مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
الوهیت
منبع:
معرفت ۱۳۸۶ شماره ۱۲۰
حوزه های تخصصی:
اناجیل چهارگانه به عنوان معروفترین بخش عهد جدید، در آغاز آن جای گرفتهاند. به رغم پژوهشهای وسیع انجام گرفته درباره تاریخ نگارش، هویّت نویسندگان و درستی و پیوستگی سند آنها، وحدت نظر قاطعی در اینباره وجود ندارد. البته، در کنار چالشها و تردیدهای جدّی و بر اساس برخی قراین و شواهد، حدس و گمانهای نیرومندی نیز مطرح است.
واژه «انجیل»، دوازده بار در قرآن به شکل مفرد یاد شده است. تصریح بر وحیانی بودن آن و به عنوان مجموعه آیات نازل شده بر حضرت عیسی علیهالسلام، گواهی آن بر حقّانیت تورات، تصدیق آن از سوی قرآن، بشارت انجیل درباره بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و فراگیر شدن دعوت او، و تحریف، کتمان و حذف بخشی از آموزههای آن از مواردی است که در قرآن ذکر شده است.
نزول مجموعهای از آیات وحیانی به نام انجیل ـ و نه کتاب به معنای شناخته شده آن ـ مورد تأیید و تأکید قرآن است؛ ولی درباره نگارش آن در زمان حیات مسیح علیهالسلام به دست و یا املای وی، نفیا و اثباتا گزارشی ندارد. به رغم وجود انجیلهای فراوان، از جمله اناجیل چهارگانه رسمی در عصر نزول قرآن و پیش از آن، قرآن با کاربرد صیغه مفرد در همه آیات مربوط به آن، بر یکی بودن انجیل نازل شده بر مسیح علیهالسلام اصرار دارد. نتیجه آنکه وحیانی بودن اناجیل موجود از نظر قرآن، به شدت دچار چالش است. البته گفتنی است که تأیید اجمالی اناجیل عصر نزول و بخشی از آموزههای تحریف ناشده آنها از برخی آیات قرآن برمیآید.
هستی شناسی از دیدگاه ابن عربی و عبدالکریم جیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هستی شناسی – شاخه ای از فلسفه محسوب می شود. اما دیدگاه عارف به هستی و پدیدارهای آن با نگاه فیلسوف متفاوت است. د این جستار ضمن بیان تلقی عرفانی ازوجود دیدگاه های دو عارف برجسته مسمان این عربی و عبدالکریم جیلی در زمینه شناخت وجود مورد بحث قرار می گیرد. عبدالکریم جیلی (د 826ق) که از پیروان شهیر مکتب ابن عربی است در مباحث هستی شناسانه خود تفسیی انسان مدارانه از دیدگاه های ابن عربی ارائه داده است. عنوان کتاب الانسان الکامل فی معرفه الاواخر و الاوائل گویای این مطلب است که از دیدگاه مولف انسان کامل آغاز و فرجام وجود است. جیلی موقعیت وجودی انسان کامل را در مرتبه الوهیت و بلکه بالاتر از آن در مرتبه هویت ذات (مقام غیب عما) جستجو می کند.
پولس و الوهیت عیسی مسیح
حوزه های تخصصی:
الوهیت حضرت عیسی(ع) یکی از باورهای رسمی مسیحیت است. سرآغاز این اندیشه به پولس برمیگردد که رسول خودخواندة جهان مسیحیت است. او که در ابتدا یهودی متعصّبی بود، سال ها پس از حیات زمینیِ آن حضرت، مدّعی شد که حضرت عیسی(ع) را در مکاشفه ای ملاقات کرده و با دعوت آن حضرت، به آیین مسیحیت گرویده است. وی سال های متمادی در تبلیغ مسیحیت کوشید و در واقع، تفسیری از شخصیت مسیح و رسالت او ارائه کرد که با آموزه های خود آن حضرت و نیز باورهای مسیحیان اولیه در تعارض بود. امّا سرانجام، در قرون بعدی، دیدگاه های وی از سوی برخی از عالمان مسیحی مورد پذیرش قرار گرفت و هرچند مخالفانی نیز داشت، در شوراهای مسیحی به تصویب رسید. گفتنی است که این آموزه ها، از جمله الوهیت آن حضرت، جزء باورهای رسمی مسیحیان شد.
الوهیت حضرت مریم؛ باوری مسیحی یا تهمتی تاریخی؟
حوزه های تخصصی:
برخی نویسندگان مسیحی معتقدند اگرچه حضرت مریم(س) در جهان مسیحیت از جایگاه والایی برخوردار است، اما هیچ گاه آن حضرت را پرستش نکرده اند. از این رو، برآن اند که قرآن کریم ـ العیاذ بالله ـ نسبت ناروایی به مسیحیان وارد کرده است؛ چراکه این کتاب آسمانی، در یکی از آیات خود فرموده است که مسیحیان حضرت مریم(س) را خدا میدانند. این مقاله، با کنکاش در این مسئله، از یکسو با ارائه شواهدی از میان گفته های بزرگان کلیسا و رفتار برخی مسیحیان در زمان های مختلف، پرستش حضرت مریم(س) و تبلیغ و ایجاد انگیزه در میان سایر مسیحیان برای پرستش آن حضرت را ثابت میکند و و از سوی دیگر، با بررسی مفاد آیة شریفه برآن است که قرآن کریم، آنچه را که این نویسندگان ادعا کرده اند، بیان نداشته و قرآن کریم اساساً مسئلة دیگری را یادآور شده است.
تثلیث مریمی یا تثلیث روح القدسی؛ کدام یک مورد انکار قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزة الوهیت حضرت عیسی علیه السلام و آموزة تثلیث در مسیحیت، موضوعی بسیار مهم هستند. البته این آموزه ها، از جهات گوناگون قابل نقد می باشند: از لحاظ عقلی، تاریخی، از دید عهد جدید و نیز از منظر قرآن کریم. نکته مهم در این میان، این است که تثلیثِ مشهور میان مسیحیان، متشکل از پدر، پسر و روح القدس است، ولی قرآن در رد الوهیت حضرت عیسی و مادرش حضرت مریم، آیات بسیاری را مطرح کرده است. این امر موجب شده است که برخی از مسیحیان گمان کنند که قرآن، تثلیث مسیحیان را درست درک نکرده و آن را متشکل از پدر، پسر و مادر (حضرت مریم) تلقی کرده است. این مقاله بر آن است تا به این تصور اشتباهِ برخی مسیحیان پاسخی درخور بدهد، هرچند از سوی برخی نویسندگان مسلمان، پاسخ های خوبی به آن داده شده است، ولی به نظر می رسد این پاسخ ها، کامل و جامع نیستند. پاسخ صحیح این است که قرآن هم تثلیث روح القدسی و هم تثلیث مریمی را رد کرده است؛ قرآن کاملاً آگاهانه و هوشمندانه عمل کرده و از تاریخ مسیحیت و باور مسیحیان کاملاً آگاه بوده است.
برهان صدیقین در آثار اهل عرفان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
برهان صدیقین با این ویژگی که از واقعیتی خاص مثل حرکت و حدوث استفاده نمی کند، پس از بوعلی به عنوان یکی از برجسته ترین براهین مورد توجه قرار گرفت و در آثار فلسفی و عرفانی جهان اسلام محل بحث و گفت وگو قرار گرفت.
اهل عرفان ضمن نقد برهانی که بوعلی مطرح کرد، براهینی را با ویژگی برهان صدیقین اقامه کردند. این مقاله کار سلبی و ایجابی آنان را تا قرن دهم دنبال کرده، مورد بررسی قرار می دهد.
الاهه اساطیر: بررسی تحلیلی دیدگاه قرآن کریم درباره الوهیت حضرت عیسی علیه السلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«تثلیث» از آموزه های بنیادینِ الهیات رایج مسیحی است که بر اساس آن، حضرت عیسی (پسر) یکی از شخصیت های سه گانه تثلیث، و در کنار پدر و روح القدس دارای الوهیت است. آموزه تثلیث متأثر از فرهنگ ها و ادیان شرک آمیز به مسیحیت راه یافت. قرآن کریم با روایتی متفاوت و ارائه شخصیت بشری از عیسی علیه السلام، بنیان های فکری اعتقاد به الوهیت مسیح را به چالش کشیده است. این نوشتار با هدف تبیین دیدگاه انتقادی قرآن کریم، با روش توصیفی تحلیلی به این موضوع پرداخته است. قرآن کریم اعتقاد به الوهیت حضرت عیسی را باوری شرک آلود و آمیخته به تحریف دانسته و با تأکید ویژه بر مفاهیمی مانند پسر مریم، عبدالله و مخلوق بودن عیسی و نیز گزارش بارداری مریم علیهاالسلام و تولد حضرت عیسی ضمن ارائه شخصیت بشری از آن حضرت و مادرش، هرگونه اعتقاد به الوهیت آنها را از اساس به چالش می کشد. روایت قرآن نشان می دهد که اعتقاد به الوهیت عیسی علیه السلام در زمان آن حضرت وجود نداشته و در دوره های بعد پدید آمده است.
واکاوی دامنة انحرافات شلمغانی در منابع فریقین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
شلمغانی از شخصیت های منسوب به تشیع است که از دیدگاه شیعه و سنی، به عنوان چهره ای منحرف شناخته می شود. او شخصیتی علمی بود و طرف دارانی در میان برخی صاحب منصبان سیاسی عصر خود داشت که در دوستی او ثابت قدم بودند. وی با برخورداری از چنین جایگاهی، سودای ریاست بر سازمان وکالت و در پی آن، ریاست بر شیعیان را در سر می پروراند و ازهمین رو، به انتشار عقایدی انحرافی در بین پیروانش دست یازید. هرچند اصل انتشار عقاید انحرافی توسط شلمغانی در میان طرف دارانش قابل انکار نیست، اما هریک از منابع موجود، گونه های مختلفی از این عقاید و افکار را به او نسبت داده اند. بررسی و تحلیل داده های منابع گوناگون با توجه به گرایش های مذهبی مؤلفانشان روشن می سازد که انتساب این حجم عظیم از عقاید انحرافی به شلمغانی نمی تواند صحیح باشد و دست کم انتساب عقاید و افکاری همچون ادعای الوهیت و اباحی گری در امور جنسی و عبادات، که عمدتاً در منابع غیرشیعی انعکاس یافته، با دیگر داده های تاریخی دربارة واقعیات زندگی او سازگار نیست.
سرچشمه های یونانی رومی محتواو ساختار شاخص ترین آموزه های مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیین مسیحیت پس از هفتاد میلادی، توانست لباس یهودیت را از تن خارج کند. اندیشة استقلال و جدایی از یهودیت، این آیین را وادار به بکارگیری تمدن، فکر و فرهنگ یونانی رومی کرد. پولس و بیشتر از وی، دفاعیه نویسان و پدران کلیسا به جهت شکل گیری و تبیین آموزه های مسیحی، محتوا یا ساختار مهم ترین شاخصه های اعتقادی را از اندیشه های یونانی رومی عصر خود وام گرفتند. این جستار، با تحلیل اسنادی به تبیین منشأ یونانی رومی تثلیث، تجسد، فدیه و گناه نخستین، که از شاخص ترین آموزه های مسیحی به شمار می روند، پرداخته است. حاصل یافته ها نشان می دهد که مسیحیت هم محتوا و هم ساختار «الوهیت(تثلیث)» و «تجسّد» را در مقوله های یونانی تفسیر کرد. مسیحیت دارای محتوای «فدیه» و «گناه نخستین» بود، اما فرم و ساختار آنها را از فرهنگ یونانی رومی تأثیر پذیرفت.
تجربه زیبایی یا عشق در افلاطون به مثابه تجربه دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
183 - 202
حوزه های تخصصی:
مسئله اساسی در این مقاله این است که آیا می توان تجربه زیبایی یا عشق در افلاطون را نوعی تجربه دینی شمرد. ابتدا با بیان دیدگاه های گوناگون درباره تجربه دینی به تبیین دیدگاه افلاطون درباره زیبایی و عشق و نسبت میان آن ها پرداخته و در نهایت، با اثبات الوهیت زیبایی در افلاطون نشان داده ایم که اگر تجربه دینی را نوعی مواجهه توأم با آگاهی بی واسطه تجربه گر با موجودی الوهی یا به تعبیر دینی، خداوند بدانیم که در قالب های گوناگون ظهور پیدا می کند، می توان تجربه زیبایی یا عشق در افلاطون را نوعی تجربه دینی دانست. اگر چه، ادعای این مقاله صرفاً این است که تجربه زیبایی یا عشق یکی از مصادیق تجربه دینی است و ناظر به دیدگاه معرفت شناختی خاصی درباره تجربه دینی نیست. ولی اتخاذ هرگونه دیدگاه معرفت شناختی درباره تجربه دینی منطقاً، تجربه زیبایی یا عشق را هم در بر می گیرد.
پولس و انحرافات او در مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پولس، ازجمله چهره های مؤثر در مسیحیت است، که ابتدا شخصی یهودی مسلک بوده، و بنا بر اتفاقی که در راه تبلیغ یهودیت برای او افتاد به مسیحیت روی آورد و خود را از رسولان مسیحی معرفی کرد. وی براساس مسیحیتِ مطابق افکار خود نامه هایی در غالب دستوراتی برای اداره کلیسا، موعظه و گاهی توبیخ برای مسیحیان نوایمان نوشته است. در این نوشتار با بررسی سفرها، نامه ها، افکار و عقاید نام برده، به دنبال این هستیم که چه اندازه آن نامه ها مطابق دستورات حضرت عیسی علیه السلام است تا بتوان آن را به عنوان زیربنای عقاید مسیحیت پذیرفت. در این تحقیق، به روش توصیفی تحلیلی، به این نتیجه رسیدیم که عقاید وی نه تنها مخالف تعلیمات مسیح است، بلکه انحرافاتی است که برگرفته از عقاید ادیان غیرآسمانی پیش از مسیحیت است، که پولس قبل از روی آوردن به مسیحیت، با آنها آشنا بوده و در نتیجه مسیحیان را از تعلیمات حضرت عیسی علیه السلام و حواریان جداکرده است.
قرائت های مختلف از حیات جسمانی عیسی(ع) در قرآن و عهد جدید
حوزه های تخصصی:
کیفیت حیات حضرت عیسی(ع) همواره یکی از بحثبرانگیزترین مباحث حتی در میان مسیحیان است. در این مقاله ابتدا با تحلیل اسنادی و مبتنی بر نصوص اولیه مسیحی، به دستهبندی سه دیدگاه قابل استخراج از این نصوص درباره سرشت الوهی یا طبیعی عیسی(ع) پرداختهایم و سپس این موضوع را از دیدگاه قرآنی بررسی کردهایم. سه دیدگاه سرشت الهی، سرشت الهی انسانی و سرشت انسانی و طبیعی عیسی(ع) در نصوص مسیحی و نیز سرشت غیرالوهی عیسی(ع) دیدگاههابی هستند که در اندیشهقرآنی بررسی شدهاند در ادامه، با تحلیلی فلسفی و کلامی به پارادوکسها و برخی دشواریهای نظری و کلامی پیشِ روی برخی دیدگاههای مسیحی در حوزههایی نظیر «پرستش»، «وحدت ذات خداوند»، مسئله هدایت و نیز مسئله فهمپذیری فعل خداوند پرداختهایم. در این میان به مسئله «هدایت» بهعنوان یکی از کلیدیترین اهداف نبوت توجه شده است؛ اینکه تجانس زیستی نبی با جامعه مخاطبان وی، اساساً هدایت را ممکن میسازد و سپس در دل این امکان، احتمال تحقق اهداف نبوت و اقبال به نبی، تحقق هدایت را افزایش میدهد؛ تجانسی که از قرآن کریم و در باب پیامبر اسلام(ص) و انبیای سلف از جمله عیسی(ع) نیز قابل استخراج است و بر این اساس، دعوت انبیا از دید قرآن با اقبال مواجه بوده است؛ اما برخی دیدگاههای مسیحی که تمام یا وجهی از سرشت عیسی(ع) را الوهی میدانند، بهلحاظ نظری و کلامی، تحقق تدریجی رستگاری و مفهوم «هدایت» در طول تاریخ، نقش اراده انسانی مؤمنان در تحقق این امر و نیز توفیق انبیا در این امر را با چالش مواجه میسازند؛ رویکرد قرآنی با این چالش مواجه نیست.
بررسی تطبیقی توحید و خواندن غیر خدا از دیدگاه رشیدرضا و علامه طباطبایی
حوزه های تخصصی:
عبودیت خدا فلسفه اصلی زندگی بشر بوده و دعوت به توحید و عبادت خدای یکتا که از نیازهای غریزی و فطری انسان است، همواره سر لوحه رسالت تمام پیامبران و منادیان الهی بوده است و همه مذاهب و فرق اسلامی در این که عبادت مخصوص خداوند است، اتقاق نظر دارند؛ لیکن رفتار توسّل گونه برخی مسلمانان، همانند شیعیان که پیامبراکرمJ و یا اولیای الهی را میخوانند و در برابر قبور آنان اظهار تذلل و خضوع میکنند، مورد نقد جدی محمّد رشیدرضا در تفسیر المنار قرار گرفته است؛ درحالیکه عموم مسلمانان همواره در طول تاریخ، نه تنها در اعتقاد که در سلوک رفتاری خود، بدان عمل کردهاند؛ مسأله اصلی این است که آیا چنانکه رشیدرضا میگوید، دعا و درخواست از غیر خدا و امامان معصومA، با توحید منافات دارد و عملی شرک آمیز است؟ این پژوهش با روش کتابخانهای و رویکردی تحلیلی و تطبیقیِ دیدگاه علامه طباطبایی و رشیدرضا، با هدف دستیابی به دیدگاه صحیح از منظر قرآن و رفع اتهام از شیعیان در عبادت اولیاء و شرک در توحید عبادی، انجام گرفت که با بررسی مفاهیم اساسی به ویژه مفهوم عبادت، دعا در کتب لغت و کاربردهای قرآنی آن معلوم شدکه مصادیقی از دعا و درخواست از غیر خدا، که مورد نقد رشید رضا بودهاست، نه تنها شرک نبوده که در راستای توحید و عبادت خدا میباشد.
تبیین نسبت بین خدا و ذات الهی با مخلوقات، مبتنی بر وجوه تمایز میان دو مفهوم خدا و الوهیت در اندیشه اکهارت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مایستر اکهارت (1328-1260م) میان وجودی که خالق مخلوقات است، یعنی خدا یا «God»، و ذاتی واحد و مطلق از هر قیدی، یعنی الوهیت یا «Godhead» تمایز قائل می شود. هدف این مقاله تحلیل و تبیین نسبت بین خدا و ذات او با مخلوقات بر اساس وجوه این تمایز است. نتایج این تحلیل نشان می دهد که بر اساس دیدگاه اکهارت، خدا عالَم را به عنوان مخلوق، متّحد با خود آفریده است. بین او و مخلوقات سنخیت علّی و معلولی وجود دارد. امکان شناخت خدا از طریق قوای ادراکی و امکان سخن گفتن درباره خدا وجود دارد. اما مبتنی بر همین دیدگاه، الوهیت ذات هر موجود و منشأ همه کمالات وجودی است. به واسطه دو ویژگی اصلی وحدت مطلق و فاعل نبودن، شبیه به چیزی نیست و هیچ نسبت و سنخیتی با هیچ چیز ندارد. از هر قیدی، حتی قید اطلاق، مبرّاست و نمی توان آن را وجود خواند. نه امکان سخن گفتن درباره الوهیت وجود دارد و نه امکان شناخت؛ بلکه تنها به واسطه عروج می توان با او یکی شد. در نتیجه، بر پایه دیدگاه اکهارت، الوهیت با ذات هر موجود، عینیت دارد و با وجود آنها دارای تباین است.
بررسی نسبت امرِ الوهی و شخص وارگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نسبت «شخص وارگی» و «امرِ الوهی»، همواره، از مسائل مهم الهیات و فلسفه دین بوده و سبب شکل گیریِ دوگانه «شخص وارگی» و «ناشخص وارگیِ» امرِ الوهی شده است. «شخص وارگی» به معنای داشتن اوصافی مانندِ علم، قدرت، اراده و خیر است که در انسان نیز، به صورت محدود، دیده می شود. «تئیزم» با نسبت دادن چنین اوصافی به امرِ الوهی، مهم ترین مدافع شخص وارگی است. در مقابل، «پنتئیزم» چنین استدلال می کند که الف) شخص، مساوی انسان است؛ ب) جسمانیت، مشخصه بارز انسان است؛ ج) در نتیجه، داشتن صفاتی مانند علم و اراده مستلزمِ جسمانیت و مساوی انسان وارگی است. بنابراین، امرِ الوهیِ پنتئیستی از داشتن این اوصاف مبرّاست. چیستی نسبت میان الوهیت و شخص وارگی، پرسش اصلی مقاله حاضر است. نسبت جسمانیت با شخص وارگی و نسبت کمال با امرِ الوهیِ ناشخص وار، سؤالات فرعی پژوهش را تشکیل می دهند و بر آنیم تا نشان دهیم که شخص وارگی لازمه «الوهیت» است. این مسیر با بررسی مؤلفه های الوهیت، یعنی تعالی، تأثیرگذاری و عدم تناهی، و بیان دیدگاه های معارض پی گیری می شود. در پایان، روشن می شود که - بر خلاف ادعای منتقدان - «جسمانیت»، لازمه شخص وارگی نیست و همچنین انکار شخص وارگی امرِ الوهی و در عین حال، پذیرش مؤلفه های کمال مانند «آگاهی»، در گفتار قائلان به ناشخص وارگی تناقض آمیز و نامنسجم است.
بررسی آرای مفسران درباره چیستی ربوبیت و الوهیت فرعون(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم در چند آیه ادعای فرعون را درباره ربوبیت و الوهیتش گزارش کرده است. دیدگاه مفسران در تبیین مراد فرعون با کاستی های جدی روبه روست. بخش عمده این کاستی ها در غفلت از پیوند معنایی دو واژه «ربّ» و «اله» و نیز عدم جامع نگری در آیات قرآنی در این زمینه است. در این پژوهش با روش کتابخانه ای در گردآوری مطالب، شیوه اسنادی در نقل دیدگاه ها، و روش توصیفی تحلیلی در بررسی داده ها، ابتدا به اصطلاح شناسی واژه های «رب» و «اله» و رابطه معنایی این دو پرداخته شده، سپس دیدگاه مفسران با نگاهی نظام مند به آیات در این زمینه و دسته بندی زندگی فرعون در سه دوره ارزیابی گردیده است: 1. مقطع پیش از رسالت و حرکت حضرت موسی برای هدایت او؛ 2. مقطع محاجّه و استدلال حضرت موسی با فرعون برای ربوبیت حق تعالی؛ 3. زمان نشان دادن معجزات به وی. نتیجه آنکه فرعون در همه مقاطع سه گانه، خود را «رب» و «اله» می دانست؛ این در حالی بود که وی به ربوبیت و الوهیت خدا جاهل نبوده؛ بلکه از سر علم و لجاجت آن را انکار می کرد.
نقد سازگاری توحید قرآن و کتاب مقدس در اندیشه دنیز ماسون (با نگاهی به اندیشه تفسیری ملاصدرا)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۸
95 - 122
حوزه های تخصصی:
اعتقاد به تثلیث در کتاب مقدس مسیحی از چالش ها ی بسیار مهم برای متکلمان مسیحی بوده است؛ به ویژه برای کسانی که کوشیده اند در بحث تطبیقی آن را سازگار با توحید در قرآن نشان دهند. خانم ماسون با اذعان به برتری قرآن در مسئله توحید در قرآن و برخی ضعف های اندیشه مسیحی در آن، تلاش دارد از این چالش بیرون آمده، به نوعی اندیشه تثلیث را سازگار با توحید نشان دهد؛ اما در این راه موفق نبوده است. تلاش برخی محققان بر آن است دیدگاه او را متفاوت با اندیشمندان مسیحی دیگر و متأثر از اندیشه عرفانی اسلام نشان دهند؛ اما تبیین دیدگاه او نشان می دهد اندیشه او با دیگر اندیشمندان مسیحی تفاوت ندارد. همچنین اندیشه او متفاوت با دیدگاه عرفانی است که از وحدت وجود سخن گفته اند. اعتقاد به تثلیث با هر نوع تقریری از آن با دیدگاه قرآن تفاوت بنیادی دارد. این تفاوت و انتقاد بنیادی به عقیده تثلیث با دقت در آیات قرآن و اندیشه تفسیری برخی اندیشمندان مانند صدرا به طور روشن قابل بازیابی است.
آیکونوگرافی و خوانش نگاره عقاب در دوران هخامنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۹۴)
281-260
حوزه های تخصصی:
استفاده از نقوش و نمادها در هنر ایران جایگاه والایی داشته است. این نقوش دربردارنده تجارب فرهنگی و معتقدات مذهبی دوران خود هستند؛ بنابراین به فهم بهتر سیر تحول اندیشه های مردم دوران خود کمک می کنند. یکی از شاخصه های مهم آثار هنری هخامنشی نقوش تزیینی به کار رفته در آن است که تأثیر عمیقی بر هنر دوره های مختلف تاریخی بعد از خود گذاشته است. یکی از نقش های پر تکراری که در هنر هخامنشی استفاده شده، عقاب است که با آسمان و خورشید پیوند داشت. هخامنشیان همواره از نقوشی در آثار هنری شان بهره می بردند که بر قدرت و مشروعیت آنان تأکید داشت. نقش عقاب در عمده ترین رسانه های هنری دوره هخامنشی یعنی پرچم، معماری، زیورآلات و نقش برجسته ترسیم شده است. این پژوهش در پی دستیبابی به پاسخ سوالات زیر است: ۱. در بررسی آیکونوگرافی نگاره عقاب، چه مواردی به عنوان ارزش نمادین این آثار مشاهده می شوند؟ ۲. چرا نقش عقاب بارها در رسانه های هنری هخامنشی پدیدار شده است؟ ۳. چرا در بیشتر داده های فرهنگی بر بال گشوده این پرنده تأکید شده است؟ مسئله تحقیق با تمرکز بر رابطه این نقش در دوران هخامنشی با تحلیل آیکونوگرافی طرح شد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی و روش تحقیق آن، آیکونوگرافی است. گردآوری اطلاعات با استفاده از داده های کتابخانه ای، اساطیری و میدانی است. در همین راستا برای تبیین مفاهیم نهفته در پس این نقش نمادین و به منظور دست یابی به ارزش ها و مفاهیم بنیادین آن با تکیه بر روش آیکونوگرافی ابتدا نقوش توصیف و سپس تحلیل شد ه اند. نتایج نشان می دهد نقش عقاب، نقشی همگانی است و با توجه به ویژگی های عقاب با بال گسترده کهن الگوی الوهیت است؛ بنابراین شاهان هخامنشی از یک کهن الگوی جانوری برای فرافکنی قدرت و مشروعیت به اتباعشان بهره بردند.
بررسی و نقد آراء آیت الله سبحانی در مورد حقیقت عبادت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیست و یکم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۹
123 - 146
حوزه های تخصصی:
شناسایی اصطلاح عبادت در نظام علمی واژه شناسان سابقه ای دیرینه دارد. فرقه وهابیت با تئوری اشتباه در فهم معنای آن، حکم به تکفیر مسلمانان کرده است. در مقابل؛ آیت الله سبحانی در اکثر تألیفاتش عبادت را به گونه ای دیگر تحلیل کرده است که به حقیقت شرع نزدیک تر است. «تبیین تعاریف آیت الله سبحانی از عبادت اصطلاحی و نقد و بررسی آنها» مسئله اصلی این مقاله است. ایشان برای عبادت دو رکن درونی و بیرونی برشمرده است. رکن درونی، خضوع و تذلل از سوی عابد است و رکن بیرونی خود، در چهار گروه دسته بندی می شود. در گروه اول، «الوهیت» رکن است و عبادت به معنای خضوع در برابر اله است. در تعریف دوم، «ربوبیت» رکن است و عبادت به معنای خضوع در برابر موجودی است که خاضع، باور به مدیر و رب بودن او دارد. رکن در تعریف سوم «مستقل بودن» و در چهارم «تفویض» است. عبادت در تبیین سوم، به خضوع در برابر خالق و موجود مستقل تعریف شده و در چهارم، به معنای خضوع در برابر موجودی غیر از خدا همچون بت ها، ستارگان، فرشتگان، انبیاء و اولیاء است که امور عالم به آنها تفویض شده است. تعریف نویسنده از عبادت، «اظهار تذلل و انقیاد در پیشگاه رب» می باشد که افزون بر جامع بودن، اشکالات تعریف آیت الله سبحانی را نیز ندارد. روش مقاله مبتنی بر استقراء کتابخانه ای در آثار آیت الله سبحانی با روش توصیف و تحلیل مفهومی است.
بررسی تطبیقی"عوالم غیب مطلق" از منظر ابن عربی و د لئون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۲)
27 - 46
الوهیت و ربوبیت دو مرتبه از مراتب غیبی هستی هستند که در هستی شناسی جایگاه خاصی دارند. مقاله حاضر پژوهش تطبیقی آراء ابن عربی و د لئون در موضوع عوالم غیب مطلق است. مراد از عوالم غیب مطلق در این پژوهش، مرتبه الوهیت، به اعتبار وجه ذاتی و اسمائی، و مرتبه ربوبیت، به اعتبار وجه ذاتی، است که از منظر هستی شناسی مستقیماً با عالم عین در ارتباط نیستند. نتایج این پژوهش با خوانش آثار این دو نویسنده و شروحی که بر آن نگاشته شده جمع آوری، تحلیل و طبقه بندی شده است. مطلوب این پژوهش تبیین علت پیدایی عوالم غیب مطلق و نیز ارتباط آن ها با وحدت ذات و عوالم فروتر می باشد. نتایج ناشی از این پژوهش نشان می دهد که در رویکرد هستی شناسانه این دو متفکر الوهیت محل ظهور أسماء ذات و ربوبیت، مقام ظهور افعال هستند که هر کدام وجوه خاصی دارند. این مراتب به لحاظ وجه ذاتی، بی نیاز از خلق و به جهت وجه أسمایی، نقطه آغازین ظهور أسماء هستند. از آن جاکه الوهیت از منظر هر دو متفکر با ذات تمایز چندانی ندارد تناقض گویی در توصیف این مرتبه شایان توجه است. همچنین ربوبیت به لحاظ ذات، ظلمت و غیب مطلق و به لحاظ وجه خلقی، اعیان مظاهر خلق و غیب نسبی است. به رغم شباهت های شایان توجهی که در رویکرد دو متفکر به الوهیت و ربوبیت شده در توصیفات آن ها از این دو عالم، ترجیح رویکرد معرفت شناسانه ابن عربی بر رویکرد وجودشناسی د لئون آشکار است؛ از این رو تبیین آن ها از علت ظهور تا حدی متفاوت می شود.