آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۳

چکیده

در سپهر جامعه شناسی سیاسی مفهوم «مدرنیته بازاندیشانه» مفهومی نوپدید است که در دهه های اخیر در کانون توجه بسیاری از اندیشمندان جهانی قرار گرفته است، با وجود این، در ایران این مفهوم کمتر شناخته شده و تاکنون پژوهشی مستقل در تبیین اصول نظری آن صورت نگرفته است. «مدرنیته بازاندیشانه» نخستین بار از سوی اولریش بک مطرح شد و آنتونی گیدنز و اسکات لش برداشت های متفاوتی از آن ارائه کردند. با وجود این، یافته های این اندیشمندان در یک نقطه کانونی به هم پیوند میخورد و آن مفهوم «بازاندیشگی» است. این مفهوم نشان میدهد که چگونه مدرنیته متقدم یا کلاسیک دستخوش دگردیسی ماهیتی و شکلی شده و در نتیجه آن تجربه ما از امر مدرن را دگرگون کرده است. نوشتار حاضر میکوشد تا با استفاده از الگوی پارادایمی به دو پرسش کانونی پاسخ دهد: نخست آنکه اصول و بنیانهای نظری مدرنیته بازاندیشانه کدامند و دوم آنکه چگونه میتوان با بهره گیری از واقعیتهای نوین مدرنیته بازاندیشانه، مدرنیته ایرانی را بازخوانی کرد.

Analyzing the concept of reflexive modernity with a perspective on Iranian modernity

In the field of political sociology, the concept of "reflexive modernity" is a new concept that has been the focus of many global thinkers in recent decades, despite this, this concept is less known in Iran, and until now an independent research has been done to explain its theoretical principles. It has not been done. "reflexive modernity" was first proposed by Ulrich Beck, and Anthony Giddens and Scott Lash presented different interpretations of it. Despite this, the findings of these thinkers are connected in one focal point and that is the concept of " reflexivity". This concept shows how advanced or classical modernity has undergone a metamorphosis in nature and form, and as a result, it has changed our experience of the modern. The present article tries to answer two central questions by using the paradigm model: firstly, what are the principles and theoretical foundations of reflexive modernity and secondly, how can Iranian modernity be reread by taking advantage of the new realities of reflexive modernity.

تبلیغات