مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
طبیعت انسان
منبع:
طلوع ۱۳۸۳ شماره ۱۰ و ۱۱
حوزه های تخصصی:
بازگویی مختصر از نقش پرتأثیر اختلاف روحیات و سلایق بشری در تفاوت برداشتها و روشهای مختلف فکری، موضوع این مقاله است. سایه گسترده این عامل را اگرچه میتوان در جنبههای مختلف نظری و عملی و به دیگر سخن در شکلگیری دیدگاههای مختلف کلامی، سیاسی و حقوقی و نیز بروز رفتارهای مختلف و متضاد جستجو کرد، با این همه نوشتار حاضر تنها به برخی از جنبهها و موارد نظری آن در فرهنگ مسلمانان اشاره کرده است. نویسنده به منظور اثبات این مهم، ابتدا نگاه قرآن و سنت به اختلاف طبایع انسانی و اذعان این دو آموزه اصیل را به وجود تفاوت مراتب و درجات فهم و درک انسان و چه بسا اراده الهی بدان، گزارش میکند و سپس به بررسی برخی از پیامدهای آن در روشها و اندیشههای مسلمانان میپردازد. نزاع همیشگی سمع و عقل و در پی آن ظهور برخی از جریانهای فکری در سده نخست هجری، نظیر خارجیگری و حشویمسلکی و استمرار این شیوه در فرهنگ مسلمانان، از جمله پیامدهای این مهم بوده که مورد اهتمام نویسنده در این مقاله واقع شده است.
اندیشه سیاسى ملا احمد نراقى(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسى ۱۳۸۱ شماره ۱۷
حوزه های تخصصی:
اندیشه سیاسى نراقى ترکیبى از عناصر اندیشه یونانى و شرعى است. این ترکیب منظومه ویژه اى از اندیشه سیاسى نراقى را درمقوله هاى انسان مدنى, عدالت, طبیعت انسان, نظم اجتماعى و حاکمان مشروع شکل داده است. از دیدگاه نراقى, شریعت معیار عدالت و حکومت و فقیهان مصداق واقعى سلطان ظل اللهى هستند.
این مقاله ضمن بررسى اندیشه سیاسى نراقى, با تمرکز بر مباحث فقهى نراقى در عوائد الایام, به بررسى دو قاعده فقهى ((ولایت عام و گسترده فقیه)) و ((ولایت مقیده فقیه)) مى پردازد.
انسان شناسی پلاگیوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل اساسی مطرح در اندیشه پلاگیوس که سبب شکل گیری مناقشه مهمی با آگوستین متفکر پرنفوذ کلیسای مسیحی گردید چیستی طبیعت انسان، ماهیت گناه، گناه ازلی و آثار آن، طبیعت و اراده انسان و راه نجات است. این پژوهش نشان می دهد که آموزه هایی که پلاگیوس درباره انسان مطرح می کند گرچه در طی شوراهایی تحت عنوان بدعت محکوم شده است، به نظر بسیاری از محققان دوره مدرن بخشی از سنت مسیحی است. پلاگیوس معتقد است انسان ذاتاً خوب و آزاد آفریده شده است و چنین نیست که طبیعتش را ضعفی اسرارآمیز مخدوش و ناتوان کرده باشد. ایده گناه ازلی کفرآمیز و غیر قابل تصور است. ویژگی های برتر انسان عقل و اراده آزاد اوست. آدم بواسطه اراده آزاد مرتکب گناه گردید. فرزندان او نیز اینگونه هستند. مرگ جسمانی نتیجه گناه نیست. فقط مرگ معنوی نتیجه آن است که هر انسان آن را از طریق گناهان اکتسابی خود به دست می آورد. فیض الهی سه جنبه دارد. (الف) قانون و ساختار طبیعی انسان ( عقل و اراده آزاد) که همه انسان ها از آن برخوردارند، (ب) شریعت الهی که به عقل تاریک شده بواسطه گناه کمک می کند و وظایف او را یادآور می شود، و (ج) فیض مسیح که که زنگار گناه را می زداید، شریعت را در قلب انسان قرار می دهد و الگوی زندگی اخلاقی و بدون گناه می گردد. از آنجا که خدا می خواهد همه انسان ها نجات یابند، عدم رستگاری انسان را باید نتیجه استفاده نادرست از اراده او دانست.
حس الوهیت در اندیشه جان کالون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله آموزه شناخت فطری خدا، حس الوهیت، مفهوم اصلی این حس، وضعیت آن در قبل و بعد از هبوط، تأثیر گناه بر این حس و آثار معرفتی آن بر ذهن انسان در اندیشه جان کالون به روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. شناخت خدا و توانایی داشتن چنین شناختی اساس معرفت شناسی دینی کالون را تشکیل می دهد. انسان در اصل به صورت خدا آفریده شده و از فطرت الاهی برخوردار است. آگاهی از وجود خداوند و شناخت او دو جنبه دارد. یکی ادراک اینکه خدا وجود دارد و دوم درک آنچه که از شناخت جلال او عاید انسان می شود. خداشناختی از خود را در قلب هر انسان قرار داده است. کالونآن را «حسالوهیت» می نامد. شناخت خدا به واسطه حس الوهیت دارای مؤلفه های شناختی– متافیزیکی و شناختی– اخلاقی است. او با این حس هم می تواند دریابد که خدایی هست و هم وظایف اخلاقی خود را در قبال خالق و هم نوعان خود درک کند. اما نباید حس الوهیت را با تجربه دینی یا مواجهه عرفانی با خدا یکی دانست. این حسناآگاهانهوغیرانتخابی، فراگیر، بالقوه، غیراکتسابیو ناآموختنیاست. کسانی که خداوند را نمی پذیرند به دلیل عدم پرهیزکاری و معصیت خداوند، این نور طبیعی را در خود خاموش کرده اند. حس الوهیت پس از هبوط ناقص و تباه گشته، اما کلاً نابود نشده است و می تواند با فیض خدا احیا گردد.
اخلاقِ مبتنی بر طبیعت؛ بررسیِ رهیافت هستی شناختیِ علامه طباطبایی و فینیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اخلاقِ مبتنی بر طبیعت، روش فهم سعادت بر اساس ظرفیت ها و قوای طبیعی انسان است که در سنت یونانی و به ویژه در ارسطو وجود داشته و بعدها در نگرش آکوییناس و سنّت آکویینی دنبال شده است. جان فینیس، که از جمله اندیشمندان معاصر و از پیروان این سنّت اخلاقی بوده، کوشیده است به پیروی از آکوییناس مسیر فهم و تحقق سعادت آدمی را بر اخلاقِ مبتنی بر طبیعت ترسیم کند. علامه طباطبایی نیز دیدگاه های اخلاقیِ خود را بر سرشت طبیعی انسان و ظرفیت های طبیعی او مبتنی کرده و تقریری از نظریهٔ اخلاقیِ قانون طبیعی را در سنّت اسلامی به تصویر کشیده است. بررسی دیدگاه این دو اندیشمند در بُعد هستی شناسیِ ارزش ها، نشان می دهد که علی رغم وجود شباهت های چشمگیر، این دو دیدگاه، در نوع رهیافت واقع گرایانه و وجودشناسانه و نیز در تعداد، نحوهٔ هستی، و نوع رابطهٔ بین خیرات پایه با یکدیگر متفاوت اند. با تحلیل این تفاوت ها، به نظر می رسد رهیافت علّامه در بُعد وجودشناختیِ نظریهٔ اخلاقیِ قانون طبیعی، از توجیه معقول تر و قابل دفاع تری نسبت به فینیس برخوردار است. این مقاله می کوشد در بُعد وجودشناختیِ مسائل مربوط به نظریهٔ قانون طبیعی، دیدگاه این دو اندیشمند را درباره اخلاقِ مبتنی بر طبیعت تحلیل و بررسی کند.
اخلاقِ مبتنی بر طبیعت در اندیشه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
علامه طباطبایی را می توان از جمله مدافعان تقریر سنّتیِ نظریه اخلاقیِ قانون طبیعی دانست. ایشان، طرح واره ای از استعدادها و ظرفیت های انسان را که به صورت طبیعی در وجود انسان ها قرار داده شده است را بنیان نظام اخلاقی خود دانسته و ضمن توجّه به اصل هدایت عمومی یا تکوینی، در چهار گام اساسی نظامی از اخلاق را بر اساس داشته هایِ طبیعی انسان ترسیم نموده است. این اندیشمند فرزانه، در گام اوّل نیازهای طبیعیِِ انسان را تحلیل نموده و در گام دوم، در جهت برطرف ساختن نیازها، کدهایی را به عنوان امیال و استعدادهای درونیِ انسان و یا جهازات تکوینی مشخص ساخته و تلاش می کند تا زمینه را برای اخلاق مبتنی بر امیال طبیعی و بنیادینِ انسان فراهم سازد. در گام سوم، برای این امیال، غایتی مشخص می کند تا تمام این امیال در مراتب مختلف، بسوی آن جهت یابند و در گام چهارم به جهت اینکه طبیعتِ انسان را معجونی از امیال و گرایش های افسارگسیخته حیوانی و انسانی دانسته، در دو مرحله از عاملی سخن می گوید که بر مسیر امیال نظارت داشته و این امیال را در راستای غایتی مشخّص جهت دهی می کند. این مقاله تلاش نموده تا بر اساس روشی تحلیلی و استنادی، با توجّه به مبانیِ اخلاقیِ علّامه، تقریری از اخلاقِ مبتنی بر طبیعت را در آراء ایشان مورد تبیین قرار دهد. واژگان کلیدی: طبیعت انسان، ارزش اخلاقی، ساختار وجودی، عقلانیّت، علامه طباطبایی.
انسان شناسی پولس: بررسی و نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی تحلیلی و انتقادی انسان شناسی پولس می پردازد. درک الهیات پولس، در گرو درک انسان شناسی اوست. قلب الهیات او تأثیر مکاشفه و فیض خدا در انسان است. پولس وجود انسان را دارای ساحتی سه گانه جسم، نفس و روح می داند که هر ساحت، خود دو جزء دارد: 1. بدن و تن، 2. عقل یا ذهن و قلب 3. روح و نفس. انسان دو شیوة زیست دارد: در موافقت با خدا و در موافقت با دوره پیش از مسیح. دیدگاه او درباره انسان عبارت از: توضیح ذات او در سه وضع آفرینش، هبوط و نجات است. در باب وضع آفرینش باید گفت: انسان به صورت خدا و برای ارتباط با خدا آفریده شد. آدم قبل از هبوط، با اراده آزاد خود مرتکب گناه شد و وضعیتی نامطلوب یافت. گناه او به فرزندانش انتقال یافت. نتیجه گناه مرگ شد. اراده انسان متمایل به گناه است. انجام عمل نیک و نجات، تنها با فیض خدا ممکن است. نجات هدیه رایگان خداوند است که به وسیله فیض و از طریق ایمان حاصل می شود.
دیگرگروی و شواهد روان شناختی در حوزه روان شناسی اخلاق(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
اخلاق سال یازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۲ (پیاپی ۶۵)
115 - 146
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل اساسی در حوزه روان شناسی اخلاق این است که دیدگاه های اخلاقی چه مفروضات روان شناختی دارد و این مفروضات تا چه اندازه شواهد تجربی به همراه دارند. بر همین اساس، نزاع میان خودگروی و دیگرگروی در روان شناسی اخلاق طرح شده و شواهدی تجربی به نفع هرکدام از این دو نظریه اخلاقی ارائه شده است. دیگرگروی از جمله نظریات غایت گراست که بر پایه روان شناختی نظریه خود، به ایثارگری و ایجاد بیشترین خیر برای دیگران - فارغ از خویشتن - توصیه می کند. دیگرگروی روان شناختی، مهم ترین مبنای دیگرگروی اخلاقی است و کوششی برای نقض تک انگیزشی و حب ذات انسان و اثبات امیال و انگیزه های دیگرگروانه است. بیشتر فیلسوفان و روان شناسان اخلاق، تک انگیزشی بودن طبیعت انسان را مردود می دانند و قائل به امکان نوع دوستی همراه با خوددوستی در طبیعت بشر هستند. روش پژوهش حاضر، توصیفی-تحلیلی است و با استفاده از منابع کتابخانه ای و با تکیه بر استدلال ها و شواهد تجربی، کوشیده شده دیگرگروی روان شناختی اثبات گردد تا بتوان با تکیه بر این مبنا به دیگرگروی اخلاقی در حوزه اخلاق هنجاری پرداخت. ادله روان شناختی نیز مبتنی بر شواهد زیست شناختی، شواهد و ریشه های رشدی برای نوع دوستی و تحلیل اهداف و انگیزه های غایی بر پایه مباحث طرح شده در روان شناسی اخلاق است.
حسن و قبح ذاتی و قانون طبیعی؛ تحلیل و مقایسه مؤلفه ها و میزان کارآمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیست و یکم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۸
49 - 70
حوزه های تخصصی:
در حوزه نظریات اخلاقی؛ گاهی دو نظریه حسن و قبح ذاتی و نظریه قانون طبیعی یکسان پنداشته می شود. دلیل این امر عدم تبیین نظریه قانون طبیعی و عدم تبیین تفاوت های بین این دو نظریه است. مطابق یافته های این مقاله، شش تفاوت کلیدی بین این دو نظریه وجود دارد: ۱. در نظریه قانون طبیعی شناخت ارزش ها از نوع تذکار است، برخلاف حسن و قبح ذاتی؛ ۲. در نظریه قانون طبیعی، طبق تقریری که اخلاق را مبتنی بر ظرفیت های طبیعی انسان و نیازها و گرایشات درونی انسان می داند، اخلاق مبتنی بر انسان شناسی است حال آنکه نظریه حسن و قبح ذاتی به بنیان انسان شناختیِ بحث نپرداخته است؛ ۳. در نظریه قانون طبیعی منشأ گزاره های عقل عملی به خیرات بنیادین باز می گردد و خیرات بنیادین در نیازهای طبیعی و امیال ریشه دارند اما در نظریه حسن و قبح ذاتی، منشأ گزاره های عقل عملی «حسن عدل» و «قبح ظلم» دانسته می شود که خود آنها به بدیهیات عقل نظری بازگشت می کنند؛ 4. نظریه قانون طبیعی در پاسخ به مسئله انگیزه اخلاقی و مسئله رابطه باید و هست، کاربردهای موفق تری دارد؛ 6. تقریری که نظریه قانون طبیعی از حسن و قبح ارائه می دهد با تقریر نظریه حسن و قبح ذاتی متفاوت است؛ نظریه حسن و قبح ذاتی؛ با تکیه بر استدلال های عقلانی حقایق اخلاقی را در عالم نفس الامر یا در میان حقایق خارج از وجود انسان از قبیل ذات فعل جستجو می کند حال آنکه نظریه قانون طبیعی؛ بنیان قوانین اخلاقی را در ظرفیت های طبیعی نهاده شده در وجود انسان در مسیر غایت می داند. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی تلاش نموده تا تفاوت های این دو نظریه را تبیین نماید.
مبانی انسان شناختی حکومت دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
133 - 158
حوزه های تخصصی:
هنگام سخن گفتن از مبنای یک پدیده، مراد و منظور آن بنیان ها و پایه هایی است که آن رخداد بر آن استوار گردیده و به اقتضای آن بنیان شکل خاصی یافته است. حکومت به طور عام و حکومت دینی نیز پدیده ای است که بر یک دسته بنیان ساخته شده و به اقتضای آن مبناها، شکل و صورت خاصی به خود گرفته است. برای ساخته شدن یک حکومت و نوع خاصی از آن که حکومت دینی است، بنیان های متعددی مورد نیاز است. دسته ای از این بنیان ها، بنیان های نظری بوده که اشاره به باورهای اصیل و اساسی مردمان دارند و در ذیل مهم ترین آنها بنیان های هستی شناختی، معرفت شناختی، الهیاتی، ارزش شناختی و انسان شناختی واقع شده اند. بنابراین، مبانی انسان شناختی حکومت و حکومت دینی، آن دسته از باورهای اصیل و اساسی هستند که در حوزه شناخت انسان قرار گرفته و باورهای حکومت دینی راجع به انسان را شکل داده اند. در این نوشتار، با مراجعه به منابع دارای حجیت در دین، به مهم ترین پایه های انسان شناختی حکومت دینی رسیده ایم و تلاش کرده ایم در یک نظم منطقی آنها را عرضه داریم.