فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
587 - 618
حوزههای تخصصی:
شکل گیری خودواقعی و آرمانی در مسیر تجربه شغلی یکی از مهم ترین مراحل جامعه پذیری شغلی است. هدف این مطالعه سنجش شکاف بین خودواقعی و آرمانی دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه، پیش و پس از تجربه شغلی است. روش این مطالعه کمی از نوع پیمایش است. شیوه نمونه گیری خوشه ای تصادفی است و 354 نفر از دانشجویان و دانش آموختگان دوره تحصیلات تکمیلی دانشگاه تهران از 4 رشته تحصیلی بر اساس تقسیم بندی بچر، از علوم مختلف نرم محض، نرم کاربردی، سخت محض و سخت کاربردی انتخاب شدند. نتایج حاصل نشان می دهد به طور میانگین ارزیابی پاسخگویان از وضعیت خود واقعی نمره 70/94 و ارزیابی از خود آرمانی نمره 86.9 به دست آمده است. تحلیل میانگین نمره شکاف بین خود واقعی و خودآرمانی حاکی از آن است که متغیر دانش آموختگی و گذراندن دوره جامعه پذیری دانشگاهی از یک سو و شاغل بودن به ویژه اشتغال مرتبط با رشته تحصیلی و جامعه پذیری شغلی مرتبط از سوی دیگر، عوامل مهمی در درک واقعیت ها و کاهش شکاف است، همچنین یا دانشجویان شاغل به تحصیل در رشته های نرم (روان شناسی و حقوق) کمتر از شاغلان به تحصیل در رشته های سخت (شیمی و مهندسی کامپیوتر) شکاف خود آرمانی تا خود واقعی را تجربه می کنند. این مطالعه تأثیرات مثبت جامعه پذیری دانشگاهی و شغلی بر کاهش شکاف خودواقعی و خود آرمانی در طول تجربیات تحصیلات دانشگاهی و شغلی در بین دانشجویان و دانش آموختگان مطالعه شده را تأیید می کند.
مقایسه بازداری رفتاری، طرحواره های ناسازگار اولیه، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی والدین دارای فرزند معلول با عادی مراجعه کننده به بهزیستی استان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۸
87 - 106
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه بازداری رفتاری، طرحواره های ناسازگار اولیه، تنظیم هیجان وکیفیت زندگی والدین دارای فرزند معلول با عادی مراجعه کننده به بهزیستی استان لرستان بود. طرح پژوهش علّی مقایسه ای و جامع آماری شامل تمامی مادران دارای فرزند معلول وعادی استان لرستان بود که از این افراد تعداد 286 مادر دارای فرزند معلول و 286 مادر دارای فرزند عادی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. سپس به پرسشنامه های بازداری رفتاری کارور و وایت(1994)، فرم کوتاه پرسش نامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (2006)، پرسش نامه تنظیم هیجان جان و گروس(2003) و مقیاس کوتاه ارزیابی کیفیت زندگی سازمان بهداشی جهانی(1996) پاسخ دادند. یافته ها با روش تحلیل واریانس چندمتغیری تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان داد که میزان بازداری رفتاری، طرحواره های ناسازگار اولیه و تنظیم هیجان مادران فرزند معلول از مادران دارای فرزند عادی بیشتر است. همچنین میزان کیفیت زندگی مادران دارای فرزند معلول پایین تر از مادران دارای فرزند عادی می باشد. نتایج تلویحاً نشان می دهند توجه به انواع حمایت های سازمانی و طراحی و اجرای مداخله های آموزشی و درمانی در جهت بهبود بازداری رفتاری و خودتنظیمی هیجانی می تواند به بهبود شاخص های سلامت و کیفیت زندگی والدین کمک کند.
بررسی پدیدارشناختی تحول خانواده در دوران پاندمی کرونا: نمونه موردی شهر تهران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات اسلامی ایرانی خانواده سال ۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
21 - 37
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خانواده نخستین بستری است که ذخیره واژگانی، اندوخته های فرهنگ و تمدن و ارزش های اخلاقی را به فرد انتقال می دهد. از همین رو خانواده محمل اولیه شکل گیری معنا محسوب می شود، و در خط مقدم وقایع عظیم و تحولات فرهنگی قرار دارد. یکی از مهم ترین وقایع مهم عصر حاضر که همه عرصه های زندگی بشر به ویژه نهاد خانواده را دستخوش تغییر ساخت فراگیری پاندمی کرونا بود. در جریان فراگیری کرونا خانواده ایرانی معنایی متفاوت از چیزی پیدا کرد که طی دهه های قبل صورت بندی شده بود. مسئله اصلی پژوهش حاضر بررسی تحولات معنای خانواده در دوران همه گیری کرونا و تغییرات آن است. روش: ازآن جاکه بررسی کیفی به صورت گسترده و پرداخت آن در مقیاس های کلان ممکن نیست تمرکز مطالعه حاضر به صورت خاص بر شهر تهران متمرکز است. در این مقاله از روش پدیدارشناسی توصیفی (استعلایی) استفاده شده است. نمونه گیری این تحقیق به صورت نظری بوده است بدین صورت که نمونه های این تحقیق 17 خانوار بوده اند که در سال های 1399 تا 1400 از میان خانواده های ساکن مناطق مختلف شهر تهران انتخاب شده اند. روش جمع آوری داده ها نیز مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده است و داده ها با روش کدگذاری به شیوه موستاکاس تحلیل شده اند. یافته ها: مبنای تحلیل یافته های کیفی این تحقیق می توان تحول خانواده را در دوران همه گیری کرونا به شرح زیر صورت بندی کرد: بازسازی خانواده (به دو شکل پویا و پذیرا)، آشکارسازی چهره های پنهان خانواده، گسست در میان اعضا، مجازی شدن کاکردهای خانواده، بازاندیشی در ارزشهای خانواده. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان می دهد که پاندمی کرونا با واداشتن افراد به بازاندیشی عمیق در ساختار، ارزش ها و کاکردخانواده در پی تحول در شبکه روابط، قرنطینه، گسترش استفاده از فضای مجازی، ترس از مرگ و بحرانی شدن زندگی روزمره باعث تغییرات عمیق در مفهوم و عملکرد و انتظارات خانواده شد و تجربه ای متفاوت از زندگی خانوادگی را شکل داد که با افشاگری از موارد نادیده گرفته یا انکار شده درون خانواده بود.
مطالعه عوامل اجتماعی-فرهنگی مؤثر بر اقدام به خودکشی در استان ایلام(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های جامعه شناختی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۳)
77 - 100
حوزههای تخصصی:
خودکشی به مفهوم اقدام به اتمام حیات انسانی، از زندگی روزمره و جهان هستی و قدم گذاشتن در جهانی دیگر است، علت این امر بسیار پیچیده و نیازمند واکاوی جامعه شناختی است و در ایلام میزان و آمار اقدام به خودکشی بسیار بالا است، هدف پژوهش، مطالعه عوامل اجتماعی فرهنگی مؤثر بر اقدام به خودکشی در استان ایلام (شهرستان ایلام) است. روش پژوهش از نوع کمی پیمایش، ابزار آن پرسشنامه محقق ساخته و استاندارد (ترکیبی) است. حجم نمونه ۳۸۴نفر به روش فرمول کوکران انتخاب و به صورت خوشه ای تصادفی بین شهروندان توزیع شده است نتایج نشان می دهد که کاهش تعلق اجتماعی (0.156)، فشار هنجارهای سنتی (0.234)، انتقام از خانواده (0.125)، احساس ناامنی شغلی (0.281) و ناکامی اجتماعی-اقتصادی (0.123) با اقدام به خودکشی رابطه معنا داری وجود دارد. نتایج نشان می دهد که انتقام از خانواده (فشار بر خانواده) با بتای 0.200، ناکامی اجتماعی-اقتصادی با بتای 0.177، احساس ناامنی شغلی با بتای 0.156، کاهش تعلق اجتماعی با بتای 0.115 و فشار هنجارهای سنتی با بتای 0.100 درصد از تغییرات اقدام به خودکشی را تبیین نماید و (شاخص کلی)، توانسته 0.174 درصد از وضعیت اقدام به خودکشی را پیش بینی کنند. می توان نتیجه گرفت که بهبود فضای کسب وکار خانگی، کارآفرینی شغلی اجتماع، تقویت نظام خانواده از طریق اشتغال زایی پایدار؛ تقویت بینه های نظام خانواده و ایجاد فضای صمیمت محور و ارتقای نشاط اجتماعی استان، از مناسب ترین سازوکارها برای کاهش خودکشی محسوب می شود.
The Effects of School Size on Student Participation and Sense of Community(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۱ (۲۰۲۴)
205 - 211
حوزههای تخصصی:
Purpose: The size of a school is a crucial factor influencing educational outcomes, yet its impact on student participation and the sense of community remains complex and multifaceted. This study aims to explore how different school sizes affect these dimensions, focusing on qualitative aspects of student experiences and institutional dynamics to provide a deeper understanding of the educational landscape.
Methodology: A qualitative research design was adopted, utilizing semi-structured interviews to collect data from 29 participants, including students, teachers, and school administrators from various sized schools. Theoretical saturation was reached to ensure a comprehensive exploration of the themes. Data were analyzed using NVivo software to facilitate thematic analysis and ensure systematic handling of the interview transcripts.
Findings: Five main themes were identified: Student Engagement, Sense of Community, Learning Environment, Administrative Influence, and Challenges and Barriers. Sub-themes such as Academic Participation, Support Networks, Classroom Dynamics, and Policy Making illustrated the specific ways in which school size impacts educational practices and student perceptions. Smaller schools were generally found to foster a stronger sense of community and engagement, whereas larger schools provided more diverse opportunities but faced challenges in maintaining a personalized learning environment.
Conclusion: The study concludes that school size significantly influences the educational environment, affecting everything from student engagement to administrative strategies. While smaller schools excel in creating a cohesive community, they often struggle with resource limitations and opportunity diversity. Larger schools, on the other hand, offer extensive resources and opportunities but may lack the close-knit community feel that enhances student engagement and sense of belonging.
Designing a Citizenship Rights Curriculum Model for the Second Period of Elementary Education(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The present study aimed to design a curriculum model for citizenship rights for students in the second period of elementary education. It sought to examine the components of the citizenship rights curriculum, introduce the main components and categories forming this field, and ultimately provide an ideal model in line with needs assessment and educational context.
Methodology: The methodology of this study was qualitative, utilizing a grounded theory approach. The collection and formulation of model categories involved 21 structured interviews with experts and teachers in the field of citizenship and civil rights education, followed by the validation of the proposed model using a member checking method.
Findings: The findings of this research presented a model comprising 11 main categories including causal conditions, performance-based planning, contextual conditions, contextually oriented performance-based planning (political, economic, cultural, legal, and citizenship orientations), interveners (characteristics of teachers and learners), strategies (initial, educational, and feedback), and outcomes (enhancing student performance levels and creating a sustainable curriculum).
Conclusion: Specialized multi-faceted planning was identified as the core category of the model. Finally, recommendations were provided.
Determinants of Perceived Well-being in Friendship Relationships during Emerging Adulthood: Testing a Structural Model Based on Self-Determination Theory(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۳ (۲۰۲۴)
181 - 195
حوزههای تخصصی:
Purpose: This study aimed to investigate the critical determinants of perceived well-being in friendship relationships during emerging adulthood.
Methodology: A sample of 726 undergraduate students at Ferdowsi University of Mashhad was selected during the Fall semester of 2021-2022 through the convenience sampling method.They completed the Interpersonal Behaviors Questionnaire (IBQ; Rocchi et al., 2017), the Compassionate and Self-image Goals Scale (CSIGS; Crocker & Canevello, 2008), the Basic Need Satisfaction in Relationships Scale (BNS-RS; La Guardia et al., 2000), the Interpersonal Needs Questionnaire (INQ-10; Bryan., 2011), the Friendship Self-Regulation Questionnaire (SRQ-F; Ryan & Connell, 1989), Interpersonal Behaviors Questionnaire-Self (IBQ-self; Rocchi et al., 2017), the State Level Subjective Vitality Scale (SVS-SL; Ryan & Frederick, 1997), the Perceived Relationship Quality Component (PRQC; Fletcher et al., 2000), and the The Basic Empathy Scale (BES; Jolliffe & Farrington, 2006). Data analysis was conducted using Partial Least Squares Structural Equation Modeling. All statistical analyses were conducted using SPSS.25, AMOS.24, and SmartPLS 3.3.3.
Findings: The perceived support of basic psychological needs by friends (β=.204), the perceived thwarting of basic psychological needs by friends (β=-.147), the goal in friendship relationships (β=.234), the satisfied basic psychological needs (β=.124), the frustrated psychological needs (β=-.116), and the friendship self-regulation (β= .023) had significant indirect effects on perceived well-being in friendship relationships (p<0.05).
Conclusion: The findings demonstrate that self-determination theory provides a coherent framework for explaining perceived well-being in friendships.
دوگانه مرز و امنیت مطالعه کیفی نقش بازارچه های مرزی در احساس امنیت اقتصادی- اجتماعی روستائیان مرزنشین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، به بررسی نقش بازارچه های مرزی بر احساس امنیت روستائیان مرزنشین شهرستان بانه پرداخته شده است. احساس امنیت در دو بعد اجتماعی- اقتصادی سنجیده شده است. روش مورد استفاده در این تحقیق، کیفی با استفاده از مصاحبه به روش موردیِ نوعی و فوکوس گروپ بوده است. همچنین مصاحبه هایی با مسئولین انتظامی و کارمندان گمرک شهرستان بانه انجام گرفته است. یافته ها نشان می-دهد که مبادلات مرزی و تجارت مرزی نقش پراهمیتی در بهبود وضعیت زندگی ساکنان منطقه مرزی داشته است و توانسته باعث بهبود زندگی مردم چه به لحاظ اقتصادی و چه اجتماعی در منطقه گردد. با ایجاد بازارچه ها به گفته مردم و مسئولین از تعداد قاچاقچیان و افرادی که امنیت مردم را تا حدودی به خطر می اندازند، کاسته شده است. از نظر سرمایه گذاری و گرایش به فعالیت های اقتصادی و تجاری با افراد آن سوی مرز، شاهد روند رو به افزایشی بوده ایم اما سرمایه گذاری تولیدی در منطقه صورت نگرفته است که این خود یکی از نقاط ضعف ایجاد بازارچه ها می باشد. احساس امنیت مالی نسبت به دوره قبل از تأسیس بازارچه، روند رو به افزایشی داشته است و همچنین در کاهش ناآرامی های منطقه و کاهش جرایم داخل روستاها و مناطق مرزی تاثیر مثبتی گذاشته است. اما احساس امنیت در ترددهای مرزی و کولبری کاهش یافته است که لازم است سیاست های انتظامی تاحدودی به نفع کولبران و کاسبان خرده پا بازنگری گردد. در اهداف اولیه شکل گیری مبادلات مرزی، توسعه اقتصادی و اشتغال زایی سالم، سرآمد این تصمیمات بوده اما تأثیربخشی بازارچه ها بر سایر مناطق از جمله نقاط شهری بیشتر از مناطق روستایی مرزی بوده است. در هر حال، نتایج پژوهش حاکی از ان است که علی رغم ضروری بودن تأسیس این بازارچه ها و آثار اقتصادی، امنیتی و رفاهی آن، به دلیل برخی از مشکلات از رسالت اولیه خود دور شده اند
بررسی وضعیت توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
152 - 160
حوزههای تخصصی:
هدف: پس از وقوع شبکه جهانی وب، اینترنت اشیا با توجه به افزایش چشمگیر اینترنت میتواند انقلاب بعدی باشد و این سازه به دنبال ایجاد پلی بین دنیای واقعی و مجازی است که توانمندی ایجاد شبکه ای یکپارچه از میلیاردها اشیاء با قابلیت اتصال بیسیم به یکدیگر جهت تبادل اطلاعات را دارد لذا با توجه به اهمیت اینترنت اشیاء در مدارس امروزی، پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی انجام شد. روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، کمّی بود. جامعه پژوهش مدیران و برنامه ریزان آموزش وپرورش و مسئولان دانشگاه های شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که 281 نفر از آنها با روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر، پرسشنامه محقق ساخته توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی با 26 گویه بود که داده های آن با روش تحلیل عاملی اکتشافی و آزمون تی تک نمونه ای در نرم افزار SPSS-26 تحلیل شدند. یافته ها: یافته های تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی دارای 26 گویه در 7 مولفه حذف محدودیت زمان (با سه گویه اتصال در هر ساعت، استفاده بدون محدودیت و بهره گیری آفلاین)، حذف محدودیت مکان (با چهار گویه استفاده در هر مکان، استفاده در مدرسه و خانه، بهره گیری بدون تجهیزات خاص و قابلیت استفاده با رایانه)، کاهش هزینه های زیرساختی (با چهار گویه اشتراک گذاری آموزش ها، انتقال بی واسطه آموزش، حذف امکانات زیرساختی ویژه و اتصال بی واسطه به سیستم)، مدیریت دانش (با سه گویه خلق دانش، انتقال دانش و توزیع دانش)، صلاحیت حرفه ای (با سه گویه صلاحیت شناختی، صلاحیت دانشی و صلاحیت مهارتی)، فناوری اطلاعات (با سه گویه خودکارسازی جریان اطلاعات، دسترسی راحت به اطلاعات و تغییر شکل سازمان) و اثربخشی نظام آموزشی (با شش گویه آموزش کارآمد، الگوهای رفتاری متناسب با زمان، استعدادمحوری متناسب با نیاز آینده، تطابق درون داد مدارس با انتظارهای آینده، رضایت بخشی فرآیند آموزشی و ارائه خدمات آموزشی رضایت بخش متناسب با نیاز آینده) بود. در این مطالعه، بار عاملی هر 26 گویه بالاتر از 40/0، بار عاملی هر 7 مولفه بالاتر از 50/0، میانگین واریانس استخراج شده آنها بالاتر از 60/0 و پایایی کرونباخ و ترکیبی آنها بالاتر از 70/0 بود. همچنین، یافته های آزمون تی تک نمونه ای نشان داد که میانگین هر 7 مولفه به طورمعناداری بالاتر از میانگین فرضی جامعه بود (P<0.001). نتیجه گیری: با توجه به اهمیت اینترنت اشیاء در مدارس و از آنجایی که میزان همه مولفه های آن اندکی بالاتر از میانگین فرضی جامعه بود، پیشنهاد می شود که بر اساس پرسشنامه پژوهش حاضر برنامه های کارآمد و کاربردی برای توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی طراحی و اجرا شود.
طراحی مدل تفسیری-ساختاری جامع برای حذف شکاف دیجیتالی آموزش و پرورش در دوران همه گیری بحران کویید 19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
327 - 342
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به دنبال طراحی مدل حذف شکاف دیجیتالی در آموزش و پرورش با تاکید بر بحران همه گیری کویید 19 بوده است. در این راستا هدف از انجام این پژوهش، شناسایی متغیرهای مدل و همچنین تعیین روابط علی بین متغیرهای مدل بود.
روش شناسی: این تحقیق از نظر هدف کاربردی - توسعه ای و از نظر شیوه اجرا آمیخته ( کیفی و کمی) بود. در بخش کیفی متغیرها، مولفه ها و شاخص های تحقیق با استفاده از روش داده بنیاد با تکنیک کدگذاری از طریق مصاحبه با خبرگان استخراج شدند و در بخش کمی از روش توصیفی اکتشافی استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق شامل 20 نفر از خبرگان آموزش و پرورش بودند که به صورت نمونه گیری غیر احتمالی هدفمند و با روش گلوله برفی و نظری انتخاب شدند. معیار حجم نمونه در بخش کیفی، اشباع نظری بود.
یافته ها: نتایج بخش کیفی نشان داد که مدل حذف شکاف دیجیتالی دارای متغیرهای «موانع شمول دولت الکترونیک» (عوامل مداخله گر)، «بستر توسعه دیجیتال» (عوامل زمینه ای)، «ظرفیت های دیجیتال» (عوامل علی)، «محتوای دیجیتال» (مقوله کانونی)، «حذف شکاف دیجیتالی» (راهبردها) و «پیامدها» می باشد. بر اساس نتایج بخش کمی، دو متغیر «بسترهای توسعه دیجیتال» و «موانع شمول دولت الکترونیک» بیشترین تاثیر و اهمیت در مدل داشتند و جزء متغیرهای مستقل و محرک قوی هستند که توجه بیشتر مدیران و نظارت مؤثر بر این محرک ها می تواند دستیابی به اهداف سازمان کمک کند در بخش کمی از روش مدل سازی تفسیری-ساختاری جامع برای ایجاد مدل و تعیین روابط علی بین متغیرهای تحقیق استفاده شده است.
نتیجه گیری: انتظار می رود که مدل حذف شکاف دیجیتالی در آموزش و پروش منجر به پیامدهای کاهش نابرابری-های دیجیتالی، کاهش نابرابری های اجتماعی، توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات و افزایش مشارکت خانواده ها در فرآیند آموزش گردد.
Identifying the Dimensions and Components of Good Governance and Organizational Development at Mazandaran University of Medical Sciences(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۱ (۲۰۲۴)
113 - 123
حوزههای تخصصی:
Purpose: Good governance and organizational development can create a competitive advantage for any organization, including educational institutions. Consequently, the purpose of this study was to identify the dimensions and components of good governance and organizational development at Mazandaran University of Medical Sciences.
Methodology: This study was applied in purpose and qualitative in approach. The study population consisted of experts familiar with the research field at Mazandaran University of Medical Sciences. The research sample included 10 managers and professors at Mazandaran University of Medical Sciences, selected through purposive sampling based on the principle of theoretical saturation. Data were collected using semi-structured interviews, the validity of which was confirmed based on confirmability, credibility, and transferability, and reliability was calculated using a Holsti coefficient of 0.76. Data analysis was conducted using thematic analysis in MAXQDA-2020 software.
Findings: The analysis results showed that good governance comprises 20 components across five dimensions: desirable governance, value orientation, capacity building, transparency, and accountability; and organizational development consists of 19 components across three dimensions: non-financial performance, financial performance, and organizational growth. Ultimately, a model of the dimensions and components of good governance and organizational development at Mazandaran University of Medical Sciences was developed.
Conclusion: Utilizing the model designed in this study can assist professionals and officials at Mazandaran University of Medical Sciences in improving conditions and creating a competitive advantage.
Development, Validity, and Reliability Assessment of the Professional Ethics Scale for Faculty Members of Farhangian University(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Given the educational mission of universities in Iran, paying attention to the ethical component in the education and training of human resources is essential. Therefore, the preparation and validation of a native instrument for assessing the professional ethics of the educational staff appears to be necessary. The aim of this study was to construct and normalize a scale for assessing the professional ethics of faculty members at Farhangian University.
Methodology: The present study was a sequential exploratory mixed method research. For this purpose, a sample of 267 faculty members and staff of Farhangian University in the northwest of the country was selected using a cluster sampling method. The research instrument was a researcher-made questionnaire. For data analysis, in addition to descriptive indices, Cronbach's alpha and retest methods were used to assess reliability, and factor analysis, content validity, and convergent validity methods were used through SPSS-V22 and Lisrel-V8.8 software.
Findings: Based on the results of the exploratory factor analysis, using varimax rotation, honesty, justice, respect, responsibility, adherence to laws, loyalty, and preservation of human dignity were identified as components of professional ethics among faculty members of Farhangian University.
Conclusion: Overall, the results showed that this scale has satisfactory reliability and validity in assessing the professional ethics of faculty members.
The Role of Teaching Models in Academic Performance and Responsibility Among Students(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: This study aimed to determine the role of teaching models in academic performance and responsibility among students.
Methodology: The research method was quasi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group. The statistical population consisted of all master's students in the Faculty of Psychology and Educational Sciences at Allameh Tabataba'i University in the academic year 2018-2019. The research sample included all students present in two classes selected by convenience sampling. One class was designated as the experimental group and the other as the control group. The experimental group received 12 educational sessions, each lasting 90 minutes, based on the Effective University Teaching Model (Lumen, 1995). The control group was taught using traditional methods without an explicit educational model. The Student Responsibility Questionnaire (Soroush, 2012) was used to measure students' responsibility levels. The students' final exam scores were used as an index of academic performance. The collected data were analyzed using descriptive statistics (minimum, maximum, mean, and standard deviation) and inferential statistics (covariance analysis test).
Findings: The mean post-test scores for academic performance and responsibility (individual and social) significantly increased compared to the pre-test in the experimental group. However, the mean post-test scores for academic performance and responsibility (individual and social) did not significantly increase compared to the pre-test in the control group. Additionally, the effect size for academic performance (Eta = 0.755), individual responsibility (Eta = 0.718), social responsibility (Eta = 0.710), and overall responsibility (Eta = 0.661) was noted.
Conclusion: The teaching model can have a positive and significant role in enhancing academic performance and individual and social responsibility among students.
اقتضائات پلتفرمی و چگونگی ابراز هواداری؛ با تمرکز بر هواداری موسیقی پاپ کُره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
195 - 161
حوزههای تخصصی:
هواداری، یکی از پدیده های اجتماعی متأثر از روندهای رسانه ای شدن و پلتفرمی شدن در جهان امروز است. در مطالعات رسانه غالباً توجه زیادی به ماهیت و اقتضائات رسانه نشده و این پدیده به مثابه نوعی جعبهٔ سیاه، نادیده گرفته می شود. درک ویژگی های خاص پلتفرم های گوناگون و شناخت امکانات یا محدودیت های این پلتفرم ها در نحوهٔ ابراز هواداریِ هواداران، هدف اصلی این پژوهش است. مبانی نظری این پژوهش بر دو مفهوم اصلی، یعنی جبرگرایی تکنولوژیک و پلتفرمی شدن تمرکز دارد. در اجرای روش پژوهش، با 10 نفر از هواداران گروه های کی پاپ مصاحبه شده است. یافته های حاصل از تحلیل مضمون مصاحبه ها در قالب 5 مضمون اصلی «انگیزه ها و دلایل هوادارشدن و هوادارماندن»، «ویژگی های خاص هر پلتفرم از منظر هواداران»، «پلتفرم هواداری»، «تغییر پلتفرم هواداری و نقش آن در ابراز هواداری»، و «موانع و محدودیت های پلتفرمی برای ابراز هواداری» تبیین شده اند. در مجموع می توان ادعا کرد آنچه هواداری در پلتفرم را شکل می دهد، ترکیبی از عوامل فناورانه و اجتماعی است. اقتضائات پلتفرم ها در نحوهٔ ابراز هواداری نقش دارند؛ اما تنها عامل تعیین کننده نیستند و نقش آفرینی شان در تعامل با عوامل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ...، نتیجهٔ نهایی را رقم می زند.
«آسیب پذیری اجتماعی» شهروندان اصفهانی در مواجهه با اپیدمی کووید 19: یک مطالعه ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اپیدمی کووید 19، عصر حاضر را با مخاطراتی جدید و دامن گستر مواجه کرده است. پژوهش حاضر، ابتدا تجربه زیسته شهروندان اصفهانی از آسیب پذیری دوران کرونا را واکاوی می کند و سپس میزان آسیب پذیریِ گروه های مختلف اجتماعی را در جامعه آماری کل شهروندان اصفهانی می سنجد. پژوهش حاضر، از نظر روش شناسی یک تحقیق ترکیبی از نوع متوالی کیفی-کمی است. روش کیفی از نوع پدیدارشناسی است. بر این اساس با استفاده از تکنیک نمونه گیری هدفمند[1] ، تعداد 30 نفر از افرادی انتخاب شدند که به اقتضای شرایط خویش، تجربه آسیب دیدگی بیشتری از کروناویروس داشتند . مصاحبه ها از نوع نیمه ساختاریافته بود. پس از پیاده سازی مصاحبه ها و تبدیل گفت وگوها به متن، داده ها با استفاده از روش تحلیل داده کولایزی[2] کدگذاری و تفسیر شد. در بخش کمی، با انجام تحقیق پیمایشی، میزان «آسیب پذیری شهروندان اصفهانی از مواجهه با کرونا» بر نمونه ای معرف از کل شهروندان 19 تا 64 ساله شهر اصفهان، سنجش شد. با استفاده از فرمول کوکران و شیوه نمونه گیری سهمیه ای، 483 نفر از شهروندان مطالعه شدند. نتایج بخش کیفی نشان داد شهروندان اصفهانی طی زندگی در شرایط کرونایی و برهمکنشی های اجتماعی با این شرایط، آسیب های مختلفی را تجربه کرده اند که در پنج مقوله آسیب های اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، اجتماعی و نهادی قرار گرفته اند. نتایج آزمون فرضیات نشان داد در آسیب های اقتصادی، شغلی و اجتماعی، میانگین نمرات پاسخگویان از حد متوسط نرمال پایین تر است و گویای آن است که شهروندان اصفهانی از لحاظ اقتصادی و اجتماعی آسیب پذیری کمتری داشته اند، اما در حوزه آسیب های فرهنگی، نهادی و آموزشی، میانگین نمرات پاسخگویان بالاتر از حد متوسط نرمال است. میزان آسیب پذیری در ابعاد اقتصادی، فرهنگی و آموزشی، در بین طبقات مختلف اجتماعی به گونه ای معنادار متفاوت است، اما در دیگر ابعاد تفاوت معناداری در بین طبقات مختلف اجتماعی وجود ندارد. بنابراین، آسیب پذیری شهروندان اصفهانی از شرایط همه گیری کرونا، ناشی از فقدان نظام منسجم و کارآمد مدیریت بحران در کشور، بیشتر از نوع فرهنگی و نهادی است، حال آنکه در سطوح اجتماعی و اقتصادی توانسته اند خود را با شرایط اپیدمی سازگار کنند. این نتایج تلویحات کاربردی در تدوین مداخلات برای بحران های کنونی و آینده کلان شهر اصفهان و چه بسا جامعه ایران خواهد داشت. [1]. Purposive sampling [2]. Colaizzi’s method of data analysis
طراحی الگوی راهبردهای یادگیری: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: راهبردهای یادگیری نقش مهمی در عملکرد و پیشرفت تحصیلی دارند و طراحی الگوهای متنوع در این زمینه می توانند موثر واقع شوند. در نتیجه، پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی راهبردهای یادگیری انجام شد.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر زمانی مقطعی، از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش اسناد و خبرگان دانشگاهی درباره راهبردهای یادگیری در سال 1400 بودند. نمونه پژوهش 15 سند و 20 نفر از خبرگان دانشگاهی بودند که بر اساس اصل اشباع نظری و بعد از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر یادداشت برداری و مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 85/0 بدست آمد. داده ها با روش کدگذاری در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که الگوی راهبردهای یادگیری دارای 47 شاخص، 7 مولفه و 2 بعد بود؛ به طوری که بعد راهبردهای شناختی دارای 4 مولفه راهبرد تکرار، راهبرد بسط دهی، راهبرد سازماندهی و راهبرد ارزشیابی و بعد راهبردهای فراشناختی دارای 3 مولفه راهبرد برنامه ریزی، راهبرد نظارت و راهبرد نظم دهی بود.بحث و نتیجه گیری: با توجه به شاخص ها، مولفه ها و ابعاد الگوی راهبردهای یادگیری، برای بهبود عملکرد و پیشرفت تحصیلی فراگیران می توان از طریق ارتقای ابعاد و مولفه های شناسایی شده راهبردهای یادگیری اقدام کرد.
فساد مالی؛ هم کنشی عاملان مستعد و ساختارهای معیوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین چالش های پیش روی دولت ها، فساد اداری شامل اختلاس، تقلب، رانت خواری، سوءاستفاده و خیانت در بیت المال است. پژوهش حاضر مهم ترین دلایل ایجادکنندهٔ این نوع از فساد را با روش نمونه گیری هدفمند از طریق مصاحبه با ۸ نفر محکوم به فساد مالی واکاوی کرده است. با بررسی داده ها، شرایط و زمینه های منجر به فساد مالی با سه مضمون فراگیر «شخصیت های فسادآفرین»، «سازمان های تبعیض آفرین نارسا» و «ساختارهای ناکارآمد فساد» استخراج شده اند. طبق یافته ها، ساختار و عاملیت در ارتکاب به فساد مالی به صورت شبکه ای در هَم کُنشی با یکدیگر قرار می گیرند؛ به این معنی که سطوح سازمانی و ساختاری و ویژگی های شخصیتی عاملان در یک ساختار شبکه ای و یک رابطهٔ تشدیدکننده یا ترقیق کننده، بسترساز ارتکاب به فساد مالی می شوند. بر اساس یافته ها می توان گفت ابعاد مختلف سازمانی و ساختاری با هم و همین طور با دلالت های عامل گرا با یکدیگر در یک ساختار شبکه ای، می توانند عاملان مستعد و ساختارهای معیوب را به هم نزدیک تر و بستر ارتکاب به فساد را مساعدتر کنند. ساختار و عاملیت دو روی یک سکه اند و کنشگران حین کنش متقابل و در اثر تکرار رفتارها، ساخت را بازسازی می کنند و افراد هم زمان با به وجودآوردن جامعه و ساختارهای آن، خود نیز تحت تأثیر قرار می گیرند.
روایت از آسیب های اجتماعی در سینمای دهه ۷۰ ایران (مورد مطالعه فیلم های دو زن و زیر پوست شهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، روایت سینمای ایران از آسیب های اجتماعی در دهه ۷۰ را با تحلیل فیلم های دو زن و زیرپوست شهر مورد مطالعه قرار می دهد. روش تحقیق این پژوهش از نوع کیفی و از جنس تحقیقات توصیفی- اکتشافی است که برای پاسخ گفتن به پرسش خود سعی در ارایه ی یک توصیف غلیظ از پدیده مورد مطالعه خود دارد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل گفتمان بهره مند شدیم. به این صورت که فیلم ها را بر اساس روش تحلیل گفتمان «روث وداک» به ژانرها یا کارکردهای زبانی تقسیم کردیم و در هر کارکرد زبانی بنا بر روش تحلیل گفتمان «پل جی»، به هفت سوال مهم پاسخ دادیم. سپس جدولی از آسیب های اجتماعی در هر فیلم ارایه شده است. در بخش نتیجه گیری نیز به ارایه ی روایت از آسیب های اجتماعی در فیلم های دو زن و زیرپوست شهر بر مبنای بستر و شرایط جامعه ایران در دهه ۷۰ پرداختیم. مهم ترین یافته پژوهش این است فیلم های سینمایی دهه هفتاد (با مطالعه فیلم های دو زن و زیرپوست شهر) آسیب های اجتماعی رویارویی دو گفتمان سنت گرا و مدرنیته، مقاومت گفتمان پدرسالار/ مردسالار در برابر گفتمان زنان روشنفکر و خواهان آزادی های اجتماعی، احساس شکاف طبقاتی میان اقشار مرفه و فقیر جامعه، عدم امکان تحرک اجتماعی و... را بازنمایی کرده اند.
بررسی اثربخشی درمان فرا تشخیص یکپارچه بر صمیمیت زناشویی، سرزندگی ذهنی و ابرازگری هیجانی در زنان دارای فرسودگی زناشویی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات اسلامی ایرانی خانواده سال ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
76 - 88
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از انجام پژوهش حاضر اثربخشی درمان فرا تشخیص یکپارچه بر صمیمیت زناشویی، سرزندگی ذهنی و ابرازگری هیجانی در زنان دارای فرسودگی زناشویی بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان دارای فرسودگی زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روان شناختی خانواده رازی، امیدفردا، حیات شهرکرج در ۶ ماهه دوم سال 1402 بودند. جهت انتخاب حجم نمونه 24 نفر از زنان دارای فرسودگی زناشویی بالا بر اساس روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس ملاک های ورود و ملاک های خروج انتخاب شدند. بدین صورت که ابتدا بر روی 150 نفر از زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روان درمانی، پرسشنامه فرسودگی زناشویی اجرا و بعد به صورت هدفمند تعداد 24 نفر از زنانی که در این پرسشنامه بیشترین نمره را اخذ نموده اند انتخاب شد و در دو گروه به صورت گروه آزمایش فراتشخیصی یکپارچه (12 نفر) و گروه گواه (12 نفر) به صورت تصادفی گمارده شدند. گروه های آزمایش ده جلسه 45 دقیقه ای درمان فراتشخیص یکپارچه را به صورت هفته ای یک بار دریافت کردند و برای گروه گواه مداخله ای ارائه نشد. یافته ها: داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS نسخه 26 تحلیل شدند. نتایج نشان داد درمان فرا تشخیص یکپارچه بر صمیمیت زناشویی، سرزندگی ذهنی و ابرازگری هیجانی در زنان دارای فرسودگی زناشویی تأثیر معناداری دارد. نتیجه گیری: بنابراین نتایج پژوهش حاضر می تواند مورد توجه مراکز مشاوره خانواده، روانشناسان و زوجین قرار گیرد.
نقش سرمایه اجتماعی در مدیریت بحران؛ مطالعه موردی سیل استان لرستان در سال ۱۳۹۸(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
219 - 236
هدف این پژوهش بررسی نقش مولفه های سرمایه اجتماعی در بحران و تاثیر آنها بر کیفیت مدیریت بحران است. روش تحقیق کیفی و با استفاده از مصاحبه (گروه های کانونی) انجام شده است. برای تحقق اهداف، پنج گروه کانونی براساس ویژگی های افراد سیل زده (جنسیت، سن، محل سکونت، شغل و آسیب پذیری) تشکیل شد و با روش کیفی و براساس رهیافت کمترساخت یافته و سپس متمرکز(قیف)، مصاحبه ها انجام شد. بستر مطالعاتی تحقیق، بحران سیل سال ۱۳۹۸ در استان لرستان و جامعه مورد بررسی سیل زدگان این استان است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که وضعیت سرمایه اجتماعی پیش از سیل همچون وضعیت اقتصادی مطلوب نبود و مشکلات معیشتی متعددی وجود داشت. با بروز بحران عواملی مانند بی اعتمادی، مشارکت اجتماعی ضعیف، پیوندهای اجتماعی کم رمق، روحیه داوطلبی پایین، کم توجهی به ظرفیت های رسانه ای در بحران از سوی نهادهای امدادی و نبود تصمیم گیری موثر و کارآمد باعث تضعیف سرمایه اجتماعی شد و تاثیر بدی بر کیفیت مدیریت بحران داشت. در این تحقیق مدیریت بحران با رویکرد بحران پذیر مدنظر است که در آن بحران فرصتی برای توسعه درنظر گرفته می شود. با توجه به یافته های تحقیق، وضعیت مولفه اعتماد بیش از سایر مولفه ها نامطلوب است که اثرات محسوس و نامحسوسی بر میزان اثربخشی مدیریت بحران می گذارد.