فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۴۱ تا ۱٬۳۶۰ مورد از کل ۱۸٬۶۷۸ مورد.
منبع:
کلام و ادیان سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷)
63 - 85
حوزههای تخصصی:
کتاب مقدس عنوان مجموعه نوشته هایی است که مسیحیان آن ها را مقدس می شمارند. بررسی آموزه ها و گفته های آن با نگاه اسلامی، سؤالی جدی درباره درستی و عدم تحریف این کتاب به وجود می آورد؛ چراکه بسیاری از آموزه ها و مطالب آن ناسازگار با قرآن کریم می نماید به ویژه آن که دلیل محکمی بر اعتبار و وثاقت این کتاب در دست نیست. مسیحیان از دیرباز در پی یافتن نسخه هایی بودند که صحت و وثاقت تاریخی کتاب مقدس را نشان بدهد. در نیمه های قرن بیستم، طومارهای بحر المیت در کرانه دریای مرده کشف شد که در میان آنها، مجموعه نسبتاً کاملی از عهد عتیق نیز وجود داشت. بر اساس تخمین پژوهشگران، نگارش این طومارها به حدود دو قرن پیش از میلاد برمی گردد. در این مقاله به بررسی میزان انطباق این طومارهای کشف شده با نسخه های رایج کتاب مقدس (بر اساس نسخه ماسوریک) می پردازیم. اهمیت این پژوهش در فضای اسلامی از آن جا ناشی می شود که عدم انطباق این طومارها با عهد عتیق موجود درستی ادعای تحریف کتاب مقدس را تأیید می نماید و اگر چنآن چه این طومارها با عهد عتیق فعلی همسان باشد، باید تحریف این کتاب را به بازه زمانی پیش از نگارش این طومارها مربوط دانست.
قوای ادراکی باطنی در حکمت متعالیه؛ از پنجگانه انگاری تا یگانگی با نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۷۱)
79 - 102
حوزههای تخصصی:
ادراک که یکی از آثار حیاتی نفس انسانی است، محصول قوای ادراکی است که نفس به واسطة آن قوا این آثار را حاصل می کند. در انسان شناسی فلسفی مشایی، پنجگانه بودن قوای ادراکی که عبارت اند از حس، خیال، وهم، حافظه و عقل و نیز مادیت قوای ادراکی حیوانی و مادیت ادراکات سه گانة حاصل از آنها امری مسلم است. در آثار ملاصدرا در عین اینکه تجرد همة قوای ادراکی و نیز تجرد تمامی صور ادراکی صراحتاً بیان شده است اما در خصوص ماهیت قوای ادراکی و تعداد آنها سخنانی به ظاهر ناسازگار به چشم می خورد. او در مواردی همچون مشاییان از قوای پنجگانه سخن می گوید، گاهی واهمه را انکار می کند، در برخی آثار حس مشترک و خیال را مراتب شدید و ضعیف قوة واحد می خواند و در مواردی نیز از وحدت نفس و قوا دم می زند. در این مقاله به منظور تبیین نظریة نهایی ملاصدرا در باب قوای ادراکی باطنی و نیز پی بردن به وجود یا عدم وجه جمعی میان سخنان به ظاهر ناسازگار او، با روش تحلیلی- توصیفی علم النفس حکمت متعالیه را کاوید ه ایم و به این نتیجه دست یافته ایم که با نگاهی جامع به همة آثاری که ملاصدرا در آنها در باب قوای ادراکی سخن گفته، مشخص می شود که او برای رسیدن به نظریة نهایی خویش چند مرحله را می پیماید و هر کدام از نظرات به ظاهر ناسازگار مربوط به یکی از مراحل رسیدن به آن است.
تبارشناسی ادیان غیرالهی از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۸
۹۶-۷۹
حوزههای تخصصی:
مسئله پژوهش حاضرتبار شناسی ادیان الهی از دیدگاه علامه طباطبایی است که آیا می توان ادیانی مانند: هندوییسم، بودیسم و برهمنیسم و...را، با توجه به وجود برخی مفاهیم توحیدی، ادیان الهی نامید یا از گردونه ادیان الهی خارجند؟ مسئله نجات پیروان این مکاتب را چگونه باید بررسی کرد؟ موضوع این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی بررسی شده و یافته های تحقیق نشان می دهد از نظر علامه طباطبایی، با توجه به تعریف و ابعاد دین و شالوده و بنیاد آن، ادیانی مانند هندوییسم، بودیسم و برهمنیسم و جینیزم از زمره ادیان الهی خارجند، زیرا به تعدد خدایان، انکار نبوت و تناسخ اعتقاد دارند. بدون باور به خدا و توحید، و با عدم اعتقاد به پیام آوران الهی و معاد، ادیان فوق، ادیانی زمینی محسوب می شوند. و ادیان و مذاهب غیرالهی در صورت تقصیر منتهی به حقانیت و نجات نمی شوند.
نسبت الهیات سلبی قاضی سعید قمی با توحید معتزلی، شیعی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۷۰)
21 - 44
حوزههای تخصصی:
قاضی سعید قمی با نفی هر گونه سنخیتی میان خالق و مخلوق، هم از الهیات رایج ایجابی در جهان اسلام فاصله می گیرد، و هم از الهیات مرسوم شیعی. هدف از این مقاله، بررسی نسبت این الهیات سلبی با نگرش توحیدی رایج و مسلط در الهیات کلامی (اشعری، معتزلی، شیعی)، فلسفی و عرفانی است. الهیات قاضی سعید با الهیات فلسفی و اشعری و شیعی رایج، که مبتنی بر سنخیت میان خالق و مخلوق اند، فاصلۀ بسیاری دارد، و حتی بر نظریۀ نیابت ذات از صفات (منسوب به برخی از معتزله) انطباق ندارد، اما تشخیص نسبت این الهیات با عرفان نظری و کلامِ روایی شیعی دشوار است. به نظر ما، اگرچه در نگاه نخست، الهیات قاضی سعید الهیاتی کلامی روایی سلبی (همچون الهیات روایی سلبی منتسب به شیخ صدوق) به نظر می رسد، اما در حقیقت، ارکان مهم خود را مدیون عرفان نظری است، هر چند در مواردی از آن فاصله نیز می گیرد. موارد مهم تأثیرپذیری قاضی سعید از عرفان نظری از این قرارند: اعتقاد به وحدت شخصیۀ وجود، نفی سنخیت میان مقام ذات و نمودهای آن، نفی صفات از مقام ذات، معبود بودن اسماء و صفات. مهم ترین تفاوت بین این دو نگرش در این است که در عرفان، خداوند همان وجودِ بما هو هو است، اما قاضی سعید همین را هم قبول ندارد .
بررسی و تحلیل نمادگرایی در نزول حضرت عیسی (ع)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۴
53 - 80
حوزههای تخصصی:
نزول حضرت عیسی7 از جمله مباحثی است که هنگام ظهور حضرت مهدی4 تحقق خواهد یافت. این باور که یکی از مباحث مهم در بحث مهدویت است، مستندات زیادی اعم از قرآنی، روایی و اتفاق مسلمانان و مسیحیان بر آن اقامه شده است. نگاه نمادین به نزول حضرت عیسی7 دیدگاه نوپدیدی است که از سوی برخی اندیشمندان مطرح شده و نزول حضرت را نه به معنای حقیقی و واقعیتی که تحقق خواهد یافت؛ بلکه نماد و رمزی بر پیروزی حق بر باطل و پیاده سازی منهج و شاخصه های عیسوی می دانند که در جامعه ساری و جاری می شود. از آن جا که بحث نزول حضرت عیسی7 از مباحث مهم مهدوی و باور خیل عظیمی از مسلمانان و مسیحیان است و نیز در این زمینه تاکنون پژوهشی سامان نیافته و خلأ معرفتی در این زمینه مشهود است؛ لذا تحقیق در این مسئله ضرورت دارد. پژوهش پیش رو به صورت توصیفی _ تحلیلی و به روش کتابخانه ای به تبیین نمادگرایی در نزول حضرت عیسی7 پرداخته است. ادله مختلف قرآنی، روایی و اجماع مسلمانان و مسیحیان با توجه به اصل اولیه در هر کلامی که حقیقت است، دیدگاه نمادگرایی را مردود می داند.
منطق فازی و اعتباریات عملی در قضایای اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سنخ قضایای اخلاقی از منظر علامه طباطبایی و اعتباری بودن «حسن و قبح» که مبنای آنهاست، حکایت از آن دارد که نمی توان به ارزیابی و استنتاج قضایای اخلاقی با استفاده از منطق دوارزشی کلاسیک یا حتّی منطق چندارزشی ریاضی پرداخت. فیلسوف متبحّر در فقه و اصول به اطلاق در مفاهیم و نسبیت در مصادیق اخلاقی قائل است. قضایای اخلاقی اعتباری و تابع متغیّر پیوسته مصالح و مفاسد عام هستند. «منطق ف ازی» یا «منطق ابه ام» الگویی از استدلال های توأم با تقریب در ارزیابی های انسانی به دست می دهد و می تواند با جایگزین کردنِ متغیّرهای زبانی با متغیّرهای عددی، مفاهیم، متغیّرها و سیستم های نادقیق و مبهم بسیاری را به زبان ریاضی شبیه سازی نماید. «درستی» یک متغیر زبانی است؛ زیرا با عبارات «درست» و «خیلی درست» و «نسبتاً درست» و «نه خیلی درست» و «نادرست» و «نه خیلی درست و نه خیلی نادرست» و نظایر این ارزش گذاری می شود. در این نوشتار بر اساس بازنمایی مؤلفه ای ارزش های «درست ی» به عنوان یک متغیر زبانی اثبات می شود که تا کنون، منط ق فازی کامل ترین مرجع شناخته شده ارزش گذاری در قضایای اخلاقی، به منظور نیل به ارزیابی های دقیق در تصمیم گیری های پیچیده انسانی است.
تأملی بر نظریه علم اشتدادی در حکمت متعالیه و هنجارهای آموزشی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال دهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
121 - 138
حوزههای تخصصی:
از آنجا که انسان اصلی ترین محور نظام های تربیتی است، قطعاً شناخت و پرداختن به ابعاد مختلف او از منظری فراحسی می تواند نقش مهمی در بهبود اجزای سیستم آموزشی نظیر اصول، روش ها و اهداف تعلیم و تربیت داشته باشد. بدین منظور نوشتار حاضر ابتدا با بررسی ظرفیت های علم اشتدادی در حکمت متعالیه، در راستای نظریه های مختلف فلسفه علم به ارائه علم شناسی نوینی پرداخته است. نظریه علم اشتدادی با تأکید بر تناظر حقیقی میان انسان با مراتب هستی و حقیقت و افزودن تأویل به مثابه یک «روش» در طول سایر طرق فهم حقیقت، ساحت وسیع تری از علم را می شناساند که نه تنها با سایر ابزارها و روش ها منافات ندارد، بلکه همه را به گونه ای در خود می گنجاند. «استکمال مراتب نفس و مدرکات متربی» و «رسمیت فهم های متعدد از یک حقیقت واحد» به گونه ای که منجر به شکاکیت و نسبیت مطلق نشود، از اهداف این نوع علم است. لکن پیاده سازی تعریف و مختصات چنین علمی در سیستم آموزشی نیازمند اتخاذ روش های متناسب برای تحقق اهداف علم اشتدادی در راستای رشد و تکامل متربی است که در این مقاله بدان پرداخته می شود.
ولایت در حکمت شیعی فردوسی و ملاصدرا بر اساس نظریه امکان اشرف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال دهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
155 - 171
حوزههای تخصصی:
ولایت از مفاهیم مشترک همه متفکران شیعی است. نگاهی تحلیلی به مفهوم ولایت در منظومه فکری ملاصدرا و تطبیق آن با اندیشه فردوسی در شاهنامه ، به خوبی رگه های مستمر این تفکر و پیوستار اندیشگی این دو حکیم مسلمان را نشان می دهد. تحلیل محتوای آثار این دو حکیم متأله، نشانگر این حقیقت است که در کنار روش غالباً استدلالی صدرالمتألهین و پیش کشیدن برهان هایی همچون قاعده امکان اشرف، فردوسی نیز با سه شیوه مختلف بیان صریح اعتقاد به ولایت علی (ع)، تمثیل مستقیم دریا و هفتاد کشتی و تمثیلات غیرمستقیم، به ویژه با ایجاد یک رمزگان اسطوره ای فراگیر در شاهنامه با طرح شخصیت هایی همچون فریدون و ایرج و کیقباد و کیخسرو و... به تبیین مبحث ولایت و تفسیر تمثیلی اعتقادات شیعی و ولایی خود بر اساس همان قاعده امکان اشرف پرداخته است. تفکیک ولایت و شهریاری صالحان از ولایت طاغوت و پادشاهی ناصالحان نیز بر مبنای همین قاعده، قابل تفسیر است.
تحلیل تلقّیِ فرآیندی اخوان الصفا از فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۸۴
87 - 99
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ تلقّی های مختلفی از فلسفه شده است. اینکه تلقّی ما از فلسفه چیست هم در قبول یا ردّ فلسفه نقش دارد هم چارچوب فلسفه ی ما را مشخّص می سازد. در تاریخ فلسفه اسلامی اخوان الصفا تلقّی متفاوتی از فلسفه پیش نهاده اند. ما در این جستار به تحلیل این تلقّی می پردازیم و نشان می دهیم که فلسفه نزد ایشان یک فرآیند سه مرحله ای است. مرحله ی اول دوستداری علوم فلسفیه ی حقیقیه است و همین مرحله ی اول است که وجه تسمیه ی فلسفه می باشد. این مرحله نیرو و سوختِ مسیر طاقت فرسای مرحله ی دوم را فراهم می آورد. مرحله ی دوم معرفت حقائق موجودات به قدر طاقت انسان است که همه ی علوم فلسفیِ منطقیات و ریاضیات و طبیعیات و الهیات (شامل حکمت عملی) را در بر می گیرد. و مرحله ی سوم قول و عملِ هم آهنگ با علم است، یعنی فرد باید مهارت یا فضیلت یا هنر عمل موافق با علم را داشته باشد. برای اینگونه عمل کردن فرد باید فراست تشخیص عمل مناسب در موقعیت مربوطه را هم داشته باشد. با این فرآیند، بر خلاف سایر علوم و سایر امور، به دنبال برون دادی نیستیم، بلکه این فرآیندْ خودْ زیبایی و مطلوب است. اخوان الصفا با ترکیب نظام مند به این تلقّی رسیده اند.
شروط جدید درستی و اعتبار استدلال؛ منطقی یا معرفت شناختی (آشنایی با انواع مغالطات در یک نقد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
95 - 123
حوزههای تخصصی:
در منطق کلاسیک، قاعده های استنتاج اجازه می دهند از مقدمه های ناسازگار هر نتیجه ای و قضیه از هر مقدمه ای استنتاج شود. حاج حسینی در کتاب طرحی نو از اصول و مبانی منطق که ویرایش دوم آن در سال ۱۴۰۰ منتشر گردید با افزودن دو شرط جدید به شروط درستی و اعتبار استدلال در منطق کلاسیک، تعریف جدیدی از درستی و اعتبار استدلال ارائه کرده است که راه های اثبات این دو پارادوکس را مسدود می کند. بر اساس این تعریف، استدلال درست / معتبر است اگر و تنها اگر علاوه بر احراز شروط درستی و اعتبار استدلال در منطق کلاسیک، اگر نتیجه استدلال، نحوی ناسازگار/ معنایی ناسازگار نباشد، مقدمه های آن با هم مجموعه ای نحوی ناسازگار/ معنایی ناسازگار تشکیل ندهند و اگر همه مقدمه های استدلال، اصل موضوع یا قضیه/ صدق منطقی نباشند، نتیجهٔ آن، قضیه/ صدق منطقی نباشد. اسدالله فلاحی در مقاله «منطق و معرفت بخشی در نظام های حاج حسینی» در نشریه هستی و شناخت، دورهٔ ۹، شمارهٔ ۱، مبانی معرفتی نظام های تابع ارزشی و غیرتابع ارزشی را نقد نموده و مدعی شده است که شروط جدید درستی و اعتبار استدلال در این کتاب، شروطی معرفت شناختی و نه منطقی هستند. در این مقاله به این نقدها پاسخ می دهیم و نشان می دهیم که این نقدها آلوده به انواع مغالطات هستند. به علاوه، پیشنهاد معرفت شناختی بودن این شروط نیز مسبوق به پیش فرض هایی است که در این کتاب مورد پذیرش نیست.
چالش نیچه برای فلسفه در اندیشه لئو اشتراوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
233 - 282
حوزههای تخصصی:
لورنس لمپرت (2024-1941 م) را بزرگ ترین نیچه شناس معاصر آمریکای شمالی دانسته اند. مضمون اصلی آثار او را می توان تبیین مفهوم تاریخ نیچه ای فلسفه خواند؛ تاریخ جدیدی از فلسفه که در آن فیلسوفان اصیل فیلسوفانی هستند که فرمان می دهند و قانون می گذارند. از این منظر، فلسفه با دو چالش مهم نظری و عملی مواجه است. چالش نظری در کشف حقیقت عبارت است از مواجهه با حقیقت مرگ بار، که در آن بودن به مثابه خواست قدرت بودن است. چالش عملی فلسفه این است که این حقیقت را به امری زیستنی بدل کند؛ چالشی که اشتراوس آن را چالش فلسفه برای فرمان روایی بر دین می داند. مقاله «چالش نیچه برای فلسفه در اندیشه لئو اشتراوس» به منظور تبیین این چالش ها و چاره ای که نیچه برای آن ها اندیشیده است، به نگارش درآمده است. در مقدمه توضیحی بر این مقاله کوشیده ام تا ابتدا زندگانی و آثار پروفسور لمپرت را مختصراً معرفی نمایم، سپس نکات اساسی فهم لمپرت از نیچه را بیان کنم، و در نهایت، دورنمایی از ساختار استدلالی مقاله را در برابر خواننده قرار دهم.
نقد گفتمانی پاسخ های فلسفه اسلامی معاصر (علامه طباطبایی و شهید مطهری) به مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
303-340
حوزههای تخصصی:
مسئله دیرپای شر، که خود شامل مجموعه ای از مسائل است، به طور کلی، به سه طریق تقریر شده است: 1. مسئله منطقی شر (ناسازگاری منطقی وجود خدا و صفات او با وجود شر)؛ 2. مسئله شاهدمحور شر (قرینه دانستن شر علیه معقولیت خداباوری)؛ 3. مسئله اگزیستانسیال شر (ناسازگاری باورهای دینی با تجربه زیسته شخص). مهم ترین دفاعیه های فلسفه اسلامی معاصر، که در پاسخ به مسئله منطقی شر مطرح شده است، عبارت اند از 1. موهوم بودن شر؛ 2. عدمی بودن شر؛ 3. نسبی بودن شر؛ 4. ضرورت وجود موجودی که خیر آن بیش از شرش است (ضرورت شر قلیل در برابر خیر کثیر)؛ 5. ماده، منشأ اثر؛ 6. ضرورت شر برای تحقق خیر؛ 7. ضرورت شر برای درک خیر؛ 8. شر، حاصل جزء نگری؛ 9. شر، حاصل دیدگاه انسان؛ 10. شر، حاصل اختیار. از نظر فلسفه دین مدرن نقدهایی گفتمانی به دفاعیه ها و تئودیسه های سنتی وارد شده است که فلسفه اسلامی را نیز در بر می گیرد. نقدهای گفتمانی همچون: 1. از جهت شخص دفاعیه پرداز و تئودیسه پرداز: نظری، سوژه محور، و غیرتاریخی؛ 2. از جهت ماهیت شرور: انتزاعی، ذات گرایانه، ناظرمحور، و درجه دوم؛ 3. از جهت زبان دفاعیه و تئودیسه: غیرتراژیک؛ 4. از جهت عمل دفاعیه پردازی و تئودیسه پردازی: در پی حرفه ای سازی و نظام مندی؛ و ... . از این رو، پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و انتقادی، و با رویکردی متفاوت به بررسی پاسخ های علامه طباطبایی و شهید مطهری به مسئله شر، و تحلیل و ارزیابی انتقادات پیش گفته می پردازد. بررسی این انتقادات لزوم اصلاح، تکمیل، ابداع و ارائه گونه های جدیدی از دفاعیه ها در فلسفه اسلامی را ضروری می سازد که به طور خاص به جنبه عملی شر نیز توجه داشته باشد.
بررسی تطبیقی «نظریه فطرت» مطهری و «عقل عملی» کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۰)
113 - 136
حوزههای تخصصی:
استاد مرتضی مطهری بعنوان یکی از اندیشمندان برجسته در حوزه فلسفه اسلامی، و ایمانوئل کانت از متفکران بزرگ فلسفه غرب، نظریاتی نوآورانه را از خود برجای گذاشته اند. در نظام فکری استاد مطهری «نظریه فطرت»، از محوریترین و مهمترین مباحث است. او انسان را دارای سه مرتبه طبیعت، غریزه و فطرت دانسته و فطرت را نیز به دو بخش «فطرت شناخت» و «فطرت گرایش» تقسیم کرده است. عمده نوآوریهای مطهری بویژه در تبیین مباحثی همچون خدا، جاودانگی نفس و اخلاق در مباحث مربوط به فطرت گرایش بیان شده است. از سوی دیگر، کانت در مقام فیلسوفی بزرگ و تأثیرگذار، مباحث مابعدالطبیعه بویژه مسائلی همچون خدا، جاودانگی نفس و آزادی را به بوته نقد کشیده و حوزه این مسائل را از عقل نظری به «عقل عملی» منتقل نموده است. نظریه فطرت مطهری و بطور خاص، بحث گرایشهای فطری و مباحث مبتنی بر آن همچون اثبات خدا، جاودانگی نفس و اخلاق با نظریه عقل عملی کانت، بویژه مبحث اصول موضوعه عقل عملی یعنی آزادی، جاودانگی نفس و خدا کاملاً قابل مقایسه است. هدف از این تحقیق، مقایسه نظریه فطرت مطهری و نظریه عقل عملی کانت و بیان وجوه اشتراک آنها، یعنی شباهت کمال لایتناهی با خیر اعلی، شباهت روش اثبات جاودانگی، اثبات خدا و شباهت جایگاه فلسفه اخلاق از نظر مطهری و کانت میباشد. در این راستا، با روش توصیفی تحلیلی و تطبیقی بسراغ آثار این دو اندیشمند رفته ایم.
رویکرد انتقادی به شهود عرفانی و صوفیانه
منبع:
کلام و ادیان سال ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۸)
19 - 36
حوزههای تخصصی:
بحث از منابع و ابزار شناخت و معرفت و حدود و دامنه معرفتی هرکدام، یکی از مسائل جنجال برانگیز و اختلافی در حوزه معرفت شناسی است که از دیرباز مورد بحث و نظر صاحب نظران می باشد. بعضی با رویکرد افراطی، راه معرفت را منحصر در حس و تجربه دانسته و برخی دیگر راه عقل و پاره ای صرفا مکاشفه قلبی را یگانه مسیر شناخت حقیقت برشمارده اند که این دیدگاه را متعلق به مشهور صوفیان می دانند. در سوی دیگر، برخی منتقدین تصوف اساساً منکر معرفت زا بودن شهود قلبی شده و مسیر کشف و شهود را به دلیل آمیختگی آن با خطا و لغزش و اغلاط معتبر ندانسته اند. حال آنکه در یک نگاه معتدلانه از سوی پاره ای از معرفت شناسان، هرکدام از ابزار های معرفتی انسان مثل حس، عقل و شهود قلبی بخش ها و ابعادی از حقایق و وقایع را برای انسان بر ملا می سازد. این جستار، تلاش دارد با طرح اشکالات وارده به شهود عرفانی؛ در جهت نقد دیدگاه افراطی که راه معرفت را منحصر در شهود قلبی می داند گام برداشته و به تقویت نگاه معتدلانه در این زمینه همت گمارد.
ارزیابی تطبیقات مطرح شده برای آیات وعید بنی اسرائیل در سوره مبارکه اسراء(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۴
81 - 104
حوزههای تخصصی:
آیاتی از سوره مبارکه اسراء از دو افساد، و به تبع آن، دو عقوبتِ موعود برای بنی اسرائیل سخن گفته است؛ مفسران پیشین و معاصر، کم وبیش سعی نموده اند مراد عینی این وعید الهی را ارائه نمایند؛ قدما عموماً آیات شریفه مزبور را به حوادثی در دوران پیش از اسلام تطبیق نموده اند اما در دوران معاصر و بعد از تشکیل دولت اسرائیل، تطبیقات جدیدی در این خصوص مطرح شد که علیرغم تشتت، وجه مشترک شان، مرتبط ساختن وعید مزبور با فتنه فعلی اسرائیل است؛ همین ادعای مرتبط بودنِ آیات با چالش مهم دوران معاصر، اهمیت کشفِ حقیقت در خصوص آن را دوچندان می کند. مقاله حاضر درصدد است با تمرکز بر مُفاد حاصل از نگاه جامع به آیات، روایات و گزارش های تاریخی مرتبط با بحث، و به روش تحلیلی _ انتقادی، به ارزیابی تطبیقات ارائه شده توسط قدما و معاصرین در این مورد بپردازد. اجمالاً به نظر می رسد تطبیق افساد اول به افساد کنونی اسرائیل و افساد دوم به دوران آینده و تطبیقِ عقوبت کنندگانِ بنی اسرائیل در هر دو وعده به مجاهدانِ مؤمن، قابل قبول است.
در کشاکشِ عقل و نقل: رویکردی تطبیقی به روش و دیدگاه باقلانی، شیخ مفید و عبدالجبّار معتزلی در موضوع «نبوّت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۷
273 - 298
حوزههای تخصصی:
شیعه، معتزله و اشاعره بر پایه اصول و مبانی معرفتی خویش، در تبیین «نبوّت» اختلافاتی داشته اند. شیعه متأثّر از آموزه های خاندان وحی، اعتدال گونه از عقل و نقل بهره جسته اند. در سوی دیگر، معتزله با عقل گرایی افراطی و اشاعره با نقل گرایی افراطی، در فهم و تبیین مسائل معرفتیِ دین، گاه با چالش ها و خطاهایی روبه رو شده اند. مسئله «نبوّت» و ابعاد مختلف آن از جمله مسائلی است که می توان لایه های اختلاف نظر متکلّمان مسلمان در آن ها را رهگیری نمود. پژوهش حاضر با روشی، توصیفی تحلیلی، اندیشه های کلامی شیخ مفید، ابوبکرباقلانی و عبدالجبّارمعتزلی را در مسئله «نبوّت» و موضوعات فرعیِ آن مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. پژوهش حاضر نشان می دهد که در نظام اندیشه هر سه، پایبندی به «استدلال» جایگاهی ویژه دارد. بررسی ابعاد مختلف «نبوّت» در آثار شیخ مفید نشان از اثرپذیری محسوس او از منطقِ قرآن دارد. اگر چه شیخ مفید در روش شناسی و ضرورت نبوّت، کاملاً عقلانی و بدون تکیه بر آیات و روایات به بحث می نشیند، باقلانی معرفت دینی را در زمره علوم نظری دانسته و از نظرگاه او، دلایل عقلی در خدمتِ شرع هستند. عبدالجبّارمعتزلی، اثرپذیرفته از دیگر معتزلیانِ پیش از خود، به «نبوّت» نگاهی عقل محور دارد.
«الهیات تطبیقی» و «الهیات ادیان»؛ الهیات رقیب یا مکمّل؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۷
71 - 100
حوزههای تخصصی:
مواجهه الهیات های ادیان با یکدیگر، مسئله ای است که در تعاملات بین ادیانی، سبب ظهور رویکردها و موضع گیری های خاص در دل الهیات شده است. الهیات ادیان و الهیات تطبیقی دو نوع از این رویکردهای الهیاتی هستند. این پژوهش در صدد بررسی، مقایسه و تحلیل نوع مواجهه الهیاتی با «دیگری دینی» متناسب با هر یک از این دو الهیات است و چرایی ظهور الهیات تطبیقی با وجود الهیات ادیان را مورد واکاوی قرار می دهد. حاصل آنکه تفاوت ها و شباهت هایی میان این دو الهیات در مواجهه با دیگری دینی وجود دارد و بر این نکته تأکید می شود که الهیات تطبیقی امتیازاتی نسبت به الهیات ادیان در چگونگی تعامل با سایر ادیان دارد. الهیات ادیان با رویکرد سه گانه سنتی خود همچنان درگیر مسئله صدق و نجات است، اما الهیات تطبیقی از این مسئله گذر کرده و گامی فراتر از الهیات ادیان به قصد فهم الهیات دین دیگر به هدف بازخوانی و تعمق بیشتر نسبت به فهم خود از دین خویش برداشته است
مرزهای همجواری فلسفه و عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
31 - 50
حوزههای تخصصی:
این مقاله به امکان تعامل میان دو دانش عقلی فلسفه و عرفان می پردازد و به تعاون این دو با یکدیگر می رسد. فلسفه ملاصدرا پیوند و ترکیب این دو دانش را نمایان ساخته است و استدلال را در کنار مشاهده نشانده است. این ترکیب جز به طرد عوامل ناسازگار یا ناسازگارنما ممکن نمی شود. همانطور که طرد جدل از دانش استدلالی کلام، آن را با دانش استدلالی فلسفه همجوار ساخت، سیطره قواعد و پایه های مشترک یا سازگار میان توانایی استدلال و توانایی شهود در نیروی عقل، دو دانش عرفان و فلسفه را به یکدیگر نزدیک ساخت. عقل در مقام استدلال، هرچند به طور تأسیسی نتواند به بخشی از واقع گذر کند، اما عبور شهود به بخش اکتشاف شده را معقول و فهم پذیر می کند و آن را با قیاس برهانی در دسترس همگانی قرار می دهد. بدین ترتیب، علم آلی منطق در خدمت تنظیم یافته های شهود به کار گرفته شد و دو دانش عرفان و فلسفه با دو دسته از مفاهیم و قوانین در ترکیبی کنار یکدیگر قرار گرفتند.
بررسی شخص بودن خداوند و چالش های آن از منظر حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۱
7 - 40
حوزههای تخصصی:
شخص بودن خداوند یکی از مباحث جدید الهیات غربی است که خداوند را وجودی شخص وار قلمداد می کند. در این مقاله پرسش اصلی آن است که در حکمت متعالیه آیا خداوند ویژگی یا مجموعه ای از ویژگی هایی را دارد که بتوان بر اساس آنها او را یک شخص قلمداد نمود؟ این پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی استفاده می کند. در ابتدا مسئله شخص بودن خداوند و ویژگی ها و معیارهای ضروری آن تبیین می شود و سپس بر اساس یافته های این پژوهش با صفت کمال دانستن شخص بودن و با مبانی فلسفی چون عدم تناهی، بساطت و صرافت ذات الهی، قاعده «معطی شیء فاقد شیء نیست» و همچنین اشتراک معنوی اوصافی که بر انسان و خداوند حمل می شوند، می توان این وصف را، با حذف نقایص، برای خداوند اثبات نمود و به چالش های جدی شخص بودن خداوند، از جمله مسئله «وحدت وجود»، با تقریر دقیقی که از حکمای اسلامی بیان شده است، پاسخ گفت و درنهایت شخص بودن خداوند را از منظر حکمت متعالیه اثبات کرد.
بررسی دیدگاه ریچارد سوئین برن پیرامون نفس و امکان حیات پس از مرگ(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
117 - 147
حوزههای تخصصی:
ریچارد سوئین برن معتقد است که حیات پس از مرگ تنها در صورتی ممکن است که انسان دارای نفس مجرّدی باشد که بعد از مرگ باقی مانده و هویّت انسان را حفظ نماید. بدین جهت وی تلاش می کند با اثبات نفس، حیات پس از مرگ را حقیقتی ممکن و محتمل بداند. وی ایراداتی چون عدم تبیین کیفیت ارتباط دو جوهر کاملا متفاوت، عدم تبیین علت ارتباط نفس با بدنی خاص و ناسازگاری با اصل بستگی علی فیزیکی را نادرست دانسته و معتقد است پذیرش نفس با هیچ مشکل عقلی و فلسفی مواجه نیست. بعد از پاسخ به مشکلات پذیرش نفس، وی تلاش می کند بر مبنای اموری چون وحدت هویت شخصی، آگاهی، وجود همزمان حالات ذهنی و استدلال امکانی وجود نفس را اثبات نماید. این مقاله ضمن بررسی و نقد برخی ادله ی سوئین برن، از برخی ادله ی دیگر ارائه شده توسط وی دفاع نموده و بر این اساس، ممکن و محتمل بودن حیات پس از مرگ را نشان می دهد.