فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱۸٬۶۷۸ مورد.
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
129 - 146
حوزههای تخصصی:
«اهل حق» مجموعه عقاید و باورهای آیینی را «سر ّمگو» و «سرّ کَس نزان»، یعنی اسرار ناگفتنی و سرّ نهان می داند. بر این پایه، یارسانیان در طول تاریخ درخصوص بیان اسرار آیینی، رازداری و رازورزی پیشه کرده اند. امامت و ولایت، ازجمله مصادیق «سرّ مگو»ست که در اندیشه اهل حق به دوره مظهریت ذات و صفات تحریف شده است. در این نگرش، پایه و اساس پیدایش آیین اهل حق با مظهریت انسان شکل گرفته است. دوره های ظهور مظهریت در هر صد یا سیصد سال تکرار می شود و به این طریق، تحولاتی در نگرش این آیین رخ می دهد. این مقاله با روشی توصیفی تحلیلی و تطبیقی و در مواردی انتقادی، با رمزگشایی از متون اهل حق به تبیین مفاهیم و مصادیق «سرّ مگو» پرداخته است. ازآنجاکه متون اهل حق به گویش های مختلف زبان کردی و در قالب نظم و با بیانی خاص توسط پیران و پیشوایان سروده شده است، لذا سرایندگان متون یادشده با ایما و اشاره به مفهوم و مصادیق «سرّ مگو» اشاره کرده اند و پژوهشگران به دلیل شرایط خاص و پیچیدگی رموز منابع اهل حق، از شناخت ماهیت این اسرار ناکام مانده اند. بنابراین این موضوع تاکنون مورد بررسی علمی پژوهشی قرار نگرفته است و موضوع این مقاله مسبوق به سابقه نیست. این نوشتار با تکیه بر متون اولیه و اصلی اهل حق نشان داده است که «سرّ مگو» ناظر به خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی و مظهریت انسان و امامت است. علت گرایش بعضی از گروه های اهل حق به سمت اندیشه امامیه، وجود شرایط پیرامونی و دورن آیینی در دوره های ظهور (مظهریت) ذات و صفات بوده است.
تبیین و توجیه نظریه فطرت از دیدگاه شهید مطهّری بر مبنای الگوی استنتاج بهترین تبیین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
133 - 155
حوزههای تخصصی:
فطرت، اصلی حیاتی در جهان بینی اسلامی است. تأثیرات متعدّد آن در مباحث فلسفی از جمله فلسفه دین، فلسفه اخلاق، فلسفه تاریخ، معرفت شناسی و مسئله شناخت، فلسفه تعلیم و تربیت، فلسفه حقوق و فلسفه سیاست حکایت از جایگاه و اهمّیت آن دارد. از این رو شهید مطهّری از اصل فطرت به عنوان «اصل مادر» در فرهنگ و معارف اسلامی یاد کرده و در آثار گوناگون خود به بررسی آثار و لوازم فطرت در انسان پرداخته است و آن را در ادامه حرکت جوهری عمومی هستی می داند. با این حال وی گذشته از استناد به آیات و روایات، کمتر به اثبات عقلی اصل فطرت پرداخته است بلکه به ذکر روش کلّی آن (که به زعم نگارنده می توان آن را بر مبنای الگوی استنتاج بهترین تبیین دانست) اکتفا نموده است. در این پژوهش تلاش شده است به روش توصیفی-تحلیلی و با جمع آوری اطّلاعات و تحلیل آنها، ابتدا چیستی فطرت و فطریّات انسانی بررسی شود و سپس وجود فطرت در انسان ثابت گردد؛ به این نحو که توجیهات مختلفی که برای وجود گرایش های انسانی در انسان مطرح شده است، مورد تحلیل قرار بگیرد و تبیین شود. سپس کوشش شده است برخی از آثار و نتایج فطرت بررسی گردد؛ از جمله استدلال فطرت در خداشناسی، تأثیر فطرت در معرفت شناسی و مسئله شناخت، فلسفه اخلاق، فلسفه تاریخ، فلسفه تعلیم و تربیت و جامعه شناسی.
رابطه مستقیم رحمت خداوند با عذاب ابدی از دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان با نظر به شبهات ابن عربی و ابن قیم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸
173 - 200
حوزههای تخصصی:
مسئله عذاب ابدی در جهنم، ازجمله مسائلی است که اختلاف نظرهای فراوانی میان فلاسفه و متکلمان شیعه و سنی در آن وجود دارد؛ اگرچه، ظاهر بعض آیات قرآن صراحت در عذاب ابدی دارد اما برخی همچون ابن عربی، خلود در عذاب را محال و غیرممکن می دانند، برخی از اندیشمندان مانند ملاصدرا قائل به امکان هستند ولی در وقوع تردید می کنند و عده ای نیز همچون علامه طباطبایی عذاب ابدی را هم در امکان و هم در وقوع پذیرفته اند. منشأ اصلی اختلاف نظرها که موجب تفاوت های چشمگیری حتی در تبیین بعضی از اسماء و صفات خداوند می شود؛ منافات عذاب ابدی با رحمت الهی است. بدین بیان که رحمت واسعه خداوند همه موجودات عالم را در بر می گیرد و مانع می شود. عده ای برای همیشه در جهنم بمانند و عذاب شوند؛ حال چگونه می توان گفت عذاب ابدی رابطه مستقیم با رحمت واسعه خداوند دارد لذا این تحقیق به روش توصیفی و تحلیلی و با مراجعه به اسناد نوشتاری گردآوری شده و به یافته های زیر دست پیدا کرده است؛ عذاب ابدی در جهنم، به صراحت در قرآن بیان شده و قابل تأویل به معانی دیگر نیست، عذاب ابدی منافات با رحمت واسعه الهی ندارد بلکه لازمه و عین رحمت خداوند است و خداوند خصوص آن چیزهایى که انسان مستعد براى شقاوت، محتاج به آن شده که عبارت است از رسیدن شقاوتش به حد کمال و به حد صورت نوعیه، اعطاء و افاضه کند، حال اگر اثر دادن چنین صورت نوعیه ای عذاب دائم باشد، منافاتى با رحمت عمومى خدا ندارد، بلکه این خود یکى از مصادیق رحمت خداوند، لازمه و مستتبع آن است.
ریشه شناسی نام "الله" در ادیان و سنت های قبل از اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
7 - 18
حوزههای تخصصی:
برخی از مستشرقین در قرن بیستم مدعی شدند که عنوان «الله» در قبل از اسلام نام خدای ماه اعراب بت پرست بوده و پس از اسلام به خدای یگانه و لایزال تغییر یافته و این ادعا ابزاری برای تبلیغات مبشرین مسیحی منتقد اسلام قرار گرفته است. در این تحقیق به دنبال آن هستیم که نشان دهیم آیا بین «خدای ماه» و «الله» ارتباطی وجود دارد یا نه. برای بررسی این ادعا، ابتدا استنادات باستان شناسان مورد بررسی قرار گرفت و هیچ سندی یافت نشد که نشان دهد میان «خدای ماه» و «الله» رابطه ای وجود داشته است. در مرحله ی دوم به بررسی استعمال این واژه در میان مسیحیان قبل از اسلام پرداختیم. نتایج نشان داد که مشتقات نام «الله»، در کتاب مقدس به عنوان خدای مسیحیت به کار رفته است و مسیحیان عرب زبان قبل از اسلام، خدا را با نام «الله» مورد پرستش قرار می دادند. همچنین در باور اعراب قبل از ظهور اسلام، یک خدای اصلی به نام «الله» وجود داشته است و تعداد زیادی بت هم بودند که این بتان وظایف کوچکی بر عهده داشتند؛ ولی هیچ بت یا خدای دیگری غیر از خدای قادر مطلق و خالق متعال به نام «الله» نامیده نشده است.
خداشناسی قبالای موسی کوردوورو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
71 - 82
حوزههای تخصصی:
موسی کوردوورو یکی از شخصیت های اصلی در عرفان قبالای یهود و همچنین یکی از شارحان تعالیم زوهر به شمار می رود. برخی محققین قبالایی، همچون «براکا زَک» معتقدند که طرح رابطه ی «اِن سوف» و «سفیروت» و نیز نظریه «صیمصوم» که از ابداعات اسحق لوریا دانسته شده است، ریشه در آثار کوردوورو دارد. خداشناسی قبالای کوردوورو را باید آمیزه ای از فلسفه و عرفان دانست. وی در مبحث خداشناسی، از توحید صرف و تنزیهی تبعیت می کند؛ بااین حال در برخی آثارش نظیر «شیعور قوما» و «درخت نخل دبوره»، از استعاراتی در توصیف صفات الهی استفاده کرده است که امکان دارد خواننده را دچار سرگردانی کند؛ اما در حقیقت این توصیفات به صفات فعلی الهی برمی گردد که از خداوند به صورت ده سفیروت متجلی شده اند. خداشناسی کوردوورو در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با استناد به آثار وی مورد بررسی قرار گرفته شده است. همچنین به ارتباط میان نظریات وی در باب خداشناسی، همچون نظریه ی «پاننتئیسم» (خدافراگیردانی)، «ان سوف و سفیروت» و نظریه ی «تقلید از خداوند» اشاره شده است.
واقع نمایی اثر هنری به مثابه منشأ انتزاع خارجی داشتن با تکیه بر دیدگاه علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
97 - 111
حوزههای تخصصی:
درباره نحوه محاکات اثر هنری، این سؤال اصلی مطرح است که حکایت اثر هنری از واقع چگونه است؟ جریان کلان نظریات با حصر معنای واقع نمایی در محاکات از شیء، کنش یا پدیده بیرونی، دچار برخی اشکالات است؛ ازجمله: عدم جامعیت این نظریه برای برخی هنرها (نظیر موسیقی)، عدم تفاوت محاکات هنری با محاکات معرفتی صرف و نیز عدم تفاوت هنر با فن. این نوشتار با تدقیق در معنای «واقع نمایی» و استمداد از مفهوم «معقول ثانی فلسفی» در فلسفه اسلامی به طرح واقع نمایی اثر هنری به مثابه داشتن منشأ انتزاع خارجی پرداخته است. علامه مصباح یزدی از فیلسوفانی است که به طور ویژه اثر هنری را برآمده از انتزاع ذهنی هنرمند می داند، البته انتزاعی که به نحو معقول ثانی فلسفی و با کندوکاو در روابطی رخ می دهد که منشأ انتزاع خارجی دارد. ایشان نسبیت اثر هنری را نسبیت هستی شناختی و در ارتباط با کمال مدرِک و انتزاع وی می بیند. حاصل این نوشتار که با روش توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای به تبیین واقع نمایی و نیز ماده و صورت اثر هنری پرداخته، نشان داده که نسبیت هنر از نوع نسبیت هستی شناختی است و با واقع نمایی اثر هنری منافاتی ندارد و با آن در تلائم است.
مسئله ادراک ذات حق تعالی از دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۵
5 - 34
حوزههای تخصصی:
ادراک ذات الهی مسئله ای پرچالش در عرفان و حکمت اسلامی است. استاد جوادی آملی دیدگاه ویژه ای دراین باره دارد که تاکنون موضوع پژوهش مستقلی نبوده و مقاله پیش رو با روش توصیفی- تحلیلی به تبیین آن می پردازد. استاد جودی آملی ذات الهی را «وجود لابشرط مقسمی» می داند و معتقد است: کنه ذات الهی به سبب تعین ناپذیری و عدم تناهی، ادراک نمی شود. وی دلیل هایی بر ادراک ناپذیری ذات به دست می دهد و بر این باور است که علوم حصولی و شهودی هریک تنگاناهایی برای ادراک ذات غیبی حق دارند. او ادراک شهودی ذات پس از فنای عارفانه را نیز روا نمی داند. هم چنین ادراک بخشی از ذات که در توان عارف شهودگر باشد، را نیز نمی پذیرد؛ زیرا ذات الهی بسیط محض و بخش ناپذیر است. از نگاه ایشان آن چه ادراک می پذیرد ذات ظهوریافته است، نه ذات بما هی ذات. هویت مطلق الهی، غیب مطلق است و هیچ کس ارتباط مستقیم (بی واسطه)ای با او ندارد. این دیدگاه با نقدهایی روبروست که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.
کمال از دیدگاه ابوالحسن عامری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش اصلی این مقاله آن است که ابوالحسن عامری به کمال چگونه می نگریسته است؟ روش ما در این تحقیق، براساس تحلیل و ارزیابی داده هایی است که به صورت گزارش از متن آثار عامری احصا کرده ایم. اهم یافته های این پژوهش عبارتند از: عامری کمال را هم در مورد خدا، هم همه ممکنات و هم درمورد انسان به کارمی برد. درواقع کمال به معنای عام در این مقاله مورد نظر است. البته این فیلسوف اگرچه تعریفی حقیقی از کمال ارائه نداده، کمال را به عنوان یک صفت عینی وحقیقی به کاربرده است. او در یک تقسیم، کمال را به طبیعی که اراده موجودات در آن دخیل نیست و اکتسابی که اراده موجودات در آن دخیل است تقسیم نموده. از جهت دیگر می توان کمال را به دو قسم مطلق که از هر نقصی مبراست و اختصاص به حق تعالی دارد و نسبی که در مقایسه با گذشته موجود یا با سایر موجودات ارزیابی می شود، تقسیم کرد. در تقسیمی دیگر کمال را به کمال نفس وکمال بدن تقسیم می کند؛ یعنی این کمال گاهی ناظر به نفس و زمانی دیگر ناظر به بدن است. البته تقسیم بندی دیگری نیز می توان از نظام فلسفی او استنباط کرد، گرچه عامری دست به آن نزده است. این تقسیم کمال عقلی وکمال اخلاقی است. کمال عقلی ناظر به قوه نظری دراّکه نفس و کمال اخلاقی ناظر به قوه عملی نفس است. همچنین عامری بر این باور است که کمال، امری تشکیکی است و مصادیقی برای آن ذکر کرده است.
تبیین وجود رابط معلولی و پیامدهای آن در تفسیر برخی آیات توحیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۰
261 - 284
حوزههای تخصصی:
یک از مهم ترین ابتکارات صدرالمتألهین در حوزه هستی شناختی، «نظریه وجود رابط معلول» است که در ترسیم نسبت وجود خداوند با ماسوای او نقش بسزایی را ایفا می کند. مصداق حقیقی وجود و موجود بالذات، تنها خداوند است و کثرات و اشیاء امکانی با ظهور وجود خداوند، صبغه وجودی پیدا می کنند و موجودیت آن ها بالعرض بوده که به دلیل وحدت حقه حقیقیه وجود خداوند، تشکیک، صرفاً در آن ها قابل تصور است. جمع حیثیت تقییدی و تعلیلی در تشکیک خاص الخاصی از نگاه صدرالمتألهین اصطیاد می شود و با وحدت شخصی وجود سازگار خواهد بود. در این پژوهش، به روش توصیفی، تحلیلی، طبق تقریر صدرالمتألهین از نظریه وجود رابط معلول، نتیجه ای که حاصل شد این بود که هرچه مراتب وجود قوی تر و به واجب بالذات نزدیک تر باشد، آن وجود از کمالات و بساطت بیشتری برخوردار خواهد بود. این قاعده بر پایه تشکیک خاص الخاصی، عبارت است از اینکه هر کمالی اولاً و بالذات متعلق به وجود بسیط حقیقی خداوند است و ثانیاً و بالعرض به نحو شأنی در اشیاء امکانی متحقق شده است، زیرا موجود بالذات حقیقی و کمال حقیقی، منحصر در خداوند است و اشیاء امکانی، چه در وجود و چه در کمال، از ظهورات و شئونات او هستند.
معاد جسمانی از نظر آقا علی مدرس زنوزی و آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۴
13 - 44
حوزههای تخصصی:
اعتقاد به معاد از اصول دین اسلام و جسمانیت آن از مسلمات دین است. بحث از معاد جسمانی، در حقیقت بحث از جسمیت یافتن عقاید و اعمال انسان در قیامت است. این مسئله از زمان پیدایش و نزول اسلام مطرح بوده است و علاوه بر قرآن کریم، بزرگان دین از پیامبر(ص) گرفته تا امامان، عالمان دینی و حتی برخی از فیلسوفان اسلامی در این خصوص تأکید کرده اند. در بین حکمای اسلامی، حکیم مدرس زنوزی و آیت الله جوادی آملی باتوجه به اینکه اصل معاد جسمانی را بر اساس قرآن و روایات و نیز اصول حکمت متعالیه می پذیرند اما دیدگاه مختصّ به خود را در این مسئله دارند. حکیم زنوزی معتقد است که بدن هر انسانی بعد از مرگ به سوی نفس خویش راجع است و در معاد بدن به نفس خواهد رسید و به همراه او باقی خواهد ماند، اما استاد جوادی آملی معتقد است اعمال انسان در مراتب بالاتر هستی باطنی دارند که به همراه نفس و با تناسب با آن عالم باقی می ماند و نه آنکه بدن به سوی نفس رجوع کند.
پژوهشی درباره انسان شناسی اثولوجیا از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
113 - 126
حوزههای تخصصی:
اثولوجیا انسان شناسی را در قوس نزول و قوس صعود بررسی می کند در قوس نزول انسان عقلی، انسان نفسی، و انسان حسی و در قوس صعود، بازگشت این مراتب انسانی به موطن اصلی را تبیین می کند. مسئله این نوشتار بررسی خوانش ملاصدرا از انسان شناسی اثولوجیاست. مراتب انسانی در اثولوجیا چگونه با قرائت و خوانش صدرایی از مراتب انسانی سازگار است؟ آیا می توان از تأثیرپذیری ملاصدرا از انسان شناسی اثولوجیا سخن گفت؟ ملاصدرا در آثار مختلف مانند اسفار، شواهد الربوبیه، مفاتیح الغیب و تفسیر قرآن کریم انسان شناسی اثولوجیا را انعکاس داده است. ملاصدرا با مبانی فلسفی-اسلامی خود یعنی حرکت جوهری، و تشکیک وجود و نفس واحده و نگاه قرآنی به مسئله انسان، انسان شناسی اثولوجیا را در مراحل قوس نزول و صعود تبیین کرده است؛ درواقع بازخوانی ملاصدرا از انسان شناسی اثولوجیا بازخوانی انتقادی برمبنای فلسفه اوست. و به نتایج متفاوتی از اثولوجیا می رسد. این نوشتار به روش توصیفی و تحلیلی است.
بررسی تطبیقی کیفیت بقاء نفوس متوسطین از نظر صدرالمتالهین و ابن سینا
منبع:
آموزه های نوین کلامی دوره ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
41 - 57
حوزههای تخصصی:
ابن سینا نفوس انسان را به چند دسته تقسیم می کند و بسته به اینکه هر نفس در چه مرتبه ای قرار گرفته است، کیفیت جداگانه ای برای بقای او ترسیم می نماید. در واقع، وی مواضعی را تحت تأثیر عدم اعتقادش به تجرّد قوّه خیال و عالم برزخ بیان می کند که مورد انتقاد صدرالمتألهین قرار می گیرد. ملاصدرا بقای نفوس را ناشی از التفات ذاتی نفس در جریان حرکت جِبِلی خویش به سمت مبادی عالی می داند. طرح مسئله بقای نفوس متوسطین در حکمت متعالیه به تبیین معاد جسمانی منجر می شود. ملاصدرا در این باره توانسته است به نحو سازگار با اصول دیگر فلسفه خویش به تبیین و حل مسئله بپردازد. اگرچه برخی ایرادها در طرح مباحث به شیوه بیان ملاصدرا وارد است، اما به طور کلی نقدهای که به ملاصدرا ایراد می گردد، به دلیل خلط میان مفاهیم، عدم درک درست برخی اصول موضوعه، عدم توجه به همه مطالب ارائه شده در آثار ملاصدرا و عدم توجه به شروح معتبر در این خصوص می باشد.
تبیین و بررسی استدلال احتمالاتی استفان آنوین برای اثبات وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۰)
201 - 216
حوزههای تخصصی:
استفان دی آنوین، در کتاب احتمال خدا، یک محاسبه ساده که حقیقت نهایی را ثابت می کند، استدلالی را بر مبنای قضیه بیز برساخته و با استناد به شش حوزه از شواهد یعنی ادراک خوبی و بدی، وجود شر اخلاقی و طبیعی، وجود معجزات طبیعی و فراطبیعی، و تجربه های دینی نتیجه گرفته است که احتمال وجود خدا 67 درصد است. در این مقاله، ضمن تقریر استدلال آنوین، نشان می دهیم که او در فراهم آوری شواهد به صورت حداکثری عمل نکرده است و توضیحات او در مورد هر یک از شواهد نیز با اشکالات متعدد همچون بی دقتی در تعریف ها و مصادره به مطلوب و شخصی و احتمالی بودن روبه روست. تناقض درونی، مغالطی بودن، و جدلی بودن نیز از دیگر اشکالات وارد بر این استدلال است. از این رو این استدلال برای اثبات مهم ترین گزاره ادیان، یعنی «خدا وجود دارد»، کارایی ندارد. ولی می توان از آن در مقاصد عملی همچون ترجیح جانب دین داری بر غیر دین داری در عمل بهره گرفت. مقاله حاضر با روش توصیفی و انتقادی سامان یافته است.
یکسان انگاری فلسفه سیاسی و فقه سیاسی در فلسفه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
5 - 30
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با تأکید بر آراء فارابی درباره چیستی و مختصات دو مفهوم «فلسفه سیاسی» و «فقه سیاسی» در آراء فارابی بحث کرده است و با استفاده از تبیین و سپس تحلیل نظرات ابونصر فارابی به دنبال پاسخی برای اینکه آیا «فلسفه سیاسی و فقه سیاسی در فلسفه فارابی یکسان هستند؟» بوده است. با بررسی آنچه که فارابی در باب حکمت مدنی در کتاب المله، سیاست مدنیه، و آراء اهل مدینه فاضله سخن رانده است می توان دریافت که هر دو مفهوم فلسفه سیاسی و فقه سیاسی در فلسفه مدنی فارابی موجود هستند و حتی بعد نظری آن نیز در حکمت نظری موجود است. با این حال، نمی توان چیستی این دو را یکی دانست ولی از حیث مختصات که شامل مبانی و غایت می باشد، می توان این دو مفهوم را دو جزء از یک کل واحد دانست. مبنا و غایت فلسفه سیاسی و فقه سیاسی فارابی از آن جهت که جزئی از اجزای فلسفه مدنی این فیلسوف مؤسس می باشند همان است که به عنوان مبنا و غایت حکمت مدنی مطرح است. وجه ممیز مکتب فلسفی فارابی با سایر مکاتب فلسفی، تأکید اکید وی در بحث سعادت است و این مفهوم کلیدی، مبنا و غایت حکمت مدنی در وهله نخست و سپس فلسفه سیاسی و فقه سیاسی می باشد.
راز حیرت و سکوت در مرتبۀ احدیت ذات؛ بر اساس اندیشه های ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
199-226
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان مسلمان در آثار الهیاتی خود پس از اثبات واجب الوجود، معمولاً یگانگی و سایر صفات او را تبیین می کنند. آن ها در این نوع مباحث، ذات را با همراهی صفات مورد بررسی قرار می دهند و در باره ذات بدون ملاحظه صفات سکوت می کنند. ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی در برخی از آثار خود به چرایی سکوت در این باره اشاره دارند. شیخ الرئیس بر مبنای اصل بساطت و تنزه ذات از هر نوع ترکیب و کثرت، به نظریه اتحاد مفهومی صفات می رسد و صفات ذاتی چون علم و قدرت را به عنوان لوازم ذات و متأخر از ذات به شمار می آورد. از دیدگاه صدرالمتألهین، همه تعینات در ذات احدی فانی هستند و صفات، اسماء و مظاهر آن ها در مرتبه واحدیت به صورت جمعی حضور دارند. علامه طباطبایی هر یک از صفات کمالی خدا را شامل کمالات دیگر می داند. طباطبایی با تکیه بر اطلاق ذات، و نیز تفکیک دو مقام احدی و واحدی، اسماء و صفات را متأخر از مقام ذات می داند. بر اساس توصیف ناپذیری ذات، هر گونه سخن گفتن در باره ذات احدی ناشدنی است. نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی سعی دارد با واکاوی اندیشه های ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی، سکوت حکیمانه در مواجهه با ذات احدی را مورد بررسی قرار دهد.
جایگاه وجودشناسی خلق در صدور عمل انسانی «بر اساس حکمت صدرایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
257-283
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل مؤثر در صدور عمل انسانی «خلق» است. از منظر فیلسوفان اسلامی خلق، ملکه ای نفسانی است که موجب می شود از انسان رفتارهایی به سهولت و بدون تأمل و درنگ صادر شود. اساس و پایه انواع خلقیات وضعیت استیلاء یا انقیاد عقل عملی نسبت به دیگر قوای ادراکی و تحریکی نفس حیوانی است. مسئله اصلی پژوهش: از نگاه ملاصدرا جایگاه وجود شناسی خُلق در صدور عمل انسانی چیست؟ روش پژوهش: توصیفی-تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای بر روی آثار ملاصدرا. نتیجه گیری نهایی: در نظر صدرا اگر نفس انسانی در جهت گیری های خود، در طول یک دوره ای از زمان، یک جهت خاص را انتخاب کند، یعنی به شکل خاصی بیاندیشد و در همان راستا شوق پیدا کرده و اراده کند، این آثار و حالات موقت مستحکم شده و به ملکه تبدیل می شود. در چنین وضعیتی نفس، صورت جوهری جدیدی پیدا می کند که این صورت نفسانی جدید با قوای ادراکی و تحریکی قوی تر، منشأ اعمالی از جنس خود خواهد شد و این اعمال را بدون تامل و عملیات فکری به سرعت انجام می دهد. بدین ترتیب هویت و شخصیت انسان ها در قالب خلق و خو هایی در طول زندگی دنیوی توسط اعمال ایشان شکل می گیرد که منشاء شکل گیری حیات اخروی آنها نیز خواهد بود.
تحلیل و بررسی دیدگاه ویلیام لین کریگ در باب نسبت دین و اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی دیدگاه ویلیام لین کریگ در باب نسبت دین و اخلاق می پردازیم. از نظر کریگ، معرفت به ارزش ها و تکالیف اخلاقی ابتنائی بر خداباوری ندارد، زیرا خداوند وظایف اخلاقی را در قلب تمام آدمیان نگاشته است. با این حال، در ساحت هستی شناختی، بهترین تبیین برای واقع گرایی اخلاقی خداباوری است. واقع گرایان خداناباور، اگر بخواهند از مغالطه طبیعت گرایانه اجتناب بورزند، باید واقعیات اخلاقی را از سنخ هویات انتزاعی افلاطونی، مانند اعداد و گزاره ها، بدانند. در مقابل، خداباوری نیازی به تمسک به هویات افلاطونی ندارد؛ زیرا خداوند، به مثابه موجود انضمامی، خیر اعلی و منشأ هر گونه خیر اخلاقی است. در نقد دیدگاه کریگ بیان می شود که (1) ویژگی واقعی معادل با امر ماهوی نیست، و بنا بر یک خوانش از مور، محمولات اخلاقی جزء معقولات ثانیه فلسفی اند و به عین وجود موضوعات موجود هستند؛ (2) می توان، با تمرکز بر وجود «شر اخلاقی»، استدلال کریگ را معکوس نمود و استدلالی به نفع وجود شیطان نیز اقامه کرد؛ (3) لازمه استدلال کریگ نفی هر گونه تکلیف اخلاقی از خداناباوران است؛ (4) اطاعت از امر خدا، به خاطر امر خدا، نامعقول است و کریگ پاسخ مقنعی به اشکال دور نمی دهد.
بررسی چیستی و مختصات معقول ثانی فلسفی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
101 - 126
حوزههای تخصصی:
معقولات به عنوان ابزار تفکر در فلسفه، نقش محوری درمباحث این علم برعهده دارند. در این میان، به ویژه معقولات ثانی فلسفی در جهت تحقیقات و تحلیلی های فلسفی از اهمیت مضاعفی برخوردارند. این امر به خصوص در حکمت متعالیه که حقایق را از منظر واقعیت عینی و نه از دریچه ذهن مورد تحلیل قرار می دهد بسیار مورد توجه است. در این جهت، ملاصدرا به جهت اهمیت این بحث، نگاه ویژه ای به معقول ثانی فلسفی دارد و تبیینی متفاوت از نظر مشهور عصر خود در معقول ثانی فلسفی ارائه داده است. به جهت فاصله گرفتن ملاصدرا از نظر مشهور و رهزن بودن برخی عبارات ایشان در استفاده از اصطلاح معقول ثانی، فلسفه ورزان متأخر، در فهم و ارائه این بحث دچار تشتت شده اند و برخی حتی نظرهای متناقضی مطرح کرده اند. از این رو در این مقاله در ضمن بررسی برخی از این نظرها، به بررسی چیستی و مختصات معقول ثانی فلسفی در دیدگاه ملاصدرا پرداخته ایم. از نتایج این بحث، یافتن فهم صحیح از حکمت متعالیه و به خصوص از مسائلی است که مبتنی بر مبنای ملاصدرا در بحث معقول ثانی فلسفی در حکمت متعالیه ارائه شده است.
گونه شناسی منجی در آیین مانوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
139 - 154
حوزههای تخصصی:
یکی از اساسی ترین آموزه ها در نجات شناسی، انگاره ی منجی است. آیین مانوی همچون سایر آیین های گنوسی رستگاری انسان را در کسب معرفتِ اشراقی می داند؛ معرفتی که از راه کشف حاصل می شود و عوامل مختلفی ازجمله منجی در رسیدن به این جایگاه نقشِ کلیدی را ایفا میکنند. در متون مختلف باقی مانده از کیش مانوی، به منجی و نقش او در نجات انسان اشارات متعددی شده است؛ اما بسته به جغرافیای تبلیغی، مصادیق مختلفی برای این آموزه معرفی می شود. در تحقیقات و پژوهش های به عمل آمده در این راستا، غالباً به شخص «عیسی» و «منوهمد روشن» پرداخته شده است. این نوشتار درصدد آن است که ماهیت و کارکرد منجی و مصادیق مختلف آن در مانویت را با توجه به اساطیر و متون مقدس مانوی واکاود. ازآنجایی که آیین مانوی دارای مضامین التقاطی پیچیده ای است، تحقیق در انگاره ی منجی می تواند به روشن شدن این مطلب کمک کند که مانی در تبیین آن، نظر به کدام دین و مذهب داشته است.
تبیین «تصور» در جایگاه مقسم، قسم و قسیم از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۶)
21 - 34
حوزههای تخصصی:
در تقسیم علم حصولی به تصور و تصدیق، علاوه بر اینکه یکی از اقسام، «تصور» است، مقسم نیز «تصور» است. قواعد تقسیم اقتضا میکند مقسم و قسم از لحاظ مفهومی، عین یکدیگر نباشند، از اینرو، برای دفع اشکال «اتحاد قسم و مقسم» یا «انقسام شیء به خود و غیر خود»، باید «تصور»ی که در مقسم است با «تصور»ی که در قسم است، تفاوت داشته باشد. این مقاله مهمترین تبیینهای منطقدانان مسلمان از این مطلب را بررسی کرده و مواجهه ملاصدرا با دیدگاه آنها را تحلیل نموده است. همچنین بر اساس عبارات ملاصدرا و نیز مبانی حکمت متعالیه، تصور در سه جایگاه قسم، قسیم و مقسم در دو مقام تبیین شده است: یکی مقام تقرر ماهوی که مقتضای تقسیم تصور (مطلق علم حصولی) به دو قسم بسیط «تصور» و «تصدیق» است و چیستی آن دو را مشخص میکند و دیگری مقام تحقق و وجود، که ابتنای تصدیق بر تصورِ قسمی را نشان میدهد و مستفاد از عبارات ابن سیناست.