فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۵٬۲۳۷ مورد.
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هشتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۲)
105 - 121
حوزههای تخصصی:
بیان داستانی و شیوه های روایتگری در قرآن کریم به انسان کمک می کند تا مضامین و مفاهیم مورد نظر پروردگار را بهتر درک کند. داستان های قرآنی به شیوه های مختلفی روایت شده اند. قصه حضرت موسی(ع) نه تنها بیش از قصه پیامبران دیگر بیان شده است، بلکه به دلایل مختلف و در ساختارهای روایی گوناگون روایت شده است. روایت قصه حضرت موسی(ع) در سوره طه یکی از متفاوت ترین روایت های قرآنی است. در ادبیات داستانی ساختار مختلفی اعم از کلاسیک، مدرن، پست مدرن، جریان سیّال ذهن و غیره وجود دارد. روایت مدرن یکی از مهمترین ساختارهایی است که پس از ورود مدرنیته و به ویژه در ادبیات داستانی قرن بیستم میلادی رواج پیدا کرد. با توجه به اینکه این شیوه روایت برساخته اصول فلسفی و اجتماعی جامعه انسانی مدرن است، از قواعد سنتی و کلاسیک پیروی نمی کند. برخی از مهمترین عناصر روایت مدرن حضور بیش از یک راوی، زوایای دیدچندگانه، شخصیت محوری، زمان و مکان و علیّت مبهم یا نسبی است. پژوهش حاضر که به روش توصیفی –تحلیلی و با مطالعه اسناد کتابخانه ای انجام گرفته است، سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که روایت قصه حضرت موسی(ع) در سوره طه به چه صورتی است؟ به نظر می رسد روایتی که از قصه موسی(ع) در سوره طه صورت گرفته است، مدرنیستی باشد. بنابراین این پژوهش ، فرضیه مذکور را مورد بررسی و واکاوی قرار می دهد تا نشان دهد که ساختار روایت مدرن است. تحلیل ها و نتایج پژوهش با استفاده از جداول مختلف ارائه گردیده است.
بازکاوی حقوقی داستان سیاوش در شاهنامه در پرتو سنجه های دادرسی دادگرانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه نه تنها یک اثر سترگ ادبی است، بلکه بخش بزرگی از فرهنگ و هویّت ایرانیان به شمار می آید. تحلیل و تفسیر این اثر با رویکردهای میان رشته ای و با بهره گیری از دانش های گونه گون، خاصّه علوم جنایی، می تواند منجر به نوزایی آن شود و شناختی دوچندان و ریشه ای را از زوایای مختلف برای خوانندگان ایجاد کند. هستی شناسیِ حقوقی جهانِ شاهنامه ما را با مفاهیم و نهادهای حقوقی و شبه حقوقی ایران قدیم آشنا می سازد و این آشنایی، در اصل خوانش و دریافتی از تاریخ حقوق ایران محسوب می شود. از این رو، با واکاوی داستان سیاوش در این جستار بر آن شده ایم که چگونگی انجام دادرسی کیفری را در شاهنامه بررسی کنیم و فرآیند رسیدگی به اتهام سیاوش را از دریچه ارکان دادرسی منصفانه وارَسیم؛ تا میزان نزدیکی آن دادخواهی را با یک دادرسی دادگرانه بسنجیم و نیز، زوایای مختصری از شیوه رسیدگی کیفری در ایران قدیم را آشکار سازیم. بر این اساس، داستان را با تکیه بر بررسی «اصل برائت»، «یگانگی نهاد تعقیب و تحقیق» و «آزمون وَر» سنجیده ایم و زوایای باریک بینانه ی آن ها را با چگونگی دادرسی سیاوش تطبیق داده و تفسیر کرده ایم.
مقایسه تحلیلی استعاره های مفهومی در قرآن کریم و اشعار عصر نزول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره یکی از عمومی ترین و پرکاربردترین فرآیندهای شناختی است که می تواند بازنمود ویژگی های فرهنگ و ایدئولوژی یک جامعه یا یک مکتب باشد. بر مبنای نظریه "استعاره مفهومی"، در استعاره ها و عبارات زبانی شان، شناخت و فرهنگ با یکدیگر درمی آمیزند و به یک ترکیب مفهومی واحد بدل می شوند و آن چه را که استعاره مفهومی می نامیم به همان اندازه که شناختی است، ماهیت های فرهنگی نیز دارد. براین اساس شکل گیری استعاره های مفهومی قرآن کریم را با فرهنگ عصر نزول مرتبط دانسته و در پژوهش حاضر با روش تحلیلی-تطبیقی، با مقایسه عبارات استعاری در دو بخش اشعار جاهلی و آیات قرآن کریم، تبیین جدیدی از گفتمان ارتباط قرآن و فرهنگ عصر نزول به دست آمده است. قرآن کریم جهت ساخت استعاره های مفهومی خود از فرهنگ عصر نزول بهره گرفته و با تحول در حوزه های مقصد استعاره ها، محوریت دنیا و زندگی مربوط به آن را در استعاره های اشعار جاهلی به محوریت توحید در عبارات استعاری خود تغییر داده و با ترسیم جهان بینی وحی درون استعاره ها، فرهنگ نوینی را پایه گذاری کرده است. از دیگر نتایج این پژوهش این است که نظریه "متأثر بودن وحی از فرهنگ عصر نزول" را نفی می کند.
بررسی خطاب در قرآن بر مبنای مدل ارتباطی یاکوبسن با تکیه بر سه مخاطب «انسان»، «بنی آدم» و «ناس»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از روش های مؤثر در جلب توجه مخاطبان، خطاب قرار دادن مستقیم یا غیرمستقیم آن ها است که در قرآن کریم نیز از این شگرد برای تأثیر در مخاطب استفاده شده است. پژوهش حاضر به بررسی روشی می پردازد که قرآن عامه مردم را با واژه های «ناس»، «بنی آدم» و «انسان» مخاطب قرار می دهد و می کوشد با بهره گیری از روش توصیفی–تحلیلی، سازوکار این تخاطب را بر اساس نظریه ارتباطی[1] یاکوبسن[2] مشخص کند. پس از بررسی قرآن، بیست و یک آیه با خطاب «الناس»، پنج آیه با خطاب «بنی آدم» و دو آیه با خطاب «الانسان» یافت شد و تلاش برای دستیابی به پاسخ این پرسش ها آغاز شد که: کدام یک از عوامل ارتباطی یاکوبسن در این آیات پررنگ تر است؟ شیوه بیانی قرآن در انتقال معنی به مخاطبان عام خود چگونه است و این شیوه چه رابطه ای با ساختار جملات دارد؟ نتایج نشان می دهند که در هشتاد ودو درصد از این خطاب ها، جهت گیری پیام به سوی شنونده است که بیانگر نقش ترغیبی آیات است. برای ندا به مخاطبان عام در هفتاد و هشت درصد آیات از شیوه بیان مستقیم استفاده شده است و بسامد شیوه بیان مستقیم دوبرابر شیوه بیان غیرمستقیم است. در بیان مستقیم بیشتر جمله ها با ساختار انشایی بیان می شوند و در بیان غیرمستقیم، جملات معمولاً ساختار خبری دارند.
بررسی طرحواره های تصویری «رحمه» در قرآن بر مبنای رویکرد زبان شناختی جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیر قرآن و حدیث بر زبان و ادب فارسی از ابتدای ورود اسلام به ایران آغاز شده و شعرا از گنجینه پرفیض قرآن و حدیث بهره ها برده اند. یکی از منظومه هایی که تحت تأثیر قرآن و حدیث قرار گرفته است، مثنوی شهنامه از شاعری گمنام متخلّص به شرر است. درباره سراینده همین قدر می دانیم که او بخارایی بوده و به هند مهاجرت کرده است. شهنامه وی درباره جنگ های محمّدشاه است. این اثر که در قرن دوازدهم کتابت شده، در کتابخانه آیت الله گلپایگانی قم به شماره 2612 نگهداری می شود. یکی از ویژگی های بارز سبکی اثر، اشاره فراوان سراینده به آیات قرآنی است. سراینده با هنر خود از این آیات به روش های مختلف بهره برده است؛ از جمله اثرپذیری واژگانی یعنی تضمین کلمات و عبارات قرآنی در شعر در قالب وام گیری و ترجمه و نیز برایندسازی. تحلیل آماری این آیات نشان می دهد که شاعر در مثنوی دینی-حماسی خویش بیش از هر چیز به آیاتی توجّه داشته است که در آنها به روایتی از داستانهای زندگی پیامبران اشاره شده است. هدف اصلی در این پژوهش تأثیر قرآن و حدیث بر «شهنامه شرر» است. پس از اشاره ای به احوال شاعر، به شیوه های استفاده وی از قرآن و حدیث پرداخته شده است. این پژوهش نشان دهنده تأثیر منظومه مذکور از قرآن و حدیث است. شیوه غالب اثرپذیری او اثرپذیری واژگانی است.
ده فرمانِ مالیِ اسلامی؛ تأملی بر برخی قواعد و اصولِ نظامِ مالیِ اسلامی بر اساس سیاست نامه نظام الملک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاست نامه ی خواجه نظام الملک طوسی یکی از ارزشمندترین آثار سده پنجم زبان و ادبیات فارسی است که علاوه بر آنکه در ادبیات فارسی حائز اهمیت می باشد، در متون تاریخی حقوق عمومی نیز اهمیت فراوانی دارد. بخش هایی از این اثر، مرتبط با اصول و آیین ملک داری براساس شریعت است. با کنکاش در سیاست نامه با مفاهیم و نهادهایی مواجه می شویم که خواجه نظام الملک با برشمردن آن ها به عنوان مولفه های اثربخش در نظام مالی کشور، از مفاهیم و اصول موجود در نظام مالی اسلامی بهره می گیرد. مواردی مانند انصاف، شفافیت مالی، ممنوعیت غرر، ممنوعیت اکل مال به باطل، عدالت اقتصادی و امنیت اقتصادی از جمله ی این موارد است که نظام الملک با درنظر داشتن شریعت اسلامی، به تصویرسازی از یک نظام مالی اسلامی مطلوب پرداخته-است. بنایراین، در این پژوهش سعی می کنیم با یک رویکرد تاریخی و با در پیش گرفتن روش توصیفی-تحلیلی، بخشی از اصول و قواعد مالی ملک داری از جمله سیاست های مالی مورد توجه خواجه نظام الملک در سیاست نامه که براساس نظام مالی اسلامی است، را مورد ارزیابی قرار دهیم.
نظریه عشق استرنبرگ و نقد تطبیقی داستان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عشق از موضوعات مشترک مباحث روانشناسی و آثار ادبی است که قابلیت بررسی و مقایسه را در چارچوب پژوهش های بین رشته ای دارد. استرنبرگ در نظریه قصه عشق معتقد است هر فردی متاثر از عوامل جنسیتی، فرهنگی و اجتماعی الگوهای رفتار عاشقانه مشخصی را فرا می گیرد که قصه عشق نام دارد و بر اساس آنها می توان سمت و سوی گرایش های عاطفی و علت دوام یا ناپایداری روابط عاشقانه را تشریح کرد. آنچه در پژوهش حاضر مورد توجه قرار گرفته است چگونگی مطابقت درونمایه روابط عاشقانه در پیرنگ داستان های مورد پژوهش با نظریه قصه عشق استرنبرگ است. نویسنده در این مقاله کوشیده است الگوهای مرتبط با روابط زوج ها در پنج رمان پرنده من، خط تیره آیلین، خون مردگی، پاییز فصل آخر است و چراغ ها را من خاموش می کنم را با قصه های عشقی که استرنبرگ در نظریه خود تشریح کرده است، مطابقت دهد و اهمیت آن را در ساختار علّی و معلولی پیرنگ داستان ها نمایان سازد. قصه های عشق به کار رفته در این رمان ها، قصه های باغچه، خیال، بهبودی و خانه هستند که بر اساس آنها می توان منطق مستتر در پیرنگ داستان ها را تشریح کرد. چنانچه نگاه بینامتنی را بپذیریم، مطابقت متن داستانی با نظریه روانشناسانه ی استرنبرگ، اهمیت و جایگاه ویژه ای می یابد و می توان مطالعه ی چنین داستان هایی را برای آموزش قصه های عشق و تصحیح باورهای ناکارآمد خواننده پیشنهاد کرد.
نقش نور در مفهوم سازی عشق در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره مفهومی از جمله نظریات زبان شناختی است که در سال های اخیر توسّط دو زبانشناس به نام های لیکاف و جانسون (1980) مطرح شده است.آن ها معتقد هستند که بستر استعاره در ذهن و اندیشه و ناخودآگاه بشر است؛ نظام ادراکی انسان،سرشتی استعاری دارد و تمام کنش ها و رفتار و گفتار انسان بر اساس همین قلمرو سازمان یافته و ناخودآگاه ذهنی صورت می گیرد. طبق این نگاه، استعاره انتقال یا نگاشت از قلمروی انتزاعی به سوی قلمروی عینی است. پاسخ به این پرسش که چگونه عشق با واژه ها و اصطلاحاتی که مفید معنای نورانیت هستند، تبیین شده است، محور اصلی این پژوهش است. بنابراین تلاش شده است تا بر اساس نگرش استعاره مفهومی، مقولهعشقو ارتباط آن با نور، در غزلیات حافظ بررسی و تحلیل گردد. بدین ترتیب نور و ملزومات آن که مفهومی عینی است، در قلمروی مبدأ و عشق که موضوعی انتزاعی است، در قلمروی مقصد قرار گرفته است. ارتباط گسترده این دو قلمرو در غزل حافظ، بیانگر آن است که شاعر برای محسوس کردن موضوع عشق از مجموعه نور و ملزوماتش استفاده کرده استکه خود این مساله نشان دهنده آن است که حافظ عشق را روشنگر می داند. این پژوهش به شیوه کتابخانه ای و روش تحلیلی توصیفی انجام شده است.
نگرشی سیستمی بر پیوستگی فراکتالی ساختار سوره با تاکید بر افتتاح و اختتام (بررسی موردی سوره روم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت صحیح ساختار سوره، یکی از اصلی ترین مولفه های فهم پیوسته فضای آیات در نظام معنایی قرآن کریم است. آغاز و انجام سوره به عنوان ارکان اصلی آن، روابط تعیین کننده ای با دیگر مفاهیم متن دارند. تناسب حکیمانه شروع و پایان کلام حق، اقتضای خالقی حکیم و مدبر است. از این رو کشف و استخراج پیوندهای موجود میان افتتاح و اختتام که منجر به فهم منسجم و جامع تری از ساختار اصلی سوره می گردد بیانگر غایت این نوشتار خواهد بود. در همین راستا پژوهش حاضر در پاسخ به چگونگی امکان درک هماهنگی و نظام مندی حاکم بر ساختار سوره از طریق بررسی عناصر اصلی شروع و پایان آن، با تکیه بر نظریه ساختارگرایی تلاش نموده تا الگویی برگرفته از قرآن ارائه نماید. لذا ترسیم فضای پیوسته میان اجزای یک سوره، با ایده پردازی از هندسه فراکتال که شاخصه مهم آن، برجسته نمودن نقش تکرار معنادار اجزای خودمتشابه، در ایجاد ساختار اصلی یک طرح هماهنگ است نگاهی جدید در این بررسی به شمار می رود. ازین رو به تحلیل پیوندهای ساختاری میان آغاز و انجام سوره به کمک این الگو پرداخته شده است. کاربست شواهد لفظی- معنایی درون بخشی و بینابخشی، منجر به طرح خوانشی پیوسته از مفاهیم سوره می گردد. شاخصه های دو گروه مومنین و کافرین به لقاء، ذکر مولفه های صبر، استمرار در مسیر ایمان، جهاد و بندگی در کنار مفهوم امر الهی در ظاهر و باطن هستی، تبیین روابط حقیقی و اعتباری، همان زنجیره مفهومی پیونددهنده بندهای آغازین و پایانی دانسته می شود که بدنه سوره نیز پیرامون آن شکل گرفته ا ست.
بررسی رابطه رکن صحنه و جهان بینی تراژیک در شکواییه های فردوسی بر اساس نظریه دراماتیستی کنت برک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فردوسی در کتاب سترگ خویش در مواضعی از افکار و اندیشه های خود پرده برداشته است. یکی از مهم ترین مواضعی که در آن مقام حکیم طوس از عقاید شخصی خود سخن گفته است، ابیاتی است که عموماً پس از یک واقعه ناگوار یا مرگ یکی از شخصیت های شاهنامه ا آمده و در آن فردوسی در مذمت جهان و بی مهری روزگار داد سخن داده است. در این مواضع که در این پژوهش از آن با نام شکواییه ها یاد می شود، فردوسی بر اساس نظریه دراماتیستی برک برای برقراری ارتباط بر رکن صحنه تأکید دارد. تأکید بر صحنه در ارتباطات انسانی ناشی از نوعی جبرگرایی فلسفی است که عوامل محیطی را در ایجاد تغییر دخیل می داند و اختیار انسان را محدود می شمارد. از جمله عوامل پدید آمدن چنین جهان بینی ای در شکواییه های فردوسی و تکرار آن با بسامد بالا در شاهنامه، یکی تأثیر خود شاهنامه یعنی داستان زوال شکوه و عظمت هر دوره اساطیری، حماسی و تاریخی ایران و مرگ محتوم شاهان و پهلوانان ایرانی است و دیگر شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دوره حیات شاعر است که جریان های مدنی متفاوتی از دل آن پدید آمده است . این همه زمینه مشترکی است که میان فردوسی و مخاطبان او وجود دارد و فردوسی با تأکید بر این زمینه مشترک اثر خود را پدید آورده است. پژوهش حاضر نشان می دهد که چه عواملی زمینه مشترک میان فردوسی و مخاطبان او را پدید آورده است و این زمینه مشترک در برقراری یک ارتباط موفق میان اثر فردوسی و مخاطبان آن که ایرانیان هستند چه تأثیری داشته است.
بررسی و تحلیل آراء مفسران پیرامون آیات مشتمل بر اسلوب ادبی بلاغی «ما أَدْراک... » و اعجاز بیانیِ آن در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هشتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۲)
123 - 140
حوزههای تخصصی:
یکی از اسلوب های ادبیِ قرآن، «ما أَدْراک... » است که در عصر نزول به کار می رفته و مردمان آن زمان با کارکردهای آن آشنا بوده اند و بعدها خیلی مورد توجه نبوده است. از آنجا که یکی از وجوه اعجاز قرآن، وجهِ بیانیِ آن است، تبیین معنای این اسلوب بیانی، اهمیت این پژوهش را نمایان می سازد. این اسلوب که تنها در سور مکی قرآن و آن هم سیزده بار ذکر شده، دارای کارکردهای بلاغی متعددی است. پژوهش حاضر با روش تحلیلی-توصیفی، به بررسی معنایی و نیز تحلیل صرفی و نحوی «ما أَدْراک... » و بسامد قرآنی آن پرداخته و دیدگاه های مفسران در ابعاد مختلف اینگونه آیات و از جمله اینکه خطاب به پیامبر (ص) است یا مطلق انسان و... را تبیین نموده و آن را بسته اصطلاحی ادبی خاص قرآن دانسته که برای جلب توجه شنونده، هنگام تفخیم و تعظیم مطلب، به هنگام بیان مباحثی بسیار مهم و تاکید بر آنها، همچون قیامت و شب قدر استفاده می شود و از نشانه های اعجاز ادبیِ قرآن است که بهترین اسلوب های بلاغیِ عرب را طبق اهداف خود به کار برده است.
بازتاب جلوه های لذت این جهانی در شعر، نقاشی و معماری عصر صفوی با استفاده از رویکرد تطبیقی هنری رماک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با مفروض داشتن ارتباط بین حوزه های متنوع اندیشه و هنر هر عصر، پژوهشی بینارشته ای در قلمرو ادبیات تطبیقی و بینارشته ای است که به مطالعه ی ارتباط بین شعر، نقاشی و معماری عصر صفوی می پردازد و با استفاده از نظریه ی ادبیات تطبیقی هنری رماک، و بررسی بینارشته ای شعر، نقاشی و معماری عصر صفوی در پی تبیین و تحلیل این موضوع است که چگونه مفهومی یکسان، به اشکال متفاوت در شعر، نقاشی و معماری این عصر نمود یافته است. بر اساس یافته های این پژوهش، لذت این جهانی و کسب لذت و سرخوشی، که از مؤلفه های اساسی زمینی شدن و روی گردانی از عوالم دیگر است، یکی از پیش فرض هایی است که اساس اندیشه و هنر این عصر را شکل می دهد. از این روی، شاعران، نقاشان و معماران عصر صفوی به اشکالی مختلف و متنوع، به جنبه ی لذت بخش بودن هنر خود توجه داشته اند و بر اساس آن به آفریدن و خلق آثار خود دست یازیده اند.
معناشناسی واژه «قرأ» و بسامد کاربرد معادل های معنایی آن در ترجمه های فولادوند و الهی قمشه ای از قرآن مجید با رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چندمعنایی از دیرباز در میان مترجمان و مفسران جایگاه ویژه ای داشته است. در میان زبان شناسان نیز بررسی روابط معنایی از جمله چندمعنایی حائز اهمیت است. درک قرآن مستلزم درک اجزاء مختلف آن است. اگر روابط معنایی مفاهیم قرآنی نادیده گرفته شود فهم قرآن ناقص خواهد بود چراکه چنین فهمی خطی و جزء نگراست. اما فهم روابط معنایی قرآن در شبکه های شعاعی و مرتبط با پدیده ها و مفاهیم قرآنی به خواننده قرآن یک فهم کلان نگر و فرآیندی می دهد. هدف پژوهش حاضر، بررسی شبکه شعاعی واژه «قرأ» در تمام سوره های قرآن بر پایه معنی شناسی شناختی است. در این مقاله، بر پایه رویکرد شناختی به بررسی شبکه شعاعی واژه «قرأ» پرداخته شد و میزان بسامد کاربرد معانی شعاعی و معنی سرنمون واژه مذکور در دو ترجمه فولادوند و الهی قمشه ای مورد بررسی قرار گرفت. برای به دست آوردن معانی سرنمون ابتدا معانی مختلف در سه فرهنگ ابجدى الفبایى عربى فارسى ترجمه کامل المنجد الابجدى، قاموس قرآن و ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوى و ادبى قرآن استخراج گردید. سپس از میان مجموع معانی بیان شده معنی سرنمون با استفاده از معیارهای تایلر و ایوانز (2003) شامل تصدیق معنی، تفوق در شبکه معنایی، استفاده در ساخت های ترکیبی و پیش بینی دستوری مشخص گردیده و در مرحله بعد نحوه انشعاب معانی شعاعی از معانی سرنمون حاصل گردید. تجزیه و تحلیل ها نشان داد که ابزارهایی مانند بسط استعاری و طرحواره تصویری در بسط معنی سرنمون واژه «قرأ»، نقش اصلی را ایفا می کنند و در این میان، بسط استعاری بیشترین نقش را در گسترش معنی سرنمون ایفا می کند. علاوه براین، مشخص گردید که در ترجمه های مذکور تنوع معادل یابی برای واژه «قرأ» براساس معنی سرنمون و معانی شعاعی بسیار محدود است.
بررسی و تحلیل قصه حضرت آدم(ع) در قرآن با رویکرد به نظریه رمزگان های پنج گانه رولان بارت و آراء مفسران شیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هشتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۱)
165 - 190
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی تأثیر برجسته ای در تحلیل ابعاد پرداخته نشده متون دارد. در این نظام، رمزگان ها دارای اهمیت ویژه ای هستند. در این زمینه، آراء رولان بارت از اعتبار بیشتری برخوردار است. او رمزگان ها را به پنج نوع کنشی، هرمنوتیکی، نمادین، معنابُنی و فرهنگی تقسیم می کند. به این واسطه، امکان ارائه تحلیلی متقن از لایه های ثانویه و زیرین متن فراهم می شود. در مقاله پیش رو، با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی و با کاربست نظریه رمزگان بارت، قصه آدم(ع) در قرآن با نگاهی به آراء مفسران شیعی کاویده شده است تا به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که اغراض ثانویه از بازگویی این روایت دینی چه بوده و روایت در بازتولید معانی مختلف چه تأثیری داشته است؟ نتایح تحقیق نشان می دهد که بازتاب رمزگان فرهنگی در آیات مرتبط، حاکی از نمود گسترده ایدئولوژی و بینامتنیت دینی برای پیشبرد روایت-ها است. رمزگان هرمنوتیکی در کشف ابعاد مبهم روایت برای فرشتگان در ابتدا و مخاطبان در سطح ثانویه مؤثر بوده است. تقابل های دوگانی در رمزگان نمادین، بر رویارویی دائمی نیکی و بدی متمرکز است. بررسی رمزگان های معنابنی در آیات نشان می دهد که قصه پرداز با استفاده از واژه ها و عبارات دینی، نظام دلالتی مطلوبش را شرح داده و با هدف تقویت بینش مخاطبان، به معرفی شخصیت های روایت پرداخته است. همچنین، رمزگان کنشی در بازنمایی تحولات معرفتی آدم(ع) و حوا تأثیر مطلوب داشته است.
بررسی جایگاه و کارکرد تقابلی دو واژه ی «شهر» و «روستا» در ادبیات سنّتی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازتابِ دو واژه ی «شهر» و «روستا» در ادبیات کلاسیک فارسی نشان می دهد که از نظر کارکردی و ارزشی رابطه ی تقابلی بینِ آن ها وجود دارد. تصویرسازی های شاعران، رمزپردازی های عارفان و مفاهیمی که در متون ادبیِ گذشته با شهر و روستا بیان شده است، همگی بر نگاهِ ارزشگذارانه ی متفاوت نسبت به آن دو دلالت می کند. در این نگاه تقابلی، روستا در قطبِ منفی قرار گرفته که تمام صفاتِ مربوط به این قطب، بدان نسبت داده شده است؛ در مقابل، شهر متعلّق به قطبِ مثبت است که برای بیان مفاهیم و مضامین پسندیده به کار رفته است. در این نوشتار که موضوع آن ماهیّت بین رشته ای دارد و به ادبیات و جامعه شناسی مربوط می شود، به روش تحلیلی توضیحی مفاهیم مربوط به دو واژه ی «شهر» و «روستا» در آثار ادبیِ واکاوی می شود تا مشخّص گردد که شاعران و نویسندگان گذشته در رابطه با مسأله ی نگاه متفاوت به شهر و روستا چه معیارها و ملاک هایی را در نظر داشته اند. دستاورد پژوهش بر این قضیه دلالت دارد که منشاء و علّت اصلی نگاهِ متفاوت به شهر و روستا در ادبیات گذشته، توجّه به تأثیر محیط بر ذهن انسان بوده که مولانا بیش از دیگران بدان پرداخته است. نقش و تأثیر عینی زمینه های فرهنگی و اجتماعی نیز در تصویرسازی ها و رمزپردازی هایی که با شهر و روستا صورت گرفته، به وضوح قابل مشاهده است.
گذار سوژه از چهارچوب های ایدئولوژیک در رمان آتش بدون دود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نادر ابراهیمی در رمان «آتش بدون دود» که یکی از بلندترین رمان های معاصر است، به معرفی بسیاری از مؤلفه های فرهنگی مردم ترکمن صحرا از قبیل آداب و رسوم، باورها و اعتقادات و.. پرداخته است. در این پژوهش تلاش شد، تا حد ممکن به روش تحلیلی- توصیفی، ویژگی های فرهنگی «آتش بدون دود» استخراج شود و مورد بررسی قرار گیرد. پس از انجام این پژوهش، چرایی بسیاری از رفتارها و سخنان شخصیت های رمان با توجه به اثرپذیری از ایدئولوژی و هژمونی حاکم، مشخص شد. در این رمان افکار و ایدئولوژی های مذهبی یا دارای رنگ و بوی مذهب، به شدت بر فرهنگ و اندیشه و اعمال جامعه ترکمن این رمان اثرگذار است و نحوه تصمیم گیری و عمل افراد را مدیریت می نماید. بخش «ناهمسویی با ایدئولوژی حاکم» خود به دوقسمت: گذارسوژه از ایدئولوژی قومی و گذارسوژه از ایدئولوژی حکومتی تقسیم شده است. نتیجه ای که با بررسی این موارد حاصل شد این است که؛ عامل آموزش و ترویج علم و آگاهی و ایجاد ارتباط با سایر اقوام و اندیشه های نو، می تواند موجبات برهم خوردن ویا حتی محو شدن ایدئولوژی ها و هنجارهای حاکم و تثبیت شده اجتماعی را فراهم آورد.
تحلیل زبان شناختی واژه های «نعمت» و «رزق» در آیات قرآن کریم بر پایه الگوی ارتباطی دیوید برلو و یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هشتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۱)
111 - 137
حوزههای تخصصی:
از جمله واژگان پربسامد در قرآن کریم دو واژه «نعمت و رزق» است که متجلی دو صفت «رزّاق و منعم» از اوصاف خداوندی است. در تفکر دینی، بین رازق و مرزوق و منعِم و منعَم ارتباط گفتاری ویژه ای وجود دارد. خداوند در ایجاد این ارتباط پیش قدم است. این جستار درصدد است با استفاده از روش توصیفی –تحلیلی و آماری از دو الگوی ارتباطی زبان شناختی دیوید برلو و رومن یاکوبسن برای تحلیل آیاتی که در آن دو واژه «نعمت و رزق» اشاره شده است، مورد بررسی و واکاوی قرار دهد. پس از بررسی و تحلیل دو الگو ذیل آیات، این نتیجه حاصل شد که خداوند در این آیات به عنوان منبع و فرستنده پیام به گیرنده آن در الگوی ارتباطی برلو از طریق کانال حواس ظاهری –و حواس باطنی- درصدد است تا خالقیت، رازقیت و منعم بودن خود را به گیرنده پیام تذکر دهد و پست فرستی که گیرنده بعد از برقراری ارتباط آیات باید به سمت خداوند ارسال کند، از سویی عدم فراموشی خالقیت الله است و از سوی دیگر عدم کفران نعمت و شکر گزاری نعماتی است که خداوند به او ارزانی داشته است، این ارتباط دارای اختلالات درونی و بیرونی است که هر کدام مانع پست فرست گیرنده و ارتباط بین منبع و گیرنده است. در الگوی ارتباطی یاکوبسن فرستنده از طریق کانال رمزی وحی بر اساس کارکرد عاطفی(قاعده لطف پروردگاری) درصدد است تا پیام آیات را که در بردارنده رازّقیت و ناعمیت خداوند است، به گیرنده با کارکرد ترغیبی از جمله، نزول امداد غیبی، وفور نعمات و دیگر نعمت و رزق های ظاهری و باطنی، توحید و خالقیت خود را به گیرنده آن متذکر شود.
تحلیل و بررسی سوره مبارکه «ق» با تکیه بر مفاهیم آشنایی زدایی و برجسته سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آشنایی زدایی، شیوه های بیانی متفاوت از زبان معمول با هدف تشخّص، برجسته سازی و زیبایی آفرینی در متن ادبی است. از آنجا که قرآن کریم به عنوان معجزه الهی، سرشار از ظرافت های ادبی، زبانی و معنایی است، پرداختن به زوایای ظاهر و پنهان آن، همواره یک ضرورت محسوب می شود. نوشتار حاضر می کوشد تا با بررسی سوره «ق» از منظر آشنایی زدایی و برجسته سازی، نمونه هایی از هنجارگریزی و قاعده افزایی در این سوره را به شیوه توصیفی-تحلیلی ارائه دهد و از این طریق، ضمن آن که بخشی از زیبایی ها و اعجاز ادبی قرآن کریم را به تصویر می کشد، تأثیر شگرف چنین نگرشی در کلام وحی را در نزدیک شدن به معنای مقصود و کسب التذاذ بیشتر از هم نشینی با این آیات نورانی بیان کند. حاصل پژوهش، بیانگر آن است که بهره گیری از تکنیک های قاعده کاهی، نظیر حذف، تقدیم و تأخیر، التفات، استعاره، کنایه و ... در این سوره در راستای آشنایی زدایی و برجسته سازی مضامین سوره برای تأثیرگذاری بیشتر و عمیق تر بر مخاطبین بوده است. به کارگیری اصول قاعده افزایی نیز با تکرار و توازن در سه سطح آوایی، واژگانی و نحوی آیات با فضای کلّی سوره، اعم از هشدار و تهدید منکران معاد و اثبات مسأله حشر و رد استبعاد آن از سوی معاندان، متناسب و هم سو است.
تأثیر پذیری و تفسیر مولانا از قرآن در شیوه کاربرد آرایه مجاز در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هشتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۱)
139 - 163
حوزههای تخصصی:
با نگاهی به تجلّی آیات قرآن کریم در آثار پارسی گویان، می توان مولانا را سرآمد شاعران و نویسندگان در بهره گیری از آیات قرآن کریم دانست که در مثنوی معنوی به شیوه های گوناگون به بهره گیری گس ترده از آی ات ق رآن کریم پرداخته و از این رو حائز بیش ترین اثرپذیری از قرآن کریم است. مجاز و شکل های گوناگون آن یکی از مهم ترین و مؤثرترین ساختارها و صنایع ادبی در بلاغت به شمار می رود و در قران کریم به شکل های مختلف از آن استفاده شده است که به درک مفاهیم برای مخاطبین بسیار مؤثر است. با توجه به بسامد فراوان صنعت مجاز در قرآن کریم و سبک های متنوع کاربرد آن و معانی ژرف نهفته در آن که یکی از مستلزمات درک و فهم عمیق کلام وحی است، ضرورت انجام این پژوهش احساس می شود. مقاله پیش رو به دنبال آن است که با روش توصیفی تحلیلی، ابیاتی از مثنوی را که صور بیانی مجاز آن ها تحت تأثیر آیات قرآن کریم، شکل گرفته است، استخراج نموده، شیوه های اثرپذیری و تفسیر مولانا از قران در شیوه های کاربرد آرایه مجاز در مثنوی و جنبه های گوناگون معنایی و اسرار و رموز بلاغی آن را مورد واکاوی قرار دهد. نتایج پژوهش نشان می دهد که بلاغت قرآن، علاوه ب ر ت أثیری ک ه ب ر اندیشه و زبان مولانا در مثنوی داشته، در تحوّل و تطوّر انواع مجاز در مثنوی نیز نقش چشمگیری داشته است.
ملاحظاتی پیرامون جایگاه ماکیاولی در مطالعات ادبی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقطه آغاز ارتباط مطالعات و تحقیقات حوزه ادبیات فارسی با آراء و نظریات نیکولوماکیاولی حدوداً به اوایل سده بیستم باز می گردد. پس از این تاریخ، آثارنسبتاً قابل توجهی متعلق به سنّت ادب فارسی در پرتو آراء و نظرات ماکیاولی به نقد گذاشته شده است و این روند همچنان نیز ادامه دارد. نوشتار حاضر نخست به تبارشناسی این جریان در پژوهش های حوزه ادبیات فارسی فارسی و سپس به تحلیل و بررسی نحوه مواجهه این گونه تحقیقات با آراء و نظریات نیکولو ماکیاولی پرداخته است. نتایج نشان می دهد، که غالب این تحقیقات، به دلیل عدم توجه به جایگاه واقعی ماکیاولی و زمینه های تأثیرگذاری وی در فضای فرهنگی و گفتمان سیاسی غرب، به برداشتی غیرجامع و تک بعدی از آراء و نظریات وی نائل شده اند و مسیرهای دیگری را که با واقعیت و متطق درونی آثار ماکیاولی انطباق بیشتری دارد؛ نادیده انگاشته اند. این مسئله در تحلیل نهایی، مطالعات ادبی را تحت تأثیر قرار داده و غالباً موجب قرائت های نه چندان دقیق از متون شده است.