مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
احوال
منبع:
علوم سیاسى ۱۳۸۲ شماره ۲۱
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر در صدد اثبات این ادعاست که مادامى که در بستر زمان تغییر بیرونى یا درونى براى موضوعات حاصل نشود، احکام آنها ثابت خواهد بود و با تغییر موضوعات، احکام آنها نیز متغیر خواهد بود. در این مقاله از دو دیدگاه کلى درباره چگونگى تحول در اجتهاد سخن به میان آمده است دیدگاهى که هویت احکام شریعت در قبال تحولات را دگرگون مىسازد و دیدگاهى که احکام شریعت را نسبت به تحولات مستمر با اجتهاد تفریعى و تطبیقى بیان مىکند. در این راستا نمونههایى از توانمندىهاى دیدگاه دوم بیان شده است.
انواع سؤال و جواب در شعر فارسی (نگاهی دیگر به آرایه ادبی سؤال و جواب)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
جستاری در مناسبت عقل و وحی از نگاه ابن عربی و پل تیلیش
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بحث از نسبت عقل و وحی پرداخته شده و عقاید یکی از بزرگترین عرفای اسلامی یعنی ابن عربی را با یکی از اندیشمندان غربی یعنی پل تیلیش در این زمینه مقایسه نموده و دیدگاه های آنها را بررسی نموده است. در عرفان و تصوف محدوده علم و دانش به حدودی خاص منحصر می شود و از عقل نمی توان انتظار داشت که به همه پرسش های انسان پاسخ دهد. پل تیلیش هم که متکلمی مسیحی است در بسیاری از موارد با اندیشه های عرفانی و عقاید ابن عربی هم سویی داشته که پنج مورد از موارد اشتراک در اینجا ارائه گردیده و در مقایسه به پنج مورد اختلاف نظر آنها نیز اشاره شده است.
چگونگی پیوند شریعت با طریقت و حقیقت از طریق آیات و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دین اسلام غیر از صورت ظاهری، احکام باطنی هم دارد و شریعت با آنکه علم به ظاهر است، مانع تحصیل علم باطنی همچون طریقت و حقیقت نمی شود؛ زیرا رابطة ظاهر و باطن، رابطه ای حقیقی است نه تصنّعی و ساختگی و باطن، اعمال ظاهری را هدایت و تغذیه می کند، چنان که «ایمان» مستلزم اعمال باطنی قلب است و «نیّت» اصل و روح همة اعمال است و سیّد حیدر آملی شریعت و فروع خمسة آن مانند نماز، روزه، حج، زکات و جهاد را در مراتب سه گانه شریعت، طریقت و حقیقت اثبات می کند و مانند عرفای دیگری همچون رشید الدّین میبدی در کشف الأسرار و ابوسعید ابی الخیر برای اثبات این پیوند به این حدیث رسول الله استناد می نماید: «الشَّرِیعَةُ أَقوَالِی وَ الطَّرِیقَةُ أَفعَالِی وَ الحَقِیقَةُ أَحوَالِی...». به همین دلیل، عرفا هماهنگی سلوک عارف با قرآن و احادیث را از اصول اساسی سلوک می دانند.
نظریه احوال از کلام تا فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه حال نخستین بار به صورت رسمی توسط متکلم معتزلی، ابو هاشم جبایی مطرح شده است. این بحث که ناظر به مسئله صفات باری تعالی بوده، در مواجهه با محذور شرک ارائه گردیده. اما بسیاری از متکلمان و فیلسوفان، این نظریه را مردود شمرده اند. ظاهر کلام فیلسوفان نشان گر آن است که آنها بین نظریه حال و نظریه ثابت نوعی ترادف دیده اند و لذا نقد نظریه حال در سیاق استغراب از نظریه ثابت و تهاجم به مؤلفینش دیده می شود. تکیه اصلی ناقدان این دو نظریه بر معقول نبودن واسطه میان وجود و عدم است و آنان با این رویکرد هستی شناسانه، نظرات کلامی را با تمرکز بر مسئله علم الهی به معدومات به چالش کشیدند.
واقعیت این است که نظریه حال فارغ از کیفیت علم الهی، ناظر به نحوه اتصاف خداوند به مطلق صفات بوده است و شبیه آن پیش از مطرح شدن در حوزه معتزلی، در اندیشه شیعی توسط هشام بن حکم مطرح گشته است. اینکه رابطه ذات و صفات از وجهه نظر متکلمین مورد نظر چه سنخیتی با سخن فلاسفه در این زمینه داشته است مجال را برای پیگیری رابطه پنهانی نظرات آنان با ایده های عرفانی که صفوف عرفا را از فلاسفه جدا کرده باز می کند.
اهمیت مبحث صفات خدا از یک طرف و ویژگی تشیع در ارائه مباحث ظریف اعتقادی و وجود سابقه ای از این دست نظریه در آن از سوی دیگر، بازخوانی تاریخی این نظریه و بازشماری کارکردهای آن را لازم می گرداند.
بررسی تطبیقی قبض و بسط عرفانی در متون آموزشی صوفیه تا قرن هشتم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قبض و بسط عرفانی، منشأ قرآنی دارد و تا قرن هشتم هجری قمری در متون آموزشی صوفیه محل بحث بوده است. غالب مؤلفان این منابع معتقدند که قبض و بسط از جانب حق بر قلب سالک وارد می شود و از جمله احوال به شمار می رود. در این پژوهش، سعی شده است تا ضمن نشان دادن سیر تحوّل تاریخی قبض و بسط در متون آموزشی صوفیه به بررسی موارد تشابه، اختلاف و مسئلة تأثیر و تأثر و طرح دیدگاه های ممتاز و شاخص راجع به قبض و بسط بر پایة روش شناسی عرفان تطبیقی پرداخته شود. پرسش اصلی تحقیق این است که قبض و بسط در سیر تحوّل تاریخی شان در متون آموزشی صوفیه، چقدر از معانی قاموسی خود فاصله گرفته و زمینه های معنایی و دلالت های مفهومی آن ها چگونه گسترش و تغییر یافته است؟ با توجه به بسامد بالای کاربرد اصطلاحات قبض و بسط در ادبیات عرفانی فارسی، پژوهش حاضر موجب خواهد شد تا هنگام خوانش متون عرفانی، تأویل ها و تحلیل های درستی از دیدگاه ها و سخنان موجود در آن ها انجام گیرد.
جریان شناسی نثر ادبی در دوره صفوی، با تکیه بر آثار نصیرای همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی بهار ۱۳۹۶ شماره ۱۹۶
23-53
حوزه های تخصصی:
در میان زوایای تاریک تاریخ ادبیات فارسی، جریان انشانویسی و متعلقات ان به ویژه در دوره صفوی بسیار مهم و قابل تحقیق است. صرف نظر از این که هنوز بسیاری از اطلاعات ما در باب انواع ادبی منثور کلاسیکمان ناقص و بعضاً اشتباه است، باید گفت که در دوره مورد بحث، خلاف تصور رایج، جریان انشانویسی از مهم ترین فعالیت های ادبی به شمار می رفته و خلاف شعر که زمام اختیارش درست یا غلط بعضاً در دست عوام افتاده بود و مدعیانی بی وجه پیدا کرده بود، نثرنویسی شان خود را هم چنان از لحاظ ادبی و اجتماعی حفظ کرده بوده؛ به گونه ای که بی هیچ ارزش گذاری باید گفت که انشاء همچنان نشانه فضل و کمال حقیقی بود. برخی از ادبای این عصر مانند ظهوری ترشیزی، میرزا جلالا و طغرای مشهدی در حکم سلسله داران جریان نثرنویسی به شمار می امدند که نصیرای همدانی از برجسته ترین ایشان است. از این شخص و اثار وی تا به امروز اطلاعات بسیار اندک و مغشوشی به دست رسیده است؛ بهخصوص ان که به واسطه تشابه نام و تخلص و تقریب زمانی با شخصیت های ادبی دیگری درامیخته است. تحقیق حاضر که در اصل کوششی است برای یافتن حلقه های مفقوده جریان های ادبی تاریخ ادبیات فارسی و شناخت و معرفی گم نامان بزرگ ادوار مهم این حوزه ، مبتنی بر اطلاعات دست اول از اثار خطی نصیرا و منابع ادبی-تاریخی ان روزگار است. این پژوهش عملاً نخستین تلاش برای روشن شدن ابهامات زندگی و اثار این نویسنده دوره صفوی است که شاعر برجسته و سخته ای نیز در این دوره به شمار می اید.
بررسی خوف و رجا از دیدگاه عرفانی امام محمد غزالی و جلال الدین مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«خوف و رجا» از احوال عرفانی است که مثل دو بال سالک را هم از خواهش های نفسانی دور می کند و هم باعث امید او به وصال می گردد. غزالی خوف را نتیجه معرفت بنده به عظمت پروردگار و خطرات نفس اماره می داند. او فقط درجه معتدل خوف را قبول دارد و با توجه به نفس و احوال درونی انسان ، خوف را بر رجا ترجیح می دهد اما با توجه به منشأ خوف و رجا و توجه به صفات لطف و قهر خداوند، رجا را بهتر از خوف می داند. مولوی ایمان را عبارت از خوف و رجا، امید به رحمت خداوند و ترس از معصیت، می داند. او با توجه به احوال انسان ها خوف و هم رجا را می پذیرد. او خوف و رجا را جدایی ناپذیر می داند و در ترجیح یکی بر دیگری، رجا را بر خوف ترجیح می دهد. درعین اینکه غیرقابل فهم بودن مسایل عرفانی،انسان را از مطالعه علمی آن بازمی دارد اما با نگاهی موشکافانه می توان موانع فهم آثاررا از میان برداشت، از همین روی لزوم پژوهش هایی در این حوزه ضرورت می یابد. روش تحقیق این پژوهش توصیفی _ تحلیلی است که به مقایسه دیدگاه عرفانی امام محمد غزالی و مولوی در موضوع خوف و رجا پرداخته است.
معرفت نجات بخش با نظر بر احوال نفس مطمئنه و جیون موکتی در مکتب ودانته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزه های نجات شناسانه در متون مقدس اسلام و هندو، بیانگر ویژگی ها و احوال وارستگان است. توصیف احوال نفس مطمئنه در قرآن، دلالت بر امکان نجات پیش از مرگ دارد. مفهوم «اوپه نیشدی» زنده آزاد (جیون موکتی) نیز بر فرزانه ای اطلاق می شود که نجات رهایی از رنج هستی را درحال زنده بودن تجربه می کند. منابع معتبر هر دو سنت، حکایت از برخورداری وارستگان از تجارب و احوال مشابه و نقش محوری معرفت در نیل به رهایی دارند. این مقاله، با هدف شناسایی موضوع معرفت نجات یافتگان، به مقایسة ویژگی ها و احوال «زنده آزاد» و «نفس مطمئنه» می پردازد. بنابراین، پژوهش، سرور و آگاهی زنده آزاد، سرور و آگاهی محض بوده، واقعیتی متمایز از نفس او محسوب نمی شود. اما معرفت و بهجت نفس مطمئنه، واقعیتی متمایز و چون دیگر تجارب و احوال او، محصول تجلی صفات جمالیه و جلالیه حق در آینه نفس است.
ماهیّت تجربه عرفانی بر پایه الگوی مدیریت احوال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
135 - 156
حوزه های تخصصی:
برای شناخت بهتر عرفان اسلامی باید تجربه عرفانی دقیق تر تحلیل گردد. تا کنون پژوهش هایی درباره ماهیت عرفان اسلامی انجام گرفته است و هر کدام از دیدگاهی ویژه، تجربه عرفانی و در کل عرفان اسلامی را بررسی کرده اند. تقسیم عرفان اسلامی به گونه هایی چون عرفان عاشقانه و تصوف عابدانه، عرفان خراسانیان و بغدادیان و همین طور تجربه طریقی و تجربه عرفانی از جمله این دیدگاه ها است. هم چنین ماهیت تجربه عرفانی را با تأکید بر رویه زبان آن بررسی کرده اند. اما این پژوهش ها و پژوهش هایی که پیرو آن ها انجام گرفته است، نتوانسته اند ماهیّت عرفان اسلامی را به طور دقیق تحلیل کنند. این پژوهش با تأکید بر متون دسته اول عرفانی، نخست نظریه های یادشده را خیلی کوتاه نقد می کند و سپس با توجه به سخنان خود عارفان تجربه عرفانی را به چهار بخش مقدمات، معارف، احوال و گفتار و کردار بیرونی تقسیم می کند و الگویی جدید ارائه می کند که ماهیّت عرفان اسلامی را دقیق تر نشان دهد. در این الگو میزان تسلط عارفان بر احوالی که بر ایشان وارد می-آید، یکی از دلایل تفاوت آنان با یکدیگر می باشد.
مبانی، اهداف و اصول تربیت دینی دانش آموزان مبتنی بر پذیرش دورهرمنوتیک میان افکار، احوال و اعمال در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رسیدن به قرائت جدید و کامل تری از حکمت متعالیه در خصوص ارتباط میان مؤلفه های افکار، احوال و اعمال و چگونگی آن در پیامدهای الگوی تربیت دینی در آموزش وپرورش، هدف از نگارش این مقاله است. در نگاه رایج، افکار انسان بر احوال و احوال او بر اعمالش مؤثر است. چنین به نظر می رسد که در برداشت فوق که به صورت دیدگاهی غالب درآمده است، رابطه افکار، احوال و اعمال، یک جانبه و خطی است و پیامد آن، اهمیت دادن به کلاس های نظری و تأکید بر محتوای آموزشی برای تربیت دینی خواهد بود که تاکنون نتایج ارزنده ای به همراه نداشته است. این مقاله با این پرسش اصلی که "دیدگاه انسان شناختی صدرالدین شیرازی در خصوص رابطه میان افکار، احوال و اعمال، چه اشارات تربیتی درزمینه مبانی، اهداف و اصول تربیت دینی فراهم می نماید؟"، نظر ملاصدرا را دراین باره بررسی نموده و در راستای تدوین الگوی تربیت دینی بر این اساس، برآمده است. دست آوردهای این پژوهش، حاکی از آن بوده است که صدرالمتألهین میان سه مؤلفه یادشده، معتقد به تأثیر و تأثر متقابل و هم سنگ است و به عبارت دیگر، قائل به دورهرمنوتیک میان سه مؤلفه افکار، احوال و اعمال است؛ بنابراین، در حکمت متعالیه، نه تنها نگاه خطی جایگاهی درخور ندارد، بلکه تأثیرات چند سویه مؤلفه ها و ارتقای وجود آدمی در این سیرِ رو به تزاید، مورد تأکید است. با توجه به چنین رویکردی، مبانی، اهداف و اصول تربیت دینی موردنظر ملاصدرا نیز به جای تربیت شناخت محور و یک سویه، بر تعلیم و تربیت چند سویه و چندجانبه نگر تأکید دارد.
اصطلاح «مَعنیٰ» در کلام اسلامی (معنا، اثبات، نقد)
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۲ خرداد و تیر ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۸۸)
175 - 218
حوزه های تخصصی:
اصطلاح «مَعنیٰ» یکی از اصطلاحات فنّی بسیار مهمّ و کلیدی در کلام قدیم اسلامی بهشمار میآید که در مسائل و مباحث مختلف کلامی فراوان بهکار رفته است. بهرغم اهمّیّت و کاربرد وافر این اصطلاح در دانش کلام، معنا و مفهوم آن با ابهام و پوشیدگی بسیاری همراه بوده است و چیستی معنای حقیقی آن نزد متکلّمان متقدّم به پرسشی بحثبرانگیز و مناقشهآمیز در تحقیقات کلامی معاصر بدل شده است. در پاسخ به این پرسش، تاکنون مقالات و جستارهای شایان توجّهی نشر یافته است و آراء و نظریّات گوناگونی در باب معنای اصطلاح «مَعنیٰ» پیش نهاده شده. در نوشتار حاضر، ضمن مروری موجز بر پژوهشهای پیشین در این مسئله، نِکاتی در خصوص مفهوم این اصطلاح ایراد میشود و سپس ادلّه باورمندان به نظریّه معانی و اشکالات ناقدان بر آن تبیین و بررسی میگردد.
آیا حال همان ثابت ازلی است؟
منبع:
فصلنامه حکمت و فلسفه تابستان و پاییز ۱۳۸۶ شماره ۱۰ و ۱۱
77 - 89
حوزه های تخصصی:
علمای علم کلام وظیفه خود را دفاع از ضروریات دین تعریف کرده اند. ایشان در دوره ای، که هنوز بسیاری از مباحث فلسفی و کلامی دقیقاً شکل نگرفته بود، برای تبیین عقاید خود توجیهات خاصی ارائه می دادند. این توجیهات اغلب با بیان نظرات ابتکاری همراه بود. معتزله برای توجیه کیفیت اتصاف ذات باری به صفات و همچنین برای توجیه نحوه تعلق علم باری به موجودات، نظریه ابتکاری «احوال» و «ثابتات ازلیه» را ارائه کرده اند. فلاسفه و متکلمان بعدی نیز به طور مفصل این دو نظریه را مورد بررسی قرار دادند و گاه آنها را به دلیل برخی شباهت ها با هم یکی گرفته اند. این نوشته در صدد نشان دادن این مطلب است که دو نظریه فوق الذکر، چه به لحاظ موضوعاتی که مستقیماً به آنها می پردازند و چه به لحاظ نتایج و لوازمی که به بار می آورند، با هم متفاوت اند و در دوره های بعد است که با هم خلط و یکی قلمداد شده اند.
بررسی تطبیقی آرای ابن عربی و عزالدین کاشانی در باب قُرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
103 - 120
حوزه های تخصصی:
«قرب» در قاموس متصوفه از احوال عرفانی و به معنی اطاعتی است که موجب تقرّب مطیع به مطاع می شود. نویسندگان این پژوهش برآنند تا با بررسی آرای ابن عربی و عزالدین کاشانی در باب قرب عرفانی، نوع تلقی، نوآوری و وجوه اشتراک و افتراق این دو اندیشه ورز متصوفه را با روش توصیفی تحلیلی و بر مبنای مستندات کتابخانه ای باز کنند. براساس نتایج تحقیق، هر دو اندیشمند، قرب نوافل را برتر از قرب فرایض می دانند و دلیل برتری را به محبت الهی پیوند می زنند. قرب حقیقی در تلقی هر دو، وصل به محبوب و مشاهده او نیست؛ بلکه این نوع قرب در نظر کاشانی با پیوند به شوق مخصوص، در قوس صعودی، مستمر و دائمی است؛ در نظر ابن عربی نیز سالکانِ واصل دائماً در مشاهده قرب هستند و این رؤیّت چیزی جز تجلّی حق نیست. هر دو برآنند که علم لدّنی مخصوص اهل قرب و یکی از ملزومات نیل به قرب حقیقی است. کاشانی با پیوند قرب به جمع و تفرقه عرفانی برآن است که در قرب تام، روح سالک در محل جمع با وجود صفت تذلل در عبودیتش، صفت ترفع به درجات والا را نیز داراست؛ اما ابن عربی با تمایز قائل شدن به این نوع تفسیر، برآن است که برخی بزرگان متصوفه به جهت تلقی قرب در مقام جمع و بُعد در موضع جدایی، معرفت بُعد را در باب قرب داخل کرده اند.