فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۸۱ تا ۲٬۸۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین و مبنایی ترین مسائل حِکمی که تأثیرات و لوازم مهمی نیز در پی دارد، مسئله وحدت شخصی وجود است؛ که با آن حکمت به افق عرفان وارد شده و بدین ترتیب همه مسائل و مباحث فلسفی کیفیّتی نوین می یابند. در این مقاله بر اساس دیدگاه حکیم متالّه آیت الله جوادی آملی (جامع فلسفه، عرفان و تفسیر) بر اساس نامتناهی بودن واجب تعالی به اثبات وحدت شخصی وجود و نیز نقد یک تلقی از حقیقت نامتناهی (که با غیر وحدت شخصی هماهنگی دارد) پرداخته، و سپس به لوازم تأثیرات و تحولات مهمی که امتداد آن محسوب می شود می پردازیم؛ لوازم و تحولاتی مانند: «تحول تشکیک در وجود به تشکیک در ظهورات وجود»، «ارجاع علیت به تشأن»، «آیت بودن اشیاء برای خداوند»، «تحول در قاعده الواحد»، «افزایش اقسام حمل»، «تحول در قاعده بسیط الحقیقه»، «امتناع شهود ذات و صفات ذاتی»، «نسبت یکسان خداوند به همه چیز»، «محال بودن حلول و اتحاد واجب تعالی»، «تحول در مستقل و رابط»، «محال بودن تغییر در خداوند»، «از سنخ تجلی شدن اضافه اشراقی»، «بازگشت حدوث و قدم به ظهور و خفا» و دیگر موارد. از این رو این اثر را می توان منبعی راهبردی برای تبیین مسایل مهم فلسفی و مسایل مهم عرفانی و نیز تنقیح مرز بین این دو و صیرورت اولی به دومی نیز به شمار آورد.
کووید ۱۹و دیالکتیک مرگ و زندگی
حوزههای تخصصی:
هستی و نیستی، حیات و ممات را در مقابل و درواقع تعامل با هم قرار داد و از پسِ همه این ها ارزشمندیِ زندگی را به رخ کشاند.
در جریان کووید ۱۹ برخی بیماران که پیش ازاین به شدت درگیر افکار و اعمال وسواسی بودند، میزان کمتری از این درگیری روانی را تجربه کردند. برخی از مراجعان که سال ها و با حدت و شدت دچار افسردگی بودند، حجم کمتری از آوار غم و خمودگی بر سرشان آوار شد.
برخی بیماران که به طرز وحشتناکی با حملات پانیک مواجه بودند، به میزان چشمگیری از تجربه سهمگین احساس «قریب الوقوع بودن مرگ» رهایی یافتند.
آنچه نگارنده بر آن انگشت تأکید می نهد این است که بخش مهمی از «حال بد» ما را احساس «گسستگی و غریبه بودگی» ما به وجود می آورد. این احساس ناخوشایند و آزاردهنده، هم در تعامل «ما با خود ما» و هم در تقابل «ما با محیط» ساخته می شود.
اتفاقی که در بازه کرونا حادث شده این است که «تظاهر» تعادل بیرونی برهم خورده است و آدمیان حدی از دیسترس و ناامنی و حرمان و ترس را به طور مداوم و روزانه تجربه کرده اند، که پیش ازاین غریب می نمود.
برای نخستین مرتبه عموم مردم ازجمله اطرافیان بیماران به «تجربه زیسته» نزدیکانِ رنجورِ خویش نزدیک شدند و به اصطلاح پرتواتر «با کفش های ایشان اندکی از مسیر زندگی را پیمودند».
شاید برای اولین بار خانواده بیماران توانستند حس گزنده و هیجان های تخریب کننده و فرساینده ایشان را درک کنند. برای اولین بار از تحلیل های ساده انگارانه درباره بیماری دست برداشتند و تأمل و توقف کردند بر نگاه آمیخته به توهین و تحقیری که بر بیماران اعصاب و روان روا داشتند.
به نظر می رسد بستگان بیماران از موضع «دانای کل» پایین آمده اند و توانسته اند به طور نسبی نگاه همدلانه و همراهی کننده ای با مبتلایان داشته باشند؛ چه آنکه وقتی خود به بیماری کرونا مبتلا شدند و حس کردند که «انگ کرونایی» بودن تا چه میزان طردکننده و تحقیرکننده است، شاید به میزان رنجی که استیگمای «روانی بودن» و «دیوانه بودن» برای بیماران مغفول و مظلومِ حوزه ذهن و شناخت ایجاد کرده است، پی ببرند.
تجربه مذکور کمک می کند تا در اذهان همگان میان «بیمار» و «بیماری» فراق و شکاف ایجاد شود و انسان به ما هُوَ انسان به بیماری به مثابه بیماری فروکاسته نشود.
در جریان شیوع ویروس کووید19 گویی شاهد روان درمانی به وسعت جامعه جهانی بودیم: صورتکان مغرور و کم مایه متوجه عمق آسیب دیدگی خود شدند.
کووید بار دیگر بر جهان پروانه وار ما تأکید کرد و به چشم نادیده نگر آدمیان عیان ساخت که همه ابنای بشر سرنشینان و هم سرنوشتان یک کشتی هستند.
ایمان، مرگ و معنای زندگی در اندیشه کیرکگور و سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متن خبر مورد نپیش رفت ها و تحولات اندیشه و انقلاب هایی که در تاریخ تکنولوژی صورت گرفته، انسان را به پرسش از معنای زندگی سوق داده است، به این دلیل، به دنبال هدف، فایده و ارزش های نهفته در زندگی خود می گردد. در اثر این تحولات سترگ و به دلیل حذف مفهوم خداوند، برخی زندگی را بی معنا و بی هدف و بدون ارزش می دانند. بحث معنای زندگی با مفهوم خدا، انسان و مرگ ارتباط تنگاتنک دارد. برخی انسان را معیار معنا می دانند و برخی دیگر، بازگشت به معنویت و جستجو و کشف ایمان اصیل خداوند را که منوط به پذیرش زندگی جاویدان و جهان پس از مرگ است، عامل ایجاد معنای زندگی می پندارند. یکی از نحله های فلسفی تأثیر گذار معاصر، اگزیستانسیالیسم است که به بسیاری از پرسش های انسان، از جمله بحث معنای زندگی، پاسخ های خداباورانه و غیرخداباورانه ارائه داده است. سورن کیرکگور، پدر اگزیستانسیالیسم به ویژه از نوع خداباور و ژان پل سارتر ملحد، از جمله فلاسفه ی پرتلاش این نحله هستند که بررسی پاسخ های آن ها به مسائل مرتبط با این پژوهش، جذاب و بدیع خواهد بود.ظر
بازسازی منطق هگل در منطق جدید: فراسازگاری یا تریویالیسم؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، له این امر استدلال خواهد شد که هگل متعهد به تریویالیسم است. در دهه های گذشته با توجه به رونق گرفتن بازخوانی فیلسوفان کلاسیک در محکمه ی منطق جدید، بازسازی هگل نیز از این جریان مستثنی نبوده است. گراهام پریست منطق دان و فیلسوف مطرح معاصر خوانشی فراسازگار از منطق هگل ارائه می دهد و سعی دارد نشان دهد فراسازگار دانستن نظام اندیشه ای هگل می تواند هم غنای اندیشه ی او را نشان دهد و هم می تواند منجر به دفاع موجهی از اندیشه های او در جامعه ی امروزه ی منطق شود. این خوانش پریست از هگل مخالفانی دارد که معتقدند خوانش فراسازگار از نظام منطقی هگل می تواند تردید آمیز باشد. در این مقاله من علاوه بر توضیح خوانش پریست و مطرح کردن نقدی به خوانش او از جانب مخالفانش، در انتها استدلال خواهم کرد که هگل را می توان یک تریویالیست دانست و نه فیلسوفی با درک فراسازگار از منطق . نیز به عنوان نکته ی نهایی مقاله استدلالی در دفاع از تریویالیزم را مطرح خواهیم کرد.
تبیین و نقد استدلال گریفین در حل مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۰
1 - 16
حوزههای تخصصی:
دیوید گریفین مسئله شر را با تجدیدنظر درباره قدرت مطلق خداوند حل می کند. او مدعی است باید تصور خود را از قدرت خداوند معیّن کرد تا بتوان وجود شرور را در عالم، تبیین و توجیه کرد. گریفین بر این باور است که جهان از آشوب و ماده اولیه ای آفریده شده که دارای قدرت ذاتی است. چون خداوند نمی تواند موجودات جهان را به علت قدرت منحصر به فرد مهار کند، صرفاً آنها را ترغیب و تهییج می کند. این قدرت ذاتی آنها، ملازم با ارزش و (ضدارزش) است؛ یعنی هرموجودی که قدرت زیادی داشته باشد، استعداد و قابلیت رنج و لذت زیادی خواهد داشت و برعکس. خدای پویشی گریفین، با استفاده از قدرت خلاقانه خود، که همان خیرخواهی اوست، جهان را درجهت تجربه ارزش های برتر و بدیع برمی انگیزد؛ اما چون موجودات نیز دارای این قدرت خلاقه اند، ممکن است با این هدف خداوند مخالفت ورزند که این امر به پیدایش شر در جهان منجر می شود. استدلال قابل نقد و ارزیابی است؛ به این صورت که خدای ترغیب کننده گریفین نه تنها تلاشی درراستای ازبین بردن شرور نداشته است، با اِعمال قدرت خلاقانه خود باعث پیدایش شرور زیادی در جهان شده است.
خوانشی بر رویکرد هستی شناسانه ضرورت امامت براساس مبانی فلسفی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۸
447 - 466
حوزههای تخصصی:
در فرهنگ شیعی در کنار معرفت به توحید، نبوت و معاد هیچ اصلی به اهمیت و عظمت اصل امامت نمی رسد. در این میان مسئله ی ضرورت هستی شناسانه ی وجودامام از جمله موضوعات کلامی- فلسفی است که مورد توجه برخی اندیشمندان اسلامی قرارگرفته است. صدرالمتالهین به عنوان یک حکیم متأله شیعی، بر پایه استدلال و شهود، در مهم ترین آثار فلسفی و کلامی خویش به بررسی ابعاد مسأله امامت پرداخته است. ایشان با تکیه بر مبانی فلسفی خویش جایگاه امام را در مراتب هستی مورد تحقیق قرار داده و برمبنای اصالت وجود و حرکت جوهری به تبیین رابطه ی خداوند، انسان کامل و عالم هستی می پردازد و با رویکردی هستی شناسانه براساس قاعده امکان اشرف، قوس نزول و قوس صعود و حرکت جوهری ضرورت وجود امام را به اثبات رسانده و امام را واسطه ی فیوضات حق نسبت به ممکنات معرفی و بر مبنای تداوم واستمرار فیض الهی جایگاه ایشان را مشخص می سازد. این پژوهش تلاش دارد با رویکرد توصیفی – تحلیلی، ضرورت وجود امامت را در حکمت متعالیه براساس مبانی فلسفی و هستی شناسانه آن مورد تشریح و تبیین قرار دهد.
نسبت تاثیر نظر و عمل در سعادت انسان از نگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۸
523 - 548
حوزههای تخصصی:
مساله سعادت برای ابن سینا و سایر فیلسوفان مسلمان از مسائل اصلی فلسفه محسوب می شود که هم به صورت مستقیم آن را بررسی نموده و هم اساسا غایت فلسفه را رسیدن به کمال و رستگاری می دانند.یکی از پرسش های مهم در بحث سعادت این است که مولفه ها و عوامل دخیل در نیل به سعادت کدامند و نسبت این عوامل از حیث میزان تاثیرگزاری چگونه است؟ از آنجایی که معمولا عوامل دخیل در سعادت را ذیل دو عامل کلی تر به نام نظر و عمل تقسیم بندی می کنند. پرسش محوری این مقاله این است که دیدگاه شیخ در مورد میزان تاثیر و اهمیت این دو عامل چیست. مباحث شیخ در مساله سعادت حکایت از این دارد که وی نقش نظر را مهمتر از عمل می داند. این نوشتار قصد دارد اولا با ذکر شواهد کافی نشان دهد که این نکته صرفا برداشت نویسنده مقاله نیست بلکه متون برجای مانده از شیخ آن را تایید می کنند و ثانیا علت و چرایی برتر بودن نظر بر عمل را تحلیل و بررسی کند. اما از آنجایی که پاسخ به این مساله مستلزم فهم ماهیت سعادت از نگاه ابن سینا است، ابتدا چیستی سعادت از نگاه ابن سینا را بررسی نموده ایم.اما در پاسخ به هدف اول -یعنی اثبات این مدعا که ابن سینا نظر را مهمتر از عمل می داند- در متن مقاله نه شاهد که دلالت بر برتری نظر بر عمل در نیل به سعادت دارند، احصا گردیده است. و پاسخ به این پرسش که چرا ابن سینا نظر را در نیل به سعادت مهمتر از عمل می داند، به فهم دو نکته مبنایی در فلسفه شیخ بر می گردد:۱- مبانی انسان شناسی ابن سینا ۲- تعریف ابن سینا از چیستی و ماهیت سعادت. توضیح و تفصیل این دو مبنا در بخش پایانی مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.
چگونگی تعریف خداوند از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که خداوند فاقد ذاتیات ماهوی است تعریف او به ذاتیات ماهوی ممکن نیست. پرسشی که در این مقاله به آن پاسخ داده ایم این است که آیا می توان خداوند را به جز ذاتیات، به گونه ای دیگر تعریف کرد؟ پاسخ ابن سینا به این پرسش این است که برای خداوند و موجودات بسیط که تعریفشان به ذاتیات ممکن نیست، تعریف دیگری وجود دارد که از جهت ارزش و اعتبار معرفتی کمتر از تعریف به ذاتیات نیست. او این نوع تعریف را تعریف به لوازم و نمونه بارز آن را تعریف خداوند به لوازمش دانسته و با زرف اندیشی-های تحسین بر انگیزی در مورد آن سخن گفته است. ابن سینا در گام نخست خداوند را به «واجب الوجود بالذات» تعریف کرده و در گام های بعدی با تحلیل وجوب وجود از لوازم بی واسطه و باواسطه آن این تعریف را توسعه داده و تعمیق بخشیده است. در این مقاله پس از بیان چیستی لوازم وچگونگی تعریف به آنها، چگونگی کابرد آن را در مورد خداوند از دیدگاه ابن سینا توضیح داده ایم.
اصطلاح شناسی ابداع در الهیات اسماعیلیه عصر فاطمیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر چند که «ابداع» مورد توجه همه فیلسوفان مسلمان بوده، اما در الهیات اسماعیلیه توجه ویژه ای به آن شده است به گونه ای که شخصیت ها و گروه های نامداری مانند نسفی، ابوحاتم رازی، سجستانی، اخوان الصفا، کرمانی و ناصرخسرو، به تفسیر آن اقدام کرده اند. این تحقیق که بر دیدگاه های اسماعیلیه در دوره فاطمیان محدود شده است با مراجعه به آثار آنان و به کارگیری روش های توصیفی و تحلیلی، این یافته ها را در اختیار خواننده قرار می دهد: اثرپذیری الهیات اسماعیلیه از نوافلاطونیان، سبب دشواری در دریافت دیدگاه آنان در خصوص مسائل مختلف از جمله ابداع، شده است؛ میان متالهان اسماعیلی در مولفه های به کار رفته در تعریف ابداع یا اجمال و تفصیل این مولفه ها و نیز در این که چه موجوداتی متعلق ابداع الهی هستند اختلاف نظر وجود دارد؛ هر چند که به نظر می رسد متالهان اسماعیلی ابداع و اختراع را متراداف می دانند اما در الهیات آنان رابطه ابداع با مفاهیم دیگر همچون خلق، امر، انبعاث، اراده، ترکیب، و صنع در هاله ای از ابهام قرار دارد.
تأملی بر مسأله ذهن و بدن از دیدگاه پراگماتیستی ریچارد رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۶۲)
119 - 146
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در صدد طرح رویکرد و ایده پراگماتیستی ریچارد رورتی درباره مسئله ذهن-بدن است. این طرح دارای دو محور اصلی است: رویکرد انتقادی رورتی نسبت به تلقیِ دکارتی از ذهن به عنوان آئینه طبیعت و ایده پراگماتیستی او درباره انسان تحت عنوان ماتریالیسم بدون این همانی ذهن و بدن. او برمبنای تاریخ باوری، از طرفی گسست معرفتی بین پارادایم های فلسفی و وابستگی آنها را به شرایط تاریخی و لذا انتخابی بودن آن ها و مسائل ناشی از آن ها را نشان می دهد. و ازطرف دیگر آشکار می سازد که مسئله ذهن نتیجه مسلم دانستن فرض هایی در پسِ فلسفه مدرن است که منشأ تاریخی دارند و در همان دوره تاریخیِ خاص نیز به علل غیرمعرفتی انتخاب شده اند. لذا این تلقیِ سنتی به شناخت و ذهن، قابل جایگزینی با رویکرد پراگماتیستی به شناخت، به عنوان امری مستلزم گفت وگو و فعالیت اجتماعی و ایده پراگماتیستی درمورد انسان، یعنی ماتریالیسم بدون این همانی ذهن و بدن است.
وحدت مفهومی صفات واجب الوجود نزد ابن سینا و بررسی نقد ملاصدرا بر این نظریه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بررسی ذات و صفات واجب الوجود از اصلی ترین بحث های الهیات بمعنی الاخص است. به ویژه در جهان اسلام به دلیل تصریحات متون دینی و فرهنگ حاکم، فلاسفه بیشترین اهتمام خود را در راستای حل مسایل این موضوع صرف کرده اند. نحوه ی ارتباط صفات با ذات و با یکدیگر از لحاظ مفهوم و مصداق یکی از این مسایل است. ابن سینا به عنوان یکی از استوانه های فلسفه ی اسلامی در مبحث اتحاد مفهومی صفات واجب الوجود با یکدیگر نظریه ای را طرح کرده که در میان دیگر فلاسفه پذیرفته نشده است. پس از وی ملاصدرا در صدد مخدوش کردن نظریه ی ابن سینا برآمده است و دیگران نیز به تبعیت از وی زبان به انتقاد از ابن سینا گشوده اند. ما در این مقاله سعی در تبیین روشن نظریه ی ابن سینا داریم تا ملاحظه گردد که آیا انتقاد ملاصدرا بر این نظریه صحیح است یا خیر؟
رهشِ سهروردی از چالشِ مطابقت و این همانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
127 - 146
حوزههای تخصصی:
سهروردی در نظام حکمت اشراق، از خود و خودآگاهیِ شهودی اش ره می سپرد و به خدا می رسد. او از یک سو، هویتِ خود و مبادی نوری اش را «حضورِ نزد خود» می یابد و از دیگر سو، فاعلیت (مبدئیت) و دیگرآگاهیِ انوار جوهری را با اضافه اشراقی تبیین می کند. از عباراتی که در هر یک از آثار تعلیمی او به تبیینِ چیستی و تعیینِ جایگاه اشراق و شهود در دو سپهر هستی و شناخت اختصاص یافته اند، می توان این همانیِ «هستی» و «حضور» را نتیجه گرفت و کلیتِ ضروری این معادله را در خودآگاهی و دیگرآگاهیِ نورالانوار به اثبات رساند؛ رهیافتی که به نحو نظام مند، هر گسستِ ممکن بین هستی شناسی و شناخت شناسی را مرتفع می کند. در واقع، سهروردی با بازبُردِ علم حصولی (باواسطه) به علم حضوری (بی واسطه) و با پی افکندنِ شناخت انسانی بر ضرورت و یقینِ شهودی، چالش احرازناپذیریِ مطابقت بین معلومِ بالذات (امر ذهنی) و معلوم بالعرض (امر عینی) را پشت سر می نهد و نحوه احرازِ این همانیِ شخصی را تبیین می کند.
روش شناسی تولید فلسفه های مضاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۹۷
159 - 184
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی در این مقاله کشف یک روش قیاسی برای تولید فلسفه های مضاف است. مؤلف تعریف فلسفه های مضاف را چنین بیان کرده است: «فلسفه مضاف مجموعه تحلیل های عقلانیِ وجودشناسانه در مورد چیستی، چرایی و چگونگی یک پدیده است» (اعم از علوم و امور). روش لازم برای تولید فلسفه های مضاف مبتنی بر سه ابزار تحلیلی در وجودشناسی (علل اربع، مقولات عشر، مقومات سته حرکت) است که چگونگی استفاده از آنها برای تولید یک دستگاه معرفتی نسبت به یک علم یا یک موضوع (اعم از حقیقی و اعتباریِ غیرمحض) به تفصیل در مقاله ارائه گردیده است. همچنین چهار حلقه از «حلقه های ارتباطی میان فلسفه مطلق با فلسفه مضاف» در علوم انسانی که عبارت اند از حلقه تعیین الگو و روش، حلقه تعیین ملاک حق و صدق، حلقه تعیین مدل نیازها، حلقه تعیین ملاک عدالت، بررسی شده است که در مقام نظریات راهنما برای تولید مسائل علوم انسانی تلقی می شوند. فلسفه های مضاف برای کشف قواعد کلی حرکت و تغییر در فرد و جامعه هستند و علم فلسفه متکفل تبیین معادلات کلانِ این حرکت و تغییر است؛ لذا با ابتنا بر ابزارهای فلسفی می توان فلسفه های مضاف تولید کرد و رابطه میان علم فلسفه و فلسفه های مضاف صرفاً یک تشابه اسمی نیست.
نقش نظام طبایعی در علم فلاحت دوره اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
273-294
حوزههای تخصصی:
نظریه عناصر چهارگانه به همراه نظام طبایعی از ارکان طبیعیات فلسفه یونانی خصوصاً از ارسطو به بعد است. با ترجمه و انتقال علوم یونانی، این نظریه به جهان اسلام راه یافت و مبنای نظری غالب علوم دوره اسلامی را تشکیل داد. از آن میان در حوزه علوم کشاورزی دوره اسلامی نیز به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته است. در مقاله حاضر می کوشیم تأثیر این نظریه را در دو قسمت علمی و تکنولوژیکی نشان دهیم. قسمتی که می توان توسعه طبیعیات ارسطویی بر مبنای نظام طبایعی دانست، و بخشی که در زمره فن و تکنولوژی است و نظام طبایعی نقش الهام بخشی برای آن دارد.
رئالیسم و ایده آلیسم هستی شناختی و معرفت شناختی از دیدگاه علامه جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علامه جعفری در دو رویکرد متفاوت، در حیطه هستی شناسی به رئالیسم و در حیطه معرفت شناسی به نوعی ایده آلیسم معتقد است. وی در مقام هستی شناسی با ارائه استدلال های چند، ثبوت جهان خارج را امری مسلم انگاشته، و از این عقیده دفاع می نماید، . البته بر استدلال هایی که وی در این مقام ذکر نموده می توان انتقاداتی داشت. اما در مقام معرفت شناسی، با ابداع نظریه بازیگری های ذهنی، تطابق عین و ذهن را امری غیرممکن دانسته و ذهن را از حالت تماشاگری صرف خارج می کند؛ این امر او را به سمت نظریه ایده آلیستی معرفت شناسانه سوق می دهد. وی در این مسئله تا حدودی به نظریه ایده آلیسمی معرفت شناسانه کانت نزدیک می گردد، هرچند تمایزاتی نیز بین نظر او و کانت وجود دارد. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .. . . . .
علل عمده گرایش به پلورالیسم دینی در غرب و پاره ای از نقدهای وارد بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۹۶
233 - 260
حوزههای تخصصی:
نظر به تعدّد و تنوّع ادیان در روزگار ما و ادعایی که هر یک از آنها مبنی بر حقّانیت و نجات دارند، رویکردهای مختلفی خصوصاً در عصر حاضر نسبت به چنین ادعاهایی مطرح شده است که عمدتاً بستر آن در غرب فراهم گردیده است. الهیات مسیحی که بیش از هر دین دیگری خود را در مواجهه با پیروان ادیان و نحله های مختلف فکری دیده و از طرفی بر حقّانیت و نجات تأکید دارد، اکنون با این مسئله جدّی روبه روست که مدّعیان ادیان دیگر نیز همین ادعا را داشته و بنابراین یا باید در مقابل حریفان جدّی خود بایستد و یا کثرت آنها را به رسمیت بشناسد و به گونه ای به پلورالیسم دینی تن دردهد. آنچه در غرب اتّفاق افتاده است، صورت اخیر مسئله است که با تلاش های متکلّم معاصر مسیحی، جناب «جان هیک» بیشتر پیوند خورده است. در بینش جان هیک کثرت ادیان به رسمیت شناخته شده و او سهمی برای حقّانیت و نجات آنها قایل شده است. عللی همچون توسعه ارتباطات، معاشرت با پیروان ادیان گوناگون، افول معنویت و در مواردی وجود آموزه هایی عقل گریز در ذات پارادوکسیکال دین مسیحی، انحصارطلبی و علل دیگر از عوامل عمده گرایش به پلورالیسم دینی و سبب تقویت بنیان های این نوع نگرش گردیده است. نویسندگان این مقاله با عنایت به اهمیت موضوع در صدد استقرای آن علل بوده و حتّی الامکان با بررسی پاره ای از نقدهای وارد بر آنها در پی آن اند چشم اندازی از علت عدم اقبال متکلمان مسلمان را به این نوع اندیشه ترسیم نمایند.
الگوپردازی مفهوم یابی از آیات قرآن کریم با استفاده از دانش متن کاوی رایانشی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
81 - 108
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله تعیین مسیری برای تبیین فناورانه مفهوم یابی از آیات قرآن است. مفهوم یابی یکی از مراحل اصلی روش تحقیق موضوعی در قرآن کریم است و در عین حال در سایر مطالعات مرتبط با فهم قرآن می تواند به کار گرفته شود. استفاده از دانش متن کاوی رایانشی برای پردازش متون، روشی متداول در فناوری دنیای امروز است. قرآن کریم نیز به عنوان یک متن و زبان مورد توجه این دانش قرار گرفته است. گام اول برای تحلیل هر متن تشکیل پیکره متنی است که متن را به داده های ساخت یافته تبدیل می کنند. در طراحی این پیکره ها از قواعد مختلفی از جمله قواعد متداول صرفی- نحوی استفاده می شود. آنچه انتظار داریم درنهایت به عنوان خروجی ماشین از آن بهره بگیریم، مفهوم یابی و استخراج دانش یا ابزارهایی برای تسهیل این کار است؛ لذا پس از تشکیل پیکره متنی، داده های نمونه برای استفاده در فرایند یادگیری ماشین برای مفهوم یابی آماده شده اند. این داده ها الگوهای ساده زبانی مبتنی بر پیکره متنی است که منجر به دریافت مفهوم می شود و می تواند در مراحل تکمیلی تدقیق شده، به سمت الگوهای پیشرفته سوق پیدا کند.
متافیزیکِ وجود، در مقدمه ی شرح قیصری بر فصوص الحکم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
7-22
حوزههای تخصصی:
همواره یکی از مهمترین دغدغه های اهل فلسفه و عرفان اسلامی، تأمل در خصوص وجود و انحاء و مراتب آن بوده است، تا آنجا که ایشان، وجود مطلق را موضوع اصلی نظام فکری خود معرفی می کردند. در عرفان ابن عربی و اخلاف او بویژه داود قیصری نیز کلیدی ترین موضوع، وجود است، تا آنجا که فهم خداشناسیِ مکتب ابن عربی در سایه ی وجودشناسی آن، امکان پذیر است. قیصری در مقدمه ی شرح خود بر فصوص الحکمِ ابن عربی، وجود را چونان حق و حقیقت قلمداد می کند و تلقی متافیزیکیِ سنتی از وجود صرفاً چونان کلی ترین و انتزاعی ترین مفاهیم را نمی پذیرد بلکه علاوه بر این، وجود را واقعی ترین حقیقت و معنی بخش همه ی موجودات تلقی می کند. از سوی دیگر، این حقیقت، یعنی وجود، را نه محدود به طور عقل و ظرف وجود ذهنی می داند و نه صرفاً متعین در ظرف وجود خارجی، بلکه آن را فراتر از طور عقل و ظرف ذهن دانسته و بر این باور است که وجود چونان حق و حقیقت، جز برای خداوند، بر کسی معلوم نیست. در جستار حاضر، بر آنیم تا با توجه به نوشته های عرفانی قیصری بویژه در مقدمه ی شرحش بر فصوص الحکم ، به تبیین های متافیزیکیِ او از وجود و تلقی اش از آن، به مثابه حق و حقیقت توجه کنیم و نشان دهیم که نظام وجودشناسانه ی قیصری در تلقی خاصی که از وجود ارائه می کند، به مانند دیگر عرفای مسلمان، چون ملاصدرا، از نظام متافیزیکیِ سنتی، بویژه در قالب ارسطوییِ آن، فاصله می گیرد.
رایشنباخ و گذار از تألیفیِ پیشین به پیشینِ نسبی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
147 - 167
حوزههای تخصصی:
هانس رایشنباخ در نظریه نسبیت و معرفت پیشین (1920) و پیدایش فلسفه علمی (1951) از احکام تألیفی پیشینِ کانت دو برداشت یا خوانش متضاد دارد. کتاب نخست، خواستار بازاندیشی تألیفی پیشین از طریق نظریه نسبیت، اما اثر دوم، به دنبال ردّ این احکام است. رایشنباخ در 1920، با تفکیک میان اصول موضوعه ارتباط و اصول موضوعه هماهنگی، دو برداشت متفاوت از امر پیشین کانت ارائه نمود: 1. ضروری و غیرقابل تجدیدنظر، 2. سازنده متعلق شناخت. رایشنباخ با نپذیرفتنِ معنای نخست، معنای دوم را نگه می دارد و آن را آموزه ای اینشتینی می داند. او اثبات گرایی متقدم را به دلیل عدم توجه به نقش اصول موضوعه هماهنگی در فلسفه علم سرزنش می کند. اندیشه های رایشنباخ در باره پیشینِ نسبی شده از چند جهت قابل تأمل و بررسی است: 1. اتخاذ رویکرد مابین کانت و تجربه باوری متقدم در بازنگری تألیفی پیشین به پیشین نسبی شده، 2. دستیابی به یک ایده آل فلسفه علمیِ قطعی، علی رغم نقد به مطلق انگاری کانت، 3. بی توجهی به اختلاف در کارکرد مفهوم قرارداد نزد پوانکاره و اثبات گرایان منطقی، 4. غفلت از پیوند نظریه نسبیت اینشتین با احکام تألیفی پیشینِ کانت، 5. نداشتنِ الگویی مشخص جهت تفکیک اصول پیشین از اصول تجربی. هدف این نوشتار، بازسازی، تکمیل و توسعه نظریه پیشینِ نسبی شده رایشنباخی در روش شناسی علم است.
«معنویت گرایی» مصطفی ملکیان و بی تفاوتی اجتماعی
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله، بررسی تأثیر روایت معنویت گرایانه مصطفی ملکیان از زندگی خوب بر بی تفاوتی اجتماعی (Social Apathy) به ویژه در میان نخبگان است. بی تفاوتی اجتماعی در میان نخبگان، میتواند عوارض مهمی برای زندگی جمعی فراهم سازد. در جامعه شناسی نخبه گرایانه، جنبش ها و تغییرات اجتماعی نه محصول کنش توده ها که حاصل مشارکت فعال نخبگان در حوزه عمومی است. از این رو، گرایش نخبگان به بی تفاوتی اجتماعی، باعث کاهش توان جامعه برای مواجهه با مشکلات عمومی می شود.