فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۲۶۱ تا ۴٬۲۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
هستی و شناخت جلد پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
109 - 129
حوزههای تخصصی:
فمینیست ها معتقدند معرفت زنانه و مردانه متفاوت است. آن ها در زمینه معرفت شناسی با فردگرایی مخالفت می کنند و تأثیر بسزایی برای شرایط اجتماعی و جنسیت در فرایند کسب معرفت قائلند. آنان معتقدند فاعل شناسا به دور از اجتماع، یعنی به تنهایی و با درون نگری، به معرفت دست نمی یابد، بلکه معرفت دارای سرشتی اجتماعی و مشروط به ارتباط با سایر افراد است و در جریان این روابط و با تأثیرپذیری از جنسیت فاعل و موقعیتی که در آن قرار گرفته به دست می آید. از نظر ملاصدرا، عوامل مادی، اجتماعی و جنسیت در معرفت مُعدات به حساب می آیند. فمینیست ها به جای جداکردن فاعل شناسا و متعلَق شناسایی، بر ارتباط این دو تأکید دارند و ارتباط را خصیصه ای زنانه می دانند که در کسب شناخت نقش دارد. ملاصدرا نیز در علم حصولی به ارتباطی قائل می شود که نفس با رب النوع برقرار می کند. بنابراین ملاصدرا به سطح عمیق تری از ارتباط فاعل شناسا و متعلَق شناسایی «ارتباط با ارباب الانواع» توجه کرده است. همچنین در دیدگاه ملاصدرا، فاعل شناسا ذاتاً مجرد اما فعلاً محتاج ماده است، برخلاف فمینیست ها که آن را بدن می دانند. علاوه بر این، هر دو معتقدند ارتباط عقلی و عاطفی در فرایند کسب شناخت را نمی توان نادیده گرفت.
تبیین و تحلیل ماهیت از منظر قیصری و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله ماهیت از جمله مباحث بنیادین و با اهمیت در فلسفه و عرفان اسلامی است؛ اما امروزه به دلیل نگاه اصالت وجودی، توجه و شناخت ماهیت به حاشیه رفته و ماهیت شناسی تبدیل به حوزه ای فرعی گردیده است. همچنین استفاده از ظرفیت های موجود در فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی جهت بهره از توانایی های هر یک از این دو، در رشد و بالندگی روز افزون دیگری، امری غیرقابل تردید است؛ اهمیت مطلب فوق را به عنوان نمونه می توان در نظام حکمی ملاصدرا مشاهده نمود. مقاله حاضر به تبیین مسئله ماهیت در نظر قیصری؛ یکی از مهم ترین صاحب نظران و شارحانِ حوزه عرفان نظری، پرداخته و عنوان می کند که از منظر قیصری اعیان ثابته موجود در علم حق تعالی، همان ماهیات هستند. سپس به تبیین دقیق ماهیات از دیدگاه علامه طباطبایی؛ بنیان گذار نظام حکمی نوصدرایی، می پردازد و در نهایت به بررسی و تحلیل ماهیت از نظر قیصری و علامه طباطبایی پرداخته است. نگارندگان بر این باورند که ماهیات از نظر قیصری همان اعیان ثابته در علم حق تعالی هستند و علم انسان سایه ای از علم خداوند است، اما ماهیات در نظر علامه حد وجودات خاص خارجی در ذهن هستند که در نتیجه تفاعل ذهن و عین، و با وجودی اعتباری در علم انسان تحقق می یابند.
قیاس "از وضع" از ارسطو تا فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
159 - 179
حوزههای تخصصی:
ارسطو در تحلیل پیشین، اگرچه توضیح تفصیلی در باب قیاس های «از وضع» را وعده داده بود، اما در هیچ یک از آثاری که از او باقی مانده به چنین کاری اقدام نکرد. پس از ارسطو، شاگردان و پیروان او با نگاه به کتاب جدل انواع مختلفی از این نوع استدلال را معرفی کردند؛ اسکندر در شرح خود بر تحلیل پیشین ارسطو، آگاهانه سعی کرد تا اثبات ناپذیرهای رواقی را در ذیل قیاس «از وضع» ارسطو قرار دهد و بدین ترتیب چهارچوبی برای منطق گزاره های ارسطویی فراهم آورد؛ این تلاش اسکندر با پذیرش ضمنی مشاییان مختلف در دوره های بعد مواجه شد. فارابی ملهم از مشاییان، اگرچه قیاس «از وضع» ارسطو را در چهارچوبی مشایی دریافت، اما به برخی از آموزه های ارسطو در خصوص قیاس «از وضع» - به ویژه شرط توافق در جدل - پای بند ماند و بدون اشار ه خاصی، اصطلاح «قیاس وضعی» را در سه معنای مختلف به کار برد. با این همه، دریافت فارابی از قیاس های شرطی به مثابه یکی از انواع قیاس های «از وضع» - بیش از اسکندر -مشابهت های بسیاری را با دیدگاه جالینوس نشان می دهد.
بررسی تطبیقی سه گانه های حکمت اسلامی و عرفان مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۳
47 - 71
حوزههای تخصصی:
در راه تبیین شوون سه گانه الهی، سه گانه های مختلفی طرح شده است که حکم مراتب یک حقیقت واحد را دارند؛ سه گانه هایی نظیر: 1. دنیا، برزخ، آخرت.2. ملک، ملکوت، جبروت. 3. ماده، مثال، عقل. 4. زمان، دهر، سرمد.5. اسلام، ایمان، احسان. 6. شریعت، طریقت، حقیقت. 7. علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین. و... مولوی نیز در عرفان خود برای تبیین شووون الهی از سه گانه های زیادی - هم برگرفته شده از منابع اسلامی و هم متناسب با ادبیات ادبی و عرفانی خود – بهره برده است. مقاله حاضر در پی آن است در وهله ی اول مهم ترین سه گانه های مطرح شده در عرفان مولوی را - با رویکرد تطبیق با حکمت اسلامی – فهرست و تبیین نماید؛ و در وهله ی دوم این مساله را پاسخ دهد که چرا نمی توان هر سه گانه ای را به مجموعه ی یاد شده اضافه کرد؟ پاسخ این سوال مهم به اصل وزین تشکیک در فلسفه ی اسلامی باز می گردد؛ مطابق این اصل تنها سه گانه هایی که باهم رابطه ی طولی دارند و در واقع یک حقیقت با سه مرتبه اند می توانند در زمره ی مراتب یاد شده باشند؛ یعنی سه گانه هایی که وحدت و در عین حال تمایز و کثرت تشکیکی بین شان حاکم است؛ از این مبحث شاهدی برای وحدت معنایی در عین کثرت صوری علوم اسلامی هم می توان استخراج نمود. یعنی جان مایه ی عرفان و حکمت اسلامی یکی است اما هر کس به زبان خود صفت حمد او می گوید «بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه».
چه باشد آنچه خوانندش «فلسفه اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۳
233 - 260
حوزههای تخصصی:
بسیاری از شرق شناسان با طرح دلایل چون فرومایگی نژاد سامی عرب زبانان و ناتوانی آنان از فلسفه ورزی، و منع قرآن از آزاداندیشی بر این باورند که آنچه در نزد مسلمانان فلسفه نامیده می شود، چیزی بیش از ترجمه و شرح فلسفه یونان به ویژه ارسطو نیست. نویسندگان عرب زبان نیز برخی از همین دیدگاه پیروی کرده اند. از سوی دیگر، به اعتقاد بسیاری از این دو دسته، فلسفه عربی شامل علم کلام و تصوف، بلکه حتی اصول فقه نیز می باشد.<br /> این مقاله نشان می دهد که هر چند آشنایی با فلسفه یونان نقطه آغاز جریان فلسفه در فرهنگ اسلامی است، فلسفه ورزی مسلمانان در حد ترجمه و شرح فلسفه یونان متوقف نشده، بسیار از آن فراتر رفته است. فلسفه به مثابه «هستی شناسی عقلی نظام مند» دانشی مستقل از سایر علوم اسلامی است که از کندی/فارابی آغاز شده و تا به امروز به ویژه در فرهنگ شیعی تداوم یافته است. سومین محور اصلی این مقاله، تحلیل سیر تکاملی اندیشه فلسفی در سایه آموزه های اسلامی است. دین اسلام با تشویق به عقل ورزی و نیز طرح مسایل فلسفی بستری بسیار مناسب برای تکامل فلسفه فراهم آورده است. اندیشه های فیلسوفان از جهات گوناگونی چون جهت دهی، طرح مسیله، پیشنهاد برهان و تصحیح اشتباهات از آموزه های دینی کمک گرفته اند، در نتیجه فلسفه اسلامی در طول حیات خود روزبه روز بالندتر شده، و اکنون به یک نظام فکری توان مند تبدیل گشته است.
بررسی نشانه شناختی ارزش و روابط سلبی عناصر طبیعت در قرآن کریم بر پایه نشانه شناسی لایه ای(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۷ شماره ۷۵
231 - 270
حوزههای تخصصی:
در نشانه شناسی لایه ای متن قرآن کریم به عنوان منبع لایزال معارف اللهی سطوح و لایه های معنایی متفاوتی دارد و متن این کتاب مقدس شبکه ای باز از لایه های متنی متعدد است. ساختار درونی هر لایه که از عناصر، دلالت ها و معانی متفاوتی تشکیل شده، بر اساس روابط لایه ای آن کشف می شود. در مباحث نشانه شناسی جدید ثابت شده است که بررسی متون مختلف که زنجیره ای از نشانه های گسترده است، می تواند به خوانشی تازه از متن منجر شود. در این راستا پژوهش حاضر در صدد است به بررسی ابعاد معنایی و نشانه شناختی عناصر طبیعت و روابط سلبی میان آنها در متن قرآن کریم بپردازد تا پیام هایی را که خداوند از طریق این عناصر و روابط معنادار بین آنها به انسان منتقل نموده، رمزگشایی کند. برای تحقق این مهم، در این جستار با توسل به رویکرد نشانه شناسی لایه ای به عنوان چارچوب نظری تحقیق و به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی نمونه هایی از آیات قرآن کریم پرداخته شده است. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها در لایه های متنی متعدد قرآن کریم حاکی از آن است که متن این کتاب مقدس از لایه های ساختاری سلسله مراتبی تشکیل شده است که خود لایه های مفهومی بزرگ تر را در بر می گیرد. ازآنجاکه درک عنای عناصر در متن با توجه به محیط و بافت قابل تفسیر است، نشانه شناسی لایه ای به عنوان یک انگاره میان رشته ای می تواند ابزاری ارزشمند و مفید برای بازنمایی معنایی رمزگان در متن قرآن مورد توجه قرار گیرد.
جایگاه علم النفس از منظر ارسطو و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
29 - 43
حوزههای تخصصی:
بر اساس تصور رایج از نفس شناسی ارسطویی، جایگاه علم النفس در طبیعیات است. نظریه دیگری نیز می گوید نفس شناسی ارسطویی دارای دو بخش عمده است به طوری که بخشی باید در طبیعیات و بخش دیگر در الهیات مطالعه گردد. در این مقاله با چند دلیل نشان داده خواهد شد که بر اساس مبانی علم شناختی خود ارسطو، علم الهی جایگاه مناسبتری برای علم النفس ارسطویی است. این دلایل می گویند که از نظر ارسطو، علم الهی علم به جوهر، علت شناسی و شناخت موجودات مجرد است. از طرفی نفس هم جوهر صوری و به خودی خود مجرد است. به علاوه عباراتی از ارسطو هم موید همین نظریه است. در فلسفه ابن سینا هم با وجود آنکه خود ابن سینا مباحث مربوط به نفس را ضمن طبیعیات آورده است نشان داده خواهد شد که از نظر او جایگاه مناسب بحث از علم النفس در طبیعیات نیست و علم دیگری باید متکفل بحث از نفس باشد.
حدوث جسمانی جوامع و بقای فرهنگی آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۸۷
243 - 272
حوزههای تخصصی:
پیش از پرسش از چگونگی حدوث و بقای جامعه، باید بتوان وجود حقیقی جامعه را با برهان فلسفی به اثبات رساند؛ چه آنکه علمی که عهده دار پاسخ به پرسش از هستی و چیستی پدیده هاست، فلسفه است. اصل صدرایی «اتحاد عالم و معلوم»، زمینه اثبات برهانی وجود حقیقی جامعه را فراهم می کند و بر اساس آن، «فرهنگ» یا همان «نظام معنایی تنزل یافته به عرصه زیست جهان جمعی از انسان ها»، به عنوان نفس و روح جامعه تقریر می شود. پس از اثبات وجود عینی جامعه می توان درباره چگونگی حدوث و بقای آن نیز سخن گفت. شهید مطهری از حکیمان معاصری است که برخی نظریه هایش دال بر حدوث جسمانی و بقای فرهنگی جامعه، به معنای آغاز تولد و تکون آن با نهادهای اقتصادی است؛ اما این تفسیر با ادله فلسفی و تاریخی قابل خدشه است. با تکیه بر اصل «جسمانیهالحدوث بودن علم و ادراک» می توان معنای درست حدوث جسمانی جوامع و بقای فرهنگی آنها را بیان کرد و سپس زمینه مطالعات فلسفی درباره موضوعاتی مانند تأثیر «طبایع جسمانی و ساختارهای بدنی»، «اقلیم و ویژگی های جغرافیایی» و... را در زیست فرهنگی - اجتماعی جوامع فراهم آورد. در ادبیات فرهنگ پژوهی معاصر، از ناحیه مکاتب فکری گوناگون، پیرامون موضوعات یادشده بحث های فراوانی با عناوینی چون «جغرافیای فرهنگی» (Cultural geography)، «زیست شناسی اجتماعی» (Sociobiology)، «مطالعات فرهنگی بدن» و... صورت پذیرفته و لازم است این موضوعات از منظر ذخایر حکمی - دینی نیز بازخوانی شوند.
روش و روش شناسی در علوم انسانی اسلامی چارچوبی برای تحلیل و ارزیابی نظریه های علم دینی و علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۸۹
153 - 179
حوزههای تخصصی:
روش شناسی علوم انسانی اسلامی عهده دار کشف، توصیف و ارزیابی معرفت شناختی روش های پیشنهادی در نظریه های علم اسلامی و علوم انسانی اسلامی است. توصیف مذکور ترکیبی است از «معرفی نحوه گردآوری و تحلیل داده های مرتبط با پرسش ها یا فرضیه های تحقیق» و «تشریح منطق و الگوی کلی فعالیت علمی». ارزیابی معرفت شناختی یافته های حاصل از کاربست روش، بر اساس این توصیفات صورت می گیرد که بخش مهمی از «روش شناسی» را تشکیل می دهد. مقاله حاضر در صدد بیان الزامات روش شناختی علم دینی و علوم انسانی اسلامی است؛ لذا الزامات مذکور را در سه مورد بیان کرده است: نخست در خصوص شناخت علمی موضوع مورد پژوهش؛ دوم درباره شناخت آموزه های دینی مرتبط با موضوع مورد پژوهش؛ سوم درباره ضرورت بیان نحوه ارتباط میان آموزه های دینی مذکور با یافته علمی حاصل از روش پیشنهادی. این الزامات همچون چارچوبی کلی برای توصیف و ارزیابی نظریه های علم دینی و علوم انسانی اسلامی شناسایی و تشریح شده اند.
علم و تکنولوژی: تفاوتها، تعاملها، و تبعات آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بین علم و تکنولوژی تمایز مفهومی مهمی وجود دارد، همچنین آنچهاز آن با عنوان ’علم کاربردی‘یاد می شود، از نظر معرفت شناختی مفهومی زائد است؛ این مقوله در ذیل مقوله تکنولوژی می گنجد. در مقاله حاضر درباره زمینه های فلسفی خلط علم و تکنولوژی بحث می کنیم و توضیح می دهیم که یکی دانستن آن دو، نه تنها یک خطای معرفت شناسانه محسوب می شود، بلکه نتایج و تبعات نامطلوب نظری و عملیعدیده ای نیز به بار می آورد که تأثیر خود را در کاوش های معرفتی و نیز سیاست گذاری ها در حوزه علم و تکنولوژی آشکار می سازد.
بررسی مبانی و اصول تربیتی نظریه بازی های زبانی ویتگنشتاین و نقد آن بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
83 - 108
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تبیین نظریه ویتگنشتاین متأخر، یعنی نظریه بازی های زبانی، و استنباط دلالت های آن در زمینه مبانی و اصول تربیتی و تحلیل و نقد آن از دیدگاه علامه طباطبایی است. در این پژوهش از روش تحلیل مفهومی، روش استنتاجی و تحلیل انتقادی استفاده شده است. برای این منظور پس از استخراج و استنباط مبانی و اصول نظریه بازی های زبانی ویتگنشتاین، نقد آن ها از دیدگاه علامه طباطبایی مطرح می شود. طبق یافته های این پژوهش، مفاهیم اصلی معرفت شناسی ویتگنشتاین شامل نظریه کاربردی معنا، اجتماعی بودن زبان و نفی زبان خصوصی، تأکید بر توصیف به جای تبیین، زمینه گرایی و نسبیت محوری است. در مقابل، علامه طباطبایی در بنیان های معرفت شناختی خود بر مبناگروی، یقینی بودن معرفت و بداهت آن و متعین بودن حقیقت اشاره می کند. با در نظر داشتن معرفت شناسی ویتگنشتاین، شاهد ضعف هایی هستیم که می توان آن ها را بر مبنای دیدگاه علامه طباطبایی نقد و بررسی کرد؛ از جمله تعین نداشتن معنا، ابتنای نظام معرفتی انسان بر نحوه زندگی او، نفی وجه کشفی معرفت، ماهیت اقتضایی بودن و نسبیت.
متدولوژی ویتگنشتاین در خصلت غیر شناختی زبان دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۳۷)
795 - 816
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو با تعریف ایمان و ایمان گرایی مؤمنان (مسلمان، مسیحی و یهودی) و تقسیم آن به حاد و معتدل و بررسی رابطه ایمان گرایی و شکاکیت، به تحلیل دین گرایی ویتگنشتاین پرداخته است. نگاه دینی ویتگنشتاین بر خصلت غیرشناختی زبان دینی اذعان دارد و در عین حال باورهای دینی را اغلب بی دلیل می داند. فلاسفه ای که به نوعی تحت تأثیر افکار وی قرار گرفته اند، با عنایت به درستی تفسیر ایمان گرایانه یا زبان دینی ویتگنشتاین، درباره ناواقع گرا بودن وی تردید دارند. به منظور سهولت، ایمان گرایی ویتگنشتاینی را در سه نکته خلاصه می کنیم: 1. بی دلیل بودن باورهای دینی؛ 2. تفسیر غیرشناختی از آنها و 3. تفسیر ناواقع گرایانه از دین.
رابطه ادراک حسی با تجربه استتیکی و زیبایی در استتیک لایب نیتس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۳
175 - 194
حوزههای تخصصی:
شرح لایب نیتس از ادراک حسی برای درک سنت استتیک عقل گرایانه آلمانی در قرن هجدهم بسیار حایز اهمیت است. تأملات او در این باب چارچوبی دکارتی دارد و برای دیدگاه های او درباره تجربه استتیکی بسیار کانونی است. او با توجه به ماهیت واضح ولی مغشوش ادراک حسی، مفهوم کمال و لذت را تبیین می کند و از همین معبر ره به تعریف زیبایی می برد. کمال عبارت است از نیرو یا توانایی متحدساختن ویژگی های کثیر در یک ویژگی؛ لذت، از نظر او، عبارت است از احساس کمال در اشیا؛ زیبایی هم نزد او همانا تعمق یا تأمل بر امری لذت بخش یا خوشایند، یا کمال شیء است. در این مقاله قصد داریم پس از بررسی اهمیت لایب نیتس در استتیک آلمان، ماهیت ادراک حسی نزد او، و سپس رابطه آن را با تجربه استتیکی، کمال، لذت و زیبایی در سپهر استتیک او بکاویم و در اخر هم نقد و نظری بر استتیک او داشته باشیم.
تشریح و نقد استدلال های الهیاتی حامی طبیعت گرایی روش شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
83 - 110
حوزههای تخصصی:
ناسازگاری طبیعت گرایی روش شناختی با باورهای دینی همواره دستاویزی برای مخالفت دین داران با این تز روش شناختی بوده است. با این حال برخی فلاسفه معتقدند اتفاقاً این باورهای دینی هستند که ما را به سمت طبیعت گرایی روش شناختی هدایت می کنند. ایشان از موضعی دین باورانه به دفاع از طبیعت گرایی روش شناختی برخاسته اند و با انگیزه های الهیاتی، به نفع طبیعت گرایی روش شناختی استدلال کرده اند. در مقاله حاضر دو دسته شاخص از این استدلال ها را تشریح و نقد می کنیم. دسته اول استدلال های است که بر اشکالات مرتبط با مسئله فعل مستقیم الهی متمرکز شده اند و کنار گذاشتن طبیعت گرایی روش شناختی را منتهی به الهیات خدای رخنه پوش می دانند که به لحاظ دینی موضعی قابل قبول نیست. هدف دسته دیگر استدلال ها آن است که نشان دهند محدودیت های روش علمی مانعی برای توصیف هویات فراطبیعی در علم است، زیرا این هویات، متعالی تر از قوانین طبیعی هستند. پس از تشریح استدلال های الهیاتی مدافع طبیعت گرایی روش شناختی، با آشکارکردن نقاط ضعف استدلال ها ناکارآمدی آن ها نشان داده می شود.
بررسی مفهوم و مدلول شرم: مقایسه ی برخی از مهمترین دیدگاه های روان شناختی با یک دیدگاه الهیاتی-اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۰
109 - 143
حوزههای تخصصی:
مفهوم سازی شرم یکی از مباحث چالش برانگیز در تحقیقات روان شناختی است. چالش مفهوم پردازی شرم در فرهنگ های شرقی و به طور خاص در فرهنگ ایرانی-اسلامی موجبات ابهام قابل توجهی را هم برای اندیشمندان حوزه ی دین و هم برای روان شناسان به وجود آورده است. پژوهش حاضراز طریق بررسی مفهوم سازی و شواهد پژوهشی مربوطه در رویکرد شناختی و روان تحلیلی از میان رویکردهای روان شناختی در زمینه ی شرم و مقایسه ی آن با دیدگاه "فضیلت شرم" عبدالکریم سروش به عنوان یک دیدگاه وجودی-الهیاتی-اخلاقی به فهم این تفاوت و روشن ساختن آن برای محققان دین پژوهی و روان شناسانکمک می کند. روش پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی است و منابع مورد بررسی مقالات و کتاب های روان شناسی و مجموعه سخنرانی های عبدالکریم سروش در حوزه شرم بود. همچنین برای صورتبندی دیدگاه سروش در موردمعرفت شناسی اخلاق، کتاب اخلاق خدایان ایشان مدّ نظر قرار گرفت. نتایج بیانگر آن است که در این زمینه ما تنها با یک اختلاف اصطلاح شناختی روبه رو نیستیم، بلکه با دو پارادایم متفاوت که ملزومات فلسفی-روان شناختی خاص خود را دارند مواجه هستیم. مفروضات مورد اختلاف در مواردی همچون سنخ طرح مسیله، فطری نگری هیجان شرم، توجه به سویه های وجودشناختی شرم، واقع نمون بودن شرم، توجه به اخلاق فضیلت گرایانه در شرم و روش شناسی بررسی مفهوم و کارکرد شرم نشان داده شد. همچنین ملزومات فلسفی و روان شناختی گفته شده هر یک به طور جداگانه مورد بحث قرار گرفت. کلمات کلیدی: مفهوم سازی شرم،رویکردهای روان شناختی، روان شناسی اخلاق، تفاوت های پارادایمی
شبکه شعاعی معنای ایمان از دیدگاه اندیشمندان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۷ شماره ۷۴
157 - 176
حوزههای تخصصی:
واژه ایمان و مشتقاتش در بیش از هفتصد آیه قرآن یاد شده است که این خود اهمیت این واژه را در جهان بینی قرآن نشان می دهد. بررسی تغییر معنای ایمان با توجه به دیدگاه افراد و با استفاده از نظریه شبکه شعاعی در معناشناسی شناختی به سازمان دهی معانی متفاوت ایمان کمک می کند. شبکه شعاعی مدل گرافیکی برای سازمان دادن معانی متفاوت یک واژه درباره یک معنای مرکزی است که به آن معنای مرکزی، پیش نمونه می گویند. مبنا در شبکه شعاعی و در این پژوهش بر اساس انواع تغییر معنایی است که واژه سیاق های گوناگون پیدا می کند. تغییر معنا- با توجه به دیدگاه های متفاوت- یکی از انواع تغییر معناست. معنای واژه ایمان نیز با توجه به دیدگاه لغت دانان، متکلمان اسلامی و مفسران تغییر می کند. معنای پیش نمونه از میان معانی متفاوت یک واژه انتخاب می شود و از معیارهای آن می توان به اولین معنای مورد قبول، تفوق در شبکه معنایی، رابطه با دیگر معانی واژه، پیش بینی دستوری و تصور راحت اشاره کرد. معنای پیش نمونه ایمان، تصدیق قلبی است که چهار دسته معنایی از آن انشعاب می شود؛ 1. ایمان همراه با عمل، تصدیق قلبی افزون بر مولفه عمل؛ 2. ایمان بدون قلب، تصدیق قلبی بدون مؤلفه قلب؛ 3. حاصل ایمان؛ 4. معنای مساوی با ایمان که همان معرفت است
نظریه شونیَتا (خلأ) و مفاهیم وابسته به آن در فلسفه مادهیه میکه بودایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
195 - 226
حوزههای تخصصی:
طریق مهایانه شاخه بزرگی از دین بودایی است که در کشورهای چین، نپال، تبت، مغولستان، کره، تایوان، ویتنام و ژاپن پیروان بسیار دارد. این آیین که جدیدتر از شاخه خواهر آن، یعنی تهره واده (هینه یانه) به شمار می رود، بر مبادی و اصولی مشابه با آن استوار است، اما بر برخی از آنها تأکید بیشتری دارد و تفسیرهای متفاوتی را از آنها ارائه می دهد. نظریه خلأ و آموزه های وابسته به آن، اعتقاد به آرمان بُدهیستوه، وجود بدهیستوه های متعدد و تأکید بر یاد کردن سوگند بدهیستوه و بالأخره طریق سرسپردگی یا بهکتی مارگه از برجسته ترین اصول شکل دهنده مهایانه، و وجه تمایز آن با تهره واده شمرده می شوند. افزون بر این، شاخه مهایانه بدون رد کردن متون مقدس هینه یانه، در هر یک از مکاتب متعدد خود دارای متون پذیرفته شده و مرجعی است که بیان کننده دیدگاه های آن مکاتب هستند. یکی از قدیمی ترین جریان های فکری درون مهایانه، مکتب مادهیه میکه (راه میانه) است که نظریه خلأ (شونیَه یا شونیَتا) از جمله اصول بنیادی آن به شمار می رود و از همین رو، شونیه وادَه یا شونیَتاوادَه نیز نامیده می شود. در این مقاله کوشش بر آن است که ضمن ارائه تاریخچه مختصری از شکل گیری طریق مهایانه و مکتب مادهیه میکه، آموزه خلأ از دیدگاه این جریان فکری - فلسفی تعریف و رابطه آن با سایر اصول مهایانه بررسی شود.
A new philosophy of man and humanism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۴
201 - 218
حوزههای تخصصی:
The theoretical basis for the new philosophy was laid by the American philosopher James Joseph Dagenais (1923-1981), who came to the conclusion that philosophical anthropology is not a science, but a domain unto itself, and that a philosophy of man can only come about as a joint undertaking of all sciences, in which the object of study must be man himself. The final explanation of man lies outside all possible scientific views that have ever been formulated, because they lie within the origins of every branch of science, including the science of philosophy. It is the final ground on which the philosophies, of any nature whatsoever, can be practised implicitly or explicitly. The methods of a post-modern philosophical anthropology will have to be based on reflection, on the claim that it is possible to debate differences and contrasts on reasonable grounds, and on the individual responsibility for the decisions we all make for ourselves in respect of changes in body and mind. A post-modern version of Sartre’s creed: man is and always will be what he makes of himself. I have given philosophical anthropology a new concrete substance on the basis of the definition of Jim Dagenais: “a consistent overall vision of man and his world”, so that it can serve as the basis for philosophy and thus as the foundation for human life.
تأملی نظری در مفهوم عدالت جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۹۰
171 - 198
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در صدد ایضاح مفهومی عدالت جنسیتی است که کاربست آن در متون، اسناد بالادستی و ادبیات گفتاری در ایران معاصر ابهاماتی را به وجود آورده است؛ به طوری که اخیراً درج عنوان عدالت جنسیتی در ماده سی و یک لایحه برنامه ششم توسعه پرسش هایی را در مورد مفهوم و ماهیت عدالت جنسیتی مطرح نمود که حاکی از تنوع دیدگاه ها و برداشت ها از این مفهوم است. این تشتت در فهم و برداشت ها موجب تعدد رفتارها در به کاربستن آن در ساحت عمل می گردد؛ ازاین رو نوشته حاضر در صدد پاسخ به این پرسش است که معنا، مفهوم و ماهیت عدالت جنسیتی چیست؟ آیا تقریر این عبارت در قانون، عبور از نصوص اسلامی تلقی می شود؟ از این حیث کوشش می گردد نخست معانی و مفاهیمی که واژه عدالت نظر به گفتمان هایی که ذیل آنها ظهور یافته، بررسی شده، سپس رابطه بین مفهوم عدالت و جنسیت ذیل هر یک از این گفتمان ها (گفتمان سنتی در غرب و اسلام، گفتمان مدرن در غرب و اسلام) بررسی و پیامدهای آن تحلیل گردد. در مقاله حاضر نگاه اسلامی برجسته شده است؛ همچنین به نتایج اجتماعی کاربست تئوری «عدالت به مثابه تساوی» در گفتمان مدرن پرداخته می شود.
An Objection to the Branching Model for Time(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
173 - 192
حوزههای تخصصی:
Future Contingency has been an old debate between philosophers throughout history. On one hand, Aristotle thinks events of the future happen contingently. On the other hand, Diodorus believes what happens in the future is now determined. Diodorus has presented an argument for determinism based on a few premises. Logicians and philosophers try to avoid determinism by denying the first premise of Diodorus, which is the necessity of the past. However, they only regard a qualified version of this premise based on the medieval argument for determinism while some other philosophers consider this premise in a general way. A new argument shall be presented in this paper for determinism similar to the medieval one based on the general version of the premise which is not rejected by systems which reject the medieval argument. This flaw originates in a few properties of the branching model for time. We shall show what this property is and how it would be possible to resolve the problem this property creates.