فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
83 - 100
حوزههای تخصصی:
ابوالقاسم لاهوتی در ادبیات معاصر ایران یکی از شاعران نوآور معرفی شده، اما تاکنون چگونگی نوآوری های او بررسی نشده است. او یکی از شیوه های برجسته نوآوری در شعر را در قافیه بندی تازه یافته و از سه الگوی قافیه جدید بهره برده است. در قافیه بندی نوع اول که برخی پژوهشگران آن را چلیپایی نامیده اند، مصرع اول هر بند با مصرع سوم هم قافیه می شود و مصرع دوم با مصرع چهارم. لاهوتی در شعرهای «به شاللائی فیورست»، «سرای تمدن»، «یانکاکوپالا»، «دوست وطن دوست»، «یتیمان جنگ جهانگیر»، «به مبارزان توده»، «ایران»، «دو دریا» و «دختر آفتاب» از قافیه چینی نوع اول بهره برده است. در قافیه چینی نوع دوم (قافیه مارپیچ/حلزونی)، مصرع اول هر بند با مصرع چهارم هم قافیه می شود و مصرع دوم با مصرع سوم که لاهوتی در شعر «مرحمت حکمران» از این قالب استفاده کرده است. در سومین نوع (قافیه زنجیری)، هر بند دارای سه مصرع است و چینش قافیه بدین گونه اس ت ک ه در همه بن دها مص رع ه ای اول و س وم هم قافیه اند و مصرع دوم در هر بند با مصرع های اول و سوم بند بعدی هم قافیه شده و در واقع تمامی قافیه های شعر همچون حلقه های زنجیر به هم متصل می شوند. شعر «پلید» در دیوان لاهوتی نمونه این قافیه چینی است؛ اما لاهوتی همواره یکدستی این سه نوع قافیه بندی را رعایت نکرده است و گاه در یک شعر قافیه های نوع اول و دوم را ترکیب کرده و گاهی به مانند سانِت های شعر غربی بیت آخر اشعار را با قافیه مثنوی سروده است؛ البته این الگوهای قافیه بندی منشأ غربی دارد. برخی این کار لاهوتی را متأثر از شعر ترکیه قلمداد کرده اند و برخی این تأثیر و تأثر را حاصل سرمشق هایی از شاعران دیگر (که با زبان و ادبیات ترکیه و فرانسه آشنا بوده اند) دانسته اند. لاهوتی در پانزده سروده خویش از قافیه چینی ترکیبی نوع اول و دوم و سوم استفاده کرده است. برخی معتقدند این طرز قافیه چینی نوعی زمینه سازی برای پدیدآمدن شعر نیمایی است.
توصیف، توصیف گر و توصیف شنو در شعر «عقاب» پرویز ناتل خانلری بر پایه نظریه توصیف شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
1 - 39
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی دقیق نقش توصیف در شعر «عقاب» پرویز ناتل خانلری، نظریه توصیف شناسی را به کار گرفته و با نقد دیدگاه های قبلی درباره توصیف و ارائه نگاهی تازه درباره چیستی توصیف در ادبیات، به دنبال یافتن پاسخ هایی برای پرسش هایی مانند نقش توصیف گر و توصیف شنو، امکان سنجی تفاوت توصیف گر و راوی و تفاوت توصیف شنو و روایت شنو و همچنین تأثیر توصیف بر سبک و موفقیت اثر است.
با استفاده از روش تلفیقی فلسفه تحلیلی و نظریه توصیف شناسی، همراه با روش داده کاوی آماری، شعر عقاب خانلری، به طور دقیق تحلیل شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که توصیف در شعر عقاب نقش بسیار مهمی در خلق تصویر ذهنی، انتقال مفاهیم و ایجاد ارتباط با خواننده دارد. همچنین، این پژوهش ضمن اصلاح و تکمیل گونه شناسی توصیف، به بررسی ارتباط بین عناصر روایی و توصیفی و ارزیابی کمی و کیفی توصیف ها در متن پرداخته است.
نتایج نشان می دهد که نظریه توصیف شناسی با تکامل و توسعه، می تواند به ابزاری قدرتمند برای تحلیل عمیق و همه جانبه آثار ادبی تبدیل می شود. همچنین، به درک بهتر شعر عقاب و پیچیدگی های آن کمک می کند. یافته ها می تواند برای منتقدان و نظریه پردازان ادبی، پژوهشگران و نویسندگان و همچنین در تحقیقات مرتبط با هوش مصنوعی مبتنی بر مدل های زبانی مفید باشد.
نظریه نشانه معناشناختی تن و جان برگرفته از اندیشه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
179 - 201
حوزههای تخصصی:
تنِ ما پراکنده و متعدد است. ما درون زمان و مکان حرکت می کنیم و تنِ ما این حرکت را کنترل می کند، همچنین تنِ ما مرز بین ما و دیگری است و ما را از دیگری متمایز می کند. ازسویی تن مانند پرده ای است که مانع ارتباط ما با جهان های کیفی می شود؛ ازسوی دیگر همین تن به دلیل عادت، تکرار و روزمرگی ما را در تقابل با جهان جوهری قرار می دهد. حالا اگر تن بخواهد از محدودیت های کمی و مادی خارج شود باید استعلا پیدا کند. تنِ استعلایافته تنی است که با جوهری از هستی پیوند می یابد که نتیجه آن خلق وجودی است که براساس اندیشه های مولانا «جان» نامیده می شود. همین جان می تواند در مرتبه ای بالاتر و پس از یکی شدن با ذات هستی در امتزاج با کل جهان هستی قرار گیرد و با «جانان» یکی شود. چگونه تن می تواند از خود عبور کند و در پیوند با جان قرار گیرد؟ هدف از این جستار تبیین نظریه نشانه معناشناختی تن و جان براساس اندیشه های مولاناست. دستاورد اصلی این پژوهش این است که تن با عبور از کمیت های محدودکننده مادی، زمان و مکان فیزیکی را پشت سر می گذارد. درواقع، تن به درجه ناب حضور در هستی دست می یابد و علت اصلی این امر تبدیل تنِ کنشی به تنِ رخدادی است. تنِ رخدادی تنی حادث است که سبب استعلای سوژه ازطریق پیوند او با جان می شود. جان از هر نوع محدودیت زمانی و مکانی فارغ است و وجه جوهری حضور را نمایان می کند.
هنرسازه های ترکیبی، مختص مختصات بلاغت فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
197 - 243
حوزههای تخصصی:
بلاغت فارسی پس از اسلام، نخست از آبشخور قرآن و بلاغت عربی سرچشمه می گیرد و در ادامه، توأمان با ترجمه آثار حکمای یونانی، بلاغت اسلامی و به تبع آن بلاغت فارسی به طور عمیق تحت تأثیر آثار و بلاغت غربی قرار می گیرد. از این رو، هنرسازه های ادبی، خاصه ابزارهای زیبایی شناختیِ دانش بیان در بلاغت فارسی متأثر است از دستگاه بلاغی عربی و غربی؛ و یا دست کم مشترک با آن ها. اما با غور و وارسی سامان بلاغت و مداقه در صناعات ادبی فارسی درمی یابیم که گونه ای از این شگردها، یعنی هنرسازه های ترکیبی علی رغم وابستگی و هم بستگی با شگردهای بلاغی عربی و غربی، از استقلال و انحصار ویژه ای برخوردارند که مانند آن را در سایر دستگاهای بلاغی نمی بینیم. این جستار که با شیوه توصیفی تحلیلی نوشته شده است، می کوشد تا با بررسی شباهت های شگردهای دستگاه بلاغت فارسی با دستگاه های بلاغی عربی و غربی، نشان دهد که هنرسازه های ترکیبی مختص مختصات بلاغت فارسی است و سایر دستگاه های بلاغی محروم از این گونه از ابزارهای زیبایی شناسی اند. نتیجه این جستار تأیید می کند که بلاغت فارسی با توجه به قابلیت بازتابندگی عناصر فرهنگی و قومی شگرد کنایه و نیز دوگانه خوانی ابعاد لازمی و ملزومی آن، و همچنین به سبب مختصات ذاتی زبان فارسی در حوزه ترکیب پذیری، با امتزاج شگردهای منفرد، صناعات مستقل و منحصری می سازد که خاص بلاغت فارسی است و به نظر می رسد که در دیگر دستگاه های بلاغی (عربی و غربی) نشانی از آن نمی بینیم. البته این موضوع بیش از آنکه ادعایی باشد، دعوتی است از متخصصان حوزه های مزبور، که درنهایت، چه نظر نگارنده رد شود و چه پذیرفته، دستاورد جدیدی برای حوزه بلاغت محسوب خواهد شد.
نقدی بر کاربست نقد بوم گرا در داستان کوتاه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۷
185 - 224
حوزههای تخصصی:
نقد بوم گرا که از اواخر قرن بیستم و در مغرب زمین ظهور یافته، غالباً به دغدغه های زیست محیطی نویسندگان می پردازد و میزان و کیفیت توجه آنان به چنین مسائلی را در آثارشان واکاوی می کند. منتقدان و محققان ایرانی نیز با درک بحران های زیست محیطی و با هدف ارائه خوانشی نوین و کارآمد از آثار داستانی معاصر به مطالعه در داستان های کوتاه فارسی پرداخته اند که حاصل کارشان در مواردی با توفیق نسبی و در برخی موارد با کاستی هایی همراه بوده است. در این مقاله به شیوه نقدِ نقد و با هدف آسیب شناسی کاربست این رویکرد در ادبیات داستانی معاصر، هفت عنوان مقاله ای را که در دهه پایانی قرن چهاردهم شمسی، به مطالعه بوم گرایانه در داستان کوتاه فارسی پرداخته اند، از حیث ساختار، روش و محتوا مورد ارزیابی قرار داده ایم تا دریابیم که این نقدها تا چه میزان با هدف و ماهیّت نقد بوم گرا سازگاری دارند؛ منتقدان داستان ها تا چه حد توفیق داشته و توانسته اند خوانش یا یافته تازه ای از این آثار ارائه دهند و درنهایت اینکه اساسی ترین اشکالات نقدهایی از این دست کدام اند؟ اهمّ یافته های پژوهش حاضر که با اتکا به روش توصیفی تحلیلی و به شیوه انتقادی انجام شده عبارت اند از: بی توجهی به ماهیت اصلی نظریه، فقدان برداشت صحیح از نقد بوم گرا، عدم مراجعه به منابع اصیل، محدود بودن مقالات بر مطالعات موردی و خردنگر، فقدان نگرش عمیق به مسئله محیط زیست در میان نویسندگان و منتقدان، بی توجهی به بینارشته ای بودن این شیوه از نقد و بالاخره، نادیده گرفتن ابعاد کاربردی آن.
تاریخ نگارگری ایران به مثابه تابعی از تاریخ ادبیات فارسی: خوانش نگاره های نسخه هفت اورنگ براساس تغییر گفتمان ادبی در دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
1 - 45
حوزههای تخصصی:
ازآنجاکه بخش عمده نقاشی ایرانی پس از اسلام، در خدمت کتاب آرایی و مصورسازی متون قرار داشته است و عمده متونی که مصورسازی شده، کتب ادبی اند و با توجه به نقش ویژه شعر و ادبیات در تاریخ اندیشه ایران، به عنوان یک نظام دانایی و معرفتی، موضوعی که مطرح می شود این است که در ایران، نسبت میان تاریخ نگارگری و تاریخ ادبیات چگونه بوده و تغییر گفتمان های ادبی چه تأثیری بر تاریخ نگارگری داشته است؟ برای روشن شدن ابعادی از موضوع در این مقاله، تلاش شده است تا به برشی از یک مقطع زمانی پرداخته شود که در آن، تاریخ ادبیات دچار گسست و تغییر گفتمان ادبی شده است. در این راستا، نگاره های نسخه هفت اورنگ جامی که در دربار سلطان ابراهیم میرزا مصورسازی شده، مورد خوانش قرارگرفته است. در این بررسی از آموزه های نشانه شناسی فرهنگی مکتب تارتو و مفاهیم مطرح در ترجمه بینانشانه ای بهره گرفته شده است. نتایج حاصل از این مقاله نشان داد که با تغییر گفتمان ادبی از زمان جامی تا ابراهیم میرزا، نگارگری نیز در ساحت فرم و محتوا دچار دگرگونی شده است. برخلاف جامی، هفت اورنگ برای سلطان ابراهیم میرزا نه ابزاری برای انتقال مفاهیم صوفیانه، بلکه متنی ادبی و هنری بوده و جنبه های ادبی و زیباشناختی اثر در اولویت اول او قرار داشته است. این جنبه های ادبی و زیباشناختی نیز براساس نگرش ها و مفاهیم مکتب وقوع شکل گرفته است.
تحلیل انتقادی گفتمان «قصیده لعازر۱۹۶۲» از خلیل حاوی با تکیه بر نظریه تئون وندایک
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
69 - 84
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی به نقش قدرت و ایدئولوژی به مثابه شرایط فرامتنی مؤثر بر تحلیل گفتمان تأکید می کند. وندایک بحث های نظری و تاریخی گفتمان را از زاویه علوم اجتماعی مطرح می کند. تحلیل گفتمان انتقادی، شاخه علمی بین رشته ای در زبان شناسی است که کارکرد زبان را در جامعه و سیاست، به عنوان یک رویکرد نظری در مطالعه ادبیات معاصر بررسی می کند. اشعار خلیل حاوی به اعتبار محتوا، تصویرگر اضطراب های انسان معاصر است. تعارض میان انزواطلبی و جمع گرایی، یأس و امید، شک و ایمان، بیزاری از زمان و مکان کنونی، بشارت رستاخیز و نیز تقابل پیشرفت و فناوری در شهرها با احساسات اصیل روستایی، از ویژگی های شعر اوست. او به تصویرگرایی دقیق و انتزاعی، خلق استعاره ها و تعابیر نو پرداخته و مضامین عمیق را به شیوه ای مناسب عرضه کرده است. حاوی، گاهی با استفاده از اسطوره های مختلف برای دگرگونی و تغییر اوضاع نابسامان زندگی و کشورش از زبان اسطوره ها بهره می برد. لعازر یکی از اسطوره های قصیده حاوی است. این پژوهش در نظر دارد با توجه به عقاید و طرز فکر شاعر (دنیای تاریک، مرگ، و روز رستاخیز...) زندگی را که از گذشته با خود به همراه داشته در چارچوپ نظریه وندایک بررسی کند. نتایج به دست آمده نشان می دهد نقش تحلیل انتقادی گفتمان در قصیده لعازر، دارای کارکردهای سیاسی، اجتماعی و دینی است که مصمم به دگرگونی و تغییر اوضاع نابسامان زندگی و کشورش می شود.
اطلاعات آوایی در فرهنگ های عمومی یک زبانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ ها از گذشته تا کنون برای بازنمایی انواع اطلاعات آوایی شیوه های گوناگونی را به کار گرفته اند که هریک از این شیوه ها دارای مزایا و معایبی هستند. امروزه در فرهنگ های عمومی علاوه بر صورت آوایی، اطلاعات آوایی بیشتری ارائه می شود که از آن جمله اند گونه های دیگر تلفظ، تکیه، ساخت هجایی و فرایندهای آوایی. این مقاله به بررسی انواع اطلاعات آوایی در فرهنگ های عمومی انگلیسی و فارسی اختصاص دارد و در آن، دو فرهنگ جدیدتر فارسی، یعنی فرهنگ فارسی و فرهنگ روز سخن ، از منظر بازنمایی اطلاعات آوایی بررسی شده اند.
ترجمه بینانشانه ای: از ادبیات کهن به نمایش معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
95 - 116
حوزههای تخصصی:
یاکوبسن ترجمه را به سه دسته درون زبانی، بینازبانی و بینانشانه ای تقسیم می کند و اقتباس را نوعی ترجمه بینانشانه ای می داند. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی درصدد است روابط بینانشانه ای را میان داستان شیخ صنعان از منظومه عطار نیشابوری به عنوان «روایت کهن» و مجموعه تلویزیونی میوه ممنوعه به کارگردانی حسن فتحی «نمایش معاصر» بررسی کند. در این پژوهش سعی شده است با ذکر نمونه های گوناگون نشان داده شود که این نمایش تلویزیونی معاصر متأثر از داستان شیخ صنعان بوده و اقتباس صورت گرفته است. بدین ترتیب، در جریان تبدیل نظام نشانه ای متنی کهن به نظام دیداری شنیداری معاصر که نوعی ترجمه بینانشانه ای به شمار می آید، از روابط بینامتنی موجود رمزگشایی می شود. نتایج نشان می دهد که برطبق دسته بندی ارائه شده ازسوی اندرو (Andrew,1984/1382) اقتباس از این ترجمه بینانشانه ای از نوع اول است و وام گیری در بسیاری از مؤلفه های ساختاری و محتوایی دیده می شود. در این نمایش اقتباس شده وفاداری کامل به متن اصلی مدّنظر اقتباس گر نبوده و اصالت آن نیز حفظ نشده است؛ بلکه بسیاری از مؤلفه های این اثر ادبی کهن در نمایش وام گرفته شده و به اقتضای محدودیت های رسانه ای، نوع مخاطبان و هدف فیلم با تغییراتی همراه بوده است.
بررسی استعاره های شناختیِ وحدت وجود در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تحلیل استعاره های شناختی/مفهومی وحدت وجود در مثنوی مولانا با روش توصیفی-تحلیلی است. با بررسی وحدت وجود در قالب استعاره های شناختی، منظرهای جدید و تصاویر منسجمی از وحدت وجود برای مخاطبان نمایان می شود. براساس نظریه استعاره شناختی، استعاره پدیده ای شناختی است و آنچه در زبان ظاهر می شود، تنها نمود این پدیده شناختی است و استعاره به هرگونه فهم و بیان تصوّرات انتزاعی در قالب تصوّرات ملموس تر اطلاق می شود. اساس رابطه این دو حوزه ادراکی به صورت تناظرهایی است که «نگاشت» نامیده می شود. در این تحقیق مفهوم ذهنی «وحدت وجود» قلمرو مقصد است (قلمرویی که نگاشت بر آن صورت می گیرد) و یکی از خوشه های تصویریِ عینیِ «نور»، «آب»، «باده، »«موسیقی»، «شیرینی»، «بهار»، «دلربا» و «آتش» قلمرو مبدأ است (قلمرویی که نگاشت می شود). می توان «وحدت وجود» (طرف انتزاعی/حوزه مقصد) را با این محسوسات (حوزه مبدأ/دهنده) منطبق کرد و کلان استعاره هایی را به دست آورد که هر یک از آن ها خرده استعاره هایی را در بر دارند. با این اوصاف، تحلیل مفهوم «وحدت وجود» در چارچوب نظریه شناختی از این منظر که دریچه ای جدید بر دریافت نظام ذهنی مولانا می گشاید و مفهوم انتزاعی وحدت وجود را عینی تر و ساختارمندتر می کند، اهمیت می یابد؛ کاری که نخستین بار این پژوهش به آن می پردازد. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری می یابد که بدانیم محور اصلی و مرکزی اشعار مولانا و هم سلکانش وحدت وجود و تصاویر مربوط به آن است و مخاطبی که بر استعاره های شناختی وحدت وجود اشرافی ندارد، نمی تواند جهان شاعرانه-عارفانه کسانی همچون مولانا را درک و کشف کند و ظرایف ذهنی و لایه های پنهان اندیشگانی او را دریابد.
برهم کنش استعاره و مجاز در برآیند معنایی افعال دارای جزء وام واژه ای در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
71 - 94
حوزههای تخصصی:
تغییرات معنایی واژه ها بر پایه استعاره و مجاز در زبان، امری همواره در جریان و البته مورد توجه است. ازآنجاکه وام واژه ها بستر مساعدتری برای تغییرات معنایی دارند، نوشته حاضر با التفات به آن دسته از افعال غیربسیط فارسی که حاوی وام واژه هستند، به بررسی نحوه تغییرات معنایی مجازی و استعاری وام واژه ها به مثابه جزء غیرفعلی و همکرد هم نشین آنها پرداخته است. شواهد زبانی، اغلب از فرهنگ لغات مخفی زبان فارسی (1400) استخراج و بر مبنای الگوی شناختی روئیز و گالرا (2011) تحلیل شده است. نتایج نشان داد در زبان فارسی گرچه مجاز می تواند مستقلاً عامل تغییر معنایی فعل غیربسیط باشد، استعاره استقلال عمل ندارد و همیشه همراه با مجاز است. همچنین، مشخص شد فرآیندهای دخیل در تغییرات معنایی در فارسی به مراتب پیچیده تر است. مجموعاً دوازده الگو دسته بندی شد که هشت مورد آن منحصر به شواهد زبان فارسی بود. از این میان، سه الگو تنها بر پایه مجاز و سایر الگوها از برهم کنش استعاره و مجاز حاصل آمده بود که عبارت است از: 1. گسترش مجازی دامنه حوزه؛ 2. کاهش مجازی دامنه حوزه؛ زنجیره متوالی گسترش و کاهش دامنه حوزه؛ 3. گسترش مجازی حوزه مبدأ استعاره و کاهش مجازی حوزه مقصد؛ 4. کاهش مجازی حوزه مبدأ استعاره و گسترش مجازی حوزه مقصد؛ کاهش مجازی هر دو حوزه مبدأ و مقصد استعاره؛ 5. تلفیق حوزه مقصد دو استعاره در یک حوزه مبدأ و در نهایت زنجیره استعاری با کاهش مجازی حوزه مبدأ استعاره نخست. چهار الگوی دیگر منطبق با ساختارهای پیشنهادی روئیز و گالرا شامل گسترش مجازی حوزه مبدأ استعاره، کاهش مجازی حوزه مبدأ استعاره، کاهش مجازی حوزه مقصد استعاره و تلفیق یک استعاره در حوزه مبدأ-مقصد استعاره دیگر است. از مجموع مشاهدات روئیز و گالرا در انگلیسی و نگارنده در فارسی، مجموعاً نوزده الگوی تغییر معنایی حاصل آمد که نشان می دهد زبان بشری در کاربرد تعاملی استعاره و مجاز ظرفیت بیشتری دارد.
زمان صفر روایت: شالوده شکنی کلانروایت به وسیله خرده روایت ها در نمایشنامه مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
271 - 302
حوزههای تخصصی:
در نمایشنامه مرگ یزدگرد، بهرام بیضایی صحت روایات تاریخی درباره مرگ یزدگرد را زیر سؤال می برد. شخصیت ها به بداهه گویی درباره خرده روایت های نا/پذیرفتنی درباره مرگ یزدگرد می پردازند. مقاله حاضر از یک سو کلان روایت تاریخی را بررسی می کند که قدرت ایزدی به یزدگرد شاه حق سلطنت بر مردم را داده است و از سوی دیگر خرده روایت هایی که منطق این سلطنت مطلقه را به چالش می گیرند. این پژوهش همچنین به بیان شگردهای روایی بیضایی می پردازد که شالوده کلان روایت فراتاریخی را می شکند و آن را تا حد هم ارزی با دیگر خرده روایت ها فرو می کاهد.
An Analytical Overview of Alexander’s Epic (Iskandarnāme) in Persian Literature(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۴۷)
27 - 36
حوزههای تخصصی:
In works revolving around the life of Alexander, the characterization of Alexander is marked by exaggerations and contradictions, as if we are faced with two distinct Alexanders; a wise, just, and prophet-like figure, and a detested, tyrannical oppressor. Conducted by the library method, the present study investigates the description and qualitative content analysis of famous Persian Alexander Epic (Iskandarnāme). While briefly introducing existing Alexander Epics, the study explores the characterization of Alexander besides comparing various texts of the same genre. The analysis reveals that in most of these works, Alexander assumes a mythical, legendary, and sacred persona. In some works, such as Nizami’s Iskandarnāme, Alexander is identified with Dhu al-Qarnayn, while in the mystical works of Jami and Amir Khosrow, he takes on an orphic character. In some works, like Darab Nameh, references to Alexander’s weaknesses are more or less hinted at. Nevertheless, overall, he is depicted as a just and wise monarch, and in some instances, a prophetic figure. Regarding Alexander’s ethnicity, there is no consensus in these works. Among these, two narratives are more noteworthy: some, like Nizami, consider him of Iranian descent, while others view him as from the lineage of the Greek hero Philip.
بررسی و نقد ایجاز مخل در متون بلاغت فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۴بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۲۵
95 - 110
حوزههای تخصصی:
ایجاز از مباحث مهم در دانش معانی است و یکی از ارکان بلاغت در کلام محسوب می شود. البته گاه اسبابی در این شگرد ایجاد اخلال می کنند و آن را از کارکرد اصلی خود که انتقال پیام به خوبی و با سرعت است، بازمی دارند، اما متون بلاغت فارسی به این اسباب اخلال توجهی نکرده و آن ها را تنظیم و تدوین نکرده اند. بر این اساس، لازم است مبحث ایجاز مُخل بررسی و نقد شود و این اسباب با دقت در تعاریف و مثال های مبحث مذکور کاویده شود. در مقاله پیش رو کوشش شده است با بازخوانی تحلیلی- انتقادی متون بلاغت فارسی تعاریف ایجاز مخل نقد و بررسی شود و در میان این تعاریف و مثال ها اسباب ایجاز مخل یافته شود. تحلیل داده های این پژوهش نشان می دهد معمولاً تعاریف ایجاز مخل، مبهم، کلی و ناهم خوان با مثال های آن ارائه شده و اشاره ای مستقیم و صریح به اسباب اخلال در ایجاز نیز نشده است. این نبودِ شفافیت در تعریف، باعث بروز تشتت آرا درباره اسباب ایجاز مخل شده است. دیگر اینکه معیار سنجش ایجاز مخل، پسند و ذوق مخاطبان نیست؛ زیرا ممکن است برخی به دلیل فضایی که در آن تربیت یافته اند، معنا را درنیابند اما از شعر لذت ببرند یا درست به سبب فضای تربیتی و آشنایی با سنن ادبی، معنا را دریابند؛ درحالی که شعر به لحاظ قواعد زبانی خلل دارد؛ بنابراین باید اصل را رعایت قواعد زبانی و دستوری قرار داد. اسباب ایجاز مخل در متون بلاغت فارسی حذف های پی درپی و بدون قرینه و رعایت نکردن قواعد زبانی و دستوری است. این دو هم بنا به نسبت اِخلالی که در کلام موجز ایجاد می کنند، با هم متفاوتند.
سوژه عاشق در نظام گفتمانی عشق حقیقی و مجازی بر مبنای نظریه قدرت فوکو (مطالعه موردی رمان «قلندر و قلعه» و «غزال، آهوی باغ زعفرانیه»)
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
85 - 108
حوزههای تخصصی:
در تاریخ ادبیات فارسی عشق دو جلوه حقیقی و مجازی یافته است؛ عشق حقیقی که منبعی لایزال دارد و نشات گرفته از باورهای دینی است که در واقع عشق به خداوند هست؛ عشق مجازی نیز همان عشق بین دو انسان تعریف می شود. نقطه عطف هر دوی این تعاریف در آن است که ماهیت عشق بستری را بر می سازد تا طرفین این گفتمان در تعامل با یکدیگر در دوسوی ناهمگن قرار بگیرند. هژمونی قدرت معشوق منجر به انقیاد سوژه- عاشق می شود. از این روی، می توان گفت عشق منبع قدرت است. از آنجایی که فوکو یکی از مهم ترین متفکرانی است که بر لزوم بازاندیشی و نگاه دوباره به مفاهیم کلاسیک از دریچه «قدرت» تأکید کرده و تا حد ممکن، این بازشناسی را انجام داداست؛ در پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی مبتنی بر نظریه فوکو تأثیر مناسبات قدرت بر دو طرف این گفتمان عشقِ مجازی و حقیقی واکاوی شده است. بدین منظور نظام گفتمانی عشق حقیقی در داستان قلندر و قلعه که درباره سهروردی است با نظام گفتمانی عشق مجازی در داستان غزال، آهوی باغ زعفرانیه که رمانی عاشقانه از جنسِ دو انسان است، سنجیده شده است. نتایج نشان داد که آنچه عشق حقیقی را از عشق مجازی منفک می کند، تنها، تفاوت در شیوه اجرای خواسته های معشوق است اما در عشق مجازی، بسته به وضعیت ابتدایی، معشوق تصمیم می گیرد که از عاشق چه کارهایی بخواهد.
الگوهای سطحی ارتباطی در تعامل شخصیت ها براساس رویکرد هورتولانوس و همکاران (رمان تاریکی معلق روز و آتش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
215 - 246
حوزههای تخصصی:
روابط فردی و کارکرد آن موضوعی است که در قرن بیستم مباحث چالش برانگیزی را به خود اختصاص داده است. در پژوهش حاضر این موضوع براساس دو رمان تاریکی معلق روز از زهرا عبدی و آتش از حسین سناپور، به روش توصیفی- تحلیلی بررسی می شود. برای تحلیل روابط میان فردی در شخصیت ها، از دیدگاه هورتولانوس و همکارانش به عنوان نظریه اصلی استفاده شده است. در این چارچوب الگوی ارتباطی سطحی شکلی از روابط مدرن امروزی است که دارای سه ویژگی اصلی است: «عقلانی سازی»، «فردگرایی خودخواهانه» و «ناپایداری روابط». براساس تحلیل کنش شخصیت ها نتیجه آن است که اکثر ارتباطات (عاطفی) عقل محور است و فردگرایی خودخواهانه، خصوصیت اصلی این کنش هاست. همچنین ویژگی دیگر این نوع کنش ها عدم تعهد و روابط ناپایدار است که احساس تنهایی و رهابودگی نتیجه آن است. با غلبه این الگو شخصیت ها هرچه بیشتر درجهت رقابت منفی و عدم اعتماد پیش می روند و در این راستا پیوندهای خانوادگی خود را نیز قربانی می کنند و تنها شخصیت ایما از این الگو مستثنا می شود. در این رمان ها، عمده ترین عامل در پیشبرد شخصیت ها به سمت این الگو، تغییرات جامعه و تشدید آن به ویژه در دهه نود است که از آن میان مسئله شغل و پول و خلاءِ معنویت بیشترین تأثیر را در بعد اجتماعی دارند و در بعد فردی، فقدان خانواده حمایتگر و پیوندهای سست و عاری از صمیمت در آن، دیگر عامل مهم است.
مظاهر المقاومه فی شعر معروف رفیق، دراسه نموذجیّه لدیوان "فلسطین.. الجرح والطریق"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
55-77
حوزههای تخصصی:
یُعدّ أدب المقاومه نوعاً أدبیّاً یهدف إلى تصویر صمود الشعوب أو الأفراد فی مواجهه القهر والاضطهاد الداخلیّ والخارجیّ. إنّ الحافز الأساسیّ من هذا الأدب هو الوقوف ضدّ الحرکات المناهضه للحرّیّه والاحتلال؛ فقد اتّخذ العدید من الشعراء الفلسطینیین هذا النوع من الشعر لإثاره الوعی العامّ والتعبیر عن أفکارهم ومشاعرهم القومیّه والوطنیّه، لیعکسوا عظمه مقاومه شعبهم ویدلّوا علی أنّ الشعر یمکن أن یکون وسیله فاعله فی خدمه قضایا بلدان ملهوفه کفلسطین المحتلّه. هذا یتوافق مع السیاق التأریخی للأدب الفلسطینیّ الّذی تطوّر کأداه مقاومه ثقافیه وینصّ على دور الشعر الفلسطینیّ المعاصر فی تعبئه المشاعر والأفکار؛ فهذا الشعر لم یکن مجرّد تعبیر فنّیّ، بل أداه سیاسیّه واجتماعیّه لتحریک الوعی الجماعیّ أیضاً. یندرج فی ضمن شعراء المقاومه اسم الشاعر الفلسطینیّ معروف رفیق؛ فتجسّد أشعاره عناصر أدب المقاومه الفلسطینیّه فی أشکال مختلفه وتدلّ دلالاتها علی أنّه جزء من حرکه أدبیّه وسیاسیّه واسعه تهدف إلى تعزیز مدی النضال فی فلسطین المحتلّه. یُعرف شعر معروف رفیق بأدب ملتزم بالقضایا الوطنیّه، ویعکس معاناه الشعب وتطلّعاته نحو الحرّیه والاستقلال؛ فسیؤدّی تحلیل مضامین شعره إلی عرض مدی میله العمیق إلى تصویر جوانب احتلال فلسطین وثبات أبناء وطنه الفلسطینیین فی ساحات النضال. تهدف هذه الدراسه الّتی تعتمد على المنهج الوصفیّ - التحلیلیّ، إلى استکشاف أبرز مظاهر المقاومه وتحلیلها فی دیوانه الموسوم ب "فلسطین.. الجرح والطریق" وتشیر نتائج البحث إلى أن الشاعر یرکّز فی أشعاره على أبرز التحدّیات الّتی تواجه موطنه ویصورّها بأشکال مختلفه نحو استدعاء فلسطین المحتلّه، واستلزام تحقّق الوحده العربیّه الکبرى، وضروره الجهاد للدفاع عن الوطن ومواجهه العدوّ، وتکریم الشهداء، بالإضافه إلى رفض السیاسه الانقیادیه للشرق والغرب بحیث إنّ کلّ ذلک یمکن أن یشکّل إلی حدّ بعید الأسس الجوهریّه لشعره المقاوم.
فضاهای هتروتوپیایی (دگرسان) در داستان های شهریار مندنی پور: خوانشی فضا - مکان محور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
49 - 91
حوزههای تخصصی:
شهریار مندنی پور از نسل نویسندگان معاصری است که به تجربه گرایی در ساختار و فرم پرداخته است. برای همین، خواننده در داستان های او با فضاهایی مواجه است که درواقع ترکیبی از فضاهای مختلف و در عین حال ناهمگون می باشد. پرداخت به این نوع فضاها را به صورت نظری و گاه عملی می توان در رویکرد میشل فوکو مشاهده کرد که او آن ها را فضاهای هتروتوپیایی یا دگرسان می نامد. در همین راستا، این مطالعه به شرح این نوع فضاها در آرای فوکو و دیگر متفکران می پردازد که در این زمینه اندیشه ورزیده اند تا خواننده آگاهی عمیقی از فضاها به دست آورد. سپس مطالعه حاضر، جستاری به بحث این فضاها در آثار مندنی پور مومیا و عسل، ماه نیمروز، شرق بنفشه و آبی ماورای بحار می زند که از معدود نویسندگان ایرانی است که چنین تجربه ای در داستان نویسی داشته است. این مطالعه به این نتیجه گیری می رسد که مندنی پور با مطرح کردن چنین فضاهایی در داستان های خود به حقیقت مکتوم در ورای ساختار همگن تک فضایی اشاره دارد و چنین فضاهایی به شخصیت ها کمک می کنند از محدودیت های فضاهای همگن فراتر رفته و طرحی نو دراندازند.
بررسی مقبولیت در دو شعر منتخب از «هفتاد سنگ قبر» و «لب ریخته ها»ی یدالله رؤیایی برمبنای نظریه متنیت دی بوگراند و درسلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متن و نحوه برقراری ارتباط با مخاطب یکی از مسائلی است که از دیرباز تاکنون نظر اندیشمندان را به خود معطوف کرده و سبب شکل گیری نظرات گوناگون و گاه متضاد درباب متن، ارتباط و چندوچون سخن گفتن، شده است. مکاتب و نظریه های معاصر مثل «نظریه مرگ مؤلف»، «نظریه رویکرد به مخاطب»، «نظریه ادبی متن محور» و غیره ازجمله این نظرات هستند که درباب متن و درک و دریافت آن ازسوی مخاطب شکل گرفته اند. دی بوگراند و درسلر زبان شناسانی هستند که با در نظر گرفتن رویکردهای پیشین، برای بررسی یک متن، به مثابه یک رویداد ارتباطی، هفت معیار را معرفی می کنند. «مقبولیت» یا «پذیرفتگیِ» یک متن ازسوی مخاطب یکی از این معیارها است. یدالله رؤیایی شاعری جریان ساز در ادبیات معاصر ایران است. وی با سرودن اشعار خود در قالب شعر حجم نظرات موافق و مخالف بسیاری را نسبت به اشعارش برانگیخت. ازهمین رو، این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی به بررسی مقبولیت در دو شعر منتخب از مجموعه اشعار «هفتاد سنگ قبر» و «لب ریخته ها»ی رؤیایی برمبنای نظریه دی بوگراند و درسلر پرداخته است و نتایج پژوهش حاکی از این است که برمبنای این نظریه شعر منتخب از «هفتاد سنگ قبر» نسبت به شعر منتخب از «لب ریخته ها» از مقبولیت بیشتری نزد مخاطب برخوردار است.
تحلیل مفهومی آندوفازی در رمان سنگی بر گوری جلال آل احمد بر پایه آراء ژرژ سن-پل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
149 - 170
حوزههای تخصصی:
در حوزه روانشناسی، پدیده آندوفازی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. آندوفازی شکل خاصی از تجلی زبان انسان است که فقط برای گوینده قابل شنیدن است و به همین دلیل به عناوینی همچون زبان درونی، نیز اطلاق می شود. بدون شک جست وجوی ردپای آندوفازی در حوزه ادبیات کمی دشوار به نظر می رسد. زبان شناسان نیز همواره در تلاش هستند تا بتوانند چگونگی بازنمایی گفتارِ ذهنی را در ادبیات رمزگشایی کنند. این روش نه تنها به عمق شخصیت پردازی کمک می کند، بلکه ابزاری است برای بیان تناقضات و پیچیدگی های انسانی. آندوفازی می تواند به شکلی مؤثر، تنش های درونی و دیالوگ های ذهنی را به تصویر بکشد و به خواننده امکان دهد تا با دغدغه ها و چالش های شخصیت ها درگیر شود. در این پژوهش برآنیم تا با بررسی آندوفازی در کتاب سنگی برگوری جلال آل احمد براساس آرای ژرژ سن-پل به چگونگی بازنمایی گفتار درونی در قالب قراردادهای نوشتاری بپردازیم تا دریابیم که تصویر ذهنی نویسنده به چه صورت در متن بازتولید شده است. بدین منظور زبان درونی آل احمد را با در نظر گرفتن نمود تصاویر ذهنی وی تحلیل و بررسی می کنیم. نتایج حاصل از پژوهش بیانگر آن است که آندوفازی نزد این نویسنده بیشتر به صورت تصویر دیداری نمود می کند.