فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۸۱ تا ۱٬۰۰۰ مورد از کل ۱۸٬۶۷۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان ذهن فیزیکالیست در قرن بیستم سیاهه ای دراز دامن از نظریاتی رنگارنگ در دفاع از تبیینی مادی از ذهن و رویدادها و حالات ذهنی پیش کشیدند. نظریات این همانی تنها پاره ای از این فهرست طویل بود. سول کریپکی، با طرح چند استدلال، نظریات این همانی و تبعاً فیلسوفان ذهن فیزیکالیست را به چالش کشید. در این مقاله به بررسی مجزای نقدهای کریپکی بر دو نظریه «این همانی شخص و بدن» و «این همانی مصداقی» می پردازم. کریپکی علیه چند تقریر از نظریات مادی انگارانه این همانی در فلسفه ذهن استدلال آورده است: در نظریه نخست اعا می شود هر شخصی با بدنش این همان است؛ در دومی، هر رویداد یا حالت ذهنی جزئی (یا مصداق حالت ذهنی) با یک رویداد یا حالت فیزیکی جزئی (یا مصداق حالت فیزیکی) این همان دانسته می شود. دیدگاه های متمایز و متفاوت کریپکی درباره جهان های ممکن، دال های صلب و ویژگی های ذاتی در شکل گیری و پیش بُرد دوگانه انگاریِ ویژه او نقشی تعیین کننده دارد. من نخست به این پیش زمینه های مفهومی و بعد به استدلال های او می پردازم. سپس نقد مفصل و موشکافانه فلدمن را بر این دو تقریر، نقل، واکاوی و نقد می کنم. به نظر می رسد دفاع فلدمن از این همانی شخص- بدن در برابر نقد کریپکی، دست کم دو اشکال دارد و می کوشم با طرح یک استدلال شهودی و نیز یک مثال نقض آن دو اشکال را توضیح دهم. سپس به طرح جایگزین لویس و نظریه همتای او در برابر استدلال کریپکی و باز به نقدهای فلدمن می پردازم. پرسش اصلی این پژوهش این است که آیا استدلال های دوگانه انگارانه کریپکی در برابر حملات مادی انگارانه فلدمن تاب و توانی دارند یا نه. خواهم کوشید نشان دهم از چه رو ادعاهای مادی انگارانه فلدمن در نقد استدلال های کریپکی صائب نیست و همچنان ضدمادی انگاری یا دوگانه انگاری از قوت تبیینی و جاذبه نظری برخوردار خواهد بود.
پیشینه بُعد چهارم پیش از فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گرچه بعد چهارم از مسائلی است که مرزهای فلسفه را درنوردیده و امروزه یکی از دغدغه های اصلی فیزیک دان ها است، بااین همه پیشینه و تاریخچه دقیق آن هنوز در هاله ای از ابهام است. بنابراین، باید بررسی شود بعد چهارم در بستر کدامین دشواره های فلسفی در جهان اسلام شکل گرفت و سپس، چه تطوری یافت. خواهیم دید در جامعه فلسفی کشور ما آن را تا ملاصدرا ریشه یابی کرده اند؛ ولی نشان خواهیم داد در جهان اسلام پیش از صدرا عبارت های کاملاً صریحی در آثار خواجه نصیر طوسی و کسانی چون ابن کمّونه، قطب الدین شیرازی، میرک بخاری، قوشچی، میرداماد و... وجود دارد.در فلسفه غرب نیز بعد چهارم را با تکلف در آرای برخی از اندیشمندان غربی در سده های میانه، مانند آنسلم، ریشه یابی کرده اند؛ ولی برخی از اندیشمندان غربی به درستی نشان داده اند که هیچ عبارت صریحی در این باره در آثار آن ها وجود ندارد.کوتاه اینکه، در این مقاله به روش تاریخی دیدگاه های اندیشمندان یادشده را گردآوری کرده و به تحلیل عقلی آن ها خواهیم پرداخت. در پایان به مناسبت، به پیشینه بعد چهار کاهشی نزد ابن عرفه نیز اشاره خواهیم کرد.
نقد مبانی کانت در رابطه ایمان با عمل عبادی: با تأکید بر نظر مرتضی مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۷)
311 - 321
حوزههای تخصصی:
رابطه ایمان با عمل از مسائلی است که مورد بحث و اختلاف نظر میان فیلسوفان و متکلمان اسلامی و غربی بوده است. در همه ادیان از پیروان خواسته شده که علاوه بر ایمان در مرحله عمل نیز به دین پایبند باشند. در این میان کانت در آثار خویش عقل انسان را قادر به ترسیم برنامه ای جامع برای سعادت خود می داند و معتقد به خودآیینی اخلاقی است. مطهری با تکیه بر قدرت عقل در تشخیص اصول و کلیات معتقد است که عقل بشری توانایی ترسیم چنین نقشه راه جامعی را ندارد و به نقد دیدگاه های کانت دراین باره پرداخته است. در این مقاله، با استفاده از روش های توصیفی و تطبیقی و بالاخص انتقادی، آسیب های وارده بر مبانی کانت در رابطه ایمان با عمل عبادی بررسی می شود. آسیب هایی که می توان از منظر مطهری به این ایده کانت وارد دانست عبارت اند از: تقلیل مفاهیم دینی به دریافت های عقلانی، عدم توجه به تفاوت بین حسن فعلی و فاعلی، بشری انگاشتن قوانین الهی، سرگردانی، گرفتاری در تناقض ایده و عمل، غفلت از ریشه و مبدأ افعال عبادی و اخلاقی، عدم تفکیک بین هدف و وسیله، عدم تفکیک بین انواع روابط.
بررسی معنای کنش از منظر آلفرد شوتز و علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از منظر وبر، کنش رفتاری است که کنشگر به آن، معنایی ذهنی ضمیمه نماید. آلفرد شوتز بر این باور است که مقوله «معنا» در این تعریف، مبهم بوده و نیازمند تحلیلی فلسفی است. او با استمداد از «دیوره» برگسون و «زمان آگاهی درونی» هوسرل تلاش می کند که از حقیقت «معنا» پرده بردارد. در این راستا با رویکردی پدیدارشناختی به این نتیجه می رسد که تجارب زیسته اگو ذاتاً معنادار نیستند، بلکه با نگرش و توجه اگو به آنها معنادار می شوند. در واقع، این اعمال آگاهی اگو هستند که به تجارب سپر ی شده او معنا می بخشند. براین اساس کنشگر، معنایی به رفتار خود ضمیمه نمی کند، بلکه با تخیل و تجسم یک عمل پایان یافته، آن را به عنوان طرح یا غایت کنش در نظر می گیرد تا آنکه از طریق اجرای کنش در آینده به آن دست یابد. پس، معنای کنش چیزی جز همان عمل طراحی شده نیست. در این مقاله ما در ابتدا با رویکردی توصیفی به تبیین نظریه شوتز در باب معنای کنش مبادرت می ورزیم، سپس در گام بعدی با رویکردی تحلیلی و انتقادی به بیان اشکالات آن از منظر حکمت اسلامی می پردازیم و درنهایت، در راستای اسلامی سازی علوم انسانی به بازخوانی مسائل آن براساس مبانی حکمت اسلامی روی می آوریم. یافته های پژوهش از این قرار است که از منظر حکمت اسلامی، «معنا» در معنای عامش همان چیزی است که صور ذهنی ما در علم حصولی از آن حکایت می کنند و «معنای کنش» همان عنوانی است که عقل از رابطه میان «حرکات و سکناتی معین» و «غایتی معین» انتزاع می نماید.
مقایسه مبانی انسان شناختی ملاصدرا و مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
83-100
حوزههای تخصصی:
مزلو، در مقام یک روانشناس انسان گرا و ملاصدرا، در مقام یکی از بزرگترین اندیشمندان سنت اسلامی، دیدگاههای متفاوتی درباره چیستی انسان بیان کرده اند. با توجه به اینکه هر دو اندیشمند، اهتمامی ویژه به تبیین ویژگیها، مقدمات لازم برای کمال انسان، روند کمال انسان و خصوصیات انسان کامل داشته اند، مقایسه مبانی انسان شناختی آنها میتواند ثمراتی ارزشمند بدنبال داشته باشد. کرامت ذاتی، اختیار، توانایی حرکت بسمت کمال، برخورداری از فطرت، پذیرش تجربه های معنوی و محدود نبودن روند کمال انسان، برخی از مبانی مشترک این دو بشمار می آیند، اما آنها تفسیرهایی متفاوت از این مبانی ارائه داده اند. همچنین دیدگاه هردو فیلسوف در مورد محوریت خداوند در زندگی انسان، ابعاد وجودی، نیازهای بنیادین، مراحل رشد انسان، غایت کمال انسان و ویژگیهای انسان کامل، متفاوت است. صدرالمتألهین با بهره گیری از مبانی دینی، عرفانی و فلسفی، تلفیق این مبانی و ارائه تصویری جامع و سازوار از حقیقت انسان، توانسته نظامی متقن از مبانی شناختی ارائه کند که احصاء دقیق و جامع آنها میتواند برای بحثهای امروزی نیز راهگشا باشد. جمع بین عرفان، شریعت و برهان، یکی از مهمترین ویژگیهای اندیشه فلسفی ملاصدراست که در تمام مؤلفه های مورد قبول درباره چیستی انسان، تأثیرگذار است.
بازخوانی نظریه شیخ مفید درباره تجرد روح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«تجرد روح» یکی از مباحث پایه در انسان شناسی است و همواره مدنطر متفکران علوم گوناگون بوده است. شیخ مفید، برجسته ترین عالم شیعی اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری آراء قابل توجهی در حوزه انسان شناسی دارد. محققان و شارحان او یکی از نظریه های مهم وی را قول به «تجرد روح» می دانند. هدف تحقیق حاضر بررسی دقیق قراین مرتبط با این بحث در آثار اوست. یافته های این پژوهش نشان می دهد در آثار شیح مفید گرچه شواهدی که بر تجرد روح دلالت دارد (مانند تعریف انسان به جوهر بسیط فاقد حجم، حرکت، سکون، اجتماع و افتراق به وضوح) مشاهده می گردد، اما قرائتی در مقابل آن (مانند عرض بودن روح، فنای ارواح پس از مرگ و اختصاص تجرد به واجب تعالی) نیز یافت می شود. از دیدگاه تحقیق حاضر، راهبردهای رفع تعارض از عبارات شیخ مفید عبارتند از: تفکیک دو اصطلاح «جوهر فلسفی» و «جوهر کلامی» در عبارات شیخ، تفکیک روح از حقیقت انسان، توجه به دوره های حیات علمی وی، و بررسی دقیق آثار علمی مستند به او. نتیجه پایانی تحقیق آن است که شیخ مفید گرچه به بعد غیرمادی انسان اذعان دارد، اما نظریه ای کاملاً منسجم درباره تجرد روح ارائه نکرده و برخی از لوازم آن را نپذیرفته است.
بررسی مفهوم خیانت اینترنتی و تأثیرات آن بر نهاد خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۳۰۸
43-51
حوزههای تخصصی:
عصر اینترنت و فضای مجازی با سرعتی غیرقابل کنترل در حال پیشرفت و گسترش است و قطعاً تمامی مناطق جهان با اینترنت سروکار دارند و زندگی بدون آن مشکلات زیادی را به همراه خواهد داشت. اینترنت همچنین مسائل و مشکلاتی را برای نهاد ارزشمند خانواده ایجاد کرده است. یکی از این مسائل خیانت اینترنتی است؛ که این مفهوم به روابط پنهانی یکی یا هر دوی زوجین خارج از بستر ازدواج با شخصی دیگر از طریق اینترنت و فضای مجازی می انجامد. پژوهش حاضر با هدف بررسی مفهوم خیانت اینترنتی و تأثیرات آن بر نهاد خانواده انجام شده است. با توجه به هدف پژوهش، روش تحقیق توصیفی است. نتایج این پژوهش نشان داد که خیانت اینترنتی موجب کاهش صمیمیت و به سردی گراییدن روابط زوجین و همچنین طلاق عاطفی و کاهش اعتماد و بدبینی میان زوجین می شود؛ که لازم است اقداماتی جهت درمان و پیش گیری و مقابله با آسیب های این معضل توسط مراجع ذی صلاح انجام پذیرد.
ریشه ها و عوامل انحطاط اخلاقی یهود از منظر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در قرآن از میان اقوام و پیروان ادیان، بیشترین سخن درباره یهود بوده و بیشترین انحطاط اخلاقی به آنان نسبت داده شده است؛ ازهمین رو این امر نیازمند تبیین و بررسی ریشه ها و مؤلفه های اساسی انحطاط اخلاقی یهود در قرآن است که با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و توصیفی، از طریق کدگذاری باز و مقوله بندی تمام ویژگی های ناپسند اعتقادی، اخلاقی و رفتاری یهود و سپس از طریق کدگذاری بسته، به بررسی و تحلیل اوصاف ناپسند اخلاقی یهود پرداخته شده است. با بررسی واژگان، مضامین و مفاهیم آیات قرآن، ابتدا ویژگی های عمومی یهود و سپس مهم ترین صفات اخلاقی ناپسند شان مشخص شده است و در آخر، مهم ترین خصوصیات اعتقادی و اخلاقی یهود، برای دستیابی به هدف تحقیق و تعیین عوامل اصلی انحطاط یهود، به عنوان آورده های طولی در این امور ذکر شده است: 1. حس گرایی و معرفت شناسی تجربی و به تبع آن، مادی گرایی و نژاد پرستی؛ 2. پیروی از هواهای نفسانی، موتور محرک انحطاط اخلاقی یهود شمرده شده است؛ 3. عصیان عالمانه، متأثر از عامل 1و2 به عنوان مجری انحطاط اخلاقی یهود به شمار آمده است.
تبیین مسئولیت انسان در برابر «زمان» بر اساس مبانی فلسفی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۸
193 - 216
حوزههای تخصصی:
بر اساس آیات و روایات، زمان و وقت از ارزشمندترین چیزهایی است که انسان از آن بهره مند است و با هیچ مقیاسی قابل ارزشگذاری نیست. در زبان آیات و روایات، انسان نسبت به عُمر، فرصت و زمان مسئول دانسته شده است. با توجه به اینکه زمان در نگاه برخی از اندیشمندان، امری موهوم و غیر واقعی است، و از سوی دیگر، زمان با فرض وجود داشتن، امری غیر اختیاری است، چگونه مسئولیت انسان در برابر زمان توجیه پذیر است؟ این نوشتار به روش توصیفی، تحلیلی به بررسی حقیقت زمان و تبیین فلسفی مسئولیت و مؤاخذه انسان در برابر آن بر اساس مبانی فلسفی ملاصدار پرداخته و به این نتیجه دست یافته است که زمان نه تنها امری موهوم و غیر اختیاری نیست، بلکه امری واقعی و اختیاری است و متعلق تکلیف قرار می گیرد، از این رو، زمان، مسئولیت آور است، چرا که رسیدن به سعادت که هدف آفرینش انسان است در گرو توجه به زمان، عُمر و عدم غفلت از آن بوده و تنها راه سعادت انسان، استفاده از این نعمت عظمایی است که خداوند به انسان ارزانی داشته است. توجه به این جهت، ضرورت این بحث را نیز تضمین می نماید.
جایگاه آدم در اسلام و یهود براساس «فصوص الحکم» و «زوهر»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
39 - 56
حوزههای تخصصی:
آدم اولین انسان در ادیان ابراهیمی، و در دین اسلام صاحب جایگاهی بلند است. قرآن کریم او را خلیفه خداوند، مسجود فرشتگان و صاحب مقام تعلیم اسما خوانده است. با وجود آنکه تحت وسوسه ابلیس، از شجره ممنوعه چشید و به زمین هبوط کرد، ارزش وجودی او نکاست و به واسطه توبه برگزیده شد. در سفر پیدایشِ کتاب مقدس، داستان آدم به عنوان نخستین انسان آمده که در مواردی با قرآن کریم متفاوت است. مکاتب عرفانی با تأویل متون مقدس، معانی باطنی آن را آشکار می کنند. در عرفان یهود، کتاب زوهر باب های مربوط به آدم در سفر پیدایش را به شیوه ای درونی تفسیر می کند. در عرفان اسلامی نیز فصوص الحکم ابن عربی تأویلگر باطنی و رمزی داستان های انبیاست. مقاله حاضر با بررسی تطبیقی و بیان تفاوت ها و شباهت های رویکرد عرفانی این دو کتاب، به مقایسه جایگاه آدم در این دو سنت دینی می پردازد. در هر دو سنت فکری، آدم نمونه ازلی انسان کامل، مظهر تام و تمام اسما و صفات حق و مهر ختم خلقت است. او محل تلاقی عوالم متعدد وجود است و تنها فارق انسان کامل از حق این است که ممکن است، و خداوند واجب و بی نیاز.
نقد و بررسی عقل، جایگاه و مراتب آن در نظام معرفت شناسی ابن طفیل با تکیه بر داستان حی بن یقظان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
47 - 66
حوزههای تخصصی:
این مقاله در پی پاسخ گویی به این پرسش اساسی است که عقل، جایگاه و مراتب آن در نظام معرفت شناسی ابن طفیل چیست؟ نگارندگان سعی کرده اند از رهگذر توصیف، تحلیل و نقد داستان حی بن یقظان- تنها اثر باقی مانده از ابن طفیل به این پرسش پاسخ دهند. در حین این بررسی، می توان استنباط کرد: معرفت از منظر ابن طفیل مطلق آگاهی است و رسیدن به آن با ابزار عقل که ابزار سامان دهی نظام مسائل، یافتن پاسخ برای آن ها و تبدیل پاسخ های جزیی به برداشت های کلی است، ممکن است. می توان خلاصه نتایج را این گونه بیان کنند که: از منظر ابن طفیل، انسان در مسیر رسیدن به نهایت معرفت، با بهره از عقل عملی و نظری مراحلی مانند تجربه، مراجعه به دانسته های قبلی، حیرت و ... را طی می کند ابن طفیل، عقل را به عنوان ابزار کسب معرفت، طی مراحل تجربه (درک معقول اول)، تجرید، درک معقول ثانی و شهود، قابل ارتقا معرفی کرده و این ارتقا را جزء اهداف تربیتی انسان به شمار می آورد؛ و بر مبنای تجرد نفس انسانی، به تبیین مراتب آن می پردازد. هرچند در این مسیر نقدهایی به ابن طفیل وارد است؛ از جمله: عدم انسجام درونی این مراحل (علی رغم امکان ایجاد انسجام با حفظ مؤلفه های داستانی)؛ اما به نظر می رسد که در مجموع ابن طفیل توانسته است چینش قابل قبولی برای سیر عقلانی در مسیر تربیت انسان ارائه کند.
استلزامات بیان غیاث الدین منصور دشتکی با «اصالت وجود» ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مبنایی ترین مباحث فلسفی بحث از اصالت وجود یا ماهیت است که در موضع گیری های فکری - فلسفی نقش تعیین کننده ای دارد. ملاصدرا «اصالت وجود» را بعنوان مبنای حکمت متعالیه با ادلّه محکم اثبات نمود و با بررسی حکمای پیش از خود، مشائیان را قائل به اصالت وجود و اشراقیان را اصالت ماهوی نامید. هرچند مساله ی اصالت وجود یا ماهیت نزد حکمای متقدّم بدین گونه مطرح نبوده، لکن با بررسی آثار و عبارات ایشان می توان یکی از طرفین مساله را به آنان نسبت داد. این پژوهش درصدد است تا نشان دهد با وجود تصریح عبارات و موضع گیری های غیاث الدین بر «اصالت ماهیت»، لکن چون در آن زمان مساله ی اصالت وجود یا اصالت ماهیّت هنوز به درستی تنقیح نشده و وی به تبعات اصالت وجود یا ماهیت التفات نداشته، نظراتش در برخی از مباحث همچون وجود ذهنی، اشتداد در کیف، استکمال نفس و نفی ماهیت از واجب الوجود با «اصالت ماهیت» ناسازگار است.
فرایند صدور فعل از دیدگاه غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۵)
39 - 60
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر به مسئله فرایند صدور فعل از دیدگاه غزالی با روش توصیفی - تحلیلی می پردازد. پژوهش در حوزه غزالی شناسی بر حسب تفاوت رویکردهای او از ویژگی های انسجام و باز شدن دریچه های دیگر بینش او در مراحل فرایند صدور فعل برخوردار است؛ مانند قول به خواطر غیراختیاری و عدم تعارض مباحث غزالی با فیلسوفان در نفس شناسی و فرایند صدور فعل. غزالی زیرساخت های ارکان فکری نفس شناسی و شاکله فعلی را در آثار نخستین حیات علمی خویش پایه گذاری کرده است. او تعارض ظاهری نظریه خویش در باب عدم وصول به حقیقت امور و تعریف فلسفی از انسان را در معارج القدس تبیین کرده است. مبحث صدور فعل به رغم تفاوت رویکردها دارای هماهنگی است. ساختمان فعلی انسان به ترتیب از زیرساخت تا روساخت، مقام علمی گزینش غایت، ایجاد شوق به واسطه قوای شهوانی و غضبانی (فعل ارادی)، یا به واسطه قوه علم (فعل اختیاری) است. شوق ارادی، شوق مرتبه حیوانی و شوق اختیاری، شوق مرتبه انسانی است. روساخت آن، عضلات حرکتی است. شرط فعلیت گزینش غایت و خواطر غیراختیاری در هر دو رویکرد عرفانی و فلسفی، وصول به مقام جزمیت با توجه به مرتبه هر انسان است که مبین تخالف ظاهری مقام نظر و فعل انسان می باشد. اطلاق اراده بر شاکله فعلی نشان دهنده نقش اراده در انجام افعال اختیاری و اجباری است.
امکان سنجی عقاب جاهل مرکب از دیدگاه عقل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۵)
61 - 80
حوزههای تخصصی:
امور اعتقادی در کنار تکالیف عبادی و غیر عبادی از مهم ترین مسائلی است که شریعت مطهر اسلام بدان پرداخته است. ممکن است ادعا شود می توان دلایل محکمی برای لزوم اعتقاد داشتن به اصول دین ارائه نمود. این نوشتار به دنبال پاسخ به این است که باتوجه به حجیت قطع، اگر شخصی به واسطه تشخیص عقل خویش به یک عقیده باطلی ایمان آورد، یا برعکس با استدلال عقلی به مطلبی که در دین برای عموم متدینین ثابت است منکر شود، در این صورت از منظر عقل امکان عقاب دنیوی و اخروی وی چگونه قابل توجیه است؟ همچنین چه آثاری بر این اعتقاد بار خواهد شد؟ با بررسی ادله عقلی و کلمات فقها در می یابیم از آنجایی که حجیت قطع ذاتی است، شخصی که قاطع به یک نظریه است و به اقتضاء قطع خود اعمالی انجام می دهد یا تکالیف واقعی و نفس الامری را ترک می کند، امکان خطاب تکلیفی بر خلاف قطع وی به او وجود ندارد. همچنین این نتیجه حاصل می شود که هرچند در عمل امکان اجبار او به التزام و تظاهر بر خلاف قطعش وجود دارد، اما امکان تغییر واقعی عقیده برای او وجود ندارد. البته اگر جهل او تقصیری بوده باشد وی به خاطر تقصیر خود نه عمل بر طبق اعتقاد، مورد مواخذه و عقاب قرار خواهد گرفت.
مبانی انسان شناختی حکومت دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هنگام سخن گفتن از مبنای یک پدیده، مراد و منظور آن بنیان ها و پایه هایی است که آن رخداد بر آن استوار گردیده و به اقتضای آن بنیان شکل خاصی یافته است. حکومت به طور عام و حکومت دینی نیز پدیده ای است که بر یک دسته بنیان ساخته شده و به اقتضای آن مبناها، شکل و صورت خاصی به خود گرفته است. برای ساخته شدن یک حکومت و نوع خاصی از آن که حکومت دینی است، بنیان های متعددی مورد نیاز است. دسته ای از این بنیان ها، بنیان های نظری بوده که اشاره به باورهای اصیل و اساسی مردمان دارند و در ذیل مهم ترین آنها بنیان های هستی شناختی، معرفت شناختی، الهیاتی، ارزش شناختی و انسان شناختی واقع شده اند. بنابراین، مبانی انسان شناختی حکومت و حکومت دینی، آن دسته از باورهای اصیل و اساسی هستند که در حوزه شناخت انسان قرار گرفته و باورهای حکومت دینی راجع به انسان را شکل داده اند. در این نوشتار، با مراجعه به منابع دارای حجیت در دین، به مهم ترین پایه های انسان شناختی حکومت دینی رسیده ایم و تلاش کرده ایم در یک نظم منطقی آنها را عرضه داریم.
منطق قضایای خارجیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
5 - 35
حوزههای تخصصی:
برای تفسیر و تحلیل قضایای حقیقیه و خارجیه، دو روش کلی وجود دارد: نخست تحلیل آن ها درون یک منطق واحد، دوم اختصاص منطق های جداگانه به آن ها. تاکنون بیشتر تفسیرها و تحلیل های قضایای خارجیه و حقیقیه به روش نخست، و درون منطق قدیم یا شاخه ای از منطق جدید صورت گرفته و به ندرت از روش دوم برای این منظور بهره برداری شده است. در این مقاله، می خواهم روش دوم را به کار ببرم و نشان دهم که هرچند منطق مناسب برای قضایای حقیقیه، منطق کلاسیک محمول ها است، منطق مناسب برای قضایای خارجیه، منطق آزاد محمول ها است. نشان می دهم که منطق آزاد محمول ها، که منطقی ناکلاسیک و غیراستاندارد است، قواعد معرفی و حذف سورها را به وجود خارجی اشیا مقید می سازد؛ ازاین رو، مناسب ترین منطق برای قضایای خارجیه است، برخلاف منطق کلاسیک محمول ها که تقیدی به وجود خارجی اشیا ندارد و ازاین رو، برای قضایای حقیقیه مناسب تر است. هم چنین، نشان می دهم که با افزودن منطق موجهات و منطق زمان به منطق های کلاسیک و آزاد محمول ها، تمایز اصول و قواعد قضایای حقیقیه و خارجیه بیشتر می شود و درنتیجه، منطق هایشان متمایزتر می شوند. به طورویژه، نشان می دهم که فرمول های بارکن، بوریدان و عکس بارکن برای قضایای حقیقیه صادق اند و در منطق موجهات و منطق زمان کلاسیک اثبات می شوند؛ درحالی که برای قضایای خارجیه کاذب اند و در منطق موجهات آزاد و منطق زمان آزاد اثبات ناپذیرند.
تمایز و تلفیق مراتب «تحقیق پذیری» و «فرایند تعالی» در احراز عینیت «متعالی» تحلیل و ترکیب اندیشه نورمن ال. گیسلر و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهمی که اندیشمندانِ حوزه فلسفه دین را به اندیشه و تأمل واداشته است، بحث واقعی بودن و به عبارت علمی تر، عینیت «متعالی» است. واقعی بودن بدین معنا که متعالی، حقیقتی مستقل از ذهن دارد. این مسئله در تجربه دینی، با عنوان ذات گرایی طرح شده است که در برابر آن، اندیشه ساخت گرایی مطرح می شود. نورمن گیسلر و علامه طباطبایی دو اندیشمند با رویکرد ذات گرایانه هستند که تلاش کرده اند تا با براهین خود، عینیت امر متعالی را به اثبات برسانند. مقایسه تطبیقی این دو اندیشه که امری بدیع است، موضوع این نوشتار است که وجوه تمایز و تشابه آن مورد تبیین قرار گرفته است. علامه از واژه «وجود متعالی» و گیسلر از واژه «امر متعالی» استفاده کرده اند. در مبنای گیسلر، جمع عقل فلسفی و تجربه دینی و در اندیشه علامه عقل گرایی اعتدالی مشاهده می شود. روش گیسلر تجربی و فلسفی و روش علامه گسترده و مشتمل بر روش فلسفی، جهان شناختی، شهودی- عرفانی و وحیانی است. نتیجه چنین تطبیقی، این است که مبانی و روش و مفاهیم در دو اندیشه متمایز هستند، اما در نتیجه، بیان مشابهی (عینیت خداوند) ارائه شده است. بنابراین، به فرضیه نهایی رسیدیم که حاصل جمع دو اندیشه است و بر اساس آن با تمایز مراتب «تحقیق پذیری» و «فرایند تعالی»، رویکرد علامه در امر «تحقیق پذیری» و رویکرد نورمن در «فرایند تعالی» ترجیح داده شده است.
رویکردی نو در معناشناسی «اتحاد عقل و عاقل و معقول» ازدیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
201 - 221
حوزههای تخصصی:
برخی از عبارات ابن سینا درباره نفس ناطقه و رابطه آن با معقولات، به اثبات اتحاد عاقل و معقول تصریح دارد و برخی دیگر، آشکارا بیانگر بطلان این نظریه است. همین امر، موجب اختلاف میان فیلسوفانِ پس از وی درخصوص نظر نهایی او درباره این مسئله شده است. عده ای از ایشان بیان ابن سینا را درباره این مسئله متناقض دانسته، و رویکردی انتقادی نسبت به آن داشته اند. گروهی دیگر سعی کرده اند تا به گونه ای این تناقض را رفع کنند؛ اما ظاهراً هیچ یک از دو دسته مذکور، راه صواب را نپیموده اند. در این مقاله، پس از ارزیابی آراء مطرح شده، اولاً: با نگاهی جامع به آثار ابن سینا به بیان معانی اصطلاحات مهم در مسئله اتحاد عاقل و معقول پرداخته ایم؛ ثانیاً: رابطه نفس با قوای عقلی را کاویده ایم؛ ثالثاً: معناشناسی اتحاد عقل، عاقل و معقول ازدیدگاه ابن سینا را تبیین کرده، و در ضمن آن، کیفیت اتحاد نفس با معقولات را در معیت بدن و در مفارقت از آن توضیح داده ایم. درمجموع، چنین به نظر می رسد که عبارات ابن سینا درخصوص نظریه اتحاد، هیچ تناقضی باهم ندارند و بی توجه به معانی مختلف اتحاد در آثار او و نیز تفکیک نکردن مواطن گوناگونی که ابن سینا درخصوص رابطه نفس با معقولات بیان کرده است، به توهم تناقض در مسئله مذکور انجامیده است. ابن سینا اتحاد نفس با معقولات را اثبات می کند و آن را از جهتی شبیه اتحاد ماده و صورت می داند. ازدیدگاه وی این اتحاد، در نفسِ همراه با بدن، با صورت معقول خاص تا زمان عدم اِعراض نفس از آن برقرار است؛ اما نفس با پیمودن مراحل کمال و مفارقت از بدن می تواند با دریافت دفعی همه معقولات و اتحاد با آن ها عالَمی عقلی مطابق با عالَم عینی شود.
تحلیل اختیار به مثابه علم فاعل و نسبت آن با «علم عملی»، از منظر علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۲)
59 - 74
حوزههای تخصصی:
The relation of science and practice is one of the most important questions in the field of anthropology. Dividing the agent into with knowledge and without and taking into consideration the role of knowledge in issuing an act, Muslim philosophers and theologians have explained it mostly with an ontological approach though and thus failed to explain how its role is.
Along with his definition of the reality of free will basing it on the knowledge of the agent from one side, and his explanation for "practical knowledge" from another side, Allameh Tabatabai did not fail to explain how knowledge plays its role in issuing an act thus he proposed a fairly comprehensive analysis of the relation between knowledge and practice.
He believes that free will, as the agent's knowledge, which is involved in the process of issuing an act, is of the "practical knowledge" type, and is concerned with the agent's benefits and harms. Knowing the benefits and harms of things is different from what they are (theoretical wisdom) and different from their intrinsic goodness and evilness (practical wisdom). This knowledge is rooted in the agent's inner feelings and emotions; these feelings and emotions may refer to the two states of agreeable and disagreeable. Therefore, practical knowledge is quite personal and may thus be different for every particular agent's point of view.
نقد حصرانگاری معرفت شناسانه از «انسان معلّق در فضا» در پرتو فهم مبانی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
119 - 145
حوزههای تخصصی:
مسأله: «انسان معلق در فضا» از نگاه ابن سینا برای اثبات وجود نفس، تجرد آن و مغایرت نفس با بدن طراحی شده است و حیث وجودی دارد؛ هر چند بسیاری پس از ابن سینا، این طرح را در حیث معرفتی به کار برده و آن را چنین تفسیر کرده اند: انسان معلق در فضای ابن سینا «علاوه بر اینکه هست، می داند که هست». به نظر می رسد چنین برداشتی با مبانی ابن سینا، عبارات وی در آثار گوناگون و آن چه که خود او با انسان معلق در پی اثبات آن است، ناسازگار است. روش: این پژوهش مبتنی بر رویکرد توصیفی و تحلیلی است. یافته ها: ابن سینا که ادراک را از حس آغاز می کند و اولین مرحله عقل انسان را عقل هیولانی و قوه محض می داند، میان «شعور» که از همان آغاز برای انسان بالفعل است با «شعور به شعور» تفاوت قائل است؛ او «شعور به شعور» را بالقوه می خواند که نیاز به اکتساب دارد، درحالی که «شعور» اولیه ما به نفس، همان وجود نفس ماست. ازاین رو «انسان معلق در فضا» صرفاً هستی و حضور و وجود نفس پیش از هر آگاهی بالفعل است.نتایج: با توجه به اینکه انسان معلق در فضا در ابتدای خلقت خود بوده و ابن سینا نفس انسانی را حادث به حدوث بدن و در مرتبه عقل هیولانی و قوه محض می داند که فاقد هرگونه ادراکی است و با ادراک حسی بالفعل می شود، باید گفت: انسان معلق در فضای ابن سینا می تواند صبغه وجودی داشته باشد و درواقع ناظر به مقام حضور و وجود و هستی صرف است. علاوه براین، ابن سینا با تأکید بر دو مقام شعور و شعور به شعور، بر این باور است که شعور در انسان معلق بالفعل و دائمی بوده، اما شعور به شعور در آن بالقوه است. ازاین رو به نظر می رسد نفس در ابتدای خلقت گرچه حضور و ثبوت دارد، اما نمی توان گفت که علم به خویش دارد؛ یعنی نفس در ابتدا فاقد توجه به خویش است و همین عدم توجه، مانع هرگونه ادراک نفس به خود است. نوآوری: درواقع درباب «انسان معلق در فضای ابن سینا» صرفاً می توان گفت «انسان آگاه مند (بدون هرگونه آگاهی بالفعل) هست»، اما نمی توان گفت: «علاوه براینکه این انسان آگاه مند هست، می داند که اینگونه هست».