بررسیِ نظرات گروهی از نخبگان حوزه سیاست گذاری فرهنگی نشان می دهد نوعی ابهام و عدم شفافیت در شناساییِ چالش های فرهنگیِ جامعه، چگونگی فرایند سیاست گذاری فرهنگی و نقش دولت در این فرایند وجود دارد؛ این ابهام و عدم شفافیت خود را در محتوای سیاست ها، انتظارات از آن ها و نتایج شان نشان می دهد؛ واقعیتی که حوزه سیاست گذاری فرهنگی را در معرضِ تحولات و نزاع های سیاسی و ناهمسویی ها در اجرا و ارزیابیِ برنامه ها قرار می دهد. در این مقاله، ابتدا تفاوت های بینِ ابهام و عدم شفافیت به مثابه انتخابی آگاهانه برای سیاست گذاران و ابهام و عدم شفافیت درنتیجه شرایط ساختاری شرح داده می شود. سپس، پیامدِ این تفاوت ها از نظر انواع سیاست هایی که در حوزه سیاست گذاری فرهنگی ایجاد می شود و چگونگیِ شکل گیریِ عدم توافق درباره این سیاست ها و مشروعیت و منطقِ انتخابِ آن ها به بحث گذاشته می شود و در نهایت تلاش خواهد شد با ارجاع به یافته های پژوهش انجام شده و ادبیات نظری موجود، خطوط کلی یک چارچوب نظری برای تحلیلِ عدم شفافیت و ابهام در سیاست گذاری فرهنگی ترسیم شود.