرار می دهد.
مؤشرات منهج السید مرتضى العسکری فی إثبات عدم تحریف القرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
83-112
حوزههای تخصصی:
هدفت هذه الدراسه إلى تحلیل محتوى کتاب "القرآن الکریم وروایات المدرستین" (ثلاثه أجزاء) بالمنهج الوصفی _ التحلیلی لاستخراج الخصائص المنهجیه للعلامه العسکری لإثبات عدم تحریف القرآن ومقترحاته لاستخدامها للرد على الشبهات الأخرى. بناءً على نتائج البحث، وبغض النظر عن المؤشرات العامه لمنهج بحث العسکری فی الرد على الشبهات، بما فی ذلک "تحدید الشبهات الرئیسه"، و "استخدام المصادر ذات الصله جنباً إلى جنب مع المصادر الرئیسه قید المناقشه" و "فحص تطور الروایات للتعبیر عن ضعف الإسناد والنص "، یمکن ذکر العوامل الثلاثه "الاستخدام السلیم لنظریه الوحی البیانی"و" تطور معنى المصطلحات الإسلامیه "و" دراسه الظروف الاجتماعیه والتاریخیه فی وقت الأحداث "على أنها ابتکاراته رداً على هذه الشبهات. وتمییز منهجه عن أعمال العلماء بعده نقاط: 1. من خلال التعرف على الشبهات المتوازیه وتجنب التعامل مع الشبهات الهامشیه أو المتکرره أو المتداخله، فإنه لم یکن منفعلاً تجاه الخصم للانخراط فی الانتباه إلى الشبهات المتعدده. 2. جمع أقوى أسباب الشبهات (وإن کان من مصادر مختلفه) حتى تکون الردود شامله وحاسمه. 3. بالنظر إلى مبدأ تغییر التصورات للقضایا والموضوعات فی مجرى التاریخ وربط النظام البیئی التاریخی للأحداث، فقد زاد من نطاق وعمق تحلیله.
استدعاء الروایات المیثولوجیه من منظور البعث والإحیاء فی أشعار فایز خضور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
60 - 76
حوزههای تخصصی:
إن الأسطوره قصه تعبر عن حیاه الأقوام وثقافتها وعاده لا یعرف أصلها. تدل الأساطیر علی الحاجات اللاواعیه للعقل البشری وتتحدث مع الإنسان والعالم المحیط به. فی کل فتره یمر بها الإنسان، یکون دائمًا مدینًا لماضیه ولأسلافه ولهذا کانت الأساطیر مصدر إلهام للشعراء والکتاب وتتکرر کثیرا فی الأدب المعاصر لمختلف الشعوب بسبب قوه تأثیرها فی النفوس. تشابک الشعر العربی المعاصر مع الأسطوره بحیث یمکن اعتبار توظیف الأسطوره أحد أهم ظواهره الفنیه. لم یستعن الشعراء العرب المعاصرون بالأسطوره واقتباس الهیکل الأسطوری بالهیئه الموجوده فی الکتب والروایات فحسب، وإنما قاموا بإحداث التغییرات فی روایاتهم وتحویلها إلی صور متنوعه بغیه تطبیقها مع الأوضاع الراهنه فی عصرهم. إنّ مضمون التفکیر الغائی من مضامین توظفت فی قصائد فایز خضور توظیفاً مختلفا. وإن ما جعل کتابه هذا البحث کضروره عند الباحثه عبارهٌ عن استحضار الزوج الأسطوری بعل وعنات - إینانا ودوموزی - شمش وجدیله فی قصائده. ففی بدایه الأمر، قامت الباحثه بدراسه الروایات المیثولوجیه والعناصر التی ارتبطت بها، ثم یسعی هذا البحث إلی دراسه العناصر الأسطوریه فی قصائد فایز خضور. بالنظر إلی أنه شاعر متألم وعالم بمأساه الإنسان العربی ویقدم نفسه على أنه شاعر الموت وبذل قصاری جهوده الفکریه فی إحیاء الحضاره الشرقیه محاولاً أن یعید تجربته الشعریه تحت الرموز المرتبطه بالموت والحیاه، إن الباحثه تناولت دراسه التفکیر الغائی لأساطیر الموت والانبعاث فی ضوء قراءه میثولوجیه عبر المنهج الوصفی -التحلیلی. تدل النتائج المتوصل إلیها فی هذه المقاله على وجود صله عمیقه بین فکر الشاعر وعناصر الموت والانبعاث الأسطوریه، لکنه یقدم توظیفا معکوسا ومختلفا عنها ویغیر روایتها لیزیح لنا الستار فی آثاره عن الظروف الاجتماعیه فی البلاد العربیه بما فیها من الدمار والظلمه. ومن أهم أهداف الشاعر لهذا الاستخدام الأسطوری یمکن الإشاره إلی تحوّل الأساطیر الدّلالی وانطباقها (تکییفها) أکثر فأکثر مع الوضع المسیطر علی المجتمع السوری والأقطار العربیه الأخری
دور التکرار فی مغالاه المعانی وتوجیه المتلقّی علی أساس نظریّه فان دایک (تطوّرات إیران الفضائیّه فی قناتی"العالم"و"العربیّه" أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
77 - 92
حوزههای تخصصی:
إنّ استخدام أیّ ظاهره من ظواهر الأدب فی الشعر والنثر لا یکون عبثاً ومن دون دوافع مسبقه وینطبق ذلک علی التکرار، فأصبح التکرار من التقنیات الواضحه لبناء النص الخبریّ، إذ یلعب دوراً بارزاً فی معالم الوصول إلی مضمون النص ونقل المعانی الخفیّه فی النصوص الخبریّه للمخاطب ویعدّ أداه إستراتجیّه قویّه تؤدّی إلی توجیه الانتباه إلی اللغه ذاتها وتنبیه المتلقّی إلی ما یریده المتکلم أو الکاتب؛ فإنّ وسائل الإعلام تستخدم التکرار قاصدهً ترسیخ غایتها الرئیسه فی أذهان الناس وهی تمهید الطریق لقبول السیاسات المتبعه فی هذه الوسائل.ویقوم البحث الراهن بتحلیل النصوص الخبریّه فی قناتی "العالم والعربیّه"، مرکّزا علی دور التکرار فی مغالاه المعانی وأهمیّته فی انتباه المخاطب إلی بعض المعانی الخاصّه علی أساس نظریّه "فان دایک"؛ حیث تشیر نتائج البحث إلى کیفیّه محاوله أصحاب وسائل الإعلام وأسالیبهم لغرس صوره إیجابیّه لأنفسهم أو للجهات المتبوعه وصوره سلبیّه للجهات المعارضه لسیاساتهم فی أذهان الجمهور باستخدام تقنیه التکرار. ولهذا تستخدم فی قناه العالم الإخباریّه الحکومیّه الإیرانیّه کلمات مثل "النجاح"و"السلمیّ"و"الدفاعیّ" کما تتکرّر کلمات مثل "غیر سلمیّ" و"التهدید" و"القلق الشدید" فی قناه العربیّه السعودیّه؛ لأن ترتیب الکلمات الإیجابیّه أم السلبیّه معًا فی نص إخباریّ یتسبّب فی إنشاء صوره إیجابیّه أو سلبیّه عن إیران، فیتمّ تسجیلها فی أذهان الجمهور والتکرار یعمل مثل مطرقه ترسّخ هذه الصوره الإیجابیّه أو السلبیّه فی أذهان المخاطبین.فتکمن أهمیه هذا البحث فی أنّ التکرار هو من أکثر التقنیات المستفاده لنقل الرسائل الخفیّه إلی الجمهور، والتی حظیت باهتمام إعلامیّ کبیر، لا سیّما فی السنوات الأخیره، خاصّهً فی الأخبار المتعلّقه بإیران، حیث إنّ معرفه أسالیب استخدام هذه التقنیه فی وسائل الإعلام تزید من معرفه الجمهور الإعلامیّه.
تعریفی نوین در تبیین حقیقت معرفه و نکره با نقدی بر تعریف مشهور آن
حوزههای تخصصی:
معرفه و نکره یکی از مباحث بسیار مهم و پرکاربرد در علومی همچون بلاغت و نحو می باشد که در هر یک سعی بر آن بوده است که تعریف جامع و مانعی از این دو صورت می پذیرد. نظریه مشهور در تعریف معرفه و نکره بر محور دلالت بر شیء معین و عدم چنین دلالتی می چرخد که اشکالات فراوانی را به دنبال آورده است. در این تحقیق که به روش کتابخانه ای، جمع آوری اطلاعات، تحلیل آن و مقارنه آرا صورت پذیرفته است درصدد است ناکارآمدی تعریف مشهور را اثبات نماید و تعریفی نوین از معرفه و نکره را مطرح نماید بدون آن که اشکالات پیشین بر آن وارد گردد. در این تحقیق ابتدا اشکالات تعریف مشهور از معرفه و نکره مفهومی تبیین می گردد و پس از آن پاسخ پیشنهادی ارائه می گردد. در گام بعدی اشکالات تعریف معرفه و نکره لفظی بیان می گردد و به دنبال آن راه حلی برای برون رفت از اشکالات از طریق تعریفی جدید ارائه می گردد. در نهایت وجوه عدول از معرفه جنسی و عهدی به نکره تبیین می گردد تا ابعاد دلالی معرفه و نکره بیش از پیش تبیین گردد. از جمله نتایج تحقیق آن که: 1- مفهوم معرفه که امر کلی است از طریق لحاظ اشاره آن به خارج تنها می تواند متعین و متشخص گردد بدون آنکه اشکالات سه گانه پیشین بر آن وارد گردد. 2- وجه عدول از جنس به نکره، بی حصه بودن جنس و حصه و کمیت غیرمعین داشتن نکره است. 3- وجوه عدول از معرفه عهدی به نکره امور گوناگونی همچون شرایط خاص متکلم، مخاطب، کلام و موانع خارجی را در برمی گیرد.
دراسه أسلوبیه لتصویر التشاؤم لدى فدوى طوقان قصیده خریف ومساء نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
121 - 138
حوزههای تخصصی:
الدراسات الأسلوبیه هی البحث عن الخصائص اللغویه للعمل الأدبی والکشف عن الجوانب الجمالیه فی الآثار الأدبیه الخاصه بشاعر أو کاتب ما بواسطه معالجه بعض الجوانب الأسلوبیه فی مضمون محدد باستخدام أدوات البحث الأسلوبی. فدوى طوقان شاعره فلسطینیه عاشت فی ظروف سیاسیه واجتماعیه حرجه غیر مواتیه، حیث انعکست آثار هذه الظروف السلبیه فی أشعارها. قصیده خریف ومساء من أهم القصائد التی تعکس التشاؤم المسیطر علی الشاعره والفضاء الشعری لها. استخدمت طوقان فی هذه القصیده اللغه الدلالیه والإیحائیه الممتازه والمسلمات والمنبهات الأسلوبیه البارزه للتعبیر عن تشاؤمها، وهذا ما تمتاز به القصیده. من ثم، یسعی هذا البحث أن یعالج أسلوب التعبیر عن التشاؤم فی قصیده خریف ومساء لفدوى طوقان کنموذج من شعرها من خلال استخدام النظریات الأسلوبیه فی المستویات الإیقاعیه، والبیانیه والنحویه معتمدا علی المنهج الوصفی التحلیلی. تشیر نتائج البحث إلی أن سیطره روح التشاؤم علی شعر فدوی طوقان نتیجه طبیعیه للنکبات والممضات التی حلت بها من جهتین: الأولی مأساه أسرتها وفقدان أخیها وآلام الفراق، والأخری الخیبات المتتالیه التی توالت فی المستوی السیاسی وخاصه فی الارتباط بالقضیه الفلسطینیه، مما جعل الشاعره فی دائره الیأس والتشاؤم وعدم الثقه بالکون وجعل الموت والزوال یحومان علی فکرتها وخیالها. ظل التشاؤم والاعتراف بالمصیر المحتوم للإنسان مرتبطان باللغه الشعریه لطوقان وأسلوبها الخاص فی التعبیر عن معانی الیأس والتشاؤم. الألفاظ والأصوات فی قصیده خریف ومساء تتأتی وفق سیطره روح التشاؤم علی الشاعره فی التعبیر عن مشاعرها التشاؤمیه وهواجسها النفسیه. وکذلک وظفت طوقان الأسلوب الاستفهامی والصور البیانیه لبیان غموض مستقبلها وقتامه مصیرها وعدم إمکان تحقیق آمالها کما جعلت أسلوب الانزیاح کوسیله للغرض ذاته.
نشانه شناسی رمزگان های زبانی در سروده «هجره عروه بن الورد» از کاظم السماوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی رمزگان های زبانی، یکی از روش های نوینی است که ناقدان و پژوهشگران در بررسی و تأویل متون ادبی و به ویژه شعر به آن اهتمام ورزیده اند. این دانش، از مفاهیمی اساسی شکل می گیرد که نشانه ها به وسیله آن، معنا و مفهوم ویژه خود را می یابند. «کاظم السماوی» از جمله شاعران توانای معاصر عراق است که نشانه ها، رمزها و اسطوره ها، بیشترین محتوای ادبی اشعار او را به خود اختصاص داده اند. سروده «هجره عروه بن الورد» از جمله قصاید برجسته ای است که شاعر در آن، مجموعه ای از رمزگان های زبانی را در خدمت ارائه بهتر مفهوم و مقصود خود به کار برده است. این پژوهش کیفی، به شیوه توصیفی- تحلیلی، با استفاده از نسخه های خطّی و کتابخانه ای، به بررسی این قصیده برای یافتن مهم ترین رمزگان های زبانی آن و بیان ارتباط آن ها با زندگی شاعر از یک سو و نقش آن در هماهنگی قصیده از سوی دیگر، پرداخته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که نشانه های شخصیّت شاعر و گرایش های شخصی او در رمزگان های مربوط به صاحب متن و عنوان تجسّم یافته است و در خدمت بیان اهداف شاعر قرار گرفته اند؛ همانطور که یکپارچگی قصیده به کمک رمزگان های زیبایی شناختی و بینامتنی به اضافه دیگر رموز محقّق شده است که این امر، بر ارزش ادبی قصیده افزوده است.
بررسی گفتمان موقعیتِ تسلیم و امید به خدا در سوره کهف بر اساس نظام نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
88 - 108
حوزههای تخصصی:
در زبان شناسی نقش گرا معنای بافتی متون، محصول پیوند متن و موقعیتی است که در آن تولید می شود. مهم ترین کارکرد این نوع از نگاه در قرآن کریم آشکارسازی زوایای پنهان معنا در آن است. ضرورت این نوع از نگاه در بیان و اثبات این فرضیه است که بافت موقعیت مطرح شده در نظام نقش گرا، به واسطه تعیین دقیق معنا به عنوان یک قرینه اساسی در فهم، می تواند به طور مستقیم بر معنای آیات قرآن کریم اثر داشته باشد. برای مثال موقعیت تسلیم و امید به خداوند در سوره کهف، آشکارکننده ابعاد مختلف تسلیم از جنبه فردی، اجتماعی و اعتقادی است. در این پژوهش سعی شده است با در پیش گرفتن روش توصیفی - تحلیلی با بررسی آیاتی از سوره کهف که تسلیم و امید به خداوند را مطرح کرده اند به تبیین ارتباط گفتمان موقعیت این مقوله ها با متن و ارتباط لایه های سه گانه بافت موقعیتی(گستره، منش و شیوه سخن) با لایه های معنایی زبان (فرانقش اندیشگانی و بینافردی و متنی) پرداخته شود. از جمله رهیافت های حاصل شده آن است که آغازگر های مرکب (متنی- ساختاری) در موقعیت تسلیم بیشترین بسامد را دارا هستند که نشان از ارتباط حروف ربط با موقعیت دارد. تکرار در بافت موقعیتی تسلیم و امید به چندین شکل نمود می یابد همچنین استعمال «رب» با ضمیر متصل «نا» و «ی» در هر سه رویداد یعنی (داستان جوانمردان، واقعه تحدی و داستان صاحبان باغ) مشاهده نمود. عنصر معنایی این ترکیب اضافی همان امید به رحمت خداوند است که بافت موقعیت در شکل دادن آن نقش اساسی ایفا می کند.
الإحاله الضمیریه ودورها في التماسک النصي (سوره الرعد أنموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الملخص من أهم مباحث علم اللغه الوظیفی هی نظریه التماسک النصی التی تبحث فی العوامل التی تربط عناصر النص ومکوناته، وهذه النظریه تشتمل علی أدوات وعناصر مهمه ولازمه لتحلیل أی نص ما، من أهم هذه العناصر وأکثرها انتشارا وظهورا علی سطح النص عنصر الإحاله الذی یقوم بوظیفته الإحالیه عن طریق مجموعه من الأدوات، ویجعل النص وحده متلاحمه ومترابطه ومتماسکه. نحاول من خلال المنهج الوصفی التحلیلی، دراسه وتحلیل الإحالیه الضمیریه لسوره الرعد ومدى استخدامها فی ترابط وتماسک وانسجام نص السوره. من أهم النتائج التی توصل البحث إلیها أن الإحاله الضمیریه بکل أنواعها ساهمت بشکل فعال فی تحقیق الحرکه وال دوران بین آیات سوره الرعد وقامت بوظیفه هامه فی تحقیق التماسک النصی بین أجزاء الآیات من خلال رجوع اللفظ المحیل إلی المحال إلیه، وأن الإحاله فی السوره المدروسه استخدمت بکثیر بصوره نصییه قبلیه، کما أنه جاءت الضمایر المحیله إلی الله تعالی ورسوله الکریم والکفار و المؤمنین بکثیر؛ الأمر الذی یدل دلاله واضحه علی الاتساق الظاهر والترابط النصی لنص السوره، وکثره استخدام الضمائر المحلیه إلی الله والنبی والمؤمنین تدل علی الإصرار على تثبیت الربوبیه والخالقیه والتأکید له کما أن جمیع الإحالات إلی الکفار جاءت بصفه عامه قبلیه نصیه. الکلمات المفتاحیه: القرآن الکریم، سوره الرعد، التماسک النصی، الإحاله الضمیریه. الکلمات المفتاحیه: القرآن الکریم، سوره الرعد، التماسک النصی، الإحاله الضمیریه.
دراسه أسباب المجانسه في ترجمه المتشابهات اللفظیه في القرآن الکریم: ترجمه الرضائی الأصفهانی أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
161 - 186
حوزههای تخصصی:
إنّ النص القرآنی نصّ متنوّع فی الأسلوب، ومن مظاهر تنوّع الأسالیب فی القرآن الکریم آیاته المتشابهه فی اللفظ، ولیس المقصود هنا المتشابهات مقابل المحکمات من الآیات، فإنما هی آیات یتقارب تشکیلها اللغوی الظاهری، وتتّسع آفاقها الدلالیه المتنوّعه. فهذه الآیات تشکل تحدیًا لغویًا للمترجمین، بحیث یصعب علی المترجم حفظ تنوع هذه الآیات، وأحیانًا یقوم بالمجانسه بینها. والمجانسه تتمثل فی توحید نسیج الأصل المتنوع کما یشیر إلیه أنطوان برمان، وهی من التغییرات السلبیه فی الترجمه. یحاول المترجم فی الترجمه الدقیقه الأمینه تجنّب هذا التغییر. ترجمه الرضائی الأصفهانی للقرآن الکریم من الترجمات التی اهتمّ المترجم فیها بالدقه، وقد أشارت البحوث التی قارنت بین الترجمات من حیث ترجمه المتشابهات اللفظیه إلی نجاح المترجم فی هذا الأمر بالنسبه إلی سائر المترجمین، وقد اختارت الدراسه الحالیه هذه الترجمه لهذا السبب. تدرس هذه المقاله ترجمه المتشابهات اللفظیه من حیث حفظ الاختلافات الدقیقه بینها أو عدم حفظها، وتبحث عن أسباب المجانسه بینها. یعتمد البحث علی المنهج الوصفی التحلیلی من خلال استقراء هذه المواضع، ویدرس أسباب المجانسه فی الترجمه إلی الفارسیه، من خلال الآیات التی جانس المترجم فی ترجمتها، ویوّضح نسبه حفظ الاختلافات أو عدم حفظها فی الرسم البیانی. من النتائج التی وصل إلیها البحث، هی أنّ المجانسه تأتی بسبب الاختلافات الموجوده بین اللغتین، فمنها الأسالیب العربیه التی لاتوجد فی الفارسیه، نحو اتّباع النعت منعوته، والاشتقاق، والتعدیه بواسطه حرف الجر، والموصول المشترک بین المفرد والجمع، والتخفیف والجنس. وفی مجال المفردات، فإنّ المترادفات فی العربیه أکثر بالنسبه إلی الفارسیه، وهذا یؤدّی إلی المجانسه فی ترجمه الأسماء المترادفه. والحروف أیضًا یختلف کیفیه استخدامها فی العربیه بالنسبه إلی الفارسیه؛ فالحروف تستخدم فی العربیه بمعانٍ مختلفه وتأتی فی مکان حروف أخری وهذا أیضًا یؤدّی إلی المجانسه . وأظهرت دراسه ترجمه الرضائی أیضًا أنّ المترجم قد جانس عن قصد بین آیاتٍ بقرینه الآیه المتشابهه، فذکر ما قد حذف من آیه، مستفیدًا بما قد ذکر فی الآیه المتشابهه.
تشابه المفردات شکلا أو مضمونا ودورها فی العملیه التعلمیه عند متعلمی اللغه العربیه من الناطقین بالفارسیه دراسه الأخطاء المفرداتیه فی مهاره التعبیر المکتوب للطلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن اللغه الفارسیه تختلف عن اللغه العربیه، من حیث البناء والقواعد؛ ولکن بینهما قرابه، من حیث المفردات شکلا أو مضمونا أو کلیهما. یبدو أن الاشتراک اللغوی یعد فرصه متاحه لمتعلمی اللغه العربیه من الناطقین بالفارسیه من ناحیه، کما هو یعد خطرا لهم من ناحیه أخرى. یعد هذا الاشتراک فرصه کبیره للناطقین بالفارسیه؛ لأنهم لا یضطرون إلى القیام باستقصاء معنى کل مفرده یسمعونها أو یقرؤونها فی المعجم، مثل ما یعمل الأروبیون وأهل اللغه الصینیه فی تعلم اللغه العربیه، بل الناطقون بالفارسیه لدیهم المخزون اللغوی الذی یغنیهم عن المراجعات المکرّره للمعجم بواسطه هذه المفردات المشترکه. ولکن المتعلم قد یواجه المشکله فی هذه المرحله؛ لأنه یظن أنه قد فهم معنى المفرده؛ ولکن هذا الظن خاطئ، ولهذه المفرده معنى آخر فی اللغه العربیه. على هذا، یهدف هذا البحث إلى معرفه دور هذه المفردات فی عملیه تعلم اللغه العربیه مستعینا بدراسه الأخطاء التحریریه لمتعلمی اللغه العربیه من الناطقین بالفارسیه فی توظیف المفردات المتشابهه باستخدام اختبار فی مهاره الکتابه الأولى اعتماداً على المنهجین المسحی (إجراء الاختبار) والتحلیلی (التحلیل التقابلی وتحلیل الأخطاء). فیشمل الحقل الدراسی أقسام اللغه العربیه فی مرحله البکالوریوس بجامعات إیران الحکومیه. وتتناول عینه الدراسه 94 متعلما فی فرع اللغه العربیه وآدابها فی مرحله البکالوریوس؛ أما حدود الدراسه لإجراء الاختبار فتشمل تسع جامعات: طهران، والعلامه الطباطبائی، والخوارزمی، والزهراء، وجیلان، وشیراز، وبوعلی سینا، والفردوسی، وأراک. تظهر النتائج أن متعلمی اللغه العربیه من الناطقین بالفارسیه یعانون من الضعف فی تمییز المعنى للمفردات المتشابهه فی اللغتین فی کتاباتهم باللغه العربیه وتوظیفها؛ على هذا، لهذه المفردات دور سلبی فی عملیه تعلم اللغه العربیه فی کثیر من الأحیان.
عملیه التأویل فی نطاق تلقی المفارقه قصیده نزف الحبیب شقائق النعمان، لمحمود درویش أنموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
121 - 136
حوزههای تخصصی:
إنّ المفارقه أداه بید المؤلف یؤمئ إلى أغراض مختلفه بوسیط لغوی متکامل مستخدماً أسالیب ممتعه متقنه فی اللغه والفن، حتى یجعل المتلقی یفهم مغزى الکلام، دون استخدامه مباشرا ولیتنحّی عن الاستجابات السالبه التی یحتملها؛ ومن جانب آخر، یستطیع المستخدم أن یحول دون فهم المتلقی ویجعله ضحیه المفارقه باستخدام بعید عن الصور الذهنیه التی یفرضها المتلقی ویحتملها. وبما أنّ المفارقه تحتاج إلى عملیه التلقی فی کلا الموقفین، فالمتلقی یستعمل آلیه التأویل، إمّا على ما یؤوّل أو على أنّ التأویل غیر ناجح لقصد المؤلف. فمهما کانت المفارقه آلیه بید المؤلف فالتأویل یصاحب المتلقی، واستقباله یحتّم أمر المفارقه ناجحه. وهذه المقاله دراسه تحلیلیه تتناول قصیده نزف الحبیب شقائق النعمان ، للشاعر المعاصر، محمود درویش، لتعتنی بالمفارقه، على أنّها بحاجه ماسه إلى القراءه والتأویل والتفسیر، مما یجعل المتلقی عالماً بانعکاسات اللغه، ومما یأمله الجمهور المراقبون. فالمفارقه بکلا نوعیها تحتاج إلى تفاسیر وتأویلات من مستقبلها إن کان ضحیه المفارقه أو مراقبها، فهذه التأویلات تجعل الکلام أکثر تأنقاً وشفافیه والأغراض أوقع کفاءه وتدفقاً، وهی تحتاج إلى مهارات عملیه وخبرات لغویه وبلاغیه وقراءات متعدده وفهم سیمولوجی هرمنوطیقی، وأخیراً تحتاج إلى مهارات تفسیریه تأویلیه لتوصل المتلقی إلى محتوى المفارقه، کما فعلنا فی قصیده محمود درویش وألممنا بتلک المهارات، وقد تؤثر کثیر من العوامل النفسیه والاجتماعیه واللغویه فی تأویلات المتلقی فتجعله غیر ناظر بما یقصده المؤلف.
بررسی و تحلیل ساختار روایی شهادت امام حسین (ع) در شعر «الصخر و الندی» (براساس آراء ژرار ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهادت امام حسین (ع) محور اصلی شعر «الصخر و الندی» اثر حسب الشیخ جعفر است. در این شعر، سراینده معاصر عرب، شهادت آن حضرت را بر پایه نمادها و مکاشفات درونی، در قطعاتی که عنصر گفت وگو و روایت، وجه غالب آن است با بهره گیری از شگردهای نمایشی بازآفرینی می کند. ضرورت نگارش مقاله حاضر، واکاوی ساختاری معنایی شعری است که ضمن بیان اندوه غنایی با کاربست الگوهای روایی، شهادت امام حسین (ع) را به عنوان رستاخیزی علیه ظلم، در پیوند با عصر حاضر می نمایاند. نگارندگان در این نوشتار بر آن هستند که با روش تحلیلی توصیفی از منظر روایت شناسی ژرار ژنت، که یکی از جامع ترین چارچوب های تحلیل متون روایی است، سه مقوله «زمان»، «وجه» و «لحن» روایی را در شعر مذکور بررسی نمایند. هدف از نگارش این مقاله سنجش بهره گیری شاعر از اصول روایی در تأکید بر ظرفیت های اجتماعی شخصیت و شهادت امام حسین (ع) است. رهیافت فرجامین این مقاله بیان می دارد که «الصخر و الندی» منطبق با نظریه روایی ژنت، روایتی چندصدایی برخوردار از زمان پریشی و بسامد مفرد است و دو نوع کانونی سازی بیرونی و درونی و سه شتاب ثابت، مثبت و منفی دارد؛ همچنین تبیین می نماید که این شگردهای روایت به جوهر شعر لطمه ای نزده و عناصر روایی به خدمت انتقال معنا درآمده اند.
التحلیل النقديّ للخطاب الشعريّ عند إیهاب الشّلبي؛ قصیده أیّار یوقظني السّاعه الستّون وفق نظریه لاکلو وموف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعدُّ التحلیل النقدی للخطاب حقلاً معرفیّاً جدیداً لمشاکسه الخطاب وبلوغ الفهم الحقیقی عنه بعد الدخول فی مکنوناته عبر مجموعه من طرق ومناهج التحلیل. ویکتسب التحلیل النقدیّ للخطاب أهمیته من خلال الدمج بین تحلیل الخطاب ودراسه البیئه المحیطه التی تؤثر فی تکوین الخطاب ودراسه العلاقه الجدلیّه بین الخطاب والسّلطه ومن ثمَّ محاوله تحدید الاتجاه الإیدیولوجی للخطاب. وقد تعدّدت مذاهب التحلیل النقدی للخطاب ومناهجه، حیث یعکف المشتغلون بحقل التحلیل النقدی للخطاب علی دراسه الخطاب بعد التبّنی الواعی لمجموعه من الطرق والمکانیزمات الأساسیّه بغیه خلق المعرفه. والاتجاه النقدیّ عند لاکلو وموف هو من أهمّ مناهج التحلیل النقدیّ للخطاب، إذ یتّسم هذا الاتجاه بالقراءه المحایثه للخطاب والترکیز علی الدّوال وعملیّه التهمیش والإبراز والبلوره ودراسه الدوال المتشظّیه والبؤره الدّلالیّه المرکزیّه داخل الخطاب تحت ما یسمّی التمفصل وهذا هو المنهج المتبّع فی دراسه شعر إیهاب الشّلبی من خلال العکوف النقدیّ علی دراسه قصیده «أیّار یوقظنی» التی أنشدها الشاعر فی الذکری السنویّه السادسه للنکسه عام 2008م. وتشیر النتائج إلی أن القصیده تکتظُّ بمجموعه من الدّوال المتغیّره فی التعبیر عن الواقع العربیّ وسلبیّه الواقع السیاسی بغیه تعریه هذا الواقع المأزوم والدّلاله المرکّزه تتمفصل وتتمحور حول الترکیز علی فعل المقاومه والخروج أو التّأکید علی رخو الحضور العربیّ فی البعدین المختلفین کما یعمل الشاعر علی تهمیش الآخر الأجنبیّ والعربیّ الذی ینطوی علی نفسه من دون الخروج والاندفاع وفعل الإبراز من خلال بلوره فعل المجابهه والترکیز علی الفعل التاریخی المقدس الذی تکمن فاعلیّته فی طرد الأجنبیّ عند الشاعر وتهمیش الآخر الغاصب وترسیخ أحقیّه الشعب الفلسطینیّ ورفض اغتصاب الأرض وهی لأصحابها الحقیقیین وإدانه الموقف المتخاذل للحکام العرب تجاه الاحتلال.
المفارقات الزمنیّة في روایة «عائد إلی حیفا» (دراسة علی ضوء نظریة الترتیب الزمنيّ لجیرار جینت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الزمن عنصر أساسی یربط المقاطع السردیّه و الحوادث علی التسلسل الخطی للزمن فی الروایه الکلاسیکیّه، أو علی عدم التسلسل المنطقیّ للزمن فی الروایه الجدیده. فی هذا الأسلوب من السرد، للزمن إمکانیه الانفتاح علی الماضی و المستقبل من خلال الاسترجاعات و الاستباقات الزمنیّه کما استخدمهما غسّان کنفانی فی روایته «عائد إلی حیفا». فی الحقیقه، اهتمّ کنفانی بخرق الترتیب الزمنیّ و تیار الوعی وبذلک یمنح الروایه التمیّز والفراده، و یدلّ علی التشرّد و التحیّر الشخصیات بشکل فنّی. تستهدف الدراسه البحث عن وظیفه المفارقه الزمنیّه اعتماداً علی المنهج الوصفی_التحلیلی، لکی تبیّن مدی تأثیرها علی المخاطب، ودورها فی التعرّف علی الشخصیات و الحوادث. وصلت الدراسه إلی أنّ الاسترجاعات الخارجیّه وردت 31 مرّه فهی قد حظت بأوسع مجال فی خلق المفارقات الزمنیّه؛ تتمثّل الاسترجاعات بکافّه أنواعها عبر الدیالوج و استثاره ذکریات الحرب و التشرّد من خلال آلیات الحواس، اللحظه الحاضره، و الفضاء مثل الشاطئ، الشوارع، البیوت؛ هذه الاسترجاعات خاصّه بنوعیها الکامل والتکمیلی تساعد السارد على تقدیم معلومات شامله حول تشرّد الفلسطینیّ أثناء نکبه فلسطین فی عام 1947م، والحکی عمّا جرّبه النّاس من الإرهاب عبر الترحال والاغتراب طوال قرن العشرین. یأتی شخصیه سعید بالاستباق التقریری و الإیحائی 7 مرّات لتبلور الوعی فی عام 1967م. قام کنفانی بتوظیف الاستباقات الزمنیّه للتعبیر عن انتظاره للحرکه الإیجابیّه تجاه الوطن وتفاؤله بأنّ الشعب سیدفع أی ثمن فی سبیل الأهداف الوطنیّه.
النّقد الثّقافی فی روایه "إنّه یحلم أو یلعب أو یموت لأحمد سعداوی بناءً علی نظریه فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
373-402
حوزههای تخصصی:
یعدّ النّقد الثّقافی من أهم الظّواهر الأدبیه فی أدب ما بعد الحداثه والّذی یهتمّ باستکشاف الأَنساق الثّقافیه المضمره ودراستها فی سیاقها الثّقافی والاجتماعی السّیاسی والتّاریخی والمؤسّساتی فهماً وتفسیراً. من بین الثقافات المختلفه، الثّقافه العراقیه مرّت بسنواتٍ عصیبهٍ وذاقت تجربهً مریرهً تحت طاحونه الحروب؛ الحرب المفروضه على إیران أولاً والحرب ضدَّ الکویت ثانیاً وما شاهدته من الغزو الأمریکی وظهور الجَماعات المتطرّفه. فکلّ ما رسَمه فی الأعمال الأدبیّه المعاصره یساهم السّرد فی البوح عن آهات الإنسان العراقی المعاصر وما تدوی من العاهات الثّقافیه التی جعلها أحمد سعداوی الروائی العراقی المعاصر موضوع اهتمامه للتّطرّق إلیها فی أعماله؛ حیث باتت روایه إنّه یحلم أو یلعب أو یموت تصویراً وسرداً یعالج ما ینقص المجتمع تقویضه. هذه الروایه یثور على العاهات الثقافیه بتصویره فضاءات فساد استخدام القوّه بأحسن ما یکون. هذا وقد عالج المقال العاهات الثّقافیه عبر الخطاب الفوکولی الّذی یعتمد على تقنیات القوّه لیکشف عن تأثیرات السّلطه وما نتج عنه من العنف. فیتطرق المقال إلى تبیین الأنساق المضمره الثّقافیه والتّاریخیه عبرَ البیئه الحضاریه وما یُتقن الاختفاء تحتَ عباءه النّص على أساس المنهج الوصفی – التحلیلی. فجُلّ ما توصل إلیه هو أنّ استخدام القوّه بأنواعه الثّلاثه المتمثّله فی نظریه فوکو أدّت إلى عاهات ثَقافیه تتمثّل فی ضعف إیدیولوجیا والهجره والانحطاط الخلقی الذی یتظاهر فی السبّ والتّوبیخ والشّجار والعصیان والاستهزاء بمشاعر الآخرین، مروراً بالمنابزه بالألقاب ووصف الآخرین بالصّفات السیئه.
التحلیل النفسي للشخصیة الخاضعة في روایة "بین القصرین": شخصیة أمینة نموذجاً (على أساس نظریة کارین هورني)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعتبر النقد النفسی الیوم من أهم مقاربات النقد الأدبی. کانت کارین هورنی طالبه فروید؛ وقد انتقدت بعض نظریاته على الرغم من تأثرها به. ذکرت هورنی فی نظریتها عن التناقض الأساسی أن المرض النفسی هو نتیجه علاقات عنیفه وغیر طبیعیه بین الناس والأطفال. لذلک، وفقاً لنظریه هورنی، فإن الطفوله هی العامل الأکثر تأثیراً فی ظهور أنواع الشخصیه (العاطفیه -الدیکتاتوریه- الانعزالیه)، والتی أصبحت فیما بعد أساساً لتحلیل بعض الأعمال الأدبیه. یعد نجیب محفوظ أحد أبرز الکتاب فی العالم العربی، فقد قام بتألیف روایات تتوافق فیها العدید من الشخصیات مع نمط هورنی بسبب الصراع الداخلی. فی هذا البحث، سنقوم بالاعتماد على المنهج الوصفی التحلیلی لمحاوله فحص الأبعاد النفسیه المختلفه لإحدى الشخصیتین الرئیسیتین فی الروایه الأسریه والاجتماعیه «بین القصرین» وهی أمینه أم الأسره تُعرف بالشخصیه الخاضعه. تشیر النتائج إلى أن أمینه هی مثال واضح على نوع الشخصیه الخاضعه. من سمات الشخصیه الخاضعه، الاستسلام وضعف الثقه بالنفس أو انعدامها، وهو نوع من العلاقه بین العله والمعلول، وهی تتجلى أکثر من غیرها فی شخصیه أمینه.
تحلیل الشخصیه الرئیسه لراویه "کوابیس بیروت" علی أساس نظریه جاک لاکان النفسیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لقد اهتم الباحثون بالتحلیل النفسی للأعمال الأدبیه کثیراً، وفی هذا الصدد، تم الاهتمام بعدید من النظریات والمدارس، بما فی ذلک نظریه لاکان النفسیه والذی یعتقد أن ضمیر اللاوعی البشریّ له ثلاثه أنظمه خیالیه ورمزیه وواقعیه وینبغی القیام بفحصها لمعرفه هذا الضمیر. یسعی کتّاب هذا المقال إلی دراسه روایه "کوابیس بیروت" لغاده السمان، وفقاً لنظریه لاکان النفسیه معتمدین علی المنهج الوصفی-التحلیلی بهدف الحصول علی قراءه جدیده لمستویاتها العمیقه والتحلیل النفسی لشخصیتها الرئیسه. ومن أهم النتائج التی توصلت إلیها المقاله أن الروایه تتناسب تماماً مع الأنظمه التی یعبر عنها لاکان لضمیر اللاوعی. والنظام الذی تقع فیه الراویه، أی ساحه المعرکه، یتوافق مع الخصائص التی ذکرها للنظام الرمزی، وأن تناقض الراویه وعدم تکیّفها مع البیئه وأهل الأسره وقیم المجتمع کلها تؤکد علی صحه ما نذهب إلیه، وأن الراویه هی شخصیّه ذهانیّه تدخل العالم الخیالی بذکریات زوجها، لکنها فی النهایه لا تستطیع تحمل الوضع الراهن وتهرب من العالم الرمزی، کما أن الحیاه الجدیده التی تفکر فیها تمثل الجانب الحقیقیّ الذی حلمت به.