این مقاله در پی آن است که با طرح مساله ی چندجایی بودن برخی پدیده ها به ویژه در پیوستار چندقومیتی، و از نظر نگارنده، چندزیستی ایران نه ترکیبی و چندرگه بودن ، نشان دهد که چه امکانات اتنوگرافیکی پیش روی پژوهش گر وجود دارد. پرسش پیش روی نویسنده از دل کار میدانی و مشکلاتی که در عمل رخ نموده اند برخاسته و سپس در پی آن بوده ام که چهارچوب روشی را بسازم که به لحاظ نظری و راهنمایی عملی، برای پژوهش هایی این چنین راه گشا باشد. بنیاد کار بر نوشته ی مارکوس و پیش نهاد او برای در پراکسیس ساختن گونه ای از اتنوگرافی چندجایی گذاشته شده است. از پی همین پراکسیس، تلاش کرده ام این چنین روشی را در جاهایی پی بگیرم که به تعبیر اوژه، نامکان هستند. نامکان هایی که در پیش نهاد من، ویژگی هتروتوپیای فوکویی دارند. از این رو، چنین شکلی از مردم نگاری، دست به آفرینش میدان و موضوع مورد مطالعه اش می زند؛ آفرینش گری، آن چنان که فوکو بدان می پردازد. نام این پیش نهاد را «زندگی نگاری» می گذارم.