فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۴۱ تا ۳٬۰۶۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
107 - 126
حوزههای تخصصی:
امکان شناخت خدا از مهم ترین پرسش های الهیاتی در ادیان مختلف است. در پاسخ به این سؤال که آیا می توان خدا را شناخت یا خیر مطالب مختلفی بیان شده و ادله مختلفی اقامه شده است. در این میان اریگن اسکندرانی از بزرگترین الهیدانان صدر مسیحیت و صاحب اولین الهیات نظامند مسیحی، دلایلی در دفاع از امکان شناخت خدا بیان کرده است که در این مقاله این ادله از میان آثار او استخراج، واکاوی و بررسی شده اند. اریگن اسکندرانی با دو دلیل عقلی و سه دلیل نقلی ممکن بودن شناخت خدا را اثبات می کند. وی با معرفی مسیح به عنوان یگانه میانجی (لوگوس) و حکمت مجسم، تنها راه شناخت خدا را شرکت در ذات مسیح و تمسک به او برمی شمرد. با این حال اعتقاد اریگن به ممکن شدن شناخت خدا به واسطه تجسد مسیح برای عموم مردم، با دلایل عقلی ای که بیان کرده است سازگار نمی نماید.
بررسی تطبیقی مفهوم حقیقت مطلق در اندیشه ناگارجونه و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
207 - 232
حوزههای تخصصی:
بحث از حقیقتِ مطلق که در واقع بحث از ذاتِ متعال است از مهم ترین مباحث ادیان و مکاتب عرفانی در طول تاریخ بوده است. ذاتِ حق، غیب الغیوب و فاقد هرگونه تجلی و ظهور، حتی تجلی غیبی است و حقیقتی مبرا از نام و نشان است. مبحث حقیقت مطلق در اندیشه ناگارجونه و ابن عربی ریشه در متون دینی و مقدس دارد. در متون مقدس هر دو اندیشمند، حق در مقامِ ذات، حقیقتی ورای جهان پدیداری و متمایز با خلق است و در تعالی و تقدس خود هیچ گونه ارتباط و نسبتی با هستی ندارد. به همین دلیل معرفت و شناخت و ایجاد هر نوع ارتباطی با او غیر ممکن است. حق در مرتبه ذات، خاصیت بیان ناپذیری دارد و مهم ترین شیوه در توصیف آن سکوت است. از این روی، در این پژوهش کوشیده ایم به بررسی مفهوم حقیقت مطلق در اندیشه ناگارجونه و ابن عربی بپردازیم.
معناشناسی توصیفی اراده با تأکید بر روابط همنشینی و جانشینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
187 - 217
حوزههای تخصصی:
اراده در خدا و انسان از مسائل مهم در حوزه معرفت دینی است که از دیرباز مورد توجه متفکران بوده و چالش هایی را در پی داشته است. در مقاله پیش رو به بررسی واژه با روش معناشناسی توصیفی و محوریت رابطه همنشینی وجانشینی- که از زبان شناسی ساخت گرا برآمده- پرداخته می شود. مطالعه مشتقات اراده در 47 سوره از قرآن، نشان ازارتباط معنایی آنبر محور جانشینی با «مشیت، اختیار، اشتهاء، ابتغاء، همّ، عزم و قضی» و بر محور همنشینی با «الله، فعل، کن فیکون، امر، وجه و نفس» می باشد که حوزه معنایی اراده را شکل می دهند. بر محور جانشینی، این واژگان در هسته اصلی معنای اراده یعنی «خواستن»، مشترک بوده وجملگی در زنجیره انجام فعل قرار می گیرند. بر محور همنشینی نیز دو نسبت تقارب معنایی و رابطه مکملّی دیده می شود که درمجموع می توانند معنای شفاف و دقیق تری از اراده را ارائه نمایند.
چیستی و امکان کلام وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در علم کلام دو رویکرد از یکدیگر قابل تفکیک اند: رویکرد مابعدالطبیعی که محصول تفکر انتزاعی و مفهومی در باب خدا و معتقدات دینی است و رویکرد وجودی که مبتنی بر تفکر انضمامی درباره این امور است. بر این اساس، پرسش اصلی نوشتار حاضر این است که آیا کلام اسلامی می تواند از ظرفیت رویکرد وجودی در فهم، تفسیر و تبیین اعتقادات دینی بهره گیرد یا نه. مبنای کلام وجودی در تفکر اسلامی این است که در قرآن و حدیث، تعاببیر و مضامین فراوانی به چشم می خورند که بیشتر با رویکرد وجودی متناسب اند تا رویکرد مابعدالطبیعی. در این صورت، به نظر می رسد که می توان از چیستی و امکان کلام وجودی در تفکر اسلامی سخن گفت. در جهان غرب، الهیات اگزیستانس عملاً در قرن بیستم تحقق یافته است؛ اما در عالَم اسلام، کلام وجودی، هرچند امری ممکن به نظر می رسد، لیکن تا کنون تحقق نیافته است. نوشتار حاضر به مباحثی همچون چیستی، مختصات و روش کلام وجودی، تفاوت آن با دانش های مشابه، تعابیر و مضامین آن، عوامل مقوّم و عوامل مؤثر آن، امکان و فرآیند تحقق آن، و نهایتاً کارآمدی و اثربخشی آن پرداخته است. روش تحقیق، از حیث گردآوری داده ها، کتابخانه ای و از حیث ماهیتْ عقلی-فلسفی است.
ایده تنوع مدرنیته ها در برابر الگوی مدرنیته تک صدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
165 - 188
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، طرح و توسعه این مطلب است که مدرنیته وجود ندارد، بلکه مدرنیته ها وجود دارند و چون چنین است صورت بندی نظریه جدیدی در مورد مدرنیته، فراتر از چهارچوب های نظری مدافع اصلی پروژه مدرنیته یعنی یورگن هابرماس ضرورت دارد. چنین رویکردی که ذیل عنوان «تنوع مدرنیته ها» پیش می رود، ضمن توجه جدی به ادبیات انتقادی غیر غربی در مورد پروژه ناتمام مدرنیته هابرماس ،تلاش می کند تا چهار ویژگی اصلی تنوع مدرنیته ها که خود حاصل تنوع فرهنگ ها است را به کمک ادبیات انتقادی غیر غربی مورد بحث قرار دهد. نخست این که، تنوع مدرنیته ها به مثابه آلترناتیوی در مقابل مدرنیته منفرد، نظرگاه های همه شمول تاریخ را عمدتاً با ارجاع به تنوع تاریخ ها به چالش می کشد. دوم این که، تنوع و تعدد کارگزاران یا فاعلان مدرن سازی به مثابه امری در توسعه مدرنیته های مختلف مورد توجه جدی قرار می گیرد. سوم این که، مدرنیته می تواند با دیدگاه ها و بصیرت های متفاوتی ظهور کند، تفاوت هایی که خود نتیجه تفاوت های فرهنگی و تفاوت در عاملان و کارگزاران تغییر است. چهارم این که، دیدگاه «تنوع مدرنیته ها»، بی هیچ تردیدی پیوند بین مدرنیته و تمدن را مورد توجه قرار می دهد و یک عامل مهم در تعریف و تشخیص عاملان مدرنیزاسیون را میراث تمدنی ای می داند که پروژه ها بر مبنای آن ساخته شوند و سامان می گیرند، و چون چنین است مطالعه تنوع مدرنیته ها، همزمان یک مطالعه تمدنی نیز هست.
«اَشَه» در متون اوستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی تردید نظمی یکپارچه، همه سلسله مراتب هستی را در بر گرفته است. این نظم کیهانی که در متون اوستایی با عنوان اشه از آن یاد می شود دارای ابعاد خداشناختی، جهان شناختی، انسان شناختی و اخلاقی و عبادی است. مجموعه بزرگ هستی در حرکتی مداوم و جهت دار، نظم کیهانی را در همه ابعاد مادی و فرا مادی به تصویر می کشد.انسان نیز به مثابه برترین آفریده و موجودی مختار، بایسته است تا این نظم را در دو حوزه فردی و اجتماعی میزان رفتار خویش قرار دهد تا برترین مظهر اشه و آینه تمام نمای آن باشد؛ یعنی یک اشون. آن چه نگارنده در این نوشتار در پی آن است این است که تا با استناد به متن اوستا به این پرسش پاسخ دهد که اولاً گستره معنایی اشه، اهمّیّت و نیز جایگاه هستی شناختی آن در متن مذکور کدام است و دیگر آن که چه پیوندی میان اشه با هنجارهای اخلاقی و آئین های دینی وجود دارد و سرانجام تحقّق اشه در انسان و جامعه چگونه امکان پذیر است. در عرصه وجود شناختی، اشه علاوه بر اینکه مخلوق اهورامزدا و به عبارتی تجلّی خرد اهورامزداست ، با او مشارکت و همکاری داشته و واسطهآفرینش موجودات اهورایی است. از سوی دیگر می توان گفت: اشه هر دو بعد گیتایی و مینویی زندگی را دربردارد. از تعامل با ایزدان و امشاسپندان گرفته تا تأثیر مستقیم و غیر مستقیم در لایه های گوناگون اخلاقی و عبادی حیات بشر. از این رو شاید بتوان گفت حیات، دوام و قوام دین زرتشت در معنای شگرف اشه و تبعیّت از آن نهفته است. تحقّق کامل اشه در بعد فردی زندگی بشر، در قالب انسان کامل یا اشون مشهود است و تحقّق تامّ اشه در بعد اجتماعی زندگی بشر، نیل به آرمان شهر است.
Philosophy and Corona : A new philosophy of man and humanism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۲
83 - 94
حوزههای تخصصی:
The main objective of human beings as absolute entities is related to our urge for survival, because in a material sense we are not self-supporting, but completely dependent on what nature offers us. In earlier times survival instincts meant that we lived as hunters, guided by our functional antennas (hunger, thirst, fatigue, sexual feelings, etc.). Today, this activity can be described as economically motivated, basically including everything that can be assumed to be serviceable, so it must therefore be construed very broadly – not merely providing in our primary needs, but everything else that is necessary for this. As our human society becomes more complex and more prosperous, secondary activities to attain the primary necessities of life become more comprehensive. In our present day and age they are even so multi-faceted that we can now expect to be occupied with such activity for perhaps the greatest part of life, possibly even without being truly aware of it on a daily basis.
بررسی تحقق صلح کانتی از رهگذر حاکمیت بین المللی قانون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
115 - 129
حوزههای تخصصی:
رویکرد پیشینی و جهان شهریِ کانت در پیدایش نظریه های حکومت و صلح جهانی و نیز شکل گیری نهادهای جهانی با رویکردِ حاکمیت بین المللی قانون مانند سازمان ملل، موثر واقع شده است. دیدگاه وی پیرامون صلح جهانی در معرفت شناسی، فلسفه اخلاق و حقوق او ریشه دارد. به باور کانت، قانون عادلانه در شرایطی محقق می شود که همه اعضای جامعه جهانی، واجد حداکثر آزادی از انقیاد در مواجهه با اراده دیگران باشند. در سطح بین المللی، قانون توسط دولت های آزاد مشروعیت پیدا کرده و تمدن حقیقی جز با کنار گذاشتن اندیشه جنگ امکان پذیر نمی باشد. بنابراین حاکمیت قانون، ابزاری در جهت حفظ صلح و امنیت بین المللی و ترویج و اعتلای حقوق بشر است. در نظر کانت، تحول از حالت طبیعی جنگ به حالت صلح در میان انسان ها ضمن مراحلی رخ می دهد. برای تحقق صلح ابدی در بین ملت ها، ضرورت دارد تا لوازم مقدماتیِ چندگانه، فراهم گردد که از آن جمله است، لغو پیمان های سری دولت ها. در این صورت، زمینهِ تحققِ طرح سه مرحله ای صلح جهانی در سایه حاکمیت بین المللی قانون، ایجاد خواهد شد. در این نوشتار، مفهوم صلح در کنار پیش زمینه ها، شرایط وچگونگی رسیدن به آن از طریق حاکمیت بین المللی قانون و موانع موجود در این راه با محوریت اندیشه کانت، مورد بررسی قرار گرفته و چالشهای فراروی تحقق صلح کانتی مورد ارزیابی قرار می گیرد.
بیماری کووید 19 (کرونا) به مثابه شر ادراکی و مواجهه با آن بر اساس باور به خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
169-194
حوزههای تخصصی:
آلام ناشی از بیماری کووید 19 شر ادراکی است و یک امر وجودی محسوب می شود. شر ادراکی با برخی صفات الهی به ویژه حکمت و عدل و علم او و همچنین، احسن بودن نظام خلقت تزاحم ظاهری پیدا می کند و بایستی وجود این شرور را بر این اساس تبیین و توجیه کرد. در پاسخ به این پرسش که اگر شر ادراکی بیماری کووید 19 با علم و حکمت و عدالت و نظام احسن منافات ندارد پس چرا خداوند عالمی فاقد همین مقدار شرور را نیز نیافریده است، چند پاسخ ارائه شد که مبتنی بر حکمت خداوند قابل تحلیل هستند. شرور فایده هایی دارند و جلوه گر شدن آنها در قالب شر ناشی از نسبت ادراکی ما با آنهاست. همچنین، شرور مجعول بالعرض هستند و مربوط به هیولا و ماده عالم می باشند و خیرهای عالم در مجموع بر شرور غلبه دارند. جدای از این، شرور لازمه اختیار انسانی هستند. از سویی علم و معرفت بشر، تابع قوانین ثابت می باشد و جوشش عواطف و احساسات و نیکی ها در عالم، وابسته به حضور شرور می باشد. بر این اساس بر اساس باور به خداوند می توان وجود شرور ادراکی را بدون توسل به عدمی بودن همه شرور توجیه کرد و همچنان بر این اندیشه بود که شرور ادراکی بیماری کووید19 منافاتی با حکمت الهی ندارد. بایستی از فرصت حاصل شده از بیماری کووید 19 برای اندیشیدن به جهانی بهتر پس از کنترل شیوع ویروس کرونا اندیشید.
میان رشتگی در غرب شناسی؛ ماهیت و گونه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غرب شناسی دانشی است که به شناخت داشته های مغرب زمین می پردازد. در این دانش، «غرب» به مثابه «دیگری» سوژه شناسایی قرار می گیرد تا پس از این شناخت بتوان بهتر از گذشته تعاملات و ارتباطات را تنظیم نمود. شناختِ دیگری، با توجه به ذووجوه بودنِ انسان و هستی، نیازمند اتخاذ رویکردی میان رشته ای/فرارشته ای است. بدون «تلفیق» و صرفا کنار هم قرار دادن دانش های گوناگون، آنهم به شکلی مکانیکی، رویکرد میان رشته ای/فرارشته ای تحقق نخواهد یافت. با وجود ماهیتِ میان رشته ای غرب شناسی تحقیقاتی که تاکنون صورت پذیرفته است لزوماً اینگونه نبوده اند و بنابر نوع پژوهش، برچسب هایی چون: نا/ چند/ فرا/ زیر رشته ای به آنها اطلاق می شود. گونه های میان رشته ای پیرامون «غرب شناسی» را در دو قالب اساسی می توان دسته بندی کرد: میان رشتگی انتقادی/ نظری. انتقادی، اولین گونه از میان رشتگی است که مرتبط با «غرب شناسی» شکل گرفته است. این مطالعات «متن محور» بوده و نگاه و رویکرد تاریخی بر آنها غلبه دارد. سوگیری قابل توجّهی در این گونه مشاهده می شود. میان رشتگی نظری اخیرترین گونه محسوب می شود که به بررسی دنیای واقعی و جوامع زنده کنونی می پردازد. مطالعات نمونه محور و مبتنی بر مفهوم سازی دیالکتیک و هم چنین گردهمایی ها با رویکرد میان رشته ای مهمترین دسته از این مطالعات محسوب می شوند. این نوع را به عنوان متکامل ترین دسته از از پژوهش های میان رشته ای پیرامون غرب شناسی می توان به حساب آورد.
جنس برتر از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
203-224
حوزههای تخصصی:
آیا زن انسان برتر است یا مرد؟ این پرسش در آراء فمینیستی پاسخ های مختلفی دارد. برخی از فمینیست ها ملاک برتری زن یا مرد را در تمایزات جنسی و طبیعی آن ها جستجو کرده و نفس بهره گیری از اندام تولید مثل خاص یا قوای جسمانی و ... را دلیل برتری یک جسم بر دیگری محسوب می کنند و برخی دیگر این ملاک را در تمایزات جنسیتی، اجتماعی و برساختی آن ها کاویده و حضور در سپهر اجتماعی و به کارگیری ابزار تولید فرهنگ و ... را عامل برتری می شمارند. این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی، پاسخ این پرسش را از مبانی حکمت صدرایی استنباط می کند. بر اساس این مبانی هر دو گرایش فمینیستی غیرقابل قبول است. انسان برتر انسانی است که در کمالات وجودی سعه بیشتری دارد و این سعه، با فعلیت مراتب عقل عملی و نظری محقق می شود. تمایز جنسی میان زن و مرد، به خودی خود موجب فعلیت این مراتب یا مانع از تحقق آن ها نمی شود چنانچه تمایزات جنسیتی نیز تنها اگر مورد تائید عقل نظری و عملی باشند موجب برتری فرد انسان می گردد. ملاصدرا در کتب مختلف خود اظهارات فراوانی در خصوص شخصیت زن نیز دارد که به باور این تحقیق هیچ یک منافات با نتیجه مذکور نداشته و صراحتی در فرودست محسوب کردن زن ازآن جهت که زن است ندارند.
حل بحران معنویت از منظر سیدحسین نصر و ارزیابی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۵
233 - 260
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه نصر و سنت گرایان ریشه اصلی بحران معنویت درکنار نهادن وچشم پوشی ازسنت است؛چراکه سنت اصلی ترین منبع معنویت است. پس سنت هم آبشخور معنویت است و هم بازگشت بدان، زداینده بحران ها و از جمله بحران معنویت خواهد بود و چون درنگاه وی،وحی،شالوده سنت است،پس معنویت با وحی و نیزدین که فراورده وحی است برمدار هم بستگی خواهد چرخید.پژوهش حاضر که به حل بحران معنویت از منظرنصر و ارزیابی آن پرداخته است به این پرسش پاسخ داده که آیا معنویت پیشنهادی نصر گره گشا است یا خیر و چه نقدی بر آن وارد است؟ این مقاله با توجه به مفهوم معنویت و مبانی آن نزد نصر،به نقد های ارائه شده اعم از نقدهای منتشره و نقدهای این پژوهه پرداخته است.روش پژوهش، روش تحلیلی-انتقادی است و اساسی ترین یافته های آن عبارتند از:یک.از آنجا که دین، تحقق وحی و وحی شالوده سنت است،پس معنویتِ معطوفِ به سنت، ریشه در دین دارد.دو. نصر بین بُعد ظاهری و باطنی دین تفکیک کرده و بُعد باطنی که جوهره دین است،منبع اصیل معنویت می داند.سه.به گوهر مشترک بین ادیان بر اساس باطن و فطرت مشترک بشری برای دستیابی به معنویت تأکید دارد.چهار.اگر گوهر مشترک که در قامت وحدت متعالی ادیان جلوه می کند مبنای معنویت شد، پس نگاه ما به دیگر ادیان،نگاه سلبی نخواهدبود و آنچه که می تواند پیروان همه ادیان را آشتی دهد،در آویختن به معنویت معطوف به سنت است که در همه ادیان،جاری است.پنج.با بررسی انتقادی اساسی ترین عناصر معنویتِ معطوف به سنت درمنظر نصر،این نتیجه حاصل شدکه ضمن ارزشمندی دیدگاه نصر،حل بحران معنویت به معنای راستین، خارج از توان آن است.
بازنماییِ فرایندهای شناختی در قصه «خاله سوسکه»: بر پایه تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«تحلیل گفتمان» شیوه ای برای بررسی شکل گیری معنا در واحدهای زبانیِ بزرگتر از «جم له» است که علاوه بر زبان، سازه های فرازبانی را نیز ملحوظ می دارد. خلاف تحلیل گفتمان های زبان محور، شیوه تحلیل این پژوهش بر روان شناسی شناختی، به عنوان وجه فرازبانیِ گفتمان، تمرکز دارد. در قصه «خاله سوسکه» درونمایه «ازدواج» هر یک از شخصیت ها را دچار چالش های شناختاریِ قضاوت، تصمیم گیری، و حل مسئله می کند، از همین رو رویکردی بر پایه روان شناسی شناختی برای تحلیل قصه مذکور اختیار شده است. پژوهش حاضر بر آن است که در موقعیت های اجتماعیِ داخل قصه، رابطه پنهانِ گفته ها و کنش های شخصیت ها را با فرایندهای شناختی شان (نه با فرایندهای شناختیِ خواننده) آشکار سازد. در همین راستا، با روش تحلیلی توصیفی به این پرسش پاسخ می دهد که: گفتمان های دوجانبه ای که بین شخصیت های مختلف قصه شکل می گیرد چگونه توسط فرایندهای شناختیِ آن شخصیت ها هدایت می شوند؟ کودک به خاطر همذات پنداری با قصه، چگونگی به کارگیری شناختارهای مورد استفاده شخصیت ها را ناآگاهانه در شبکه شناختیِ خود نهادینه می کند، ازهمین رو، بازنمایی فرایندهای شناختیِ شخصیت های قصه با بازنمایی فرایندهای شناختیِ خواننده قصه همبسته است. در همین راستا، پژوهش حاضر نشان می دهد: بازنماییِ تکالیفی که مانند قصه خاله سوسکه با نتایج تفسیری همراه اند، ژرف پردازی و گسترش فرآیندهای شناختی کودک را تقویت می کنند.
بنیاد علم حضوری به اشیای محسوس در نگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نظر علامه طباطبائی بنیاد علم حضوری به جهان محسوس بر پایه دو نظریه حرکت و عالم مثال قرار دارد. در تبیین نظام معرفت، این دو نظریه نه تنها هماهنگ، بلکه دو جنبه حقیقت واحد هستند. جهان محسوس، جهان حرکت است و حرکت، چیزی غیر از وجود سیال نیست. وجود مساوق فعلیت، وحدت و ثبات است. بر این پایه وجود سیال هم در ظرف واقعیت و به لحاظ وجودش، در عین تدریجی بودن، وجودی بالفعل، واحد و دارای نوعی ثبات است. نشان خواهیم داد که ظهور وجود سیال در ظرف زمان، حرکت قطعی و در ظرف آنْ، حرکت توسطی است. وجود سیال (حرکت) از وجهه وحدت و ثبات به موجودات مجرد و ثابت متصل می شود و بنیاد علم حضوری به جهان محسوس را فراهم می آورد. با اثبات جهان مثال و در نظر آوردن نسبت علّی و معلولی آن با جهان محسوس و مطابقت وجودی این دو جهان موازی، طیف وجودی واحد و پیوسته ای از این دو جهان پدید می آید. در این طیف وجودی، جهان مثال باطن و حقیقت و جهان محسوس، ظاهر و رقیقت است. تفسیر نظام علّی بر پایه وحدت حقیقت و رقیقت این امکان را فراهم می آورد که علم حضوری به جهان محسوس، از طریق علم حضوری به جهان مثال به عنوان علت، باطن و حقیقت جهان محسوس فراهم آید. وجود سیال (جهان محسوس)، ظهور جهان ثابت (جهان مثال) در زمان است.
تحلیلی بر نقش معرفت شناسی در تولید علم دینی از منظر علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مبانی مهم فلسفی در تولید علم دینی، مبانی معرفت شناختی است. پرسش های اصلی در معرفت شناسی عبارت اند از: چیستی و امکان؛ ابزار و منابع؛ قلمرو و انواع؛ ارزش و اعتبار شناخت. این پژوهش، با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی، به واکاوی نقش مبانی فلسفی در تولید علم دینی، با تأکید بر مبانی معرفت شناسی از منظر علامه طباطبائی می پردازد. یافته های پژوهش از سویی حاکی از این است که از منظر علامه، مراد از شناخت، مطلق علم و آگاهی است؛ امکان شناخت و تحقق معرفت، بدیهی و بی نیاز از استدلال است؛ ابزار شناخت متناسب با قلمرو و انواع شناخت، حواس پنج گانه، عقل، قلب، وحی و نقل است. در قلمرو شناخت، امور نامحسوس و غیرمادی نیز در قلمرو شناخت قرار دارند. بالاترین ارزش شناخت، مربوط به شناخت یقینی است. از سوی دیگر، امکان تولید علم و معرفت یقینی به طور عام و تولید معرفت دینی به طورخاص، ممکن است. راه دستیابی به معرفت دینی برای انسان مسدود نیست؛ چراکه همه ابزارهای متعارف معرفت بشری برای تولید علم کارایی دارند و در تولید علم، می توان به تناسب موضوع از هر روشی، و یا به صورت تلفیق از همه روش ها کمک گرفت.
تحلیل و نقد پساپدیدارشناسی در پژوهش های موردی فناورانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
133-154
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تحلیل و نقد پساپدیدارشناسی در پژوهش های موردی فناورانه می باشد. این پژوهش، به دنبال پاسخ گویی به دو پرسش اساسی است؛ نخست اینکه چه تحلیلی از پساپدیدارشناسی در پژوهش های موردی فناورانه می توان ارائه نمود؟؛ دوم، چه انتقاداتی بر پساپدیدارشناسی در پژوهش های موردی فناورانه می توان وارد ساخت؟ برای دستیابی به این اهدف از روش های تحلیل مفهومی به صورت «تفسیر مفهوم» و «ارزیابی ساختار مفهومی» استفاده شده است. یافته های پژوهش در ارتباط با پرسش نخست نشان می دهد پساپدیدارشناسی ناشی از تفوق عمل بر نظر در تاریخ تفلسف به وجود آمده و همین سبب تأملات نظری در باب فناوری شده است. این رویکرد با آثار آیدی در فلسفه آغاز و با مطالعات موردی فناوری های نو در آثار فربیک، روزنبرگر و دیگر شارحان در حال گسترش است. مهم ترین مفاهیم توسعه یافته در این سنت فلسفی شامل هستی شناسی رابطه ای، التفات واسطه ای، روابط تکنیکی، التفات فناورانه، شفافیت، روش تغییر، چندگانگی، تغییر استراتژی است. یافته های پژوهش در خصوص پرسش دوم بیانگر آن است که از مهم ترین نقدهای وارد بر این دیدگاه می توان به ضعف نظریه اخلاق پساپدیدارشناسانه در تبیین برخی مسائل، ناتوانی در تشخیص پایداری غالب در ایده چندگانگی، محدود شدن به روابط خاص و مادی گرایی فناورانه، و عدم توجه به اختیار انسان در انتخاب وساطت فناورانه اشاره کرد.
بحران کرونا؛ خاستگاه چالش ها و پرسش های فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
77-107
حوزههای تخصصی:
این مقاله مجموعه تاملاتی بر محور چالش ها و پرسش های فلسفی پیش رو در بحران کروناست. از این رو مقاله ای توصیفی-تحلیلی و مشتمل بر فرض ها و حدس هایی در باب پیامدها و امکانات فلسفی بحران موجود و مسایل مرتبط با آن است. از نظر این نوشتار، بحران کرونا زمینه و بنابراین امکان آغاز خانه تکانی فلسفی در برخی از شاخه ها و حوزه های مطالعاتی فلسفی را فراهم آورده است و در صورت جدی گرفتن آنها، می توان در آینده شاهد تغییراتی چند در دیدگاه های فلسفی بود. به علاوه این بحران ظرفیت ایجاد خانه تکانی در وضعیت زندگی امروز و تغییر در دیدگاهای کلی محلی (در ایران) را نیز دارد. در حال حاضر در مساله بحران کرونا عمدتا تمرکز بر پیامدهای متعدد اقتصادی، سیاسی، نظامی، علمی و... آن است و از این سنخ امور پرسش می شود. اما از سوی دیگر با توجه به دامنه تاثیر بحران کرونا می توان آن را به عنوان خاستگاه امکانات دیگری مانند طرح مسایل فلسفی نیز محسوب داشت. این نوشتار با پرسش هایی از این قبیل سروکار دارد: آیا بحران کرونا از بازتاب های فلسفی برخوردار است؟ بحران کرونا چه پرسش ها و چالش هایی را در حوزه های فلسفی-به طور کلی یا جزیی (در ایران)- عملا برانگیخته است؟ این بحران، ظرفیت و قابلیت یا امکان طرح چه سوالاتی را دارد؟ به نظر این نوشتار بحران کرونا ظرفیت زمینه سازی برای طرح پرسش ها و چالش های فلسفی را دارد. در این مقاله نخست به پرسش ها و چالش های فلسفی این بحران به نحو کلی پرداخته می شود. در این حالت، نخست به بازتاب های محتوم و محتملِ فلسفی این بحران در سطح پارادایم های تاریخی فلسفه، جریان های فلسفی (قاره ای و تحلیلی) و نیز با لحاظ جریان سوبژکتیویته و ضد آن و مساله نیهیلیسم و همچنین پیامدهای آن در شاخه ها و حوزه های فلسفی از قبیل حوزه منطق، فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی، فلسفه هنر، فلسفه دین، فلسفه دانشگاه و... پرداخته می شود. سپس نظری خواهیم داشت به چالش هایی که این بحران در ایران برانگیخته است.
مبادی کنش از دیدگاه شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
363 - 347
حوزههای تخصصی:
براساس آثار شیخ اشراق می توان به مسئله مبادی کنش پرداخت. شیخ اشراق ادراک، ترجیح، شوق و اراده را مبادی کنش می داند. کنش متوقف بر علم حضوری به بدن و قوای آن، تصور پیشین کنش و تصدیق به مصلحت و اولویت آن است. پس از تصور کنش، انجام آن نیازمند ترجیح انجام بر ترک است. این ترجیح بر اساس غلبه شوق و یا براساس تصدیق به مصلحت رخ می دهد. پس از ترجیح کنش، انسان شوق بدان کنش پیدا می کند چرا که آن را کمال خود می یابد. با شکل گیری شوق، اراده نیز شکل می گیرد. پس از جزم شدن اراده کنش انجام می شود. اگر کنش، کنش بدنی باشد، انجام آن بر قوای محرکه نیز متوقف است. در این مقاله پس از معرفی هر یک از این مبادی، ابعاد مختلف آن از دیدگاه شیخ اشراق بررسی شده است و در نهایت برخی از تفاوت های دیدگاه شیخ اشراق با دیدگاه ابن سینا بیان گشته است.
تحلیل معنای اتوس در آرای هراکلیتوس (مطالعه موردی: قطعه 119ب هراکلیتوس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
201 - 228
حوزههای تخصصی:
واژه اتوس (ethos) که نخست درآثار هنرمندان قرن های هشتم تا پنجم پ.م در معنای جایگاه عادت، سرشت، شخصیت و شخصیتی فریبکار به کار رفته است، در آرای فلاسفه آن زمان و بیش از همه در آثار هراکلیتوس نیز دیده می شود اما معنای اتوس نزد هراکلیتوس، همواره محل اختلاف محققان بوده است و این اختلاف، بیش از همه در قطعه 119ب دیده می شود. با تحلیل دو اصطلاح کلیدی این قطعه، «دایمون» و «اتوس» می یابیم، «دایمون» در معنای «والاترین مرتبه هستی انسانی» و اتوس در معنای «سرشت الهی» است؛ سرشتی که کانون ربط و پیوند میان دایمون، حکمت و لوگوس است. از منظر هراکلیتوس، علی رغم تفاوت فاحش مرتبه اتوس و دایمون در تبعیت از حکمت که خود جزئی از نظام لوگوس است و فضیلت شمرده می شود، این امکان وجود دارد که انسان به مرحله دایمون در حد دنیوی عروج نماید؛ اما نیل به سرشت کامل الهی در دنیا منتفی است.
گسست ماکیاوللی از مبانی فلسفه سیاسی ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
333-361
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش درصدد توضیح این موضوع هستیم که چگونه نیککولو ماکیاوللی، مبانی اندیشه سیاسی کلاسیک را به صورت بنیادین مورد نقد قرار می دهد و در گسست از آن مبانی، راه را برای ایجاد نگرشی جدید به سیاست و همچنین تأسیس علم سیاست هموار می کند. در این جستار، فلسفه سیاسی ارسطو به عنوان نماینده منطق اندیشیدن سیاسی کلاسیک مطرح شده است و این اندیشه را بر اساس سه اصطلاح استراتژیکِ طبیعت، بخت و فضیلت و همچنین نسبت پیچیده میان آن ها و ارتباطشان به سیاست در منظر ارسطو، مورد تفسیر و بررسی قرار می دهیم و نشان خواهیم داد که سیاست دنباله نگاه طبیعت محور و اخلاق محور ارسطوست. همچنین به صورت همزمان می پردازیم به اینکه چگونه ماکیاوللی با سه اصطلاحی که در مقابل اصطلاحات ارسطو وضع می کند (که عبارتند از قدرت، ویرتو و میهن) مبانی اندیشه سیاسی ارسطو و همچنین به تبع آن اندیشه سیاسی کلاسیک را بی اعتبار می کند و راه را برای ایجاد اندیشه سیاسی جدید که در بیرون میدان جاذبه قدرت طبیعت، قدرت اخلاق و قدرت بخت شکل می گیرد، باز می کند. جایی که آدمی تنها با اتکا به اراده خود و ویرتو و بدون نیاز به نیروی طبیعت و بخت، منطق مناسبات سیاسی را به نفع خود بر هم می زند.