مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: با وجود سابقه بیش از 50 سال برنامه ریزی مدون و قریب به 90 سال پیشینه تاریخی در اقدامات رفاهی ایران، همچنین با گذشت بیش از 36 سال از انقلاب اسلامی که شعار حمایت از مستضعفین و ایجاد برابری و عدالت را سرلوحه خود قرار داده بود، و مهم تر از همه وجود قانون اساسی که با اصول متعدد خود همچون اصل 29، دولت رفاهی را وعده می داد؛ هنوز چتر ایمنی به طور کامل جامعه را پوشش نمی دهد. چنانکه شاخصهایی چون فقر شدید، فقر مطلق و فقر نسبی جمعیت قابل توجهی را متأثر می نماید. در پژوهش حاضر، رویکرد نهادی در تحلیل سیاستهای رفاهی به کارگرفته شده است. روش این پژوهش اسنادی است که طی آن مقالات، کتب، اسناد و قوانین و مصاحبه ها بررسی و مرور شده و از طریق تکنیک تحلیل ثانویه مورد بررسی قرار گرفته است. مرور انتقادی: نبود یک ساختار کارآمد و متمرکز رفاهی منجر به عدم انسجام و سوء استفاده از منابع رفاهی موجود شده است. قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی نیز در عمل و عرصه اجرا نتوانست ناکارآمدی تاریخی ساختاریافته را حل نماید. هرچند موسسات موازی دولت، نقش مطلوبی در ارائه بخشی از خدمات و حمایتها داشته اند اما در نبود یک ساختار کارآمد و متمرکز رفاهی مبتنی بر اطلاعات به روز، منجر به عدم انسجام، موازی کاری، پراکندگی و سوء استفاده از منابع رفاهی موجود شده است. با توجه به این موضوع، جامعه ایران در سال 83 به نقطه بلوغی رسید که لزوم این انسجام، در قالب قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی بر عهده دولت گذاشته شد. بحث: این مقاله استدلال می کند که دولتهای حاکم در طول دوره بررسی شده، بدون توجه به ماهیت سیاسی شان بر اساس نیازهای به وجود آمده در جامعه، با رویکردی درمانی به جای پیشگیری، برای انجام و اجرای امور رفاهی اقدام به ساختار سازی، ایجاد سازمانها و دیوانسالاری نموده اند. این سازمانها در طول فعالیت به جای تلاش برای رفع نیاز جامعه به نهادهایی تبدیل شده اند که در پی حفظ قدرت و منافع درونی خود بوده و به ابزار بقای سازمان تبدیل شده اند. به دلیل فقدان توانایی انباشت انواع سرمایه در جامعه ایران، این موضوع به صورت تاریخی تکرار میشود و حاصل آن اتلاف منابع و زمان از یک سو و عدم دستیابی به اهداف از سوی دیگر است. اما تعدد نهادهای اجرایی که بودجه کلانی ازدولت را به خود اختصاص می دهند و در عین حال توان پوشش حداکثری را ندارند. موازی کاری سازمانی و فعالیتهای تکراری در کنار ساختارهای ناکارآمد سنتی و کارشناسی ضعیف (عاملیتها) منجر به پراکندگی گسترده در عرصه رفاهی کشور شده است. فقدان دستگاهی که مسئولیت مستقیم بر رفاه کشور داشته باشد و فقدان شفافیت نظارت دولت بر بخش رفاهی مشهود است. چنین ساختاری نیازمند اصلاح است اما ایجاد منفعتهای فردی (در سطح مقامات سازمانی و میانی) این اصلاح ساختار را تحت تأثیر قرار می دهد. این منافع تعارض بین سازمانها را دامن میزند دولت چه قبل و چه بعد از انقلاب نتوانسته بر منافع موجود در سازمانها غلبه کرده و بنیادهای رفاهی را تحت نظارت درآورد. ساختارهای غیر رسمی موجود در سازمانها که پنهان از ارزیابیها و نگاه ناظران بیرونی است، منافع موجود و صاحبان منافع را حمایت می کند و اجازه تغییر ساختارها را نمی دهند.
ابعاد و مولفه های توسعه اجتماعی در برنامه های پنجگانه توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جمهوری اسلامی ایران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مفهوم تغییر توأم با رشد همواره به اشکال گوناگون موردتوجه اندیشمندان علوم اجتماعی بوده است ولی توجه اختصاصی به مفهوم توسعه و برنامه ریزی جهت نیل به توسعه یافتگی از قرن بیستم تبدیل به هدفی ارزشمند برای اکثر کشورهای جهان شد که در راستای رسیدن به شاخصهای آن نامه ریزی توسعه صورت گرفته است این توجه از بعد از جنگ جهانی دوم و نیاز به بازسازی ویرانیهای ناشی از جنگ، همچنین استقلال کشورهای مستعمره سابق شدت بیشتری یافت. برنامه ریزی ابتدا در کشور شوروی سابق انجام می شد که به دلیل موفقیت آمیز بودن آن سایر کشورها کم وبیش اقدام به تدوین برنامه جامع و متمرکز (همراه با مداخله گسترده دولت در تمامی وسایل تولید کالا و خدمات) نمودند. کشور ایران با آغاز نخستین تجربه برنامه ریزی در سال 1948 از پیشگامان این امر محسوب می شود. در این راستا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پنج برنامه توسعه به اجرا درآمده است که این تحقیق به بررسی ابعاد و مؤلفه های توسعه اجتماعی موردتوجه قرار گرفته در این برنامه ها و سیر تحول و مقایسه آنها می پردازد. روش: این مطالعه از نوع توصیفی-تحلیلی بوده و به روش تحلیل محتوای کیفی و کمی انجام گردید. با مطالعه اسنادی و مرور منابع، ابعاد و مؤلفه های اصلی و فرعی توسعه اجتماعی استخراج (هشت بعد اصلی و چهل وچهار زیرشاخه) شده و بر این اساس، متن اسناد برنامه های توسعه مورد تحلیل محتوا قرار گرفته و موادی از برنامه ها که با جدول ابعاد اصلی و زیرشاخه ها تطابق داشت در محیط اکسل تحلیل محتوای کمی شدند. یافته ها: در برنامه های توسعه پنج گانه توجه مشترکی به مؤلفه های "آموزش"، «حمایت و تأمین اجتماعی»، «حفاظت از محیط زیست»، «بهره برداری بهینه از منابع» و «علم گستری و فناوری» و «تعدیل شکاف مناطق محروم و برخوردار»شده است. برای مؤلفه های «عدالت جنسیتی»، «همبستگی و انسجام ملی»، «هم گرایی قومی-نژادی»، «کاهش واگرایی مذهبی»، «جوانان»، « سالمندان»، «سلامت و ثبات خانواده»، «امنیت اجتماعی» یا سیاست گذاری صورت نگرفته یا سیاستها مبهم و کلی بوده اند. بحث: با توجه به مقتضیات اجتماعی- فرهنگی جامعه ایران و روند رو به رشد آسیبهای اجتماعی، همچنین عدم دستیابی به جایگاه مناسب جهانی مبتنی بر سند چشم انداز، سیاست گذاری در برنامه های توسعه لازم است مورد بازبینی قرار گیرد و توجه بیشتر به مؤلفه های مغفول در اسناد توسعه راهگشا خواهد بود.
رابطه نابرابری درآمدی و رشد اقتصادی در ایران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تأمین عدالت اجتماعی و رفع فقر و محرومیت از طریق ایجاد تعادل در توزیع درآمد و ثروت میان آحاد جامعه مورد توجه و تأکید قانون اساسی است. در این میان، تبیین ارتباط میان نابرابری درآمدی و رشد اقتصادی از عرصه های چالش برانگیز مباحث اقتصادی در دهه های اخیر بوده و با وجود تحقیقات گسترده در این زمینه، هنوز هم موضوعات مبهم فراوانی در این خصوص وجود داشته و مطالعات تجربی نیز به یک سری نتایج ضد و نقیض منتهی شده است. گروهی با اعتقاد به وجود تضاد و ناسازگاری میان این دو مقوله، توزیع نابرابر درآمد را در مراحل اولیه رشد هر کشور ضروری تلقی می کنند و در مقابل، مخالفان این نظریه معتقدند افزایش نابرابری درآمدی مانع رشد اقتصادی می شود. در این راستا و در مطالعه حاضر، ضمن مروری بر مبانی نظری تأثیرات متفاوت نابرابری درآمدی بر رشد اقتصادی، سطح نابرابری به عنوان عامل تعیین کننده علامت این ارتباط در نظر گرفته شده و رابطه ای غیرخطی میان این دو متغیر تصریح شده است. روش: با استفاده از الگوی رگرسیون غیرخطی انتقال ملایم (STR)، تأثیر نابرابری درآمدی بر تولید ناخالص داخلی سرانه ایران طی دوره زمانی 1391-1348 مورد بررسی قرار گرفته است. یافته ها: ارتباط میان دو متغیر نابرابری درآمدی و رشد اقتصادی در ایران غیرخطی بوده و دارای ساختار دو رژیمی است؛ به طوری که در رژیم اول تأثیر نابرابری درآمدی بر تولید ناخالص داخلی سرانه منفی و در رژیم دوم مثبت است. بنابراین نمی توان تأثیر مثبت یا منفی خالص نابرابری بر رشد اقتصادی که در غالب مطالعات تجربی حاصل شده است را پذیرفت. درضمن نرخی بهینه برای ضریب جینی معادل 3838/0 برآورد شد که حداکثرکننده تولید ناخالص داخلی سرانه بوده در سطوح کمتر از این نرخ، افزایش نابرابری موجب افزایش تولید ناخالص داخلی سرانه می شود و برعکس. بحث: نقش و تأثیر نابرابری درآمدی در مسیر نیل به رشد اقتصادی بسیار مهم بوده و راهبردهای توسعه اقتصادی کشور می بایست مبتنی بر رشد سریع اقتصادی و توزیع عادلانه درآمد باشد. با توجه به نتایج تحقیق و برآورد نرخی بهینه برای متغیر ضریب جینی، سیاست گذاران کشور می بایست ضمن اتخاذ سیاست «رشد همراه با توزیع» در جهت کاهش نابرابری درآمدی و افزایش سهم طبقات کم درآمد به ویژه طبقه متوسط جامعه، حصول نرخ بهینه نابرابری درآمدی را از طریق اهرمهای بازتوزیع درآمد اعم از سیاستهای فقرزدایی مبتنی بر کاهش نابرابری در توزیع درآمدها و توزیع مجدد آن با استفاده از یارانه های هدفمند و اخذ مالیات از گروههای پردرآمد در دستور کار خود قرار دهند.
بررسی اثرات گرشگری بر ارتقای شاخص های رفاه اجتماعی (مورد مطالعه: روستای اونار و کوجنق، شهرستان مشگین شهر)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: رفاه اجتماعی مهم ترین بخش مفهوم توسعه پایدار را تشکیل می دهد که امکان تأمین نیازهای نسل امروز بدون از بین بردن توانمندیهای نسل آینده برای دست یابی به نیازهایشان را فراهم می کند و رفاه اجتماعی روستایی مجموعه سازمان یافته ای از قوانین، مقررات و سیاستهایی را شامل می شود که در قالب مؤسسات رفاهی و نهادهای اجتماعی به منظور پاسخ گویی به نیازهای مادی و معنوی و تأمین سعادت انسان ارائه می شود تا زمینه رشد و تعالی او را در نقاط روستایی تأمین کند. متون توسعه نشان می دهد ارتقای شاخصهای رفاه اجتماعی روستایی، تابعی از عوامل و پدیده های مختلف می باشد که از جمله این پدیده ها می توان به فعالیت گردشگری اشاره کرد و توسعه و شکوفایی صنعت گردشگری روستایی می تواند به عنوان کاتالیزوری کارآمد برای بازسازی و ارتقای شاخصهای رفاه اجتماعی در مناطق روستایی مطمح نظر قرار گیرد. بر همین اساس، هدف این مقاله بررسی اثرات گردشگری در ارتقای شاخصهای رفاه اجتماعی در مناطق روستایی شهرستان مشگین شهر می باشد. روش: تحقیق حاضر با روش پیمایش و با روش نمونه گیری تصادفی ساده در بین 331 نفر از روستاییان ساکن در روستای نمونه گردشگری اونار صورت گرفته است. از سویی، برای برابری در آزمون و نتیجه، با استفاده از روش علی-مقایسه ای، 331 نفر از روستاییان ساکن در روستای فاقد گردشگری کوجنق به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. اعتبار صوری پرسش نامه توسط پانل متخصصان مورد تأیید قرار گرفت. مرحله پیش آزمون در منطقه مشابه جامعه آماری با تعداد 30 پرسشنامه صورت گرفت و با داده های کسب شده و استفاده از ضریب آلفای کرونباخ، پایایی پرسشنامه تحقیق 79/0 به دست آمد. یافته ها: در ارتباط با ویژگیهای شاخصهای رفاه اجتماعی در دو گروه، توسعه گردشگری روی تمامی مؤلفه های شاخصهای رفاه اجتماعی به جز عضویت در تشکلهای مدنی تأثیر دارد. به عبارتی، تحلیلهای آماری نشان داد توسعه و شکوفایی گردشگری در ارتقای شاخصهای رفاه اجتماعی در مناطق روستایی شهرستان مشگین شهر تأثیرگذار بوده است. به طوری که همبستگی توسعه گردشگری در تمامی مؤلفه های ارتقای شاخصهای رفاه اجتماعی به جز متغیر عضویت در تشکلهای مدنی در قالب فرضیه تحقیق به اثبات رسید و در این ارتباط، میزانP محاسبه شده بین توسعه گردشگری با مؤلفه های گذران اوقات فراغت، دسترسی به خدمات آموزشی، دسترسی به خدمات بهداشتی، بهزیستی فردی، تنوع منابع، میزان مشارکت اجتماعی، سرمایه اجتماعی و وضعیت مسکن سطح معناداری کمتر از 01/0 را نشان داد. بحث: گردشگری نقش مهمی در ارتقای شاخصهای رفاه اجتماعی از منظر بهبود وضعیت مسکن، بهزیستی فردی، تقویت سرمایه اجتماعی، تقویت مشارکت ساکنان روستاها به عنوان ذی نفعان در طرحهای توسعه روستایی و تقویت پایداری اجتماعی، ایجاد ارتباطات اجتماعی، ارتقای بهره وری به دلیل افزایش آگاهی و کاهش تعارضات دسته جمعی و تقویت زیرساختهای آموزشی و بهداشتی در مناطق روستایی دارد. در نهایت، پیشنهاد می شود جهت توسعه گردشگری روستایی به دلیل اثرات مثبت آن در ارتقای شاخصهای رفاه اجتماعی در مناطق روستایی شهرستان مشگین شهر، بایستی زیربناهای گردشگری از جمله تأمین آب، نیروی برق، دفع زباله، فاضلاب و مخابرات به درستی در این شهرستان توسعه یابند. هم چنین، حفاظت و نگهداشت محیط زیست، استفاده بهینه و متعادل از منابع طبیعی و داراییهای روستایی مورد توجه باشد و هرگونه مداخله در ساختار روستا برای برنامه ریزی و طرح ریزی گردشگری روستایی باید با افزایش آگاهی روستاییان، مشارکت سازی روستایی و دخیل کردن روستاییان در فرآیند گردشگری روستایی به عنوان ذی نفعان اصلی پروژه باشد، بایستی حمایتهای مالی جهت توسعه گردشگری روستایی در مناطق روستایی شهرستان مشگین شهر به عمل آید که نتایج پژوهش حاضر نشان داد توسعه و شکوفایی گردشگری در ارتقای شاخصهای رفاه اجتماعی در مناطق روستایی شهرستان مشگین شهر تأثیرگذار بوده است
متغییر های مرتبط با ارتقای بهره وری نیروی انسانی در شعب تأمین اجتماعی شرق تهران بزرگ(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: سازمان تأمین اجتماعی یک سازمان مؤثر، پیچیده و حیاتی است؛ به طوری که در قرن حاضر، تداوم توسعه پایدار و همه جانبه در کشور بدون پشتوانه این سازمان، به سختی امکان پذیر است. از طرف دیگر، منابع انسانی، سرمایه های اصلی و بی بدیل سازمان تأمین اجتماعی که ماهیت خدماتی دارد و می تواند نقش اساسی در بهره وری سازمان ایفا نماید. طی دهه های اخیر توجه روز افزون به چگونگی افزایش رقابت پذیری و سوددهی از طریق بهبود بهره وری، به بحث انگیزترین موضوع در سازمانها شده است. روش: در این پژوهش از آنجائی که به دنبال بررسی عوامل مؤثر بر ارتقای بهره وری نیروی انسانی در سازمان تأمین اجتماعی کشور هستیم و بدین منظور می بایست مشکلات و راه حلهای بهره وری نیروی انسانی شناخته شود بدین منظور با استفاده از روش پیمایش در بین 17 کارشناس که از کارکنان و مدیران سازمان تأمین اجتماعی و شعب شرق تهران بودند و دارای مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر بودند، و تکنیک دیماتل فازی اقدام به بررسی مفهوم بهره وری نیروی انسانی در سازمان تأمین اجتماعی کشور شد. یافته ها: سازمان تأمین اجتماعی از جمله سازمانهای ارائه کننده خدمات به شمار می روند که نیروی انسانی در آنها نقشی بی بدیل داراست و منجر به توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که ضامن فردای بهتر برای عموم افراد جامعه است، می شود. هدف نهایی بهبود بهره وری به عنوان نیروی محرکه توسعه اقتصادی، بهبود کیفیت زندگی تک تک انسانهاست. به منظور بررسی موضوع فوق، براساس نتایج تحلیل عاملی، 28 عامل شناسایی گردیدند. سپس از بین این عوامل، 7 عامل که در پژوهشها بیش تر تکرار شده بودند، به عنوان عامل مؤثر بر ارتقای بهره وری نیروی انسانی در سازمان تأمین اجتماعی کشور انتخاب شدند. نتایج پژوهش نشان داد که میزان توجه به خلاقیت و نوآوری و شرایط ارتقای شغلی مشکل اصلی در ارتقای بهره وری نیروی انسانی در سازمان تأمین اجتماعی کشور است و باید حل شود، همچنین متغیرهای دانش و تجربه فرد، سبک مدیریتی، تعهد مدیریت و متغیر پایبندی به قوانین و مقررات، فاکتورهائی هستند که مشکل هسته ای مسئله ارتقای بهره وری نیروی انسانی در سازمان تأمین اجتماعی کشور را حل می کند و باید در اولویت قرارگیرد. میزان حقوق و مزایای انگیزشی متغیری است که نه از هیچ متغیری تأثیر می پذیرید و نه بر هیچ متغیری اثر می گذارد و این متغیر یک متغیر مستقل در ارتقای بهره وری نیروی انسانی در سازمان تأمین اجتماعی کشور است. بحث: عامل انسان از مهم ترین و مؤثرترین عوامل تولید می باشد، زیرا چنانچه انسانها نتوانند از ابزار و تجهیزات پیشرفته و تکنولوژی استفاده نمایند، در عمل پیشرفت تکنولوژی فاقد کارایی لازم خواهد بود. سازمان تأمین اجتماعی که در صدد فراهم کردن حداقلهای یک زندگی متعادل و آبرومند برای آحاد مردم است، می تواند با بهبود بهره وری نیروی انسانی بر کیفیت و گسترش تأمین اجتماعی و رضایت مشتری در جامعه بیفزاید.
امکان سنجی توانمندسازی محله های اسکان غیررسمی از طریق افزایش سرمایه اجتماعی(مطالعه موردی: محله شیرآباد شهر زاهدان)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: یکی از زمینه های ناپایداری توسعه شهری به ویژه در کشورهای در حال توسعه گونه ای از سکونتگاهها با مشکلات حاد و در حال گسترش فزاینده موسوم به اسکان غیررسمی، سکونتگاه های خودرو و فاقد مقررات نام برد که با رشد شهرنشینی شتابان ظاهر شده و به موازات افزایش جمعیت شهری در دنیا دامن گیر شهرها شده است و مشکلات و نابرابریهای زیادی در ابعاد کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و ... در کلان شهرها به همراه داشته است، لذا نیازمند تدابیر ویژه و راهکارهایی در برنامه ریزیهای شهری است. راهکارهای ارائه شده برای چاره جویی، از حذف و تخریب تا بهسازی و توانمندسازی این سکونتگاهها تنوع داشته است و در گذر زمان و با شکست رویکردهای پیشین نسبت به چاره جویی سکونتگاههای غیررسمی، در رویکردهای نوین توانمندسازی سکونتگاههای غیررسمی، تأکید زیادی بر تقویت سرمایه اجتماعی و استفاده از این سرمایه برای بسیج چهار نوع دیگر سرمایه (سرمایه انسانی، سرمایه طبیعی، سرمایه مالی و سرمایه فیزیکی) شده است. بنابراین راهبرد توانمندسازی امروزه در ادبیات ساماندهی اسکان غیررسمی در دنیا جایگاه بالایی دارد. روش: روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و به لحاظ ماهیت کاربردی است. در این پژوهش جامعه آماری، شهروندان بالای 18 سال در محله شیرآباد شهر زاهدان است که با روش نمونه برداری تصادفی و با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. یافته ها: شاخص مشارکت (در بعد زیست محیطی)، شاخص همکاری (در بعد کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی)، شاخص شبکه های رسمی و غیررسمی (در بعد کالبدی، اجتماعی و زیست محیطی) در شرایط بالاتر از حد متوسط، شاخص مشارکت (در بعد کالبدی و اجتماعی)، شاخص اعتماد (در بعد کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی) و شاخص شبکه های رسمی و غیررسمی (در بعد اقتصادی) در حد متوسط و شاخص مشارکت (در بعد اقتصادی) پایین تر از حد متوسط قرار دارند. همچنین ارتباط معناداری بین تمام شاخصها و ابعاد توانمندسازی وجود دارد. بحث: یافته ها حاکی از آن است که یک ارتباط دو سویه بین توانمندسازی و سرمایه اجتماعی وجود دارد و هر عاملی که سبب سرمایه اجتماعی شود، توانمندسازی را نیز افزایش می دهد و بالعکس. بنابراین شرایط محله شیرآباد به عنوان یک نمونه از حاشیه های شهری ایران امکان استفاده از راهبرد توانمندسازی از طریق سرمایه اجتماعی را فراهم می کند
مدخلی بر پژوهشهای تجربی با اثرات خوشه ای با توجه به واحد تحلیل در تصادفی سازی و مداخله(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مسائل روش شناختی مربوط به تحلیل چند سطحی پیچیده بوده، اما این پیچیدگی در حیطه های متعددی از قبیل سازه های جمعی و مشترک مثمرثمر بوده است. روشهای تحلیل داده هایی که از آزمایشهای تصادفی به دست می آیند، هنگامی که واحد تحلیل با واحد مداخله تناظر دارد به خوبی شناخته شده است. هنگامی که داده های انفرادی و تصادفی با یک مداخله گروهی به کار می روند روشهای آماری متفاوتی باید برای ارزیابی مداخله به کار رود. سه مدل معرفی شده که به ترتیب عبارتند از: مدل اول: افراد به صورت تصادفی به مداخله هائی که به طور منفرد انجام شده گمارده شده اند. مدل دوم: گروههای از قبل موجود به صورت تصادفی به مداخله های گروهی گمارده شده اند. مدل سوم: تصادفی شدن بر مبنای فردی انجام شده اما مداخله به صورت گروهی انجام شده است. در این مقاله نشان داده شده است که برخی مقالات در حیطه رفاه اجتماعی از نوع مدل دوم و سوم هستند در حالی که داده ها با مدل به خوبی شناخته شده اول تحلیل شده اند. مثالی از قلدری در محیط کار که در آن کارکنان در یک شرکت هلدینگ در سایتها و کلاسهای متعدد آموزش رفتار شهروندی دیده اند به ایضاح مدل سوم می پردازد. مؤلفه واریانس برای مثال پژوهشی برای هر سه مدل در سطح 1( δ2) و در سطح 2 (T11 ) محاسبه شده و نشان داده شد که بهترین نسبت این مؤلفه واریانس در مدل سوم پدیدار می شود. روش: همه مقالات (شبه) آزمایشی در فصلنامه رفاه اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتند که در آنها تحلیل گروهی به کار رفته است. همچنین از روش تحلیل محتوا برای بررسی اشاره به گروه درمانی در پیشینه و بحث و نتیجه گیری استفاده شد. پژوهشهائی که مورد اشاره قرار گرفته اند تمایز بین واحدهائی که به صورت خوشه ای تصادفی شده اما مداخله در سطح فردی یا گروهی است را نشان می دهد. شش تحقیق انتخاب شد، واحد تحلیل در R و T که در این مقاله ها اجرا شده بود تعیین گردید و تناظر بین واحدهای تحلیل مشخص شد. فقط یکی از این مقاله ها مداخله را در خوشه ها به صورت تصادفی انجام داده است اما در سه مقاله تناظر واحد تحلیل R (تصادفی شدن و مداخله) وجود ندارد. تحلیل محتوی نشان داد، فقط در نیمی از پژوهشهای رفاه اجتماعی به مداخله گروهی اشاره شده است هر چند در هیچکدام گروهی بودن در تحلیل آماری بازتاب نیافته است. یافته ها: در هر شش مقاله در فصلنامه رفاه اجتماعی روش آماری از این نظر نقص داشت که به جای روش سلسله مراتبی از روشهای تحلیل آنوا استفاده شده بود؛ بدون توجه به این که در آنها از گروه درمانی استفاده شده است. به جز یک پژوهش توجهی به آثار گروهی در بحث و نتیجه گیری وجود نداشت. به سومین مدل تحلیل داده ها توجه اندکی شده که مسائلی را به دنبال دارد. مهم ترین مسئله در نسبت مؤلفه واریانس درمان به واریانس باقیمانده است. مدلهای رگرسیون سنتی و مدلهای چند سطحی مقایسه شدند. مزیت مدلهای چند سطحی به ویژه در تعیین صریح منبع تغییرپذیری در هر دو سطح فردی و گروهی نشان داده شد. بحث: نتایج حاصل از مقاله حاضر نشان می دهد که در مقالات منتشرشده در فصلنامه رفاه اجتماعی هنگامی که محقق باید در تحقیق خود از مدلهای سلسله مراتبی چندسطحی استفاده می کرده است، از آن استفاده نشده است. توصیه می شود که در این مورد دو مقاله دوران سازی که در یک دهه پیش منتشر شده اند (لی و تامسون، 2005؛ رابرتز و رابرتز، 2005) مورد مطالعه قرار گیرد. مزیت توجه به تناظر واحد تحلیل در تصادفی کردن و مداخله و بین طرح پژوهش و روش آماری در تحلیل داده ها، پژوهش گر را قادر می کند بر نوسانات بین افراد هنگامی که خوشه (گروه) مبنای تصادفی سازی یا درمان است غلبه کند. در پژوهشهای آزمایشی خوشه ای تصادفی از قبیل پژوهش علی پوری نیاز و همکاران (1388) که در سایتها و جوامع متفاوت اجرا شده اند، مدل سوم در این مقاله نسبت به آزمونهای سنتی پیش آزمون پس آزمون برتری دارند. روشهائی که در این مقاله برای تحلیل داده ها معرفی شده را می توان به موقعیتهای پیچیده تر تعمیم داد که به ویژه سنجشهای پیش آزمون به عنوان متغیر همگام در هر دو سطح است.
نقش عوامل فردی و اجتماعی در مشاعل انتخابی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف تحقیق حاضر بررسی مدل انتخاب شغلی (نظریه شناختی-اجتماعی مسیر شغلی) در دانش آموزان پسر دبیرستانی ایرانی بود. در این مدل به نقش عوامل فردی (خودکارآمدی مسیر شغلی و نتایج مورد انتظار) و عوامل اجتماعی (حمایت اجتماعی و موانع اجتماعی) در رابطه با رغبتهای مسیر شغلی در مشاغل انتخابی توجه شده است. بنیاد نظری تحقیق براساس شش تیپ شخصیتی هالند(واقع گرایی، جستجوگری، هنری، اجتماعی، تهوری و قراردادی) و نظریه شناختی- اجتماعی مسیر شغلی بود. نظریه شناختی- اجتماعی مسیر شغلی با هدف فهم اینکه چگونه افراد از بین رغبتهایشان دست به انتخاب و اقدام می زنند و در انتخابهای خود پافشاری می کنند، شکل گرفت. مطابق با نظریه خودکارآمدی عمومی بندورا و نظریه خودکارآمدی مسیر شغلی هکت و بتز، نظریه شناختی- اجتماعی مسیر شغلی به تعامل بین فرد، محیط و رفتار که در رشد تحصیلی و مسیر شغلی تأثیر دارد متمرکز شده است. در بین متغیرهای فردی، این نظریه بر نقش محوری خودکارآمدی، نتایج مورد انتظار و اهداف تأکید دارد. این رویکرد همچنین بر متغیرهایی چون عوامل و موانع محیطی توجه دارد. بیشترین گستره این رویکرد بر رغبتهای مسیر شغلی یا انتخاب به واسطه شش تیپ شخصیتی نظریه هالند بوده است. هالند، افراد و محیط شغلی را به شش حیطه تقسیم بندی می کند که به صورت مدلی شش ضلعی مطرح شده است، بدین صورت که شامل تیپهای واقع گرایی (به طور مثال، محیط های کاری بیرونی و یا مهارتهای مکانیکی)، جستجوگر (به طور مثال، محیط های کاری علمی و مهارتهای ریاضی)، هنری (به طور مثال، محیط های کاری هنری و مهارتهای زبانی)، اجتماعی (به طور مثال، محیط های کاری یاری گر و مهارتهای آموزشی)، تهوری (به طور مثال، محیط های کاری فروشندگی و مهارتهای تجارت)، قراردادی (به طور مثال، محیط های کاری جزیی و مهارتهای منشی گری) است. نظریه شناختی- اجتماعی مسیر شغلی شامل چهار مدل هم وابسته، یعنی مدلهای رغبت، انتخاب، عملکرد و رضایت است. جهت اعتبار بخشیدن بیشتر بر این نظریه بر مطالعات برای جوامع مختلف از جمله جوامع غیر غربی، جوامعی که فرهنگ جمع گرا دارند و جوامع در حال توسعه تأکید شده است. روش: از کلیه دانش آموزان پسر دبیرستانی شهر اصفهان تعداد 650 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و پرسشنامه های تحقیق اجرا شد. پرسشنامه های تحقیق شامل پرسشنامه دموگرافیک و مجموعه پرسشنامه های مدل شناختی- اجتماعی مسیر شغلی بود که این پرسشنامه ها شامل پرسشنامه رغبتهای مسیر شغلی، خودکارآمدی مسیر شغلی، نتایج مورد انتظار شغلی و مشاغل انتخابی بود و همین طور دو پرسشنامه حمایت اجتماعی و موانع اجتماعی هم اجرا شد. روایی و پایایی این مجموعه پرسشنامه ها در این تحقیق و تحقیقات پیشین مورد تأیید قرار گرفته است. برای بررسی پایایی مقیاسها از روش آلفای کرونباخ با استفاده از نرم افزار SPSS-22 و برای بررسی برازش مدل از نرم افزار Amos-16 استفاده شده است. در این پژوهش، مدل انتخاب که متغیرهای رغبتهای مسیر شغلی، خودکارآمدی مسیر شغلی و نتایج مورد انتظار در آن نقش دارند و همچنین مدل رغبتهای مسیر شغلی که متغیرهای خودکارآمدی مسیر شغلی و نتایج مورد انتظار نقش دارند به واسطه شش تیپ شخصیتی مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین هدف دیگر تحقیق حاضر بررسی نقش عوامل و موانع محیطی در اهداف شغلی افراد از طریق رابطه آنها با خودکارآمدی است. فرضیه ای که بندورا آنرا مطرح کرده است. یافته ها: در هر شش مدل تحقیق، مقدار شاخصهای مجذورکای (X2)اعداد کوچک و قابل قبولی بودند. همچنین مقادیر شاخصهای برازندگی تطبیقی(CFI)، نیکویی برازش (GFI) ، نیکویی برازش تعدیل شده (AGFI) و نرم شده برازندگی (NFI) بیشتر از 90/0 به دست آمد که نشان دهنده برازش خوب مدلها بود. مقدار شاخص (RMSEA) در تمام مدلها کمتر از 10/0 بود که مقدار مناسب و قابل قبول برای تمام مدلها به حساب می آید. یافته ها نشان داد که در بین پیش بینی کننده های متغیر خودکارآمدی مسیر شغلی، موانع اجتماعی نقش معناداری ندارد اما حمایت اجتماعی در پنج تیپ نقش معناداری دارد و در تیپ واقع گرایی نقش معناداری ندارد. از طرف دیگر، کوواریانس بین موانع اجتماعی و حمایت اجتماعی در پنج تیپ که حمایت اجتماعی نقش معناداری داشت منفی و معنادار است و تنها در تیپ واقع گرایی معنادار نیست. خودکارآمدی توانایی خوبی در پیش بینی واریانس متغیر نتایج مورد انتظار در هر شش تیپ دارد. دو متغیر خودکارآمدی مسیر شغلی و نتایج مورد انتظار توانایی پیش بینی واریانس متغیر رغبتهای مسیر شغلی را در شش تیپ دارند اما نقش نتایج مورد انتظار نسبت به خودکارآمدی م
بررسی نگرش دانشجویان تحصیلات تکمیلی نسبت به خوداشتغالی ( مطالعه موردی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه رازی کرمانشاه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: خوداشتغالی بهترین گزینه برای آماده نمودن فراگیران نظام آموزش عالی جهت اشتغال در بازار کار در آینده و برخورد با مشکل بیکاری است. از آن جایی که نگرش روی رفتار فرد اثر دارد، بنابراین نگرش نسبت به خوداشتغالی در خوداشتغال شدن یا نشدن، بسیار مؤثر است. با تقویت نگرش دانشجویان، زمینه های اشتغال آنها در آینده فراهم شده و گامهای مؤثری در راستای توسعه اجتماعی به ویژه توسعه و بهبود موقعیت اجتماعی نسل جوان و تحصیلکرده در آینده برداشته می شود. در صورت نامطلوب بودن نگرش دانشجویان می توان برنامه های درسی مناسب را به منظور بهبود نگرش دانشجویان تدوین نمود. اکثر مطالعاتی که در نظام آموزش عالی ایران نگرشهای کارآفرینانه و خوداشتغالی دانشجویان را بررسی نموده اند از یک سری مقیاسهای از پیش تعیین شده استفاده نموده اند. این در حالی است که دانشجویان در بافت و جامعه های مختلفی از لحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی زندگی می کنند و احتمال این که نگرشهای متفاوتی داشته باشند، وجود دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی نگرش دانشجویان تحصیلات تکمیلی نسبت به خوداشتغالی به انجام رسید. روش: رویکرد کلی تحقیق کمی-کیفی و به لحاظ هدف کاربردی است. در بخش کیفی از روش شناسی کیو استفاده شد اما تحلیل آن با نرم افزار SPSS انجام می شود. در مطالعات کیو پژوهشگر، نمونه را از میان افرادی انتخاب می کند که ارتباط خاصی با موضوع تحقیق دارند یا دارای عقاید ویژه ای هستند. جامعه مورد مطالعه در قسمت کمی شامل دانشجویان تحصیلات تکمیلی در پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه رازی کرمانشاه بودند (112 نفر از دانشجویان دکترا و 358 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد). برای تعیین حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان تعداد 212 نفر به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. همچنین در بخش کیفی از روش گلوله برفی برای نمونه گیری استفاده شد. بر این اساس تعدادی از دانشجویان به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. پس از انجام 25 جلسه در قالب گروههای بحث متمرکز و مصاحبه های انفرادی با 52 نفر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه رازی کرمانشاه، اشباع نظری حاصل شد؛ به این معنی که با انجام مصاحبه های بعدی اطلاعات دیگر به اطلاعات قبلی تحقیق افزوده نشد. در ضمن، رابطه بین ویژگیهای فردی افراد مورد مطالعه با نگرش آنها نسبت به خود اشتغالی با استفاده از تحلیل همبستگی بررسی شد. یافته ها: جنسیت، وضعیت تأهل، مقطع تحصیلی روی نگرش افراد نسبت به خوداشتغالی مؤثر است. به منظور دسته بندی نگرشهای دانشجویان و تحلیل داده های تحقیق از تحلیل عاملی اکتشافی نوع کیو با استفاده از نرم افزار SPSSver.20 استفاده شد. تحلیل روش شناسی کیو نیز نشان داد که نگرش دانشجویان نسبت به خوداشتغالی شامل نگرش مسئولیت پذیر، نگرش خلاق، نگرش ریسک پذیر و نگرش مدیرگرا می باشد. بحث: ویژگیهای شخصیتی دانشجویان در ایجاد و شکل گیری مفهوم انتزاعی و بسیار مهم نگرش نسبت به خوداشتغالی مؤثر است و حتی می تواند آینده آنها را تحت تأثیر این مفهوم ذهنی قرار دهد. جذاب و لذت بخش بودن خوداشتغالی، استقلال مالی حاصل از انجام فعالیتهای خوداشتغالی، ریسک پذیر بودن در انجام کارهای جدید، خلاقیت و این که سرنوشت هر فردی به دست خود اوست افراد را در دسته های جداگانه ای قرار می دهد.