فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۸۱ تا ۱٬۲۰۰ مورد از کل ۵٬۹۹۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
داستان رمزی حی بن یقظان («حی»، رمزی از عقل و «یقظان»، رمزی از خداوند) به گونه ای روایت شده است که می توان آن را به وجوه مختلف و حتی متفاوت تفسیر نمود. می توان برخی از این تفاسیر را چنین خلاصه کرد: الف) اثبات جاودانگی نفس ناطقه انسان؛ ب) نظریه پردازی دوگانه در باب ابتدای خلقت انسان؛ ج) بررسی رابطه میان فرد و اجتماع و ارائه این نظریه که منشأ جامعه فرد است؛ د) شرح غربت و تنهایی انسان. این دو تفسیر اخیر، بر اساس مقایسه رساله حیّ بن یقظان ابن طفیل با کتاب تدبیرالمتوحّد ابن باجّه صورت گرفته است. طی تفسیر اخیر، انسان موجودی گمشده در این جهان است که به دنبال پیدا کردن خویش است. اگر انسان بتواند خودش را پیدا کند می تواند به مراحل کامل انسانیت برسد. نکته مهم روایت حی ابن یقظان این است که انسان در جستجوی خویش، به اموری دست پیدا می کند که همگی وجوه اجتماعی دارند: تقلید اصوات و وضع لغت، اختراع لباس، تهیه مسکن، آماده ساختن وسایل و ابزار دفاعی مانند چوب دستی و نیزه، بهره گیری از حیوانات اهلی؛ کشف آتش و به کار بردن آن در پختن غذا و رفع نیازمندیهای دیگر، آگاهی انسان به اهمیت اعضا و جوارح خود و همچنین تشریح آنها و سرانجام کشف نقش اساسی قلب در ساختمان بدن که می تواند استعاره ای از وجود رهبر و ضرورت یا حاکم در جامعه باشد. در این مقاله، تلاش می شود تا به روش تحلیل فلسفی، و با تمرکز بر تفسیر داستان حی بن یقظان و مقایسه آن با سلامان و ابسال، به شرح غربت انسان پرداخته شود و وجوه اجتماعی آن نیز به بحث گذاشته شود.
تفاوت تأویلی آیة مبارکة نور از منظر ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن کلیات روش های تفسیر و تأویل
آیة مبارکة نور از جمله آیاتی است که اندیشمندان مختلف، از جمله ابن سینا و ملاصدرا، دست به تفسیر و تأویل آن زده اند. ابن سینا در تفسیر خود، با نگاه فلسفی صرف، تمثیل های موجود در آیة نور را به مراتب عقل نظری تأویل می برد. در مقابل، ملاصدرا با بهره گیری از مبنای اصالت وجود و تشکیک وجود سعی در تبیین نظامی برای نزول فیض و رحمت الهی دارد و تمثیل های آیة نور را با این نظام تطبیق می دهد. آنچه در تفسیر ملاصدرا از آیة نور اهمیت دارد آن است که در عین وجود صورتبندی های مشائی در براهین منطقی صدرا برای اثبات وجود خدا به مثابة نور، باز هم جنبة فلسفی عرفانی وجه غالب و بارز تفسیر او بر آیة نور است. دغدغة فکری و تفاوت رویکرد ابن سینا و ملاصدرا، تفاوت روش شناختی تفسیری ابن سینا و ملاصدرا و توجه ملاصدرا به ظاهر و عبور از ظاهر به باطن از جمله عوامل مبنایی تفاوت تأویلی ابن سینا و ملاصدرا از آیة شریفة نور است.
تأملاتی بر نظریه «معاد جسمانی » در دیدگاه حکیم آقاعلی مدرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان کیفیت «معاد جسمانی» یکی از مسائل معرکهآرا و پرچالش در بین مسایل کلامی و فلسفی است. گروهی کیفیت آن را در معاد جسمانی عنصری منحصر دانسته و برخی آن را به تقلید وانهاده و در نهایت حکمت متعالیه به بیان کیفیت آن با اصول تمهیدی خود به تبیین پرداخته است. حکیم آقاعلی مدرس به عنوان حکیم متعالی، سعی دارد بدون هیچ تغییری در مبانی صدرایی تصویری ابتکاری از کیفیت معاد جسمانی ارایه دهد که حاصل منطقی دیگری در برابر استنتاج صدرا از همان مبانی باشد، او نه معاد عنصری بدن و برگشت روح به بدن دنیوی را بر میتابد، و نه بدن را تابع خلاقیت نفس در آخرت معرفی میکند، بلکه بدن دنیوی را پس از مرگ، تحت تأثیر نفس و به سوی تکامل و اتحاد با نفس در آخرت رهسپار میداند. توفیق نظریه وی مرهون رفع ابهامات و ایراداتی است که به طور منطقی متوجه نظریه اش می باشد. این تأملات را در دو محور رابطه نفس و بدن و غایت مندی حرکت تکاملی نفس و بدن، میتوان بازگو کرد. اگرچه وی در بیان رابطه نفس و بدن در دنیا بر ترکیب اتحادی آن دو و سایر مبانی صدرایی تأکید دارد، اما نتایج ناهمسانی را در رستاخیز بر این رابطه استوار میداند و در سویه غایت مندی نفس و بدن نیز توجیه وی معطوف به این است که بدن با شاخصه دنیوی به نفس به عنوان غایت خویش در رستاخیز می پیوندد.
سازگاری رهیافت مشایی و اشراقی به مسئله نفس در اندیشه سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
مبحث نفس در طول تاریخ، آرای بسیار مختلفی به خود دیده است. ماهیت نفس، حدوث و قدم آن، و کیفیت ارتباط نفس با بدن، همواره از چالشی ترین مباحث در آرای فلسفی و کلامی بوده اند. ابن سینا، به عنوان یک فیلسوف مشّائی، در اکثر نوشته های خود، دیدگاه ارسطویی مبنی بر حدوث نفس را پذیرفته؛ اما در برخی از رساله های عرفانی و نیز در قصیده عینیّه، عباراتی دال بر گرایش او به دیدگاه افلاطونی مبنی بر قدم نفس دیده می شود. این امر مشکلی را برای مفسران ابن سینا ایجاد کرده که چگونه این دو دیدگاه متناقض را توجیه کنند. نوشتار حاضر با رویکردی توصیفی - تحلیلی به بررسی این مسئله پرداخته است. در این فرایند به دست می آید که دیدگاه ابن سینا در حکمت مشرقی تغییر نیافته و او همچنان به ادعای پیشین خود در باب حدوث نفس وفادار مانده است. بنابراین، بین رهیافت مشائی و اشراقی ابن سینا تفاوتی نیست.
مسأله آغاز؛ طرح و بررسی دیدگاه صدرالمتألهین (ره) و علامه طباطبائی (ره) در باب حدوث زمانی عالَم طبیعت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئلة حدوث عالَم از دیرباز مطمح نظر حکما و فلاسفه بوده است؛ این مسئله در حوزة تفکر اسلامی، به دلیل ارتباطی که با مضامین دینی داشته است، مورد توجه و بررسی بسیار قرار گرفته است؛ به گونه ای که چندین نظریه برای به تصویر کشیدن حدوث عالَم از سوی متفکرین مسلمان در طول تاریخ تفکر اسلامی و در عرصه های کلام، فلسفه و عرفان، طرح شده است.
صدرالمتألهین در عین التزام به چارچوب مباحث فیلسوفان گذشته، به فضل نظریة حرکت جوهری، تصویری بدیع از حدوث زمانی عالَم ارائه نموده است. از طرف دیگر، مرحوم علامه طباطبائی در باب حدوث زمانی عالَم دارای نظری دو وجهی است؛ ایشان از سویی، همنوا با صدرالمتألهین، قائل به حدوث تجددی تکْ تکِ اجزای عالَم هستند و از سوی دیگر، بر خلاف صدرا، کل عالَم را نیز حادث زمانی می داند.
در این مقاله، پس از ذکر پاره ای مقدمات، نظریة ملاصدرا و علامه طباطبائی در باب حدوث زمانی عالَم طرح شده است و پس از نشان دادن وجوه اشتراک و تمایزشان، مورد ارزیابی قرار گرفته است.
مبادی نظری ترادف مفهومی صفات حقیقی خداوند از منظر ابن سینا و شیخ احسائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در غالب کتب فلسفی، پس از نقد دیدگاه اشاعره و معتزله در باب صفات خداوند ادعا می شود دیدگاه مورد اتفاق اهل حکمت، قول به عینیت صفات کمالیه با ذات مقدس واجب تعالی است؛ اما با قدری تأمل در آثار متفکران شیعی، اختلاف نظر قابل توجهی در مقام تحلیل عینیت صفات با ذات ملاحظه می گردد. یکی از این نظرات، قول به «ترادف مفهومی صفات حقیقی خداوند» می باشد که با صراحت تمام و بدون هیچ شائبه تردید در آثار برخی اندیشمندان صاحب مکتب همچون ابن سینا و شیخ احسائی مطرح شده است.
در این نوشتار، پس از طرح موجز نظریه مشهور «عینیت صفات با ذات» در نزد متکلمان شیعی و گمانه زنی در مبادی تصوری و تصدیقی آن، ابتدا محذورات پذیرش این قول از سوی ابن سینا و احسائی واکاوی گردیده و سپس کلمات این دو متفکر پیرامون عدم مغایرت مفهومی صفات ذاتی واجب تعالی مورد مطالعه قرار گرفته است. در این راستا مشخص می شود، پیش فرض های مشترک قائلان نظریه مزبور دو چیز است: یکی اعم بودن مفهوم صفت از عرض که ایشان را از قائلان به نفی صفات متمایز نموده و دیگر، اصل امتناع انتزاع مفاهیم متعدد از حقیقت بسیط که مانع از پذیرش تمایز مفهومی صفات در ساحت ذات باری شده است.
تبیین تأثیر انسان شناسی ملاصدرا در تنوع معنای زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادعای این جستار آن است که معنای زندگی در فلسفه ملاصدرا مؤلفه ای مشکک و متنوع است نه متواطی، و تنوع یادشده برآمده از نگاه انسان شناسانه ملاصدرا است؛ نگاهی که بیان می دارد: انسان، نه نوع واحد متواطی، که نوع مشکک یا جنس مشتمل بر انواع متباین است. از این رو، مسئله محوری در مقاله حاضر بررسی تأثیر طرح تفاوت تفاضلی و تباینی انسان ها در تنوع و تکثر معنای زندگی است. نگارندگان با روش تحلیل محتوا درصدد خوانش مبانی یادشده در فلسفه ملاصدرا برآمده اند. از دستاوردهای جستار حاضر می توان به این مطالب اشاره کرد: عرضه سه تبیین از تفاوت تفاضلی و تباینی انسان ها در قالب ظهور متفاوت اسمایی خدا؛ تجرد سه گانه (تجرد ناقص، تام و اتم) و بیان این مطلب که در فلسفه صدرایی، معانی متنوع زندگی در درون انواع انسانی، و بی معنایی و پوچ گرایی در مرز انواع انسانی رخ می دهد.
خلود از منظر مولانا جلال الدین بلخی و مقایسه آن با نظرگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام معادشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
بحث خلود و جاودانگی در ادامه حیات و زندگی پس از مرگ، از مباحث مهم و بنیادین ادیان الهی به شمار می رود. این مسئله با رویکردهای فلسفی، کلامی، عرفانی و قرآنی مورد توجه اندیشمندان مذهبی به خصوص علما و عرفای مسلمان واقع شده است. با توجه به اینکه حکمت متعالیه صدرایی بی ارتباط با عرفان اسلامی نبوده و در ساختار کلی اش بخشی را وامدار اندیشه های عرفانی است، این پژوهش درصدد است تا اندیشه ملاصدرا، حکیم مسلمان را در باب خلود، به خصوص پیرامون خلود در عذاب، با آرا و افکار مولوی، عارف شهیر و نامی جهان اسلام مقابل و برابر گذارد. آنچه در این پژوهش به شیوه تحلیلی - توصیفی معلوم شده، این است که بیشتر معتقَداتی که ملاصدرا دراین باره - بنابر مشربی فلسفی - آنها را در قالب استدلالات برهانی تصویر می کند، دارای سابقه قبلی و صورتی لطیف و متمثّل و متخیَّل در قالب اشعاری عالى، در آثار مولانا هستند. البته در این میان مواضع مخالف نیز وجود دارد که در متن بدان اشاره خواهد شد.
تبیین عقلانی ملاصدرا از معاد جسمانی و معاد قرآنی
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام معادشناسی
یکی از مهمترین مسائلی که فلاسفه اسلامی با آن درگیر بوده اند، تبیین فلسفی معاد جسمانی به منزله یکی از ضروریات کتاب و سنت است. در تاریخ فلسفه اسلامی، صدرالمتألهین شاخص ترین فیلسوفی است که برای اثبات معاد جسمانی به شیوه فلسفی اهتمامی گسترده و ژرف ورزیده است. صدرالمتألهین مدعی است با پی ریزی حرکت جوهری در کنار اصالت، تشکیک و اشتداد وجود، تبیینی از نحوه پیدایش و بقای نفس ارائه می دهد که می تواند معارف نقلی را بهصورت عقلی و استدلالی تحلیل کند. این جستارمیکوشد با ارائه تعریفی از روش عقلانی مورد نظر ملاصدرا در اثبات امور اخروی نشان دهد که صدرالمتألهین به کمک اصول فلسفی اش موفق به تبیین عقلانی معاد جسمانی گردیده است، اما معادی که ملاصدرا در نهایت اثبات میکند کاملاً بر معاد قرآنی سازگار نیست. این ناسازگاری هم با استناد به عبارات خود صدرا و هم از نظرگاه پیروانش نشان داده شده است.
بررسی تطبیقی مفهوم مرگ در روانشناسی وجودی و دیدگاه قرآنی علاّمه طباطبائی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام معادشناسی حقیقت مرگ
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن معاد در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن انسان و جامعه در قرآن انسان در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
مرگ به عنوان یکی از اساسی ترین دغدغه های پیش روی انسان همواره مورد توجّه اندیشمندان علوم انسانی بوده و هر نظریّه پرداز به فراخور منابع معرفتی خویش، از زاویه ای به این مسئله پرداخته است. در مسلّم بودن این موضوع برای تمام انسان ها تردیدی نیست، امّا در اینکه کیفیّت مرگ چگونه است و اساساً انسان در قبال آن چه موضع گیری می تواند داشته باشد، همیشه محلّ تضارب آراء گردیده و هر مکتبی برای طرفداران خود، دستورالعمل هایی توصیه نموده است. در این مقاله به روش توصیفی تحلیلی، ابتدا دیدگاه روانشناسان وجودی در موضوع مرگ و آنگاه دیدگاه قرآنی علاّمه طباطبائی(ره در تفسیر المیزان مطرح شده که با بیان پیش فرض ها و مبانی فکری هر دو دیدگاه یک مبنای تطبیق به خوانندگان محترم ارائه می گردد. در برخی مباحث، هر دو دیدگاه اتّفاق نظر دارند و در بعضی دیگر، دیدگاه قرآنی تکاملی تر می باشد. نوع نگاه انسان محوری در روانشناسی وجودی و خدامحوری در دیدگاه قرآنی، موجب تضاد هر دو دیدگاه گردیده و در پایان، ذیل پانزده (15) بند، وجوه اشتراک و افتراق دو دیدگاه مطرح شده است.
نقد و بررسی فلسفه بدبینی شیخ معرّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابوالعلاء معرّی دارای اسلوبی ابتکاری و منحصربه فرد در فلسفه بدبینانه، سبک زندگی پوچ گرایانه و اخلاق ریاضت طلبانه است. وی به جبر مطلق در عالم هستی معتقد بوده و انسان را موجودی ذاتاً بدسرشت، از نظر عقلی، متحیر و به لحاظ روحی، محبوس می دانسته است که زندگی توأم با بدبختی و رنج و آینده ای نامعلوم و تاریک در انتظار اوست. ابوالعلاء پیشنهاد می دهد که انسان در برابر جبر الهی تسلیم شود و با گسترش خودرنجی، منتظر مرگ طبیعی باشد. این رویکرد اگرچه جنبه منفی دنیاپرستی و لذت گرایی مادی را آشکار می کند، از منظر مکاتب فلسفیِ مثبت گرا و دین جامع گرای اسلام دارای نقدهای جدی است؛ زیرا بُعد کمال خواهی و آخرت گرایی را مغفول گذاشته، اختیار انسان را انکار می کند و نظام شر را غالب می شمارد. در نتیجه تکلیف پذیری، نظام کیفر و پاداش، ارسال رسل و انزال کتب لغو شده، حکمت و عدالت الهی محل تردید قرار می گیرد و هدفمندی آفرینش انکار می شود. در این مقاله به ریشه یابی مبانی فلسفی و اخلاقی بدبینی و شوم گرایی شیخ معرَه و راهکارهای رهایی از این نوع تفکر پرداخته می شود.
تحلیل «وجود» کانتی از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
هدف اصلی این پژوهش تحلیل «وجود» نزد کانت با کمک گرفتن از دیدگاه ولف، هیوم، و فلاسفه اسلامی درباره وجود است. با توجه به این که کانت در نقد عقل محضدر دو موضع به تحلیل «وجود» می پردازد، ابتدا در بخش تحلیل استعلایی در مبحث «مقولات محض فاهمه»، به منزله یکی از مقولاتِ وجهه نظر «جهت»، و دیگربار در بخش دیالکتیک استعلایی در نقد برهان وجودی، این مقاله با هدف ارائه تبیینی جامع و منسجم از این دو موضع نشان می دهد که کانت در دیالکتیک استعلایی، برای اجتناب از ایدئالیسم جزمی و ایدئالیسم شکاکانه، داده شدگی وجود را متأثر از هیوم برای نقد برهان وجودی به کار می گیرد، اما در تحلیل استعلایی که بر فهم ما از وجود متمرکز است، متأثر از ولف که برای او وجود امری فرعی و مجهول است، وجود را از مراتب علم ما به گزاره ها می داند. هم چنین با برقراری نوعی هم ارزی ابتدایی میان «اصالت وجود در حکمت متعالیه» و «داده شدگی وجود نزد هیوم»، و «اصالت ماهیت و اعتباری بودن مفهوم وجود نزد سهروردی» و «متمم بودن آن نزد ولف» از ابزارهای مفهومی برای تحلیل وجود در حکمت متعالیه و حکمت اشراق، هم چون «معقولات ثانیه فلسفی»، «زیادت وجود بر ماهیت»، و «جهات ثلاث» برای تبیین وجود نزد کانت کمک گرفته می شود.
معرفت شناسى «الزام اخلاقى» در دیدگاه علامه طباطبائى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
یکى از مباحث مهم معرفت شناسى اخلاقى، معرفت شناسى «الزام اخلاقى» است که در آن به مباحثى مانند امکان شناختِ «الزام اخلاقى»، اِخبارى انگارى و انشایى انگارى جمله هاى حاوى «الزام اخلاقى»، اطلاق و نسبیت این جمله ها و راه شناخت آنها پرداخته مى شود. علامه طباطبائى، از فیلسوفان مطرح مسلمان، درباره مباحث معرفت شناسى «الزام اخلاقى»، عبارت هاى صریحى ندارد. به همین دلیل مفسران ایشان، اختلاف هاى فراوان دارند؛ ولى بیشتر مفسران در مسئله مورد بحث، ایشان را انشایى انگار و ناشناخت گرا دانسته اند و برخى ایشان را نسبى گرا معرفى کرده اند. این تحقیق بر آن است تا با روش تحلیلى فلسفى به تعریفِ اِخبارى انگارى و انشایى انگارى در معرفت شناسى اخلاقى بپردازد و اِخبارى انگارى علامه را در جمله هاى حاوى «الزام اخلاقى» اثبات کند. همچنین این مقاله با تعریفِ شناخت گرایى و ناشناخت گرایى در معرفت شناسى اخلاقى، نظریه علامه را در جمله هاى «الزام اخلاقى»، شناخت گرایى و مطلق انگارى قلمداد مى کند. توجه به سه راهِ شناختِ جمله هاى اخلاقى در نظریه علامه، یکى از ادله شناخت گرا بودن ایشان است.
تبیین ادراک عقلی از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا ادراک عقلی را با سه رویکرد تبیین نموده است: رویکرد اول مشاهده صورت های عقلی از دور است. در این رویکرد، آنچه مشاهده می شود مُثُل نوریه و وجودات عقلی می باشد. رویکرد دوم در تبیین ادراک عقلی رویکرد اتحاد با عقل فعال است. در این تبیین، نفس انسانی با عقل فعال متحد شده و در پی این اتحاد، صورت های معقوله برای او حاصل می گردد. در رویکرد سوم، نفس انسانی با اندکاک در ذات الهی و فناء بالله به حقیقت امور عقلی واصل می شود و، در نتیجه، خلاق صورت ها می گردد. این سه رویکرد، هر چند در ظاهر متفاوت به نظر می رسند، با نگاهی دقیق، معلوم می گردد که بیانگر و حاکی از تطوّرات و تحوّلات نفس می باشند. در هر سه رویکرد، ملاصدرا علم عقلی را به عنوان علم حضوری معرّفی می کند و از این حیث نیز با مشهور تفاوت دیدگاه می یابد.
چیستی زمان(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسئلة زمان و چیستی آن از جذاب ترین و پیچیده ترین مسائل فلسفی است. در طول تاریخ، فلاسفه برای کشف حقیقت زمان، آن را به دقت و تفصیل بررسی کرده اند. فیلسوفان یونان و ایران باستان، متکلمان، عارفان، فیزیک دانان و دیگر متفکران به این مسئله توجه کرده اند. نوشتار حاضر نگاهی است اجمالی به آرای مختلف دربارة حقیقت زمان که سعی دارد با بیان دیدگاه های گوناگون متفکران از سویی، و با توجه به نتایج به دست آمده از نظریات جدید در علم فیزیک از سوی دیگر، حقیقت و چیستی زمان را تا حدی روشن سازد.
بررسی تحلیلی انتقادی دیدگاه ابن سینا و ابن رشد در باب نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی موضوع تجرد و بقای نفس انسانی توسط سه فیلسوف نامدار به نام های، ارسطو (384-322 ق.م)، ابن سینا (370-428ه.ق) و ابن رشد(595-520ه.ق)، مسئله این مقاله را شکل می دهد. تعارض و ابهاماتی که در برخی از آراء ارسطو در حوزه نفس دیده
می شود، منشأ اختلاف نظر شارحان وی در این باره شده است. افرادی همچون اسکندرافرودیسی (قرن های دوم و سوم ق.م) و ابن رشد قول به مادیت و فناپذیری نفوس فردی و ابن سینا، تجرد و بقای آن را به ارسطو نسبت داده اند. برخی از تعاریف ارسطو در باب تجرد و بقای نفس و نیز تأکید ارسطو بر بساطت نفس، بیانگر صحت دیدگاه ابن سینا است نه دیدگاه ابن رشد.ابن سینا با تکیه بر عدم انقسام محلّ صور معقول و نیز بر مبنای پایه علم حضوری نفس به خود، تجرد نفوس فردی را اثبات
می نماید در حالیکه ابن رشد بر مبنای آموزه وحدت عقل و رابطه عقل هیولانی و عقل فعال، قائل به تجرد نفوس فردی نیست.
ماهیت و مراتب «ذکر» در اندیشه ابن عربی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
بررسی و نقد تاریخ گرایی و ساختارگرایی در اندیشه محمدعابد جابری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمدعابد جابری برای یافتن راه کاری به منظور برون رفت از فضای فکری مسدود عربی اسلامی به تحلیل «سنت» و «گذشتة» آن روی آورد و با نگرشی تاریخی و ساختارمند و در چهارچوب عقلانیت انتقادی سه نظام فکری بیانی، عرفانی، و برهانی را در ساختار آن تشخیص داد. روش شناسی تاریخ گرایانه و ساختارگرایانه به فکر وی سمت و سویی داده است که ضمن ساختارشکنی در تحلیل فضای فکری عربی اسلامی، ساختارهایی را نیز بر آن تحمیل می کند. در این مقاله پس از بررسی روش و تفکر جابری، به این نتیجه رسیده ایم که تاریخ گرایی و ساختارگرایی تفکر جابری به این منجر شده است که نگرش وی برای رسیدن به مطلوب خود ایدئولوژیک باشد؛ ایدئولوژی ای که از علم گرایی مدرن، تاریخ گرایی، و ساختارگرایی نگرش وی نشئت می گیرد.