مقالات
حوزه های تخصصی:
تأمل دقیق و عمیق در میراث برجای مانده از عارفان خراسان حکایت از آن دارد که این میراث عرفانی را می توان مصداقی از تفکر شاعرانه و فراخوان وجود برای مأواگزیدن در مأمن زبان به شمار آورد؛ تفکری که در آن، موجودات زیر سایه قاب بندی های ذهن فاعل شناسا قرار ندارند و لاجرم عرصه گشوده و مسطحی را مهیا می سازند که در آن، دیدار وجود صورت می بندد و موجودات چنانکه بایسته است ارج نهاده می شوند. شاعرانگی، بکارت زبانی، برآسودگی از مفهوم اندیشی های متافیزیکی و آن سوباوری، مهمترین ویژگی های این شیوه تفکر به شمار می روند. از منظر عارفان خراسان، هستی و همه شیونات و اطوار آن صرفاً ملک طلق خداوند و بلکه با او هم هویت است. از این رو، عارف خراسانی به جای التفات به هستی، به حقیقت هستی که ذات خداوند است رو می آورد. هستی نزد عارف خراسانی به جای آنکه در پرتو تفکر بازنمودی به مثابه یک معقول ثانی فلسفی محل توجه نظری واقع شود، به مثابه روشنای حضوری فراگیر که وقوع همه اشیاء از او مایه می گیرد، متعلق تجربه عارف قرار می گیرد.
خره کیانی بالاترین مقام معنوی در حکمت اشراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصطلاح «خره کیانی» که در متون شیخ اشراق به کار رفته است، یکی از اصطلاحات قدیم ایرانی و برگرفته از متون زرتشتی است. در این مقاله با بررسی معنای لغوی و اصطلاحی آن در متون زرتشتی و آثار دوران اسلامی، خصوصیات آن مورد بررسی قرار گرفته است. خره کیانی موهبتی الهی و یکی از انواع فره به شمار می آید که تنها به انسان های کامل افاضه می شود. در فرهنگ اسلامی این اصطلاح را معادل سلطان، سکینه و نور طامس دانسته اند. در این مقاله با بررسی خصوصیات خره کیانی و نقد و بررسی نظریات مختلف در مورد آن، نشان داده شده است که بهترین معادل برای «خره کیانی»، مقام ولایت در فرهنگ اسلامی است و کسی که دارای چنین موهبتی است، قطب عالم امکان و خلیفه خداوند بر زمین است که به برترین مقام معنوی نایل گردیده است. بر این اساس انسان کامل در حکمت اشراقی همان انسان فرهمند است که به خره کیانی دست یافته است.
بررسی تطبیقی سه گانه های حکمت اسلامی و عرفان مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در راه تبیین شوون سه گانه الهی، سه گانه های مختلفی طرح شده است که حکم مراتب یک حقیقت واحد را دارند؛ سه گانه هایی نظیر: 1. دنیا، برزخ، آخرت.2. ملک، ملکوت، جبروت. 3. ماده، مثال، عقل. 4. زمان، دهر، سرمد.5. اسلام، ایمان، احسان. 6. شریعت، طریقت، حقیقت. 7. علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین. و... مولوی نیز در عرفان خود برای تبیین شووون الهی از سه گانه های زیادی - هم برگرفته شده از منابع اسلامی و هم متناسب با ادبیات ادبی و عرفانی خود – بهره برده است. مقاله حاضر در پی آن است در وهله ی اول مهم ترین سه گانه های مطرح شده در عرفان مولوی را - با رویکرد تطبیق با حکمت اسلامی – فهرست و تبیین نماید؛ و در وهله ی دوم این مساله را پاسخ دهد که چرا نمی توان هر سه گانه ای را به مجموعه ی یاد شده اضافه کرد؟ پاسخ این سوال مهم به اصل وزین تشکیک در فلسفه ی اسلامی باز می گردد؛ مطابق این اصل تنها سه گانه هایی که باهم رابطه ی طولی دارند و در واقع یک حقیقت با سه مرتبه اند می توانند در زمره ی مراتب یاد شده باشند؛ یعنی سه گانه هایی که وحدت و در عین حال تمایز و کثرت تشکیکی بین شان حاکم است؛ از این مبحث شاهدی برای وحدت معنایی در عین کثرت صوری علوم اسلامی هم می توان استخراج نمود. یعنی جان مایه ی عرفان و حکمت اسلامی یکی است اما هر کس به زبان خود صفت حمد او می گوید «بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه».
تحلیل حدیث «المؤمن مرآه المؤمن» بر مبنای حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از حدیث المومن مرآت المومن برداشت های گوناگون صورت گرفته است. مطابق تفسیر عامیانه شخص می تواند نشان دهنده عیوب برادر مومن خود باشد. این نگرش، ناقص بوده و آثار نامطلوبی در فضای اخلاقی جامعه دارد. از این رو تحلیل عمیق و دقیق از حدیث ضروری بوده و اندیشه های حکمت متعالیه در این باب راهگشاست. سوال این است که بر اساس مبانی حکمت متعالیه چه تفسیری می توان از حدیث ارایه کرد که از پیامدهای تفاسیر عامیانه مصون باشد؟ با بررسی آثار ملاصدرا و سایر منابع به روش توصیفی- تحلیلی نتایجی حاصل شد. بر خلاف رویکرد عامیانه، که مومن اول را اصیل و اصلاح گر مومن دوم نشان داده، مطابق مبانی حکمت متعالیه مومن دوم جنبه اصالی و استقلالی داشته و مومن اول نقش تبعی و ابزاری دارد. بر این اساس و با کاربست اصل تشکیک در مرآتیت هر چه آینه قلب انسان شفاف تر باشد، وجودهای برتری را به نمایش می گزارد.
«کلمه الهی»: انواع آن و تطابق میان آنها از منظر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عرفان اسلامی همه مظاهر هستی جلوه ای از حق تعالی هستند که بنا به اصل تجلی از منشأ واحدی به ظهور رسیده اند. برای این مظاهر الهی گاه تعبیر «کلمه» به کار رفته است. این تعبیر بیانگر این اصل است که متکلم حقیقی عالم، ذات واحد حق است و هر آنچه موجود گشته، به نفس رحمانی حق به منصه ظهور رسیده و همچون ارتباط کلمه با صاحب کلام، ارتباطی مستقیم و روشن با وی دارد. برای انواع کلمات الهی تعابیر مختلفی ذکر شده است که برخی از مهم ترین آنها که برگرفته از اصطلاحات قرآنی است، «کلمات آفاقی»، «کلمات انفسی» و «کلمات قرآنی» می باشد. این سه نوع کلمه الهی، سه کتاب «آفاقی»، «انفسی» و «قرآنی» را تشکیل می دهند که توجه و دقت به آنها در کنار هم راه گشای معرفت پروردگار است. افزون بر این، از آنجا که آنها از یک منشأ واحد به ظهور رسیده اند، تشابه و تطابق بسیاری نیز میان آنها به لحاظ کلی و جزیی به چشم می آید که به برخی از آنها اشاره می شود.
پدیدار شناسی اراده آزاد در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهودی که انسان از اراده آزاد دارد، همواره تکیه گاهی مستحکم در مقابل چالش های تردیدبرانگیز اراده آزاد به حساب آمده است. در سنت فلسفه اسلامی این شهود منحصراً در قالب علم حضوری به اختیار مطرح شده و امری غیر قابل تردید به حساب آمده است، اما آن چنان که شایسته است درباره جنبه های مختلف و درجات شدت و ضعف این علم حضوری بحث نشده است. در این مقاله با استفاده از مبانی حکمت متعالیه و با روش تحلیلی برهانی، به پدیدار شناسی اراده آزاد پرداخته ایم، به این معنا که شهود خود نسبت به اراده آزاد را بررسی کرده و ارزش معرفتی آن را مشخص کرده ایم. تحلیل پدیدارشناسانه اراده آزاد ما را به این نتیجه رساند که شهود اراده آزاد مجموعه ای درهم تنیده از ده مؤلفه ادراکی است. این مؤلفه ها از حیث اعتبار معرفت شناختی یکسان نیستند و در سه گروه مختلف دسته بندی می شوند. برخی از آنها به نحو علم حضوری با درجه وضوح زیاد هستند و یا گزاره هایی هستند که برگرفته از این علم حضوری خاص هستند (گزاره های وجدانی). این گروه به طور مطلق و بدون هیچ شرطی به لحاظ معرفت شناختی معتبرند. گروه دیگر به علم حضوری با درجه وضوح زیاد مستند نیستند و برای معتبر بودن، به تکمیل و تتمیم برخی قراین و شواهد احتیاج دارند. گروه سوم از امور تشکیکی و دارای مراتب هستند و هر مرتبه از اعتبار معرفتی متفاوتی نسبت به سایر مراتب برخوردار است.
بررسی هویت فلسفه اسلامی در آثار علامه طباطبایی ره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سده گذشته بررسی هویت فلسفه اسلامی اعم از چیستی و هستی آن، یکی از موضوعات مورد بحث مستشرقین غربی و متفکرین اسلامی بوده است. آیا فلسفه اسلامی دارای یک هویت متمایز است؟ بدین معنا که آیا می توان درباره آن گفت هم اسلامی است و هم هویتی جدا از کلام اسلامی و فلسفه یونان دارد؟ در این باره پاسخ های گوناگونی در رد یا دفاع از آن ارایه شده است. یکی از بزرگترین فیلسوفان معاصر که بررسی های گسترده ای در این باره انجام داده و در آثار خود تلاش نموده است تا به تبیین هویت فلسفه اسلامی و دفاع از آن بپردازد علامه طباطبایی است. <br /> این تحقیق با توجه به آثار علامه طباطبایی به سه سوال درباره هویت فلسفه اسلامی یعنی ارتباط اسلام با فلسفه، چیستی فلسفه اسلامی و هستی فلسفه اسلامی از منظر علامه پاسخ می دهد. به نظر علامه طباطبایی اسلام دینی فطری و جهانی است و نباید آن را در قشری خاص از مخاطبین محدود کرد. اندیشه فلسفی نیز امری فطری است و اسلام آن را به رسمیت شناخته و در ردیف تفکر مذهبی قرار داده است. فلسفه اسلامی در چیستی و ماهیت فلسفی و برهانی خود، اگر چه با کلام اسلامی متمایز است اما تفاوتی با فلسفه یونان نمی کند بلکه تمایز فلسفه اسلامی با فلسفه یونان در هستی و تحقق خارجی آن است؛ یعنی در ابتکاراتی است که در سه بخش 1-کمیت مسایل فلسفی 2- انسجام و ترتب خاص در بین مسایل فلسفی 3- زنده بودن و پویایی در ابعاد مختلف که در طول سالیان متمادی بدست آورده است.
جایگاه بدن در نفس شناسی صدرالمتالهین (بررسی هفت مبحث از علم النفس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مباحث انسان شناسی فلسفی غالبا مسایل مرتبط با بدن، تحت الشعاع نفس و مسایل آن واقع شده و نقش بدن در ترسیم هویت انسان، تا حد زیادی مورد غفلت قرار گرفته است. بی شک معرفت نفس و شناخت حقیقت وجودی انسان نیازمند مقدماتی است که شناخت بدن و آثار و لوازم آن، یکی از ضروری ترین آن هاست. در این نوشتار شناخت نفس و انسان شناسی فلسفی در اندیشه ی صدرالمتالهین، با محوریت بدن مورد توجه قرار گرفته است. ویژگی های بدن جسمانی گاه به نحو ایجابی در شناخت اوصاف و احکام نفس دخالت دارند؛ مانند نحوه ی استفاده از این ویژگی ها در تعریف نفس یا در اثبات جسمانیه الحدوث بودن نفس؛ اما برخی ویژگی های بدن به نحو سلبی در شناخت نفس مؤثرند، به عنوان مثال ماده ی بدنی دارای کمیت، وضع، انقسام پذیری و تناهی افعال است و ضعف، کهولت و خستگی عارض آن می گردد؛ مزاج بدنی همواره با انفعال و تغییر و دگرگونی همراه است و در انجام افعال خود، نیازمند ابزار و آلات جسمانی است؛ به علاوه علم به بدن و افعال آن نیز، حصولی و تابع وضع و محل است. با سلب این ویژگی ها از برخی ساحت های وجودی انسان می توان به تحلیل و تبیین بسیاری از مسایل نفس پرداخت. مسایلی همچون اثبات وجود نفس، تجرد قوه ی خیال و قوه ی عاقله از جمله مسایلی هستند که صدرالمتالهین با بهره گیری از شناخت بدن و ویژگی های بدنی به نحو سلبی به توضیح و تحلیل آنها می پردازد.
علوم انسانی: نام ها و نزاع ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در وهله اول به کند و کاو در عنوان «علوم انسانی» و دیدگاه های رقیب اش می پردازد: «علوم فرهنگی»، «علوم اخلاقی» و سرانجام «علوم اجتماعی». و در ضمن می کوشد بر پیش زمینه های فلسفی آن عناوین نیز نظری بیافکند. با دو عنوان «علوم انسانی» که برگزیده و رواج یافته ویلهلم دیلتای است، و «علوم فرهنگی» که پیش نهاده نوکانتیان و نیز ماکس وبر بود، گوشه ای از نزاع بر سر این دسته از علوم در نیمه دوم قرن نوزدهم آشکار می شود. در طرف دیگر این منازعه هم جان استوارت میل ایستاده با پیشنهادش «علوم اخلاقی». او درحقیقت وامدار ارسطو است و از طبقه بندی علوم، اخلاق و منطق اش بهره می برد. اشاره به عنوان علوم اجتماعی بیشتر برای هشدار بر این خطای رایج است که آن را ناسنجیده بر تمام علوم انسانی اطلاق می کنند. پس دفع بعضی سوء تفاهم ها کار ضمنی دیگر مقاله پیش رو است، که پیش از هر چیز از خود عنوان علوم انسانی و بعد از فروکاستن علوم انسانی به جامعه شناسی جدید، پیش آمده است.
چه باشد آنچه خوانندش «فلسفه اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از شرق شناسان با طرح دلایل چون فرومایگی نژاد سامی عرب زبانان و ناتوانی آنان از فلسفه ورزی، و منع قرآن از آزاداندیشی بر این باورند که آنچه در نزد مسلمانان فلسفه نامیده می شود، چیزی بیش از ترجمه و شرح فلسفه یونان به ویژه ارسطو نیست. نویسندگان عرب زبان نیز برخی از همین دیدگاه پیروی کرده اند. از سوی دیگر، به اعتقاد بسیاری از این دو دسته، فلسفه عربی شامل علم کلام و تصوف، بلکه حتی اصول فقه نیز می باشد.<br /> این مقاله نشان می دهد که هر چند آشنایی با فلسفه یونان نقطه آغاز جریان فلسفه در فرهنگ اسلامی است، فلسفه ورزی مسلمانان در حد ترجمه و شرح فلسفه یونان متوقف نشده، بسیار از آن فراتر رفته است. فلسفه به مثابه «هستی شناسی عقلی نظام مند» دانشی مستقل از سایر علوم اسلامی است که از کندی/فارابی آغاز شده و تا به امروز به ویژه در فرهنگ شیعی تداوم یافته است. سومین محور اصلی این مقاله، تحلیل سیر تکاملی اندیشه فلسفی در سایه آموزه های اسلامی است. دین اسلام با تشویق به عقل ورزی و نیز طرح مسایل فلسفی بستری بسیار مناسب برای تکامل فلسفه فراهم آورده است. اندیشه های فیلسوفان از جهات گوناگونی چون جهت دهی، طرح مسیله، پیشنهاد برهان و تصحیح اشتباهات از آموزه های دینی کمک گرفته اند، در نتیجه فلسفه اسلامی در طول حیات خود روزبه روز بالندتر شده، و اکنون به یک نظام فکری توان مند تبدیل گشته است.
تصحیح و تحقیق آغازه کتاب الحروف فارابی درباب «مقوله» و جایگاه آن در علوم و صنایع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب الحروف فاربی از مهم ترین آثار متافیزیکی در تاریخ فلسفه اسلامی است که نشان می دهد تفکر فلسفی در عالم اسلام در ابتدای راه خود چه نسبتی با اندیشه ارسطویی دارد. در این اثر ضمن توضیح اصطلاحات مختلف فلسفی و اقتضایات مختلف این اصطلاحات در زبان و جامعه عربی مباحث فلسفی مهم و بدیعی طرح شده است. الحروف علاوه بر این حاوی مباحث مختلفی در باب پیدایش زبان، فلسفه، دین، سیاست و اجتماع است که باعث شده مورد توجه محققان در شاخه های مختلف علوم انسانی قرار گیرد. این اثر را نخستین بار محسن مهدی در سال 1970 بر اساس تنها یک نسخه موجود در دانشگاه تهران تصحیح و منتشر نمود. اشکالات فراوان نسخه چاپی که ناشی از ضعیف بودن نسخه خطی و پیچیدگی و سخت فهمی متن اثر می باشد تصحیح مجدد آن را ضروری کرده است. در این مقاله متن اولین مبحث طرح شده در این اثر که می توان آن را «اصطلاح «مقوله» و جایگاه آن در علوم و صنایع» نامید بر اساس چهار نسخه خطی و یک نسخه چاپی تصحیح و در موارد لزوم حاشیه هایی جهت توضیح و تبیین مطالب آورده شده است.
نقد و بررسی «رساله فی الفرق بین الزمان و الدهرو السرمد»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حسین بن علی تبریزی خسروشاهی از علمای شیخیه و از جمله شاگردان سید کاظم رشتی است. تاکنون چهار رساله از در کتاب خانه های نسخ خطی شناسایی شده است. وی در این رساله رساله فی الفرق بین الزمان و الدهرو السرمد دیدگاه خاص خویش را پیرامون زمان، دهر و سرمد بیان می کند. در نظر وی زمان مشتمل بر دو نوع تعریف حقیقی و ظاهری است.در تعریف حقیقی زمان، زمان از جمله مشخصات جسم به شمار می رود؛ لکن تعریف ظاهری زمان بدین معنا است که شیء حادث از هنگام حدوث خویش، امتدادی دارد که حافظ آن خداوند است. در دیدگاه وی خداوند تنها شیء بسیط است و سایر موجودات اعم از مجرد و مادی از اموری شش گانه ترکیب یافته اند. این امور شش گانه با توجه به کیفیت وجود شیء و متناسب با عالم موجود در آن خواهند بود. وی از تعابیر رایج حکما نسبت به زمان، دهر و سرمد استفاده نمی نماید. در دیدگاه وی، سرمد وقت و وعاء فعل و مشیت الهی است، و از آن جایی که مشیت مشتمل بر مراتبی است؛ لذا سرمد نیز دارای مراتب مختلفی خواهد بود. همچنین دهر وقت عقل و زمان وعاء موجودات جسمانی است. این گفتار بر آن است که دیدگاه وی را تحلیل و بررسی نموده و برخی از کاستی های نظریات وی را نشان داده است.