مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
فلسفه های مضاف
حوزه های تخصصی:
این نوشتار در پی نشان دادن نحوه مواجهه عالمان شیعی معاصر با فلسفه غرب است. منظور از عالمان شیعی، عالمانی هستند که از حوزه های علمیه شیعه برخاسته اند. غرض، نشان دادن نقش حوزه های علمیه در برخورد با فلسفه غرب است. بنابراین از دانشمندان و نویسندگان دانشگاهی و به طور کلی غیر حوزوی در این مقاله جز به طور گذرا بحثی نخواهد شد. عالمان دینی مورد بحث در این مقاله نیز عالمانی هستند که پیش از انقلاب اسلامی نشو و نما کردند و در این بحث، پیشگام شمرده می شوند. بنابراین، درباره نسل پس از انقلاب اسلامی حوزه علمیه فقط به اشاراتی بسنده خواهد شد.
بنابراین غرض از این نوشتار، طرح کلی بحث، نشان دادن توجه عالمانی دینی به فلسفه غرب، ترسیم جغرافیای مسئله و ذکر برخی از نمونه مباحثی است که آنان طرح کرده اند تا از این طریق بتوان به نوع مباحث طرح شده، ادبیات مورد استفاده، و نحوه مواجهه و موضع گیری آنان در قبال فلسفه غرب راه یافت.
نظریة ادراکات اعتباری و فلسفه های مضاف
حوزه های تخصصی:
نظریة ادراکات اعتباری نظریه ای ابداعی و ابتکاری است که به واسطة لوازم و استلزاماتش در حوزة ادراکات عملی یا به تعبیر سنتی حکمت عملی، سرشت و سرنوشت جدیدی می یابد. این نظریه با مطرح ساختن تبیینی خاص از نحوة شکل گیری دانش های عملی انسان در تعامل با واقعِ زیستی و روانی انسان با محیط طبیعی و اجتماعی او، دست مایه و زمینة فربهی را برای گشایش افق های نظری جدید در فلسفه های به اصطلاح مضافی هم چون فلسفة اخلاق، فلسفة حقوق، فلسفة سیاسی، فلسفة فعل، و معرفت شناسی فراهم آورده است. از دیدگاهی عام تر و با توجه به ظرفیت های غنی و بالای این نظریه در تبیین و توجیه گزاره ها و قواعد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و هنجارها و آداب و رسوم فرهنگی می توان این نظریه را مبنا و سرپلی برای نظریه پردازی در حوزة فلسفة علوم انسانی و اجتماعی قرار داد.
در این جهت علاوه بر واکاوی ماهیت ادراکات اعتباری و ساز و کار اعتبارسازی ذهن بشری و ابعاد فردی و اجتماعی و اقسام این اعتبارسازی، باید اصل و چگونگی ارتباط و پیوند این دست از ادراکات را با واقعیت و با ادراکات حقیقی و نیز با مکانیسم تحول پذیری و احیاناً مبنای ثبات آن ها و نحوة تأثیر آن ها بر واقع و یا اثرپذیری آن ها از واقع را بررسی کرد.
درآمدی بر فلسفه علوم قرآنى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طرح مباحث علم شناسانه در دانش میان رشته ای فلسفه علم سبب شده است تا محققان علوم مختلف، اصول کلی حاکم بر علوم و معارف بشری را با نگاهی متفاوت بررسی کنند. از این رهگذر، فلسفه علوم قرآنی نیز به عنوان یکی از دانش های میان رشته ای اسلامی در صدد است بر پایه اصول و مبانی علم شناختی، ماهیت، مسائل، مبادی، کارکرد های علوم قرآنی و رابطه آن را با سایر علوم بررسی کند تا افق های تازه تری از قلمرو معرفتی علوم قرآنی به روی همگان گشوده گردد.
رابطه علوم انسانی و هرمنوتیک روش شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۸۷
138 - 169
حوزه های تخصصی:
بررسی چگونگی رابطه و دادوستد علمی هر علم با علوم مرتبط و هم پایه خود از مسایل فلسفه های مضاف به آن علم است؛ ازاین رو بررسی رابطه میان علوم انسانی و هرمنوتیک روش شناختی از وظایف فلسفه علوم انسانی است. برای نسبت سنجی میان هرمنوتیک روش شناختی و علوم انسانی باید به بررسی دیدگاه های هرمنوتیست های روش شناختی ای که دراین باره بحث کرده اند، پرداخت؛ ازاین رو نظریات دیلتای برای فهم این نسبت مهم است؛ زیرا در میان هرمنوتیست های روش شناختی وی دغدغه علوم انسانی داشته و این هرمنوتیک را در این علوم به کار گرفته است. دیلتای علوم انسانی را علوم تاریخی می داند؛ زیرا موضوع این علوم را «انسان بما هو انسان» می داند که به تبع هگل آن را روح حاکم بر همه انسان ها در همه دوره ها و تمام تاریخ را تجلی وی می داند. روش این علوم نزد دیلتای بر اساس واپسین نظریه اش، هرمنوتیک روش شناختی شلایر ماخر است. اما این ادعا هم در برداشت وی از علوم انسانی و هم در روشی که برای آنها برشمرده، به این کلیت پذیرفته نیست؛ زیرا نه علوم انسانی در علوم تاریخی منحصرند و نه روش آنها به هرمنوتیک روش شناختی منحصر می باشد؛ به ویژه اینکه این برداشت از علوم انسانی و همین طور باور وی به برخی اصول هرمنوتیک روش شناختی با غرض اصلی وی از پرداختن به این علوم که تأمین پایه های قویم و غیرنسبی برای آن علوم می باشد، در تناقض است.
فلسفه، فلسفه است؛ نقب و نقدی بر چیستی فلسفه های مضاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چند صباحی است اصطلاح «فلسفه های مضاف» وارد ادبیات فلسفی معاصر ما شده است و متعاطیان این حوزه سعی بلیغی در تبیین و توضیح مقاصد و اغراضشان از جعل و تألیف این عنوان نوپا مصروف داشته اند. در این جستار کوشیده ایم تا معضلات و معایب چنین رهیافتی را در فلسفه با توجه به خاستگاه آن بیان کنیم و در نهایت، با عنایت به این که فلسفه یک علم کلی بوده که موضوع آن «وجود من حیث هو وجود» است، نشان داده ایم که تنوع و تعدد فلسفه ها به اعتبار ادوار تاریخی، پیشینه فرهنگی و دینی در جوامع مختلف و به اعتبار اغراض گوناگونی که برای فیلسوفان وجود داشته، متفاوت بوده است. از این رو، اگر به خود فلسفه به معنای اصیل آن بازگردیم و مباحث فلسفی را به اقتضای تاریخ و روزگارمان جدی بگیریم، دیگر به جعل و تألیف این عنوان تازه نیازی نیست؛ به ویژه اگر توجه داشته باشیم که این اصطلاح، نه تنها راه تازه ای فراروی متعاطیان فلسفه نمی گشاید، بلکه ابهام و کژتابی های فهم و زبان را در ساحت فلسفه و تفکر فلسفی افزون تر می کند .
روش شناسی تولید فلسفه های مضاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۹۷
159 - 184
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی در این مقاله کشف یک روش قیاسی برای تولید فلسفه های مضاف است. مؤلف تعریف فلسفه های مضاف را چنین بیان کرده است: «فلسفه مضاف مجموعه تحلیل های عقلانیِ وجودشناسانه در مورد چیستی، چرایی و چگونگی یک پدیده است» (اعم از علوم و امور). روش لازم برای تولید فلسفه های مضاف مبتنی بر سه ابزار تحلیلی در وجودشناسی (علل اربع، مقولات عشر، مقومات سته حرکت) است که چگونگی استفاده از آنها برای تولید یک دستگاه معرفتی نسبت به یک علم یا یک موضوع (اعم از حقیقی و اعتباریِ غیرمحض) به تفصیل در مقاله ارائه گردیده است. همچنین چهار حلقه از «حلقه های ارتباطی میان فلسفه مطلق با فلسفه مضاف» در علوم انسانی که عبارت اند از حلقه تعیین الگو و روش، حلقه تعیین ملاک حق و صدق، حلقه تعیین مدل نیازها، حلقه تعیین ملاک عدالت، بررسی شده است که در مقام نظریات راهنما برای تولید مسائل علوم انسانی تلقی می شوند. فلسفه های مضاف برای کشف قواعد کلی حرکت و تغییر در فرد و جامعه هستند و علم فلسفه متکفل تبیین معادلات کلانِ این حرکت و تغییر است؛ لذا با ابتنا بر ابزارهای فلسفی می توان فلسفه های مضاف تولید کرد و رابطه میان علم فلسفه و فلسفه های مضاف صرفاً یک تشابه اسمی نیست.
هندسه علوم حدیث با تأکید بر تأسیس «فلسفه حدیث» به مثابه دانش نوین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهشنامه علوم حدیث تطبیقی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰شماره ۱۵
245 - 273
حوزه های تخصصی:
دانش های حدیثی در گذر زمان به حسب نیاز شکل گرفته اند، آینده پژوهی علوم حدیث، حکایت از ضرورت تولید و پایه گذاری دو دانش دیگری به نام «فلسفه حدیث» و «فلسفه علوم حدیث» دارد. این دو دانش، محصول دو نوع نگاه نسبت به حدیث و علوم حدیث است. فلسفه حدیث از فلسفه های مضاف به امور و از دانش های درجه یک و فلسفه علوم حدیث از فلسفه های مضاف به علوم و از دانش های درجه دو تلقی می شود. هر کدام دارای نظام معرفتی خاصی است. تأسیس فلسفه های مضاف در دوران معاصر نه فقط نسبت به حدیث و یا علوم حدیث بلکه برای بخشی از علوم اسلامی، ضرورت دارد. پایه گذاری فلسفه حدیث لزوما به معنای جدیدبودن همه مفردات و مسائل آن نیست برخی از مباحث آن، در گذشته نیز کم وبیش مطرح بوده است. تعمق و نگاه جدی تر نسبت به مسائل بنیادین حدیث در چینش و ساختار خاصی، همراه با تحلیل، نقد و بررسی و افزودن مباحث نوین معاصر بر آن، با رویکرد تاریخی – منطقی، تأسیس فلسفه حدیث را به مثابه دانش نوین، لازم ساخته است. هدف نگارنده نیز در این مقاله، ساختارشناسی و تقسیمات هندسه علوم حدیث و تکمیل آن با افزودن دو دانش جدید با تاکید بر چیستی و بیان ضرروت و أهم مسائل است. تبیین تفصیلی هر یک از مسائل فلسفه حدیث، نیازمند پژوهش مستقل بعدی است.